عبدالله گنجعلی

 

سرگیج ام ازگپها

 


تحلیل گران سیاسی _ژورنالیستان ودست اندر کاران اطلا عات جعمی از داخل کشور ودر خارج کشور با ارایه چنین تحلیل ها نقش شخصیت های بزرگ سیاسی اقوام وقبایل کشور را زیر سوال قرار داده است. در حالیکه در میان ا اقوام وقبایل  هستند شخصیت های که توانمندی تامین وحدت ملی ورهبری حاکمیت کشور را دارند.از جهت دیگر هستند افراد وشخصیت های که در جریان  حرکات سیاسی  اشتباهات را مرتکب شده وهم وجودارد افراد وشخصیت های که مرتکب جرم وجنایت شده اند. ما قاضی نیستیم که کسی را محاکمه نمایم باید محکمه عالی تشکیل شود وحکم صادر کند تا ما حق داشته باشیم کسی را جنیتکار_خاین ووطن فروش خطاب کنیم. به امید چنین روز نفس میکشم.  ازجانب دیگر بهترین فرزندان اصیل /وطن پرست/انقلابی/ خدمت گار/انساندوست/ فداکار وصادق در صفوف تمام احزاب وسازمان های سیاسی هم از چپ وراست وجود داشته وموجود است که افتخارات فرآموش نا شدنی را از خود بجا گذاشته اند ویا خون خود را در دفاع از نواموس /تما میت ارضی وحاکمت ملی ریختانده اند. باتاسیف که این تحلیل گران سیاسی ومطبوعا تی یان تازه به تلویزیون رسیده تر وخشک را در آتش خشم قلم وزبان خود سوختانده ومیسوزاند..جالب تر اینکه سازماندهنده گان تبلیغات وبر نامه سازان اطلاعات جعمی خود از قوانین جاری در کشور یا بیخبر اندویا خودرا به کوچه حسن چپ میزند.در تمام قوانین  اساسی حکومات بشمول حکومت دست نشانده امریکای وانگلیسی کنونی در ماده چهارم قانون اساسی چنین میخوانیم (ملت افغانستان متشکل از اقوام پشتون ا/تاجک/هزاره/ازبک/ترکمن/پشیهی /عرب/قرغیز /قزلباش/گوجر /براهوی وسایر اقوام میباشد.)

موضوع ملت اقوام وقبایل در قانون اساسی روشن است.اما زمنیکه در عمل خواسته باشید  که مطلب را در رابطه  به اقوام را به زبان بیاورید جانب مقابل را دست وپارچه می یابی ومطالب نا درست به آدرس شما ویا ما ارسال می کنند واين مسئله را قوم پرستی ونفاق اندازی میان اقوام میدانند ا.در حالیکه چنین نیست بر داشت خود شان از این موضوع نامکمل است که باید مطالعه نمایند.

چزیکه از نظر من مهم وسرنوشت ساز است تامین وحدت ملی است وباید راهی را جستجو کردتا تمام اقوام وقبایل کشور صادقانه در جهت ساختن ملت با هم برادر کار عملی را انسجام دهند تا از این مشکلات خانه مان سوز بدر آیم. 

مطلب عمده دیگر درقانون اساسی آمده است (نام کشور افغانستان به اتباع آن کلمه افغان اطلاق میشود.پول مروج افغانی میباشد ) این اصل از جانب ملت قبول شده است..ولی درامریکا واروپا گروپی بوجود آمده وحتا مطبوعاتی یان/نوسینده گان وهم سیا ست بازان آگاهانه ویا غیر شعوری( افغان )را (افغانی )میگویند ومینویسند. دلیل این را من تا کنون نمی دانم . فکر میکنم آن ها میخوایند از ایرانی ها تقليد کنند زیرا این خصلت را بسیاری ها دارند.

در صحبت با ایرانی  ها به عوض حرف زدن دری صاف با لهجه ایرانی دهن خویش را کج ووج کرده تا خاطر جانب مقابل خرسند شود.در حالیکه جانب مقابل هیچ نوع علاقمندی به تغیر لهجه خویش ندارد این ما ها هستیم که این کاررا انجام مید یم  یعنی به جای نوشتن کلمه (افغان) و (افغان ها) کلمه افغانی را استعمال میکنند  در حقیقت کار مغایر قانون اساسی وخلاف منافع اقوام کشور عمل کرده اند.این شیویه کار من را به یاد سال های بسیار قبل بر گشتاند که خوانده بودم/هنگامیکه بیماری نشنا لیزم اروپا در کنار سرمایداری قرار گرفت تاریخ سیاسی جهان نیز بشکل گمراه کنندی در آمد و مورخین هر کشوری تمام فضا یل را منحصر به کشور خویش وتمام معایب را به کشور مقابل خود حواله نمودند.اگر نیشنا لیزم اروپا با مشرق زمین مقابل میگردید چهره فاشیزم قاره یی را بخود میگرفت.دیگر اروپارا از ازل موجد وناشر تمدن وفرهنگ جهان میدانست ومشرق رابرای ابد وحشی ودشمن قلمداد میکرد.

