هدايت حبيب

 

دولت اسلامی عراق و شام "داعش"

 

بخش دوم

        در بخش اول اين مقال روی خاستگاه  اسلام سیاسی مبنی بر اين که ايجادگر آن دولت انگليس بود و بعداً در دوران جنگ سرد ايالات متحده ی امريکا آن را بحيث وسيله ی ابزاری در مقابل اتحاد شوروی و کشورهای سوسياليستی بکار برد؛ توضيحات لازم با استفاده از منابع معتبر پژوهشی، ارائه گرديد.

       اکنون اين سلاح برُنده، بجای اسلام عبادی و واقعی بر سر نوشت مردم و کشور هایی عراق و سوریه مسلط شده است؛ ریا، ریش و فش را به ضمیر، روی و سر همه چسپانده است؛ تمیز مؤمن با منافق وفرق مرد عامی با شیخ، امام و خطیب، دشوار است و به علت بیکاری وشست و شوی مغزی و القای افکار تکفیری اکثر جوانان و نوجوانان به قرائتخانه، مدرسه و مسجد روی آورده اند، که از روی تفنن همه از ستر عورت و حجاب اسلامی یعنی، به اسارت کشیدن "زن" سخن می گویند؛ ازحرام بودنِ"خمر و مَیسر،" دادسخن سرمی دهند؛ اما هیچ کدام گروه تندروی “داعش” نمی گوید که خشونت، بمب‌ گذاری، قساوت، خونریزی، سربریدن انسان ها و کشتار بی رحمانه غیر نظامیان، تجاوز به زنان و نکاح طفل هشت ساله هم حرام است؛ هیچ کسی نمی گوید، که طلب علم و اعا شۀ خود وفامیل بالای زن هم فرض است. شر کت زن هم مانند مرد به نماز جماعت سنت است. بر این اساس "زن"هم باید به دستور الهی و شریعتِ غرّای محمدی(ص) به آموزشگاه، به مزرعه، به کارخانه و به مسجد برود؛ لباس کار بپوشد و لزوماً در چهار دیوار منزل محصور نماند.

       زنان سوری و عراقی از قوانین و فتوا هایی گروه آدمکش داعش در امان نبوده و تا کنون از مجازات سنگسار تا حد مرگ در میدان‌های عمومی و متهم شدن به زنا بدون اثبات اتهام علیه خود رنج می برند؛ در حالی که  این گروه سندی را در این مناطق منتشر کرده اند که به زنان اجازه خروج از منزل را نمی‌دهد مگر در شرایط ضروری و به همراه محارمشان. همچنین حجاب، برقع را برای تمامی زنان واجب کرده و در غیر این صورت کسانی که از دستورات این گروه تاریک اندیش و تروریست‌های سيه دل سرباز زنند با محاکمه و سنگسار روبرو خواهند شد. قبل از این هم حجاب کامل را برای همه زنان و حتا مانکن های پلاستیکی مغازه ها الزامی دانسته بوند.

      داعش لباس افغاني را بر مردم موصل تحميل کرده و تمام لباس‌هاي ديگر را از فروشگاه‌ها جمع آوري نموده است. نمونه‌اي ديگر از اين فتواها اينست كه ماليات‌هايي را بر كالاهاي وارده به شهر نينوا وضع مي‌كند و برخي از اجناس مانند دخانيات و بازیچه هایی اطفال  را از فروشگاه‌ها جمع آوري كرده و آتش مي‌زند. این گروه همچنین مصرف دخانیات را نیز ممنوع و گشت های امر به معروف و نهی از منکر را، به راه انداخته است.

      به اساس گزارش تازه از يک موثقِ منبعِ با صلاحیت، این گروه تروریستی، با اعمال مقررات عجیب و غریب به نام "اسلام” و "سنت”، این دین الهی را مورد توهين و تحقير قرار داده است، بطوری که اکنون بسیاری از علمای اهل سنت نیز به این امر اذعان دارند که نتیجه عملکرد "داعش" در جوامع تحت کنترولش در سوریه و شمال عراق، سبب دین گرُیزی و رویگردانی مردم از دین شده است. بسیاری از دستورالعمل های گروه "داعش" افراط گرایانه و طرز تفکر عصر حجر است و هیچ ربطی به دین اسلام ندارد. این گروه عملاً به دین اسلام اهانت کرده است که نتیجه آن رویگردانی مردم، بویژه جوانان از دین می شود. آنها قرائت قرآن از طریق بلندگو را حرام کرده اند، حسینیه ها، برخی مساجد، کلیساها و همه مزارهای پیامبران و افراد سرشناس و شخصیت های مشهور و با اعتبار دینی و مذهبی مورد احترام مردم سنی و شیعه را منفجر و تخریب کرند. اخیرا از مسیحیان موصل خواسته بودند یا جزیه بپردازند یا به اسلام روی بیاورند یا کشته شوند. خطراتی که اقلیت ها را تهدید می کند وحشت افرین است. آنان اسلام را به اجبار بر اقلیت ها تحمیل می کنند، اگر حاضر به پذیرش دین اسلام نشوند، با شمشیر سرآنان را از تن شان جدا می کنند!

به زنان امر کرده اند که یا در خانه بمانند یا صورت خود را بپوشانند، حال آنکه در روایات آمده است که پیامبر اسلام در سفرها و حتا در جنگ ها بی بی عايشه صديقه را همراه با خود می داشت و در همه امور از وی مشوره می گرفت و اکنون علمای اهل سنت می گويند که حدود پنجصد حديث پيامبر اسلام از زبان بی بی عايشه روايت و به مسلمانان انتقال يافته است. اين بدان معنی است که جايگاه زن در سفر و حضر، در جنگ و صلح، در مزرعه و کارگاه؛ در مدرسه و دانشگاه؛ در شهادت و روايت از شنيدگی ها، دارای مقام شامخ و ارجمند است.

