تقوی الله تقوا

 

جامعۀ افغانستان در تقابل توسعه گرایی وتوسعه گریزی

     بحث در مورد توسعه ی پایدارملی، با مختصات جامعه ی افغانستان، از یكسو آسان است و از سوی دیگر اشكالاتی دارد، یكی از اشكالات اینست که این بحث قبل از آنكه وارد مباحث دانشگاهی و علمی گردد، راهش را در میان مردم گشوده و به مهمترین گفتمان ملی تبدیل شده است. با توجه به نتایج تحولات سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و مدنی که در یك دهه ی اخیر در افغانستان واقع گردیده است، امروز مردم افغانستان مزایای توسعه را کم و بیش میدانند و در جهت نیل به اهداف توسعه، دسترسی به امكانات رفاهی، تقلیل فقر، ارتقای سطح زندگی و بهبود معیشت خویش پیوسته تلاش می ورزند. امروز در افغانستان به استثنای کسانی که گرفتار جهل مرکب هستند و از احساسات دینی و باورهای سنتی مردم به حیث عامل بازدارنده ی فرایند توسعه سؤ استفاده می نمایند، بقیه ی مردم با شور و شعف زاید الوصف از روند توسعه استقبال نموده و در تحقق اهداف توسعه عملاً مشارکت دارند. توسعه ی پایدار و متداوم وقتی در جامعه نهادینه می گردد که همه آحاد و اصناف جامعه ضرورت پذیرش توسعه را درك نمایند. در غیر آن با اجبار و تظاهر نمیتوان به حصول اهداف توسعه ی راستین نایل آمد.

تعریف توسعه:

   توسعه تعریف چند سطری گوناگون و بسیار دارد و در اینجا به تعریف دو کلمه ی توسعه اشاره میگردد . تعریف دو کلمه ی "توسعه" "سطح رفاه" است، همانطوری که تعریف دو کلمه ی فلسفه   «جستجوی حقیقت » وتعریف دوکلمه ی سیاست «جستجوی قدرت» است. توسعه دارای سه جنبه ی اساسی ذیل است: جنبه ی رشد اقتصادی، جنبه ی توسعه ی انسانی و جنبه ی توزیع برابر در آمدها. تحقق توسعه در کشورهای مختلف نتایج مختلف ببار آورده و شاخصهای سنجش رفاهیت همگانی همیشه و در همه جا یكسان نیست. در برخی کشورها جنبه ی رشد اقتصادی توسعه بیشتر تحقق یافته و در کشورهای دیگر جنبه ی توسعه ی انسانی بیشتر مطمح نظر بوده و همینطور در شماری از کشورها جنبه ی توزیع برابر در آمدها بیشتر تعمیم یافته است.

  در افغانستان تمام جوانب توسعه از نیازهای اهم مردم است. اما جنبه ی توسعه ی انسانی بیشتر به شرایط و مبانی زندگی مردم افغانستان سازگاری دارد. چون در جنبه ی توسعه ی انسانی به شاخصهای رشد معارف، افزایش حد میانگین دوره ی حیات، کاهش مرگ و میر کودکان و مادران، افزودگی درآمد سالانه و توسعه ی ناخالص ملی بیشتر توجه مبذول می گردد.

  ازسوی دیگر رابطه ی توسعه و دمكراسی بویژه در توسعه ی انسانی یك رابطه ی مثبت و متقابلاً اثر گذار است. در حالیكه در جنبه ی رشد اقتصادی و یا توزیع برابر در آمدها، رابطه ی توسعه و دمكراسی گاهاً رابطه ی متضاد است.

