نجیب الله عظیمی

 

درک بسا دیروقت دولت مردان و سیاست مداران امروز افغانستان (این دست پروده گان سابق پاکستان) از سیاست های ریاکارانهء حاکمان نظامی پاکستان در قبال افغانستان!

 

بخش سوم:

 

پذیرش کُمک نظامی و سیاسی از همسایه ها و نتایج آن برای افغانستان:

ـ پذیرش کُمک نظامی و سیاسی از همسایه ها زمینه سازی تحقُق اهداف استراتیژیک کشور های همسایه توسط خودی افغانها گردید.

ـ  پذیرش کُمک نظامی و سیاسی از همسایه ها اجازهء استفاده از سرزمین کشور یعنی افغانستان را به دیگر کشور ها داد تا آنها از آن منحیث میدان رقابت های بین المللی  استفاده به عمل بیآورند.

ـ  پذیرش کُمک نظامی و سیاسی از همسایه ها زمینهء آنرا مساعد گردانید، که همسایه های افغانستان دسترسی بدون چون و چرا به خاک و سرزمین افغانها پیدا نمایند و از آن به مثابهء جبهء جنگ منطقوی استفاده نمایند.

ـ پذیرش کُمک نظامی و سیاسی از همسایه ها و دوام جنگ و برادر کُشی های دوام دار در خاک های آن کشور بالاخره افغانستان را به یک کشور ضعیف از نگاه نظامی و سیاسی مبدل  و دست بین همسایه ها در منطقه گردانید.

 

مداخلهء علنی نظامیان پاکستان در افغانستان و نتایج آن:

ـ مداخلهء علنی نظامیان پاکستان در افغانستان سبب تخریب زیر ساخت های اساسی کشور توسط جنگ جویان مجهز با صلاح های خفیف و ثقیل گردید.

ـ  مداخلهء علنی نظامیان پاکستان در افغانستان باعث تخریب و انفجار راه های مواصلاتی توسط خودی افغانها در سرتا سر افغانستان گردید.

ـ مداخلهء علنی نظامیان پاکستان در افغانستان زمینهء تخریب اکثرآ از مزارع زراعتی کشور را  در قُرا و قصبات آن مساعد گردانید  و آنها را به زمین های بی حاصل. تبدیل نمود.

ـ مداخلهء علنی نظامیان پاکستان در افغانستان باعث تخریب و انفجار دستگاه های کوچک تولید برق آبی در اکثری از مراکز و ولایات کشور گردید.

ـ مداخلهء علنی نظامیان پاکستان در افغانستان سبب قتل و کُشتار افغان توسط افغان گردید و جنگ و برادر کُشی را تحت نام «مسلمان و کمونیست» در کشور روا گردانید.

ـ مداخلهء علنی نظامیان پاکستان در افغانستان باعث توسعهء دُشمنی میان افغانها گردید و آنها را ترغیب به کُشتار علیهء همدیگر گردانید.

ـ مداخلهء علنی نظامیان پاکستان در افغانستان باعث افروختن آتش نفاق میان اقوام مختلف افغانستان گردید.

ـ مداخلهء علنی نظامیان پاکستان در افغانستان در نهایت و خصوصآ در دوران حاکمیت قرون وسطایی طالبان کشور را به مثابهء یکی از صوبه های سرحد و عقب جبهه برای سیاست مداران پاکستان مبدل گردانید

 

پیش گیری سیاست جنگ و برادر کُشی در کشور و نتایج آن :

ـ پیش گیری سیاست جنگ و برادر کُشی در کشور باعث تخریب 90 فیصد از زیر ساخت ها توسط صلاح های خفیف و ثقیل گردید.

ـ پیش گیری سیاست جنگ و برادر کُشی در کشور سبب ترور صد ها تن از  استادان پوهنتون ها، دانشگاه ها و مکاتب و حتا باعث فرار آهسته آهستهء آنها از کشور گردید.

ـ پیش گیری سیاست جنگ و برادر کُشی در کشور سبب انفجار مکاتب از طریق حریق آنها گردید  و فضای رعب و ترس را برای اطفال کشور ایجاد و مساعد گردانید.

ـ پیش گیری سیاست جنگ و برادر کُشی در کشور سبب بسته گردیدن دروازه های کانون های علم پروری در کشور گردید و دری دیگری منحیث منبع تامین روشنایی برای افغانها بروی افغانها قفل زده شد.

چون اکثرآ از مجاهدین امروز در رده های مختلف حاکمیت دولتی قرار دارند، خود می توانند حجم و اثرات منفی آغاز و دوام این چنین یک سیاست تباه کُن را به خوبی مشاهده نمایند، از اینکه صحبت در این باره به نفع شان نمی باشد، بنآ سکوت اختیار می نمایند، که در این باره صحبت نه نمایند.

مجاهدین حاکم در رده های مختالف دولتی امروز به کمال روشنی می بنینند و می دانند، که همین هدایت دهنده گان سابق آنها یعنی (نظامی گران پاکستان) چه در حق آنها و مردم سرزمین شان انجام داده اند، که اثرات منفی آنرا حتا بعد از گذشت اضافه از دو دهه نیز به خوبی درک و به وضاحت کامل می توان مشاهده نمود.

همین جهاد یون سابق امروز از دوام چنین یک سیاست خانمان سوز، که  اکنون به عوض آنها  ذریعه طالبان به پیش بُرده می شوند به بینی رسیده اند و به هرجا شکایت سر می دهند.

با تفاوت اینکه ، این جنگ خانمان سوز اکنون توسط اولادهء لشکری جهل یعنی «طالبان آن طرف خط دیورند» یعنی (پشتون های پاکستان) جمع مزدوران فعلی آنها یعنی طالبان افغان در راس آنها به پیش برده می شوند.

مجاهدان، که امروز در راس اهرام های قدرت دولتی در کشور قرار دارند، از دوام این چُنین جنگ کثیف به داد رسیده و در هر جا که میرسند، از آن ناله سر داده و حتا گناه های خود کردهء زمان جهاد شانرا هم به گردن طالبان می اندازند، بدون آنکه حرف به زبان بیآورند، که در زمان جهاد خودی شان نیز با ملت و مردم افغانستان چُنین نمودند؟؟؟

 

عدم اعتماد حاکمان نظامی پاکستان به مجاهدین افغان:

گرچه که حاکمان نظامی پاکستان فشار اصلی جنگ و برادر کُشی های دههء اول  را بالای شانه های مجاهدین در افغانستان انداخته و به اصطلاح جهاد افغانستان را ذریعهء خودی افغانها به پیروزی رسانیدن، ولی در خفا سیاست دو گانه را مقابل آنها نیز تعقیب نمودند.

