حیدر اختر

 

به مناسبت( 15 فبروری )

خروج قشون سرخ  شوروی سابق از افغانستان

 

           نقش خائنانه این دو  فراموش ملت ما نمیشود.

همینطور از دیگر رهبران ظالم وبی رحم وطنی و خارجی

 

 درست بیست و چار سال قبل از امروز یعنی  در روز 15 فبروری 1989  مطابق 26 دلو 1368 خورشیدی،  قشون سرخ شوروی سابق  از طریق پل حیرتان سر افگنده  و خجالت زده  افغانستان را ترک نمودند . آخرین جنرال روسی درحالیکه دربالای زرهپوش نشسته بود قدرت آنرا نداشت که به عقب نگاه کند زیرا می دانست  که در افغانستان  شکست خورده اند .

قشون سرخ شوروی سابق  در 27 دسامبر 1979مطابق 6 جدی 1358 به سرزمین افغانستان تجاوز نمود تا رژیم سفاک امین خلقی را که کار آمدبیشتر نداشت، از بین ببرد، و به  رژیم دست نشانده دیگری را از پرچمی ها به رهبری مداری سیاسی، کارمل،نصب نماید. در 6 جدی این کار عملی شد.

پس از آن قوای نظامی روسهای متجاوز و بی رحم به یاری دست نشاندگان وسازمان مخوف خاد، کوشش کردند که به رژیم دست نشانده  یاری رسانده و آن را سرپا نگه دارد . همچنان از سرمایه گذاری های که درسال های متمادی در افغانستان نموده بود، زیر نام  « دفاع ازسرحدات جنوبی » خود با  « قطعات محدود » یکصد هزار نفری دفاع کرده ونام این تجاوز آشکار را پاسداری از « انقلاب برگشت نا پذیر هفت ثور» گذاشت .  

 

پیامد های این تجاوز برای افغانستان ومردم زجر کشیده ما بسیار زیانبار بود . همه ما شاهد آن بودیم که تجاوزگران وهم رژیم دست نشانده شوروی سابق یعنی باند خلق و پرچم دست به دست هم داده، در بربادی و نا به سامانی  در افغانستان سهم گرفتند.  شیرازه های   اجتماعی ،اقتصادی ، سیاسی ، فرهنگی و روانی مردم افغانستان از هم پاشید. فضای خفقانزای به وجود آمد وکشور را به خاک و خون کشانیدند.  از کشته ها پشته ها ساختند ، یک ونیم ملیون انسان بی گناه را  از بین بردند . بیشتر از پنج ملیون  هموطنان مارا به کشور های ایران ، پاکستان ،  هند ،  کشور های اروپایی ،  امریکا ، کانادا و استرالیا مهاجر ساختند . هزاران کودک را بی پدر و بی مادر ، هزاران  زن را بی شوهر و هزاران مرد را بی همسر ،ساختند. بیشتر از دوملیون  انسان بی گناه دیگر را که راه فرار نداشتند در داخل کشور آواره و سرگردان نمودند  . ده ها هزار جوان را گوشت دهن توپ ساخته به جبهۀ جنگ روان کردند. درحالی که فرزندان خود را بهترین بورس ها دادند. ده ها هزار انسان را با پرتاب راکت و بم  بی سرپناه نمودند.  دهات وقصبات را به آتش کشید ند. هزاران  انسان جامعۀ مارا به امراض  روانی مبتلا ساخته  و هزاران  انسان معلول و معیوب  را  به جا گذاشتند.                       

فراموش ما نمی شود که :

با کودتای ننگین هفت ثور وبه تعقیب آن تجاوز قشون سرخ شوروی سابق درافغانستان ، خیزش عظیم مقاومت جویانه مردم ما و جان نثاری های بی دریغانه آآنها علیه  متجاوزین مسلح روسی و دست نشانده گان آن به مقصد استقلال و آزادی دوباره وکسب حیثیت ملی وانسانی تبارز یافت.  تجاوزکار مغرور و جهانیان  غافل را سخت تکان داد. زیرا درآن زمان  اصلا باور نمی شد که  آیا یک ملت فقیر و کوچک  خواهد توانست یک کشور بزرگ مثل شوروی را از پا در آورد ؟