رابطه ی توسعه و دمكراسی:

  چنانكه قبلاً گفته شد، رابطه ی توسعه و دمكراسی همیشه و در همه جا نتایج یكسان ببار نیاورده و گاهاً یكی در مقابل دیگر چالش آفرین بوده است، از حیث مثال به شمار کشورهایی میتوان اشاره نمود که از نظر نظام سیاسی انحصار طلب، تمامیت خواه و حتا دیكتاتور هستند، اما از نظر توسعه ی اقتصادی به مدارج عالیه ی ترقی و پیشرفت نایل آمده اند. بعضی کشورهای دیگر دارای نظام دمكراتیك و منتخب هستند، اما از جهت توسعه ی اقتصادی وسطح رفاهیت اجتماعی رشد چندان ندارند. لهذا کشورهای در حال توسعه را از نظر رابطه ی توسعه و دمكراسی میتوان چنین تقسیم بندی نمود:

 

-1 کشورهای دمكراتیك توسعه یافته مانند هند ومالیزی؛

-2 کشورهای دمكراتیك توسعه نیافته، مانندجامایكا و کاستاریكا؛

-3 کشورهای غیر دمكراتیك توسعه یافته، مانندچین، کوریای شمالی و ایران؛

-4 کشورهای غیر دمكراتیك توسعه نیافته، مانندهایتی، کانگو و افغانستان.

  از آنجایی که دمكراسی در افغانستان یك پدیده ی نو پا است وهنوز ارزشهای نظام مردم سالار و جامعه ی مدنی در سطوح مختلف حیات سیاسی و اجتماعی نهادینه نگردیده است. لهذا جنبه ی توسعه ی انسانی به تقویت دمكراسی کمك می نماید و گزینه ی بهتر به شمار می رود. اینكه دمكراسی پیش شرط توسعه است و یا پیامد توسعه، بستگی به شرایط جامعه دارد . برخی کشورها حتی کشورهای پیشرفته ی صنعتی مانند انگلستان توسعه را از مبدأ دمكراسی آغاز نكرده و دمكراسی در مقاطع خاص از فرایند توسعه یافتگی پدید آمده است. اساساً مقولات توسعه و دمكراسی را در امتداد عمودی همدیگر نباید مطالعه و تحلیل نمود بلكه در یكنوع تنیدگی افقی قابل مطالعه هستند. در یونان باستان ارزشهای دمكراسی و به تبع از آن نهادهای جامعه ی مدنی در حد قابل توجه رشد کرده بود اما از مفهوم توسعه به معنای واقعی کلمه چندان اثر و خبری نبود و دمكراسی در جامعه ی یونان برخلاف جامعه ی انگلستان در فرایند توسعه پدید نیامده است. معمولاً سطح رفاه که همان تعریف کوتاه توسعه است، به بازدهی اقتصادی و سطح در آمد ملی بستگی دارد.

  در حالیكه دمكراسی به معنای احقاق حقوق مدنی و سیاسی است. بعضی اندیشه ورزان سیاسی ومحقیقان علم حقوق، دمكراسی را بمثابه ی گلی" میدانند که در شرایط معین اجتماعی و اقتصادی ریشه می دواند و شاید نتواند بدون این شرایط شگوفا شود.

  در افغانستان دمكراسی پایدار الزاماً محصول توسعه ی پایدار است. در غیر آن ما در تاریخ معاصر افغانستان چند بار شاهد رویش و پژمرش نهال دمكراسی بوده ایم.

 

توسعه گرایی وتوسعه گریزی در افغانستان :

یكی از مولفه های مهم پایداری توسعه، مشارکت مردم درتحقق روند توسعه است.  باتوجه به تجارب وهشیاری که مردم افغانستان دراثروقوع جنگها و تشدید انواع بحرانات سیاسی و اجتماعی در چند دهه ی اخیراندوخته اند، خوشبختانه روحیه توسعه گرایی  به توسعه گریزی فایق آمده است. در تاریخ افغانستان ما دوره هایی را بیاد می آوریم که گاهآ دولتها توسعه گرا بودند و مردم بعلت چالشهای سنتی وافکاردگم ومتحجر مذهبی توسعه گریزی نشان میدادند مانند دوره شاه امان الله خان که مردم برطبق برنامه های اصلاحی وانكشافی اورفتار نکردند ودرمقابله ومعارضت قرارگرفتند . بالعكس در دوره حاکمیت طالبان مردم توسعه گرا بودند و دولت به دلایل قرائت خاص از معتقدات دینی و گرایشهای سنتی نه تنها توسعه گریزبود بلکه شدیداٌ توسعه ستیزی نشان میداد .همچنان در تاریخ افغانستان دوره هایی وجود دارد که هم مردم و هم دولت هردو(به استثنائی موارد خاص که دولت بخاطرتداوم حاکمیت وحفظ بقایش مصلحتاٌتوسعه گریزی نشان داده و با هر گروه مسلح مخالف با هر شرایط و لو به قیمت توسعه گریزی حاضر به مصالحه است ) هر دو تقریبآ توسعه گراهستند.