عدهء از مجاهدین نزد ادارهء استخباراتی پاکستان از اعتبار بیشتر برخوردار بود و عدهء دیگر کمتر،تعقیب این سیاست از جانب ادارهء استخباراتی پاکستان سالیان فراوان مجاهدین را علیهء یک دیگر قرار داده و به جان همدیگر انداخت، که نمونه های فراوان از زد و خورد های مجاهدین در جبهات را مردم افغانستان هنوز به خاطر دارند.

حاکمان نظامی پاکستان در اضافه از یک دهه، نه تنها جبهات جنگ و جهاد را توسط خودی افغانها در افغانستان گرم نگاه داشت، بلکه  از همان آغاز جنگ و برادر کُشی با مطالعهء دقیق مجاهدین و کشف عیب و نواقص آنها ، اکثری از آنها را منحیث نیروی های سرکش و غیری قابل اعتماد تشخیص داده و آنها را منحیث نیرو های شرارت افگن (شر و فساد) نزد خود قلمداد نمود و در فکر آینده های سیاست های خویش در قبال آنها و افغانستان برآمدند.

 

اساسگذاری مکاتب مذهبی پلان آینده نگر حاکمان نظامی پاکستان در قبال افغانستان:

امروز هیچ فردی آگاه از سیاست در افغانستان نمی تواند از این طرز تفکر و دید دور نگرانهء نظامیان پاکستان به ساده گی چشم پوشی نماید، که اساسگذاری مکاتب و مدارس عقب گرای دیوبندی و مذهبی آنها روی کدام سیاست می چرخیده است.

هدف اساسی ادارهء استخباراتی پاکستان از باز گذاری مدارس مذهبی بروی طلبه های افغان نماینده گی از علاقه مندی فراوان آنها به تدریس تعالیم دینی برای نو جوان های مسلمان افغان نه می نموده است، که چلی های وطن ما را ملبس به تعالیم سالم  دینی و اسلامی نمایند، بلکه در عقب آن پلان های استراتیژیک آنها قرار داشت، که مردم ما آنرا به مرور زمان و بالاخره در طی حاکمیت قرون وسطایی طالبان به چشم و سر مشاهده نمودند.

این مکاتب تا به همین اکنون هم انفجاری و انتحاری تربیه نموده و این شُست و شویی مغزی جوانان محروم پشتون در هر دو طرف خط دیورند ادامه دارند، اگر افغانها و مردم افغانستان می خواهند، که اولاد شان از این شر نجات یابند و تربیهء سالم و نور مال گردند، باید تمام تلاش را در سطح منطقه به خرچ داد تا این مکاتب بروی اولاد هر دو طرف این خط منحوس « دیورند» بسته گردند.

اصل سیاست حاکمان نظامی پاکستان در قبال افغانستان:

هدف اصلی حاکمان نظامی پاکستان در افغانستان:بنیان گذاری یک دولت دست نشانده توسط پرورش یافته گان ادارهء استخبارتی آنها در افغانستان بوده است و این هدف نه تنها در آن سالها، بلکه یکی از اهداف استراتیژیک  برای پاکستان باقی مانده و در آنیده نیز باقی خواهند ماند.

تبدیل افغانستان منحیث یک کشوری عقب نگاه داشته شده و حتا منحیث یکی از صوبه ها و یا ایالت های عقب نگاه داشته شدهء پاکستان، چون مناطق قبایل در پاکستان.

افغانستان از دهه 50  به این طرف برای نظامیان پاکستان منحیث سرزمین بدون صاحب، یعنی عمق ستراتیژیک نزد ادارهء استخباراتی پاکستان نشانی گردیده است.

امروز برای هیچ کس دیگر پنهان نمانده است که نظامیان پاکستان تا آخرین سرحد بدان سمت حرکت خواهند نمود، اگر افغانها و مردم افغانستان از خواب غفلت بیدار نه گردند.

گروه های نظامی مجهز با سلاح های خفیفه و ثقیله در مناطق چون وزیرستان شمالی به گفتهء هموطن عزیز ما جناب محمد عالم افتخار « سنگر جهل»و شورا های نام نهاد آنها، چون شورای کویته و غیرهء هر لحظهء حاضر خواهند گردید، که با وعدهء چور و چپاول افغانستان هر لحظهء حاضر به سرکوب هر نوع مقاومت و مخالفت در اطراف خویش، یعنی افغانستان گردند.

در صورت مخالفت و قدعلم افغانها ، پاکستانیان حاضر خواهند گردید، که افغانها و مردم آنرا توسط اجیران آن طرف سرحدات افغانستان سرکوب نظامی نمایند.

 

مراحل مختلف تحقُق پلان های ریا کارانهء حاکمان نظامی پاکستان در افغانستان:

حاکمان نظامی پاکستان باری اول در آستانهء سقوط  دولت توسط نیرو های بغاوتی جنرال دوستم از سمت شمال موقع یافتند، که به تطبیق پلان های ریا کارانه و دور اندیشانهء شان جامه عمل واقعی را به پوشانند.

 

جمع و جور نمودن مجاهدین و کشانیدن آنها بدور یک میز:

برای تحقُق عملی آرمان شان در آستانهء سقوط دولت در کابل حاکمان نظامی پاکستان تلاش نمودند، تا بطور عاجل همه مجاهدین را بدور یک میز غرض مذاکره و تفاهم به زور به کشانند.

 

اساسگذاری دولت موقت مجاهدین در پشاور پاکستان:

نظامیان پاکستان به سر کرده گی ادارهء استخباراتی آن کشور بعد از آنکه به تفاهم نسبی میان مجاهدین دست یافتند، کوشش نمودند، که نیرو های نظامی آنها را نیز به عجله جمع و جور نموده و به همان سان اساس دولت موقت آنها را در داخل پشاور پاکستان ایجاد نموده و به سمت کابل سوق دادند.

محمداكرام انديشمند نویسندهء کتاب ما و پاكستان در فصل نهم آن موضوع را چنین تحریر نموده اند:

«اولین دولت مجاهدین که قدرت را در کابل از دولت حزب دموکراتیک خلق تحویل گرفت، در"گورنرهاوس"پشاور تشکیل شد. در مذاکره و توافق احزاب هفتگانه ی مجاهدین در پاکستان، نواز شریف صدراعظم پاکستان و ژنرال جاوید ناصر رئیس آی.اس.آی سهم گرفتند. آنها در آخرین دور مذاکرات رهبران تنظیم های هفتگانه ی مجاهدین بر سر توافق و اعلان حکومت انتقالی بروز بیست و چهارم اپریل 1992 (4ثور 1371) در پشت درهای بسته مشارکت داشتند. نگارنده که با جمعی از خبرنگاران داخلی و خارجی و تعدادی از اعضای احزاب مجاهدین در یکی از سالون های "گورنر هاوس" منتظر اعلان توافق رهبران تنظیم ها بر سر تشکیل دولت مجاهدین بودم، صدراعظم پاکستان و رئیس آی.اس. آی را دیدم که رهبران تنظیم ها را تا عقب دروازه ی آن تالار همراهی کردند و سپس ساختمان را ترک نمودند.»

