مهرالدین مشید

 

فساد مافیایی رابطۀ تنگاتنگ با شبکه های استخباراتی دارد و قدرتمندان فاسد مزدوران بیگانه اند

 

هرچند فساد اداری در هر کشوری عوامل گوناگون اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و نظامی دارد و اما در افغانستان رنگ دیگری به خود گرفته که فراتر از ساختار های مافیایی شده است و رابطۀ محکم و امکان ناپذیری با شبکه های استخباراتی منطقه و جهان دارد. در این تردیدی نیست که فساد اداری در کشور جنایتی سازمان یافته است و دامنۀ آن گسترده تر از هر زمانی است؛ اما آنچه مسلم است این که فساد اداری در افغانستان خیلی پیچیده و بغرنج گردیده است که نه تنها رنگ فرامافیایی را به خود گرفته است؛ بلکه پیوند ناگسستنی بازد و بند های استخباراتی پیدا کرده است؛ زیرا جنگ افغانستان در واقع جنگ شبکه های استخباراتی منطقه و جهان است، زیر نام طالبان برضد مردم افغانستان و منافع ملی آنان. گردانندۀ چرخ اصلی این جنگ پاکستان و ایران و حتا روسیه، چین و سایر کشور های آسیای میانه است که امریکا هم دست کمتری در آن ندارد. در واقع عرادۀ اصلی این جنگ خبیثه را پاکستان به مثابۀ شیطان بزرگ در منطقه می چرخاند. شکی نیست که زد و  بند های استخباراتی پاکستان در افغانستان و اجیر نمودن افرادی در بخش های مختلف دولتی و غیر حکومتی برای افزایش فساد یکی از راه ها برای افزایش ناامنی و کاستن حمایت مردم از دولت افغانستان است.

مفسد آدم از خود بیگانه است که تنها به منافع شخصی خود می اندیشد و برای بدست آوردن پول و ثروت از هر منبعی که باشد، تلاش می کند. او تنها روی نحوۀ بدست آوردن آن فکر می کند و این که این پول را از کجا و چگونه باید بدست آورد، آنقدر برایش مهم نیست؛ جه این پول را از طریق فساد اداری بدست آورد و یا از طریق مزدوری به کشور های خارجی در محور شبکه های استخباراتی. شخص مفسد به هر کاری دست می زند، از نظر او مشروعیت و نامشروعیت مفهومی ندارد و در اصل به حق و باطل باور ندارد. مفسد تنها برای اندوختن پول از وابستگی به شبکه های استخباراتی شرم ندارد؛ بلکه استفاده از هر ابزاری را برای بدست آوردن پول مجاز می شمارد. استفاده از ابزار های دینی شاید برای شماری از مفسدان شاید بهترین گزینه باشد. این ها باور داردند که فساد و وابستگی های استخباراتی را بهتر می توان زیر عبا و قبای دینی مخفی کرد و شاید شماری از این مفسدین گسترده گی و عمق فساد خویش را زیر ریش های انبوه و بلند پنهان نمایند. از این گونه ریش بلند های مفسد در کشور ما اندک نیستند. ریش کوتاه ها یا به تعبیری ریش های درجه صفر نباید از این تذکر خود را بری ذمه بشمارند؛ زیرا عدۀ زیادی از این قماش مفسدان نیز از گذشته تا حال در حکومت و بیرون از آن در کشور موجود اند. شمار کاخ ها، ویلا ها، مارکیت های تجارتی و باغ های افسانه یی این افراد گواۀ روشنی بر فساد آنان است که همه را زیر ریش های بلند و صفری از مردم به غارت برده اند.

