عبدالقدیر صوفی زاده

 

دیورند سرحد بین المللی پاکستان وافغانستان مبتنی به شواهدتاریخ:

بازنویسی :دیپلوم انجنیرعبدالقدیر (صوفی زاده)

می - 2013

ثور - 1392

تاریخ شاهد است بعد از بوجود آمدن پاکستان در سال 1947 م دست درازی ها وعملکردهای عظمت خواهانه بعضی از حلقات معین شوءنیستی افغانستان که  آنرا یکایک برسی خواهیم کرد، واعمال تروریستی موجود که  توسط طالبان و تروریزم جهانی از مرزپاکستان وافغانستان در امور داخلی کشورمان صورت میگیرد، این کشور پاکستان است که در تسلیح ،تربیه وتمویل نمودن طالبان، حزب اسلامی و القاعده نقش اساسی دارد همچنان فرستادن  منظم  و آشکار آنان از سرحدات جنوبی و جنوب شرقی کشور وسازماندهی القاعده تحت رهبری حزب التحریر وطالبان در شمال زندگی مردم بیچاره را  دچار اضطراب شدید نموده است، در واقیعت امردرک می گردد که انگیزه  پدیدهء شوم تروریزم به موضوع خط دیورند و معضله سرحد افغانستان و پاکستان ارتباط  عمیق  داشته ودارد که توسط زمامداران پاکستانی از بوتو تا ضیاالحق و از ضیاالحق تا مشرف واکنون دولت زرداری و حزب مردم وحزب سکولار عمران خان سازماندهی شده وتوسط طالبان با عمل ضد انسانی ، ضد اسلامی وضد حقوق بشری انجام میشود وبا عث نقض حقوق بشری ومعیارهای قبول شده بین المللی وتمدن زمان معاصر انسانی می شوند.

طوری که تجربه نشان داده سرحددیورند،بمثابه یک غدهء سرطانی در پیکره علیل وناتوان مردم بیچاره خراسان یا افغانستان شدیدأسنگینی نموده، بایددست اندرکاران دولت، ودولت مردان بشمول پارلمان  کشور علاج اساسی آن را تدارک نمایند، تا نیرو های غیردموکرات کشور ماازآن بهره برداری های سیاسی، طبقاتی ،اتنیکی وخاندانی ننمایند ،وحاکمان برای رفع بحران وعدم تداوم نظام استبدادی وانحصاری شان عمل ننمایند.

چنانچه بحران بیشتر ازسه دهه اخیر بعداز کودتای26 سرطان 1352هجری شمسی محمد داود و 7 ثور 1357 هجری شمسی حزب دموکاتیک خلق هردو کودتا در تبانی و همکاری کشور شوروی انجام شد و بعدأ شرایط جود آمدن هفت  تنظیم قومی مذهبی سنی درپاکستان وهشت تنظیم قومی مذهبی شیعه را در ایران بوجود آوردند و بعد از این کودتاها توسط غرب وهم پیمانان جهانی ومنطقوی پاکستان در پیشاور پاکستان تحت پوشش آزادی افغانستان از قیداشغالگران شوروی سابق باعث تخریب زیربناهای کشورمان شدند وبعد از پیروزی مجاهدین حزب بنیادگرأاسلامی گلبدین به کمک پاکستان در سال 1371هجری شمسی علیه حکومت استادربانی به جنگ آغازکردند وبعدأگروه شیطانی طالبان را باحمایت مالی امریکا ،انگلیس ،عربستان سعودی وامارت متحده عربی ، بحرین ،قطروغیره کشورهای مداخله گربوجود آوردندو طالبان مزدور را به قدرت رسانیدند، تامعضله سرحد دیورند راحل کنند و مزدوران پاکستانی تا کنون با داشتن عمق استراتیژیک به اهداف خود در منطقه ادامه میدهند .

با تأسف که تاکنون موضوع مرز افغانستان وپاکستان یاسرحدرسمی دیورند به عنوان یک معضله خون چکان وسرطانی باقی مانده است.

این خط ،از یک طرف از نطفه گذاری طبیعی یک حاکمیت ملی دموکرات و مردم سالار بااراده آگاهانه مردم مامطابق به نیازمندی های زمان معاصردرافغانستان جلوگیری کرده است وازجانب دیگربرسرنوشت ومقدرات مردم مابیگانه گان غاصب،تجاوزگروفرصت طلب وبه خصوص دولت پاکستان و نوکران بومی شان حاکم شده ومیشوند.

