ابراهیم ورسجی

 

دموکراسی وانتخاباتِ ریاست جمهوری افغانستان

ابراهیم ورسجی

29-10-1392

این نوشته دردوبخش تهیه شده است:نخست،بحثی واژه شناسانه- مفهومی- سیاسی درباره ی دموکراسی.دوم،انتخاباتِ ریاست جمهوریی افغانستان.درسال گذشته،دومقاله زیرعنوان هایی"زنده باد دموکراسی افغانی"و"ارزش زدائی ارزش ها درافغانستان"نوشته بودم.هدف اینجانب ازنوشتن هردومقاله این بود که نشان دهم درافغانستان تاچه اندازه با واژه ها وارزش ها بازیی سیاسی شده ومی شود.پرسمانِ بازیی سیاسی با واژه ها، درمقاله ی که هفته ی گذشته زیرعنوان"نگاهی به فاشیسم ونمادهای آن درافغانستان" هم مورد بررسی قرارگرفته بود.به این خاطرکه، فاشیسم نمونه ی انسانی زدائی شده ی ملی گرائی ونمادِ آن نازیسم /نژاد پرستی می باشد.پدیده ی شومی که زیان های خود را دراروپا وبیرونِ اروپا، به گونه ی جنگ های جهانی اول ودوم، جنگ سرد؛ ودرجهان پس مانده، به گونه ی شکست مرگبارتئوری/ نظریه ی کشور- ملت وخیزش های قومی- مذهبی- بنیاد گرایانه وبحران هویت به نمایش گذاشته است.

دراین مقاله ی که تا اندازه ی ادامه ی مقاله های یاد شده می باشد،بیشترتاکید براین می شود که، چگونه درافغانستان دررابطه به دموکراسی وکاهش آن به آنتخابات، چه انتخاباتِ ریاست جمهوری،چه شورای ملی وچه شوراهای ولایتی، کوشش هایی مسخ گرانه به عمل آورده می شود؟ اگرچه این گونه کاهش کاری درارزشمندیی ایدئولوژی ها، واژه ها،نهادها ونمادهایی منوط به آن ها؛ افزون بردموکراسی، واژه های جهاد،شریعت،حکومت اسلامی و...راهم درپوشش گرفته است،بخاطرنزدیک شدن زمان برگزاریی انتخابات ریاست جمهور ودموکراسی مآبی،ازبحث درباره ی واژه هاو ارزش های یاد شده خود داری کرده توجه ژرف به دموکراسی وانتخابات ریاست جمهوریی پیشِ رو کرده می شود.

ازاین رو،نوشته رابا تعریف وکاربرد درست دموکراسی پی می گیرم.واقعیت این است دراصل تاکید براین اصل که این یاآن کشورِویژه نمادِ ویژه/ خاص دموکراسی می باشد، ریشه ی بسیاری کژاندیشی ها، کاربردِ نا درست ودغلکارانه ی دموکراسی توسط سیاست کارانِ مفسد - ریاکار- عوام فریب می باشد.بنابراین،درکناراینکه، نمونه برداری از کشورهای ویژه به حیث نمادهای دموکراسی،نادرست می باشد؛ براین حقیقت نیزپرده می کشاند که درافغانستان،عراق،مصر،پاکستان وبنگله دیش که خیرنمونه های بیماردموکراسی پیش کش شده اند؛حتا درپیشرفته ترین دموکراسی های جهان هم نگرش ابزارگونه وفرصت طلبانه بدموکراسی بویژه درنمونه های کاربردِ آن مُدِ روزشده است.

