تقوی الله تقوا
فره ایزدی وفره آدمی نامزدان ریاست جمهوری افغانستان
دولت محدود وجامعه بزرگ یکی از مختصات جوامع دموکراتیک توسعه یافته است . درین جوامع ، صحنه سیاست گری وسیاست ورزی طبق قوانین نافذه باز است ، اما تعداد سیاست گران ومدعیان احراز مقام ریاست جمهوری بسیار کم وحد اکثراز تعداد انگشتان دودست تجاوز نمی کند . در افغانستان صحنه سیاست گرچو همیشه گرم بوده است اما دریک دهه اخیر ، صحنه ای رقابتهای سیاسی گرم تر و جدی تر ازپیش وفهرست نامزدان ومدعیان احراز مقام ریاست جمهوری طویل تراز دوره های قبل گردیده است . گرچه این رقابتها حدود مجاز وغیر مجاز دارد وبا رعایت علایم تحذیری ازقبل تعیین شده انجام می پذیرد وهر کس میتواند توسن سیاست ورزی وسیاست پیشگی خویش را تا حد که به خطوط سرخ قدرت ومنافع زمامداران نزدیک نشود وزنگهای خطررا به صدا در نیاورد ، به پیش براند . چنانکه همه آگاهی داریم در دور اول ودوم انتخابات ریاست جمهوری ، فهرست کاندیدان بسیار طولانی وهرکس خویشتن را شایسته ای مقام رهبری ملت ودولت میدانست و گویافرصت مغتنم انتخابات همانند قرعه کشی مشترکین بخت اکونت کابل بانک است که هرکس بخت خودرا می آزماید ، غافل از آنکه قرعه فال مدتها قبل بنام کسی دیگر ثبت شده است . یکی از پرسشهای که در نظام دموکراسی ازنوع بومی وافغانی آن ، مطرح است وهرکس به قبض وبسط پاسخ آن پرداخته است اینست که چرا لیست نامزدان وشیفتگان احراز مقام ریاست جمهوری افغانستان این قدرطویل است وهرکس خویشتن را شایسته این مقام میداند ؟ شاید قوی ترین دلیلش آن باشدکه، مردم با توجه به تجارب سالهای اخیر، صعود به مقام ریاست جمهوری را دیگر یکنوع”مرز ممنوعه » وخطر زمین لرزه را مقدمۀ خطر «پادشاه گردشی» نمیدانند و هرکس خود را به نحوی مستحق و شایستة این پست شمرده ومقدار عقل وفهم ودرایت واعتبار خویشرا کمتر از رقبای خود نمیداند. «دکارت»فیلسوف مشهور فرانسوی گفته بود:«خداوند هیچ چیز را به اندازة عقل به بندگان خود عادلانه توزیع نکرده است » زیرا مردم معمولأ ازکمبود و فقدان ثروت ومنزلت وعلم وسواد وصحت... وبسا چیز های دیگر شکایت دارند، اما هیچکس حتا دیوانگان از نداشتن عقل ویاکمبود عقل شکا یت ندارند؛ هر کس از همان مقدار عقل که دارد راضی است و عقل خود را از بهترین و دقیق ترین عقل ها میداند. درانتخابات دور قبلی ریاست جمهوری، دریکی ازکنفرانسهای مطبوعاتی از نامزدی پرسیدم: شما چگونه جرأت نمودید که خودرا به این پست فوق العاده مهم رهبری «ملت ودولت» نامزد نمایید؟ مگر این سخن شیخ سعدی را دستی کم در حد نصیحت درنظر نگرفتید که گفته است:
«دلا تا بزرگی نیاری بدست // بجای بزرگان نباید نشست»
او کمی بر افروخته شد، اما فکر کرد که یک سیاستمدار ویک رهبر نباید با افروختگی وعصبانیت واکنش نشان دهد، لهذا به سادگی درجوابم گفت: فلانی و فلانی بشمول آقای کرزی چه بزرگی و افضلیت وارجحیت نسبت به من دارند که آنها نامزد وشایستۀ مقام ریاست جمهوری باشند ومن نباشم.
