هدايت حبيب 

 

يادی از اخلاق ستوده و سجايای عالی دوکتور اناهيتا راتب زاد

 

انسان به مثابه مخلوق اجتماعی همواره دربرابرطبیعت وجامعه، با دهها ناتوانی و نیاز، خوی وخصلت مثبت ومنفی را از محيط پيرامون کسب می کند و سایقۀ بقاء و طرز زندگی او را به هرسمتِ وهرعملی میکشاند.

عدۀ یی زحمت میکشند، کارمی کنند، تا برای خود اسباب معيشت را تأمین نمایند. عده یی دیگربه اشکال مختلف، به حساب دیگران زندگی می نمایند؛ بعضیهابه جمع کردن ثروت، مال ومنال مصروفند، برخیهابه امر و نهی وفرمانروایی بالایی دیگران می کوشند؛ وليک شمار محدودی هم هستند، که دل شان به انسان، وهمه زنده جانها می سوزد و می خواهند تا به دیگران خدمت کنند؛ رفاه وآسایش را برای همه انسانها وهمه موجودات زيستمند، در تغییر محیط طبیعی واجتماعی میسر و امکان پذيرمی دانند؛ بنابرآن، آنان همه داشته های فکری و توان جسمی خودرا در امر خدمت به دیگران از طريق آموزش علم و دانش و قراردادن آن به انسان درمانده و نيازمند  خدمت به همنوع و خانواده ی بزرگ بشری وقف مینمایند.

زنده یادداکتراناهیتا راتب زاد فرزانه، ازهمین گروه اخیربود. او عشق به وطن و مردمان دردمند و زحمت کش آن را درسینه شعله ور گردانید و تا پايان زندگی با اين شعله و آتش عشق به رهايی انسان از قيد ستم مبارزه کرد و اين فرموده ی مولانای بزرگ را در قلب و روانش پرورانيد:

آتش است اين بانگ نای و نيست باد

هرکه اين آتش ندارد ، نيست باد

دوکتور راتب زاد به اين اصل باورمند بود که : " اگر سجایای انسانی زادۀ محیط اوست ، پس محيط را بايد انسانی ساخت"؛ بنابرآن، او برای تأمین رفاه مردم و نسلهایی آینده و آموزش و پرورش همه انسانهای جامعه، بويژه قشر زنان دربند کشيده ی افغانستان، باهم فکرانش يک جا، برای تغییرمحیط اجتماعی  شجاعانه مبارزه کرد.

ح.د.خ.ا، در کنگرۀ مؤسس، در برابر زن  و مرد زحمتکش افغانستان، درپیوند و رزم مشترک باهمه مردان وزنان زحمتکش جهان، حلف وفاداری یاد نمود وبه آن پابند ماند. ازجمله ی دهها راه وروش  مقدسی را که برای نجات نیمی از پیکرانسانیِ جامعه ی مستعد به تکامل افغانستان، ازرنج جانکاه سالیان متمادی، تشخيص می شد به کار برد، یکی هم ابتکارواتخاذ تصمیم به تشکیل سازمان دموکراتیک زنان افغانستان بود.

درست ۴۹ سال قبل (۱۳۴۴) در تحت رهبری ح. د.خ. ا ودراثر رشادت وتلاشهای خستگی ناپذير و مستمرعضو برجستۀ آن، فرزند صدیق خلق "دکتور اناهیتا راتب زاد، آن تصمیم جامۀ عمل پوشید؛ سازمان دموکراتیک زنان افغانستان ایجاد گردید وبه مکتب بزرگ آموزش، پرورش وتجهیزنسل جوان (دختران) و زنان کشورمبدل شد.

درگذشت داکتراناهیتا راتب زاد گران ارج را تنها فقدان بانوی دنيای سیاست در کشورمان نمی توان شمرد؛ بلکه سیاست وی ابعاد گسترده و فراخ کرانه هومانستی داشت. درسلوک وی همیش آمیزه آرمانهای والای سیاسی را با ارزشهای بنیادمند اجتماعی و عاطفی می شد با تابناکی ژرف مشاهده کرد.

بارها درذهنم می گذرد که:

ازشمار دوچشم یک تن کم

وز شمار خرد هزاران بیش

غالبا چنان پنداشته می شود که قاطعیت سیاسی باخشونت همراه است؛ مگر آن شخصیت فرهيخته، درجدی ترین لحظات می توانست چین بر ابرو نیندازد و حتا تبسمی بر لب داشته باشد.

توجه صادقانه به حالتهای روانی مردم به دوکتور اناهیتا راتب زاد چنان  خصوصیتی را به ارمغان آورده بود، که اگرکسی درنخستین ملاقات نام خود را برزبان می آورد، پس ازسالهای دراز هم نام آن شخص را به خاطر می داشت و حتا گاهی در دیدار دوم با برزبان آوردن نام کودکان او و پرسیدن از حال و احوال آنان، با وی احوال پرسی می کرد.

داکتر راتب زاد بزرگوار، به مطالعه کتب ادبی و پژوهشی علاقه مندی مفرط داشت و درخلال آن، خوانش رمانهای شاهکار را نیز فرو نمی گذاشت. به رمانهای بالزاک، دیکنز، داستایوسکی، همنگوی و پسترها آثار فاکنر دلچسپی خاصی داشت. آثار نویسندگان افغانستان را با شوروشوق شگفتی آور بدست می آورد و با دقت می خواند و در صحبت با دوستان ازآن کتابها و نویسندگان آنها با ستایش یا د می کرد.

جاودانیاد داکتر اناهیتا راتب زاد، همانطوری که به فامیل بزرگ سیاسی چپ اصولی، يعنی حزب دموکراتيک خلق افغانستان متعلق بود ودرآن بصفت عضو دفتر سياسی کميته مرکزی، مقام خاص خود را داشت؛ بنابر خصلت های منحصر به فرد حزبی ـ سياسی و اجتماعی اش، رفیق ها وی را مادر می نامیدند، دوستان و همرزمانش نيز به ايشان حرمت می نمودند وازاحترام تمامی فامیل بزرگ ح د خ ا نيز بصورت بی حد ومرز برخورداربود.

روان دوکتور راتب زاد شاد، خاطره اش تابناک و راهش پر رهرو باد!

                                                                                      

 

۱۸ سپتامبر ۲۰۱۴

 

 


بالا
 
بازگشت