ابراهیم ورسجی
کودتاچی های مصری باکشتاروحشیانه ی معترضانِ مسلمان،جنازه ی دموکراسی را برداشتند
26-5-1392
کودتای خون ریزِ 3ژوئیه-13سرطان درمصر،ازچند نگاه تعجب برانگیزبود:نخست این که، درتاریخ کود تاهای نظامی اولین کود تای بود که بسیاری کشورهای بزرگ ازجمله امریکا بخاطرتامین منافع خود ونفرت ازاسلام سیاسی آما ده نشد ند که آن را کود تا نامیده سرزنش نمایند.دوم این که، درتاریخ ننگین کود تا ها ونظامی گری ها آن را کود تا درجهت دموکراسی نام گذاشتند؛ البته باچشم پوشی ازاین واقعیتِ تلخ که درهیچ کشوری، نظامی ها وکود تا چی ها درجهت تحقق دموکراسی گامی به پیش نگذاشته اند.درحقیقت،این کود تا رابه این لحاظ درجهت دموکراسی خواندند که ازتظاهرات30جونِ مصری ها علیه حکومت منتخب رئیس جمهور مرسی، پوششی دروغینِ دموکراتیک برای خود گرفته بود.سوم این که،ازکودتا بودنِ آن به این خاطرچشم پوشی شد که یک رژیم اسلام گرا درمصرزیررهبریی جنبش اخوان المسلمین یا به گفته ی غربی ها، اسلام سیاسی را برکنارکرده بود.حزبی سیاسی- مذهبی ای که ما درِهمه ی سازمان های سیاسی- مذهبی جهان اسلام پنداشته می شود وازاین نگاه دوستان ومخالفان بسیاری درجهان، چه اسلامی وچه غیراسلامی پیداکرده است.ازاین نگاه که به کودتای نظامی های سیاه کارمصری،نام کودتا داده نه شد؛ آن ها با ین بخاطراین که مسلح هستند،فکرکردند که حق دارند دست به هرجنایتی بزنند! روشن است. زمانی که نظامی های کودتاچی درک کنند که بزرگان سیاست درجهان، آن ها راکودتاچی نمی دانند،بخود اجازه میدهند که مخالفان خود را بهرطریقی که می شود بکوبند وازمیدان بازیی دموکراتیک بیرون نمایند.همین که درمصرحالت اضطراری وبربری گونه برقراراست واز25ولایت،در19ولایتِ آن ژنرال ها بامشت آهنین فرمان می رانند، چه کود تا نامیده شود وچه نشود، دال براین است که بدترین نوعِ کود تا دراین کشورِگرفتاربحران بوقوع پیوسته است.
دراین بازیی دموکراسی سوزدرمصر که کشورهای بزرگ بویژه امریکا نسبت به کودتاچیان مصری درپیش گرفته است وکشورهای نفت خیز- شیخی- مستبد- پس مانده ی عرب هم که اسلام دموکراسی گرای نهضت اخوان تهدیدی علیه سلطه ی قبیلگی- بظاهرمذهبی ای آن ها فراهم کرده بود وآن ها بی درنگ12میلیارد دلاربه شماره ی بانکی ای کودتاچیان واریزنمودند.طبیعی است که کودتای درنمایش جانب داردموکراسی برضد آن گام برمی دارد.باتوجه به سخنانِ یاد شده، فاجعه ی کنونی درمصرازپیش قابل پیش بینی می نمود.ازسوی دیگر،کودتا نخوانده شدنِ کودتا توسط سکولار- لیبرال های مصری وبقایای رژیم سرنگون شده ی حسنی مبارک دردرون وکشورهای غربی دربیرون وفراهم کردن پول های کلان توسط کشورهای قبیلگی-نفتی عرب به کودتاچیان،به این معنانیست که نهضت اخوان که هم حکومت منتخبش توسط کودتا سرنگون شده وهم بنام اسلام سیاسی زیرضربات سختِ مخالفانِ بومی وغیربومی ای خود قرارگرفته است باپذیرش کود تا تن به انحطاط داده کودتای دموکراسی براندازرا درجهت تحقق دموکراسی می پذیرد.ازپیش روشن بود که اخوان نمی گذارد که نظامی ها طوریکه در62سال گذشته ستم کرده بودند،برای چندین سال آینده هم باحذف مردم ازمیدان سیاست بویژه کنشگران مذهبی، خودکامگی وستمگری نمایند.ازاین رو،اخوان ازروز3ژوئیه تاروز13اگست،باگردهمایی درشهر نصرومیدانِ رابعه ی عدویه درقاهره، بگونه ی مسالمت آمیزکود تا را، کودتا نامیده آن را درجهت نابودیی دموکراسی سرزنش کرد.نظامی ها که برخرمرادی خود دوباره سوارشده بودند ووزیرخارجه ی امریکا،بزرگترین کمک کننده شان هم کود تا شان را دموکراتیک خوانده بود،به این فکرشدند چراغ سبزبدست آورده اند؛بنابراین، یک گام ازحکومت مبارک که اخوان را نزدیک به القاعده وتهدید به منافع غرب خوانده بود،به پیش گذاشته، آن را جنبشی تروریستی ومخل امنیت مردم نام گذاشتند. مزاحمی که تنها ازطریق میله ی تفنگ باید به سراغ آن رفت.