همچنین دین اسلام ستر زن را در سر و بدن، واجب می داند، که تعريف و حدود معين دارد؛ وليک آنها اعمال عجیب و غریب خود را به نام اسلام به مردم تحمیل می کنند که هیچ کدام از آنها با مفاهیم و اصول دين اسلام مطابقت ندارد. درست است که در جوامع اسلامی مشکلاتی درمورد فساد اخلاقی موجود است؛ اما آنها را نه با زور و شمشیر بلکه از طريق تبليغ ، تربيت نسل جوان ، بهبود وضع زندگی اقتصادی مردم، تدوين قوانين و تطبيق سالم آن توسط يک نظام و حکومت عادل و مردم سالار، توأم  با تعامل و تشویق و اقناع به صورت ایجابی مرفوع و ازميان برداشت .

      زنان در موصل آنطور که از گزارش های دریافتی از منطقه پیداست، به شدت در تنگنا قرار دارند. خیلی از زنان ازفعالیت هایشان در محیط های اجتماعی و مشاغل اداری محروم شده اند و دیگر نمی توانند در جامعه مانند سابق ظاهر شوند و اگر هم مجبور باشند در کوچه و بازار تردد کنند، حتما باید صورت خود را بطور کامل بپوشانند.

      تازه ترین دستورالعمل داعش در زمینه پوشش صورت نیز به این گونه است که  دستور داده شده تا زنان متاهل صورت خود را با روبند سیاه، زنان غیر متاهل با روبند سفید و زنانی که قصد مشارکت در جهاد نکاح را دارند، با روبندهای زرد صورت خود را بپوشانند و در غیر این صورت با مجازات هایی تا حد مرگ روبه رو خواهند شد.

      هرچه زمان می گذرد، مقررات و فتوای داعش برای زنان دردسرهای خود را نمایان تر می کند، بطوری که حالا برای خروج از منزل به دلیل نیازهای درمانی و پزشکی هم مشکل دارند، چرا که خروج از منزل بدون مرد خانه ممکن نیست و علاوه بر آن دوکتوران  زن یا فرار کرده اند و یا مجوز کار ندارند و داکتران مرد نیز از معاینه زنان منع شده اند.

      مشکلات به همین جا ختم نمی شود. مناسبات اجتماعی در شمال عراق نیز دستخوش تغییراتی شده که بویژه نسل جوان را عصبانی می کند.

      رستوران ها، قهوه خانه ها، فروشگاههای فروش سی دی و فیلم تعطیل شده و پارک ها برای جوانان و زنان ممنوع شده است. همه امکانات تفریحی از جوانان را گرفته اند و گرفتن اسلحه و جنگیدن برای داعش، تنها تفریح جوانان منطقه است که می توانند انجام دهند در غیر این صورت مجازات مرگ در انتظار شان است.

      فتواهای عجیب گروه تروریستی داعش درعراق هر روز گسترده تر می شود. پیشتر، این گروه تروریستی با صدور فتوایی در موصل از ساکنان این شهر خواسته بود که دختران خود را برای مشارکت در «جهاد نکاح» آماده کنند.

بخش آموزشی داعش موسوم به «دیوان آموزش» طی دستوری موسیقی، نقاشی، تاریخ، فلسفه، ورزش، جامعه‌شناسی، روان‌شناسی و آموزش دینی اسلامی و آموزش دینی مسیحی را از مواد درسی مدارس و دانشگاه و دیگر موسسات آموزشی سوریه حذف کرد. این دستور را برای همه لازم الاجرا دانست و هر کسی که با آن مخالفت کند، مجازات می شود.

      «ابوبکرالبغدادی» سرکرده این گروه به نیروهای خود دستور داد تا از این پس تصاویر بریدن سر افراد را منتشر نکنند. انتشار تصاویر فقط با اجازه قبلی از سوی شورای رهبری این گروهک، امکان پذیراست. جنایات وحشیانه و غیر انسانی داعش در سوریه و عراق با خشم و واکنش جهانی روبه رو شده است.

     گروهک تروریستی داعش از سال ۲۰۱۲ تاکنون، در سوریه جنایات فراوانی را انجام داده و از حدود سه ماه پیش نیز به کشور عراق یورش برده و بخش هایی از آن را به اشغال خود درآورده است.

      سازمان ملل اعلام کرده که تروریست های عضو گروه داعش، در جریان حمله خود به موصل ۶۷۰ زندانی را تنها به دلیل شیعه بودن به قتل رسانده اند، ۲۵۰ نیروی ارتش سوریه را پس از تصرف فرودگاه اعدام کرده اند. این گروه صدها کودک و جوان عراقی را زنده زنده در گورهای دسته جمعی در موصل دفن کرندِ، افزون بر این، اقداماتی را در عراق مرتکب شده اند که مصداق «جنایت علیه بشریت» است.

      این مساله بزرگترین فاجعه در تاريخ سده ی بيست و يکم و تحقير تمدن بشری است. غربی‌هایی که به ظاهر مدافع حقوق بشر در سوریه ‌و عراق اند هم اکنون کجا هستند .سرکوزی که لیبی را به خاطر برقراری آزادی و دموکراسی نابود کرد کجاست؟ قطر و ترکیه کجایند؟ همانگونه که دولت به اصطلاح اسلامی داعش در ماههای اخیر در عراق پیشرفتهای قابل توجهی داشته، پیش بینی می شود که القاعده هم در ماههای آینده به پیشرفتهایی در افغانستان برسد. القاعده اکنون رابطه نزدیکی با طالبان افغانستان، شبکه حقانی، حرکت جهاد اسلامی، حرکت اسلامی ازبکستان، جیش محمد، لشگر طیبه، و طالبان پاکستان دارد. اخیرا این گروه وفاداری خود به ملا عمر، رهبر طالبان افغانستان، را بار دیگر اعلام کرده است. این می تواند تلاشی از سوی القاعده برای قرار دادن ملاعمر در مقابل بغدادی، به عنوان یک رهبر موجه جهادی ها باشد. از طرف دیگر ممکن است که روشهای خشن دولت اسلامی، حتی با جهادی ها، دست آخر باعث پیشی گرفتن القاعده شود. در سوریه مردم و دیگر گروههای شورشی، جبهه النصره، وابسته به القاعده، را بدیلی قابل قبول تر از دولت اسلامی می دانند. حتی اگر القاعده نتواند گروه تروریستی داعش را در سوریه شکست دهد، هنوز بزرگترین تهدید برای جهان باقی خواهد ماند.