ما ها خودرا در چنین حالت قرار داده ایم فقط بدور خود می چرخیم ونا توانی های یکدیگر را به باد انتقاد گرفته ومیخند یم.مطلب قابل مکث ما یان در امریکا واروپا وسایر ممالک بنا بر دلایل مختلف کشور را ترک وپناهنده معرفی شده ایم وبا مشکلات دشوار دست وپنجه نرم میکنیم.خود به جوب سوخت به حساب میایم و فرزندان ما را در کشور های که زندگی داریم از ما گرفته اند.اما اکثریت هم تابعيت کشوری را که زنده گی دارند بدست آورده اند.یک تعداد هم تابعيت دوگانه را دارند.

میبینیم ومیشنویم تعدادی از فرکسون بازان چپ وراست فعالیت های بیثمری را در بیرون از کشور انجام داده  ، با پول های  کمک دولت  و حق العضویت  اعضا به زندگی مرگبار و ننگين خود ادامه میدهند. فعالیت ها ی اين اشخاص و سایر گروپ های به اصطلاح  فرهنگی ومطبوعاتی در بیرون از کشور دردئ را دوا نکرده است جز تفرقه بين افغانها و منفعت جويی برای  انجمن سازان.  آنها بجر از جمع آوری پول هدف ديگری ندارند و اين مايه ننگ و شرم است برای ايشان.

در قانون اساسی آمده است  ، کسانیکه تابعيت خارجی ویا تابعيت دوگانه دارند حق انتخاب کردن وانتخاب شدن را ندارند. اما در امریکا واروپا ریس جمهور انتخاب میکنند/اعضای کابینه را پیشنهاد میکنند ودیگران را تشویق میکنند تا  درمورد نظر شان رای دهند . خود شان به تجارت سیاسی ادامه داده به سرمایه های خود می افزایند.

اگر ازین کوزه گران خواسته شود بیایند پاسپورت خارجی خود را تسلیم دهند وبه افغانستان بروند در آن وقت (جای میماند وجولا نی).

 در داخل میبینیم همان جنایت کار/ قاتل/جنگسالار/آدمکش/ وکسانیکه گفته میشود دست اش به خون مردم آلوده است ، توانمندی حاضر کردن یکصد هزار نمبر کارت که نشاندهنده (نفر) است به کمسیون انتخابات ریاست جمهوری را دارد. در حالیکه این شیک پوشان در خارج از کشور توان حاضر نمودن صد نفر را ندارند. پس بدین نتيجه میرسیم که ملت افغانستان در طول تاریخ به گمراهی کشانده شده وهیچ وقت تصمیم درست نگرفته اند.در تاریخ افغانستان مثال های زیاد بشمول دوره نهضت امانی وغیره است. لذا سر گیچ ام از این روزگار من و تو.
گنجعلی عبدال
ا
 

´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´

 

دوستان عزیز/مد ت ها است گوش وچشم به مسایل سیاسی کشور از طریق دوستان تحلیل گر سیاسی وژورنالیستان ملی وبین المللی در مورد افغانستان بوده وهستیم.چيزیکه من را بخود مصروف ساخته و وادار کرد تا آنچه برداشت کرده ام با هموطنان ام در میان بگزارم.

روشن و واضع است که اکثریت از روشنفکران وتحصیل کرده های اواخیر قرن بیستم واوایل قرن بیست ویکم دارای دید مترقی از فلسفه مترقی وجهانبینی علمی هستند.و هم وابسته ویا علاقه مند به یکی از احزاب وسازمان های سیاسی دوران خویش بوده وهستند.از جهت دیگر ویا از زاویه راست هم چنین وضعت وحالت را دارد.هر کدام از قشر های طبقاتی کشور شعار خد مت به وطن ومردم را سرداده ومید اند وفریاد وطن پرستی را بگوش آسمان ها رسانده اند.اما تحلیل گران سیاسی <ژورنالیستان ودست اندر کاران قدرت مند جهان اقشار روشنفکری واحزاب سیاسی واجتماعی را به طبقه بندی گرفته و به جرم اندیشه و ایدیولوژی شان محکوم کرده و بدون حکم محکمه به اعدام برابر ساخته اند. همین تحلیل گران وژورنالیستان بودند که با تحلیل های نا درست وغیرمسئولانه تحلیل کردند و بهترین تحصیل کرده ها/داکتران/انجنران/ فرهنگیان ونخبه گان وفرزندان اصیل وطن را بیسرنوشت ومجبور ساخته شدند تا به کارهای شاقه وغیر مسلکی در کشورهای بیگانه ودر دنیای غربت ومهاجرت تن در دهند.