بهرصورت،برای نویسنده نمونه برداری ازدموکراسی یا دموکراسی ها درکشورهای که به گونه ها ی متفاوت درآن ها دموکراسی نها دینه  شده است،هم مفید است وهم بی فایده؛ بی فایده ازاین نگاه که، زیان هایی این گونه نمونه برداری ازفایده های آن ها بیشترمی باشد.بطورنمونه، برای جورج بوش وتونی بلیر، رئیس جمهورامریکا ونخست وزیرقبلی انگلیستان، وهم فکران شان، دموکراسی همین است که درعراق وافغانستان بکارانداخته شده است.دموکراسی ای که بهائی جانی ومالی ای پرداخت شده برایش، هم توسط افغان ها وعراقی ها وهم توسط مالیه دهندگان غربی،ازارزشِ آن بسیاربیشترمی باشد! درحالیکه،دموکراسی رایج درافغانستان وعراق، جزخنده ی قهقه برای آگاهان علوم اجتماعی،سیاسی واقتصادِ سیاسی درجهان و اغلب آگاهانِ مبارزِمسلمان، وتباهی برای مردمان هردوکشور،چیزی دیگری راتداعی کرده نمی تواند.

ازاین رو،لازم است که برای دفاع ازدموکراسی وانتخاباتِ لازمه ی آن،کمی روشنی انداخته شود"تاسیه روی شودهرکه دراوغش باشد"! بنابراین،درزمینه ازواژه شناسی می آغازم.واژه ی دموکراسی یک واژه ی یونانی مرکب ازدمووکراسی،به معنای دمو/ مردم وکراسی/ حاکمیت مردم می باشد، یابه سخن دیگر، دمو یا دموس / عامه ی مردم وکراسیا یا کراتوس وکراسی به معنای حکومت واداره ی امورکشوریا شهربه فارسی برگردان شده است.نگاهی به پیشینه ی تاریخی یاخاستگاه دموکراسی نشان میدهد که دموکراسی، یانخستین حکومتِ مردمی، ریشه درفرهنگ وفلسفه ی یونان باستان دارد.اگرچه دیویدهلد،ابرازمی دارد که:"تاریخ اندیشه ی دموکراسی پیچیده وتاریخ دموکراسی هاگیج کننده است؛لیکن ریشه های تاریخی وغایت ومعنای نخستین دموکراسی،سپس کسترش ونموی آن،کم وبیش قابل بازیافت است."جاکوبسن درمقاله "دموکراسی نخستین درمزوپوتامیای باستان"، ریشه های نخستین دموکراسی را درمزوپوتامیا،یعنی میان رودان(عراق کنونی)جستجومی کند.اواستدلال می کند که دموکراسی ها درمیان رودان(سومری ها)تکوین وسپس به دیگرمناطق ازجمله یونان گسترش یافته است."(1)

بهرصورت،خاستگاه دموکراسی درمعنای کلاسیک / کهنه ی آن،به سده ی پنجم پیش ازمیلاد برمی گردد؛درواقع،این شیوه ی حکومت کردن به عنوان رقیب انواع دیگر حکومت ها،بویژه درتقابل بااریستوکراسی/ حکومت اشرافی تحکیم واستقراریافته است.برپایه گفته سید حسین بشیریه،جامعه شناس ایرانی،"تحول اولیه درنظام سیاسی آتن ازاریستوکراسی به دموکراسی،درنتیجه اصلاحت سولون،رهبرمنتخب دولت- شهرآتن درسال594پیش ازمیلاد شروع شد(2) اصلاحات سولون وکلایستنس بیانگرلحظات تعیین کننده یی درارتقای دموهابه مقام شهروندبود.(3) به همین جهت،افلاطون درشرح انتقادی خودمی آورد:"بدنبال سقوط وفروپاشی اریستوکراسی،دموکراسی می آید؛فقرابراغنیاپیروزشده اند،عده ی راکشته وعده ی دیگرراتبعید کرده اند ومردم را ازحیث آزادی وقدرت،مساوی وبرابرساخته اند."(4)