 

مرحلهء اول:

حاکمان نظامی پاکستان با فرستادن نمایندهء منتخب و موقتی مجاهدین در راس صبغت الله مجدیدی بداخل افغانستان به تحقُق مرحلهء اول پلان خویش نایل گردیدند.

 

رویدست گیری سیاست رو گردانی از مجاهدین:

حاکمان نظامی پاکستان با تماشای حاکمیت مجاهدین در کابل و براه افتادن جنگ های تنظیمی در کابل و تقسیم کابل به چندین مرکز حاکمیت، دست از پشتیبانی مستقیم مجاهدین برداشته و آغاز به تحقُق مراحل بعدی پلان های خویش نمودند.

 

مرحلهء سیاست علنی تحت نفوذ درآوردن افغانستان:

غرض به موفقیت رسانیدن سیاست جدید شان یعنی (استقرار یک دولت دست نگر) در افغانستان، گروهء جدید جنگی بنام طالبان را به پا ایستاده نموده و آنها را به واسطه و همکاری مستقیم نیرو های نظامی و جنگی خویش سوق و اداره نموده و به داخل افغانستان فرستادند.

 

مداخلهء علنی نظامیان پاکستان در عقب طالبان:

ادارهء استخبارتی پاکستان با پیشبرد جنگ های مستقیم در جبهات به نفع طالبان تا آندم پیشرفت تا آنکه بالاخره قدرت را از مجاهدین برای طالبان ربوده و حاکمیت سیاه و ننگین آنها را قایم گردانید .

ادارهء استخباراتی پاکستان در طی برابر به نیم دهه در اضافه از نود فیصد خاک و سرزمین افغانستان حاکمیت طالبان را انتشار داده و سیاست استعماری و عقب گرایانهء قرون وسطایی خویش را در خاک افغانستان به پیش برد ، واقعیتی را که نمی توان امروز به آسانی از آن چشم پوشی نمود!

 

سهم دهی و اشتراک جوانان آنطرف سرحد «اولاد سنگر جهل»در چور و چپاول افغانستان:

بهترین گوا و اسناد انکار ناپذیر ما (گرفتاری هزاران جنگجوی نوجوان آن طرف سرحد، این اولاد های «سنگر جهل» در جبهات جنگ در افغانستان) بود ، که فلم های گرفتاری آنها در آرشیف های تلویزیون افغانستان باید هنوز موجود باشند.

مردم کشوری ما خود شاهد آنند که این نو جوانان در زمان ادارهء ننگین و مزدور طالبان، در مناطق مختلف افغانستان از جنوب کشور گرفته الی مناطق شمال افغانستان به طوری گسترده حضور داشته و با چی قسی القلبی  در سرکوب و کشتار دسته جمعی و انفرادی مردم بی گناه افغانستان سهم غیر قابل انکار خود را گرفتند.

 

توضیح اهداف پُت و پنهان سیاست حاکمان نظامی پاکستان توسط نیرو های مترقی افغانستان در داخل و خارج از کشور:

در قدم اول سردار محمد داود خود یکی از مخالفان سر سخت سیاست های دو روحیه و دو رنگهء پاکستان در مقابل افغانستان و مردم آن شناخته و شمرده می شد.

به تعقیب محمد داود اعضای هر دو جناح (حزب دموکراتیک خلق افغانستان) و بیشتر از همه جناح پرچم آن یکی از مخالفان سرسخت سیاست های دو رنگه و دو روحیهء پاکستانیان بودند.

بعد از سقوط حاکمیت سردار محمد داود بدست نیرو های نظامی طرفدار حزب دموکراتیک خلق،( در اثری قوماندهء حفیظ الله امین به قیام نظامی) گرچه حفیظ الله امین در حکومت صد روزهء خود تلاش به خرچ داد تا با ادارهء استخباراتی پاکستان و از طریق آنها با ولی نعمتان آنروز پاکستان تماس برقرار نموده و طرح های خود را با آنها در میان بگذارد، ولی هجوم قوای سرخ شوروی به پلان های او نکتهء ناتمام را گذاشت.

 

هشدار های جناح پرچم در دوران حاکمیت شان:

جناح پرچم حزب دموکراتیک خلق افغانستان بعد از اخذ قدرت دولتی در کشور  در همه دوران حاکمیت شان در افغانستان، پیوسته تلاش نمودند، تا در همه بیانات و گفتار های شان در این نکته توجه نموده و به همه گروه ها و نیرو های مخالف مسلح افغانستان هشدار بدهند، که در عقب این همه سخاوت های نیرو های نظامی حاکم در پاکستان سیاست دو سرهء آنها نهفته اند.

ولی نیرو های مخالف مسلح آنزمان کشور هیچ گونه توجه و اعتنای به این گفتار ها و هشدار ها نه نموده و براه و سیاست یک دندهء خویش دوام داده رفتند؟

 

توضیح سیاست های مداخله گرانهء پاکستان توسط جناح پرچم بعد از تسلیمی حکومت به مجاهدین:

زمانیکه حاکمیت مجاهدین نیز بکار خویش آغاز نمود و الی سقوط حاکمیت آنها، نیرو های ساقط شده از حاکمیت در افغانستان ( خصوصآ جناحی پرچم آن حزب) به کاری توضیحی شان پیرامون (اهداف پُت و پنهان سیاست حاکمان نظامی پاکستان) چه در داخل افغانستان و چه در خارج از کشور خصوصآ بعد از سال 1992  بعد از آنکه در خارج کشور متوطن گردیدند، به افشای سیاست های پُت و پنهان دولت پاکستان و حاکمان نظامی آن کشور پرداخته و آن سیاست را توسط رسانه های خارج از کشوری توسعه و دوام بی سابقه ء دادند.

 

افشای سیاست های مداخله گرانهء پاکستان توسط جناح پرچم در دوران اقتدار طالبان:

زمانیکه حاکمیت طالبان به همکاری برادران وزیرستان و شورا های مختلف نظامی و مذهبی آنطرف سرحدات افغانستان، یعنی اولادهء این «سنگر جهل» و یکعدهء محدود از افغنهای این طرف، یعنی طالبان در راس آنها بزور سلاح و سر نیزه و مهمات اداره ء استخباراتی پاکستان بالای گرده های مردم مظلوم افغانستان تحمیل گردانیده شدند، اولین قربانی این حاکمیت سیاه و ننگین و ادارهء استخباراتی پاکستان، داکتر نجیب الله رئیس جمهور و رهبر حزب وطن گردید، که توسط نیرو های عقب گرا و فندامنتالیستان آن طرف سرحدات افغانستان و همکاری اجنتان داخلی آنها یعنی طالبان در داخل کشور گردانیده شد.

