ابراهیم ورسجی

 

کاندیدهای ریاست جمهوری افغانستان؛بدون برنامه،بوق وکرناسرداده اند

سه هفته می شود که مبارزه ی انتخاباتی میان کاندیدهای انتخاباتِ ریاست جمهوری افغانستان آغازشده است،اماتاکنون طرح وبرنامه ی روشنی توسط هیچ کاندیدی پیش کشِ مردم نشده است.افزون براین که، برنامه ی توسط کاندیدهای ریاست جمهوری پیش کش نشده است؛برخی افراد ودسته های قبیلگی- گروهی زیرنامِ طرفداری ازاین وآن کاندیدِ ریاست جمهوری، به پرسمان های قبیلگی- قومی- سمتی- جهادی- تنظیمی دامن اند، یاباافزودنِ پسوند- پیشوندهای متوسل شده اند که هم واپس گرایانه است وهم زیان رسان به همسوئی شکننده ی مردم .ازاین رو،عمل باهم دراندازانه ی آن ها هم باعث ناامیدی وافسوس است وهم ازهرنگاه قابل سرزنش! بطورنمونه،شماری ازافراد قبایلی زیرنام قبایل درانی که اصلن این واژه مسخره وحکایت اززرپرستی دارد،درکابل گردآمده اند تابه باورخود برای تامین یاادامه ی سلطه ی قندهاری هاکوشش  نمایند؛سلطه ی که همواره باغارت مردمانِ بومی وغیربومی ونوکری به کهنه- نواستعماگری استوارشده بود که ادامه ی بی دستاورد آن،تروریسم پاکستانی ای طالبان وبدترین حکومت داریی متکی برقدرت نظامی ای ناتوزیرریاست کرزی می باشد.ازجانب دیگر،این گونه افراد قبیلگی- سمت گرامتوجه نیستند که طالبان وکرزی هم باتروریسمِ مخالف فرهنگ قبیلگی و حکومت داریی فاسد که تروروفساد شان ننگ عام خاص شده است ،ازآن هامی باشند.گروه وشخصی که جزننگ وذلت چیزی دیگری رابرای کشوربویژه پشتوزبان هاببارنیاورده اند! ازهمه غم ناک تراین که، زمام داران دیروزوامروزقندهاری شان، بدبختی ای قوم های غیرپشتون افغانستان راکه خیرباید بخاطرتن دهی به ستمگری چنان می شدند،حتاتمام زمینه های بدبختی ای کنونی  پشتون ها دردوطرف مرزدیورند رافراهم کرده اند.اگرماامروزازپدیده ی کشور- ملت مدرن که توسعه ی اجتماعی-اقتصادی- فرهنگی- فنی- سیاسی ببارمی آورد،بدورهستیم ودرمیان192عضوسازمان ملل،درقطارمغلستان،بوتان،صومالی وسودان جنوبی جای گرفته ایم،دستاوردِ حکومت داریی قبیلگی آقایان ازدونیم سده بدین سومی باشد.

ازاین رو،هم برای سیاست کاران پشتون وهم سیاست کاران غیرپشتونِ افغانستان لازم است که درباره ی گذشته ی ناشاد کشورومسببانِ اصلی آن حتابحث نکنند؛چه ماند به اینکه، درباره ی بازخوانی آن جرگه وگفت وگونمایند! دررابطه به بی برنامگی کاندیدها ودامن زدن به کشمکش های قومی وبهره برداری ازجهادِ بی ثمروبه ویرانی کشیده شده وطالب زای دیروز درجریان مبارزه ی انتخاباتی توسط طرفدارانِ برخی کاندیدها،به روشنی می توان گفت که کاندیدها وچانته بردارانشان درشناخت دشواری های کشور،چه دشواری های ایجاد شده توسط بیرونی ها وچه دشواری های دست ساختِ نادانی،غرض رزی، کم کاری یاناکاره گی سیاست کاران ومدیرانِ کشور،درمانده اند.ازاین سبب،لازم است که کاندیدها وتبلیغات چی هایشان بدشواری های جاری درکشورالبته پس ازشناخت درست آن ها بپردازند،نه اینکه باحماقت های سیاسی که اکنون درسیاست کشور،احمق های سیاسی نمایی غارتگربی شماروهوشمندان سیاسی درمیدانِ کارزاربخاطراوباش پروریی سازمان های جاسوسی ای منطقه ی وفرامنطقه ی کم شمارند،بدشواری هابیفزایند.