دراین باره که دموکراسی برای بارنخست درمیان رودان یاعراق کنونی سربرافراشته وازآنجا به یونان رفته است،تنهامی توان به منشورکورش بزرگ استناد کرد که عراق دردوره ی زمام داری اش بخشی ازقلمروایران بزرگ بوده است.حیف که میراث خوا ران کورش بزرگ،منشورحقوق بشراوراکه اکنون هم ارزشمندی دارد،پاس نداشته به سنت استبدادیی درخاورمیان پناه بردند که به حق استبداد شرقی یاآسیایی شمرده می شود.میراثی که یونانیان آن را ازخود کرد درواقع پدردموکراسی وپدربزرگِ دموکراسی کنونی شدند.دراین راستا،حمید عنایت دردیباچه ی ترجمه ی سیاست ارسطو می نویسد:"درسال509ق.م،براثراصلاحات کلایسنتس،قانون گذارآتنی،اداره ی جامعه ی آتن بدست روستائیان افتاد وازآن پس"دموکراسیا"نامیدند،یعنی حکومت روستائیان.این معنانیزاند ک اند ک درحکومت آتن گسترش یافت تاآنکه"دموکراسی"اسم عام شد برای  حکومت های که بدست همه ی مردان گردانده شود.(5)هرچند دموکراسی آتن نتوانست ازدولت شهرهای یونان فراتررود،لیکن الهام بخش متفکران درعصرجدید گردید.بابرافتادن دموکراسی باستان،پس ازدوهزارسال،باردیگردرروم سربرآورد.پس ازنهضت رنسانس/ نوزائی،آموزه ی دموکراسی مورد توجه قرارگرفت ودموکراسی آتنی باجمهوری جدید به نوعی پیوند خورد.بنابه نوشته های مورخین یونانی درباره ی روم،نظام جمهوری آن کشورازسه عنصرشاهی(کونسل)،اشرافی(سنا)ودموکراسی(مجالس مردم)تشکیل یافته بود؛ برخی ازتاثیرگذارترین تاملات فلسفی ومعرفت شناسی تفکردیرپای دموکراسی،ازسوی متفکران مدرن بازاندیشی ومورد توجه قرارگرفته است.(6) بازاندیشی که دموکراسی کنونی فراورده ی آن می باشد.

اکنون که ازریشه ی واژه شناسانه وخاستگاه دموکراسی سخن گفته شد،به کاربرد سامانه ی یانظام مند دموکراسی به حیث نظامی که حضورملت ها رادرمیدان سیاست تضمین کرده است ومی کند،پرداخته می شود.درباره ی نظام سیاسی دموکراسی یا دموکراتیک نظرها ونمادهای متفاوت دیده می شود.بطورنمونه،جفرسن،سو مین رئیس جمهورامریکا،چهاراصل برای دموکراسی قایل بود:اول،مشارکت سیاسی؛دوم برابری اقتصادی؛سوم آموزش فضایل مدنی وچهارم نمایندگی مردم به وسیله ی اشرافیت طبیعی.(7)برخلاف جفرسن،کارل کوهن برای نمایندگی اشرافیت طبیعی دردموکراسی اهمیتی قایل نیست ومی گوید:دموکراسی حکومت جمعی است که درآن ازبسیاری لحاظ،اعضای اجتماع بطورمستقیم یاغیرمستقیم درگرفتن تصمیم های که به همه ی آن هامربوط می شود شرکت دارند یامی توانند شرکت داشته باشند...نظامی که درآن مصالح عمده ی اجتماعی تقریبا درحال تعادل قراردارند؛یانظامی که درآن رهبران باید برای جلب حمایت اعضا بایک دیگررقابت کنند؛یانظامی که درآن تضمین های قانونی برای آزادی های اساسی عملادرجریان اجراباشد.(8)

باتوجه به سخنان جفرسن وکوهن درباره ی دموکراسی وحکومت دموکراتیک،می توان ابرازنمود که هردو،حکومت مردم بوسیله ی اشرافیت طبیعی وخودشان راپیش کش نموده اند.روشن است....هرجا که مردم برخود حکومت کنند،به نظرمی رسدکه حکومت وقتی بهترخواهد بود که مردم بهترباشند.پس این فرض معقول است که باگذشت زمان،تصمیم های خردمندانه تربوسیله ی تصمیم گیرند گان خرد مند ترگرفته خواهد شد.ارنت بارکر،خرد مندانه نوشته است که طریق دموکراسی حل مسایل نیست،بلکه طریق جستجوی راه حل ها است.دموکراسی شکلی ازحکومت نیست که به این یاآن هدف خاص سربسپارد....بلکه شکلی ازحکومت است که هدفش هرچه باشد،وسیله واحد وروشی برای تعیین آن هدف جستجومی کند،همیشه اصل دموکراسی انتخاب کردن است ونه چیزی که انتخاب شده باشد.انتخاب میان تعدادی ازعقاید ونیزانتخابی طرحی که عقاید سرانجام براساس آن بایک دیگرترکیب می شوند.(9)

