مهرالدین مشید

 

زمامداران کابل نباید با تبلیغات کاذب مردم افغانستان را به فریب بکشانند

قرار است بر بنیاد تصمیم اوباما نیروهای امریکایی تا پایان سال 2014 خاک افغانستان را ترک کنند و خروج نیرو های امریکایی از افغانستان برابر به خروج هم پیمانان آن از افغانستان است . پس از آن مامورت نظامی امریکا و ناتو در افغانستان پایان می یابد و ماموریت آنها منحصر به آموزش و پرورش نیرو های نظامی افغانستان می گردد . خروج نیرو های ناتو از افغانستان و پایان ماموریت نظامی آنها بعد از سال 2014 از این کشور هم اکنون یک سلسله نگرانی ها را در میان افغان ها  به بار آورده است. بیشتر افغان ها آیندۀ کشور را نا روشن و مبهم ارزیابی کرده و پس از خروج نیرو های خارجی یک افغانستان بی ثبات و غرق در آشوب و خانه جنگی را پیش بین شده و می گویند که پس از آن گروه ها و زورگویان برای حفظ منافع شان با چنگ و دندان در برابر یکدیگر به پا خواهند خاست و بار دیگر ملت افغانستان را در کام آرزو های غیر انسانی خود فرو خواهند برد . این گروه های زورگو بار دیگر ملیشه ها و تفنگداران مزدور شان را به جان مردم بیدفاع افغانستان رها خواهند نمود تا گوشت و پوست باقیمانده از چنگ و دندان زمامداران فاسد کنونی را با دندان های خود بکنند و نوش جان کنند . امید میرود که دیگر شماری ها فریب تفنگسالاران کاخ نشین امروزی و مجاهد نمای دیروزی را نخورده با عبرت گیری از آزمون های دردناک گذشته سرنوشت خود ومردم شان را به با زی نگیرند؛ اما پیش از رسیدن خدای ناکرده چنین روزی در آینده، نگرانی های شدیدی کابوس گونه بر فضای افکار عامۀ مردم سایه افگنده است .

نگرانی مردم آنقدر ها ناموجه هم نیست؛ زیرا دولتمردان فاسد و سیاستگران معامله گر کشور از یازده سال بدین سو مردم افغانستان را فریب داده و خواسته اند تا افکار عصیانی مردم را به گونه های مختلف وبا تبلیغات دروغین و شعار های کذایی مهار کنند . حالا رسوایی های آنان به جایی رسیده است که هرگز مردم افغانستان شکار تبلیغات دروغین آنان نمی شوند، از فسادگستری و غارتگری آنان به ستوه آمده و اعتماد خویش را نسبت به آنان از دست داده اند . در حالیکه موجودیت پل اعتماد میان مردم و زمامداران از قاعده تا راس هرم، نیرومندی یک نظام را در نماد دولت - ملت شکل میدهد . با تاسف که نظام کنونی کابل از آن فرسنگ ها بدور مانده  است. اعتماد زمامداران کابل برای مردم افغانستان نه تنها به "سکۀ ناچل"مبدل شده؛ بلکه حاضر به خریداری آن حتا با یک سکۀ ناچل هم نیستند. ازا ین هم فروتر سکۀ ناچل بر شخصیت و اهلیت زمامداران کابل بیشتر سنگین وزنی مینماید. در این صورت چگونه می توان به حرف های میان تهی زمامداران کابل باور کرد و با خوشباوری تمام به آینده های مبهم در تختۀ شطرنج آنان خوش بین بود . در حالیکه آشکار است، این بازیگران تردست و ماهر از نهادن سرنوشت مردم  در قمار بازی های شان از هیچ غارت و ترفندی دریغ نمی کنند؛ زیرا این نظام فاسد در دامان ولی نعمتان امریکایی پرورده شده و این پرورده های امریکایی و نوکران آنان نه تنها نابات، ناجور و چند تابعته اند؛ بلکه فاسدتر و تاراجگر تر از فاسد و غارتگری نیز هستند .  این غارتگران با شیوه های جدید تاراجگری حتا طرح های تازه یی برای یغماگری ها ریخته اند  و دست غارتگران جهادی نمایان دروغین، این دشمنان جهاد مردم افغانستان را نیز از پشت بستند. با زدن و نصب چوبک های ثروت و قدرت در دم های آنان افتخار کشمش بودن را برای آنان بخشیدند؛ آنهم کشمش هایی که دیروز بدون چوبک بودند و امروز از برکت جهاد پابرهنگان نان خشک و  توت و تلخان در کمر به کاخ ها رسیده اند و از ثروتمندان نامدار و زورآور جامعۀ ما شده اند .

