مهرالدین مشید

 

سیاستمداران افغان  و آخرین کوتاه آمدن ها و شرمساری ها

امید توافق انتخاباتی آخرین کوتاه آمدن های شرمسارانه برای سیاستمداران افغان باشد

 

مردم افغانستان از گردنۀ آزمون دیگری به خوبی عبور کردند و درس تازه یی برای دولت سازی و ملت سازی را فراگرفتند. هرچند بحران انتخاباتی با پا درمیانی جان کری وزیر خارجۀ امریکا و تلاش های سازمان ملل سپری شد و دو نامزد برای شمارش وتفتیش بیشتر از هشت میلیون رای و تشکیل حکومت وحدت ملی به توافق حقوقی و سیاسی دست یافتند و با تاسف که این از یک حقیقت تلخ پرده برداشت که افغان ها هنوز از حل دشواری های کلان ذات البینی میان خود عاجز اند و به مدیریت جهانی نیاز دارند تا با همکاری خارجی ها گرۀ دشواری ها میان خویش را بگشایند؛ اما با آن هم گفته می توان که توافق نامزدان برای پایان دادن معضل انتخاباتی یک گامی بزرگ و حیاتی برای پایان یافتن بحران برخاسته از تقلب گستردۀ انتخاباتی در کشور است . هرچند هنوز منزل در راه و سفر ناتمام است و چگونگی حکومت وحدت ملی درست تعریف نشده است و این که برای تشکیل حکومت وحدت ملی چه معیار هایی در نظر گرفته شده است، فرق میان حکومت ا یتلافی و وحدت ملی چیست و آیا مشارکت در چنین حکومتی تعریف شده است یا خیر. سوال هایی باقی است  که می تواند در آینده چالش افرین باشند؛ زیرا  حکومت وحدت ملی  خود نوعی حکومت ایتلافی است و حکومت مشارکتی بازگو کنندۀ نقش همگانی در حکومت است. از سویی هم حکومت ایتلافی می تواند، نقش موتلفین مشخص را در حکومت ارایه کند که با ترمنولوحکومت وحدت ملی کارآمد به مثابۀ ممثل ارادۀ ملی متفاوت است.

حال هر طوری که باشد، پادر میانی جان کری به بخش بزرگی از بحران پایان داده و این نشاندهندۀ علاقمندی امریکا برای نجات پروسۀ سیاسی افغانستان و رویکردی برای پوشاندن شکست های افتضاح بار نظامی امریکا در افغانستان است؛ اما مردم نگران اند تا مبادا عمال نفوذی ارگ، حلقات و تیم های انتخاباتی مسآلۀ شمارش و تفتیش آرا را خراب نکنند و بار دیگر شرافت مردم افغانستان را به بازی گرفته و از اعتبار توافق  تاریخی میان دو نامزد بکاهند؛ زیرا هنوز هم دستان تقلب سازمانیافته دراز است و خطر تخریب روند باقی است. چه بجا و تاریخی بود که آقای کرزی ابتکار شکستن بن بست انتخاباتی را در دست می داشت و با این ابتکار  دست کم از میزان شرمساری حکومت فاسد و مصلحتی سیزده ساله اش  اندکی می کاست. با تاسف که نجنبید و بحیث نظاره گر ابتکار جان کری باقی ماند. با این کار آخرین شانس را هم از دست داد و در لحظات آخر هم بر ناتوانی مدیریتی خود مهر تایید نهاد.

 هرچه باشد، پیشامد اخیر در کشور هایی مانند افغانستان که سخت درگیر منازعات داخلی و منطقه یی هستند، امری استثنایی نیست؛ زیرا این کشور ها چنان با انبوهی از مشکلات دست و پا گیر مواجه اند که بیشتر ناشی از مداخلات خارجی ها بوده و بنا بر این بعید نیست که شاه کلید گشایش قفل های چالش آفرین آنان در دست خارجی ها باشد. این در حالی است که بخش عظیمی از دشواری های کنونی در افغانستان برآیند مبارزه با تروریزم است که  به گونۀ بیرحمانه یی قربانی مبارزه  با تروریزم گردیده اند و موجودیت لانه های هراس افگنان در آنسوی خط دیورند و رفت و آمد تروریستان در خط موهومی دیورند، سبب شد تا هراس افگنان با سربازگیری از باشنده گان اطراف خط، مبارزه با تروریزم را رویارویی امریکایی ها در برابر یک قوم در افغانستان توجیه کنند که سیاست های غلط نظامی امریکایی ها و سرکوب بیرحمانه، تلاشی های خانه به خانه، هتک حرمت و توهین باشنده گان این سوی خط سبب شد تا باشنده گان در دو طرف خط خود را قربانی مبارزه با تروریزم تلقنی کنند. از سویی هم سیاست های نادرست سیاستمداران امریکایی مانند هالبروک و امثال آنان سبب شد تا برجبین یک قوم بزرگ کشور برچسپ هراس افگنی زده شود. در این بازی امریکایی ها بیشترین خساره مردم افغانستان متحمل شد. زیر چتر سیاست های غلط مبارزه با تروریزم امریکا، ساختار های قومی در افغانستان تخریب شد و حتا ساختار های اجتماعی در کشور دچار شکننده گی گردید و بیشترین آسیب های قومی، اجتماعی و تاریخی را مردم افغانستان متحمل شدند. در حقیقت نفاق قومی و اختلافات شدید گروهی نتیجۀ سیاست های نادرست نظامی و سیاسی امریکا در افغانستان است که به نحوی از انحا اقوام و گروهها را در برابر یکدیگر قرار داده و با دامن زدن به این گونه اختلافات فاصله های بیشتری را میان باشنده گان این سرزمین بوجود آورده است . معضل انتخاباتی هم در چنین بستری بوجود آمد که نامزدان، کمیسیون های انتخاباتی و دولت نتوانستند برای حل آن اقدام جدی و سرنوشت ساز نمایند.