از سوی دیگر قانون اساسی جمهوری اسلامی افغانستان در پرتو تحولات بین المللی وشرایط نوین سیاسی و اجتماعی، نورم های را برای احراز پست مقام ریاست جمهوری در نظر گرفته است که بر مبنای آن هر کس میتواند خود را واجد شرایط بداند. بر طبق مادة (62) قانون اساسی هر کس که سن چهل سالگی را تکمیل و مسلمان و تبعة افغانستان باشد و از طرف محکمۀ ذیصلاح به ارتکاب جرایم ضد بشری و جنایت محکوم نگردیده باشد، میتواند بارعایت طرز العمل انتخابات، خود را به مقام ریاست جمهوری نامزد نماید. مطابق به این ماده درجة تحصیلات عالی که برای وزرأ در مادة (72) قانون اساسی و برای روسا و معاونین روسا در فورمه های استخدام کمیسیون اصلاحات اداری و خدمات ملکی بمثابة یکی از شرایط ضروری (بست اول ودوم) در نظر گرفته شده است، برای رییس جمهور شدن در نظر گرفته نشده است، حتی از «با سوادی» و «بیسوادی» نامزد ریاست جمهوری هم ذکری بعمل نیامده است، بناً هرکس میتواند به محض تحویلی یک مقدار پول به خزانۀ دولت، آویز بانکی رااخذ وبه مبارزات وفعالیتهای انتخاباتی خویش آغازنماید .
دلیل دیگر اینست که باتوجه به تحولات چند دهۀ اخیر، در میکانیزم حصول قدرت سیاسی دگرگونی عمیق بوجود آمده است. تا دورة اعلیحضرت محمد ظاهر شاه، علیالقاعده راههای نیل به قدرت سیاسی و مخصوصاً صعود به راس هرم قدرت فقط از راههای وراثت و نسب و سلسلة تباری ممکن بود و دیگر راهها و بابها مسدود بود، چون سلطنت موروثی بود و کسانیکه خارج از سلسلة وراثت قرار داشتند ومتعلق به جین غیر بودند ، ابداً جرئت آنرا نداشتند که اندیشة ورود به دایرة قدرت و زعامت را در سر بپرورانند. در زمان سردار داود خان با آنکه قدرت به اثر یک تحول کودتایی از وارث اصلی سلطنت به اساسگذار جمهوریت انتقال یافت، اما مردم بنابر تعلق خاندانی داود خان، این انتقال قدرت را دنبالة همان وراثت پنداشته و تحول جدید را چندان شالوده شکن نمی دانستند، تا اینکه قدرت به اثر تحول کاملاً بنیادین و کودتای هفت ثور (1357) ازمحمد داود خان به نور محمد تره کی و اصحاب و یاران و اعضای حزبش انتقال یافت و میکانیزم انتقال قدرت از شکل وراثتی و ناممکن بهشکل کودتایی و ممکن تبدیل گردید و به دنبال آن روشهای کودتاگری و ساختن احزاب وارد به فن کودتا رواج یافت و هر کس در پی کسب عضویت حزبی شد که از طریق آن بتواند در کوتاه ترین فرصت ممکن به مدارج عالیة رهبری قدرت و دولت برسد. جریان انتقال قدرت از تره کی به امین، ازامین به کارمل، از کارمل به داکتر نجیب و طرح بیش از ده ها کودتای نافرجام گروه های سیاسی در راستای استفاده از میکانیزم کودتایی انتقال قدرت صورت گرفته و بالاخره بعد از تاسیس ادارة موقت و انتقالی و به دنبال آن برگزاری اولین انتخابات ریاست جمهوری، روشهای کودتا گری و مسیرهای کوتاه و کم هزینة رسیدن به قدرت منسوخ و مسدود شد و گفتمان ها و راهکارهای جدید بنام «دموکراسی»، «انتخابات»، «رای اکثریت»، «جامعة مدنی »، «حقوق شهروندی»، «مشارکت سیاسی مردم »، «آزادی بیان » ووو... به میان آمد. ازینرو هرکس امروز بااستفاده ازفضای مساعد سیاسی، چانس خودرا درکارزار رقابت های انتخاباتی می آزماید واگرنتواند بحیث میدان دار اصلی تا آخیررقابت نماید، حد اقل ازین فرصت استفاده نموده در کنار یکی ازمیدان داران اصلی درپروسۀ انتخابات قرار گرفته وبرای روز مبادا وامیدی تصاحب برش ازقدرت «دست افشانی وپای کوبی » می نماید.
در گذشتههای دور تاریخی رهبری «ملت و دولت» یک ودیعه ومشیت فرا زمینی بود وآنرا مخصوص کسانی میدانستند که از «فره ایزدی» برخوردار باشد، و حتی در ساده ترین و مردمی ترین شکلش که همان نظر افلاطون است باید «حکیم حاکم و یا حاکم حکیم باشد» اما امروز برخی کسانی به این پست فوق العاده مهم رهبری وسروری «ملت ودولت» نامزد مینمایند که نه تنها از« فره ایزدی» برخوردار نیستند، بلکه «فره آدمی» شان هم؟!