این ها را امریکایی ها چنان به گونۀ غیر مستقیم به فساد آلودند و خورد و خمیر کرده و کوچک گردانیده اند که حتا روزگاری تصور آن را هم نمی نمودند؛ زیرا در آن دوران زمان عزمت وشکوۀ فراتر از انسان های عادی را در سیمای آنان مشاهده میکردند و استواری و صلابت کوه ها را در آنان سراغ می نمودند؛ اما زمانیکه دریافتند، این مردان با ظاهر خیلی با وقار و با شرف به عکس باطن ضعیف و بی ثباتی دارند که شکوۀ ظاهری آنان به ساده گی قابل خریداری است . موفق هم شدند با اعطای پول نه تنها شکوه و وقار ظاهری آنان را ربودند، بلکه تجربه های دیروزی آنان را قادر گردانید تا با تیغ نرم، پنبه یی و بی صدا گلو های شان را ببرند. بدین ترتیب آنان را با پنبه حلال کردند که این کشتن بدترین کشتن است و شاید رسوایی آن بدتر از کلۀ گاو بیچاره باشد که با چشمان مظلومانه اش کارد قصاب را در تنه اش به تماشا می نشیند . آنچه تاسف بارتر از این است، اینکه این ها از قبل کشته شده بودند و اما صدها دریغ که مردم افغانستان را زیر تیغ امریکایی ها گذاشتند و با پنبه حلال شان کردند. امریکایی ها در یک سبک سنجی ناجور مردم افغانستان را نیز با سنگ خام آنان وزن کردند و زنده گی شان را بیرحمانه به بازی گرفتند .

در نتیجه امریکایی ها در پی بی ثباتی ها و خود فروشی های شماری اشخاص معلوم الحال، ثبات افغانستان را در تختۀ بازی شطرنج نظامیان پاکستانی نهادند. با باری های دو پهلو و چند و پهلو سرنوشت مردم افغانستان را در معرض شکار نظامیان پاکستان رها کردند. این بازی هنوز هم به شدت ادامه دارد؛ زیرا امریکایی ها از همان ابتدا نسبت به زمامداران کابل بی اعتماد بودند و آنان را طوری ناتوان وفلاکت زده یافته بودند که گویی اعتماد بر آنان را باری بر دوش وجدان های خود تلقی میکردند. از همین رو بوده که تاکنون حاضر به معاملۀ صادقانه با آنان نشدند و افغانستان را نه از دید ارگ کابل و مردم افغانستان؛ بلکه با نگاه های پاکستاتی ها به تحلیل گرفته اند. دلیلش واضح است، امریکایی ها دریافته اند، آنانیکه همه چیز خود را صادقانه و اخلاصمندانه در طبق قدرت و ثروت به قربانی می گذارند؛ حاضر اند تا بدون چون و چند سرنوشت مردم شان را در معرض معامله و بازی خارجی ها قرار بدهند .