      موضوع جنایات تروریست های تکفیری در عراق و سوریه و راه های مقابله با تهدید فزاینده این گروه، این روزها به مهمترین محور بحث در محافل رسانه ای و تحلیلی جهان تبدیل شده است. همچنان مقامات اروپایی پس از تحرکات سه ماه گذشته گروه تروریستی داعش در عراق وسوریه نگران امنیت خود شده اند. بسیاری از تروریست هایی که هم اکنون در خاورمیانه، بویژه در عراق و سوریه با دولت های مرکزی این دو کشور می جنگند، از شهروندان اروپایی جذب شده به گروه های اسلامگرای تندرو هستند.. در این میان، گزارش های جدید منتشره از سوی سازمان ملل، نشانگر آن است که ابعاد قتل عام های صورت گرفته از سوی تکفیری ها، حتی بیش از آن چیزی است که تاکنون تصور می شد.

      فعاليتهای وحشتبار و برنامه ريزی شدۀ گروه ترورستی جدید تشکیل شده در سوریه و عراق سال هایی اخير، بدستور دشمنان معلوم الحال منطقه يی و بين المللی کشورهایی صلحدوست، برضد دولت ها و مردم بی دفاع و عدالت خواه که تاهم اکنون بصورت آشکار ادامه دارد؛ برای همه گان معلوم و هويداست و هيچ کس نميتواند از آن انکار کند.

       اما درعين زمان بايد بصراحت اذعان داشت که اين گونه تاريک انديشی و همه چيز را سياه ديدن؛ مزدوری و انجام خدمت به دشمنان صلح و آزادی؛ شامل حال داعش و همه گروه هایی دیگر افراطی و ترورستی بوده است.

      از آنچه که از آغاز تا ايندم گفته آمد، نتيجه چنين است، که موسس (پدربزرگ) اسلام سياسی و ايجادگر سازمان "اخوان المسلمين" از "عبده" تا "حسن البناء" همانا دولت انگلستان بوده است. علی رغم اين که زنده ياد جمال عبدالناصر اين سازمان را "اخوان الشياطين" خوانده، آن را ملغی و غيرقانونی اعلام داشت؛ مگر ايالات متحده ی امريکا و متحدين اروپايی و آسيايی وی اسلام سياسی و سازمان "اخوان المسلمين" را بحيث ابزار سياسی بمنظور استفاده از آن در دوران جنگ سرد، در مقابل اتحاد شوروی و جهان سوسياايسم، بويژه در جنگ های زندگی برانداز عليه مردم و دولت جمهوری دموکراتيک افغانستان، حمايت مالی ـ اقتصادی ـ نظامی، تبليغاتی و استخباراتی همه جانبه نمودند، که نتيجه ی ثمرات و دستاوردهای اين فرزندان انگليسی و امريکايی را در سراسر کشورهای جهان مشاهده می نماييم؛ مگر آيا امريکا و انگليس و فرانسه و المان و ساير متحدين آنان از عملکرد اين دست پرورده های شان خجالت می کشند ويا نه؟

      گمان نمی برم؛ زيرا برای کشورهای امپرياليستی و جهان سرمايه ی بيدادگر، بجای همه ارزشهای انسانی، فقط سود است و پول، نی بشر است و نه حقوق بشر.    

 

 

استفاده شده از منابع :

 

۱ـ کتاب بازی شيطانی ـ مؤلف: روبرت دریفوس، ترجمه فروزنده فرزاد ـ بخش دوم ـ منتشره ی سايت " سپيده دم" ؛

۲ـ همين کتاب و همين سايت انترنتی ؛

۳ـ نشریه امریکایی فارین پالیسی مقاله ۳۱ جولای ۲۰۱۴        

۴ـ روزنامه ی شبه دولتی الصباح عراق

۵ـ روزنامه ی الخلیج

۶ـ روزنامه ی امریکایی ورلد تریبون      

 

 

۵ سپتامبر ۲۰۱۴

 

 

+++++++++++++++++++++++++

 

 

         از مدتی بدينسو گروه تروريسی خون آشامی به نام "داعش" که خشونت، قصاوت، خونریزی، سربریدن انسان ها، کشتار بی رحمانه غیر نظامیان و تجاوز و غارت، از جمله نشانه های آن است، خود را "دولت اسلامی" در سرزمين های اشغال شده و نا امن در عراق و سوريه اعلام داشته است.

          اين گروه که نوعی دیگری از القاعده بوده، خود خواسته با این اعمال چهره ترسناکی از خود برای جهانیان تصویر کند؛ گروهی که بیش از توان عملیاتی اش دارای قدرت تبلیغاتی است تا با ایجاد رعب و وحشت مسیر پیشروی خود را هموارنمايد.

          اما، پرسشی در ذهن انسان تداعی می گردد که اين گروه از کجا بوجود آمد و چگونه زاده شد و به يک سازمان تروريستی تبديل گرديد.

          بمنظور اين که خوانندگان گرامی پدر و مادر اصلی " داعش " و" القاعده " و " اخوان المسلمين" را بشناسند، ضرورت ديده می شود تا کمی به عقب برگشت و از نظريات تحليلی نويسندگان و  پژوهشگران وارد به جريانات و رخدادهای سياسی ـ اقتصادی ـ اجتماعی و مذهبی با اعتبار ملی و بين المللی استمداد جسُت و از آثار معتبر آنان استفاده نمود:

          «در تاریخ جنگ سرد و نظم نوین جهانی فصلی نا نوشته وجود دارد. این فصل، داستان حمایت مادی و معنوی- گاه آشکار و گاه پنهان- ایالت متحده ی آمریکا از فعالیت اسلامگرایان واپسگرا و ارتجاعی اندیش است. 

