توردیقل میمنگی
مسآلۀ دیورند یک بازی شوم پسا استعماری قبیله سالاران واستعماریون درتاریخ معاصرافغانستان
در تاریخ معاصرافغانستان، استفادۀ افزاری ازمسآلۀ خط دیورند وداعیۀ مالکیت افغانستان به مناطق پشتون نشین آن طرف این خط، با عدم توجه به واقعییت های زمان، وارادۀ حقیقی باشندگان آن ساحات که، خواهان چه چیزی در زندگی حقیقی خوداند!، یک مسآلۀ عوامفریبانه وتحمیقی است که، طی ده ها سال، صرفاً با هدف تحکیم پایه های حاکمیت قبیلوی واستفادۀ افزاری ازاحساسات ناسیونالیستی پشتونها وتمایلات میهنی دیگرمردم افغانستان، از طرف دولتمداران فاسد ومعامله گرکشور، با مشارکت مقاطعه کارانۀ خوانین معامله گرآن سوی خط دیورند، راه اندازی ومورد بهره برداری های خائینانه قرار گرفته است.
طرح وراه اندازی این مسآله، درهرمقطعی ازتاریخ، دررابطۀ مستقیم وغیر مستقیم با اهداف وبرنامه های مورد نیازقبیله سالاران حاکم افغانستان واربابان خارجی ایشان تنظیم، ودرمعرض اجرآت تمثیلی ومقطعی قرار گرفته است که، درنفس قضیه هیچگاهی هم منافع عموم مردم افغانستان، خواست وارادۀ واقعی خود مردم آن ساحات که، چه میخواهند ومنحیث یک ملت خواهان چه چیزی در زندگی اجتماعی وسیاسی خود میباشند، مطرح نبوده ونیست.
مثلاً طرح نخستین این مسآله درزمان زمامداری محمد ظاهر شاه وصدارت شاه محمود خان ومحمد داود خان، بیشتر از آنکه مرتبط با خواست وارادۀ مردم افغانستان ویا یک جنبش رهایی بخش مردمی ازآن طرف خط دیورند باشد، بیشترینه مرتبط بود با طرح های پشتون سالارانه وعظمت طلبانۀ شاه ولی خان وداود خان در قلمرو افغانستان وبرنامه های توسعه طلبانۀ اتحاد جماهیر شوروی آن زمان بخاطر رسیدن به آبهای گرم.
درواقعییت امرشکل گیری مسآلۀ پشتونستان وبرجسته شدن مسآلۀ خط دیورند در آن مقطع، یک عکس العمل تهاجمی اتحاد شوروی با استفاده ازاحساسات عظمت طلبانه وناسیونالیستی حکام بر سر اقتدارکابل، دربرابر ایجاد پیمان های نظامی سنتو وسیاتو از طرف قدرتهای غربی بالخاصه امریکا وانگلیس، با اشتراک مستقیم وفعال پاکستان،عراق ،ایران وغیره بود، وعملاً درشکل گیری این مسآله، خواست وارادۀ خود مردم آن ساحات با تعریف مشخص از خواست ونیازسیاسی واجتماعی ایشان، باارادۀ آگاهانۀ مردم افغانستان که معرف نوع رابطه وحمایت شان از خواست مشخص باشندگان آن طرف خط دیورند باشد چیزی دیده نمی شد.
در آن مرحله هیچگاهی هم جواب این سوال که خود مردم آن منطقه که عملاً بخشی از یک کشور، بنام پاکستان محسوب می گردیدند ومیگردند، خواهان چه چیزی در زندگی خود اند:
استقلال؟ خود مختاری؟ الحاق با افغانستان؟؟؟ ویا باقی ماندن درچوکات پاکستان! مورد توجه قرار نگرفته، وطرح مسآلۀ پشتونستان از جانب افغانستان باداشتن حالت یک جانبه، بشکل گسسته وتعریف ناشدۀ خود، شکلی از یک طرح استعماری در مناسبات باهمی افغانستان وپاکستان را بخود گرفت که، این امرعملاًعکس العمل های منفی مردم آن طرف خط وسردرگمی های سیاسی واجتماعی زیادی را درروابط داخلی وخارجی افغانستان، خصوصاً با کشورپاکستان موجب گردید.
