مهرالدین مشید

 

دوازده سال حضور نیرو های خارجی در افغانستان و پرسش  های بدون پاسخ

پرسش هایی که بعد از دوازده سال حملۀ امریکا هنوز هم بدون پاسخ مانده اند

نزدیک به دوازده سال از حضور نیرو های خارجی در افغانستان می گذرد؛ اما هنوز بسیار پرسش هایی در این زمینه بی پاسخ مانده است. چندین سال پیشتر از امروز و حتا در آغاز تهاجم امریکا مقالاتی پیرامون مبارزۀ امریکا با تروریزم نوشته ام که در آن ها سیاست های امریکا در امر مبارزه با تروریزم نه  تنها مورد شک و تردید قرار گرفته؛ بلکه جنگ امریکا در افغانستان زیر نام مبارزه با تروریزم بیشتر شبۀ به بازی های هالیودی تعبیر شده است؛ زیرا بازی های هالیودی بیشتر واقعی نبوده و صحنه سازی هایی اند که بیشتر تخیل گرداننده و هنرمند و کمتر واقعیت های عینی جامعه و جهان را بر می تابند. گذشته از این که آیا حادثۀ یازدهم سپتمبر صحنه سازی های از پیش ساخته شدۀ بازیگران کاخ سفید بود و یا برنامۀ از پیش ساخته شدۀ القاعده به رهبری اسامه بن لادن؛ اما در این میان یک واقعیت انکار ناپذیر وجود دارد که امریکا برای رسیدن به دروازۀ هند و شکم سنگین افگندن در کناره های بحیرۀ خزر، ترکستان شرقی و کشورهای آسیای میانه به منظور تحت فشار داشتن همیشگی روسیه و چین رویا های بی پیشینه یی داشت و دارد. در این شکی نیست که امریکا از قبل میدانست که افغانستان دروازۀ هند قدیم بوده و در چهار راۀ جهان بر سر راۀ ابریشم قدیم قرار دارد؛ ولی امریکا یک عامل را در استراتیژی مبارزه با تروریزم در افغانستان از نظر دور داشته و آن را دست کم گرفتند که همانا پیشینۀ تاریخی افغانستان  و مقاومت ها و تسلیم ناپذیری های آنان به قوت های مهاجم بوده است. هرچند بعد ها شماری تحلیل گران سیاسی و مورخان امریکایی به چنین خبط  کاخ سفید اذعان کردند.

هدف اصلی لشکر کشی امریکا به افغانستان سرکوب القاعده بود که برخاسته از خشم توفانی امپریالیزم جهانی بود که فروریزی آسمان خراش های نیویارک به بهای شکسته شدن و ضربۀ شدید وارد شدن به وقار و شکوۀ سردمدار سرمایه تمام گردیده بود. کاخ سفید برای اعادۀ حیثیت خود ناگزیر به اقدام تلافی جویانه بود و حمله برافغانستان از مولفه های حتمی آن به شمار می رفت. بوش با شعار  یا با امریکا و یا نبرد با تروریزم جهان را به دوبلاک حامی و مخالف تروریزم تقسیم بندی نمود. وحشت فروریزی آسمان خراش های نیویارک در موجی ار تبلیغات وسیع زد که شرکت های تبلیغاتی و مراکز رسانه یی یهودی و لابی های یهودی در عقب آن قرار داشتند. شرایط به اندازه یی حساس و حساب شده بود و خشم امریکایی ها داشت به آسمان زبانه می کشید که حتا سرسخت ترین مخالفان و دشمنان امریکا مانند ایران، کوریای شمالی، وینزویلا و حتا چین و روسیه از حمایت شان با امریکا در نبرد با القاعده دریغ نکردند. مشرف رییس جمهوری پاکستان چنان در برابر تقاضای همکاری با امریکا از ترس شتابزده عمل کرد که به قول نویسنده گان غربی کشورش را بحیث "کاندمن" در اختیار امریکایی ها قرار داد.

