غلام سخی ارزگانی

 

تغییر مسالمت آمیز قدرت سیاسی باید به یک فرهنگ مبدل گردد

این وطن با تجزیه نامیمون خویش از بطن خراسان اسلامی، هیچ گاه طی این چند قرن متأخیر دمی راحت را به خود ندیده و همواره جوی خون در آن جاری بوده است. به سخن دیگری، خون با خون شسته شد، نه این که ریشه ها و عوامل خون ریزی با نور دانش و عقلانیت شسته شد.

 دقیقآ این سرزمین قبیله پرور و ستم دیده در برهه های از تاریخ خونبار گذشته خویش، خودکامگان گوناگون تک قبیلوی- قومی را یکی پی دیگری در قدرت های سیاسی به صورت قهرآمیز و خونین تجربه نموده؛ ولی ماهیئت استبداد هرگز به طرف مدنیت، انسانیت و صلح آمیز تغییر نکرد.

به طور کتمان ناپذیر و عینی، قدرت های سیاسی کشور ما در جریان قرون آخیر از خوانین یک قبیله به اربابان قبیله دیگری یک قوم مشخص به طور نهایت خشونت آمیز و خونین تعویض گردیده، از کشته های افراد بیگناه اقوام مظلوم، پشته ها و حتا کله منارها نیز اعمار کردند. از این که اراده و خواست مردم از مدت های طولانی به این سو در زیر سایه های شوم ستمگران شاهی مطلقه، سلطنتی نمیه مطلقه، ریاست جمهوری جزمگرا، جمهوری ایدویولوژیکی، دولت اسلامی و امارت اسلامی هرگز رعایت نگردیده و به بهای بربادی کشور و به بازی گرفتن سرنوشت عامه طبقات محکوم مردم، رقابت های قدرت خونین سیاسی ادامه داشتند که عمیق ترین نقض حقوق بشر را به نمایش گذاشتند.

مسلمآ چون که سیاست های انسانی، اخلاقی و مدنی نبوده و همچنان همه هست و جامعه در گرو فرهنگ منحط و مسلط قبیلوی و تک تباری قرار داشته که بنا بر این اصل قرون وسطایی؛ قدرت های سیاسی قبیلوی از یک زمام دار میراثی به زمام دیگری یک قوم مشخص با زور شمشیر و ریزش خون توده های میلیون تعویض گردیده اند. در همین رابطه است که تاریخ سیاسی افغانستان به عنوان یک «تاریخ خونین» در تاریج جهان ثبت شده است.

از آن جای که کلآ کشورهای محصول استعمار و عقب نگهداشته شده و به طور اخص افغانستان همواره از لحاظ اقتصادی، سیاسی، اجتماعی، نظامی، فرهنگی وغیره به کشورهای خارجی وابسته بوده و خواهی و نخواهی تغییرات سیاسی کشور نیز ناشی از نفوذ قدرت های بزرگ و خرد بیگانه در این حیطه بی دفاع بوده است که قابل کتمان نمی باشد. حکام وقت از یک طرف مبنی بر پشتوانه طبقات حاکمه درون جامعه و از طرفی، توسط قدرت خارجی با جاری کردن خون مردمان غیر سیاسی و عامه مردم، یکی در تخت دیگری سلطنتی و جمهوری استبدادی تکیه نموده و این دور باطل تا سیزده سال قبل با حمام خون در افغانستان ادامه داشت.

هرچند که کشورهای غربی و به ویژه امریکا به خاطر تحقق منافع ملی خویش، حاضر به گوش مالی رهبران طالبان و القاعده در افغانستان شد که عملآ با کمک مردم ما آن هم تحت رهبری جبهه متحد ملی، بالاخیره به صورت خونین، اجیران شان در ظاهر سقوط داده شدند. شاید این بار آخیر باشد که قدرت های جهانی، دست نشاندگان خویش را به زور از قدرت به پائین آوردند و بعد از این اگر منافع شان ایجاب کنند، ممکن هم از شیوه های مسالمت آمیز در کشورهای تحت نفوذ خویش بهره جویند.

پس از این که نیروهای امریکا در سال 2001 میلادی چترنظامی خویش را در کشور ما گسترانیدند و بر اوضاع مسلط شدند، این بار به فکر تعویض مسالمت آمیز قدرت در افغانستان گردیدند؛ برای این که  منافع آینده مردم ما نیز ایجاب نمی کردند که مانند گذشته ها، بازهم با ریزش خون اهالی کشور، قدرت سیاسی تغییر نماید. در ضمن، حضور نظامی امریکا نیز توهم را بالای رهبران مجاهدین گذاشت تا این که باهم به سازش تن دردادند. در همین رابطه همه منافع کشورهای خارجی حاکم در کشور ما و همچنان مصالح آینده تمام قبایل، اقوام و خلاصه تک تک از مردمان افغانستان پذیرفتند که قدرت سیاسی باید به طور صلح آمیز در کشور عوض گردد.