اکنون بعدازایجاددولت انتخابی افغانستان ،دولت پاکستان با ایجادو تربیت دوبارهءتروریستان طالب،حزب اسلامی،القاعدهء وهابی مذهب و تمدن ستیز در کشورشان آغاز نمودند و به افغانستان این آدمکشان را گسیل نمودند آنان به حریم مقدس کشورما در کنر ،نورستان وننگرهار و ولسوالی گوشته حمله نموده اند تامناطق مربوط به آب دریای کنرومناطق این طرف سرحد رسمی کشور ما رااشغال کنندتا این مناطق و دریا ی کنر در آینده به آن ها تعلق پیداکند این پلان شوم ،ثبات،امنیت ،صلح ،دیموکراسی وبازسازی نسبی رامختل و دولت موجود راتضعیف نموده ودولت نمی تواند از تمامیت ارضی کشور همان سرحد دیورند است دفاع نماید، پاکستان با اهداف منطقوی اش میخواهد به زور واغواء منطقه را اشغال وبا اشغال منطقه و برآمدن نیروهای بین المللی دولت را ساقت وازصحنه خارج نمایدوبااین برداشت یکی از نماینده های حزب سوسیال دیموکرات آلمان که به تاریخ 20/02/2007 از سربازان آلمانی درشمال دیدن مینمود چه خوب گفت ، به خاطر آرام شدن وضع امنیتی در افغانستان ومشخص شدن سرحد بین افغانستان و ایجاب یک کنفرانس منطقوی وجهانی را مینماید، وبه خاطر رفع این بحران، کنفرانس رفع بحران سرحدی باید در آلمان دایرگردد وسرحد دوطرف  دیورند معین شودتاصلح در افغانستان تأمین گردد در غیرآن بی امنیتی در افغانستان ادامه خواهد داشت.

همچنان نماینده خاص امریکا به تاریخ 23 اکتوبر 2012 درپاکستان گفت که سرحد دیورند سرحد بین المللی بین افغانستان و پاکستان است ، سفیر امریکا درافغانستان که در قندهار با والی قندهار مذاکره مینمود گفته های نماینده خاص رییس جمهور ودولت امریکا را تایید نموده گفت که دولت ما این سرحد را بحیث سرحد رسمی و بین المللی بین دوکشور به رسمیت میشناسد، همچنان سخنگوی وزارت خارجه امریکا به تاریخ 24 اکتوبر 2012 گفت که ما و تعداد زیادی از کشور ها سرحد دیورند را به حیث سرحد رسمی بین افغانستان و پاکستان میشناسند.  

پس منظر خط دیورند:

در بینش و نگرش فکری ما،تازمانیکه قضیه سرحددیورندبه صورت ریشه یی و صادقانه فی مابین افغانستان وپاکستان باتضمین سازمان ملل متحد، مجامع  بین المللی وهمکاری همسایگان مامطابق قرارداد های عقدشده قبلی با جنبه های حقوقی آن حل و فصل نگردد، مسئله تربیه تروریستان درسرحدات پاکستان وافغانستان ادامه خواهدداشت.

دراین صورت تروریستان وبنیادگرایان ایدولوژیک واسلام گرایان پاکستانی دیوبندی ساختهءپاکستان ووهابیت سعودی ساخته اسامه بن لادن نه تنهاخطرعلیه امنیت،استقرار، بازسازی، صلح، دیموکراسی، اسلام ملی ، ترقی، استقلال و تمامیت ارضی افغانستان بوده وبلکه این تروریزم جهانی است که از خاک پاکستان به افغانستان و سراسر جهان و جوامع بشری صادرشده و میشود.چون رهبری دولت افغانستان بارها پاکستان را متهم به حمایت از طالبان کرده و از حامیان بین المللی خویش تقاضا نموده است تا توجه بیشتر در جهت از بین بردن ریشه های تروریزم در آن کشور نمایندولی بابسته شدن دروازه خانه خودمخالفت نموده .واما نگفته که دولت پاکستان کدام انگیزۀ مستقیم بخاطر بی ثبات نمودن افغانستان درحالت فعلی دارد ویاخیر؟.واگردارد چرادولت افغانستان همرا باجامعه جهانی به خاطررفع بحران در یک کنفرانس منطقوی وبین المللی این مشکل را حل نمیکند.

