ابراهیم ورسجی

 

درافغانستان،تازمانیکه چاپلوسان محترم ومنتقدان منزوی باشند،حکومت خوب شکل گرفته نمی تواند

ابراهیم ورسجی

18-8-1393

براین رواق زبرجد نوشته اند بزر / که جزنکوی اهل کرم نخواهد ماند

رسید مژده ی غیبی که غم نخواهد ماند / چنان نماند ولیکن چنین هم نخواهد ماند

حافظ

هفت کرسی فلک نهد اندیشه زیرپا / تا بوسه بررکاب قزل ارسلان زند

انوری

چهارمرگ اندرپی این دیرمیر / سود خوارو والی و ملاوپیر

اقبال

برای سیاست مدار،نوعی دیوانگی است که بخواهد اجر دیگری جزاحترام وانصاف درکشورخویش بجوید

آلیکسی توکویل

یک ماه وچند روز ازوعده ی تشکیل حکومت وحدت ملی زیراثروزیرخارجه ی امریکا وآغازبکاررئیس جمهورورئیس اجرائیه می گذرد،اما ازکابینه سازی وپشت سرگذاشتن کابینه ی فاسد - ویرانگرِ کرزی خبری نیست، وتنها کاری که رئیس جمهورتاکنون کرده است؛این است که وزیران ووالیان کرزی را سرپرست ساخته است.فرقی نمی کند. درهردوحالتِ وزیرووالی و...سرپرست بودن، مفسدان کارمفسدا نه می کنند ومردم هم تلفات می دهند؛ به گونه ی که، در13سال گذشته داده اند! دراین راستا، نویسنده مایل است که به بحث درباره ی عامل ها ومانع های بپردازد که هم کابینه سازی را دشوارمی سازند وهم ساختن حکومت خوب وکارآمد را.روشن است که، درنبود حکومت خوب وکارآمد؛این وزیران- و والیان فاسد ونادان، تروریستان وپل پت هاهستند که عیش ونوش می کنند وبهائی عیش ونوش شان راهم مردم جفا کشیده ی افغا نستان می پردازند. واضح است . راه بیرون رفت ازوضع ناهنجارکنونی هم این است که، مسئولیت ومسئولیت پذیری وحکومت پاسخ گوکه شرط اول پاسخ گوشدن هرچه بیشترمسئولان و راندن چاپلوسان ازمیدان سیاست واداره وقبول انتقاد منقدان می باشد؛باید ارزشمندیی خود رابه نمایش بگذارد.

ازاین رو،بحث را ازنقش چاپلوسان درشکل دهی حکومت ها وزمام داران نا پاسخ گو درافغا نستان وجاهای دیگری می آغازم. تاریخ سیاسی مسلمان ها، نشان می دهد که چاپلوسی،خرافات وبهره برداریی مشروعیت زا ازدین،سید،میر،ملا، صوفی،پیروحضرت بازاری عامل های تعیین کننده درایجاد،تثبیت وادامه ی استبداد مذهبی وغیردینی وبرآمدنِ جامعه ی ننگین وتبعیض گرادرجهان اسلام بوده است.وریشه ی شکل گیریی این گونه استبداد وجامعه هم به قبیلگی بودن فرهنگ عرب ها وسوء استفاده شان ازدین برمی گردد.بطورنمونه، درقرآن، مسئولیت پیامبر، تعلیم وتزکیه ی نفس انسان ها ودعوت مردم باپند وموعظه ی حکیمانه به سوی خدامعرفی شده وبراو تاکید شده است که برمسلمان ها یا انسان هاسیطره ندارد.ازاین رو،در10سال زندگی رسول الله ص درمدینه وجنگ های که صورت گرفت، همه شان دفاعی بودند؛ تنها هزارنفرازدوطرف شهید وکشته شده اند.درحالیکه، درافغا نستان، هرتنظیم با صطلاح جهادی وهردسته ی طالبان تروریست- شریعت مدار- جاهل ،هزاران مسلمان راشهید کرده است تا بازارتجارت شان بردین ودنیای مسلمان هارونق بگیرد و بسیارهم رونق گرفته است!