این بدان معنا نیست که لیبرال ها و تکنوکرات ها این عاشقان کور لیبرالیزم، بازار آزاد و حکومت تخصصی چسپیده در دستگاۀ حکومت فاسد سر های خویش را بلند بگیرند و بر خود فخر کنند؛ زیرا این آقایان دل بستگی به افغانستان ندارند و فامیل های شان بیشتر در خارج از کشور در کشور های متبوع  شان بسر می برند ، بنا بر این شکم افگنی های شان بر روی ثروت های ملی کشور و تاراج آنها را امری مباح و حتا به حساب غنیمت تلقی کنند؛ زیرا بیشتر این ها تعهد به قوانین کشور هایی دارند که افتخار شهروندی آن را بدست آورده اند و افغانستان برای شان کشور دوم و منافع ملی افغانستان هم برای شان منافع درجه دوم است. این بزرگترین جفا بر مردم افغانستان است که در قانون اساسی کشور، از به قدرت رسیدن یک افغان  دو تابعته بصورت جدی جلوگیری نشده است. هرچند یکی از شرایط رسیدن به وزارت گذشتن از حق و امتیاز شهروندی کشور های دیگر است و اما صد ها افسوس که تاکنون عملی نشده است. این روند هم مانند سایر چیز ها قربانی فساد اداری شده است. این بزرگوران با استفاده از فرصت ها توانسته اند تا از به حراج گذاشتن دارایی های عامه بوسیلۀ دولت بیشترین نفع را ببرند؛ زیرا اینها فیشنی تر اند و دزدی های شان هم لکس است و ماهرانه؛ آنهم زیر عبا و قبای لیبرالیزم و تکنوکراسی و مجهز با نکتایی های مقبول و قیافه های زیبا و شاید غارت پول های فراوان بوسیلۀ بکس های دیپلومات برای شان آسان تر از مجاهد نما ها باشد که زیر نام مقدس و ارزش های اسلامی نه تنها آبروی جهاد و مجاهدین؛ بلکه عزت و شکوۀ اسلام را نیز زیر بیرحمانه زیر سوال برده اند.  لیبرال ها زمانی که غارت جهادی نمایان و شیوخی را می بینند که خود را در ردیف حشرۀ مبشره حساب می کنند و اما در دزدی دارای های شخصی و ملی برتر از یزید عمل می کنند و حتا شخصیت یزید بر آنان چربی می کند؛ هرچند یزید حکومت مسلمین را غصب کرد و خون حسین را ریخت و زبان عدالت را برید و اما از غارت دارایی های مردم خود داری کرد. از این رو لیبرال ها و تکنوکرات ها حق دارند که دزدی های شان را برحق و فساد اداری شان را مشروع بدانند. این ها شاید با خود بگویند، کسانی که با وجود اسلام نمایی های کاذبانه برای حفظ ثروت و بقای قدرت حاضر اند تا بخاطر قربانی کردن تعهد شان گاو را در پای ظاهر شاه به قربانی بگیرند؛ بنا براین تاراج دارایی  های مردم افغانستان برای  لیبرال ها تکنوکرات ها قربانی کردن گوسفند در پای لیبرالیزم سرمایه داری باشد.

از  همین رو است که حساسیت این ها در رابطه به هرگونه پیوند های استخباراتی با شبکه های شیطانی خارجی بیشتر از مجاهد نما های فاسد و غارتگر است . حتا در بسیاری موارد بر کارنامه های فساد آلود خود افتخار کرده و آن را از پیامد های لازم در حکومت تلقی می نمایند. زمانی که بشنوند اتهام جاسوسی برای خارجی ها متوجه شان است، بصورت فوری واکنش نشان داده و برای گرفتن انتقام از هیچ ابزاری دریغ نمی کنند؛ اما اگر هزار بار متهم به فساد شوند، هر بار سر های خود را بلندتر از گذشته برمی افرازند و فساد را جلوه یی از عزمت شاهانه به حساب می آورند.