شاید در این تردیدی وجود نداشته باشد که امریکایی ها به بخشی از اهداف استراتیژیک شان در پیوند با مبارزه با تروریزم نایل آمده باشند و اما آنچه شگفت آور است، این که کشورهای قربانی این جنگ بیرحمانه بیشترین زیان را متحمل شده اند و در بدل آن کمتر سود بدست آورده اند که بهایش به مراتب کم تر از قربانی های آنان است. افزایش تضاد های قومی و تعصبات سمتی، فروپاشی مولفه های نیرومند ساختار های قومی و گروهی، تشدید اختلافات سیاسی، افزایش فاصله میان مردم و دولت، گسترش فساد، قاچاق، رشد و تقویت ساختار های مافیایی در اشکال سیاسی، مالی و اقتصادی، ایجاد فاصلۀ وسیع تر اقتصادی میان فقرا و اغنیا و ده های دیگر هر یک از پیامد های ناخوشایند و خطرناک جنگ امریکا در افغانستان است که تشدید اختلافات افغانستان با همسایه هایش بوِیژه پاکستان و ایران از جلوه های دیگر این جنگ است  که با پاکستان تا سرحد کشیده گی دوباره بر سر دیورند به پیش رفته است. نماینده های خاص امریکا در امور افغانستان و پاکستان بجای کار سییاسی موثر و ایجاد مناسبات بیشتر و تحکیم روابط فرهنگی میان دو کشور به عکس کسانی مانند هالبروگ با اظهارات غیرمسؤولانه مانند حرف هایی چون"در خانۀ هر پشتون یک تروریست است" تضاد های قومی و هویتی و را در داخل به قیمت توهین به یک قوم از تقویت همچو رابطه فروکاستند. نه تنها نتوانست از ایجاد استحکامات مناسبات فرهنگی میان کشور های افغانستان و پاکستان به نفع  ثبات  و ضد جنگ کار مثمر نماید؛ بلکه روابط سیاسی و فرهنگی میان دو کشور را بیشتر تخریب کردند.

در این میان سوال های زیادی باقی مانده که هنوز بدون پاسخ مانده اند. امریکا چگونه بعد از دوازده سال جنگ در افغانستان بدون سرکوب و محو القاعده از این کشور رخت سفر می بندد؛ در حالیکه فعالیت های القاعده و گروه های طالبانی نه تنها در افغانستان؛ بلکه در سایر کشور های از کشور های شاخ افریقا تا جنوب آسیا، کشور های آسیای میانه و شرق میانه هرچه بیشتر گسترش یافته است. از اوضاع جهانی طوری برمی آید که امریکا در این مدت بیشر به نفع القاعده و گروه های  تندرو نفع رسانده است که رشد این نیرو ها در جهان اسلام بیشتر اهداف صهیونیستی و سردمداران کاخ سفید را در درازمدت توجیه میکند؛ زیرا رشد این گروه بر دامنۀ اختلافات فقهی میان مسلمانان افزوده که پیامد های سیاسی آن برای جهان اسلام خطرناک و برای امریکا مفید است. پس اگر چنین است، عراق و افغانستان از قربانیان جبهۀ مقدم جنگ امریکا در منطقه هستند. این دو کشور نه تنها در جنگ ظالمانۀ داخلی دست و پا می زنند؛ بلکه اختلافات مذهبی و گروهی هر دو کشور به پرتگاۀ نابودی کشانده است. در حالیکه گروه های سلفی در گذشته تحت چتر گروه های اصلاح گرایان به پیش می بردند. چنانکه با خروج نیرو های امریکایی دامنۀ این گونه اختلافات در عراق وسیع تر و در افغانستان هم در حال گسترده گی  است که آیندۀ این کشور را خطرناک گردانیده است.  نشریۀ کرسشین ساینس مانیتور(1) در مقاله یی  زیر عنوان "چرا افغانستان به خاطر خروج نیرو های امریکایی دست و پاچه است" نوشته است، انتظار می رود سال آینده افغاسنتان با توفان انتقال امنیتی، سیاسی و اقتصادی مواجه شود.به نوشتهء روزنامه، شمار زیاد از افغان ها از دکانداران گرفته تا به اعضای پارلمان مطمین نیستند که کشتی شکنندهء آنها بتواند در برابر موج متلاطم این توفان ایستادگی کند.