بهرحال،دردینی که پیامبرش درقرآن رحمت جهانیان نام گرفته است،چرا درمیان پیروانش،حکومت های شورای ،جای خود را به حکومت های استبدادی داد ند که تاکنون ادامه یافته است ومسلمان ها را درصف پس مانده ترین مردم جهان ایستاد کرده است؟ روشن است.پس ازدرگذشت پیامبرص،بزودی، اسلام تفسیرقدرت مدارانه شد وشورا واجماع امت، جای خود رابه یکه تازیی حاکمان خود سرسپرد.درواقع، این جای سپاریی آسان شورابه یکه تازی درسیاست به این خاطرصورت گرفت که قبایل بیابان گرد وغارتگرعرب بنام فتوحات دست به غارت سرمایه ی دیگران وکنیزسازیی زنان ودختران شان زده سامانه ی شورائی خلافتِ اغلب نا خلافت؛جای خود را به ملوکیت یا پادشاهی غدار- مستبد وخود سرسپرد.پرسما نی که،  درجهان قدیم؛ بخاطرضعف آگاهی وفقدان رسانه هاپنهان، اما درجهان نو،انقلاب درفن آوریی آگاهی بخش- روشنگر، کاری کرده است که دیگران بویژه شرق شناسان وبرخی محافل مذهبی ورسا نه ی مزدورغربی،اسلام رابنام دین شمشیرزن - خرد گریز- زورگو، معرفی وسرزنش نمایند.

ازجا نب دیگر، جالب این است که،همان فاتحان غارتگر- کنیزگیر درمیان ملاها وعوام مسلمان که اولی هم ازجمله ی عوام می باشد، مقدس معرفی شده اند.درحالیکه،میراث نگین شان حکومت های استبدادی ازمعاویه تاملک عبدالله وخامنه ی وخرده گروه های تباه کاری مانند:جهادی ها،طالبان،القاعده،داعش،بوکوحرام و...می باشند که خود شان عزت نداشتند؛اما برای اسلام هم درسطح جهان آبروی باقی نه گذاشته اند! طرفه اینکه،هراندازه که ازتاریخ اولیه ی مسلمان ها، دورترمی شویم؛استبداد حاکم برمسلمان ها،خشن تر،فاسد تر وزن باره ترمی شود. بطورنمونه،پال کنیدی،دا نشمند کانادای درکتاب ظهوروافول قدرت های بزرگ،می نویسد:" یک خلیفه ی عثمانی چنان قدرت بی کران داشت که می توانست دریک شب تمام امپراتوری فلج نماید؛درحالیکه،درامپراتوریی مقدس روم،پا پ هاچنان قدرتی نداشتند"! همچنان،درتاریخ رستم شاهی آمده است که،سلطان حسین صفوی ،اخیرین پادشاه این خانواده ی ننگین ،"سه هزاردخترباکره را رفع بکارت کرده است"! همین بکارت زدای ها درخلافت عثمانی هم به وفرت یافت می شد! درمرکزخراسان یا افغا نستان هم، داستان ننگینِ زن بارگی وحرمسرای 300زنه ی تمورشاه ابدالی،لواطت خانه ی عبدالرحمن خان بارکزائی وحرام سرای 250زنه ی پسرش،امیرحبیب الله امیر شهید راهمه شنیده ومی دانند! ازهمه خنده آوراینکه،هیچ مولوی ومفتی ای علیه چنان هوس را نی های غیردینی حتا زشت تر ازبوالهوسی های حیوانی لب به اعتراض نکشوده است! افزون براین که،اعتراض نکرده اند،آن هاراخلیفه وامیرمومنان هم پیشوند وپسوند داده اند! بله،نتیجه ی چنان قدرت غیرمسئولانه وهوس رانانه ی زمام دارانِ خود سر است که مسلمان ها درافغا نستان ودیگربخش های کشورهای مسلمان،  به خاک ذلت نشسته ودرسطح جهان ارزشی ندارند؟