این مسله موضوعی است که میشود در مورد آن بطور جداگانه، با در نظر داشت میزان فواید و زیانمندی آن در دوام بی ثباتی در افغانستان، بحث نمود. اما چیزی که نباید فراموشکرد این است که درروابط این دوکشور موضوعات عمیق تاریخی وجود دارد که باعث شده تا مراودات ازهمان آوان تولدپاکستان درسال 1947 م منحیث یک کشور مستقل عموماً خصمانه باشد. در این میان اساسی ترین مشکلی که در روابط دوکشور از آغاز اثرخیلی منفی بجا گذاشت، همانا موضوعات دوگانه و بهم مرتبط خط دیورند و حمایت از داعیه ناکام پشتونستان توسط افغانستان بوده است. البته در چندین دهه بعد از بوجود آمدن پاکستان موضوع پشتونستان برای دولتمردان افغانستان ظاهراً آنقدر با ارزش جلوه مینمود که تقریباً عموم پالیسی روابط خارجی کشور گویا مانند گروگانی در خور حمایت از آن پی ریزی میگردید.

ولی بسیاری از جامعه شناسان ودانشمندان به این عقیده اند که وابستگی روزافزون اقتصادی و سیاسی افغانستان به اتحاد شوروی وقت دردهه های 1950م تا1980م، که بالاخره بعد از کودتاء ثور 1357 هجری شمسی برابر با 1978م و وابستگی حلقات مسکون در پاکستان در زمان جنگ ومبارزه از همان سال های 1352 شمسی منجر به تجاوز آن کشور و امریکا و کشور های مداخله گر به افغانستان گردید، تقریباً بصورت کل معلول حمایت شدید افغانستان از داعیه پشتونستان و سرحد دیورند بوده است که ما رابه این بحران کشانیده است.

سرحد دیورند بعداز توافقات بن:

در سالهای اخیر وبخصوص در زمان خاکمیت آقای کرزی بعد از توافقات بن 2001م هرگاهی که صحبت از خط دیورند در میان بوده،حکومت آقای کرزی همواره آنرا محول نموده است به زمانی که پارلمان کشور در موردش تصمیم بگیرد. به این صورت دولت افغانستان نتوانسته است در شرایط فعلی از یک بحران اجتناب نماید واز احیای یک مناقشه عمیق تاریخی در مقابل پاکستان و از جانب دیگر مسئولیت اعتراف به مشروعیت وشناخت خط دیورند منحیث سرحد بین المللی افغانستان – پاکستان را طفره رود و این طفره روی و واقیعت نه گفتن به مردم وعدم اراییه اسناد تاریخی معاهده دیورند در باره سرحد بین افغانستان و پاکستان بحران را ازدیاد بخشیده و پاکستان را وامیدارد به خاطر اهداف درآزمدت خود در منطقه طالبان را تجهیز و افغانستان را تضعیف نماید.چنانچه آقای کرزی درصحبت تلویزیونی درتلویزیون شمشادوسوال آن تلویزیون گفت :مشکل دیورندورسمیت دادن وندادن آن به مردم تعلق دارد نه به من ودراین اواخر بعد از جنگ در گوشته ننگرهار بین سربازان افغانی و پاکستانی و هشتادمین سالروز تاسیس دانشگاه کابل از عدم شناخت سرحد دیورند یاد آوری نمودند، به عقیدۀ من وبرخی از صاحب نظران دوام عدم تفاهم جانبین بالای موضوع خط دیورند از جمله مسائلی است که تأثیرات سؤ آن در نبودن یک فضای اعتماد و همکاری بین دو کشور در عرصهء مبارزه علیه تروریزم روی همرفته خیلی ملموس میباشد. در عین حال ناگفته نباید گذاشت که واگذار نمودن معضله خط دیورند،تنها به پارلمان ومردم افغانستان بخودی خود ضامن حل مسالمت آمیز این موضوع نمیباشد. بخاطریکه این پارلمان افغانستان بود که در سال 1949م با صدور قطعنامه یی خط دیورند را یک خط کاذب و تخیلی شمرد و تمام موافقتنامه های قبلی را که با هند برتانوی به امضأ رسیده بود مردود اعلام نمودحالانکه پارلمان حق مردودشمردن وفسخ معاهدات بین المللی را ندارد وباید به قوانین بین الدول مراجعه شود. گرچه شرایط امروزی با دیروزمتفاوت است،اما با آنهم نمیشود بصورت قطعی پیشبینی نمود که پارلمان افغانستان این بار در مورد این معضله چه خواهد کرد. اما نکتهءواضح اینست که با وجود قطعنامه پارلمان افغانستان در سال1949م،دولت افغانستان معضلهءخط دیورند را حل شده نمیداند،ودر غیر آن دلیلی وجود ندارد که حکومت آقای کرزی موضوع را یکبار دیگر به تصمیم پارلمان فعلی محول نماید.