  در حالیکه تقویت زیرساخت های اقتصادی و بنیاد های حکومت داری خوب ممد دموکراسی و تامین و توسعۀ حقوق بشر است؛ اما امریکا طی دوازده سال گذشته در این عرصه های از لحاظ عملی کار چندانی انجام نداده است و صرف به تبلیغات پرداخته و به کمک رسانی هایی در این عرصه پرداخته است که کمتر سازگار با فرهنگ کشور بوده است. با تاسف که طی سال های گذشته در این عرصه کار ها و اقدامات  زیربنایی ننموده است. بجای کار های زیر بنایی برای استحکام حکومت داری خوب و اقتدار ملی در افغانستان کار های عکسی را انجام داده است؛ به گونۀ مثال افغانستان کنونی به مثابۀ نماد فاسدترین حکومت در جهان و حکمروایی عده یی فاسد، قاچاقبر، رشوت خوار ومافیای انگشت شمار طی دوازده سال گذشته از پیامد های دموکراسی سازی امرکیا در افغانستان است و تنها در عرصۀ رسانه یی افغانستان در سطح منطقه درخشش پرجاذبه یی داشته است. این هم به دلیلی بوده که حکومت کابل زیر چتر آزادی های رسانه یی به مانور های فسادگستری پرداخته است. افشاگری های رسانه یی سکوی پرش تاراج های بیشتر در کشور گردیده است. حمایت امریکا از یک تیم فاسد به رهبری آقای حامد کرزی و سرازیر شدن پول های بدون حساب بسته های میلیون دالری به ارگ یکی دیگر ار پرسش های بی پاسخ است که هنوز پاسخ نیافته است. قرار خبر شبکۀ اطلاع رسانی افغانستان بیشترین این پول ها به شورای علما داده شده است. به قول این شعر: "چوکفر از کعبه برخیزد    کجا ماند مسلمانی"  این معامله نیات واقعی امریکا را در افغانستان یه نمایش می گذارد که قصد آلوده ساختن وعادت دادن شماری علما را دارد که هدفش آسیب رساندن به  بنیاد های دینی و فرهنگی افغانستان است. در حالیکه امریکا میداند، این تیم حاکم طی دوازه سال گذشته سرنوشت مردم افغانستان را بیرحمانه به بازی گرفته اند و امریکا لب به سکوت نهاده و واکنش جدی نشان نمیدهد. گیریم در عقب این بازیگری ها منافع استراتیژیک امریکا نهفته باشد و اما این سوال برجای خودش باقی است که امریکا چگونه از زیر بار مسؤولیت هایش شانه خالی کرده  و از پاسخ دادن به افکار جهامی  طفره می رود. امریکا که فرصت های زیادی را از افغان ها ربوده است و شاید فرصت های تازه چون تلاش برای استحکام مناسبات دهلی و کابل روی پیمان بندی های نظامی، امنیتی و اقتصادی آنهم در اوجی از تنش های کابل و اسلام آباد وفرصت دهی های دیگر از این دست کاری را از پیش نبرد و چندان باری را از شانه های سنگین کابل نکاهد.

امریکا در مقابل کشته شدن کمتر از سیهزار تن در منهاتن نیویارک، مسؤول کشته شدن  ده هزار تا چهل هزار تن افراد غیر نظامی در افغانستان شناخته شده است و شماری از این ها هدف طیاره های بدون پیلوت قرار گرفته اند .  در حالیکه حملات طیاره های بدون پیلوت بخاطر شهروندان امریکایی در خارج ازاین کشور بحیث یک موضوع بحث برانگیز در کانگرس امریکا مبدل شده است. بی تفاوتی و بی اعتنایی امریکا نسبت به کشتار بیگناهان در افغانستان با توجه به این که امریکا خود را مدافع حقوق بشر جهانی عنوان میکند، برای هرکس پرسش برانگیز است. کلان ترین پرسش این است که به چه میزانی امریکا از تهاجمش به افغانستان راضی بوده و چقدر به اهداف خود رسیده است؛ اما آنچه برای مردم افغانستان محسوس و لمس شدنی است، این که امریکا افغانستان جنگ زده را در شعله های آتش جنگ و نفاق قومی، گروهی و مذهبی ترک کرده و در موج وحشت بار و توفانزای ناامنی ها با باری از دشواری های نظامی، اقتصادی و سیاسی بحال خودش رها می کند آنچه  به نظر می رسد، موجی سهمگینی از ابهام است که حکایت از آیندۀ نامعلوم و ناروشن دارد که مانند کابوسی بر روان هر شهروند کشور سخت سنگینی دارد. گیریم هدف امریکا داشتن پایگاه های نظامی در افغانستان بوده و آیا حضور نیرو های امریکایی در افغانستان ناامن برآورندۀ اهداف استراتیژیک منطقه یی و جهانی امریکا خواهد بود. اگر برآورده هم بسازد، خیلی محدود خواهد بود که بهایش کمتر از هزینه هایی است که امریکا در جنگ افغانستان هزینه کرده است.