پس ازبازتاب تعریف های اغلب پذیرفته شده ازدموکراسی،خالی ازفایده نخواهد بود اگرازسرمایداری غربی که خود رانماد ونماینده ی دموکراسی جازده است هم یادی کرده شود.پرسمانی که پیوندمیان سرمایداری ودموکراسی رابه میان می آورد وسرمایداری هم تااندازه ی زیادی به بحران دموکراسی کمک می کند....بحران دموکراسی انعکاس ازیک مبارزه برای تاکیدبرکنترل دموکراتیک نظام سیاسی،اقتصادی واجتماعی می باشد....واقعیت این است که ....دموکراسی سرمایداری حقوق جهانی برای غذا،مسکن،کار،آموزش،یابهداشت درحد کافی را تضمین نمی کند.هیچ حقوقی که کنترل برروی ثمرات کارفرد وخود مراحل کارراتضمین کند،وجود ندارد.چرا؟ برای اینکه، این گونه حقوق با توزیع نابرابرثروت وقدرت درتضاد می باشد.دموکراسی سیاسی صوری به مشروع جلوه دادن سرمایداریی شرکت ها کمک می کند، دموکراسی  واقعی سیاسی نمی تواند بدون دموکراسی اقتصادی وجود داشته باشد ودموکراسی اقتصادی نمی تواند درسرمایداری وجود داشته باشد.(10)

وقتیکه ازتاثیرمسخ گرانه ی سرمایداری بردموکراسی سخن به میان می آید،این واقعیت نیزخود نمائی می کند که همه کشورهای سرمایداریی غربی، کشورهای دموکرات هم جازده شده اند.پرسمانی که هم دموکراسی رادچاربحران کرده است وهم دردموکراسی پذیرفتن آن ها سردرگرمی آفریده است.بهرصورت،پرسش بنیادی این است که...درمورد ملت های که ما آن ها را دموکراسی می نامیم چه چیزی مشترک به نظرمی رسد؟ احزاب وانتخابات،ورقابت برای جلب پشتیبانی، وازاین قبیل...واقع بینی این چیزها را مشخصات دموکراسی می داند که غلط است....واقعیت این است که...دموکراسی آرمانی است که  همه ی ملت ها ازدست یابی کامل به آن دوراند.هرچند دراین یا آن کشور،بعضی نهادهاممکن است به وضوح تحقق آن آرمان ها را تسریع کنند(یاعقب اندازند).وظیفه ی واقع بینی سیاسی این است که به ما بگوید که کجاهستیم نه اینکه به کجامی خواهیم برویم....اینجا است که پرسمان برد موثردموکراسی خود نمائی می کند...برد موثردموکراسی درهراجتماع بوسیله ی دوعامل ذیل تعیین می شود:1- تعداد واهمیت مواردی که همه ی اجتماع درتصمیم گرفتن راجع به آن هاعملاشرکت دارند.2- درجه ی تاثیری اعضای اجتماع برتصمیم های که معمولابوسیله ی دستگاه های نظارت نامستقیم گرفته می شود،یا درجه ی امکان تغییرآن تصمیم ها درصورت تمایل مردم....ازاین رو،...یکی انگاشتن دموکراسی باحکومت های خاص،دسته های خاص ازنهادهای ملی موجود،تنهابکارمغشوش ساختن مسایلی می آید که بین ملت های رقیب درباره ی درجه ی تحقق آن ها یاعدم دموکراسی ازجانب هریک ازآن ها مطرح است.(11)