واقعیت این است که، درافغانستان، ازپیش دشواری هابی شماربودند؛امادر12سال گذشته،بدترین حکومت داریی کرزی، چنان به درازنا وفرخنای دشواری هاافزوده است که بحث درباره ی آن هابه وقت وزمان بیشتری نیازدارد.بهرصورت،ازاین که کاندیدهای زیادی وارد میدان بازیی سیاسی ای انتخاباتِ ریاست جمهوری یابازارمکاره ی سیاست عملی افغانستان شده اند،لازم می دانم که پرسمان های زیررابه آگاهی شان برسانم تاکمکی برایشان اگرعادت به مسئولیت پذیری، کتاب وروزنامه خوانی ورفتن بویب سایت ها برای پیدانمودن آگاهی ازپرسمان های ملی،منطقه ی وجهانی را داشته باشند،کرده باشم:نخست،افغانستان گرفتاربدترین حکومت داری می باشد که کرزی بنام دموکراسی ودراصل بادست کاری وتقلب در انتخاباتِ ریاست جمهوریی قبلی برآن بارکرده است.دوم،در12سال گذشته،کرزی بجای اداره سازی ومهارتروریسم،به بی ادارگی وفربه شدن تروریسم کمک کرده است که بهای آن را باید مردم وکاندیدهای ریاست جمهوری بویژه کاندید برنده ی انتخابات بپردازد.سوم،بخاطرفساد پیشگی ای وبی بند وباریی حکومت کرزی،تروریسم وعملیات خود کشانه درکشور،روبه گسترش دارد.چهارم،کرزی درجهت تقلب انتخاباتی،تخریب رابطه ی کشورباغرب وجاده سازی برای طالبان درسمتِ منافع بلند مدتِ پاکستان درافغانستان به فعالیت آغازیده است.پنجم،اقتصاد مافیای برکشورحاکم شده است که نتیجه ی آن برآمدنِ یک طبقه ی جدیدِ بی فرهنگ وسلطه ی آن براقتصادِ ملی می باشد.ششم،درنبود احزاب سیاسی ای فراگیروجامعه ی مدنی،باندهای مافیای وتباه کاردرسیاستِ بد فرجامِ افغانستان، بازاری گرمی پیدانموده اند.هفتم،بخاطرنابکاریی کرزی ودارودسته اش،بدترین نظام آموزشی- پرورشی- بهداشتی- خدماتی- زراعتی- زیرساختی و... درکشور راه اندازی شده است.هشتم،میلیون ها آواره ی افغانی درایران وپاکستان سرگردان مانده اند؛درحالیکه کرزی ودسته ی غارتگرش میلیاردها دلارازکمک های خارجی ودرآمدملی را دزدی وبه بیرون بویژه دوبی برده ذخیره وسرمایه گذاری کرده اند.هشتم،بازارسیاه زمین توسط حکومت کرزی ودوستانش،قیمت زمینِ رهایشی وخانه رابه آسمان بلند کرده است.نهم،گسترش مواد مخدرواعتیاد،مردم ما راتهدید می کند.دهم،محیط زیست درهمه بخش های کشوربویژه کابل،به گونه ی مرگباری روبه خرابی دارد.یازدهم،منابع روی زمینی- زیرزمینی کشوربه لیلام گذاشته شده است.دوازدهم،قبیله گرائی ونفرت های قومی- مذهبی درکشورتوسط دستگاه ریاست جمهوری کرزی دامن زده می شوند، تادرمسیربرگزاریی انتخابات اخلال صورت بگیرد.سیزدهم،بیکاری ،فقروبیماری ازمهاربیرون شده است.چهاردهم، کرزی هم کمک های جامعه ی جهانی ودرآمد داخلی راتلف کرده وهم ازاینکه تاریخ مصرفش گذشته است،درجهت تخریب روابط کشورباکشورهای موثرجهان بویژه امریکا،تلاش می ورزد.پانزدهم،همه کاندیدهای ریاست جمهوری، یااکثرآن ها درتباه کاریی کرزی درسیاست واقتصاد کشور،برابربااوشریک می باشند.ازاین رو،گاهی هم شماکاندیدها فکرگرده اید که تبردسته ی خودش رانمی برد! به این معناکه کشورنیازبه پاک کاریی چتل کاری های کرزی دارد وآن های ازشماکه سهم دربدکاریی او دارید،نمی توانید دست به اصلاحات بزنید.ازاین رو،اگرهرکدام تان پیروزشوید،بحران به گونه ی دیگری ادامه خواهدیافت.به سخنِ دیگر،بدون محاکمه ی حق کشان وغاصبان واعاده ی حقوق تلف شده ی مظلومان،ادامه ی بحران، حتابدترشدن اوضاع ازحالت کنونی حتمی به نظرمی رسد.شانزدهم،کرزی وبدترین حکومت داریی او،ارزش های انسانی مانند:انتخابات،دموکراسی،حقوق بشر،جامعه ی مدنی،پارلمان،آزادی بیان ورسانه ها و...رابه ریشخندی گرفته یاازآن هاارزش زدائی کرده است.ارزش های ارزش زدائی شده ی که نجات افغانستانِ تروریسم زده درتحقق آن هانهفته است.