دراین بازیی ننگین - خود سرانه ی زمام داران کله پوکِ شکم کته ی چاقو- چماق سالار،نقش شاعران دربا ری وچاپلوسی بسیارمهم می باشد.بطورنمونه، به این شعرانوری توجه نمائید تا دریابید که چاپلوسان تاچه حد به استبداد وفخرفروشی مستبدان فساد پیشه – ستمگر،کمک کرده اند؟ انوری:نه کرسی فلک نهد اندیشه زیرپا / تابوسه برکاب قزل ارسلان زند! تنهاانوری نبود که درجهت تقدیس استبداد فرومایگی کرد،بلکه کسا نی درافغا نستان هم بودند که:" نادرشه ی ماخدیو افغان" سرودند تا صاحب نان ،خا نه ، زمین وجیب پرشوند! خوشبختانه،ورود زبان شناسی مدرن غربی به ایران ، انقلاب مشروطه ورخ داد های خوشایند وناخوشایند بعد ازآن،ادبیات چه شعروشاعری وچه نثراد بی را ازدربارها به میان توده ها آورد که ادبیات نظم ونثرمعترض - منتقد گونه ی کنونی، یک نمونه ی بارزآن می باشد. ازاین رو،وقتیکه خامنه ی ،رئیس جمهوروقت ایران ازمهدی اخوان ثالث، به پاس دوستی های قبلی دوطرفه خواست که به نفع حکومت وانقلاب اسلامی شعربسراید،برایش گفت که: روشنفکران برقدرت اند نه با قدرت! اینجاست که، شعروادبیات معترض یا روشنفکرانه درجای شعروادبیات رسمی وحکومتی جای می گیرد.به سخن دیگر،منتقدان وروشنفکران،دامن پاک ادبیات درخشان فارسی را ازلوث شعرها وشاعران درباری وخرافه ها وچاپلوسی های نفرت انگیزواوهام- خرافاتِ ملاها،صوفی ها وکاهنان درباری پاک نمود که نتیجه آن ادبیات مدرن / نوفارسی می باشد. ادبیاتی که مردمی وروشنگرانه است.

برای اینکه، ازدرازشدن نویشته کاسته شود،به چا پلوسی وکمکش به استبداد درافغا نستان پرداخته به مسئولان سیاسی کنونی می گویم که توجه نمایند که دوران ادبیات چاپلوسانه ،مداحی و ستیاش گریی بی شخصیت های شکم کت ی پول گیر- چوکی خواه به پایان رسیده است؛همچنان که، فن آوریی آگاهی بخش دیوارهای بلند – ضخیم سا نسوررابزیرکشیده وگوش ها وهوش های  کروخفته را بیدارکرده است! پس،بهتراست به انقلاب معلوماتی- آگاهی بخش ودستاورد آن ریزبینانه مکث نموده از حلقه های چاپلوسان دوری وبرنظریات ودید گاه های منتقدان چشم نه بندند.هرچند،نظریات منتقدان ناخوشایند هم باشند.به گواهی تاریخ،استبدادِ دوسده ی پسین افغا نستان ازدیگراستبداد هاخود سرتر،دانش ستیزتروبی منطق تربوده است.بطورنمونه،عبدالرحمن خان هم درچاپلوس پذیری هم نفرت ازمنتقدان وهم دردانش ومعرفت ستیزی سرآمد روزگاربود وسرآمدی اش این بود که تاکه توانست دربرابردانش ومعرفت نورزمید.سرآمدیی که پسرش درآن نرم تر ،نادرخان وهاشم خان همانندِ او،داودخان،امین ونجیب لله ،دراداره ی سرکوبگر ،نمونه گیراز او؛  البته، باکمی نرمشی برخاسته  ازنیاززمان بودند نه توجه کردن به خواسته هاونیازهای مردم افغا نستان.ازخوب یا بدروزگار،کرزی ودسته ی فاسد - متعصب وجنگ سالارش باقانون اساسی متمرکزدست ساخت جورج بوش،کوشیدند که عصرامیرعبدالرحمن را برگردانند که سه عامل مانع ازآن شد:نخست،ناسازگاریی منافع پاکستان وایران بامنافع امریکا درافغا نستان که منجربه بازسازیی طالبان وتروریست ساختن آن ها وصادرکردن شان به کشورما شد.دوم، بخاطرمبارزه ی مسلحا نه علیه تهاجم شوروی ومهاجرت به کشورهای ایران،پاکستان،هند،آسیای میانه،روسیه وکشورهای غربی، مردم سیاسی شده به میدان سیاست آمده اند.سوم،قاچاقبران مواد مخدرونهادهای غیردولتی که تمرکزقدرت را به نفع درزامدت خود نمی دیدند ونمی بینند!