وقتیکه ازکشورهای سرمایداری دموکرات یامدعی دموکراسی ودموکراسی شان یاد کرده می شود،لازم ست که ازدید گاه منتقدانِ آن ها یعنی کمونیست ها یاسوسیالیست هاهم یاد کرده شود.دراین زمینه،لنین می گفت که:دردموکراسی های غربی،مردم درانتخابات فقط حق دارند تصمیم بگیرند که چه کسی درمجلس به غلط نماینده ی آنان باشد.(12) دراین راستا،مشکل رهبرکمونیست ها وشاگردانش این است که ازتقسیم ثروت سخن می گفتند ومی گویند،اماازتقسیم قدرت هرگز.برخلاف،درکشورهای سرمایداری ازتقسیم قدرت سخن گفته می شود، اماازتقسیم ثروت سخنی درمیان نیست.ازاین سبب،رابرت مِشل،پنجاه سال پیش به احزاب سوسیالیست هشدارداد که"مسئله ی سوسیالیسم صرفامسئله ی مربوط به قضایای اقتصادی نیست...سوسیالیسم درعین حال مسئله ی اداری،ومسئله ی مربوط به دموکراسی هم هست."اوپیشگوئی کرد که اگرسوسیالیست هاهمین طوردودستی به توهمات شان درمورد رابطه ی ساده ی که تصورمی کنند بین انقلاب سیاسی وتغییرات اجتماعی وجود دارد بچسپند،انقلاب سوسیالیستی دردست رهبرانی که بقدرکافی زرنگ، وبه حد کافی درقاپیدن عصای قدرت- البته بنام سوسیالیسم- تواناهستند،منتج به دیکتاتوری خواهدشد...بنابراین،انقلاب اجتماعی هیچ گونه تغییرات حقیقی درساخت درونی توده بوجود نخواهد آورد.سوسیالیست هاممکن است فتح کنند،ولی نه سوسیالیسم را،که درلحظه ی پیروزیی گروند گانش ازدست خواهد رفت.(13)به گونه ی که دیده شد،استالین مستبد عصای قدرت را زرنگانه بدست گرفت وحکومت فاشیستی خود رابرشوروی تحمیل کرد که شاگردانش تابرآمدن میخائیل گورباچوف درماه مارس1985ادامه دادند.وقتیکه گورباچوف،اخیرین رهبرکمونیسم خواست غلطی رفقایی خود راتصحیح وسوسیالیسم را درمسیردموکراسی بیاورد؛بخاطرناهمراهی حزب کمونیست باروندِ پُرشتاب زمان،نه تنهاسوسیالیسم،بلکه اتحاد شورویی سوسیالیستی فروپاشید.

انتخاباتِ ریاست جمهوریی افغانستان

دربخش نخستِ این مقاله،ازریشه های واژه شناسانه وتعریف های سیستمی- نظام مند دموکراسی سخن به میان آمد.وعلت چنان بحث وسخنانی هم این است که ازروند دموکراتیک وخاستگاه یونانی ای دموکراسی تاشرایط کنونی به گونه ی کوتاهی روشنی انداخته شود تانشان داده شود که حکومت دموکراتیک وانتخابات دموکراتیک چیست؟ وقتیکه دموکراسی وحکومتِ زاده ی آن شناخته شد،آن وقت این امرمیسر می گردد که انتخاباتِ دموکراتیک به آسانی شناخته شود.درغیرآن،انتخابات برگزارشده توسط دشمنان دموکراسی هم انتخابات دموکراتیک جازده می شود؛طوریکه،درجهت عوام فریبی بارهامستبدان جهان سوم بابیرون کردن آراء ازاداره ی پولیس تاصندوق های آراء خود را دموکرات جازده حزب وحکومت خود را دموکراتیک نامیده اند.بطورنمونه،درماه اکتوبر2010،حسنی مبارک، دیکتاتوربد نام مصروحزب نام نهادِ دموکراتیک ملی اش،انتخابات پارلمانی برگزارکرده برپایه ی اعلامیه ی رسمی-حکومتی، 99 درصد برنده ی آراء شدند. زمانیکه، دوماه بعد،یعنی در25ژانویه2011، خیزش توده ها درمیدان تحریر / آزادیی قاهره،مبارک را به کناره گیری ازمقامش مجبورساخت،جهانیان دریافتند که بازیی مستبدان با دموکراسی وانتخابات دموکراتیک چقدرخنده آورمی باشد! ازبدِ رخدادها، درافغانستان، هم برگزاری انتخابات ریاست جمهوری،پارلمانی وشوراهای ولایتی دروغین وساختگی بسیارداشتیم که دستاورد آن ها بدترین حکومت داریی کرزی وبازگشت تروریسم می باشد.