بهر حال، بنظر میرسد که از جمله مسائل خیلی مطرح در تداوم معضلهء خط دیورند این است که اکثریت مردم افغانستان و پاکستان و حتی بعضی از رهبران هردو کشور در مورد جوانب کلی آن از معلومات کافی برخوردار نیستند. البته معضله سرحد با پاکستان در افغانستان یک موضوع بسیار حساس است که نه تنها نمیشود در مورد آن با آزادی کامل صحبت نمود، بلکه حتی اسناد و معلومات مرتبط به آن را، که شاید در مراجع مختلف دولتی منجمله در وزارت امور خارجه موجود باشد، تقریباً هیچ پژوهشگری نمیتواند به آسانی به آن دسترسی یابد. این در حالی است که قانون اساسی کشور آزادی داشتن دسترسی به معلومات را، مشروط به تحفظ امنیت ملی و حقوق اتباع، تضمین کرده است.به همین طور عامل دیگری که به ابهام بیشتر در موضوع خط دیورند افزوده این است که اکثر نویسندگان افغانی و پاکستانی همواره در نوشته های خودشان کوشش نموده اند تا هرکدام از موقف مملکت خود دفاع نمایند نه از حقیقت تاریخی مطابق مقاوله نامه یا قراردادهای بین المللی .حقیقت نه گفتن و انگیزۀ دفاع از موقف دولتی تا حدی در بین نویسندگان هردو کشور معمول بوده که به ندرت میتوان تحقیقاتی را دریافت که در آن از مواد و منابع دست اول استفاده صورت گرفته باشد، بلکه اغلباً از منابع دست دوم، سوم و چهارم وحتی پنجم به نحو گزینشی استفاده شده تا با آن بتوان هدف از قبل تعین شده را ثابت نمایند. برخی ها در این راستا ظاهراً آنقدر سرسپرده بوده اند که حتی از نوشتن معلومات کاملاً نادرست، و اما مطابق به هدف شان، دریغ ننموده ونمی نمایند.

 

معاهدات گندمک وسرحددیورند:

تاریخ گواه است که قبل از زمان امیرعبدالرحمن خان ،جد  بزرگ  و  موسس  سلاله  بارکزایی هاامیر دوست محمد خان در زمان زمامداری خود از نقطه بسیار حساس یعنی مرکز  پشتونستان ( پیشاور)  دست  کشیده بود .

چنانچه  محقق و پژوهشگر تاریخ وطن مان مرحوم  فرهنگ مینویسد :« امیر دوست  محمد خان  در  سال  1848م بنا  بر درخواست سیکهان دایربرواگذاری  پشاور به افغانستان در بهای کمک علیه انگلیسهاجواب مثبت  داد وبکمک  سیکهان  شتافت و به  تاریخ  21 فروری سال  1849میلادی در جنگ گجرات علیه انگلیسها شرکت نمود که شکست سختی خورد و از معرکه نجات یافت . اما خیال فتح  پشاور را  برای  همیش  از سر به در کرد . ( افغانستان در پنج قرن اخیر ج اول ص 198-299 ناشر محمدصدیق فرهنگ . )