همه می پرسیدند که  آیا افغانستان به یکی ازاقمار شوروی  مبدل نخواهد شد ؟

 آیا روزی خواهد رسید که آرتش روس  افغانستان را ترک نمایند ؟

مبارزات مردم افغانستان  به اشکال مختلف  به پیش می رفت . مبارزه  نظامی ، سیاسی  و دیپلوماتیک درساحه کشور، منطقه  وجهانی به شدت تعقیب میشد تجاوز کاران شوروی  و دست های شکنجه گر وطنفروش  خلق پرچم  به حمله های تعارضی  را آغازنموده وشرایط  بگیروببند وبکش  را پیشه خود ساختند. مخالفین جهانی شوروی سابق نیز آرام نه نشستند ویکی به دنبال دیگر به کشور پاکستان سرازیر شدند وبه سروی نیرو های شوروی  و روحیۀ مقاومت  مردم افغانستان وامکانات آن  را از سوی دیگر آغاز کردند  وبعدا برای مجاهدین  افغان ازطریق  آی اس آی وسازمان های جاسوسی خویش  برای پاکستان ورهبرانی که ظرفیت مزدور شدن را داشتند،کمک های اقتصادی و نظامی را ارسا ل داشتند  .

 

 

اتحاد جماهیر اشتراکیه شوروی  در طول سال های که درافغانستان مشغول جنگ بوددرمقابل مقاومت سرتاسری جان بازان افغانستان تاب استقامت نیاورده و  بیشتر از  سیزده هزارمعیوب  وکشته داد وهم ازنگاه اقتصادی  به مشکلات زیادی روبرو شده تا اینکه مجبورشد  از افغانستان خارج شود وبه روز 15 فبروری 1989 از افغانستان برامد

 اما باند خلق و پرچم را  تا به دندان مسلح  رها کرد . رژیم دست نشانده به رهبری داکتر نجیب یک ازمهره های فعال وسرسپردۀ کی جی بی  سه سال دیگر با دریافت مساعدت های شوروی سابق و هم ذخایرجنگی که برایشان باقی مانده بود وبا استفاده از نابسامانی وبی اتفاقی وبی کفایتی تنظیم ها،درمقابل  جهاد افغانستان مقاومت کردند. تا کار بجایی رسید که بین جناح های باند خلق و پرچم  مخالفت های بیشترو رنگارنگ  به شمول قومی ومنطقه یی و لسانی ،بروز نموده و رژیم را در آستانه سقوط  قرار داد .

 سر انجام  رژیم دست نشانده شوروی سابق  درسال 1992 سقوط نمود.  اما تعداد کثیری از رهبران سیاسی ، نظامی  و فرهنگی  وبه خصوص خادیست های باند خلق و پرچم  باجیب ها پر از دالر از

کشور فرارنموده ، به کشور های اروپایی سرازیر شدند.                                

تعدادی ازاعضای باند خلق و پرچم  ظاهراً درکشورهای اروپایی تغییرمفکوره داده با پیشمانی از گذشته شان گوشه گیری اختیار نمودند. یک تعداد شان طبق منطق  خود فروشی خود را به غرب ویا بنگاه های نشراتی آن فروختند.  اما بعضی از سرسپردگان خلق و پرچم در همان هوا وفضا باقی ماندند. وهنوز هم که هنوز است، تغییر عقیده نداده و تجاوز عریان شوروی سابق را قبول نداشته !! ،بلکه به دیگران نصحیت هم می کنند.  به طور مثال یکی از شکنجه گران خاد شش درک که به نام مشهور « گردن شکن » معروف بود و فعلا در کشور سویدن ریزه می خورد، طی یادداشتی نوشته بود که:  رويداد ششم جدی ۱۳۵۸ را  با بصيرت و واقعبينی نگريست، نه با تعصب و تنگ نظری!