فقر و توسعه درافغانستان

فقر زدائی در جامعه ی افغانستان، یكی ازماموریت های اصلی دولت و یكی از شرایط ضروری توسعه ی پایدار ملی است،چون تعداد کثیری ازهموطنان ما در فقر نسبی وفقرمطلق بسر میبرند. برمبنای آمارو ارقام منتشره ی " اداره مرکزی احصائیه ی " افغانستان حدود 36 % نفوس کشوریعنی بیشتر از یك سوم جمیعت در تحت خط فقرزندگی می نمایند. درافغانستان فقر ویژگی منحصر به خود را داردمانندسایرپدیده ی زندگی دراین کشور که مختصات خودرا دارند از قبیل دموکراسی، روشهای حكومتداری، جایگاه و حقوق زنان، و غیره. مقوله ی فقر در کشورما که دارای خصوصیات سنتی منحصر بخود است ،از نظر شاخصهای علمآ پذیرفته شده ی جهانی شایداصطلاح بسیار متعارف نباشد اما از نظر اینكه پاره یی معضلات افغانستان ویژگهای مشخص جامعه ی خود را دارد و با شاخصهای معین و برابر جهانی قابل سنجش نیست، این اصطلاح بكار برده شده است. فقر و محرومیت پدیده یی اند که از سالهای متمادی بدینسو و شاید در طول تاریخ دامنگیر مردم افغانستان بوده و نسل های مارا از بدو تولد و گهواره تاهنگام موت و گورستان رنج داده است.  با رویكرد نوین جامعه ی جهانی به امور افغانستان در سالهای اخیر در واقع مساعد ترین فرصت تاریخی میسر شده تا مردم افغانستان بتوانند ابرهای تیره و سهمگین فقر را از فراز دیهه و کاشانه ی خود دور سازند.میلیونها و میلیاردها دالر کمكهای جامعه ی جهانی در نتیجه ی تعهدات چند کنفرانس مهم بین المللی مانند کنفرانس بن اول، توکیو، لندن، پاریس، کابل،بن دوم، به افغانستان سرا زیر شد و امیدهای درزمینه ی کاهش فقر و تهید ستی در دلها شگفت، اما با تآسف و تلخی باید گفت که حضور سایه ی سنگین فقر بر فراز آسمان ملت ما هنوز در گردش است.

   فقر مانند توسعه تعاریف گوناگون دارد و عمد تآ از دودیدگاه؛ یكی دسترسی به منابع تغذ یه جهت امرارحیات و دیگری درجه ی مشارکت در حیات جمعی تعریف میگردد. در تعریف اول امكانات دسترسی به حد اقل نیازهای زندگی ازقبیل غذا، آب سالم،پوشاك، مسكن، آموزش،مراقبت های بهداشتی مطرح است و میگوید:فقرعبارت از ناتوانی انسان در فراهم آوردن نیازهای بنیادی جهت رسیدن به یك زندگی شایسته وآبرومندانه میباشد. البته مفاهیم شایسته و آبرومندانه در شرایط محیطی خاص وفرهنگهای مختلف معانی مختلف دارد. از همین رودومین اصطلاح « فقرافغانی » را باتوجه به اصل خاص گرایی فرهنگی بكار بردیم . در تعریف دوم فقر از دیدگاه درجه ی مشارکت افراد درحیات جمعی مانند، حضوردر تصمیم گیری ها، تعین اولویت ها در محیط زندگی...وغیره تعریف گردیده و گفته میشود: افراد در صورتی فقیرشمرده میشوند که نتوانند در زندگی مشترك جامعه یی که در آن بسر میبرند مشارکت داشته باشند.بادرنظرداشت تعریف دوم جامعه ی روستایی ماچندان فقیرشمرده نمی شود زیرا اکثریت افراد و شهروندان که در روستاها بسر میبرند، عضویت شوراهای انكشافی محل رادارند و از طریق این شوراها در پاره زمینه های حیات اجتماعی و اقتصادی و تولیدی و عمرانی مشارکت دارند.