 

تصویر کامل از سیاست خصمانهء حاکمان نظامی پاکستان مقابل افغانستان:

این است تصویر کلی و کامل سخاوت های بی چون و چرای نظامیان پاکستان در مقابل جهاد مردم افغانستان به مقابل تحاد شوروی آن زمان، که جهادیون افغانستان خود زمینهء رهبری آنرا توسط اداراهء استخباراتی پاکستان مساعد نمودند.

من گمان دارم که اگر دولت مردان افغان در شرایط های که قرار گرفتند، اگر عجله را یک طرف گذاشته و از تعقُل کار می گرفتند و در اجرا و عملی نمودن خواست های شان اولتر از همه منافع کشور و مردم خویش را در نظر می گرفتند، هرگز مرتکب چنین اشتباهاتی نمی گردیدند.

تاریخ تکان دهندء افغانستان و مردم آن باید پندی گردد برای همه سیاسیون افغان و دولت مردان آیندهء افغانستان، اگر  در هر گونه  شرایط  و هر گونه فضای مختنق نظامی و سیاسی که قرار به گیرند ، اگر  در قدم اول به منافع ملی کشور و مردم خویش اندیشیده و آنرا را مد نظر قرار بدهند ، هیچ گاهی مرتکب چنین اشتباهاتی جبران ناپذیر نه خواهند گردید، که تا به حال مرتکب آن گردیده اند!

با تاسُف فراوان که امروز نمی توان از بروز خطای سیاسی آن دوران تحت نام و عناوین، چون جهاد و غیره و غیره از قضاوت سخت و عادلانهء تاریخ فرار نمود.

 

هشدار مجدد به همه سیاسیون آیندهء افغانستان:

این است واقعیت های تاریخی کشوری ما و سیاست های سخاوت مندانهء حاکمان نظامیان پاکستان مقابل افغانستان و مردم آن، که پیوسته باید آنرا مد نظر داشت و هیچ گاهی آنرا فراموش نه نمود و غرض آگاهی نسل های آیندهء کشور بالای آن پیوسته تماس گرفت و روشنی لازم و واقعی را برای نسل های آیندهء کشور انداخت.

 

حفظ حقوقی افغانها غرض شکایت به دادگاه بین المللی علیهء مداخلات نظامی ادارهء استخباراتی پاکستان به افغانستان طی چندین دهه:

ادارهء استخباراتی نظامی پاکستان باید روز جوابی این همه کشتار های دسته جمعی مردم شمال افغانستان بدهد، چون در به آتش دادن باغ ها و تاکستانهای شمالی.

نظامیان پاکستان و هم اولاد های « سنگر جهل آن طرف سرحد افغانستان» هر دو مشترکآ  سهم غیری قابل انکار را در بی خانمان سازی و در به دری مردم افغانستان را شهر به شهر و قریه به قریهء افغانستان گرفتند و در پهلوی آن باید جواب ُکشتار خانه به خانه در شهر مزار شریف را نیز بدهند.

 

ختم

 

نجیب الله عظیمی

 

اکتوبر سال 2014

 

+++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++

بخش دوم:

 

استمداد از همسایه ها غرض کسب قدرت سیاسی در کشور:

یکی از شهکاری های دیگری افغانها در عرصه های نظامی و سیاسی آن بوده است، که افغانها غرض کسب قدرت دولتی در کشور شان و غلبه بر مخالفین نظامی و سیاسی خویش از همسایه ها (کشور های همسایه ء افغانستان) استمداد جُسته و طلب کُمک «نظامی و سیاسی» نموده اند؟

پس امروز به وضاحت اینرا باید گفت، که افغانها خود در اثری تکرار سیاست های نا دور اندیشانهء شان چنین مواقع را برای کشور های همسایه و ادارات استخباراتی آنها مساعد نمودند، که آنها به تحقُق پلان های (استراتیژیک) شان اقدام ورزیده و آنرا بی باکانه در عمل پیاده نمایند.

کشور های همسایهء افغانستان (هم ایران و هم پاکستان) در اثری تکرار اشتباهات خودی افغانها از چهار دهه به اینطرف و خصوصآ از آغاز و براه افتادن کودتا های نظامی در افغانستان به تعقیب پلان های خویش برآمده و افغانها هم در اثر تکرار اشتباهات شان (حل منازعه از طریق نظامی و زور) همسایه های حسود خویش را به مداخلات علنی در این عرصه و بخش های دیگر دعوت داوطلبانه نمودند؟

 

براه اندازی کودتاه توسط حفیظ الله امین زمینه ساز مداخلات سازمان یافتهء همسایه گان به افغانستان:

اگرکودتای خونین حفیظ اللهء امین در سال 1978 بالای رژیم خود کامه و جمهوری ارستوکراتیک سردار محمد داود نکتهء پایان را گذاشت، ولی دولت از دست یک اریستوکرات دیکتاتور بدست یک دیکتاتور جاه طلب از نوع میر غضب آن جا خالی نموده و انتقال یافت.

اگر دُرست تر افاده نمایم سردار محمد داود با در پیش گیری روش خود کامه و یک دندهء خویش قبر خود را بدست امین و امینی های خون آشام کند

جمهوری چند ماههء نور محمد تره کی و تصرف قدرت توسط حفیظ الله امین:

حفیظ الله امین غرض تحقُق اهداف دراز مدت و جاه طلبانهء خویش نور محمد تره کی را که یک شخص با دانش متوسط ، ولی مفتون قدرت بود با دادن (القاب و نام و نشان های مبالغه آمیز سیاسی) موقتآ « برای چند وقتی » به کُرسی بُزرگ نظامی و سیاسی دولت کودتایی خود می نشاند.

گرچه با گذشت چند دهه بسیاری از حزبی های سابق خصوصآ پرچمی ها هنوز هم با احتیاط فراوان از کنار لغزش ها و اشتباهات تره کی برای آنکه مناسبات را با خلقی های طرفدار تره کی تیره نه نموده باشند گذشته و نمی خواهند داخل این جر و بحث سالم گردند.

ولی من گمان دارم که زمان آن رسیده است، که این دایرهء خبیثه را باید شکست و لب به سخن گشود و ناگفته را با صداقت بیان نمود.

من منحیث یک فردی که در جریان همه قضایای گذشتهء نظامی و سیاسی آن  کشور قرار داشته و وقتآ فوقتآ آنرا مورد غور و مداقعهء خویش و سایر روشن فکران افغانستان قرار داده ام، به این عقیده هستم، تا زمانیکه آنهمه مسایل گذشتهء نظامی و سیاسی و حزبی مورد بررسی و تحلیل همه جانبه قرار نه گیرند و سره از نا سره جدا نه گردند ، جُنبش روشن فکری افغانستان هیچ گاهی نه خواهند توانست به شکل سالم آن مجددآ سربلند نماید.

آنانیکه در هر دو گروه کار و فعالیت حزبی و سیاسی داشتند، اگر بالای نکات سالم و اصولی و اقدامات جاه طالبانه و فرکسیون بازانه و گروه های خویش تماس نه گیرند و آنرا صادقانه بیان نه نمایند و به خاطرهء تاریخ  نه سپُارند کار از پیش نه خواهند رفتء چنانچه که تا کنون، طی این ضافه از دو دهه به پیش نه رفته است.