امابعدازتوقيف شدن امير محمد يعقوب خان واشغال كابل توسط قوای انگليس ، شورش ها درهر گوشه وکنار افغانستان آغازگرديددر این زمان انگليسها بنا به روابطی که به عبدالرحمن خان داشتند،عبدالرحمن خان را ازقلمرو روسيه به كابل خواستند.هوپ كيرك مؤلف كتاب بازی بزرگ نوشته است.جنرال كافمن گورنر جنرال تاشكند ازعبدالرحمن خان تقاضاكرده بود قبل از اينكه انگليسها كسی را دركابل پادشاه نما يند بحيث مدعی تاج وتخت وارد ميدان شود.عبدالرحمن خان باتعدادی از گماشته های جنرال كافمن نماينده باصلاحيت تزارروسيه درتاشكند درسال1880م وارد شمال کشور شدكه باتفنگ های روسی مسلح بودند،جنرال كافمن به عبدالرحمن خان گفته بود:                                          

درصورت ضرورت تعداد بيشتر افراد مسلح رابه كمك وی خواهد فرستاد،كافمن فكرميكرددرصورت به قدرت رسيدن عبدالرحمن خان،انگليسها به حمايت مردم ازافغانستان اخراج ميشوند نقش روسيه برجسته ميگردد۰عبدالرحمن خان متولد سال 1840م  که در سال 1880م استقلال وطن رابرای بدست آوردن تخت وتاج شاهی به انگلیس ها فروخته بودوبه تاریخ 12 نومبر سال 1893م برای حفظ تاج وتخت خود وخاندان محمدزایی هامناطق ماورای دیورند رابه هندبرطانیوی داد و آنرا به حیث سرحدرسمی برسمیت شناخت.این امیربارابطهء جاسوسی که با انگلیس ها داشت با فریب و اغواء مردم شمال وتخارستان وحمايت اقوام مختلف شمال به خاطر کسب قدرت وارد منطقه شمال ، پروان وکاپیسا شد، درکاپیساوپروان گردهمایی بزرگی ازهزاران نفر ازمبارزان ضد استعماری پروان ،کاپیسا و پنجشیر تشكيل گرديدكه درنتيجه شركت كننده گان اين گردهمایی، عبدالرحمن خان راامير وپادشاه خودخواندند،انگليسهاد رحاليكه ازبه قد رت رسيدن عبدالرحمن خان كه جاسوس شان بود خورسند شدند، ازسوی ديگر غند نظامی متهاجم انگليس درپروان راظاهراً مصروف آماده گی های لازم برای يك جنگ احتمالی نشان داده بودند.

مبارزین  كه ازوابسته گی عبدالرحمن خان ونوكربودن آن به انگليس مطلع نبودند آماده حمله بالای قرارگاه انگليسهادر پروان بودندكه دراين وقت ممكن بود به اشاره عبدالرحمن خان که انگليس اوضاع رادقيقاً زيرنظرهم داشت طی نامه يی امارت افغانستان را به وی تبريك گفت وبرايش آرزوی موفقيت نمود ۰عبدالرحمن خان پس ازوصول نامه انگليس دريك صحنه سازی دراماتيك به افراد مسلح وغيرمسلح پنجشیر ، پروان ، کاپیسا كه دراطرافش صف بسته بودند طی بيانيه يی گفت.اكنون كه انگليسها تاب مقابله بامبارزین استقلال طلب وآزادیخواه را درخود ند يده بر تصميم شماكه مرا بحيث امير افغانستان قبول نموديد صحه گذاشته وحتی نامه تبریکی بماوشما فرستاده است ومرابه صفت اميرافغانستان به رسميت شناخته اند، اکنون جايی برای مقابله با انگليس هانمي ماند وعبدالرحمن خان بالشكر اقوام وملیت های تاجیک ، پشه یی وازبک تبار، كه درحقيقت اعتبار وعزت عبدالرحمن خان رادرنزد انگليس بالا می برد بسوی كابل براه افتادند. این بود واست اشتباه تاریخی این لشکریان بی رهبر یابه قول معروف بازنده گان سیاست و برنده گان جنگ وآزادی  در تاریخ افغانستان.

