تقوی الله تقوا

 

خصومت بین پاکستان وافغانستان؛ عوامل مختلف ومتعدد دارد

 

 از بدو پیدایش پاکستان در سال (1947) همواره چند فکتور مهم در تشدید مناسبات و خصومت های ذات البینی افغانستان و پاکستان قویاً اثر گذار بوده و بعضاً منجر به ظهور و افول رژیم های سیاسی طی نیم قرن اخیر در افغانستان گردیده است.

اول:  خصومت دیرینه برسری ترسیم خط مرزی دیورند و امتناع دولت های سلف افغانستان ازشناسایی رسمی این خط بعنوان مرز مشترک دو کشور   . ترسیم این خط مرزی درعهد امیر عبدالرحمن خان (سال 1893) طی قرار داد نامة ازطرف بریتانیایی کبیر به دولت افغانستان تحمیل گردید. گرچه متن و مفاد قرار دادنامةمزبور هیچگاه ازطرف دولت های افغانستان به آگاهی عامة مردم رسانیده نشد که در آن سند چه نوع تعهدات و الزامات مندرج است و چه وقت و تحت کدام شرایط و در چگونه وضعیتی اعتبار قرارداد نامه قابل فسخ است.

دوم: با توجه به سه جنگ خونین که در گذشته میان هند و پاکستان واقع شد و در نتیجة آن جنگها، پاکستان قسمتی از اراضی و سرزمین های متبوعة خود را از دست داد،  (مانند بنگلادش در جنگ اول و کشمیر تحت اثر هند در جنگ دوم) از آن به بعد پاکستان همیشه خود را در آستانه چهارمین مرحلة جنگ با هند احساس نموده و به تبع ازآن ازوقوع سومین شکاف بزرگ ارضی و سومین تجزیه قومی و سیاسی نگرانی عمیق داشته و پیوسته با اتخاذ تدابیر استراتیژیک نظامی کوشیده است در صورت درگیری چهارمین جنگ باهندوستان که یقیناً به مراتب خطرناکتروخونین تر ازسه جنگ گذشته خواهد بود، چگونه از خود مدافعه نماید. بتاسی از این نگرانی همیشه دولتمردان پاکستان بسوی افغانستان اززاویة عمق استراتیژیک  ومحل مناسب برای عقب نشینی  نیروهای نظامی و اختفأ تسلیحات سنگین و پیشرفتة اتمی خود در عمق دره ها و قلل کوههای افغانستان نگریسته است. چون اراضی و موقعیت جغرافیایی پاکستان طولاً طوری واقع شده که موشکهای هستوی هندوستان هر نقطة آنرا به سادگی میتواند هدف گیری نماید. برنامة عمق استراتیژیک نظامی پاکستان درخصوص افغانستان هیچگاه به سادگی تطبیق و تعمیل نخواهد شد مگر اینکه در افغانستان دولت مقتدر مرکزی و در مجموع فرهنگ دولت داری ازمیان برداشته شود و سلالۀ عناصر ملی و روشنفکران سیاسی و  آزادیخواهان وایثار گران استقلالیت و تمامیت ارضی افغانستان، تدریجاً  وبه اشکال مختلف از بین برود  و افغانستان  به سرزمین فاقد دولت ملی ونظام سیاسی و محیط مساعد برای فعالیت گروه های تمدن ستیز و دولت گریزو گروه های تروریستی القاعده و طالبان تبدیل گردد.

سوم: درصورت تسلط پاکستان به افغانستان بالوسیلة طالبان و یا هرعنوان مذهبی و قومی دیگر، پاکستان  میتواند ازمقولة (جهاد) حد اعظمی استفاده را بر ضد هندوستان نموده وصفوف داوطلبان جنگی رابرعلیه هندوستان در کشمیربسیج نماید. مخصوصا اینکه افغانها درطول سه دهه جنگ تجارب و آبدیدگی کافی درزمینة انواع جنگ های گوریلایی حاصل نموده وتلفیق انگیزة قوی مبارزه بامشرکین با تجارب جنگی چند دهة اخیر، نتایج دلخواه را برای پاکستان در جنگ کشمیر بر علیه هند ببار آورده و از هزینه ها و مصارف نظامی پاکستان به پیمانة قابل ملاحظه خواهد کاست.

چهارم: در صورتیکه افغانستان جایگاه شایسته و بایستة خود را در جامعة جهانی دریابد و نظام مشروع و قانونمند سیاسی مبتنی بر اراده ای آزاد  مردم و حمایت جامعة بین المللی درافغانستان استقرار یابد، و همچنان اقتصاد ملی و میزان در آمدها و قدرت مالی مردم تقویه گردد، وحدت ملی و همگرایی مردم افغانستان بر مبنای شناسایی و احترام به اقوام دیگر وهمۀ باشندگان کشور تحکیم شود، اهمیت جیو استراتیژیک افغانستان در منطقه برجسته شود، در آنصورت یقیناً موقعیت سنتی و قدیمة پاکستان برای غرب که عمدتاً وظیفه ژاندرام منطقه را بعهده داشت تضعیف گردیده و پاکستان مصروف آرام سازی شورش ها و آشوب های درونی خود گردیده و به تدریج از اهمیت آن کاسته خواهد شد. بدیهی است که پاکستان چنین وضع را هرگز و ابداً نمی خواهد.