شایان دقت است که، آنچه دربالاگفته شد؛گذشته ی آموزنده برای آینده ی روشن می باشد.البته،به شرطی که ازآن خوب درس گرفته شود.به این معناکه،تاریخ ناشاد به ما درس می دهد که باتکرارگذشته ی ناشاد؛آینده ی ناشاد رانسازیم.اگربسازیم،بدون شک،خود مخربی کرده ومی کنیم.باتوجه به چنان گذشته ی وزیانباربودن تکرارآن درآینده،این واقعیت پیشاپیش رئیس جمهورورئیس اجرائیه اش خود نمائی می کند که بجای گذشته نگر،آینده نگرشوند وآینده نگری هم به گفته ی هیگل،فیلسوف شهیرآلمانی،این است که:"فرزند زمانه ی خود باش"! روشن است.فرزند زمانه ی خود بودن وشدند، ایجاب داشتن نگاه نوگرا وملی بجای نگاه های قبیلگی- قومی گروهی درسیاست وجامعه می باشد.درواقع، وقتی نگاه ها وبرخوردها ورفتارها ملی می شوند که ازمداحان وچاپلوسان دوری گزیده شود ونگاه های بیرون دفتری بویژه نگاه های انتقادی- نوخواهانه - مردمی ای بیرون ازحلقه ی درباریانِ شکم کته ی تهی مغزدرنظرگرفته شود.درغیراین صورت،باید بیاد داشته باشند وداشته باشیم که سیاست کاران افغا نستان درآینده نگری ناکام ودرگذشته گرائی وزنده کردن رفتارومیراث ننگین امیرعبدالرحمن خان درسیاست وجامعه ،هنرمند می باشند.میراث ورفتاری که وضع کنونی تا اندازه ی زیادی زاده ی آن می باشد.اینجاست که پرسش چه باید کرد به میان می آید؟

باوجوداین که،ارائه ی پاسخ پرسش چه چه باید کرد بسیاردشوارمی باشد؛بازهم،درحد توان به آن پرداخته نویشته راپایان می دهم.روشن است که، ارائه ی پاسخ به پرسش های پیش رو؛ منوط به این است که درک شود که افغا نستان با چه دشواری های مواجه می باشد؟ واقعیت این است که،نیازمبرم وفوریی امروزافغا نستان،تامین امنیت،کاهش دشواری های اقتصادیی مردم،مهارتروریسم،جذب کمک های جامعه ی جهانی وکاربرد درست آن ها درجامعه می باشد.ازاین رو،اصل حکومت خوب وکارآمد برجسته می شود.چرا؟ به این خاطرکه،سیاست همه پرسش های مارا خوب یا خراب پاسخ می دهد وباید پاسخ بدهد وتجسم نمادین سیاست هم درزندگی عملی- روزمره مان،حکومت می باشد.همه می دانیم که از20سال بدین سو،نظریه ی دولت های ناکام درسیاست جهان بسیاربه سرزبان افتاده است وافغا نستان هم دارای بد ترین دولت ناکام درجهان می باشد.دولت ناکامی که کرزی باوجود کمک های بی سابقه ی سیاسی،اقتصادی ونظامی غرب بویژه امریکا وهند، تشت رسوائی آن را ازبام تاریخ به زباله دان جغرافیا انداخت! به این معناکه، کرزی ودسته ی تباه کارش چنان فسادی درافغا نستان کرده اند که رئیس جمهورورئیس اجرائیه که همکارانش هم بوده اند، تافرق سردرآن فساد وبی بندروباری گورمی شوند.