ما عملاً می بینیم که موضوع خط دیورند وپشتونستان درکلیه مراحل خود، بیشتر ازآنکه یک طرح واقعبیانه با درنظر داشت منافع مردم افغانستان وخواست باشندگان آن طرف خط دیورند باشد، یک بازی مضحک وبدون دورنما، ازطرف حلقات عظمت طلب پشتون سالاردرکشورما ویک عده خوانین معامله گرودو رویۀ قبایلی در آن طرف خط که مردم ما به آنها لقب خوانین دوسره را داده اند، با تبعییت از اراده های آشکار وپنهان اجانب بوده ومیباشد که، هر آن گاهی بنابه ضرورت چاق ویا لاغر ساخته میشود.
در شرایط فوق العاده دشوار وسردرگم امروزی هم، بلند شدن سروصدای دیورند از طرف دولت حامد کرزی وتیم پشتون سالاران حاکم که تمامی اختیارات کشور مارا در تبانی با اجانب در اختیار خود دارند، مولود یک سلسله پلا نهای مورد نیاز ایشان وجواب دادن بخواست نیروهای اشغالگر خارجی درکشورماست که عمده ترین آنهارادر دو بعد داخلی وخارجی بقرار ذیل میتوان برشمرد:
الف- در بعد خارجی وبین المللی:
- منحرف ساختن ذهنیت مردم ازصد ها سوال بی پاسخ، دررابطه با حضور چهارده سالۀ امریکا ونیروهای اشغالگرخارجی درافغانستان، با پیمانهای استراتیژیکی امضا شده!
- بی جواب گذاشتن شعارهای تحقق نا یافتۀ دولت سازی، تآمین امنیت، خلع سلاح عمومی، ایجاد ارتش وپولیس ملی، محوتروریسم وبنیادگرایی، امحای تولید وتجارت مواد مخدر، بازسازی ویرانی های جنگ، فراهم سازی زمینه های تحقق دموکراسی ومردم سالاری، تآمین برابری حق زن ومرد، حقوق بشروغیره که تهاجم امریکا ونیروهای بین المللی به افغانستان متکی بدان صورت گرفته!
- چگونگی وحاصل پیمانهای امضا شدۀ دفاعی واستراتیژیک با امریکا ودیگر کشور ها!
- تلاش امریکا وانگلیس در جهت تحویل دهی مجدد حاکمیت دولتی به نیرو های فاشیستی مذهبی طالبان وحمل مسئولیت تاریخی این مسآله بخود مردم افغانستان واوضاع کشورهای همسایه.
- ازمیان بردن ثبات این منطقه آسیا از طریق بی ثبات سازی افغانستان ودرگیر ساختن کشورما با قضایای پیرامونی ولاینحل تاریخی با کشور های همسایه.
- وادار ساختن کرزی به ایفای نقش مخالف واعادۀ حیثیت از دست رفتۀ او ازاین طریق، در جهت بدست آوردن اعتبار در دور بعدی بازی ها.
چنانچه شاه شجاع، امیر محمد یعقوب، امیر دوست محمد، امیرعبدالرحمان وغیره مزدوران استعمارهم در تاریخ افغانستان به کرات به اینگونه تکتیک های عوامفریبانه متوسل گردیده اند!!!
- جستجوی راه حل نهایی به معضلۀ دیورند واعطای یک امتیاز به شریک تاریخی استراتیژیک امریکا وانگلیس درمنطقه یعنی پاکستان، وتسلیم دهی همیشگی ساحات آن طرف خط دیورند به پاکستان با پیش کشیدن پای شورای امنیت ملل متحد.