بقول (نويسنده بازی بزرگ)انگليسها طی نامه يی متن معاهده اسارت بار گند مك راکه توسط امیرمحمدیعقوب خان به امضاء رسیده بود به عبدالرحمن خان نوشته وموافقت اورابه خط وقلم خودش قبلأ گرفته بودند ،عبدالرحمن خان قبلأبه انگليسهاتعهد سپرده بود که با هيچ قدرت خارجی به جز با بريتانيا روابط قايم نميكند، عبدالرحمن خان كوشش مينمود درظاهر خود را مبارزمستقل ضدانگليس نشان بدهد تا متهم به وابستگی به انگليس ها ودست نشانده بر يتانيا نزدمردم معلوم نگردد. 

                                

بازگشت عبدالرحمن خان از قلمرو روسیه به شمال بخاطر پادشاهی:

مرحوم میرغلام محمدغبارنویسنده بزرگ کشور نوشته است: زمزمه مبارزه وجهاد عليه انگليس درماه مارچ آغاز گرد يده بود،عبد الرحمن خان كه ازقلمروروسيه ازراه تخارستان به افغانستان بركشته بود مردم فكر مينمودند كه اوعليه انگليسهاجنگ خواهد كرد،ازرازپشت پرده مطلع نبودند سردار محمدايوب خان ازهرات به عبدالرحمن خان خط نوشته بود ما ازهرات به قندهار حمله ميكنيم وتوباجلب همكاری مردم شمال  بكابل حمله کن ،اماعبدالرحمن خان باضایع كردن وقت كه هرلحظه به نفع انگليس تمام میگرديد درجواب ايوب خان نوشته بود، دشمنی با انگليس به نفع افغانستان نیست.چنانچه امير شيرعلیخان برضد انگليس قرارگرفت ازبين رفت ماوشمابايد راه آشتی با انگليس را  درپيش بگيريم، مرحوم غباردرجای ديگر نوشته است مستوفی حيبب الله خان كه نزد انگليس بندی بود به غلام حيدرخان چرخی سپهسالاردربلخ وهمچنان برای ملامشك عالم وجنرال جان محمد خا ن، د رغزنی  مخفيانه نوشته بودکه :

عبد الرحمن خان باانگليسها سازش دارد قابل اعتماد نيست بايد جلواو گرفته شود.اما جاسوسان انگليس بامصر ف 20000 بيست هزار كلدار نامه مستوفی رادرغزنی بدست آورده بود كه به دونفر مطلوبش نرسيد، اما نامه كه به بلخ فرستاده شده بود بدست غلام حيدرخان سپهسالار رسيده بود،اما مردم شمال بی خبراز وابستگی عبد الرحمن خان به انگليس بنام رهبر مبارزه وجهاد كمر به حمايت ازوی بسته بودند كه ازهمين سبب غلام حيدرخان سپهسالار، كاری بر ضد عبد الرحمن خان نتوانست بکند و بسوی بخارا متواری گشت ۰(ص۶۳۳ ــ تاريخ غبار ) ۰

 ميرغلام محمد غبار مؤلف افغانستان د رمسيرتاريخ بايادآوری ازپيروزی های مجاهدين درجنگ ميوند بر قشون انگليس وعمل خائينانه عبدالرحمن خان نوشته است :

عبد الرحمن خان باسپاه قوی 160 هزار نفری كه داشت ميتوانست شرايط فايقه خود را به انگليس هاتحميل بكند كه نكرد ، صرف برای دست يابی به تاج وتخت آنچه د رمتن معاهده گند مك كه به امير محمد يعقوب خان تحميل شده بود به خوش خود آنرا پذ يرفت،وقتی برتخت نشست وظايف صدراعظم،وزيرداخله،وزير خارجه،وزيردفاع وساير كار های مهم دولتی راخودبه عهده گرفت.ازهمين سبب دردوره استبدادی او اشخاص مطيع، مداح، چاپلوس ومتكی به امير، پرورده شدند.

ازاين نوشته مرحوم غباراستنباد ميگردد كه جاسوس بودن و انگليس بودن عبد الرحمن خان درتاريخ ثبت ،واما خود متيقين نبوده است كه عبدالرحمن خان آنقدربه وطن ومردمی  كه ازوی حمايت داشتند خيانت نمايد و وطن فروشی بكند د رغيرآن ازيك جاس س انگليس كه مدت دوازده سال زير تربيه روس بوده وفاداری خود راباانگليس حفظ كرده باشد.