تا کُنون به هزاران سوال جواب داده نشده است مثلآ یکی از آنها زمامداری تره کی (زمانیکه حفیظ الله امین هر کارهء میدان بود) خطا ها و کشیده گی فراوان سیاسی میان هر دو جناح صورت گرفت و حتا قصدآ به وجود آورده شد ؟؟؟

آیا آنهمه لغزش ها که در زیری نظر و چشمان تره کی صورت گرفتند، به اشارهء تره کی صورت گرفتند ؟؟؟

و یا آنکه او صلاحیت کافی نداشت و یا آنهم قدرت دفاع از خود و از اصولیت را نداشت؟؟؟»

همه خلاف رفتاری ها و اصول شکنی ها که در ایام زمامداری مشترک« تره کی، امین » به وقوع پیوستند ، آیا مخالفت از جانب تره کی در موقع و زمانش بروز داده شد؟؟؟

اگر مخالفت بروز داده شد، کدام موقع بود؟؟

و چرا آنگونه موضع گیری ها نتیجه نداد و نه توانست باعث حل و فصل دو گانه گی در رهبری حزب و دولت گردد؟؟؟

پس سوال خلق می گردد، که از چه موقع و از کدام زمان تره کی دیگر منحیث یک سیل بین اوضاع را به نظاره گرفت، بدون آنکه مداخله نموده و موقف اصولی را از خود تبارز داده باشد؟؟؟

و یا آنکه از همان ابتدا درک نموده بود، که همه چیز(آنهمه نام و نشان و مواقف نظامی و سیاسی و دولتی) بنام برایش سپرده شده است و لیکن در اصل کدام صلاحیت و قدرت حل و فصل پرابلم ها و مشکلات سیاسی میان هردو جناح  را ندارد؟؟؟

و یا هم ایشان به همه آنچه واقع گردید راضی بوده و دلش می خواست، که چنین کار ها صورت گیرند و قصدآ نه خواست مداخله نماید؟؟؟

به همین گونه دها و صد ها سوال دیگر مقابل هر دو جناح قرار دارند، که باید به حل و فصل آنها پرداخت؟؟؟

حفیظ الله امین بعد از آنکه با پرچمیان و جناح پرچم حزب حسابات خود را تصفیه نمود ، یعنی آنکه (عدهء از آنها را روانه زندانها نمود و عدهء دیگری از آنها را منحیث کارکنان سفارت خانه به خارج از افغانستان فرستاد، متباقی آنها را از وظایف شان برکنار، سبکدوش و برطرف گردانید) و در خاتمه بالشت را بالای دهن استاد خویش یعنی (نور محمد تره کی) گذاشت و بدین ترتیب خود را از شر او نیز رها بخشید.

پس این چگونه جناحی بود، که در داخل آنهم یگانه گی و وحدت نظر و عمل عام و تام وجود نداشت؟؟؟

چند سال قبل ایامی که زنده یاد محمود بریالی هنوز در قید حیات بود و من با همرایش موضوعی کار های خلاف اصول را که در دوران زمامداری مشترک «تره کی و امین» صورت گرفته بود، بلند نموده و خواستم این موضوع را با ایشان مورد جر و بحث قرار بدهم و من موضوع موضعی گیری امروز او را در بارهء «زمامداری مشترک آن دوران تره کی و امین» در میان گذاشتم.

زنده یاد محمود بریالی برایم چنین جواب داد، که: « تاریخ قضاوت سالم خود را خواهد کرد و حال ما نباید کاری نمایم، که رفقای «خلقی های اصولی» از ما نا راض گردند و در همان لحظه نام از مرحوم کاروال بُرد، که هنوز در قید حیات بود و گفت که، نمی خواهم همکاری و پشتیبانی او و طرفداران شانرا از دست بدهیم»

به نظر من ایشان با دادن اینگونه جواب به این سوال بدون جر و بحث اضافی از پهلوی آن چنین گذشت؟؟؟

طوریکه دیده می شود هیچ یک از رهبران سابق جناح پرچم هم در این باره هیچ گاهی ، تماس نه خواهند گرفت و بدین ترتیب مانند این موضوع ده ها سوال دیگر لاینحل در صفوف و رده های مختلف نماینده گان جناح های مختلف باقی خواهند ماند؟؟؟

دولت داری یکه تاز حفیظ الله امین بعد از قتل فجیع و بدور از کرامت انسانی نور محمد تره کی:

حفیظ الله امین با تکیه برقدرت با اعلان شعار(مصونیت، قانونیت و عدالت) برخلاف آن سیاست غافل گیرانه و سیاست غلبه بر مخالفان به هر ذریعه و طریقهء که ممکن باشد را در پیش گرفت.

اگر سیاست حکومت داری دوران حفیظ الله امین را طوری خلص توضیح دهیم باید به گویم، که دولت امین یک دولتی بود، که در آن نه مصونیتی (روحی، روانی و فزیکی ) وجود داشت و نه هم از قانونست خبری بود (به زندان افگندن، زنده به گور کردن، و به دیار عدم فرستان) قانونیت شمرده می شد وعدالت هم (سیاست تعرُض و غافل گیرانهء مخالفین غرض غلبه و محو فزیکی) آنها شُمرده می شد، که بدون تاخیر و تآمل صورت می گیرفت.

حفیظ الله امین می خواست، که مخالفان خود را به هر طریقه و ذریعهء که ممکن باشد، محو و نابود نماید. این نوع حکومات را در تاریخ از نوع فاشیستی آن دانسته و به حساب می آورند.

سیاستی که حتا گروهء همسو و همفکر آنزمان اش را هم ( در این جا هدف از جناح پرچم حزب دموکراتیک خلق افغانستان میباشد) واداشت، که به خاطری نجات خود و باقی اعضای آن که در محابس دولت حفیظ الله امین تراکُم نموده بودند، و روزانه توسط عُمال او روانهء کشتار گاه ها می گردیدند، دست بسته کشور را در دام سیاست های شیر و شکر کشوری همسایهء دیگری افغانستان ، یعنی اتحاد شوروی آنزمان قرار بدهند.

اتحاد شوروی هم بنابر درخواست های پیهم رهبران سیاسی و دولت مردان حاکم آنروز در افغانستان خصوصآ (نور محمد تره کی و حفیظ الله امین) موقع را مساعد دانسته و با در پیش گیری سیاست (کُمک برادرانه و انترناسیونالیستی ) جناح دیگر از حزب حاکم آنزمان را که توسط (دار و دستهء خون آشام حفیظ الله امین به بهانه های مختلف به زندان ها افگنده شده بودند) به کُمک قوای نظامی خویش از زندان ها رها نموده و همراه با بسیاری از کادر های درجه اول آن جناح که به حیث سفیران در خارج از کشور فرستاده شده بودند برگشتانده و بر اریکهء قدرت به نشانند.