همین بود که در زیر سایه های قدرت نظامی اروپای غربی و به خصوص ایالات متحده امریکا، قدرت سیاسی به صورت مسالمت آمیز از محترم پروفیسر استاد برهان الدین ربانی رییس جمهور دولت  اسلامی مجاهدین به محترم حامد کرزی تحویل داده شد. ناگفته نماند که این کاملآ یک امر «استثنایی» بود که چنین تغییر مثبت قدرت در تاریخ افغانستان برای بار نخست صورت گرفت. این تغییر مثبت را بناء بر هرچند انگیزه ها و علل که بوده، مردم ما آن را به فال نیک گرفتند و بازهم جای نهایت افتخار بود.

مرا اندیشه بر این است که اگر قدرت های بزرگ نظامی جهان در افغانستان نمی بودند، امکان چنین تغییر مسالمت آمیز و صلح انگیز قدرت سیاسی از یکی به دیگری هرگز ممکن نبود؛ زیرا نه رهبران و نه جامعه ما به آن حد از بلوغ ناب آگاهی دینی، سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، روانی، تاریخی و ارتقای سطح عالی اقتصادی خویش رسیده بودند که به «دیگرپذیری و تغییر مسالمت آمیز قدرت سیاسی» عاشقانه تن در می دادند. پس منافع مردمان جنگ زده ما، همراه با منافع جامعه جهانی و به ویژه منافع ملی امریکا یک جاه ایجاب نمودند، تا که قدرت سیاسی به طور صلح آمیز در این کشور مخروبه و مثله شده افغانستان تحقق پذیرفت.

هرچند که بیش از 42 کشورهای جهان در طی این سیزده سال در کشور ما در پی منافع خاص خویش اند و اشتباهات گسترده ی را نیز داشته؛ ولی دست آوردهای مثبت این مدت نهایت کم نظیر می باشند که باید مانند «مردمک چشم» از آن ها پاسداری و حراست گردند. اگر بگویم که یکی از نتایج این تغییر مسالمت آمیز قدرت سیاسی و بعد تشکیل ادارۀ مؤقت، حکومت انتقالی و دو دوره حاکمیت منتخب با تمام تقلبات و سایر کاستی ها که داشتند؛ از جمله همین دست آورد های بزرگ و مثبت سیزده سال آخیر می باشند که هرگز مبالغه نخواهد بود.

در سال 1393 خورشیدی که انتخابات سوم برگزار گردید، شوربختانه از یک سو بناء بر حاکمیت فقر مادی، معنوی و اجتماعی در کل، از سوی دیگر، بر اساس مداخلات رنگارنگ حلقات تمامیت خواه قبیلوی و با تأثیر پذیری عمیق از نفوذ باندهای بیگانه؛ مسیر و پروسه انتخابات از اصول دموکراسی منحرف گردیدند و بزرگ ترین بدنامی را در تاریخ انتخابات به جاه گذاشت. تا این که با وساطت امریکا و فرستادن جان کری وزیرخارجه آن از خشونت ها، تداوم بحران و تغییر قهرآمیز و خونین قدرت سیاسی مؤقتآ جلوگیری صورت گرفت.

 بالاخیره از یک طرف آقایون داکتر محمد اشرف غنی احمدزی و داکتر عبدالله عبدالله با اعضای هردو تیم انتخاباتی شان هم از درایت، عقلانیت، اراده سیاسی، مصالح ملی، خرد دموکراتیک و ارزش های دینی خویش استفاده برده و فعلآ به ایجاد دولت وحدت ملی موافقه نمودند. مضاف برآن، جامعه جهانی و به طور اخص ایالات متحده امریکا به خاطر تحقق منافع آینده خویش، بیش ترین تلاش را در جهت توافق هر دو تیم به خاطر تشکیل دولت وحدت ملی به خرچ داد که بالاخیره هردو جانب به توافق مورد نظر نایل گردیدند. این که عملی می گردد و یا خیر؟ بستگی به زمان دارد.

با جرئت تمام باید نوشت که یکی از دست آوردهای فعلی توافق بر سر تشکیل دولت وحدت ملی، همین

 تحویل مسالمت آمیز قدرت سیاسی از جناب حامد کرزی رییس جمهور به محترم داکتر احمدزی رییس جمهور جدید و داکتر عبدالله رییس اجرائیه تازه دولت جمهوری اسلامی افغانستان، آن هم در زیر سایه جامعه جهانی بود. جای دارد که از این دیگرپذیری، تساهل و تسامح جناب داکتر احمدزی، جناب داکترعبدالله و همه اعضای هردو تیم شان و همچنان از تلاش های سازمان ملل متحد، پارلمان اروپا، جامعه جهانی و ایالات متحده امریکا از جمله در تغییر مسالمت آمیز قدرت سیاسی در افغانستان باید سپاس گذار بود.

