ابراهیم ورسجی

 

درافغانستان،پدیده ی بنام حزب سیاسی یاجبهه ی مخالفِ حکومت وجود ندارد

16-6-1392

اکنون که زمان برگزاریی انتخابات ریاست جمهوری نزدیک شده است، مبارزه درقالب حزب های سیاسی وجبهه های ائتلافی- مخالف وموافق درجهت گزینشی افرادی احتمالی که باید رئیس جمهورمنتخب بعدی شوند؛بالاگرفته است.دراین راستا، اتحادیه های نام نهاد حزبی وائتلاف های فرصت طلبانه ی سیاسی- جبهه ی که حضورشان پیشتردرجامعه چشم دید نبود،خود نمایی کرده ومی کنند.ازدیدگاه نویسنده،درحالیکه برآمدن حزب ها وجبهه های سیاسی- ائتلافی که سنگ دموکراسی راباهدف وبی هدف بهرسوپرتاب می کنند،درجامعه ی تکه پاره ی افغانستان یک پرسمان نیک وستودنی می باشد،اماکارکرد سازش کارانه ومعامله گرانه ی بسیاری رهبرانِ یارهبرنمایانِ حزب ها وجبهه های نام نهاد  سیاسی- گروهی ای چپ- راست- سبز- سیاهِ  دیروزکه؛ اکنون شماری ازآن هابسیارزشتی- پلشتی کرده اند،شرایطی سیاسی-اجتماعی- ذهنی وفرهنگی ویژه ی درکشورما ایجاد نموده است که نمی گذارد نسبت به آن ها وکارکرد شان درامروزوفردا خوش بین باشیم.اما،اگرسیاست را بدورازحوزه ی اخلاق بدانیم،بانرمش درباره ی این گونه افراد وشبهه سازمان- جبهه ها،می توان این گونه داوری کرد :نخست،برنامه وپیامی روشن ومردم گرایانه ی دراختیارندارند.دوم ،همه یااکثرحزب ها وجبهه های نام نهاد، دوکمبودی دارند:نخست،درتمام کم کاری ها وبدکاری های حکومت فاسد کرزی سهیم می باشند.دوم،ازنداشتن خصلت سیاسی ورهبریی نسبی همه پذیر رنج می برند.پرسمانی که نبود آن درحکومت کرزی ،حضورنظامی غرب درکشورما را دوام دار،مردم را ناراض وبرای تروریسمِ طالبان، مواد خام فراهم نمود.

بهرصورت،ازاینکه مادرافغانستان زندگی می نمائیم.جامعه ی تکه پاره ی که، هم ازجنگ ها ودرگیری های درازمدت فرسوده شده وهم دارایی بدترین طرزوشیوه ی حکومت داری زیرنام جمهوری اسلامی می باشد وتجربه ی حزب وجبهه سازیی شکست خورده وناامیدکننده ی راتاکنون داشته است.بنابراین،ساخت وبافت چنان اتحادیه های حزبی وائتلاف های انتخاباتی،یک پرسمان روزمره، آن هم زیرنام مبارزه ی انتخابات ریاست جمهوری می باشد.زمانی که ازروزمره گی درسیاست افغانستان یاد می کنم،هدفم این است که کشوری داریم ازنظراجتماعی- اقتصادی- فرهنگی پس مانده وبافرهنگ قبیلگی- سیاسی ای مستبد سازکه نشان داده است که بسیارخوب می تواند گورستان ارزش های دینی وانسانی شود.اگرکسی یاکسانی درزمینه شک وگمانه زنی دارند،نگاه ژرف بیندازند که درهمین جامعه،چه بلای برسر:شاهی مشروطه،جمهوریت،جمهوریی دموکراتیک،دولت اسلامی،امارت اسلامی آورده شد واکنون چه فاجعه ی بنام جمهوریی اسلامی،دموکراسی،حکومت قانون،حقوق بشر،و...به سرمردم آورده می شود؟ نتیجه هم بدوگونه ی زیر،یعنی برآمدن یک طبقه ی جدید بی فرهنگ وتروریسم که هستی مادی ومعنوی کشوررابه یغماوچپاول برده ومی برد،خود نمایی کرده است.طبقه ی که ازهروسیله ی دینی- قومی- زبانی وقبیلگی برای ماندن درقدرت بهره برداری می کند،حتا فروش قوم-قبیله وخاک بدشمنان دورونزدیک آن.