پنجم: باتوجه به اهمیت روزافزون منابع نفتی و انرژی های فوسیلی درجهان، پاکستان پیوسته تلاش دارد از طریق افغانستان به بیابانهای نفتی آسیای میانه وحوزۀ خضر راه یا فته وبقای اقتصاد رقابتی خویش را ازرهگذر تامین انرژی بیمه نماید. این هدف در صورت بهتر بر آورده شده میتواند که افغانستان به یک منطقة خود مختار عنعنوی و فاقد دولت مرکزی وفاقد مراجع اخذ عوارض و مالیات گمرکی تبدیل گردد. به معنای دیگر مناطق قبایلی پاکستان بایددرحد افغانستان منبسط گردد ویا افغانستان در حد مناطق قبایلی تقلیل یابد .

ششم : پاکستان یک کشور بحران آفرین وماجراجو است و  راز بقای خودرا در تضعیف وفنأ دیگران می جوید،ازینرو همواره  خویشتن رادر معرض تقابل وتخاصم  همسا یگان دانسته وبخصوص تهدیدات فزایندۀ را  از سوی همسایۀ قدرتمندش هند احساس مینماید ؛ با توجه بدین وضعیت به هیچ وجه تحمل یک دولت مقتدر مرکزی دیگررا  بنام افغانستان  که پیوسته به مسایل متنازع فیه ارضی و مرزی اصرار ورزیده است ندارد.

هفتم: یکی از عوامل اصلی عقب افتادگی اقتصادی و دوری افغانستان از متن فعالیت های تجارت بین المللی، محاط بودن افغانستان به خشکه و عدم دسترسی مستقیم به بنادر بحری است. آرزوی رسیدن به آب ها و بنادر بحری یکی از دغدغه های درونی و ایده آل دولت های ملی افغانستان در طول سالها ی گذشته بوده است. در واقع درب خانة افغانستان از راه پاکستان باز و بسته میشود. هر موقع که پاکستان لازم دیده است و یا اختلاف سیاسی میان دولتین رخ داده است، پاکستان به سادگی توانسته است دروازة اکمال مواد ارتزاقی را به روی مردم افغانستان   مسدود و این کشور را نوعاً در محاصرة اقتصادی و تنگناهای تجارتی و انسداد راه های مواصلاتی و اکمالاتی قرار دهد.

در این میان برخی ها بدین نظر اند که با تک قومی ساختن دولت در افغانستان و یا اشتراک و راهیابی گروه های طرفدار پاکستان در بدنة قدرت سیاسی افغانستان ممکن رضایت پاکستان بالنسبه حاصل شده و از مخالفت و عداوت با دولت افغانستان دست بردار شود، و عدة دیگر درین اندیشه هستند که با به رسمیت شناختن خط دیورند از طرف مراجع ملی و دولت افغانستان، ممکن انگیزة اساسی منازعه میان افغانستان و پاکستان رفع گردیده و پاکستان تبدیل به همسایة خوب و دارای سلوک حسن همجواری و سیاست گذاری های مسالمت آمیز گردد. همچنان عدة براین باوراند که تحقق فرآیند طالبانی شدن افغانستان و به قول«پرویز مشرف» talibanization و رویکار آمدن حکومت بنیاد گرای دینی در افغانستان میتواند به خودی خود افغانستان را در تعارض و ضدیت با ممالک غیر اسلامی و بویژه هندوستان قرار داده و بدین ترتیب پاکستان به یکی از اهداف مهم خود نائل خواهد آمد. اما در خصوص پاکستان یک حقیقت را نباید از نظر دور داشت که این کشور در پی حفظ و توسعة منافع ملی خود است و   برایش بسیار مهم نیست که گروهای طرفدارش دین گرا هستند ویا لاییک وسکولار، اما چون در حال حاضر خشونت و تنفر مذهبی و دین نمایی طالبان بیشتر میتواند این منافع را تامین نماید، پاکستان از این گروه حمایت رسمی و غیر رسمی مینماید ورنه همین پاکستان در داخل هندوستان ازگروه های مائوییست هم بر ضد حکومت هند حمایت میکند.