حالا که امریکایی ها مصروف بستن رخت ولوازم سفر خویش اند، بازهم همان بازی های گذشته را کنار نگذاشته و در پردۀ دیگری به گونۀ دیگری آغاز کرده اند که هدف اصلی شان تحویل افغانستان برای زمامداران پنجابی است و حتا حاضر اند تا با شناختن سرحد دیورند، هر آنچه در توان دارند، نثار پاکستانی ها نمایند تا باشد که قلب های مالامال از تروریست پروری های نظامیان پنجابی را تسخیر کنند. اکنون که مردم افغانستان از یازده سال بدین سو شاهد چنین بازی بی رویه هستند؛ پس در آینۀ تمام نمای آن چگونه قد و قامت خویش را به تماشا خواهند نشست؛ آنهم آینه یی که به قول معروف"قلب" است و آدم های ناشریف و ضعیف را در آن فربه و آدم های شریف و نجیب را در آن لاغر می بینند . هر انسان که خود را در آینۀ یادشده نگاه نماید، نه تنها خود را در آن پیدا نمیکند؛ بلکه اصلیت خود را هم در آن گم می نمایند و در دورنمای آن نگرانی های خویش را نگران افزاتر از امروز نگاه مینمایند.

 گرچه تا کنون واضح نیست که بعد از سال 2014 به چه میزانی نیرو های خارجی در افغانستان باقی میمانند و اما اعضای ناتو هر یک تاکید کرده اند که افغانستان را تنها رها نخواهند کرد و در آموزش نیرو های افغان نقش فعالی خواهند گرفت . این در حالی است که در اصل امضای  موافقتنامۀ امنیتی  میان افغانستان و امریکا شمار نیرو های امریکایی، پایگاه های نظامی و بالاخره چگونگی موجودیت نیرو های امریکایی در افغانستان را آشکار و معین میسازد. پس از امضای این موافقتنامه واضح خواهد شد که چند سرباز امریکایی در چند پایگاۀ آن در  افغانستان باقی می مانند . از آن به بعد چه نقشی را در افغانستان ایفا خواهند نمود و سهم آنان در مبارزه با تروریزم چگونه خواهد بود. این بر دولت افغانستان است تا در معاهدۀ امنیتی با امریکا نقش کارای نیرو های امریکایی در مبارزه با تروریزم را در بیرون از مرز های افغانستان تثبیت نماید و مکلفیت های این نیرو ها را در نبرد با هراس افگنی روشن بسازد. در غیر این صورت نه معاهدۀ استراتیژیک و نه موافقتنامۀ امنیتی میان افغانستان و امریکا معنایی دارد . هرگاه افغانستان نتواند تعهدات روشن امریکا را بعد از سال 2014  در مبارزه با هراس افگنی در بیرون از مرز های افغانستان تعیین ننماید. معاهدۀ استراتیژیک میان امریکا و افغانستان جز درد سری برای افغانستان و ابزاری برای مداخلۀ همسایه ها در امور این کشور چیز دیگری نخواهد بود. دولت افغانستان ناگزیر است تا برای پیش گیری از فاجعۀ آینده در افغانستان مکلفیت های نیرو های امریکایی را واضح گردانیده و از هر نوع ابهام و کلی گویی در موافقتنامۀ امنیتی خود داری کند؛ اما در این میان آنچه مسلم است و شک و تردیدی در مورد آن وجود ندارد. این است که ماموریت نظامی ناتو در افغانستان بعد از سال 2014 در داخل افغانستان به پایان میرسد. ماموریت نظامی ناتو در حالی در افغانستان به انجام میرسد که دولت افغانستان تا کنون معاهده های استراتیژیک با کشور هایی چون امریکا، بریتانیا، ایتالیا، فرانسه ، آلمان، آسترالیا و هند را امضا کرده و امضای معاهده های ااستراتیژیک با کشور هایی مانند چین و ... در دست اجرا است . در تمامی این معاهده ها همکاری ها در حوزه های گوناگون وبویژه در بخش آموزش نیرو های امنیتی افغان و کمک های اقتصادی و مالی در راس آنها قرار دارند. بیشترین تعهدات جامعۀ جهانی برای افغانستان منوط به ثبات و امنیت در افغانستان است که هدف اصلی آموزش نیرو های افغان هم کمک به مبارزه با هرا س افگنی و ایجاد آرامش در افغانستان است .