بادرنظرداشتِ دریافتِ آن چنانی ای کودتاچی ها ازنهضت اخوان وخواست این گروه مردمی که هم درسنگردموکراسی نشسته است وهم خواستاربازگردانی رئیس جمهورمرسی بقدرت می باشد،طبیعی به نظرمی رسید که کودتاچی ها وحامی های بیرونی شان که گوشه ی چشمی مهربانانه ی به سوی آن ها نشان داده اند،درتنگنا قرارمی گیرند.درواقع، همین تنگنابود که دولت امریکا،سناتورمکین وسناتورگراهام را به قاهره فرستاد تا درجهت ایجاد سازش وپیش گیری ازراه حل های خشونت آمیزتلاش نمایند.درعین زمان،وزیرخارجه ی اتحاد یه ی اروپا،خانم اشتون هم راهی قاهرشد تادرجهت خشونت پرهیزی وپیدا نمودن راه حلی مسالمت آمیز، مانع کشتارمصری ها توسط نظامی ها وفرورفتن مصردرآشوب وبحران شود.ازپیش آشکار بود که میان اخوان که بازگردانی ای مرسی به ریاست جمهوری و نظامی ها- سکولار- لیبرال- چپ گرا ها که حکومتِ بدون اخوان را درسرمی پروردند،میانه ی مشترکی وجود ندارد.ازاین رو،نظامی ها کمربه کشتارطرفدارانِ مرسی بستند وکشتارهم با آ غاز کودتای3ژوئیه آغازشده بود نه14اگست.بطورنمونه،51نفربتاریخ8ژوئیه دربیرون قرارگاه ریاست جمهوری،جای که محمد مرسی نگهداری می شد کشته شدند.زمانی که بتاریخ 24ژوئیه عبدالفتاح سیسی،فرمانده کودتا ازمخالفان مرسی خواست که روز26ژوئیه به خیابان ها ریخته مجوزسرکوب برایش فراهم نمایند؛ در روز27ژوئیه،70نفرازطرفداران مرسی درهجوم نیروهای امنیتی کشته شدند.پس ازآن است که درادامه ی کشتارهای پیشین، کشتارمعترضان ودموکراسی خواهانِ مصری در روزچهارشنبه23ماه اسد-14ماه اگست،توسط حکومت نظامی درمصرکه درآن به اعترافِ وزارتِ بهداشت630نفرکشته و2930نفرزخم برداشته اند وبرپایه ی گزارش اخوان المسلمین بیشتراز2000کشته وهزاران نفرزخمی برجای گذاشته است؛براه انداخته شد.کشتاری که سه مسئله ی زیررابرای مصری ها وجهانیان برملاساخت:نخست،فرهنگ سیاسی- استبدادیی مصررا به نمایش گذاشت.دوم،یک باردیگربرای مصری ها نشان داد که ارتشِ آن ها چه وظیفه ی سیاه وننگینی را بدوش گرفته است.سوم،چه پیوندی خنده آوری میان لیبرال- سکولار- ملی گرا- چپ گراهای شکست خورده ی عرب وکودتاچیانِ آن کشور بوجود آمده است؟ واقعیت تلخ این است که برآمدنِ جنبش اخوان المسلمین / برا د رانِ مسلمان، درسیاستِ مصرِپسا حسنی مبارک،دست بسیا ری دموکراسی خواهانِ فریب کاررا با زکرد. اگرکمی به عقب برگشته رخدادهای دیروزوامروزکشورِمصررا باهم گره بزنیم،بحث درباره ی پرسمان های زیراهمیتِ فزاینده ی پیدا می نماید:نخست،کودتای نظامی های وحشی وواپس گرای مصری وخوشامدگویی لیبرال- سکولار- ملی گرا- چپ ها به آن ها نشان داد که تاچه اندازه دشمنی ای آن ها با نهضتِ برا درانِ مسلمان ژرف می باشد.