          شناخت این پیوند از این رو مساله ای حیاتی است، که سیاست کمتر شناخته شده ی شش دهه ی گذشته ایالات متحده ی آمریکا در حمایت از این اسلام، تا حدی در پیدایش "تروریسم اسلامی" به عنوان پدیده ای جهانی، موثر بوده است. گذشته از این، طراحان استراتژی بر پایی امپراتوری آمریکا در خاورمیانه، شمال آفریقا و آسیای جنوبی و مرکزی، امیدوار بودند که تا حدی با تکیه بر اسلام سیاسی، این پروژه را پیش ببرند؛ اما خیلی دیر و پس از رخداد واقعه ی ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱، نتیجه ی این بازی شیطانی آشکار شد. در چندین دهه ی متمادی، ایالات متحده با اسلامگرایان طرح دوستی ریخت، آنان را این جا و آن جا و با روش های گوناگون از آنها استفاده کرد، از آنها بعنوان متحد خویش، در جنگ سرد استفاده کرد و حتا در مقاطعی به آنان خیانت نیز کرد. این شیوه ی برخورد با اسلامگرایان در نهایت زمینه ی رشد تروریسم اسلامی و پشت کردن شان به حامی خود را تقویت کرد.

          به این ترتیب روحانیون مذهبی در هیات شیاطینی انتقام جو نه تنها لبه ی تیز شمشیر خود را به سمت ایالات متحده برگرداندند، که تهدیدی برای دموکراسی، سکولاریسم، ناسیونالیسم، جنبش چپ و حقوق زنان نیز شدند. بخش تقریبا کوچکی از اسلامگرایان در زمره ی تروریست ها قرار گرفتند، و بخش عظیمی از این دسته، با افکار قرون وسطایی خویش می خواهند چرخ تاریخ را به قرن هفتم میلادی بازگردانند. 

          در دوران جنگ سرد از ۱۹۴۵ تا ۱۹۹۱ از نظرگاه غرب، تنها اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی دشمن به حساب نمی آمد و ایالات متحده، رهبران کشورهای خاورمیانه، شمال آفریقا، آسیا و بطور کلی جهان سوم را هم چنانچه صمیمانه مهر تاییدی بر پروژه ی سیاسی او نمی زدند و یا هژمونی غرب و بویژه آمریکا را به چالش می کشیدند، تحت فشار می گذاشت. آنچه ایالات متحده را نسبت به رهبران این کشورها ظنین می کرد تمایل به ناسیونالیسم اومانیستی، سکولاریسم و سوسیالیسم بود. اینها از نگاه امریکا "ایدئولوژی هایی مخرب" بودند که بنیادگرایی اسلامی در حال ظهور را نیز به هراس می انداخت. در این منطقه از جهان اسلامگرایان واپسگرا نه تنها در گستره ی فکر و اندیشه، که در پهنه ی کارزار عملی نیز وارد میدان مبارزه ای تمام عیار و خشونت آمیز با عاملان اندیشه های مترقی شدند. در دهه های متمادی، ایالات متحده، همدستی با اسلامگرایان افراطی را ضد ناسیونالیسم عرب- و همزمان، ناسیونالیسم ایران و ترکیه و هند- در سیاست خود گنجاند و آن را مفید یافت. 

          با نگاهی در مقیاسی وسیع تر، آشکار است که ایالات متحده ی آمریکا سال های زیادی سعی در ایجاد سدی دفاعی در مرزهای جنوبی اتحاد شوروی داشت. بتدریج ایده ی "کمربند سبز" در مرزهای جنوبی اتحاد شوروی شکل گرفت. تنها جنبه ی تدافعی چنین ایده ای مطرح نبود، بلکه گذشته از این، با توجه به خصلت سرکش و تهاجمی بنیاد گرایی اسلامی، طراحان این سیاست های ستیزه جویانه در آمریکا، سودای تحریک مسلمانان جمهوری های آسیای مرکزی اتحاد شوروی و از درون فروپاشاندن آن را نیز در سر داشتند. 

          ایالات متحده نه تنها با اسلام به عنوان مذهبی متشکل از باورهای سنتی و چهار چوب اندیشه ایی خاص که میلیون ها مسلمان بدان معتقدند استفاده ی ابزاری کرد، که اسلام واپسگرا را بیشتر به خدمت گرفت. بر خلاف ایمان اسلامی که ریشه در ۱۴ قرن گذشته دارد، باید ریشه های این اسلام گرایی، بعنوان آئینی سیاسی را در اواخر قرن ۱۹ میلادی جستجو کرد. انگاره های اسلام گرایی ستیزه جوی امروز با ویژگی نظری جهانشمول در نظر مسلمانان با تفکرات سنتی و متفکران مسلمان، چیزی غریب و در واقع تحریف اسلام می نماید. به هر حال چنین پدیده ای خواه پان اسلامیسم نامیده شود، خواه بنیاد گرایی اسلامی و یا اسلام سیاسی، آنچه نمی توان در آن شکی داشت، ماهیت کاملا متفاوت آن با باورهای مذهبی سنتی اسلام و به عبارت دیگر پنج رکن اصلی دین اسلام است. آشکارا اسلام گرایی تحریفی از باورهای سنتی اسلام و ایدئولوژی دگرگون شده ای است که ایالات متحده ی آمریکا چه مالی و چه معنوی، با سازماندهی، از آن حمایت همه سویه کرد. مصادیق پشتیبانی آمریکا را اینجا و آنجا در کشورهای جهان سوم می توان دید. "الاخوان المسلمین" در مصر، انجمن حجتیه در ایران، وهابیون راست آیین در عربستان سعودی، حماس و حزب الله در فلسطین، مجاهدین در افغانستان و دست آخر اسامه بن لادن. 

          ایالات متحده ی آمریکا بکار گرفتن اسلام سیاسی در خاورمیانه را موثرترین و در عین حال سهل ترین شیوه در روند پیاده کردن پروژه ی امپراتوری خویش یافت. از آغاز نفوذ در منطقه تا دست اندازی ها و مداخلات نظامی، و سرانجام حضور مستقیم نظامی در جریان اشغال عراق و افغانستان، همواره اسلام سیاسی ابزاری در خدمت این هدف بوده است.