ازاین رو،لازم است که درجهت بیرون شدن از وضعیت اندوه بارکنونی،بدوکارزیردست بزنیم:نخست،فرایند دموکراتیک دروغین کنونی که به بدترین گونه ی حکومت داری انجامیده است را هوشمندانه چنان تغییربدهیم که روندحرکت ازبدترین حکومت داریی کنونی به سوی حکومت داریی بدتروبدین ترتیب گام برداری به سوی حکومت داریی بد وخیزبرداشتن به سوی حکومت داریی خوب راممکن نماید.دوم،دقت نمائیم که ادامه ی مهره های سوخته ی حکومت کنونی دربرهه ی پساانتخاباتی،جزفاجعه ،فروپاشی ،بازگشت آشوب وتروریسم،نمی تواند دستاوردی دیگری داشته باشد.ودیدگاه منفی نویسنده درباره ی بسیاری مهره ها ویگان های انتخاباتی ای باصطلاح رئیس جمهورآینده سازکه تاکنون به گونه ی ناپایدارخود نمایی نموده است،بکارکرد دیروزوامروز آن ها برمی گردد، تا جهت گیریی منفی ومثبت نسبت به این وآن دسته ی مزدوروتباه کارکه برپایه ی نیازمندی های روزمره چپن وقیافه عوض می نمایند.واقعیت تلخ این است که اگربه برآمد کردن حزب سیاسی درشرایطی پساطالبی موقع داده می شد،اکنون مادارای حکومت بهتروحزب سیاسی مخالف آن می بودیم.وعلت برآمد نکردن حزب سیاسی هم دوعامل زیرمی باشد:نخست،بقایای چپ ها،جهادی ها وطالبان درسیاست وحکومت کنونی وجمع تعصبات گروهی- قبیلگی که نماد آن رده ی بالای حکومت کرزی می باشد؛ بجای تنش زدایی وکمک به تامین صلح ازطریق سیاسی که حزب های سیاسی کانال مردمی ای آن می باشند،تفرقه انگیزی وتنش زایی فراوان کرده است.دوم،کشورهای بیرونی که حکومت درمانده ی کنونی را ایجاد کرده اند ازخصلت ملی گرایانه حزب سیاسی ترسیده کمک نمودند به حکومت کرزی تامانع برآمدن حزب یا حزب های سیاسی شود.طرفه این که نه تنها نگذاشتند حزب سیاسی برآمد نماید،بلکه به شمار106حزب سیاسی نما و12صدانجمن نام نهاد جامعه ی مدنی ایجاد کرده جامعه ی سیاسی ای بیرون حکومتی افغانستان ونهاد های صنفی آن راکه سازندگان جامعه ی مدنی می باشند، بی اعتبار نموده اند. با وجود دغلکاری های فراوان،ادعاهای بسیاردهن پُرکُن وگوش خراش هم می کنند که اسپ ،اُلاغ وقاطرکم خون وخوراک وکندروِ دموکراسی را قمچین زده اند تا کوه پایه های سخت گذرافغانستان راپشت سرگذاشته واردِ زمینِ هموارآن شوند.

دراین راستا،تاجای که به فرایندِ راست ودروغِ دموکراتیک که دومینِ آن درجامعه ی فلاکت زده ی ماحالت روزمره گی پیداکرده است ارتباط پیدامی گیرد،می خواهم به صراحت بگویم که نظام سیاسی ای هرجامعه ی بازتاب وضع اجتماعی آن می باشد؛پرسمانی که درافغانستان وضع بسیاررنج آوری بخود گرفته است.ازسوی دیگر،درجهان کنونی ،نظام سیاسی است که جامعه ی واپس گراوبدبخت را به سوی آینده روشن سوق میدهد.بهرحال،برپایه ی این سخن نغزفارسی که"درکاسه همان می آید که دردیگ پخته شده است."افغان ها؛درحالیکه سزاوارحکومت داریی خوبی بودند،اما،غفلت ،غرض ورزی ،زرپرستی ، باند بازی وقبیله گرایی سیاست کاران بی عرضه وخود فروخته ی آن ها سبب شد که به همین جابرسند که رسیده اند! اکنون که، سخن ها وجبهه سازی ها دررابطه به انتخابات ریاست جمهوری درمیان است وممکن است داغترهم شوند،بهترین گزینه برای جامعه ی ما این است که بکوشد امتحان داده های صفرگرفته را امتحان نکند.زیرا که، "آزموده را آزمودن خطا است"!