دشمنی ای کورمغزانه ی که سبب شد آن ها دموکراسی را قربانی ای نظامی گرانِ مسخره وبدنامی کنند که خود وبزرگان شان شکستِ رسواخیزی جنگ6روزه ی ماه جون1967وبرداشته شدن جنازه ی ملی گرایی شعاریی عرب ،حکومتِ بی نتیجه ی62ساله وخیانت بداعیه ی فلسطین را درکارنامه ی سیاه وننگینِ خود دارند.دوم،با آغازبهارعربی که هرگزشایسته ی بهارنامیدن نمی باشد،توسط همان سکولار- لیبرال- ملی گرا- چپ ها، این گفتمان برجسته و ازراه رسانه های مصری- عربی وجهانی بخوردِ ملت های عرب وغیرعرب داده شد که اسلام سیاسی ودرراس شان نهضت برا دران مسلمان، دشمن دموکراسی می باشد.سوم،دربراندازیی دموکراسی توسط نظامی های مصری،ائتلافی متشکل ازارتش- لیبرال- سکولار- ملی گرا- چپ های مصری،اسرائیل وارتجاع قبیلگی- واپس گرا- نفتی ای عرب نقش بازی کرد.
درارتباط به اصل نخست،باید گفت که نظامی های مصری حق دارند ازاخوان بترسند.چرا؟به این خاطرکه میراث خواریک حکومت نظامی بسیارفاسد ونابکارمی باشند.حکومتی که از1952تا2011،بقا ودوام خود را درحکومت باحالت اضطراری وسرکوب اخوان می دید وتا که توانست سرکوب کرد وبه شمارشهیدانِ اخوان افزود.افزون برآن، این ارتش براقتصاد وسیاستِ مصری ها بگونه ی بی رقیبی فرمان می راند ومزیدی برآن سالانه یک ونیم میلیارد دلار ازامریکا،بخاطرخوشخد متی به اسرائیل دریافت می کند وهیچ قدرتی درمصرنیست که بازارمالی وتجارتی ای آن را بررسی وازچگونگی هزینه ی پول های بی شمارپرسانش کند! ازهمه مهم تراین که،این ارتشی نابکاربا بهره برداری ازتوان بی رقیب مالی- امنیتی ای خود بویژه با استفاده ازساختارباقی مانده ازحکومت فاسد وستمگرقبلی ،می تواند هزاران اوباش وراه زن را بسیج کرده صداهای اعتراض وانتقادِ مخالفان را درگلوخفه نماید ودرتظاهرات30جونِ باصطلاح لیبرال- سکولار- ملی گرا- چپ گراهاهم بطورزیاده روانه ازچنان اوباشانی علیه حکومت مرسی بهره برداری کرد.بطورنمونه،درتمام شورش ها وآشوبگری ها دردوره ی یکساله ی حکومت منتخبِ مرسی،آشوبگران دفترجنبش اخوان را غارت وآتش زدند وپولیس های باقی مانده ازحکومت قبلی ومتحد نظامی ها بی تفاوت نظاره گریاغایب بودند.عقل سلیم وبازیی دمکراتیک حکوم می کند که معترضانِ دموکراسی خواه هرگزدفترحزب حاکم یامخالف راغارت و آتش نزنند وپولیس هم بدون رعایت پیوستگی به گرایش های ایدئولوژیک- سیاسی وظیفه ی خود راکه تامین نظم عامه می باشد بدرستی انجام دهد! ازاین نگاه که،سردسته های گروه های مخالفِ محمد مرسی،چنان غارت- ویرانگری های را سرزنش نکردند،نشان دادند که لیبرال های غیردموکرات ودموکرات های غیرلیبرال می باشند.باین خاطرکه،لیبرال دموکرات های واقعی، آزادی،تظاهراتِ مسالمت آمیزوحکومت محدود درچارچوبِ قانون می خواهند نه غیرازآن! ازجانب دیگر،جاده سازی وحمایتِ آن ها ازکودتای نظامی نشان داد که سزاوارهمان لیبرالِ غیردموکرات ودموکراتِ غیرلبرال هم نمی باشند.وهمین دموکرات- لیبرال- سکولارهای غیردموکرات بودند که کوشیدند سرخود را درزیرسایه ی تهدیدی اسلام سیاسی پنهان نمایند وحمایت های بی چون وچرای آن ها ازکودتای نظامی واصراربراین که ارتش برای دموکراسی کود تا کرده است،طشت شان را ازبام تاریخ به زباله دانِ جغرافیا انداخت.