آری در کشوری که ساختار های اجتماعی آن به شدت متلاشی شده و رابطه های منحط قومی و گروهی بر ضابطه های ملی و تاریخی حاکم گردیده باشد. آشکار است که واکنش ها در برابر هر پیشامدی بیشتر قومی و گروهی بوده تا ملی محور و وابسته به منافع ملی و اقتدار و حاکمیت ملی. آشکار است که این  شکننده گی ها نه تنها بر ساختار های قومی؛ بلکه بر تمامی حوزههای سیاسی،  اجتماعی و اقتصادی تاثیر گذار بوده است که بصورت کل در معرض آسیب پذیری قرار دارند و لاک های قوم گرایی و سمت گرایی به مثابۀ  دیوار های آهنین سد راۀ ترقی و همزیستی و زنده گی مسالمت آمیز آنان گردیده است.  مبرهن است که شناختن و تشخیص چغرافیای دوستی ها و دشمنی ها در همچو کشور ها نه  تنها ساده؛ بلکه خیلی دشوار هم است؛ زیرا حدود و ثغور دوستی ها و دشمنی ها در چنین کشور ها به جغرافیای موهومی ماند که مرز های شکنندۀ آن در برابر کوچک ترین امواج حوادث شکننده تر می شود. هرچند دوست یابی و دشمن شناسی در قاموس زنده گی اجتماعی یک امر مهم بوده و شناسایی حدود دوستی ها و دشمنی ها  نه تنها فرض عین است؛ بلکه شناسایی بهتر حدود و ثغور دشمنی ها و دوستی ها را نیز پالایش می نماید و به تعبیر مفسران وقایه می کند. یقینا که در زیر چتر وقایۀ آن خجالت زده گی ها در هنگام دوستی ها و هراسیدن ها در هنگام دشمنی ها به قول روان شناسان تلطیف و تذکیه می گردد... در این صورت است که حتا دو مخالف سیاسی در برابر هم خجل نمی مانند بویژه زمانکه حامیان شان باهم کنار می آیند و مانند داکتر عبدالله و داکتر غنی روی یکدیگر رامی بوسند و اما سیاه رویی برای آنانی باقی می ماند که خلاف موازین اخلاقی و اجتماعی از توهین وتحقیر یکدیگر به گونۀ ناعاقبت اندیشانه دریغ نکرده اند و چند روز پیش دیدیم که چگونه بر قضاوت های اصیل و سچۀ شماری ها گرایش های قومی و گروهی وزنه افگند و از سیاه و سفید گفتن حقیقت خیلی کوتاه آمدند. بر شماری ها چنان بار تباری غلبه داشت که حتا حاضر می شدند که آفتاب را با دو انگشت پنهان بدارن. من  یقین دارم، حالا که تنش های انتخاباتی فروکش کرده اند و فصل تازه یی از مناسبات میان دو تیم انتخاباتی برقرار گردید است. حالا بدون تردید بیشترین رنج را آنانی می برند که با حمایت شان از یک نامزد، هرچه در خورجین داشتند، برای توهین و انزجار طرف مقابل خود دریغ نکردند. بویژه زمانی شگفت زده شدم که متوجه گردیدم، شماری عزیزان پس از اعلان توافقنامه چنان درمانده شده بودند که حتا از شرم برای گفتن چیزی نداشتند؛ زیرا یک روز پیشتر از آن چنان بر یکدیگر حملۀ زبانی نموده بودند و کار شان با طرف مقابل به قول معروف به "خواهر و مادر" رسیده بود و از این که پوزۀ توهین گویی،انزجار پاشی و چرند و پرند گوییی خود را طوری شکسته یافته بودند که لحن خوب گفتن و آری گفتن را نیز به کلی از دست داده و گویی مهر سکوت بر لب نهاده بودند. 