گرچه تا هنوز نخبگان ملی، احزاب سیاسی، نهادهای جامعه مدنی، فرهنگی، اجتماعی وغیره به آن حد از غنای تکامل خویش نرسیده، تا به صورت مستقلآنه دور از پادرمیانی کشورهای خارجی قادر به تشکیل دولت مقتدر قانونمند و دموکراتیک ملی در افغانستان می شدند؛ ولی این که یا بر اثر فشارهای اهالی کشور ما یا تقاضاهای مکرر بین المللی و یا تفاهم عاقلانه سیاسی اعضای هردو تیم و یا از مجموع همه ی شان، بالاخیره توافق بر تشکیل دولت وحدت ملی و تغییر مسالمت آمیز قدرت سیاسی در کشور صورت گرفتند، جای خیلی امیدواری نوین برای آینده افغانستان می باشد.  

 

گپ آخیر:

باید فراموش نکرد که مکررآ از سوی محققین رسالت دار گذشته و کنونی نبشته شده اند که افغانستان موجوده از پشتوانه عظیم تمدنی، تاریخی و اعصار طلایی برخوردار بوده اند. با درد و دریغ فراوان که در بستر چند قرن آخیر نه تنها از دست آوردهای پرافتخار تاریخی کشور باستانی ما در پیوستن به کاروان های تمدن جهان و به خصوص به کاروان مدنیت این قرن 21 استفاده لازم در خدمت مردم این کشور صورت نگرفتند؛ بلکه اکثر از داشته های آن نیز برباد گردیدند.

این بر می گردد به سیاست ها و عملکردهای حاکمیت های تک قبیلوی و قومی خون ریز گذشته که نه عامل خدمات شایسته برای مردم شدند و نه «باورهای میهن دوستی، دیگرپذیری و مدنی» را در جامعه از جمله در راستای تغییر صلح آمیز قدرت سیاسی در افغانستان ترویج کردند. در همین رابطه بوده که صحفات تاریخ گذشته افغانستان کاملآ خونین می باشند و حتا اکنون نیز دامنه های خون چکان آن ادامه دارد.

این که در مدت این سیزده سال آخیر بنا بر سرمایه گذاری های مردم در اعمار مجدد کشور، کمک های جامعه جهانی و خاصتآ مساعدت های امریکا و مبارزات وطن دوستان دموکرات، تحولات بسیار مثبت در کشور ما صورت گرفته اند، خدا را شکرگذار هستیم و این دست آوردها باید به صورت اساسی نگهداری گردند تا فرهنگ آن در متن جامعه نهادینه شود.

در ضمن از بانیان دولت وحدت ملی احترامانه تقاضا می گردد که قدرت سیاسی کشور را بر مبنای محلوظات و تعلقات شخصی، خانوادگی، قبیلوی، قومی، مذهبی، سمتی، حزبی وغیره خویش تصاحب نکنند؛ بلکه دولت از تجمع صادق ترین، تجربه کارترین، عالم ترین، مؤمن ترین، وطن دوست ترین، خداپرست ترین، خدمت گارترین، با تعهد ترین و خلاصه از انتخاب شایسته ترین نخبگان قومی با تناسب نفوس شان از داخل و خارج کشور تشکیل گردند. در این صورت، نه تنها در آینده از جمله قدرت سیاسی به طور صلح جویانه و مسالمت آمیز از یک زمام دار برگزیده شده که مأموریتش به پایان رسیده به زمام دار انتخابی جدید کشور با پشتوانه اراده دموکرتیک مردم تغییر نماید؛ بلکه در راستای نهادینه شدن «فرهنگ» آن نیز مبارزات وسیع البنیاد ادامه پیدا کند.

مکررآ تأکید می گردد تا زمانی که مبتنی بر منطق، دانش، آگاهی سیاسی و خرد دموکراتیک از جمله زمینه های عینی و ذهنی تغییر مسالمت آمیز قدرت سیاسی از پائین به بالا به طور تدریجی و مسالمت آمیز مساعد نگردند، سیاست ها هم انسانی، مدنی، قانونی و عادلانه نخواهند شد. همچنان فرهنگ تحویل مسالمت آمیز قدرت سیاسی در متن جامعه نیز نهادینه نخواهد گردید.

 حال این مربوط به این چهره های جدید توافق کنندگان «تشکیل دولت وحدت ملی» و همراهان شان است که چه گونه خداپرستی، وطنی دوستی، قانونمداری، روشنفکری، اراده قوی سیاسی و خدمت گذاری خویش را برای تمام مردمان افغانستان به طور عملی به اثبات می رسانند و همچنان از حمایت بی دریغ مردم کشور و کمک های جامعه جهانی برخوردار می شوند. و همچنان دولت مداران جدید چطور افتخار نهادینه شدن فرهنگ تغییر قدرت سیاسی را در این برهه حساس و سرنوشت ساز در جامعه کمایی خواهند نمود.

 

به امید تحقق عدالت اجتماعی، برابری و نظام دموکراسی در افغانستان

تاریخ: شنبه 19 ميزان 1393 خورشيدی برابر با 11 اکتوبر 2014 ميلادی

 

 

 


بالا
 
بازگشت