زمانی که تاکید براین می کنم که آزموده را آزمودن خطاودرسیاست مرگبارترمی باشد،پس چاره چیست؟ اگربه طبعیت وسرشت سیاست وخطاها وخوبی های سیاست کاران خودی وغیرخودی نگاه کنیم، نشان میدهد که درشرایطی ناگواری که قرارداریم چگونه تصمیم گیری نمائیم تا ازحالت نامطلوب به سوی حالت مطلوب گام برداشته بتوانیم.درصورت کنشگریی موفقانه ی حزب های سیاسی،بیرون شدن ازوضع نامطلوب که زاده ی کارکرد نادرست حکومت گرانِ دیروزوامروز می باشد،آسان ترمی شد.اکنون که حزب سیاسی به معنای جهانی سومی اش راهم نداریم وحزب ها وجبهه های نام نهادی که داریم،یاشریک حکومت درفساد پراکنی می باشند، یاتوسط کسانی ساخته شده اند که تنهاجیب خود را باخالی کردن جیب مردم پُرمی کنند.به سخن روشن تر،حزب های سیاسی نما وجبهه- ائتلاف های انتخاباتی ای فرصت طلب وساخته شده ودرحال ساخته شدن،جزادامه ی راه کاروشیوه ی حکومت مداریی درمانده ونابکارکنونی، کاری دیگری ازآن ها ساخته نیست.افزون براین که،ازدست آن هاکاری درجهت بیرون کردن جامعه ازوضع نامطلوب کنونی وگام برداشتن درسمت وضع مطلوب ساخته نیست؛اماتفرقه اندازی وویرانگری را فراوان کرده می توانند.

بطورنمونه،درهفته ی گذشته یک اتحادیه ی انتخاباتی توسط شماری ازشخص ها وگروه ها که درمیان آن عطامحمدنور،والی بلخ،ازجمعیت اسلامی،محمدمحقق،رئیس یک شاخه ی حزب وحدت اسلامی وعبدالرشید دوستم،رئیس جنبش ملی-اسلامی حضورداشتند،اعلام شد.چون دراین اتحادیه،نقش غیرپشتون ها برجسته بود،بی درنگ،علی احمدجلالی،افغانِ امریکایی، اتحادیه ی یادشده راسمتی معرفی نمود.جلالی درحالی این گونه سخن می گوید که بولایت خود، غزنی، رفته نمی تواند.زمانی که دیگرچهره های هم فکرجلالی راکه برخی ازآن هاهم افغان- امریکایی می باشند؛ دررسانه های دیداری دیدم،وضع شان را ازنظرتماس بامردم وداشتن پایگاه درمیان آن ها ، همسان با او یافتم. ازاین رو،ازشخص ها وسازمان ها وجبهه های نام نهادِ انتخاباتی- زود گذر که فصلی می آیند وباکمک فرصت طلبان درونی اتحادیه ی انتخاباتی ساخته مبلغ های کلانی را به جیب زده به محیط آرام غربی برمی گردند،یاچوکی مناسبی برای خود دردرون وبیرون کشورکمای می کنند،می خواهم که بهرسازمان وجبهه ی برچسپ سمتی- قومی نزنند.بهتراست بجای برچسپ زدن به دیگران که کم یازیاد رائی مردم را درچانته دارند،رائی های که خود آن ها ازداشتن آن بی بهره می باشند،به سه کارزیردست بزنند:نخست،خودشان اتحادیه ی  فراقومی- سمتی بسازند تاکمبود حزب های سیاسی درفرایند انتخابات ریاست جمهوری رارفع کرده بتواند.دوم، درگزینش فردِ مناسب برای ریاست جمهوریی آینده ریزبینی وتعصب گریزی نمایند.سوم،به پایگاه مردمی خود فزونی بخشیده مردم را چنان آگاه وبسیج نمایند که بتوانند حق انتخاب خود را دررای دهی به رئیس جمهورآینده به گونه ی درست بکاربرند.دراین صورت،هم گام بلند به سوی دموکراسی بر می دارند وهم کمک به اتحاد شکننده ی ملی می نمایند.

 

 


بالا
 
بازگشت