هوپ كيرك نويسنده بازی بزرگ نگاشته است: عبدالرحمن خان پس ازبه قدرت رسيدنش نوشت من قادر نبودم دوستی خود را باانگليسها علنی بكنم زيرا مردم من جاهل ومتعصب هستند اگر تمايل خود رابه بريتانيانشان ميدادم مردم مرا فرنگی ميگفت،بريتانيا اداره كابل را به امير عبدالرحمن خان سپرد قوای خود را ازكابل بيرون برد (ص359 بازی بزرگ)۰ انگليس ها د رمورد تخليه قندهارمتردد بودند ،بعضی ازليدرهای نظامی وملكی انگليس معتقد بودند اگر قندهار تخليه شود قوای روس باهمكاری غازی ايوب خان فاتح ميوند هرات را اشغال نموده به قندهار داخل خواهد شد واينها احتمالا اشخاصی بودند كه به عبدالرحمن خان اعتمادنداشتند واورا شخصیت چندبُعدی ووابسته ميشمردند اماعده ديگری بادرنظر داشت خصوصيات روانی وكركتر وسرسپردگی عبدالرحمن خان به انگليس ،اظهارميداشتند برای آزمايش، قند هار تخليه شود اگر حركتی ازسوی روس برای اشغال هرات وياقندهار  بملاحظه برسد قند هار مجدداً اشغال گردد، سرانجام كابينه انگليس فيصله كرد ه بود :

بعد ازاين ازمداخلات درامور افغانستان خود داری شود ۰باافغانی ها خصومت ورزی كاهش يابد ،افغانی ها بيشتر تشويق شوند تاروحيه ضد روسی درآنها ايجاد وتقويت بيابد كه افغانی ها بر عليه روسی ها به مقاومت آغاز نمايند۰درآن زمان كه انگليس بحيث استعمارگر، دشمن آزادی واستقلال مردمان افغاستان وجهان محسوب ميگرديد باوجود تبليغات رنگارنگ انگليس وجنگ عبدالرحمن خان درپنجده باروسها كه به مقصد ايجاد روحيه ضد روسی طبق پلان انگليس صورت گرفته بود ،انگلِيسهاونماينده مخفی شان عبدالرحمن خان به اهداف خوددست نيافتند.

معاهده دیورنددر زمان عبدالرحمن خان:

موافقتنامه دیورند که به تارخ 12 نومبر سال 1893م بین آقای هنری مارتیمر دیورند (Sir Henry Mortimer Durand)، وزیر خارجه دولت بریتانیا برای هندوستان، و امیر عبدالرحمن خان به امضأ رسیده و یکی ازمیراث وکارنامه های خاندان محمدزایی است  که در تبانی و موافقت دو امپراطوری  بزرگ جهانی  در شمال کشور روسیه تزاری و درجنوب  کشور(هند برطانیوی)که توسط جنرال دیورند انگلیس کشیده شد و سرحدات شمال توسط نماینده انگلیس وروسیه زاری در اروپا بدون اشتراک نماینده مردم افغانستان که سر زمین های خراسان مثل سمرقند ،بخارا ، فرغانه ، تاجیک اند در کل ایران شرقی ، ودر غرب مشهد ، سیستان و بلوچستان از پیکر خراسان جدا و افغانسان امروز بوجود آمد وسرحدجنوب کشور توسط جنرال دیورند انگلیس کشیده تثبیت و تعیین گردید و امیر عبدالرحمن خان آنرا قبول و پذیرفت، وازآن تاریخ  به بعداین محدوده جغرافیایی که مردم ماتاکنون در شمال و جنوب در آن زندگی میکنند  بنام کشور افغانستان نامیده شده است و خراسان بعد از این معاهدات ظالمانه بود که مناطق اصلی آن ازپیکرش جدا و نام خود را از خراسان به افغانستان داد  .

گرچه  حدود  و ثغور این  سرزمین مردخیزآریانا وخراسان در ادوار وزمانه های تاریخ تغیرات  فاحشی را  دیده ، گاهی بر وسعت  آن افزوده شده  وزمانی  از وسعت آن  کاسته  شده است.