باتوجه به آنچه گفته شد،به صراحت می توان ابرازکرد که بیشترازاخوان ودیگرسازمان های مذهبی، ارتشی ها،لیبرال- سکولار- ملی گرا- چپ های مصری بادموکراسی دشمنی دارند.اگردشمنی نمی داشتند،اجازه می دادند که اخوان دوره ی حکومت منتخب4ساله اش راتکمیل ودرسال2016دریک انتخابات دموکراتیک پیروز یا شکست می خورد.دراین صورت،دستاورد ها بسیاروکمبودی ها کم می بودند! بطورنمونه، جنازه ی دموکراسی برداشته نمی شد. مردم مصرچند پارچه نمی شدند. همچنان، نه جان های بسیاری تلف می شدند.ازهمه خنده دارتر، آبروی لیبرال- سکولار- ملی گرا- چپ ها بخاطرحمایت ازکودتای3ژوئیه که به بازگشت حکومت مبارک وکشتار14اگست منجرشد، نمی ریخت! بهرحال،درکاسه همان می ریزد که دردیک پخته شده باشد! دررابطه به کشتارروزچهارشنبه که بی فرجامی ای بهارعربی ودموکراسی خواهی ای سکولار- لیبرال ها- ملی گراها- چپ های مصری را به نمایش گذاشته بزرگترین بحران را درمصردا من زد؛ درواقع،این کشورمهم وپُرنفوس عربی را وارد برهه ی حساس وبحرانی ای کرد که چهار گونه احتمال را می توان برای آینده ی آن پیش بینی کرد:نخست،نظامی های که ازتاریخ درس نگرفته اند گمان می کنند که می توانند بانظامی گری وکودتا، نظم وامنیتِ ستمگرانه- خشونت گرا را برمردمی تحمیل کنند که طعم آزادی را چشیده اند.نمایش نامه ی که راه انداخته شد.دوم،لیبرال- سکولار- ملی گرایان- چپ های مذهب ستیزبه خاطردشمنی با اخوان المسلمین، یابه گفته ی منابع ورسانه های غربی،تهدیدِ اسلام سیاسی،بائتلاف بسیارننگین بانظامی ها،اسرائیل وحکومت های ستمگر- واپس گرا- نفتی ای عرب دست می زنند که دست زدند.ائتلافی که جزشرمساری نتیجه ی دیگری برای آن ها نمی تواند دربرداشته باشد.سوم،متکی براین باور که اسلام سیاسی شکست خورده است وبا راه اندازیی حربه ی تروریست خواندن وسرکوب خشونت بارمی توان آن را ازمعرکه بیرون نمود.درواقع،با این برداشتِ نادرست،نظامی ها- سکولار- لیبرال-ملی گرا-چپ گراهای مصری مرتکب اشتباهی بزرگی شدند.چهارم،بجای نابودشدن یانابود کردنِ اخوان که برداشتِ صوری وسرسری می باشد،این جنبشِ تا اندازه ی بسیاری مردم گراشده و ازغلطی های یکسال دوره ی حکومتِ خود پندگرفته آینده ی خوب وواقع بینانه ی برای خود ترسیم وبابهره برداری ازکشتاربی رحمانه ی نظامی ها وتاکید بردموکراسی، همه مخالفانِ نظامی وملکی خود را درتنگنا قرارمی دهد. این که جنبشِ اخوان روزجمعه16اگست- 25ماه اسد را روزخشم نامیده وازطرفداران خود خواستارتظاهرات سرتاسری علیه