باتوجه به دشواری های یادشده که بازتاب بخشی مهمی دشواری های جاری درکشورمی باشند،به روشنی می توان گفت که سیاست کردن درافغانستان اگربرابربه کاروتلاش درجهت جستجوی راه حل دشواری های جاری مردم وکنارزدنِ آن ها باشد،چقدرتوان فرسا وجانکاه می باشد! اکنون که شمابه حیث کاندیدها در انتخاباتِ ریاست جمهوری پاپیش گذاشته اید ومی خواهید که رئیس جمهورشده به باورِخود کشوررابه سوئی بهبودی وپیشرفت مادی- فرهنگی رهبری نمائید،دقت کنید که درچه جاده ی خطرناک ولغزنده ی گام برداشته اید؟ ازاین رو،به شما وهم دستان تان پیشنهاد می نمایم که درمدتی کمی هم که برای روزِبرگزاریی انتخاباتِ ریاست جمهوری باقی مانده است،درباره ی برنامه ودسته ی کاریی خود بیندیشید.چرا؟به این خاطرکه بدون برنامه ریزیی درست وهمکاران کارفهم ودرست کاروپیام دلگرم کننده دادن به مردم وکسب حمایتِ آن ها،غلبه بردشواری های بی شمارکشوربالاترازتوانِ شما وهرکسی دیگری می باشد.اگرچنان نکنید،متوجه باشید که شارلاتان واماتورمعرفی وشناخته خواهید شد وسخنانِ پراکنده تان چیزی جزبوق وکرنا درجامعه ی افغانستان نیست.ومردم افغانستان هم بوق وکرنارابدرستی می شناسند!

