سهراب تکاور

 

چرا برای ورزش حاشیه سازی می کنند

و

پشت پرده هییت رییس جمهوری به نیپال

 

این که رییس جمهوری اکثرا یا بازی های غلط انجام می دهد یا هم غلط بازی می کند، شکی نیست اما وقتی در فرجام یک روند و در آستانه ی یک پیروزی بزرگ، حکومت می آید و چند وزیرالدوله را می گمارد تا در راس یک هیئت ورزشی برود به نیپال و گویا مهر پیروزی را بر جبین تیم فوتبال کشور در مسابقات فوتبال جنوب آسیا حک کند، دیگر مضحک است و خنده آور. قرار نبود من به عنوان یک شاهد عینی مسابقات قهرمانی جنوب آسیا همه رسوایی های را که در جریان دو روز در نیپال دیده بودم بنگارم اما وقتی شب پار برنامه ی گفتمان طلوع نیوز را با حضور مهمانان عجیب و غریب آن برنامه و گفتگو گردانی های مملو از بی سوادی گرداننده دیدم ، ناگزیر خواستم بنویسم.

 نیپال نه اولین و نه هم آخرین سفر یک تیم ورزشی افغانستان بوده است. در سه سال گذشته بارها کمیته ملی المپیک افغانستان سفر های متعددی از ورزشکاران افغانستان را از  المپیک آسیایی گرفته تا المپیک جهانی و سایر رویداد های بزرگ منطقه یی در رشته های مختلف ورزشی ، برنامه ریزی کرده و رسانه های همگانی شاهد بوده اند که دستاورد های فراوانی نیز از همه این رویداد به دست آمده است. دشواری های ورزش و فرهنگ ورزش دوستی در کشور به همگان روشن است، اما این که چرا ورزش در پایانی ترین ماه های حکومت فاسد رییس جمهوری دارد با کش و قوس های فراوانی روبروست دلایل متعدد دارد.

 

حسادت و عقده

جنرال سه ستاره ارتش و پولیس که  از چند سال پیش بالاثر رقابت های منفی و عقده انگیز هم تبارانش از مسیر اصلی کارش به حاشیه رانده شده ، بر خلاف تمامی رییسان پیشین اداره ی وزرش کشور، به شهادت وزرشکاران از فعال ترین مدیران نظام کنونی است. کافیست برای دیدن تفاوت های روشن و فاحش میان مدیریت جنرال اغبر و رییس های پیشین اداره ی ریاست عمومی و تربیت بدنی یک بار به محوطه ی این اداره بروید و از جمنازیوم ها و میدان های ورزشی دیدن کنید. روابط همگانی او با اکثریت مطلق وزرشکاران برای بسیاری از طرف های که خودشان را وارث جای و وظیفه اش می دانند، حسادت بر انگیز و در واقع شکستن سد او برایشان ناممکن می نماید و به همین دلیل تمامی تلاش شان را به خرچ می دهند تا برای او و دستاورد هایش در اداره ی کشور حاشیه بسازند. به سخن دیگر این که کارایی های او ناکارایی های نظام را برجسته می سازد وچنین وضعیتی برای مدیران بی کفایت نظام نه دوست داشتنی است و نه به ساده گی قابل تحمل .

 

انتظارات فزاینده

وقتی اداره ورزش افغانستان در سال های ۲۰۰۹ و ۲۰۱۰ در واقع داشت مسیری اصلی خود را می یافت با ورزشکاران همچون شهروندان محروم و بی هیچ برخورد می شد، اما آهسته آهسته چنین وضعیتی دگرگون شد و با حمایت گسترده ی رهبری ورزش افغانستان ، ورزشکاران جایگاه اصلی حضور خودشان را در جامعه یافتند و انتظارات آن ها نیز فزونی گرفت. من به یاد دارم که به عنوان یک ورزشکار وقتی به مسابقات جنوبی آسیا به بنگلادیش سفر داشتیم، ورزشکاران از نیامدن شخص سفیر برای پذیرایی شان گلایه داشتند و می گفتند که کافی نیست که تنها کارمندان سفارت از آن ها پذیرایی کنند. یعنی فشرده این که برای نخستین بار تفهیم جایگاه بلند و قابل قدر برای ورزشکاران افغانستان توسط رهبری کنونی اداره ی ورزش صورت گرفت . حالا وقتی تیم های ورزشی با پیروزی های ورزشی به کشورشان بر می گردند ، قریب به همه ی شان انتظار دارند که مقام های بلند پایه دولتی از ایشان پذیرایی کنند و پاس عرق ریزی های آن را بدانند. چنین حالتی هم می تواند حق مسلم ورزشکاران تلقی و هم می تواند با مقوله انتظارات فزاینده ی این نسل تعبیر شود.