حکومت نظامی شد وپس ازادای نمازجمعه بازهم بازارتظاهرات همگانی علیه حکومتِ خشن وستمگرِ نظامی را به نمایش گذاشته نشان داد که به این نزدیکی گریبان ارتش ازچنگال اخوان رهای نمی یابد ونظامی هاهم که به کمبودعقل وحسِ انسانی مبتلاشده اند امر پروازبه چرخبال های نظامی داده اند که برپایه ی گزارش الجزیره80نفروبه گزارش دیگرخبرگزاری ها 95نفررا درمیدان را مسیس قاهره کشته وصدها نفردیگررازخمی کردند.همچنان،رویترزگزارش داد که8نفردرشهردمیتا و5نفردرشهراسکندریه کشته شده اند.درواقع، خیزش ها وکشتارها درروزهای 14-15و16ژوئیه مشعر براین است که دموکراسی خواهی دربرابرکودتاچیان روبه پیش دارد.
دراین راستا،دشواریی نظامی ها این است که می خواهند چرخه ی تاریخ راکه روبه پیش دارد،بازور- فشاروتروربه عقب بر گردانند.عقب گردانی ای که تنها درصورت بیرون را ندن مردم ازمیدان کارزارسیاسی آن هم به نام تامین امنیت و درغیرسیاسی کردن آن هامیسراست.واقعیت این است که درجامعه ی دوشقه شده ی مصرکه طعم آزادی راچشیده است،نمی توان باکودتا وحکومت ستمگرنظامی،امنیت را تامین کرد.بدودلیل:نخست،اخوان که اکنون بنام بازگشت دموکراسی ایستادگی می کند نه حکومت اخوانی- اسلامی،هم حمایت مردمی بدست می آورد وهم مخالفانِ باصطلاح لیبرال- سکولار- ملی گرا- چپ گرای خود را بخاطرهمد ستی باکودتا وحکومت نظامی منزوی می کند.همین که محمد البرادعی ازلیبرال های مخالفِ حکومتِ مرسی ومعاونِ رئیس جمهورِدست نشانده ی ارتش درروزچهارشنبه به این دلیل که دراجرای تصمیم های که باخشونت همرامی باشند،کمک کرده نمی تواند استعفاکرد وداود رشید رهبرجبهه ی نجات ملی، یکی دیگرازمخالفانِ حکومتِ مرسی بدلیل همانند ازمقام خود کناررفت ،نشانگراین است که لیبرال- سکولار- ملی گرا- چپ گراهای دورویه ی مصری درچه موقعیتی شکننده ی قرارگرفته اند؟ ازجانب دیگر،فضای بین المللی درسمتی به پیش می رود که نه به نفع نظامی هامی باشد ونه به نفع سکولار- لیبرال- ملی گرا- چپ گراهای دموکراسی گریزونظامی گرای مصری.بطورنمونه،درآغازکودتا،امریکا آماده نبود که کودتا راکودتاخوانده باعث رنجش خاطرکودتاچیان شود.اما،کشتاروزچهارشنبه14ماه اگست،چنان وحشت باربود که وجدانِ جامعه ی جهانی باستثنای وجدانِ کورِمحافل ارتجاعی- نفت دارعرب جنوب خلیج فارس وعربستان راتکان داد.درواقع،توحش نامبرده سبب شد که موضع گیریی رئیس جمهورامریکاهم سخت ترشود.به گونه ی که، رئیس جمهوراوباما هم آن کشتاررابشدت سرزنش کرد وهم گفت که مانورمشترکِ نظامی های امریکایی- مصری را که قراربود چندی بعد برگزارشود،لغوکرده است.اما،سناتورجان مکین،رقیبِ انتخاباتی ای اوباماکه برای ایجاد سازش میان طرف های درگیربه مصررفته بود،ازحکومتِ اوباما خواست که کمکِ یک ونیم میلیارد دلاری امریکابه ارتش مصررا قطع نماید.