   همچنان فقر از دو دیدگاه " نسبی" و "مطلق" موردارزیابی قرار گرفته است. فقر مطلق به سطح زندگی کسانی گفته می شود که آنقدر درآمد ندارند تا بتوانند حد اقل نیازهای تغذ یه را برحسب ارزانترین انواع مواد انرژی زا تأمین نمایند، فقر نسبی به مقایسه ی سطح زندگی افراد با سطح زندگی معمولی جامعه پرداخته و میزان تفاوت هارا محاسبه و برآورد مینماید، وزندگی در حداقل معیشت را نشان میدهد . خط فقر بر اساس حد اقل معیشت، تآمین موادغذایی در حد نورمال، کالری مورد نیاز روزانه وآسیب پذیری خانوارها بر طبق نماگرهای رفاهی ویژه محاسبه می شود، قرار مطالعات، بیشتر ازیک ثلث نفوس جامعه ی ما در زیر خط فقر قرار دارد. جامعه ی ما طی دهه ی اخیر با جذب حمایت سرمایه بزرگ جهانی بصورت متوازن و متناسب رشد نكرده و نمیتوان اینگونه انكشاف را انكشاف واقعی نامید. بعباره ی دیگر جامعه ی ما تا کنون در مسیر رشد کاریكاتورگونه قرارگرفته وحجم  نیازهای اصلی مردم وترقیات حاصله در عرصه های اقتصادی واجتماعی وفرهنگی قطعاً متناسب نیست .

توسعۀ دروغین و توسعۀ راستین:

در نتیجه ی رویكرد نوین جامعه ی جهانی به امورافغانستان بعد از حوادث 11 سبتامبر 2001 چندین کنفرانس بین المللی در راستای توسعه ی پایدارافغانستان و بهبود شرایط زندگی مردم بر گزار وسرمایه های بزرگ پولی و مادی و تخنیكی جذب وبه مصرف رسید .اما با یك نگاه تحلیلی و نقادانه به شرایط و ملزومات توسعه ی پایدار در جامعه میتوان گفت آنچه تا کنون بنام "توسعه " در افغانستان انجام یافته توسعه راستین و واقعی نیست بلكه یكنوع توسعه کاریكاتوریو تجملی و فریبنده است. بعباره ی دیگر  جامعه ی ما هنوز در مسیر اصلی توسعه ی پایدار قرار نگرفته و شكل و شمایل امروزین جامعه مابیشتر به اعضای کج و نا موزون یك کاریكاتور شبا هت دارد تا به یك تصویر واقعی وراستین وزیبا و ریالیستیك .