- پدیدآوردن بهانه های حضور دایمی نیروهای امریکایی وناتو ومجبور سازی مردم افغانستان برای پذیرفتن حضور دایمی امریکا ومتحدین آن درافغانستان با قبول تمامی شروط وپیشنهادات، منجمله مصئونیت قضایی افسران وسربازان ایشان در قلمرو کشور ما.
با درنظر داشت حقایق فوق، شکل گیری بحران مصنوعی دیورند وداغ شدن تنور اختلافات مصنوعی امریکا با حامد کرزی یک پلان مشترک امریکا وتیم پشتون سالاران درافغانستان، با همکاری های مشهود نظامیان واستخبارات پاکستان بوده وهدفی جز تداوم بخشیدن به جنگ وقربانی نمودن منافع مردم افغانستان در پای خواسته های منحوس قبیله سالاران حاکم ، ومنافع کشور های اشغالگر ندارد.
ب: در ابعاد داخلی:
- فراهم سازی زمینه های رشد وتحکیم پشتون سالاری وتلاش کرزی در جهت احراز مقام رهبری این حرکت ، با استفاده ازامکانات دست داشتۀ دولتی ومتحد ساختن قبایل پشتون، درراستای شکل دهی یک حاکمیت پا برجای پشتونی در افغانستان.
- تلاشهای مذبوحانۀ کرزی وهوادارانش به ایفای نقش یک شخصیت مستقل وملی، با هدف اعادۀ حیثیت از دست رفتۀ اوواطرافیانش طی سالهای حکومتداری بعداز یازدۀ سپتامبر، وکسب اعتبار در دور بعدی بازی ها.
- سرپوش گذاشتن روی رسوایی های نامکرر وفساد روبه گسترش دولت آقای کرزی، وفراهم سازی زمینه های بقا وادامۀ حیات غارتگران ومافیای قدرت در افغانستان.
- جلوگیری از پروسۀ شکل گیری یک انتخابات آزاد ودموکراتیک ونهادینه شدن دموکراسی ومردمسالاری در حیات سیاسی واجتماعی مردم افغانستان.
بالا شدن موضوع غیر منتظرۀ دیورند وآن هم تا سرحد تصادمات مسلحانۀ سرحدی وویران سازی پوسته های سرحدی پاکستان، یک مانور تنظیم شده در برابر انتخابات آیندۀ ریاست جمهوری از جانب تیم افغان ملتی کرزی گلبدین جمع طالب است که، در صورت نامساعد دیدن فضای برد وباخت خود، انتخابات را با بهانۀ جنگ ونا آرامی های بر خاسته از موضوع دیورند، موکول به آینده های نامعلوم ساخته وجناب کرزی ، همچنان در قدرت باقی بماند.
- حفظ نمودن امتیاز دولتداری به شکل موروثی آن به نفع قبایل حاکم.
- انحراف اذهان مردم از موضوعات مرتبط با اختلاس، فساداداری، خاک فروشی، کاراستخباراتی به نفع یک کشور خارجی ودریافت پول از دستگاه های استخباراتی کشور های مختلف.
خط دیورند بمثابۀ یک سلاح بازی با احساسات مردم
ازهمان بدو تآسیس کشورکنونی افغانستان تا به امروز، معامله گری وبازی با احساسات پاک مردم، واستخدام ارزشها واعتقادات دینی ومیهنی جامعه در پروسۀ داد وستد امتیازات فردی، خانوادگی، قبیلوی وگاهی هم گروهی با اجانب ومنابع بزرگ استعماری، یکی ازرایج ترین بازی های سیاه ومتعفن قبیله سالاران وزمامداران اجنبی پرست درتاریخ این کشوراست که، ما صد ها نمونۀ آنرا در دوره های زمامداری امیران وشاهان سدو زایی، بارکزایی ومحمد زایی از شاه شجاع تا ملا محمد عمر وملا کرزی میتوانیم مورد مطالعه قراردهیم.