درسرزنش کشتارنظامی های مصری،بارک اوباما تنها نبود،بلکه شدید ترازاو،رجب طیب اردوان، نخست وزیرترکیه موضع گیری و کشتارروزچهارشنبه راقتل عام نامیده خواستاربحث درباره ی آن درشورای امنیت سازمان ملل شد.اردوان تنها کشتارِ روزچهارشنبه نظامی های مصری راقتل عام نخواند،بلکه هم سفیرکشورخود را زقاهره فراخواند وهم ازکودتا خوانده نشدنِ کودتا درمصرازکشورهای غربی انتقاد کرده گفت که درگفت وگوهای پشت درهای بسته آن را کودتامی خوانند وازیادآوریی آن درسخن های آشکارگریزمی نمایند. بهرصورت،درادامه ی خواست اردوان،طوری که رسانه ها گزارش داده اند،روزپنجشنبه15اگست-24اسد، درپی تقاضای استرالیا،انگلیستان وفرانسه،شورای امنیت به نشستِ اضطراری درباره ی اوضاع غم انگیزِمصرپرداخته باابرازتاسف ازوضعیتِ آن کشور،ازدولت نظامی واخوان خواست که نهایت کوشش را درجهت گریزازخشونت بخرج دهند ومنشی عمومی سازمان ملل،بانکی مون مانندِ اردوان، کشتارروزچهارشنبه را محکوم نمود.اتحادیه ی اروپاهم باسرزنش کشتارِروزچهارشنبه خواستارپایانِ حالت اضطراری درمصروپیدانمودنِ راه حل مسالمت آمیزشد.درپایانِ روزجمعه 16اگست که توسط اخوان روزخشم اعلام شده بود ونظامی هامانند روزهای چهارشنبه وپنجشنبه توحش کرده 95نفرمعترض راکشتند،کشورهای آلمان،فرانسه وانگلیستان خواستارگردهمایی اتحادیه ی اروپا برای بحث درباره ی اوضاع مصرشدند.پس ازتوحش ارتش درروزجمعه ی خشم،اخوان هفته ی پیشِ روراهفته ی تظاهرات مردمی خوانده ازمردم خواست که به مبارزه علیه حکومت نظامی ادامه دهند.جالب این است که،با وجود سرزنشِ کشتارروزچهارشنبه توسط اکثرِ کشورهای جهان، باستثنای تونس وقطر.تمام حکومت های عرب، چه شیخی- قبیلگی، وچه نظامی-جمهوری- سکولار-ستمگر،ازکودتای نظامی حمایت وآن راگامی درجهت تامین ثبات مصردانستند.طرفه این که، حکومت مفسد- ستمگر- قبیلگی عربستان باردیگر،درپایان روزجمعه ی خشم، طی بیانیه ی به حمایت خود ازکودتاچیان تاکید و کشتارمصری هاتوسط آن ها را گامی درجهت تامین امنیت خوانده ازهمه حکومت های عرب خواست که به کمک نظامی های وحشی درقاهره بشتابند! جالب این است که،حکومت اسرائیل هم درزمینه همفکرحکومت های عرب می باشد.دراین میان،حکومتِ سوریه که دربحرانی برخاسته ازتوحشِ خود علیه مردم زیرفرمانش گرفتارمی باشد پیشتردرهمنوایی باعربستان ازکودتای نظامی های مصری حمایت کرده بود.اما،حکومت آخوندی ایران که هم درمیخ می زند وهم درنل، درعمل نشان داده است که دررابطه بداعیه ی نهضتِ برادرانِ مسلمان درجهت براندازیی حکومت نظامی درمصر، با اسرائیل وعربستان نزدیک می باشد.