ازاین رو،لازم دانستم تا درادامه ی بحث ازدموکراسی، وبه این لحاظ که، برگزاریی انتخابات ریاست جمهوری راپیش روداریم،ازانتخابات بویژه انتخابات دموکراتیک بحثی نمایم درزمینه به هم وطنان خود خدمتی کرده باشم.بهرحال،ازاینکه نظامی سیاسی درهرکشوری بازتاب نظام اجتماعی آن می باشد، روشن است که افغانستان ازاین قاعده ی پذیرفته شده مستثنا شده نمی تواند.به سخن دیگر،نظام سیاسی افغانستان درهرحالتی،خوب یا بد، بازتاب وضعِ اجتماعی آن خواهد بود.ازاین نگاه، درکنارِ بحث ازانتخابات دموکراتیک،ازوضع اجتماعی- جاری درافغانستان کنارنخواهم کشید.به این خاطرکه، پدیده ی روشنفکری وروشنفکربه غلط این گونه درجامعه ی ماجازده شده است که تنها منتقدِ حکومت باید بود. درحالیکه بسنده کردن به نقد سیاست وحکومت وکنارکشیدن ازنقدِ جامعه،حتا دین داریی ظاهردار- نمایشی- عامیانه ،نیمی ازحقیقت را بخوردِ مردم می دهد نه همه ی آن را.ازسوی دیگر،اگرروشنفکررابه گفته ی ادوارد سعید،دانشمند فلسطینی:"بیان حقیقت نزد قدرت"بگیریم که چنان است وغیرآن نیست،نقد قدرت یاحکومت بدون نقد جامعه،دونیمه کردن حقیقت یاسربریدنِ آن پیش قدرت وخرافات می باشد که دستاوردِ ناگوارِآن، روشنفکریی بیمارجامعه های مسلمان وادامه ی استبداد شرقی وبدبختی وپس ماندگی مادی وفرهنگی ملت های مسلمان بویژه افغانستان،می باشد.

بنابراین،بحث درباره ی انتخابات رابه گونه ی انتقادی علیه بدترین حکومت داریی کنونی ومردم منفعل که کمک به  حکومت داریی بد تا بدترین ازگذشته تاحال کرده اند ومی کنند،ادامه می دهم. واقعیت این است که دردشواری آفرینی وکمک به بحران وپس ماندگی ای افغانستان،تنهاحکومت هاکوتاهی بدوش ندارند،بلکه مردم هم برابربا آن هاکوتاهی کرده اند.درواقع،اگرمردم کوتاهی نمی کردند، پس ازجهاد آزادی بخش علیه تهاجم اتحادِ شوروی،بجای جنگ داخلی وطالب- تروریست آفرینی،به حکومت ملی می رسیدند.درواقع، نرسیدنِ مردم افغانستان به حکومت ملی،باعث برآمدن طالبان-تروریسم وپیاده شدن ناتودراین کشور شد.اکنون که افغانستان درزیرسایه ی ناتوهم به بدترین حکومت داریی کرزی رسیده است؛ واین گونه حکومت داریی تباه کارانه طالبان وتروریسم رابازسازی کرده است،لویه جرگه/ گردهمائی بزرگ،ازنهایت درماندگی فیصله کرد که نظامی های امریکائی پس از2014باداشتن مصئونیت قانونی بمانند که درغیرآن تروریسم دست پرورده ی بدترین حکومت داریی کرزی ونظامی های پاکستانی،همه داروندارکشوررابه نیستی می کشاند!