حتماً خوانندگان گرامی با تصاویر کاریكاتور، معنا ، هدف و پیام کاریكاتور به مثابه ی یكی از انواع ژانرهای ادبی وژورنالیستیكی آشنایی دارند؛ یكی ازملزومات کاریكاتور آفرینی آنست که اعضا و اجزای تصاویر را کج و معوج، بزرگ و کوچك، چاق ولاغر وفاقد تناسب و توازن طبیعی و متفاوت با تصویرواقعی نشان میدهد .وضعیت امروزین جامعه ی ما همانند همان اعضای ناموزون کاریكاتور است، یك عضو خیلی لاغر وعضو دیگر بصورت غیر طبیعی چاق به نظر میرسد،یك ساحت حیات ملی بسیار کمرنگ و ساحت دیگردرخشش اقتباسی از منابع دیگر دارد.  بعضی افراد جامعه ی ما با شكم گرسنه و خاطر پریشان نگران زندگی خویش هستند و لی در عین حال چندین موبایل لوکس در جیب دارند . چرا جامعه ی ما در مسیر رشد کاریكاتوری قرارگرفته است ؟ چون یك جامعه ی سنتی و عقب مانده بر علاوه ی ویرانگریهای سه دهه جنگ،ناگهان با جوامع پیشرفته و آخرین امواج تمدن فراصنعتی ارتباط برقرار کرده و در معرض تقابل فرهنگهای گونانگون، صحنه ی زور آزمایی قدرتهای بزرگ و جذر و مدهای جهانی شدن اقتصادو سیاست و فرهنگهایی قرار گرفته و سرنوشتی غیراز این نمی توانست داشته باشد.هرچیز از هرجای دنیا بصورت نامتجانس و نامتناسب در اینجا انبار شده است، آخرین مدل موترهای لند کروزر و لكسیس با تجهیزات ماهواره یی در کنار خانه های گلی و روستاهای بازمانده از عهد قدیم پارک است . اموال و امتعه ی چینایی باشیوه ی بزنس امریكایی، حجاب اسلامی با رفتار واداهای غربی، توزیع اشتهارات کمپنی ها بدست اشخاص بی سواد و ازدحام مردم بیكار ومحروم وبعضا با درامدهای کمتر از یك دالر در روز در چهارراهه ها و مكانهای عمومی شهر، ایجاد و فعال سازی بیش از چهل کانال تلویزیونی، ده ها رادیو وصدها نشریه و مجله و روزنامه برای یك جامعه ی عمدتاً بیسواد که در برخی موارد تعداد نویسندگان وگردانندگان رسانه ها بیشتر از خوانندگان آنست. بیشتر شدن فاصله ی صف طویل فقرا با عده قلیل اغنیا، راجستر شدن بیش از صد حزب سیاسی وبهمین اندازه فعالیت احزاب ثبت ناشده،  حضور حدودهزار نهاد جامعه مدنی و سازمان اجتماعی و فعالان حقوق بشر و اتحادیه ها و انجمن ها و تدویرسیمینارها و ورکشاپها برای جامعه که اکثریت آن ابتدایی ترین مایحتاج روزانه ی زندگی خویش راتامین کرده نمی توانند. از اینرو جامعه، از نظر ارتباطات ماهواره ی وتسهیلات گفتگو، امواج نشراتی رادیوها و چینل های تلویزیونی، انواع موترهای مودل بالا و اجناس تزئینی، نهادهای جامعه مدنی، افكار و عقاید لیبرالیستی و فیمینیزم و نهضت زنان در سطح دموکراتیك ترین کشورهای جهان قرار دارد، اما ازنظر زیر بناها و زیر ساختها ی اقتصادی، درجه ی سوادعمومی، سطح درآمد، نورم های بهداشتی وسلامتی، اشتغال و کاریابی، ریفورم و اصلاحات،احداث بندهای برق و استندرد سازی شاهراه هاحمل و نقل، کلینكها، محیط زیست، مكتب وآموزش، آب آشامیدنی صحی، میزان صادرات و پایه های اقتصادی ....و غیره در سطح عقب مانده ترین کشورها قرار دارد. بعباره دیگر جامعه ما از نظر مصرفی شدن و نیازهای قانونی در سطح کشورهایی قرار دارد که بقول «فوکویاما» نظریه پرداز امریكایی در مرحله ی «پایان تاریخ » بسر میبرند اما از نظر سطح تولید وضروریات اساسی و حیاتی در " ابتدای تاریخ " قراردارد. جامعه ی سالم و جامعه یی که در مسیر انكشاف سالم قرار داشته باشد به جامعه یی گفته میشود که در تمام سطوح زنگی رشدهماهنگ و متناسب ومتكامل داشته باشد و تمام عرصه های حیات جامعه از قبیل اقتصاد، درامد، بافتار اجتماعی، ساختار نظام سیاسی، نهادهای مدنی، سطح ارتباطات، درجه ی سواد همگانی و حفظ الصحه، رشد تكنالوژی، درجه ی آگاهی وبینش حقوقی و سیاسی مردم، زیرساختهای اقتصادی... در تناسب هم قرار داشته باشند. با این راه و روشی که جامعه ی ما تاکنون طی کرده است، شاید روزی بجای " کعبه ی مقصود" بازسازی و آسایش، سر از بیابانهای ترکستان و درجازدن های تاریخی و بازگشت دوباره ی نظام طالبان بدر کند.

 

 


بالا
 
بازگشت