هرچند نیرنگ امریکا با افغانستان و سازش پنهانش با نظامیان پاکستان از همان آغاز  تهاجمش به افغانستان پیدا بود که چگونه تنی چند از دیوانگان قدرت در جبهۀ متحد در برابر پول تن به خواست امریکا دادند و برای افغانستان درگیر با جنگ هراس افگنی 70 هزار نیرو های نظامی بدون اسلحۀ ثقیل را قبول کردند. خیانت آشکاری که عطش قدرت و رسیدن به کاخ های شیرپور و ... چشمان سران جبهۀ متحد را کور کرد. شگفتی حیرت بار آقای ریگستانی در این زمینه بیجا نبود؛ اما جناب مارشال فهیم بدون اندکتربن توجه به نگرانی های او برایش گفت، با امریکایی ها موافقه کند.(2)  

این ها که در بدنۀ قدرت تیم حاکم حالا هم به سان موریانه چسپیده اند نه تنها مسؤولیت سازش های سال 2001 با امریکا را بر دوش دارند؛بلکه در مسؤولیت های بعدی که آقای کرزی اسکان دار قدرت است، نیز دخیل اند. آقای کرزی در مدت دوازده سال سازش های پنهان امریکا با پاکستان را به بهای بازی با سرنوشت مردم افغانستان فربه تر گردانید. ممکن تحویلی بسته های میلیون ها دالری به ارگ کابل از سوی سی آی ای بجای حق سکوت به ارگ نشینان باشد. شگفت آور تر این که بر بنیاد اسناد 50 درصد این پول صرف معاش، کرایۀ خانه و مهمان خانه و ... شورای علما و رییس آن(3) گردیده است. پاسخ این پرسش نه برای زمامداران کابل؛ بلکه برای واشنگتن هرچند دشوار و پرسش های بدون پاسخ اند؛ اما باید پاسخ یابند. سخنی که به قول ابوحامد مصطفی، بعید است تا رهبران جهادی خاین به افغانستان از عهدۀ آن بدر آید.

آنچه مسلم است، این که تهاجم امریکا سنگین ترین دشواری ها را بر شانه های مردم افغانستان نهاد و در این تردیدی نیست که فردای نزدیک به احتمال قوی چه رخداد های شاید مخاطره آمیز در انتظار مردم افغانستان باشند. تنها مردم افغانستان بهای سنگین تجاوز امریکا را نخواهند کشید؛ بلکه امریکا سنگین تر از این بار شرم آلود تهاجمش را برای همیش بردوش خواهد کشید.  بعید نیست که فردا ها نام امریکا در فهرست جهانگشایان و مهاجمانی ثبت شود که هر از گاهی درتاریخ رویای تسخیر هندوکش شمالی و جنوبی و سیطره یافتن بر راۀ ابریشم قدیم را، نموده  اند و با قبول تلفات سنگین و تحمل هزینه های هنگفت نظامی به هدف نرسیده و شکست خورده و شرمسار سرزمین "قبرستان مهاجمان " را ترک کرده اند. بدون تردید شکست فاحش امریکایی ها در افغانستان میراث ننگینی را بدتر از شکست امریکایی ها در ویتنام بر دوش رهبران آیندۀ امریکا برجا بگذارد که پرداختن به آن و پاسخ گفتن به تبعات آن برای شان ناگفتنی و دشوار باشد.

منابع:

1-  رادیو آزادی ، اخبار صبح 20 می 2013

2 - اکرام اندیشمند، جنگ امریکا در افغانستان

3 -  مولوى کشاف هم از پول هاى استخبارات امريکا مستفيد مى شود: با بیرون شدن یک سند مهم از رياست جمهورى معلوم گردید که بیشتر از پنجاه فیصد پول های سرازیر شده از جانب استخبارات کشور های مختلف به دفتر رئیس جمهورى، صرف معاشات بلند دالری، کرایه منازل چند منزله و خریداری های فوق العاده شورای علمای افغانستان می شود.به اساس این سند (تأیید نشده) رئیس جمهور کرزی ماهانه چندین میلیون دالر را برای مولوی کشاف که ریاست شورای علمای افغانستان را برعهده دارد پرداخت می نموده است.شبکۀ اطلاع رسانى افغانستان به گفته یکی از کارمندان شورای علمای افغانستان خبر داد که تنها کرایه منازل رئیس، معاونین و اعضای شورای علما ماهانه بیشتر از یک میلیون دالر می گردد و همین اکنون مولوی کشاف سه خانۀ چندین منزله با کرایه های بیست تا چهل هزار دالری برای خانواده و مهمانخانه ها و دوستان نزدیک خود در وزیر محمداکبرخان و شیرپور به کرایه گرفته است.روزنامه آرمان ملى به خاطر صحت و ثقم اين خبر به شماره (0774396171) که مربوط مولوى قيام الدين کشاف است تماس گرفت، اما ياور آقاى کشاف گفت که مولوى صاحب مريض است و فعلاً معلومات داده نمى تواند. آرمان ملی ، 20 می سال 2013

 

 

 

 

 


بالا
 
بازگشت