اکنون هم این تحلیل گران ودست اندر کاران اطلا عات جمعی خارجی وداخلی چنین تحلیل هارا به راه انداخته اند.

1/اکثریت از قشر روشنفکر جامعه را مربوط به حزب کمونیست(خلقی وپرچمی )وحزب وطن قلم داد کرده وتاپه وطن فروشی وخاین به وطن را میزنند وحق اشتراک در مسایل سیاسی واجتماعی کشور را نمیدهند .

2/تعداد دیگررا بنام مایویست/شعلی/افغانملت/وغیره  محکوم کرده ایدیولوژی وارداتی گفته حکم سنگسار صادر میکنند.

3/بخش دیگررا که اکنون حاکیم به سرنوشت مردم وکشور هستند را بنام جهادی ها به یازده تنظیم اسلامی تقسیم کرده ومحکوم ومتهم به قتل وکشتار شصت هزار از هموطنان شهر کابل/ویران گران شهر کابل/ چپاولگران دارای های عامه ومردم ومتجاوزین بر ناموس مردم میدانند.

4/تعداد دیگررا بنام گلم جعم/جنایت کار جنگی محکوم مینمایند.

5/تعداد دیگررا ملیت پریت ونشنالیست/قوم پرست قلم داد میکنند.

6/اکثریت دیگررا به اسم بیسواد راهی ذباله دان ها ساخته واز حق انسانی شان محروم ساخته شده اند.

/7 خویش تن را با ساختن وبافتن سازمان واتحادیه سیاسی درشیپوش ونیکتای زن در امریکا واروپا جا زده وبا تاسیف که بعد از چند ماه از سازمان واتحادیه شان بوی وابستگی به حزب رفته گان بلند شده در نقته خنثی میشوند.

/8 در گرماگرم دوکان های رنگ فروشی انتخابات ریاست جمهوری افغانستان که بیست وهفت نفر رنگ باز نقش بازی میکنند از جانب همین تحلیل گران سیاسی وژورنالستان قلم بدست تمام شان محکوم به جرایم که در بالا ذکر شد قلم داد شده اند.لزا آنچکه تحلیل گران سیاسی وبخصوص دست اندرکاران اطلاعات خبری تلویزیون ها بدست نشر میسپارند را در نظر بگریم  بگمراهی رفته در میابیم که در افغانستان هیچ کسی/هیچ شخصیتی سیاسی وجود ندارد.

/9 هیچ گرو وسازمانی سیاسی وجود ندارد تا این کشوررا از این بدبختی نجات دهند.پس باید کشوررا از نقشه سیاسی جهان برداشت.

اينها پلان  های شوم ارتجاع ودشمنان داخلی وخارجی  است  برضد کشور است که سال های قبل چنین نقشه را در سر میپرورانند.از نظر  من این تحلیل گران  برای ما سوال لاجواب پیدا میشود که پس چی باید کرد.من فکر میکنم که این تحلیل گران سیاسی وسایر ژورنالستان موضوع عمده واساسی کشور  ، با اقوام وقبایل را ازدید دیگر به اشتبا فکر میکنند. وبرداشت درست از آن را ندارند. در حال که افغانستان کشور است  متشکیل از اقوام وقبایل مختلف که با هم زندگی مشترک دارند حقوق ووجایب شان در تمام دوره های تاریخی در قوانین اساسی حکومات در نظر گرفته شده است.لدا باید  اين  حقوق در تمام شرایط گوناگون در نظر گرفته شود.نه باید  حقوق این همه نفوس بیشتر از بیست ملیون کشور را چنین  سطحی تحلیل کردوبا بی تفاوتی کامل نقش روشنفکران اقوام وقبایل مختلف کشور را فدای منافع گروهی خود ساخت وهمه را روانه زندان های خارجی وداخلی کرد.باید  با مسايل با دید وسیع برخورد کرد.ادامه دارد

 

 


بالا
 
بازگشت