 

مداخلهء نظامی قشون سرخ اتحاد شوروی در افغانستان:

مداخلهء نظامی قشون سرخ اتحاد شوروی در 1979 به افغانستان، برای حاکمان نظامی پاکستان موقع را مساعد گردانید، که آن کشور به تحقُق اهداف دراز مدت نظامی و سیاسی شان در تحت رهبری ادارهء استخباراتی آن کشوریعنی آی اس آی پرداخته و با ظرافت بی مانند آن را در افغانستان براه انداخته و طی اضافه از یک دهه گام به گام آنرا تعقیب نموده و رفته و رفته به آن دست یابد.

پذیرش طرح «کُمک انترناسیونالیستی» از جانب ببرک کارمل و قرار گرفتن در راس حزب و دولتی، که در اثری کُمک و همکاری مستقیم نظامی کشوری همسایه استقرار یافته بود به معنی استمداد کُمک نظامی و سیاسی از همسایه ها غرض کسب قدرت سیاسی در کشور از جانب مخالفان سیاسی او پذیرفته شد.

پذیرش چنین پیشنهاد و انتخاب چنین راه (سیاست غلبه بر مخالفین به هر وسیلهء که ممکن باشد) در تاریخ کشورشمُرده خواهد شد.

گرچه با در راس قرار گرفتن ببرک کارمل در قدرت دولتی کُتلهء وسیع از مردمان بی گناه در کشور از زیر ساطور حفیظ اللهء امین (دیکتاتور خون آشام) رهاه گردانیده شده و به زنده گی مجدد برگشتانده شدند،(جمعآ اضافه از 15 هزار انسان از زندانها رها گردیدند)

آمدن ببرک کارمل توسط کُمک قشون سرخ به قدرت دولتی عدهء کثیری از اعضای هر دو جناحی آن حزب را از مرگ حتمی نیز نجات داد و آنها را مجددآ به زنده گی آبرومندانه برگشتاند.

 

نتایج پذیرش طرح «کُمک انترناسیونالیستی» برای کشور:

از پذیرش «طرح کُمک انترناسیونالیستی» توسط ببرک کارمل، اولتر از همه اتحاد شوری آن زمان نفع بُرد و توانست که برای جهان غرب ضرب شصت خود را نشان بدهد و مداخلهء پیروزمندان خویش را به رُخ جهان غرب به کشد.

پذیرش «طرح کُمک انترناسیونالیستی» توسط ببرک کارمل، زمینه ایجاد بلوک نظامی بین المللی( جهان سرمایه داری به رهبری ایالات متحدهء امریکا) علیهء افغانستان و دولت آن زمان را مساعد گردانید.

جهان سرمایه به سردمداری ایالات متحدهء امریکا و جهان غرب از پذیرش «طرح کُمک انترناسیونالیستی» توسط ببرک کارمل استفادهء سوُ نموده و همه تبلیغات خود را علیهء او کانالیزه نمودند و همه جهان را علیهء او تجهیز نمودند، که او یک «دست نشانده روس» می باشد

در حالیکه همهن جهان غرب به سردمداری همین ایالات متحدهء امریکا بعد از گذشت اضافه از سه دهه افغان دیگری را بنام حامد کرزی به کابل آورده و به تخت «سلطنت افغانستان» نشاندند و یک بار هم نه خودی آنها و نه هم به کدام فرد و یا شخصی دیگری اجازه دادند تا او را دست نشاندهء امریکا به نامند؟؟؟

امریکا غرض «رو شویی شان از تکرار عمل روسها در افغانستان» این بار آوردن حامد کرزی را به تخت کابل بنام آوردن او از جانب « جامعه جهانی » نام نهاده و مشهور نمودند، در حالیکه نه چنین جامعهء« که متشکل از همه کشور ها باشند» وجود خارجی دارد و نه هم جهان غرب می خواهد که چُنین تهمت را به گردن خود به گیرد ؟؟؟

پس قضیه روشن می باشد که حامد کرزی توسط امریکا به تنهایی به کابل آورده شده و اروپا صرف آن کشور را در تحقُق پلان های استراتیژیک کُمک همه جانبه می نمایند، حامد کرزی دزر داخل توسط سایر اجنتان تحت پوشش امریکا سپوت و حمایه می گردند

پذیرش«طرح کُمک انترناسیونالیستی» توسط ببرک کارمل، زمینه مداخلات علنی همسایه های افغانستان، چون ایران و پاکستان را هرچه علنی تر مساعد تر گردانید.

پذیرش«طرح کُمک انترناسیونالیستی» توسط ببرک کارمل، جهان مرتجع عرب را علیه افغانستان و زعامت آن زمان افغانستان شورانید و کشور های پطر و دالر به کُمک های عقب گرایانهء شان افزایش سرسام آور را دادند.

پذیرش «طرح کُمک انترناسیونالیستی» توسط ببرک کارمل، بهانهء بیشتری را برای مخالفان مسلح افغانستان خصوصآ (مجاهدین) قرار داد، که به مبارزات مسلحانهء شان صبغهء مذهبی داده و شدت بیشتر به آن به بخشند.

 

نتایج پذیرش طرح «کُمک انترناسیونالیستی» برای ببرک کارمل:

پذیرش «طرح کُمک انترناسیونالیستی» زنده گی سیاسی آن وطنپرست را در داخل کشور لکه دار نمود و مخالفان نظامی و سیاسی او را القاب گوناگون داده و بدان ترتیب توانستند، به تمام جنایات شان نظامی و سیاسی صبغهء مذهبی داده و با اعلان جهاد و برادر کُشی های خونین کشور را به ویرانهء تبدیل نمایند.

پذیرش «طرح کُمک انترناسیونالیستی» به نام و نشان سیاسی آن وطنپرست که آنرا در اثر مبارزات علنی پارلمانی بدست آورده بود و منحیث مبارز نستوه در میان قشر وسیع از روشن فکران افغان جا داده بود و توده های وسیع از زحمت کشان کشور را به طرف او کشانیده بود لطمهء بُزرگ سیاسی را وارد آورد.

پذیرش «طرح کُمک انترناسیونالیستی» زنده گی سیاسی آن وطنپرست را به سوی افول و سرشیبی سیاسی قرار داد و رفته رفته از محبوبیت اش در میان روشنفکران ترند های مختلف سیاسی کاست.

پذیرش «طرح کُمک انترناسیونالیستی» از جانب ببرک کارمل تبلیغات وسیع جامعهء سرمایه داری را به همراه شد و جهان غرب به دستیاری فعال پاکستان و جهان مرتجع عرب در همکاری نزدیک با نیرو های ارتجاعی داخل کشور همه مشترکآ به کندن قبر سیاسی او پرداختند.