برای اینکه،افغا نستان ازگورکنده شده توسط کرزی ودارودسته ی تباه کارش بیرون شود؛لازم است که رئیس جمهورورئیس اجرائه به کارهای زیردست بزنند:نخست،ازیک سیاست کادریی درست پیروی کرده حتی الامکان ازگزینش فساد پیشه های حکومت کرزی دوری گزینند.واین دوری گزیدن ازفساد پیشگی وفساد پیشه های حکومت کرزی وابسته به این است که، رئیس جمهورورئیس اجرائیه، به این سخن توکویل که گفته است:" برای سیاست مدارنوعی دیوانگی است که بخواهد اجردیگری جزاحترام وانصاف درکشورخویش بجوید"،توجه نمایند.شایان یاد آوری است که،همین سخن توکویل را قرن ها پیش ازاو،حافظ شیرازچنین بیان کرده بود: براین رواق زبرجد نوشته اند بزر / که جزنیکویی اهل کرم نخواهد ماند! به سخن دیگر،اگراحترام درمیان مردم می خواهید ،به سوی حکومت داریی خوب بروید واگرمی خواهید کرزی شوید،میراث اورا ادامه دهید تا آشوب گری وتروریسم کشورراببلعند.به گونه ی که پیشتربلعیده بودند! دوم، توجه داشته باشند که وضع کنونی افغا نستان بسیارروبه شکنندگی دارد واین شکنند گی بر این اصل برمی گردد که هم کارکرد قدرت درجهان نودرافغا نستان درک نشد وهم ازکمک های جامعه ی جها نی بخاطرحکومت داریی فاسد کرزی بهره داری صورت نگرفت.

دررابطه به تعریف قدرت درشرایطی کنونی، به گفته ی جوزف نای درکتاب" آینده ی قدرت" باید گفت که:"ما درقرن 21 نه با قدرت قدیم،بلکه با قدرت نو روبروهستیم.درزمینه،نای ازقدرت هوشمند نام می برد.ازنگاه او،خوانش قرن 21 یکمی ازقدرت، قدرت هوشمند است که درشرایط نوپدیده ی پراکند گی قدرت وخیزش دیگران،نه پیشینه سازی قدرت یاتداوم سلطه،بلکه جستن راه های ترکیب منابع درفرایند تبدیل آن ها به راهبردهای دقیق وراه گشاست.نای قدرت هوشمند را ترکیبی ازقدرت سختِ زوروتطمیع باقد رت نرمِ جذب وترغیب تعریف می کند.اوقدرت هوشمند را برای اشاره به ترکیبی ازقدرت نرم وقدرت سخت وتبدیل آن به راهبردهای موفق بکارمی برد." افسوس که درافغا نستان، درقرن بیست ویکم هم سیاست کاران ما نگاه عبدالرحمن خا نی به قدرت دارند که برپایه ی استفاده ازقدرت با داران درجهت سرکوب مردم استواربود که درجهان نو پشت معرکه انداخته شده است واگرکسی یاکسانی درفکر چنان کاربردی ازقدرت باشند؛توجه نمایند که درشب تاریک علیه دشمنان فرضی درفضاشلیک می کنند.

باتوجه به تعریفی که ازقدرت هوشمند ارائه شد،برای رئیس جمهورورئیس اجرائیه لازم است که مسئله ی قدرت سنتی- عبدالرحمن خا نی وقدرت چریکی- جهادی- ناهوشمند را کنارگذاشته امروزین فکرنمایند.به امروزین، به این خاطر، تاکید می نمایم که قدرت عبدالرحمن خا نی به گفته ی اقبال همان :چهارمرگ اندرپی این دیرمیر / سود خوارو والی وملاوپیراست که به کمک ناتو دردوره ی کرزی بکاربرده شد وطالبان رابه کمک ارتش پاکستان بازسازی کرد؛ وقدرت چریکی جهادی ها راهم درویرانی کابل،تولید طالبان وجاده سازی برای وضع بحرانزای کنونی قبلن دیده بودیم.پس، لازم است که، ازگذشته ی ناشاد برای ساختن آینده ی ناشاد تر بهره برداری نکرده درترکیب حکومت نام نهادِ وحدت ملی که زاده ی نابود شدن پروسه ی نیمه جان دموکراتیکِ زیر سایه ی ناتو بخاطرتقلب درانتخابات وپا درمیانی امریکا می باشد؛ نه خواست قلبی هردوتیم،ازفساد پیشه های حکومت کرزی کارنگرفته به پیشنه،اهلیت ،کارفهمی وپاک بازیی وزیران ،رئیسان ووالیانِ درحال توظیف توجه نمایند.درغیراین صورت،باورداشته باشند که افغا نستان مانند گذشته ازکاروان روبه پیشرفت تاریخ عقب مانده بدامن آشوب وتروریسم می افتد.افتادنی که مسئولیت آن بدوش رئیس جمهور،رئیس اجرائیه وتیم های ناسازگارشان خواهد بود.

 

 


بالا
 
بازگشت