هرچند می دانم که آنروز از پیام های مملو از خوشی و سرور و عکس های فیزبوکی که حاکی از همدلی ها و پیام آور وحدت ملی بود. خیلی شگفت زده شده بودند و بدون تردید  امیدواری های تازه یی برای آینده بهتر از سر تا پای آنان زبانی می کشید؛ اما  چند روز پیش از آن چنان در برابر هم خیلی زشت قرار گرفته بودند که حتا آنروز تحمل خوشی و استقبال از سرور دیگران را از دست داده بودند. این در حالی بود که نه از سیمای سیاه دلان تباری و گروه زده؛ بلکه از سیمای مردم بیچاره و میهن دوست کشور موج خوشی و سرور برق می زد و احساس دوستی و همدلی در آنان موج می زد، گویی غنچه های امید در آنان دوباره شگفتن آغاز کرده بود و امیدواری های شان برای یک آیندۀ درخشان و مطمین شگوفایی های تازه یی را به استقبال گرفته بود. این ها بویژه زمانی که در صفحات فیزبوک شان خلاف گذشته و حتا دور از انتظار پیام های مشترک آنانی را مشاهده می کردند ؛ گویی از فرط خوشی در لباس های خویش نمی  گنجیدند که دیروز به گونۀ آشتی ناپذیر در برابر یکدیگر قرار داشتند و از هیچ نوع بد و رد گفتن برضد همدیگر دریغ نمی کردند؛ اما آنروز برعکس به نشر پیام ها و تصویر های همگون می پرداختند؛ بویژه زمانی طلسم خوشی ها مانند برق در وادی به حیرت رفتۀ افکار آنان نورپاشی نمود که

پیام های وحدت، برادری و باهمی صفحات فیزبوک شان را آذین کی بحشیدند. با تماشای این که چگونه شماری رقبای عاقبت نیاندیش به گونۀ عجیبی از چاله های قومی و زبانی و سمتی بیرون شده و با گام های بلند ملت شدن را دوباره به آزمون گرفته اند، از دیدن چنین فضای صمیمی و دوستانه شگفت زده شده و در خود مبهوت گردیده بودند و اما در این میان دلم به آنانی زیاد خون شد و متاثر شدم که دیروز با آب و تاب یکدیگر را توهین و نفرین می کردند و با قرار گرفتن در یک بلاک قومی و تیمی بر دیگری موج نفرت و انزجار می ریختند و حتا از گفتن بدترین کلمات تا حدود دخالت به حریم شخصی افراد حتا نزدیک ترین دوستان شان هرگز دریغ نکردند؛ ولی آنروز که اوضاع دگرگون شده بود، دیگر تیغ اتهام وارد کردن ها و توهین وارد کردن ها به کلی کند گردیده بود. از سویی هم پیام ها و تصویر های یک رنگی و یک دلی تمامی فرصت های زشت گویی و توهین پراگنی ها را از آنان گرفته بود.  و چنان حیرت زده شده بودند که حتا جرئت نداشتند، چیزی بنویسند و شاید هم حرفی برای گفتن نداشتند. امیدوارم که روز های گذشته تجربۀ خوبی برای شان بوده باشد تا در آیندهها همچو اشتباه را مرتکب نشوند و از دوستی های و دشمنی های مستعجل خود داری کنند...

در این شکی نیست که ناامنی و جنگ داخلی خود عامل اصلی بسیاری از ناهنجاری ها، قانون شکنی ها، اختلافات قومی و گروهی در کشور است و در چنین حالی موجودیت حکومت ناتوان و فاسد به نوبۀ خود اش بر بسیاری اختلافات از قانون شکنی ها تا قانون ستیزی ها و هنجار گریزی ها تاثیر گذار است. این سبب شده تا فضای مکدر و تاریک بی باوری و گرایش های منحط تباری در کشور مستولی گردد تا پیامد های زشت و نامیمون کنونی را در قبال داشته باشد. پیامد نامیمونی که چون کابوس بر روان آنان سنگینی داشته و حتا از توهین و هتک حرمت نزدیکترین دوستان خود هم دریغ نکردند؛ اما این ها را نمی توان به معنای بدرود گفتن، بر رسالت انسانی، دینی و تاریخی مردمان یک سرزمین تلقی کرد که از هزاران سال بدین سو در  کنار هم زنده گی کرده اند و حتا از داشتن رابطه های فراخونی برخوردار هستند. در حالیکه باشنده گان یک سرزمین دین میهنی و ملی دارند تا در مواقع حساس و مهم تاریخی دست به دست هم بدهند و با گرفتن دست یکدیگر بر دشواری ها غلبه حاصل کنند. امید که حادثۀ اخیر درس بزرگی برای سیاستمدران افغانستان و آزمون فراموش ناپذیری برای مردم افغانستان باشد تا در آیندهها قادر به حل منازعات ذات البینی خویش بصورت مستقل و بدون دخالت خارجی ها باشند و از شرمساری های سیاسی سیاستمداران کشور برای حل مسایل مهم و رویداد های بزرگ تاریخی آن بیشتر از این کاسته شود تا زمینه برای حکومت های کارآمد و مردم سالار در برابر حکومت های مصلحتی و فاسد در موجودیت اوپوزیسیون های فعال و موثرمیسر گردد. یاهو

 

 


بالا
 
بازگشت