اتحاد شوروی کشوری که خودش طرح و پذیرش چنین راه «کُمک انترناسیونالیستی» را پیش روی او گذاشته بود بعد از نیم دهه از او رو گشتانده وزمینه، بر طرفی عاجل (خلاف همه پرنسیب های پذیرفته شدهء سیاسی) او را فراهم گردانید.

با بررسی مختصر زنده گی پُر از فراز و نشیب یکی از پیش قراولان جُنبش روشن فکری در افغانستان باید به این نکته عطف توجه نمود، که همه کشور ها و خصوصآ کشور های همسایه «دور و بری افغانستان» هیچ گاهی بدون در نظر داشت خواست های نظامی و سیاسی(اهداف استراتیژیک و دراز مدت خویش) کُمک های بی آلایشانهء به همسایهء خود نه نموده و نه خواهند نمود.

برای همه کشور ها اولتر از همه صرفآ تعقیب و تحقُق سیاست های استراتیژیک آنها و کشور های شان اولویت دارند و بس!!!

این برههء از زنده گی یکی از مبارزان جُنبش روشن فکری در افغانستان باید درسی باشد، بس بزِرگ برای همه آنهایکه جدیدآ به سیاست رو آورده و داخل دایرهء سیاست های بزُرگ داخلی و خارجی می گردند .

دیگر نباید فریب سیاست های شیر و شکر همسایه ها را خورد و خود و کشوری خود را قربانی سیاست های استراتیژیک همسایه ها، کشور های منطقه و جهان ماحول نمود!!!

همه سیاست مداران باید اولتر از همه به منافع استراتیژیک و دراز مدت کشور و مردم شان اولویت های لازم را قایل گردیده و دیگر فریب همسایه های حسود شان را نه خورند.

از تاریخ تلخ کشور(فریب سیاست مداران دست اول افغانستان از جانب همسایه گان، غرض تحقُق اهداف استراتیژیک شان در افغانستان) باید آموخت!!!

از قضاوت بی هراس تاریخ باید سخت هراس داشت، که هر آن چیز را بنام خودش یاد خواهد نموده و به یاد گار خواهند گذاشت.

 

ادامه دارد

 

نجیب الله عظیمی

سپتامبر سال 2014

 

´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´

 

بعد از طی اضافه از چهار دهه، گرچه که بسیار نا وقت، ولی با آنهم بسیاری از دولت مردان و سیاست گذاران امروز در افغانستان از سیاست های ریاکارانه و پنهانی حاکمان نظامی پاکستان شکایت سر داده اند.

بعد از سپری شدن اضافه از چهار دهه عدهء کثیری از افغانها و خصوصآ نسل جدید از (سیاست گذاران و سیاست مداران) جوان افغانستان در پهلوی آنکه از سیاست های دو روحیهء پاکستان تنفُر شان را نشان میدهند، از سیاست های نیش و نوش آخُند های ایران نیز آگاهی نسبی شانرا حاصل نموده اند.

باوجودی آنکه افغانستان منحیث یک کشوری جنگ دیده، هنوز از مداخلات گوناگون و پُر از نیرنگ همسایه های حسود آن رنج بی پایان می برد، ولی جای بسا مسرت آنست، که برای بسیاری از نسل جدید از(سیاست گذاران و سیاست مداران) و تا حدودی هم مردم آن کشور سیاست های دو رنگ و همراه با تذویر و نیرنگ همسایه های آن کشور روشن و هویدا گریده است.

امید برده می شود که نسل جدید از (سیاست گذاران و دولت مردان) افغانستان با آگاهی بیشتر از صفحات تاریک تاریخ کشور شان و جنگ و برادر کُشی های خونین در کشور شان در رفتار و روش های سیاسی شان تغیرات قابل ملاحظهء را وارد نمایند.

تا باشد که با گرقتن درس عبرت از گذشته های اندوه بار نظامی و سیاسی در کشور، در پی ترمیم اشتباهات، خطا ها و لغزش های جبران ناپذیر گوناگون بُزرگان و سیاست مداران سابق و حال کشور شان برآیند.

امید است که نسل جدید از (سیاست گذاران و دولت مردان) افغانستان دیگر هیچگاهی در پی استمداد و جلب کُمک نظامی و سیاسی از همسایه ها نه برآمده، بلکه پرابلم ها و معضلات کشوری شانرا، با در پیش گیری سیاست عقلانی، عاقلانه و معقول حل و فصل نمایند.

و بالاخره امید بُرده می شود، که نسل جدید از (سیاست گذاران و دولت مردان) افغانستان دیگر هرگز دست به اسلحه نه بُرده و در پی حذف فزیکی مخالفان و دگر اندیشان سیاسی شان نه برآیند!

 

نقش محوری افغانها در این در به دری ها:

درین جا باید به این نکتهء قابل مکث توجه نمود، که در براه اندازی این در به دری ها و دوام این سر در گُمی های چندین دههء افغانستان، خودی افغانها رول اساسی یعنی نقش محوری را داشته و بازی نموده اند.

من در این نگرش کوتاه تصمیم دارم، که صرف روی بعضی از آن( خطا ها و لغزش ها) تماس گرفته و روشنی به اندازم، تا این نگرش مختصر به تواند، گوشه های تاریک روش های خطرناک در بازی های سیاسی را روشن نماید.

تا در پرتو آن آنعده از سیاست گذاران و دولت مردان افغان، که جدیدآ داخل دایرهء سیاست می گردند، از تکرار اشتباهات پرهیز نموده و راه سالم و عقلانی را در پیش گیرند!

این وطن به همه افغانها و خصوصآ به همه (وطن پرستان صادق) تعلُق دارد و هریک می تواند به نوبهء خویش مصدر خدمت صادقانه به آن کشور گردد، در این راه نباید از عجله کار گرفت و به خاطر پیروزی خویش به حذف فزیکی و برداشتن مخالفان خویش از راه اقدام ورزید و خانوادهء را در سوگ عزیز شان نشاند!

 

فرار و گریز غیری مسولانهء سیاست گذاران و دولت مردان دیروز و امروز افغان از ابراز حقایق:

با تاسُف فراوان که تاکنون دولت مردان و سیاست گذاران افغانستان پیوسته راه فرار و گریز از مسولیت را برای خود جستجو نموده اند، این نکته جُز از نکات ناتوان همه سیاست مداران و سیاستگذاران افغان بوده است ، که از بدوش گرفتن تقصیر، گناه و اشتباهات ناشی از آغاز کودتاه های خونین، حذف فزیکی مخالفان از (به زندان افگندن، شکنجه و اعدام و یا به دار آویختن) یک دیگری شان دریغ نه ورزیده اند

 

انتخاب راهء خشونت از جانب سیاست گذاران و دولت مردان در افغانستان:

با تاسُف فراوان که سیاست مداران افغان همیشه از سیاست های خشن و یک دنده استفاده نموده و به اشکال گوناگون به سرکوب خونین یکدیگر «مخالفان آیدیولوژیکی و سیاسی» شان پرداخته اند.