بازی های اغواگرانه وتمثیلی دیورند هم که عملاًاز زمان صدارت شاه محمود خان وبه ادامۀ آن محمد داود خان کاکا وپسر کاکای محمد ظاهر شاه تا به امروز، از آن استفادۀ افزاری وتحمیقی در سرزمین ما صورت گرفته است ومیگیرد، یکی از آن نوع بازی ها با احساسات پاک واعتقادات مردم ماست که دامنۀ آن تا همین امروز هم ادامه دارد.
خط دیورند در واقعییت امر، برای قبیله سالاران ومعامله گران قبایلی، شباهت به ماررام شدۀ درون سبد مداری ها وچشم بند های دوره گردی رادارد که، با اطمینان کامل از بی خطر بودن آن برای خود، هیکل ترس آورماررا، در برابر مردم ظاهر وبانوعی قهرمان بازی عوامفریبانه واغواگرانه، پولی چند رااز جیب مردم به جیب خود واریز مینمایند.
مداری بازان قبایلی کشورماهم، از زمانه های دور تا به امروز، هرآن زمانیکه منافع خود ویا اربابان ایشان ایجاب نماید، ماربیجان دیورند راکه استعمارانگلیس با همکاری های صادقانۀ دست پروردگان حریص وبی مایۀ خود، مدتها قبل ازکلیه جهات بی اثر نموده است، روی صحنۀ تمثیل بازی های ننگین خود ظاهر، وازآن در جهت نیل به اهداف وخواسته های داخلی وخارجی خودبهره برداری مینمایند.
البته امضای خط دیورند توسط بابای قبیله سالاران کنونی یعنی امیر عبدالرحمان یک جفای بزرگ وخیانت نا بخشودنی در برابرتمام مردم کشور وباالخاصه خلق های پشتون وبلوچ است، که مجموع مردم افغانستان در رابطه با محکوم سازی شخص امضا کننده منحیث یک خائین ملی نباید غفلت نمایند!!.
آگاهان امور ومردم افغانستان نیک میدانند که، شکل گیری زمینه های تآسیس این کشوربا همین نام وعنوان وبا همین حدود اربعه محصول زشت ترین وننگین ترین ساخت وبافت های امیران مزدوروخاک فروش سدوزایی، بارکزایی ومحمد زایی با استعماریون انگلیس وروس درین ساحۀ آسیاست.
مسآلۀ خط دیورند وفروش مناطق پشتون نشین وبلوچ نشین آن طرف این خط سیاه به انگلیس هاهم، شاهکاری ازرسوایی های تاریخی قبیله سالاران حاکم، در تاریخ این منطقه وجهان که، با شکل دهی جغرافیای اجباری ومحدود به خشکۀ کشور کنونی افغانستان مرتبط بوده، ومستقیماً توسط ابرجنایتکار خاک فروش، امیرعبدالرحمان خان امضا وازجانب وارثین او بگونه های مختلفی، موردتآیید کلی ویا ضمنی قرار گرفته است که، حتی در زمان اعلان استقلال کشور، درسال 1919 میلادی ودوران حکومت امیر امان الله خان هم بر علیه آن کدام اقدام پلان شدۀ ملی صورت نگرفت .
براساس همین معاهدۀ شرم آور، نه تنها کشوری بنام افغانستان با ازدست دادن ساحات وسیعی از قلمروخود، محروم ازراه داشتن به بحرومحدود به خشکه میگردد، خلق های پشتون وبلوچ هم، درپروسۀ تحولات منطقوی وجهانی قرن بیستم میلادی که مصادف است با زوال مناسبات استعماری کهن وتشکیل دولت های جدید بر اساس وحدت واستقلال ملت ها، جبراً به چندین بخش تجزیه واز وحدت ویک پارچگی مورد نیازخود محروم ودرنتیجه ازحق تشکیل دولت بر پایۀ ملت واحد وداشته های اتنیکی مشترک، بگونۀ محروم گردیده اند.