          در سال های دهه ۵۰ میلادی آمریکا نه تنها اتحاد شوروی را دشمن خود می پنداشت که ناسیونالیسم در حال ظهور جهان سوم، از جمال عبدالناصر گرفته تا مصدق را نیز دشمن خود می پنداشت. آمریکا و بریتانیا می بایست به شیوه ای مانع رشد فزاینده ی شخصیت محبوب و مردمی ناصر به عنوان رهبر ناسیونالیسم عربی شوند و برای این کار "الاخوان المسلمین" بهترین گزینه بود. در ایران نیز در جریان کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ حمایت مالی آمریکا ازرهبری "فداییان اسلام" که گروهی افراطی مذهبی و نسخه ایرانی "الاخوان المسلمین " مصر بودند، نقش مهمی بازی کرد. بعدها در دهه ی ۵۰ میلادی، آمریکا از اسلام گرایان عربستان سعودی به عنوان سدی در برابر پیشروی ناسیونالیسم چپ در این کشور بهره گرفت.

          علی رغم همه تلاش آمریکا، جناح چپ ناسیونالیسم عربی و سوسیالیسم عربی در دهه ی ۶۰ میلادی از مصر والجزایر تا سوریه، عراق و فلسطین گسترش یافت و آمریکا بمنظور مقابله با خطر گسترش بیشتر این جنبش ها؛ عربستان را متحد خود در منطقه کرد؛ با این هدف که بتواند از بنیادگرایی وهابی در عرصه ی سیاست خارجی عربستان استفاده کند.

          بستن پیمان با ملک سعود و شاهزاده فیصل (ملک فیصل بعدی) در راستای تشکیل بلوک اسلامی از شمال آفریقا تا پاکستان و افغانستان انجام گرفت، و حکومت عربستان سعودی دست بکار برپایی انجمن ها و موسساتی برای تجهیز و سازماندهی جناح راست وهابیون و "اخوان المسلمین" شد. فعالان سعودی که به کشور بازگشته بودندIslamic Center Geneva۱۹۶۱، "وحدت جهان مسلمین" (۱۹۶۲)، سازمان کنفرانس اسلامی ۱۹۶۹ و سازمان های دیگری را بنیاد نهادند، که در حقیقت هسته ی نخستین جنبش جهانی اسلامی شدند. در دهه ی ۱۹۷۰ با مرگ ناصر و ضعیف شدن ناسیونالیسم عربی، فرصت برای حرکت های نوین اسلام واپسگرا به عنوان تکیه گاه حکومت های وابسته به ایالات متحده فراهم شد. به دنبال آن و با روی کار آمدن "انور سادات" در مصر و حمایت او از اسلام گرایان مرتجع این کشور، به عنوان نیرویی بر ضد ناصریسم؛ کودتای ژنرال "ضیاء الحق" در پاکستان و تشکیل دولت اسلامی در این کشور و عروج "حسن الترابی" رهبر "الاخوان المسلمین" سودان برای کسب قدرت در این کشور، آمریکا متحدان خویش را یافت.

         همزمان ایالات متحده بنیادگرایی اسلامی را سلاحی مفید و موثر بر ضد اتحاد شوروی یافت، بویژه در افغانستان و آسیای مرکزی، جایی که نقطه ضعف بالقوه ی اتحاد شوروی بود. با تسریع روند شکل گیری انقلاب ایران، توافق آمریکا با اسلامگرایی و ناآگاهی وسیع سران آمریکایی از تمایلات اسلامگرایان ایرانی، زمینه رشد آیت الله خمینی شد. اعتبار و سابقه ی ضد کمونیستی او را فورا به رسمیت شناخت، نتیجه اینکه آثار بالقوه ی حرکت او در ایران ناچیز شمرده شد. حتی پس از انقلاب بهمن ۵۷ نیز هنوز آمریکاییان و متحدان آن درک نکرده بودنند که اسلام گرایی نوین می تواند به نیرویی خطرناک و غیر قابل کنترل مبدل شود.

          ایالات متحده ی آمریکا میلیاردها دلار برای حمایت از مجاهدان افغانستان که بوسیله گروه های متحد با "الاخوان المسلمین" هدایت می شدند هزینه کرد. زمانی که اسرائیل و اردن پنهانی تروریست های "الاخوان المسلمین" را در جنگ داخلی این کشور پشتیبانی می کردند و یا در جریان ترویج اسلام گرایی در مناطق اشغالی فلسطین بوسیله ی اسرائیل، و کمک این کشور به پایه ریزی حماس، آمریکا خیلی عادی از کنار این مسائل گذشت. همچنین، زمانی که نومحافظه کاران به کمک سیا و شخص "بیل کازی" وارد معاملات پنهان با سران رژیم ایران شدند، آمریکا به عواقب ناشی از آن توجهی نداشت.

          با آغاز دهه ۹۰ میلادی جنگ سرد دیگر پایان یافته بود و کارکرد اسلام سیاسی مانند گذشته به عنوان ابزاری در خدمت جنگ سرد مشکوک می نمود. اینگونه، برخی استراتژیست ها "ایسم" جدید (اسلامیسم سیاسی) را بجای کمونیسم، دشمن جهانی ایالات متحده قلمداد کردند. 

در مصر در حالی که "الاخوان المسلمین" و شعبات آن از جمله سازمان زیر زمینی تروریستی وابسته به آن برای رژیم "حسنی مبارک" تهدید جدی بشمار می آمدند؛ آمریکا به پشتیبانی خود از "الاخوان المسلمین" ادامه داد. و دست آخر در افغانستان ویران از چند دهه جنگ، طالبان با حمایت آمریکا به قدرت رسید. حتا زمانی که القاعده ی اسامه بن لادن شکل می گرفت، آمریکا متحد جناح راست اسلام گرایی در پاکستان، عربستان سعودی و کشورهای حوزه خلیج فارس باقی ماند.