اکنون که ازشارلاتان واماتوریاد کرده شد،بدنیست کمی درباره ی این دو دواژه روشنی انداخته نوشته راپی گیری نمایم.شارلاتان واژه ی فرانسوی می باشد که وارد زبان انگلیسی ودیگرزبان هاازجمله فارسی شده است؛ودراصل،به این معنامی باشد که شخصی عالم نیست؛ اماخود راعالم جازده است.نمونه ی عالمانی که بسیاردرجامعه ی مسلمانی بویژه جامعه ی خود مان ازآن ها،داریم.بااین که،چنان عالم جازدنی، ازنظراژه شناسی، دقیقن جای فریب کاری رانمی گیرد؛امااین واژه به معنای فریب کارجایافته است که به مورد می باشد.ازنظرعملی هم،درافغانستان بسیارشارلاتان ها درپوشش حضرت،پیر،مولوی،مجاهد،طالب، رهبران سازمان های مذهبی بی شماروحزب های سیاسی ای106گانه واخیرن سرانِ تاجرِنهادهای420گانه ی جامعه ی مدنی را داریم که کارکرد شان کشورما رابه همین جای رساینده است که اکنون ایستاده ایم.امادرباره ی اماتور،باید گفت که این واژه انگلیسی و دراصل به این معنامی باشد که شخصی یادسته ی کاری راازروی تخصص وکاردانی درزمینه ی اصلی اش نمی کند؛اماازروی ذوق،سلیقه وبوالهوسی واغلب شهرت خواهی می کند که دربرخی موارد بانتیجه ودربسیاری موارد بی نتیجه ازکاردرمی آید.بهرصورت،ادوارد سعید،دانشمند فقید فلسطینی، دربرخی موارد،جرئت اماتورها راستایش می کند؛وستایش اوهم به آن بخش ازکارهای اماتورهامنوط می شود که قالب شکنی می کنند،کاریکه روشنفکرناتوان ازانجام آن می باشد.

بنابراین،به شماکاندیدهای ریاست جمهوری افغانستان پیشنهاد می نمایم:اکنون که دراین وادیی پرسنگ وشوره زار پاگذاشته اید،خود رابه ابزاردرخورمبارزه باآن مجهز نمائید؛ورنه،هم شارلاتان واماتوربا بارمنفی اش می شوید که اکنون برخی تان هستند وهم به ژرفناودرازنای بحران کشورکه بدترین حکومت داریی کرزی ایجاد کرده است،می افزایید.ازاین رو،برای اینکه هم شارلاتان- اماتورمعرفی نشوید وهم درمهاربحران جاری درکشورتااندازه ی موفق شده به مردم کمک نمائید،لازم است که باشناخت بنیادی ازدشواری های جاری در کشورکه ازبسیاریی آن ها دربالایاد کرده شد،برنامه ریزی کنید! ازاینکه ازبرخی یابسیاری دشواری های موجود درکشور یاد کردم،نباید این گونه دریافت نمائید که می خواهم برداشت وتعریف من ازدشواری ها،بحران وعامل های آن ها راداشته باشید یابرآن ها حتماًکاربند شوید.البته، هدف من این است که تااندازه ی توانِ خود ازدشواری ها وبحران رایج درافغانستان آگاهی داشته ودرباره ی آن هاجمع بندی ،نظریه پردازی وبرنامه ریزی نمائید.

بهرحال، درکنارتوجه به جمع بندیی بنده ازدشواری ها،به گونه ی مختصرخود شماودسته های کاری تان درباره ی پرسمان های زیراندیشه ورزی کرده برنامه پیش کشِ رای دهندگان نمائید:نخست،بخواهید یانخواهید،کرزی درانتخابات ریاست جمهوریی پیشِ رو، به گونه ی انتخابات قبلی که جعل کرده خود رارئیس جمهورساخت،تقلب می کند.بنابراین،توجه نخست تان این باشد که یک دست شده همه زمینه های تقلب کاریی کرزی رابرهم بزنید! درغیرآن،کاندید موردِ نظرخود راروی کارآورده مانند دیروزوامروز،درفرداهم به بحران می فزاید! دوم،کشوربه صلح پایدارنیازمبرم دارد؛صلحی که دراصل نه به معنای صلح مسلح که بزورتامین می شود وکرزی باتوان ناتوهم دررسیدن به آن کامیاب نه شد،بلکه صلح حقیقی می باشد که باتحقق عدالت تامین می شود؛ وتحقق عدالت هم،با محاکمه ی کرزی وغارتگرانِ هم دستش میسرمی گردد .غارتگرانی که به مردم ظلم روا داشته برای بازگشت طالبان جاده سازی کرده اند.پس لازم است که،پیشترازهمه به تامین صلح ازطریق تحقق رفع ظلمِ ظالم ازمظلوم توجه وکارنمائید.دراین صورت،باورداشته باشید که پاکستان دروازه ی بنگاه های تروریست پروریی خود رابسته می نماید.به این معناکه تحقق صلح توسط شمابرنامه های تروریست پروریی پاکستان رانقش برآب می نماید.