باتوجه به گفته های بالا،این پرسش بنیادی خود نمائی می کند که اگرپس از13سال حضورناتووحکومت داریی تباه کارانه-واپس گرایانه ی کرزی، بازهم مردم به این حد درمانده شده اند که جرگه ی بزرگ شان بجای بحث درباره ی علت های پس ماندگی،تفرقه های قومی- مذهبی ای کشورو...تنها درباره ی ماندن پایگاه ها ونظامی هایی امریکائی بامصئونیت حقوقی بحث بکند،حکایت ازاین دارد که نتیجه ی آن همه انتخاب های قبلی، چه درسطح ملی وچه درسطح ولایتی-محلی چه شد؟ واقعیت تلخ این است که اگرفرهنگ روشنفکری ونقد می داشتیم،سرنوشت مان این نبود که اکنون هست! ازاین سبب،ایجاب می کند که کمی انتقادی به موضوع نگاه کنیم.بنابراین، بدوپرسمان زیرنیازمبرم داریم:نخست،انتقاد ازانتخاب های قبلی.دوم،کوشش دراین باره که بس است! و پس ازاین،باید انتخابات درست داشته باشیم.دراین راستا،زمانیکه ازدموکراسی وانتخابات دموکراتیک سخن به میان می آید،یا اینکه درجهت دموکراتیزه کاری ،مابه انتخابات دموکراتیک نیازداریم .پس، باید ازبرگزاریی درست انتخابات، نه برگزاریی انتخابات مانند انتخاباتِ دروغین ریاست جمهوریی پیشین که بدترین حکومت داریی کنونی راببارآورد، حمایت نمایم.دراین زمینه، باید دقت نمائیم که این کارفداکاری،ریز کاری ودرست کاری راطلب می کند.درست کاریی که حکومت درمانده وفاسد کرزی به کسربود جه ی آن مواجه می باشد.ازسوی دیگر،سرنوشت مابه این خاطربه این روزبدگرفتارشد که هم دانستیم که حکومت مان زاده ی انتخابات تقلبی است وهم گفتیم خیراست بکوشد کارخوب بکند.درحالیکه بد کاره وتقلب کار،توان انجام کارخوب را ندارد.

درواقع،درافغانستان، دربرابرتقلب کاریی انتخاباتی ودیگربد کاره گی های حکومت، نه تنهاخاموشی اختیارکرده شد،بلکه به گونه های کم یا بیش برایش هم کف زده شد وهم موقع داده شد که خوب کارمی کند یا به بد کاره گی ادامه میدهد، بدهد! درحالیکه تنهاچیزی که درحکومت افغانستان غائب است،حکومت داریی خوب وتمایل به برگزاریی انتخابات درست وهمه پذیرمی باشد.اگربه دموکراسی وابزارخوب آن یعنی انتخابات درست دقت نشود، همان گونه که جهاد به جنگ های ویران گرانه وشریعت به تروریسم تغییرشکل وماهیت داده شد،دموکراسی و انتخابات هم به چیزهای نمایشی- روزگذرکاهش منزلت یافته هشیارانه یااحمقانه ارزش زدائی می شود که نتیجه ی آن چیزی غیرازآشوب بوده نمی تواند.به گونه ی که بارها درافغانستان دیده شده است.ازاین سبب،ایجاب می کند که درباره ی انتخابات وشیوه ی  برگزاریی آن ریزبینانه اندیشه وکارکرده شود.ورنه،ازدیگ فاسدِ بدترین حکومت داریی کرزی ،آشی شور، تیزوتندی بیرون می شود گلو،روده ومعده ی مردم افغانستان راتابی نهایت تیزابی خواهد کرد.