 

میراث های ناخوشایند

مثل هر اداره ی دیگر ، ساختار ورزش افغانستان نیز از یک بروکراسی دنباله دار و فرسوده رنج می برد. سال های ۲۰۰۱ الی ۲۰۰۸ که در واقع می توانست سر آغازی برای تدوین یک استراتیژی بلند مدت به ورزش افغانستان باشد، متاسفانه غنیمت شمرده نشد و فرصت هایش به باد خویش خوری ها، فسادهای گسترده ی اخلاقی و اداری داده شد. اداره ی ورزش نه تنها فرصت برای بازبینی ساختاری و کادری خودش را از دست داد ، بل همچنان بار سنگین نداشتن یک مدیریت پاسخگو نیز شانه هایش را خمید. همین شد که بیشترینه تلاش جنرال صادق اداره ی ورزش متمرکز شد بر ساخت و ساز های وسیع و گسترده در سطح کابل و ولایات که می بایست چنین امری دهه ها پیش صورت می گرفت. آنچه امروز اداره ورزش ندارد ، میراث این سال های حضور جنرال اغبر به تنهایی نیست، بل میراث حاشیه افتیدن های ورزش از بدنه ی اصلی نظام و دولت داری برای حد اقل دو دهه است. میراث بی کفایتی مدیرانی است که جنرال اغبر یا هر مدیر دیگری که ضرورت داشت تا برای انجام هر کاری از نقطه صفری بیاغازد.

کودکان فربه و شیر ده های فراوان

ورزش افغانستان با همه افت و خیزها، امروز اندکی شبیه کودکانی می ماند که در واقع دوره ی سوء تغذی را پشت سر گذاشته است. دوره ی که تمامی پنجاه و یک فدراسیون این اداره چشم و گوش شان تنها به روزنه های حمایتی اداره ورزش و المپیک دوخته شده بود. حالا این کودکان دیگر با خطر مردن و از میان رفتن مواجه نیستند. در چنین شرایطی است که حکومت افغانستان که در واقع دارد قوس نزولی اش را می پیماید می خواهد میراث های گویا خوبی از خودش بگذارد. می خواهد برای مردم افغانستان نشان بدهد که با تعیین و تقرر هییت های ورزشی ، حکومت افغانستان و در راس حضرت همایونی شان به شدت شب و روز به یاد بچه هایست که در میدان های ورزشی عرق می ریزند. این روزهای برای نخستین بار نظام افغانستان فهمیده است که برای انجام آنچه خود در سال های پسین نتوانسته، تنها ورزش ظرفیت آنچنانی را دارد. به همین دلیل برای مسابقات قهرمانی فوتبال جنوب آسیا، سه وزیر بیکار و بی کفایت را می آورد و در راس هییت های اعزامی می گمارد و برای شان هواپیما چارتر می کند.

 

اما در نیپال چه گذشت ؟

هییت اعزامی رییس جمهور ، به جای این که بدانند آیا در جایگاه حضور به عنوان نماینده های رسمی ورزشی کشور در این مسابقات اند یا خیر، رخت سفر از دهلی و کابل بستند و به نیپال رسیدند. در نخستین شب حضور شان، آن ها به خوابگاه بچه های تیم ملی فوتبال آمدند و نصیحت های پدرانه کردند و از نبود گویا رهبری در ورزش افغانستان سخن گفتند. زاخیلوال برای بچه های تیم ملی می گفت که مشکل ورزش افغانستان با داشتن یک مدیر توانا حل می شود. سخن های او بیان گر حقارت و حسادت او از پیشرفت ورزش فوتبال در کشور بود زیرا او و همکفران او بیشترین از این که افغانستان فکر کنند به تیم کرکت فکر می کند. مربی فوتبال کشور سخنان او را رد کرد و سه تا وزیر الدوله رییس جمهوری رفتند به خوابگاه هایشان. فردا نیز ناوقت تر به ورزشگاه رسیدند و قراین نیز نشان می داد که آن ها شب پار بی خواب بوده اند و حال شان نیز چندان نورمال نبود. پس از این که جنرال اغبر و رییس فدراسیون فوتبال به عنوان نماینده های رسمی ورزش افغانستان بر روی سکوی توزیع جوایز رفتند، وزیران نازدانه ی رییس  جمهوری آشفته حال شدند و خواستند از زیر پنجره ها بگذرند تا خودشان را بر سکو برسانند و به رییس جمهوری نشان بدهند. اما در این تلاش که آقای شیدا محمد ابدالی سفیر افغانستان در دهلی نیز همراهی شان می کرد ، ناکام ماندند و پولیس مانع ورود شان به محوطه شود. در واقع :

 

هر کس که نداند جای خر بستن خویش

هم گردن خر ببندد هم گردن خویش

بعدش نیز سفیر افغانستان در دهلی که  می خواست با تند و تیز گپ زدن ها، جنرال اغبر را گویا تهدید کند، چنان جانانه پاسخ گرفت که دهنش یخ شد،  و از محل خودش را گم کرد.

حالا کوتاه این که نه تنها تصمیم رییس جمهوری برای فرستادن چنین هییت در حضور داشت نماینده های رسمی ورزش غلط بود بلکه انتخاب سه وزیری که خودشان ناکام ترین های کابینه اند نیز غلط است.

امیدواریم با برخورد های غیرتخصصی نه ورزش را سیاسی بسازند و نه خود را مسخره .

 

 

 

   


بالا
 
بازگشت