ازجانب دیگر،روشن است که صلح بدون حکومتِ کارآمد وحکومت کارآمد بدون سپردن کارهابه اهلش میسرنمی شود؛وکرزی ازاین سبب ناکام شد که نه خودش اهلیت داشت ونه مردمی دارای اهلیت راتوظیف نمود.وقتیکه کاربه اهلش سپرده شود،واقعن بروکراسی واداره ی عامه به گونه ی فنی وکارشناسانه که درجهانِ پیشرفته وروبه پیشرفت رایج است،درافغانستان شکل می گیرد.نهادیکه هم برای برنامه ی ریزی های بعدی مواد خام تهیه می کند وهم برنامه هارابدرستی اجرامی نماید.دربرنامه ریزی هم، همزمان با اداره سازی ومهیاکردن زیرساخت های اقتصادی،باید بازنگری  در اقتصادِ بازارآزاد نمای حکومت چتل کرزی صورت گیرد.روشن است.وقتیکه زیرساخت اقتصادی فراهم شد،هم بیکاری کاهش پیدامی کند وهم  دشواریی مهاجرین افغانی درایران وپاکستان برطرف می شود.ازهمه مهم تراین که،اداره سازیی درست، امنیت،صلح،بازسازیی زیرساخت ها واشتغال زائی راممکن می سازد.دراین صورت،بیکاری واعتیاد کاهش ونیروی بزرگی دهقان و کارگر درکشوربه کارمی افتد.ازهمه جالب تراینکه،کاروشغل برای بیکاران ازشمارطالبان وبم گذاران می کاهد.

ازطرف دیگر، درایجاد وسازماندهی ای حکومتِ خوب که باید هدف وبرنامه ی محوریی همه کاندیدهای ریاست جمهوری باشد،دوپرسمان بحران زائی زیربرطرف می شود:نخست،ازبی علاقگی ای مردم نسبت به حکومت که ازفساد گسترده ی دستگاه کرزی برخاسته وباعث سربازگیریی طالبان شده است؛کاسته،به تمایلِ مردم به سوی حکومت وحمایت ازآن مبدل می شود.دوم،وقتیکه کشورهای منطقه وجهان دریافتند که افغانستان دارای حکومت خوبِ مورد حمایت مردم شده است،چه به بهانه ی مبارزه علیه تروریسم وچه به بهانه ی کمک هایی بشردوستانه به کمک آن می شتابند.وقتیکه چنین شد،هم ازوابستگی به بیرون کاسته می شود وهم اعتماد به نفس درمیان مردم بویژه سیاست کاران پیدامی شود.سرمایه ی ارزشمندی که حکومت کرزی بخاطرنوکری به پاکستان وخوش خدمتی به طالبان ازدرک آن عاجزماند!

طرفه اینکه،حکومت خوب راانتخابات شفاف یادرست به میان می آورد؛انتخاباتی که کرزی ودارودسته اش دربرگزاریی آن مرگ خود رادیده به هرحیله ی دست می زنند تاتحقق پیدانه نماید.ازاین رو،برای همه کاندیدها وطرفدارانشان لازم است که تمام توجه خود رابه برگزاریی انتخابات درست وراستین متمرکزنمایند.ازسوی دیگر،درمبارزه باتقلب کاریی کرزی ازهرحربه ی دیگری،راست کاریی کاندیدها وتیم شان موثرواقع می شود.به این معناکه، بادغل نمی توان علیه دغل رزمید.من که به پرهیزازدغل ومبارزه علیه دغل کاربادرست کاری تاکید می ورزم؛ هدفم این است که، انقلاب رسانه ی ازدغل کاری هاپرده برداشته وبزودی دغلکاران رارسوامی سازد.اگرکرزی درمیان مردم افغانستان هرزه شده وقیمتی برایش نمانده است ومی کوشد بابرخی شعارهای دروغین یااعتراض های بی مورد علیه باداران خود درمیان مردم آبروخریداری نماید،همه برمی گردد به انقلاب رسانه ی که دیگربرای دغلکاران زمینه ی برای فریب کاری باقی نگذاشته است.