خلاصه و ما حصل کلام اینکه: دولت پاکستان به چیزی کمتر ازسقوط کامل افغانستان قناعت نکرده و تحقق تمام مقاصد و مطالبات فوق را در توامیت و تمامیت یگدیگر میخواهد.یعنی طوری نیست که در رابطة خط دیورند بروفق نظر پاکستان سیاست و معاملة درپیش گرفته شود و پاکستان ازتعقیب اهداف دیگر صرف نظر کند. يعني هدف پاكستان صرفاً حل منازعة خط ديورندآنطور که استاد غلام محمد محمدی درآثارشان توضیح نموده اند  نيست. ایجاد ادارة مستقل طالبان در وزیرستان شمالی و گسترش و زمینه یابی فعالیت انان در داخل افغانستان همه در راستای یک هدف نهایی سرنگونی دولت و امحای نام افغانستان از نقشة سیاسی جهان پیش میرود. پاکستان با عمر کمتر از شصت سال یک کشور فاقد هویت تاریخی ـ سیاسی است، و به ارزشهای تاریخی و مفاخرملی و غرور و سر افرازی ملل دیگر احترام و اعتنا ندارد. پرویز مشرف رییس جمهور اسبق این کشور در کتاب که  تحت عنوان (در خط آتش) نوشته و آنرا در طی سفر ی  به مجامع سیاسی و مطبوعاتی امریکا نشانداد گفته است:

 ما در سالهای مبارزه با تروریسم تعداد زیاد افراد و از جمله افغانها را به جرم اعمال تروریستی دستگیر و در ازاء پول به امریکایی ها فروختیم. یک رییس جمهور به افتخار از بیزنیس پر درآمد آدم فروشی صحبت میکند و خم به ابرو نمی آورد. در حالیکه این گفتة رییس جمهور پاکستان برای عادی ترین فرد افغانستان مایة شرم و ننگ بوده و حتی قاچاقبران و دلالان معاملات جنسی و روسپی ها چنین جملة را به زبان نمی آورند.

 پاکستان در قبال افغانستان یک هدف ثابت و تغییر ناپذیر دارد (هدف نابودی کامل افغانستان)و برای نیل بدان هدف به انواع پالیسی ها و ترفند ها و روشهای تشدید اختلافات قومی افغانها و تحریک و تقویت گروههای شدیداً تندرو مذهبی و قشری متوصل میشود.

چندی قبل  آقای حامدکرزی رییس جمهور افغانستان ارادۀ خویش  را مبنی بر عدم شناسایی خط دیورند درمجالس مطبوعاتی اظهار نمود وبرخلاف معمول تاهنوزازین گفته خویش پشیمان به نظر نمی رسد وهنوز ازپاکستان عذر خواهی نکرده است( چون  آقای کرزی بارها برعلیه پاکستان عمداً وسهواً سخنان گفته وروز دیگر تغیر نموده واز پاکستان معذرت خواهی نموده وحتا پاکستان رابرادر خوانده است ) .  آقای کرزی این سخنانرا درآستانۀ هفدهمین سفرش به هندوستان اظهار نمود وهدفش ازین سخنان قطعاً مخاصمت جدی باپاکستان نیست وچشمش به هدفهای دیگرمعطوف است . اول دامن زدن به خصومتهای شدید  پاکستان ومختل سازی  بیشتر از پیشتر اوضاع امنیتی افغانستان قبل از فرارسی تاریخ برگزاری دور سوم انتخابات ریاست جمهوری درماه حمل 1393 . تاان زمان  اوضاع امنیتی وسیاسی واجتماعی کشور باید چنان مختل وچنان به بحران کشانده شودکه امکان برگزاری انتخابات منطقاً وعملاً ممکن نباشد ، در انصورت رییس جمهور حسب صلاحیتهای مندرج در قانون اساسی ، حالت اضطراررا  اعلان  وباجوسازی و جلوگیری از اجتماعات مردمی ، بربقای دولت ناکارا و فاسد ش ادامه خوهد  داد .

دوم ، اگر چنین ترفندی به نتیجه نرسد وبهر حال ودر هر شرایطی باید انتخابات طبق احکام قانون اساسی منهای حق کاندیدی آقای کرزی برگزار شود، درآنصورت  امید حداکثر ی آقای کرزی آنست که از حد شاه شجاع دوم ودست نشاندۀ امریکا به حد چهرۀ مخالف پاکستان تغیر موقف داده ودرنزد مردم افغانستان وپیشگاه تاریخ بحیث چهرۀمنفور ومغضوب معرفی نباشد ، اما مردم افغانستان داوران ساده وصبور وحقیقت نگر هستند وبرای همیشه فریب سیاستمداران عوام فریب وسپید جامگان سیاه دل را نخواهند خورد  وتاریخ افغانستان نیز به دیری وسختگیری قضاوت نموده وجایگاه واقعی وطن دوستان ووطن فروشان را تعیین خواهد کرد .

 

 

 


بالا
 
بازگشت