دراخیر، نوشته را این گونه باید به پایان برد که حکومت ها دررابطه به نهضت برا دران مسلمان موضع ورویکردِ گه همسازوگه ناهمسازازخود نشان داده اند که اغلب ازترس شان ازبا صطلاح اسلام سیاسی مایه می گیرد.بطورنمونه،اسرائیل باحماس بیشترازگروه الفتح دشواری دارد وحماس هم شاخه ی ازنهضتِ برادرانِ مسلمان می باشد. ازاین رو،حق بااسرائیل است که مخالف حکومت اخوان درقاهره باشد.ازهمه مهم تراین که،حکومت مرسی طرفداراجرای آن بندها ازقرارداد کمپ دیوید، منعقد شده میان سادات- میناخیم بیگین درسال1979می باشد که به مسئله ی فلسطین مربوط می شود وحکومت های سادات- مبارک ازآن چشم پوشی کرده بودند.پرسمانی که مزید برپیوند حماس با اخوان، باعث درد سر"تل اویو"می شود.ازسوی دیگر،ایدئولوژیی نهضت اخوان ازسازمانش بزرگتروجهان اسلام شمولترمی باشد که گستردگی طرفدارانش درجامعه های مسلمان براین اصل مهرتایید می گذارد. برخلاف، دولت آخوندی ایران ازایدئولوژی اش بزرگترمی باشد.ازاین رو،ادعای رهبری آن را درجهان اندیشه ی مسلمان ها زیرپرسش می برد.زمانی که برخورد ایدئولوژیی کوچک آخوندی باایدئولوژیی بزرگ اخوان با درگیریی فرقه ی ایران درسوریه همراه شد،حکومت مرسی وحکومت آخوندیی ایران را بسیارازهم دورساخت.درسوی دیگرکشمکش،عربستان وحکومت های شیخی- نفتی ای عرب قراردارند که برای عوام فریبی، دین مداری وازهمه سازمان های طالبی- تروریستی – اسلامی حمایت مالی می کنند.البته دین مداریی ستمگرانه وغیراخلاقی.روشن است که این گونه دین مداریی دین- انسان- اخلاق- آزادی ستیزازیگانه چیزی که هراس دارد،همراهی اسلام بادموکراسی،حقوق بشر،آزادیی بیان و رسانه ها وحکومت قانون می باشد.اسلامی که حزب عدالت وتوسعه برهبریی اردوان درترکیه ،حزب عدالت وآزادی برهبریی مرسی درمصر،حزب اسلامی النهضه درتونس برهبریی راشد الغنوشی،نهضت آزادی درایران برهبریی دکترابراهیم یزدی،حزب اسلامی درمالیزی برهبریی دکترانورابراهیم وچند تاسازمانِ خرد وریزدیگربه آن متعهد می باشند.نویسنده تا اندازه ی که درباره ی جنبش های اسلامی مطالعه دارد وتجربه ی غم انگیزافغانستان را نیزشاهد است که غرب راهم درکنارمردم کشورما درتنگنا انداخته است،به این با ورمی باشد که به نفع کشورهای غربی بویژه امریکا است که ازسازمان های اسلامی ای که به همسازیی اسلام بادموکراسی وحقوق بشردربسترفرهنگی جامعه های مسلمان تن داده اند کمک نماید وبکوشد پس ازاین دموکراسی وحقوق بشرخواهی غرب را درجهان اسلام قربانی منافع اقتصادی وحمایت ازاسرائیل وکشورهای ستمگرنفتی- شیخی- تاریخ زده- قرون وسطایی عرب ونظامی های طالب- تروریست پرورپاکستانی نکند.دراین صورت،هم دروازه ی جهان اسلام بروی اندیشه های نو بازمی شود وهم تروریسم- بنیاد گرایی تاریک اندیش مذهبی- قبیلگی همراه حکومت های استبدادیی پرورش دهنده ی آن هاکمرنگ می شوند وهم کمک می کند که مناسبات خوبی میان جهان غرب وجهان اسلام برقرارشود.