          پس از واقعه ی ۱۱ سپتامبر دولت بوش با پذیرش نظریه نومحافظه کاران مبنی بر اینکه جهان امروز جهانی است که با تز "برخورد تمدن ها" تعریف می شود، دست بکار آغاز جنگ همه جانبه ای با تروریسم شد. قاعدتا لبه ی تیز حمله، متوجه القاعده بود؛ ویروس زهرآگینی که ایالات متحده آمریکا بیش از همه در پدید آوردنش نقش داشت. حتی هنوز هم ایالات متحده چه پیشتر و چه در هنگام یورش به عراق- کشوری سوسیالیست و سکولار که سالیان متمادی بر ضد بنیادگرایی اسلامی مبارزه کرده بود- از جناح راست شیعیان این کشور از "آیت الله سیستانی" تا احزاب اسلام گرای افراطی چون "مجلس اعلای انقلاب اسلامی عراق" و"حزب الدعوة" که هر دو از سوی رژیم تهران حمایت می شوند، فعالانه پشتیبانی می کند و آنان را در قدرت سهیم می کند.»  (۱)

          هرگاه محتويات کتاب پر شهرت " بازی شيطانی " را که توجه بيشترين خوانندگان را به خود معطوف داشته است، مورد اعتبار و داوری قرار دهيم، درآنصورت :

       "شيخ محمد عبده" ۱۹۰۵-۱۸۴۹، فعال پان اسلاميست مصري و شاگرد اصلي سيد جمال الدين( ۱۸۹۷- ۱۸۳۸)، بيشترين تلاش را براي گسترش نفوذ سيد جمال انجام داد. عبده نيز، "محمد رشيد رضا"۱۹۳۵-۱۸۶۵، هوادار سوري خويش را که بعدها به مصر رفته بود و مجله ي "المنار" را براي نشر نظرات عبده براي تشکيل دولت متحده ي اسلامي منتشر ساخت، پرورش داد. رشيد رضا به نوبه ي خود "حسن البناء" ( ۱۹۴۹- ۱۹۰۶) را که بواسطه ي مجله ي "المنار" با آراء رشيد رضا آشنا شده بود، تربيت کرد. حسن البناء در ۱۹۲۸ سازمان "الاخوان المسلمين" را بنياد نهاد. وي شاگردان بسياري داشت که برجسته ترين شان يکي "سعيد رمضان"، سازمانده جهاني "الاخوان المسلمون" بود که دفتر آن در سوسيس جاي داشت، و ديگري "ابو ال أعلي مودودي" بنيادگزار "جماعت اسلامي پاکستان"، نخستين حزب سياسي اسلامي تحت تاثير آراء حسن البناء. ديگر جانشينان حسن البناء شعبات ديگري از "الاخوان المسلمون" را در ديگر کشورهاي اسلامي، اروپا و ايالات متحده ي آمريکا بر پا کردند. يکي از آنان يک سعودي است که در جنگ آمريکايي مجاهدان افغانستان شرکت داشت و او کسي نيست مگر "محمد اسامه بن لادن"، که تيره دل ترين مرد اين زنجيره بود» (۲)

          اکنون گروه تروريستی " داعش" که خود را، بخش انشعابی القاعده و ادامه دهنده ی راه اسامه بن لادن و تشکيل دهنده ی "دولت اسلامی عراق و شام می خواند، با گسترش سرزمین های تحت تصرف خود در عراق و سوریه خبرساز شده است. این فتوحات تحت نام اسلام(!) که با وحشیگری خارج از وصفی همراه است، عموما به موازات حضور در میدان های نبرد چه پیش از این در سوریه و چه اکنون در عراق، از یک استراتژی ثابت استفاد می کند و آن جنگ روانی برای اشاعه ترس و وحشت به منظور افزایش ضریب خالی شدن میدان از رقیب می باشد.

          داعش با انتشار عکس ها و فیلم هایی از کشتار سربازان و یا مردم عادی آن هم با وحشیانه ترین حالت ممکن از قبیل سر بریدن و یا اعدام دسته جمعی تلاش دارد تا قساوت خود را بیش از پیش به رخ بکشد. این گروه معمولا با دقت نظر فراوان در انتخاب تصاویر جنایت های خود آن تصاویری را انتشار می دهد که به سرعت هر بیننده ای را تحت تاثیر قرار می دهد و به نوعی مخاطبان را دچار یک نوع ترس و نگرانی می کند.

          داعش در حالی امنیت عراق و منطقه و حتا جهان را به چالش کشیده است کل نیروهای آن را بین ۱۳ تا ۱۵ هزار تن تخمین می زنند. افرادی که پاسپورت اروپایی و امریکایی دارند به جمع گروه های داعش پیوسته اند. مربیان این گروه ها عموماً عراقی هستند و بیش از همه شهروندان کشورهای عربی و افغانستانی و پاکستانی را جذب اردوگاه های آموزشی خود می کنند و به آنها در خاک ترکیه آموزش های لازم می دهند. هزینه آموزش این گروه های تندرو وابسته به القاعده را کشورها و دولت های مختلف از جمله عربستان سعودی و اسرائیل و قطر بر عهده دارند.

           داعش این سلاح ها و تجهیزات نظامی را در سال ۲۰۱۳ از این کشورها درخواست کرد و ترکیه و یوگسلاوی نقش مهمی در عملیات تجهیز تسلیحاتی این گروه ایفا کرده اند.

            نیروهای امنیتی عراقی به تازگی انبارهای تسلیحاتی ای در خاک عراق را کشف کرده اند که همه سلاح های آن از عربستان و اردن و ترکیه و اسرائیل به عراق آمده اند. سازمان امنیت عراق همچنین به اسنادی دست یافته است که نشان می دهد عناصر امنیتی برخی کشورهای حامی داعش این گروه را تحریک می کنند که به شکل های مختلف و حتا با استفاده از ابزارهای مختلف تروریستی اهالی مناطق تحت تصرف خود را وادار به ترک خانه و کاشانه شان کنند تا به این ترتیب بذر جنگ طایفه ای در عراق کاشته شود و این کشور به سمت یک جنگ داخلی تمام عیار کشیده شود. انفجار مراقد و بارگاه های دینی در مناطق مختلف عراق نیز با تحریک داعش صورت می گیرد. این گروه تروریستی قصد دارد همه حسینیه ها، مساجد وکلیسا ها را تخریب کند.

          این گروه از کشورهای وابسته به اتحاد جماهیر شوروی سابق چون بلغارستان، کرواسی، رومانی و اوکراین تسلیحات نظامی ضد تانک، موشک، خمپاره و تجهیزات زرهی درخواست کرده و منابع اطلاعاتی ناتو روند انتقال این تسلیحات را از اروپا تحت عنوان کمک های بشر دوستانه به سوریه تسهیل نموده اند.