این در حالی است که به همگان آشکاراست، فساد اداری در هر کشور و بویژه افغانستان پیوند تنگاتنگی شبکه های استخباراتی داشته و مفسدان بیتشر مزدور بیگانه ها و خاین به منافع ملی مردم افغانستان هستند .این خاینان باید هرچه زودتر محاکمه شوند و اموال ودارایی های به غارت بردۀ شان مصادره شود؛ زیرا هدف اصلی شبکه های استخباراتی منطقه و جهان در افغانستان تضعیف حکومت و کاهش پایگاۀ توده یی آن است. تضعیف حاکمیت قانون و تقویت پایه های حکومت در افغانستان از اهداف مهم دولت های پاکستان و ایران است. بنا براین به فساد کشاندن دستگاۀ حکومت افغانستان و اجیر نمودن شماری مقامات بلند پایه در مقامات ارشد دولتی از جمله اهداف اصلی و مهم دولت های یادشده به شمار می رود . این ها دریافته اند که فساد زودتر از هر عامل دیگر تیغ از دمار حکومت افغانستان را بیرون می کند. چنانکه افزایش بدامنی ها و گسترش فساد از جمله برنامه های اولی پاکستان وایران در افغانستان است. برنامه یی که هر دو کشور توانسته اند با تا استفاده از آن موفقیت های چشمگیری طی دوازده سال گذشته و پیشتر از آن در این زمینه داشته است. مفسدان و اجیران ایران و پاکستان طی سال های گذشته به بهترین صورت اهداف کشور های یادشده را در افغانستان برآورده گردانیده اند.

ایران و پاکستان زیر چتر بازی های چند پهلوی مبارزه با تروریزم امریکا توانسته اند تا طرح استراتیژیک شان را در پیوند به گسترش فساد اداری و افزایش بدامنی در افغانستان انجام داده اند. در آنسوی جبهه طالبان را فربه کرده اند تا با حملات انتحاری و انفجاری فضای خشونت و رعب را در کشور حاکم سازند، امنیت را برهم بزنند و با راه اندازی حمله های وحشیانه مردم افغانستان را به خاک و خون بکشانند. از سویی هم در این سوی جبهه با خریدن افراد فاسد و فرستادن بسته های پول های میلیون ها دالری ماهرانه تر وارد کارزار سیاسی شده اند . در آنسوی جبهه با تشدید فعالیت های تروریستی طالبان را هر روز فربه تر نموده و با تمویل و تجهیز و آموزش تازه به تازۀ آنان دیوار های نظامی را می شکنند و با ایجاد ترس و وحشت در میان نیرو های امنیتی کشور از میزان امنیت در کشور می کاهند و در این سو با اجیر سازی ها و خریدن شماری ها در مقامات بلند دولتی بر دامنۀ فساد در کشور می افزایند؛ زیرا افزایش بدامنی ها و گسترش فساد اداری خود به خود زمینه ساز وابستگی های استخباراتی است. مقامات ضعیف النفس و بی ایمان در چنین شرایط زودتر در دام شبکه های استخباراتی می افتند. بدبختانه که شبکه های استخباراتی که در افغانستان فعالیت می کنند، کم نیستند و از پاکستان ایران گرفته تا چین، روسیه و کشور های آسیای میانه و آنسوتر امریکا و کشور های اروپایی همه در افغانستان فعال اند و هر یک اهداف مشخصی را دنبال می نمایند. تمامی فعالیت های شبکه های موافق و مخالفت دولت افغانستان یک دست عمل نکرده و حتا شبکه های موافق نیز دارای استراتیژی های متفاوت در افغانستان هستند.از همین رو یکی از ناکامی های غرب در جنگ دوازده ساله فغانستان  تنوع استراتیژی و تفاوت های راهکاری بوده است که مردم افغانستان را قربانی اهداف خود گردانیده اند.