به این معناکه جهان وارد برهه ی حساس ونازکی ازتاریخ شده است که جزدموکراسی،حقوق بشر،بویژه حقوق زنان وازهمه مهم تربرابری حقوقی زنان ومردان وحاکمیت مردم برسرنوشت شان وحل مشکلات زنان وجوانان،هیچ ترفندی دیگری کارآمد واقع شده نمی تواند.پس برای همه کاندیدهالازم است که بدانند: دمکراسی،آزادی ،کثرت گرائی، احترام متقابل افراد،قوم ها وسازمان ها،سرنوشت روشن ومشترکِ فردای همه ی مردم افغانستان شده است.البته نه دموکراسی دروغین کرزی ودارودسته ی زراندوزش که بنام دموکراسی واقتصادِ دروغین بازارآزاد، هستی مادی وفرهنگی مردم رانابود ومشتی شکم پرستی جهادی نما،بروکرات نما وطالب نما- تروریست رابراقتصاد کشوروکمک های بی شماربیرونی برای مردم ماحاکم ساخته وبیشتراز99درصدِ فرزندانِ این آب وخاک را درفقرمطلق فروبرده اند.

اکنون که حکومت خوب ودموکراتیک،بنیاد سرنوشت درخشانِ آینده ی افغانستان شده است،لازم است که کاندیدهای ریاست جمهوری به سه پرسمان زیرتوجه جدی نمایند:نخست،به تحقق دموکراسی درجامعه ی افغانستان.دوم،این اصل رابادل وجان پذیراشوندکه دموکراسی تنهاوسیله ی خوبی کسب احترام واعتمادِ مردم وجامعه ی جهانی می باشد.سوم،بنام دموکراسی سیاسی،نباید دموکراسی اقتصادی قربانی شود.برای اینکه دموکراسی واقعی تحقق پیداکرده بتواند،بدوپرسمان زیر،ریزبینانه نگریسته شود:نخست،درافغانستان مردم شماری برپایه ی زبان مادری صورت بگیرد.دوم، یگان های اداری برپایه ی شمارمردم ساخته شوند؛همچنان،تاکید شود که یک نماینده ی مردم درشورای ملی یاشورای ولایتی،دستِکم از50هزارنفرنمایندگی نماید.همچنان،درمرکزکشورومرکزهای ولایت ها،خوابگاه های دواتاقه برای نماینده هاساخته شود تاازکرایه ی خانه وهزینه های بی موردِ آن هاجلوگیری کرده شود.دراین صورت،ازصندلی های بسیاری درهردوشواراکاسته شده ازفشاربراقتصادی ملی نیزکاسته می شود.پس ازاین است که،یک دموکراسی واقعن نماینده ی اراده ی مردم ومتناسب بااقتصاد افغانستان شکل می گیرد.ازجانب دیگر،به این اصل هم توجه شود که مردم شماری افزون بر دموکراسی راستین،به توسعه ی اقتصادی- اجتماعی-فرهنگی- سیاسی هم سازنده می باشد.درگام دوم است که، اهمیت گسترش فرهنگ دموکراسی که فربه کردن احترام متقابل درمناسبات گروهی- قومی- مذهبی و..می باشد،جایگاه ویژه ی خود راپیدامی نماید.طرفه اینکه،درباره ی دموکراسی این گونه برداشت شده است که سرنوشت آن باسرمایداری گره خورده وبه سرنوشت مردم کم درآمد کاری ندارد.واقعیت این است که دموکراسی واقعی نمی خواهد درخدمت سرمایداری یاسرمایداران باشد،بلکه وظیفه ی دموکراسی این است که مردم رابه سرنوشت شان حاکم بسازد.وقتیکه مردم به سرنوشت سیاسی خودحاکم شدند؛بدون شک،اقتصاد کشورراهم به گونه دلخواهشان سروسامان می دهند.پرسمانیکه دراندیشه ی مدرن سیاسی،بنام دموکراسی اقتصادی نام گرفته است.

 

ابراهیم ورسجی

4-12-1392

 


بالا
 
بازگشت