           زنان سوری و عراقی از قوانین داعش در امان نبوده و تا کنون از مجازات سنگسار تا حد مرگ در میدان‌های عمومی و متهم شدن به زنا بدون اثبات اتهام علیه خود در امان نمانده اند. هم اکنون داعش سندی را در این مناطق منتشر کرده است که به زنان اجازه خروج از منزل را نمی‌دهد؛ مگر در شرایط ضروری و به همراه محارم شان. همچنین داعش حجاب، برقع را برای تمامی زنان واجب کرده و در غیر این صورت کسانی که از دستورات این گروه تکفیری سرباز زنند با محاکمه و سنگسار روبرو خواهند شد.

          این مساله بزرگترین فاجعه تمدن بشری است. غربی‌هایی که به ظاهر مدافع حقوق بشر در سوریه‌ اند هم اکنون کجا هستند. سارکوزی که لیبی را بخاطر برقراری آزادی نابود کرد کجاست؟ قطر و ترکیه کجایند؟      

          خبرهایی که از بغداد و شهرهای شمال و شمال شرق عراق می‌رسد حاکی است، که بسیاری از زنان این مناطق مقادیری سم کشنده با خود حمل می‌کنند تا درصورتی که تروریست‌های داعش به آنها حمله کنند اقدام به خودکشی نمایند. عده‌ای از زنان نیز به شوهران خود گفته‌اند درصورتی که تروریست‌های داعش سر برسند اجازه دارند زنان خود را بکشند تا به دست داعشی‌ها نیافتند. عده‌ای از زنان که مورد تجاوز داعشی‌ها قرار گرفته بودند اقدام به خودکشی کرده‌اند. تا کنون شمار بسیاری از زنان و دختران در شهر موصل مجبور به انجام ختنه اجباری به دستور رهبران و عناصر شده اند، در شهر موصل با انتشار بیانیه‌ای از اهالی این شهر خواسته است زنان را برای جهاد نکاح در اختیار آنها قرار دهند و اگر از این فرمان سرپیچی کنند با آنها طبق مقررات داعش برخورد خواهد شد.

           داعش به گروه وحشتناک و مرموزی تبدیل شده است که رسانه ها کمتر جزئیاتی از حامیان و دستورالعمل های آن منتشر می کنند. شبکه ای که با تندروی های بیش از اندازه و رفتارهای افراطی در برخورد با مخالفان و شهروندان عادی روز به روز وحشت را در دل مردم جهان، بویژه خاورمیانه تشدید می کند. اما ظاهرا ابعاد جنایت ها و اقدامات این گروهک تروریستی که اکنون به گواه اسناد و مدارک بزرگ ترین و ثروتمندترین شبکه تروریستی جهان است، کمتر به اطلاع افکار عمومی و رسانه ها رسانده می شود.

           جنایات  اخیر داعش، نزدیک به ۲۰۰ هزار تن اقلیت شمال عراق را بدون مهلت مورد تهاجم قرار داد و بیش از دهها جوان ایزدی را یکجا اعدام کرد و دختران و زنان جوان آنان را به اسارت بُرد. مرگ ۳۰۰ کودک بر اثر مصرف برگ های غیر صحی درختان در شمال عراقˈ.این کودکان متعلق به خانواده های آواره بودند. مرگ بیش از ۵۰ پیرزن و پیر مردی بود که نتوانستند در کوهها دوام بیاورند.

          یزیدیان، ایزدی ها یا ایزدیان اقلیت مذهبی کردی هستند که در شمال عراق ،سوریه، جنوب شرقی ترکیه و قفقاز زندگی می کنند. ایزدیان به گویش خاصی از زبان کردی صحبت می کنند. آیین شان آمیزه ای از عقاید اسرارآمیز و ادیان پیش از اسلام و عقاید اسلامی ست. یهودیت، مسیحیت، نسطوری، مزدیسنا و تصوف بر آیین ایزدیان تاثیر گذاشته است.

      از طرفی، وزارت حقوق بشر عراق اعلام کرد که داعش از طریق شست و شوی مغزی نوجوانان بین ۱۲ تا ۱۵ سال، آنها را جذب و برای آموزش به شهر الانبار اعزام می کند.

       تشکیلات انتحاری در الانبار نیز به محض وصول این اطفال، آنها را به قیمت هایی از ۵۰۰ تا ۳۰۰۰ دالر از دلالان خریداری می کنند و از طریق شست و شوی مغزی و القای افکار تکفیری آنها را برای به اصطلاح جهاد آماده می کنند.

          فتنه داعش در شمال عراق با سقوط شهر موصل شروع شد، باعث آوارگی بیش از یک و نیم میلیون شهروند عراقی شده و چند هزار تن از جوانان و مردان کشته شده اند و از سرنوشت بسیاری از شهروندان ازجمله دختران و زنان جوان اطلاعی دردست نیست. با این حال بیشترین آسیب بحران اخیر به زنان و کودکان وارد شده که هنوز دولت عراق آمار و اطلاعات دقیقی از آن ندارد.

          ابو بکر البغدادیˈرهبر تروریست های داعش، یهودی زاده ای است که در سازمان جاسوسی اسراییل (موساد) آموزش دیده است. نام واقعی رهبر داعش که خود را ابوبکر البغدادی نامیده، در اصل ˈسیمون الیوتˈ یا ˈالیوت شیمونˈ Simon Elliot (Elliot Shimon) بوده و از پدر و مادری یهودی زاده شده است. الیوت به خدمت موساد در آمده و دوره های جاسوسی و جنگ های روانی علیه اعراب و جوامع اسلامی را آموزش دیده است.این اطلاعات مبتنی بر اسناد انتشار یافته از سوی ˈادوارد اسنودنˈ پیمانکار سابق آژانس امنیت ملی آمریکا (NSA) است که در آن از تشکیلات داعش نام برده و خاطرنشان شده است. رهبرˈدولت اسلامیˈ داعش با سرویس های مخفی آمریکایی، انگلیسی و اسراییل برای ایجاد سازمانی قادر به جذب تروریست های افراطی از سراسر جهان، همکاری  داشته است.
          ابوبکر البغدادی با نام مستعار ˈابراهیم بن عواد بن ابراهیم البدریˈ به عنوان یک جاسوس صهیونیست مسؤول پیاده سازی سناریوی موساد است. طرح موساد، جذب افراد نظامی و غیر نظامی به داعش در کشور هایی است که از آنها به عنوان تهدیدی علیه اسراییل یاد شده است تا با ایجاد آشوب و ویرانی، امکان سلطه اسراییل بر منطقه خاورمیانه و برپایی طرح اسراییل بزرگ را فراهم سازد.