دراین یادداشت قسمی وانمود کرده است که گویا بعداز تجاوز قشون سرخ شوروی سابق و روی کارآمدن رژیم دست نشانده شوروی سابق تحت رهبری ببرک کارمل « شاه شجاع روسی »  در افغانستان خیر وخیریت بوده وآب آز آب تکان نخورده  ، زندان ها کاملا خالی بوده و هیچ یک از شهروندان افغانستان آزار واذیت ندیده است.  در حالیکه  همه مردم شریف وبا وجدان افغانستان شاهد همه جنایات ، خونریزی ، بیگر و ببند وبکش  در افغانستان بودند  زندان ها از مردم بی گناه پر بود و هیچ فرقی اززمان  حفیظ الله امین و  اسد الله سروری نداشت. حتی اسدالله سروی سفاک معاون ببرک تعیین شده بود. و جنایتکاران خلقی به غیر از چند تن ( که شاید اطلاعات دیگری داشتند کشته شدند)  متباقی بازهم به خونریزی وخیانت ادامه دادند. زیری، پنجشیری، میثاق  و . . . از رهبران آنها باز در رکاب کارمل و قوای متجاوز جانفشانی کرد ند . اما  همین آقای خادیست که در بطن فرهنگ خانوادگی  نیز از مردم کشی تغذیه کرده است، با گذشت بیست وچند سال یاوه سرایی کرده ، پند می دهد که تجاوز واقعبینانه  دیده شود.  امروز ادعا دارد که بعداز شش جدی هیچ  ظلمی صورت نگرفته. ولی  من خودم شاهد بردن  چند تن از همکاران رادیو تلویزیون افغانستان به وسیله همین خادیست بودم که هرگز برنگشتند.  

بعد از خروج قوای شوروی، چندی گذشت که خود «  برادر بزرگ » پرچو و مضمحل شد. سر دیگ باز شد. دروغ های دوره های قبلی آشکار گردید. جنرال های روس، گورباچف، شواردنازه وزیر خارجه، بعضی اعضای نمرده وزنده مانده دوران برژنف  . . . اعتراف کردند که بد کرده بودیم که  به افغانستان تجاوز کردیم. مگر نه خائنین وطنی به شمول خائنین قلمی آنها ( شاعر صاحبان انقلابی، داستان نویسان « ریالیست» ، سر عقل نیامدند که بفهمند که چه بود وچه شد. زیرا خود را به خوابی زدند که بیدار نشوند. نخواستند بفهمند که کودتا جنایت آورد. با سهم اضافۀ  خلق و پرچم وچندی با سهم بیشتر خلقی ها. مخصوصا باند جنایتکار امین وتره کی . بعد از تجاوز، سهم بیشتر پرچمی ها. وتباهی داشت ونداشت بوسیله قوای  متجاوز.

یک تعداد زیادآن ها جنگ های داخلی کابل را که به وسیل قوت های قدرت طلب کابل را ویران کرد به رخ کشیده کوشش دارند که جنایت خود را پت وپنهان کنند. مگر معلوم  وواضح است که د ر همان جنگ پرچمی وخلقی فقط به اندازۀ نیم سانتی  گذاشتن ریش ریاکاری ، تیل به هیزم جنگ میریختند. دارو دسته های وابسته به ببرک مثل کودتا چی خونخوار نبی عظیمی، جنرال خدا داد، وابستگانی که طرف رشید دوستم رفتند، رفقای تنی  . . . کدامشان نبود که در جنگ های کابل خون ریزی نکرده باشند. البته با این دلخوشی که جنگ تنظیم ها را بیشتر کنیم  تا بازگشت ما آماد ه شود!!

سران تنظیم ها وکسانی که برادرکشی را براه انداختند، هم مسؤولیت خود را دارند مگر روی شما را کارنامه آنها پاک نمی کنند. همینطور موجودیت قوای بیگانه دراین زیادتر ازده سال ویا بی کفایتی های ارگ نشینان طالب نکتایی دار وبی نکتایی، مسؤولیت خود را دارند.

فعلا مهم این است که خائنین درس بگیرند. با سایت ها و محافل ومجالس فریبنده و دایر کردن سالگره ها ویا کرد ها از خالئنین قلمی ، فرزندان خود را فریب ندهند. چون تمام مردم سوابق  آنها را میشناسند. همانطوری که "رنجبر ها" ازهرها، عظیمی ها، تنی ها، گلاب زوی ها  . . . خوب شناختند. اولادها ونواسه هایتان هم شما را میشناسند که : کودتا کردید ، خونریزی کردید، وطن را بدتر اززمان شاه شجاع توسط کارمل وکارملی ها فروختید. دشمن متجاوز شما را تنها ماند وفروخت. قوای خود را خارج کرد. 15 فبروی روزیست که صدای آن  به شما این پند را میدهد ولی شما خود را به کری زده اید به کری !

 

 

 

 


بالا
 
بازگشت