تنوع استراتیژی غرب در افغانستان سبب شده که مبارزه با تروریزم به ابهام برود و صف آرایی ها بر ضد تروریزم هر روز مبهم تر شود. با به  ابهام رفتن این مبارزه حالا افغانستان در موقعیتی قرار گرفته است که نه تنها به سوی دشمنان تاریخی ؛ بلکه به سوی دوستان استراتیژیک خود هم به دیدۀ شک نگاه کند. این وضعیت شکننده خود برای مفسدان و غارتگران جاده صافکن است و برای سربازگیری های استخباراتی هم آماده تر می شود. در چنین حالت نه تنها شبکه های استخباراتی حساس تر شده و جدی تر و حساب شده تر وارد عمل می شوند؛ بلکه مزدوران و وابستگان آنان در داخل کشور نیز حساس تر می شوند تا هر چه بیشتر فساد در داخل کشور را دامن بزنند و دولت را از مردم تجرید نمایند. در چنین حالات در برابر تبلیغات جاسوسی و اتهام ها در این زمینه هم حساس تر می شوند و با جدیت عمل می کنند. به تعقیب و بازداشت های ناموجه و غیر قانونی پرداخته و تلاش می کنند تا بر  دهن رسانه ها افسار ببندند تا آزادی های رسانه یی را محدود بسازند. از همین رو است که رسانه های آزاد و آزادی های رسانه یی درکشور خاری در چشم مفسدان و جاسوسان است.

تنها عوامل خارجی نیست که از طریق تشدید ناامنی ها و گسترش فساد پایه های دولت را هر روز ضعیف تر می سازد؛ بلکه موضع گیری های غیر واقعی حکومت باعنوان کردن این که عامل فساد در افغانستان خارجی ها اند. به نوبۀ خود زمینه ساز توسعۀ فساد در کشور است که معنای دفاع از مفسدان را دارد.زمانیکه مفسدان از زبان رییس دولت چنین حرف ها را می شنوند، یک پا اگر برای غارت دارایی های مردم واخذ رشوتهای کلان دارند، دوپا به دوش آمده و به حجم غارت ها و رشوت های خویش بیشتر می افزایند.

در این شکی نیست که در بخشی از فساد اداری و مالی درافغانستان خارجی ها دست دارند و حتا در ناامنی های کشور دست دارند؛ زیرا پول های زیادی برای طالبان داده اند تا کاروان های شان مصؤون از مناطق تحت کنترول طالبان عبور کنند؛ اما این را نباید بهانه یی برای چشم پوشی فساد گستردۀ  اداری در کشور گرفت و در چشم مردم خاک افگند.

تحلیل و تبصرۀ بالا شاید اندکی از راز سر به مهر و درهم پیوند فساد اداری و وابستگی های استخباراتی برداشته باشد و اندکی از مکر و فریب جاسوسان کاسته باشد که اتهام جاسوسی را خطرناک و زیانبارتر از فساد اداری تلقی میکنند. این موضعگیری شان شاید ناموجه هم نباشد. در حالی که فساداداری جنایتی سازمان یافته است که در تبانی با شبکه های استخباراتی بر ضد منافع ملی صورت می گیرد؛ اما وقتیکه می بینند،  رییس دولت در برابر افزایش فساد در کشور نوعی فرافگنی می کند. مفسدان و جاسوسان این فرافگنی ها را برگ برنده برای خود حساب می کنند؛ اما از اتهام جاسوسی می ترسند. ترس شان ناموجه هم نیست؛ زیرا حساسیت رییس جمهور را در برابر جاسوسان خارجی درک کرده اند. هرچند این حساسیت هم مقطعی بود، چنانکه چند سال قبل رییس جمهور از دو جاسوس خارجی در دستگاۀ حکومت خبر داد و از کار برکنار شان نمود و اما بعد ها معلوم نشد که این جاسوس ها کی ها بودند و چه سرنوشتی به استقبال آنان آمد.   در این میان آنچه مسلم است، این که هرگز نمی توان شک کرد که مفسد،جاسوس و جاسوس مفسد است؛ زیرا هدف هر دو ثروت اندوزی است و برای دست یابی به آن از هیچ کاری دریغ نمی کند.

 

 

 


بالا
 
بازگشت