         اطلاعات جدیدی درباره ابوبکر البغدادی، رهبر«داعش» که خود را «خلیفه ابراهیم» می خواند، اين است که بغدادی بر اساس اطلاعات موثق، چندین سال در افغانستان حضور داشته و در این کشور با گروه های افراط گرا و طالبان به همکاری پرداخته است.  بغدادی در اوایل دهه ۱۹۹۰ به همراه ابومصعب الزرقاوی، بنیانگذار القاعده عراق پس از سال ۲۰۰۳، به افغانستان رفته بود. هسته اصلی گروهی که این روزها با نام «داعش» و بعد تر با نام «دولت اسلامی» شناخته می شود، همان گروهی بود  که در آن روزها در اطراف زرقاوی بودند.

          زرقاوی که نام اصلی وی «احمد فاضل الخلیله» است، فرد مجرمی بود که به واسطه خشونت و بی رحمی اش شهرت يافته بود. وی که در سال ۱۹۶۶ متولد شده بود، سال های زيادی را در کشور زادگاهش (اردن) در زندان گذراند و در همان زندان ها بود که در دهه ۱۹۸۰ به سوی ایده های افراط گرایانه گرایش یافت. زرقاوی پس از آزادی از زندان، در فاصله سال های ۱۹۸۹ تا ۱۹۹۲ به همراه تنظيم های بنيادگرای جهادی ساخت پاکستان، علیه دولت جمهوری دموکراتیک افغانستان که رئیس دولت آن وقت داکتر نجیب الله بود به جنگ، شرارت و غارتگری پرداخت.

          اردنی ها بار دیگر در سال ۱۹۹۴ زرقاوی را دستگیر کردند. پس از پنج سال حبس، زرقاوی بموجب فرمان عفو عمومی ملک عبدالله، پادشاه جدید اردن، در سال ۱۹۹۹ از زندان آزاد شد.

          زرقاوی به افغانستان بازگشت و همانجا بود که همکاری با بغدادی را آغاز کرد. این دو تن، شرکایی نزدیک به شمار می رفتند. زرقاوی گروهی را با نام «جند الشام» تأسیس کرد و توانست حمایت قابل توجهی را از اسامه بن لادن، رهبر القاعده به دست آورد. محل فعالیت این گروه، ولایت هایی کابل و هرات بود.

          بغدادی نیز همچون زرقاوی، در طول سال های حضور خود در افغانستان، ارتباط نزدیکی با طالبان داشت. این دو تن، در نفرت از شیعیان با طالبان اشتراک نظر داشتند. بغدادی بویژه با وزیر آموزش دولت طالبان ارتباط نزدیکی برقرار کرده بود. وی از زمان تأسیس القاعده عراق تاکنون در صحنه حضور داشته است.

          احتمالاً پس از حمله آمریکا به افغانستان در سال ۲۰۰۱، بغدادی از افغانستان به خارج فرار کرد. زرقاوی نیز در همان زمان به عراق رفت و شروع به ایجاد گروه هایی ترورستی کرد که قرار بود به القاعده عراق و سپس بعد از مرگ وی در سال ۲۰۰۶ – به داعش تبدیل شود.

          این اطلاعات همچنین به توضیح دلایل تیره بودن رابطه وی با ایمن الظواهری، جانشین بن لادن در القاعده کمک می کند. ظواهری همواره منتقد زرقاوی و اطرافیانش بود و وی را دارای رویکردی بیش از حد فرقه گرایانه و بی رحمانه می دانست. ظواهری به بن لادن پیشنهاد کرده بود به زرقاوی اعتماد نکند.

          ظواهری اوایل سال جاری میلادی، بغدادی را بر سر یک ماجرای جنگ قدرت از القاعده اخراج کرد. ظواهری تمایل داشت که «جبهه النصره» به عنوان شعبه القاعده در سوریه فعالیت کند؛ در حالی که بغدادی می خواست این نقش در اختیار داعش باشد. در عمل، این داعش بود که جبهه النصره را بوجود آورده بود و به همین دلیل، بغدادی خواستار سهم بیشتری بود. این روزها هم که بغدادی خود را خلیفه خوانده و داعیه حکومت بر همه مسلمانان را مطرح می کند.

          این در حالی است که ملا عمر، رهبر طالبان افغانستان نیز به نوبه خود ادعای خلافت بر مسلمانان را دارد. این ادعای وی به دهه ۱۹۹۰ بازمی گردد و در آن زمان، بن لادن نیز در این زمینه از وی حمایت می کرد. احتمالاً بغدادی اکنون اعتقاد دارد که همه رقبای خود را پشت سر گذاشته است. به هر حال، تصمیم بغدادی برای خلیفه خواندن خود، به معنای به چالش کشیدن مستقیم ملاعمر است. القاعده اخیرا وفاداری خود را به ملا عمر، رهبر طالبان، بار دیگر اعلام کرده است. این می تواند تلاشی از سوی القاعده برای قرار دادن ملاعمر در مقابل بغدادی، به عنوان یک رهبر موجه جهادی ها باشد.

 

استفاده شده از منابع :

 

۱ـ کتاب بازی شيطانی ـ مؤلف: روبرت دریفوس، ترجمه فروزنده فرزاد ـ بخش دوم ـ منتشره ی سايت " سپيده دم" ؛

۲ـ همين کتاب و همين سايت انترنتی ؛

۳ـ نشریه امریکایی فارین پالیسی مقاله ۳۱ جولای ۲۰۱۴        

۴ـ روزنامه ی شبه دولتی الصباح عراق

۵ـ روزنامه ی الخلیج

۶ـ روزنامه ی امریکایی ورلد تریبون      

 

 

۲۲ اگست ۲۰۱۴

 


بالا
 
بازگشت