سیاست مداران افغانستان، غرض کسب قدرت سیاسی و دولتی در کشور حتا از همسایه ها استمداد نظامی و سیاسی جُسته اند.

فرار از کشور و پناه بُردن به کشور های همسایه و تقاضای کُمک های نظامی از همسایه ها غرض به کُرسی نشاندن آرمان خویش گوشهء دیگری از کار نامه های اشتباه آمیز سیاسیون افغان بوده است.

تعقیب سیاست غلبه بر مخالفان به هر وسیله و ابزاری که ممکن باشد، جُزی دیگری از تاریخ مبارزات خشن افغانها بوده است.

براه اندازی جنگ و برادر کُشی های خونین تحت عناوین، چون «جهاد» علیهء مخالفان سیاسی و آیدیولوژیک بخش دیگری از صفحات تاریک تاریخ مبارزات نظامی و سیاسی کشوری ما را تشکیل می دهند.

عدم پذیرش همدیگر و جنگ الی نابودی کامل یکدیگر گوشهء دیگری از تاریخ تلخ و ناکام مبارزات سیاسی در کشوری ما را تشکیل میدهند.

در اثری تعقیب همین سیاست نا دور اندیشانه بود، که کشور به سوی نا آرامی های دوامدار کشانیده شد و کشور از یک کشوری با ثبات، بیک کشوری دست نگر، مبدل گردانیده شد.

عدم تحمل همدیگر زمینه های مختلف مداخلات مستقیم و غیری مستقیم کشور های همسایه به افغانستان را مساعد گردانید، اینها گوشهء از اعمالی بوده و هستند، که سیاست مداران و سیاست گذاران طراز اول افغان طی اضافه از 4 دهه آنرا اجرا و عملی نموده اند، ولی امروز هیچ کدام از آنها حاضر به محاضره نیست و هیچ فردی از سیاسیون طراز اول کشور خود را موظف به جواب گویی به مردم افغانستان ندانسته و نمی دانند؟؟؟

 

عدم به کار گیری از صبر و حوصله از جانب سیاست گذاران و دولت مردان در افغانستان:

یکی از عوامل دیگری را که باید بالای نواقص و کمبودات در صحنه های سیاست گذاری در افغانستان اضافه نمود آنست، که سیاسیون افغان برای تغیر نظام در داخل کشور هیچ گاهی نه خواستند انتظار به کشند، یعنی از طریق انتخابات قدرت سیاسی را بدست گیرند،

 

انتخاب راهء انتقال قدرت از طریق نظامی از جانب سیاست گذاران و دولت مردان در افغانستان:

یکی از عواملی اساسی و تقریبآ اولی را در این نا امنی و نا آرامی دوامدار باید در آن دانست، که سیاسیون افغانستان برای تغیر نظام در داخل کشور راهء خشونت، یعنی راه (استفاده از سلاح و استعمال اسلحه) را برگزیده اند.

انتخاب این راه و روش، یعنی (تغیر نظام از طریق استفاده و استعمال سلاح) از دههء دوم قرن نوزده در افغانستان مروج گردید، ولی با تاسف فراوان که در دهه های بعدی هم منیث یک انتخاب بدون تغیر نزد هر کدام از سیاسیون مطرح در کشور باقی ماند.

استفاده از نیرو های نظامی و براه اندازی کودتا های نظامی از اوایل قرن نزده دهم در بسیاری از نکات جهان امتحان و عملی گردید که منتج به تغیر نظام ها  در کشور های مختلف گردید

راه و روشی که پیروزی خود را در بسیاری از قیام ها و کودتا های نظامی در بسیاری از جوامع عقب نگاه داشته شده در آسیا و افریقا به اثبات رسانید.

پیروی از این راه و روش یک باری دیگر در دههء هفتم قرن بیست از جانب سردار محمد داود پسر اعم محمد ظاهر، شاه سابق نیز مورد آزمایش قرار گرفت.

به گمان اغلب چون شخص محمد داود منحیث یک نظامی مقتدر، نه تنها به دموکراسی چندان باور نداشت، بلکه چندان علاقهء هم نداشت، بنابرین این شهزادهء به اصطلاح آن زمان خارجیان (سرخ) در انتخاب این راه خود از دیگران پیشقدم تر گردید. چنانچه که این اقدام نظامی او، بدون کدام مقاومت و خون ریزی بُزرگ به ساده گی غیری قابل تصور به ثمر هم نشست.

 

کودتای نظامی توسط سردار محمد داود در سال 1972 و تاسیس اولین جمهوریت او را در افغانستان باید سر آغاز نزاع های داخلی و یا سر منشهء آغاز جنگ های داخلی و شروع مداخلات پنهانی همسایه های افغانستان در کشور محاسبه نمود.

زیرا سردار محمد داود با پیروزی جمهوریت اش از طریق کودتاه  به اقدامات ذیل دست زد:

ـ  پارلمان کشور را مُلغا قرار داد ، یعنی آنکه (مردم را از داشتن نماینده گان در پارلمان کشور سلب صلاحیت کرد ، مبارزات صلح آمیز پارلمانی را از میان برداشت و راه تصاحب قدرت از طریق انتخابات را از مردم گرفت)

ـ با پیش گیری فعالیت های دیکتاتور مهابانه حرکت به سمت خود کامه گی را آغاز نمود.

ـ  گام های سریع و قاطع را علیه تضعیف دموکراسی برداشت.

ـ از توسعهء دموکراسی در کشور جلوگیری به عمل آورد.

ـ آزادی های نیم بند زمان شاه را از میان برداشت.

ـ آزادی های مدنی و شخصی را محدود گردانید.

ـ از نشر و پخش مطبوعات آزاد جلوگیری به عمل آورد.

ـ سازمان های اجتماعی و صنفی را لغو نمود.

ـ فعالیت احزاب سیاسی را ممنوع قرار داد.

ـ قدرت دولتی را تمرکز بخشید، یعنی بیشتر بدست خود گرفت.

ـ تمام سعی و تلاش را به خرچ داد، که نظام دیکتاتوری فردی را حاکم نماید.

ـ خواست که یک جمهوری ارستوکراتیک را در جامعهء عقب نگاه داشته شدهء افغانستان پیاده نماید.

سردار محمد داود با در پیش گیری سیاست سرکوب گرانه اش میخواست باری دیگر افغانستان را مانند دوران صدارت کاکای بُزرگ اش محمد هاشم خان به «وادی سرکوفته گان و خاموشان» تبدیل نماید، البته این بار در دههء هفتاد قرن بیست، انتخاب راه و روشی، که باعث نابودی خودی او و از میان رفتن پیش از وقت اولین جمهوریت او در افغانستان گردید.

مطالب و موضوعات که در آینده به بررسی آنها خواهیم پرداخت.

 

نجیب الله عظیمی

 

جرمنی ماه اگست سال 2014

 

 

 


بالا
 
بازگشت