نیرو های امریکایی که تا کنون با همه نیرو های مجهز نظامی، تجهیزات جنگی و امکانات هنگفت اقتصادی و مالی نتواتسته اند، امنیت و ثبات را در افغانستان بوجود آورند. چگونه ممکن است تا دو سال دیگر طالبان را سرکوب نموده و امنیت و آرامش در افغانستان را بوجود آورند. از سویی هم نمی توان به دولت آغشته در فساد اداری افغانستان امید وار بود که تا دو سال دیگر معجزه کند و زمامداران مفسد را برکنار و با غارتگران دارایی های مردم یکجا محاکمه کند و بدین وسیله با عملی گردانیدن حاکمیت قانون در کشور دل های مردم را بدست آورد . لذا این حکومت پس از این  هم  نه تنها برای محو فساد در داخل کشور دستاورد چشمگیری خواهد داشت و به عکس با حمایت وزرا، معینان، والی ها و ... مفسد و غاصب از در مصالحۀ ببشتر پیش خواهد آمد و تلاش هایش برای ارایه کردن تصویر روشن ازافغانستان برای جهانیان نیز به ناکامی خواهد انجامید . چنانچه مقامات ارشد در کابل به این ناتوانی های شان اعتراف کرده اند. چنانکه وزیر مالیه گفت که کوشش خواهد کرد تا تصویر روشنی در کنفرانس توکیو از افغانستان ارایه کند تا زمینه را برای تاسیس زیربنا ها و موسساتی فراهم کند که افغانستان را به سوی خود کفایی ببرد. وی افزود که برنامه هایی را برای سرمایه گذاری در حوزه های مختلف صنعتی و تولیدی پیشکش خواهد نمود .   (1)

هفتاد کشور در کنفرانس توکیو در حدود 15 ملیارد دالر کمک های مشروط شان را تا سال 2016 بصورت مشروط برای افغانستان اعلان  کردند که تاکنون اندکی هم برای قناعت دادن جامعۀ جهانی کار موثری انجام نداده است. فرمان 45 رییس جمهور برای مبارزه با فساد هم تقریبا روی کاغذ مانده و اداره های دولتی طور شاید و باید به  اجرای آن نپرداخته اند  که چندان نامحتمل هم به نظر نمی رسد؛ زیرا مبارزه برای فساد از دست وزیر الوده به فساد ناممکن است؛ زیرا برای محو فساد، مفسد شکنی در کار است تا با شمشیر بران عدالت سینۀ جور و فساد را بدرد. در یازده سال گذشته نه تنها دوسیۀ مبارزه با تروریزم در افغانستان بسته شند؛ بلکه گسترده تر هم شد و حتا از کنترول هم بیرون گردیده است .

این در حالی است که دو سال دیگر برای خروج نیرو های خارجی از افغانستان باقی مانده است و فرصت های نسبتا خوبی را زمامداران کابل از دست دادند و اما هنوز هم که هنوز است، نباید بر فرصت های از دست رفته گریست و به فرصت های اندک باقیمانده سوگوار نشست . دو سال دیگر آزمون بزرگی را فراراۀ زمامداران کابل  نهاده است تا با به کار گیری آگاهی های سیاسی و درایت فکری برای حفظ منافع ملی و استفادۀ خوب از حضور نیرو های بین المللی  کار های موثری را برای نابودی فساد و تامین امنیت سراسری در کشور به انجام برسانند . در غیر این صورت با کمترین اشتباه نه تنها نگرانی ها کنونی قوت می یابند؛ بلکه وقوع هر گونه رخداد فاجعه بار و دردناک را نمی توان غیر قابل تصور دانست. در آن زمان به عکس زمامداران کابل در خط اول قربانی قرار خواهند داشت و با دستان مردم به تاراج خواهند رفت که غارتهای سیزده سالۀ خویش را از یاد خواهند برد.

1 - را دیو آزادی ، اخبار عصر، 11 مارچ

 

 

 


بالا
 
بازگشت