در نتیجۀ آن همانگونه که کشورکنونی افغانستان بعنوان یک کشوراقلیت ها بگونۀ هدفمند واستعماری آن ایجاد گردید، دراطراف افغانستان هم کشورهای چندین ملیتی با مشخصه های استعماری وپسا استعماری متعددی ایجاد، وبدین ترتیب گردانندگان سیستم های مستعمراتی کهن، پیش زمینه های شکل دهی سیستم های استعماری جدید رادر کشور های تحت استعمار خود محیا نموده اند.
بازی دیورند امروزهم یک بازی استعماری از جانب قدرت های بزرگ ونوعی معامله گری از جانب قبیله سالاران حاکم کشور ماست که سرنوشت مردم افغانستان وباشندگان آن طرف این خط سیاه را به بازیچۀ خود تبدیل مینمایند!!!! ولی اهداف کاملاً مشخص وجدا از منافع واقعی باشندگان هردو طرف خط دیورند است.
امیدوارم که مردم وصاحبنظران جامعۀ ما متوجه این حقیقت با اهداف شوم نهفته درعقب آن گردیده، ونگذارند که بیشترازاین داشته های مادی ومعنوی کشورما قربانی خواست وارادۀ حاکمیت طلبان مزدور، ومردمی که در آن طرف خط دیورند امرارحیات دارند، وتعین سرنوشت آنها بخود آنها تعلق دارد، گردیده ولقمه های نان مردم بیچاره وفقیر افغانستان از ایشان دزدیده شود.
مکث کوتاهی بر بحران تصنعی رابطۀ کرزی وامریکا ورابطۀ
مستقیم آن با مسألۀ دیورند
هرچندی که در ظاهرامراختلافات عمیقی برمناسبات ذات البینی دولت مردان امریکا وآقای کرزی سایه افگنده، ودامنۀ این اختلافات بصورت تصنعی روز تا روز گسترده تر میگردد. ولی واقعییت چیز دیگری است وشکل گیری این اختلافات مصنوعی هم، کاملاً درمطابقت با پلانهای امروز وفردای امریکا وانگلیس درمنطقه وجهان قرارداشته، وهدف آن تسلیم دهی دوبارۀ افغانستان به نیروهای فاشیستی مذهبی طالب والقاعده، ظاهراً براساس خواست وارادۀ طالبان نیکتایی پوش در دولت، وتبدیل نمودن کشور به یک مرکز جهانی طالبسازی وصدورآن به دیگر مناطق اسلامی درجهان ومنطقه است که، جلالتماب کرزی وهمدستان او، درین نمایش بخوبی مصروف نقش آفرینی های خود بوده، ازیک طرف پول های میلیون دالری سازمان استخباراتی سیا را بی هیچ تشویشی دریافت ومصرف مینمایند، واز جانب دیگر دهل وسرنای کر کننده واحمقانۀ مخالفت با امریکا را هم بصورت دوامدارآن هرروز بلند وبلند تر بصدا درآورده، وچاشنی جنگ با پاکستان راهم با استفاده از نام خط دیورند به آن علاوه مینمایند که، با در نظر داشت واقعییت این دوران وحالتی که افغانستان گرفتار آن میباشد، بذات خود سخت مسخره وگویای دیده درایی وبی حیایی بیش از حد این دلقک های استعمار دربرخورد با مردم وسرنوشت یک کشوراست!!!
هدف اساسی این بحران آفرینی، در روابط فی مابین امریکا وافغانستان وهمچنان بلند شدن ناگهانی داعیۀ دیورند واعلان عدم به رسمیت شناختن این معاهده از جانب شخص کرزی، کاملاً باهم مرتبط بوده وجنبۀ تفننی دارد، که اهداف آشکاروپنهان آنرا بازهم تحکیم مواضع دفاع از منافع امریکا وغرب درمنطقه ورسیدن به نوعی معاملۀ بیدرد سر با قبیله سالاران ومحافل مافیایی موجود در افغانستان میباشد.
من الله توفیق