واقعیت این است که دموکراسی چیزی جزحق انتخاب مردم نیست؛پس،این حق مردم هست که بکوشند انتخابات یاتامین حقوق شان به گونه ی درست جامه ی کاری به تن کند.ازسوی دیگر،انتخاباتِ درست زمانی برگزارمی شود که سه عاملِ زیرمهیاباشد:نخست،حکومتی که درزیرسایه ی آن انتخابات برگزارمی شود،اراده،نیت وعزم برگزاریی انتخابات درست را داشته باشد.دوم،کمیسیون برگزارکننده ی انتخابات، هم آزاد وهم متشکل ازافراد درست کارووطن دوست باشد.سوم، کاندید های ریاست جمهوری کسانی باشند که درفساد حکومت کنونی دست نداشته باشند وهمچنان توان واستعداد حکومت داریی خوب وآوردنِ اصلاحات ژرف را درکشورداشته باشند.سه عامل بنیادی ومبرمی که انتخابات ریاست جمهوریی دوماه بعدِ افغانستان، ازنبود آن ها بشدت رنج می برد.ازاین رو،روشن است که درانتخابات پیشِ رو،مردم افغانستان بخاطربد ترین حکومت داریی کرزی که هم سیاست کاران را فاسد- چند دسته کرده وهم جامعه رابی تفاوت وکرخت ساخته است،به گزینش میان خوب وبد که هرگز، حتا به گزینش میان بد وبد ترهم مواجه نیستند،بلکه به گزینش میان بد ترین وبد ترمواجه می باشند.پس، مردم باید بکوشند میان بدترین وبدتر،طوری انتخاب نمایند که دربرهه ی پسین،ازبدتربه بد وازبد به خوب گام برداشته بتوانند.درغیرآن،درافغانستان حکومت دموکراتیک که خیر،حکومت استبدادی هم نمی تواند مانند حکومت های استبدادی- قبیلگی گذشته مستقرشود.به این معناکه،مردم باید هشیارانه عمل نمایند؛ درغیرآن، منتظرآشوبی باشند که کرزی وبرادرانِ طالبش، زیرهدایت نظامی های پاکستانی، برای آن، راه راهموارمی کنند.

پانویس ها:

1- درآمدی برفلسفه ی سیاسی نوین،نگرش دموکراتیک به سیاست،نوشته ی جاکوب سن،ترجمه:مصطفی جیریانی،تهران،نشرنی،چاپ اول1386ص ص159-72

2- آموزش دانش سیاسی(مبانی علم سیاست نظری وتاسیسی)تهران،چاپ نشرنی،1382،بشیریه ص312

3- دموکراسی دربرابرسرمایداری،سینزوود،آلن میک،ترجمه:ازحسن مرتضوی،تهران،نشربازتاب نگار،چاپ اول1386ص241

4- تاریخ فلسفه ازویل دورانت،ترجمه:ازعباس زریاب خویی،چاپ نزدهم،1380،انتشارات علمی-فرهنگی ص23

5- سیاست ارسطو،ترجمه:حمیدعنایت،تهران،انتشارات علمی-فرهنگی چاپ1386ص18

6- آموزش دانش سیاسی(مبانی علم سیاست نظری وتاسیسی)ازبشیریه،تهران،نشرنگاه،چاپ پنجم1386ص314

7- درس های دموکراسی برای همه ازحسین بشیریه،چاپ دوم:1381ص64

8- دموکراسی،ازکارل کوهن،ترجمه:فریبرزمجیدی،نشرخوارزمی چاپ او1373ص ص27و59

9-همان ص 66

10- سه جانبه گرائی،کمیسیون سه جانبه وبرنامه ریزیی نخبگان برای اداره ی جهان،تالیف اسکار،ترجمه:احمد دوست محمدی، ج اول،چاپ اول، پایز1372،انتشارات وزارت فرهنگ وارشاد اسلامی ص105

11- دموکراسی ازکارل کوهن، ص ص57،60و49

12-همان ص138

13-احزاب سیاسی ازرابرت مِشل،ترجمه:ازحسن پویان ص22

 

 


بالا
 
بازگشت