اگر ماوسعت خراسان رادرزمان حکمروایی سلطان محمود غزنوی یکی از شاهان نامدار خراسان در نظر بگیریم قلمرو این کشور از قزوین  تادریای ستلج هندوستان و از خوارزم  تا  بحیره  عرب وسعت  داشت ، ودر ایام  حکمرانی احمد شاه درانی  وسعت خراسان بطرف جنوب تا دهلی و بسمت غرب تا شهر نیشاپور کشیده شده  بود که  بتدریح  حدود این سرحدات در زمان شاهان سدوزایی و اجیران  بارکزایی  رو بکاهش رفت،  ساحات  جنوب که  بنام  پشتونستان  مسمی است در  زمان حاکمیت نواسه احمد شاه درانی ، شاه شجاع در بدل تاج و تخت  کابل  به انگلیسها واگذار شد و بعداء امیر دوست  محمدخان نیزازاین منطقه دست  کشیدو عین ساحات راامیر یعقوب  خان  بنام  معاعده  گندمک  به انگلیسها واگذاشت و از آن صرف نظر کرد .

تاانکه امیر عبدالرحمن خان سرحدات  کشور را به داخل دو معاهده توسط جنرال دیورند  تعیین وامضا کردوموردموافقت کمپنی  هند  برتانوی  و امپراطوری  تزار روسیه نیز قرارگرفت ، پشتونستان  امروز در  تصرف امپراطوری  هندبرطانیوی باقیماند.

توافق نامه صدساله بودن ونبودن سرحد دیورند

تاکنون اکثریت مردم افغانستان به این عقیده وباوراندکه موافقتنامه دیورند که در سال 1893م بین آقای هنری مارتیمر دیورند (Sir Henry Mortimer Durand)، وزیر خارجه دولت بریتانیا برای هندوستان، و امیر عبدالرحمن خان به امضأ رسیده است ،این معاهده صرف برای مدت 100 سال از تاریخ امضأ آن اعتبار داشته ودارد حالانکه چنین مدتی در توافق نامه یا قرارداد بنام 100 سال وجود ندارد.واگر چنین زمانی درمعاهده قید شده باشدکه نشده، به این صورت میعاد اعتبار سرحد دیورند در سال 1993م باید به اتمام میرسید،امااین نظریه وبرداشت ناقص بنابر نبودن اسناد و مدارک در آگاهی سیاسی مردم عوام افغانستان آنقدر عمیق است که حتی بعضی از رهبران طراز اول کشور مااز اظهار باور بر آن مجزا نمیباشند. اما با وجود آن تا بحال از طرف دولت مردان افغانستان و یا طرفداران این نظریه 100 ساله ظاهراً هیچ سندی پیشکش نگردیده که مصداق ادعای شان باشد و افغانستان بتواند در آینده ادعای سرحدی نماند.

چنانچه در متن معاهدۀ دیورند و متباقی اسنادی که بین کمیسیون های مشترک تعین وعلامه گذاری سرحد بریتانیا-افغانستان الی سال 1896م به امضأ رسیده، هیچ موردی وجود ندارد که نظریهء مبنی بر محدودیت صد ساله این معاهده را توجیه کند. معلوم نیست که در افغانستان همچو یک ادعای ظاهراً نادرست چطور به این حدی، که به ندرت کسی بتواند آنرا مورد سؤال قرار دهد، عمومیت پیدا کرده باشد .

در حالیکه محدود به100 صد سال بودن معاهدۀ دیورند اصلاً حقیقت ندارد، باید گفت که در واقعیت امر معاهدۀ دیورند بشکل دیگری محدود به زمان حتی کوتا تری نسبت به صد سال شده بود و این اصل را میتوان نه در متن معاهده بلکه در اسناد تاریخی روابط افغانستان با بریتانیا دریافت کرد.

سرحد دیورند در زمان امیرحبیب الله خان :

اسناد تاریخی سرحد افغانستان و پاکستان حاکی از این امراست که بعد از مرگ امیر عبدالرحمن خان در چهارم اکتوبر 1901م و جانشینی حبیب الله خان به حیث پادشاه افغانستان دولت هند برتانوی تحت قیادت وایسرای لارد کرزن (Lord Curzon) از جانشین و فرزند عبدالرحمن خان،امیر حبیب الله خان ، دعوت بعمل آورد تا سفری به هندوستان نموده و بخاطر صحبت در مورد مسائل مورد علاقه طرفین با مقامات هند برتانوی ملاقات نماید. مسائل مورد علاقه بریتانیا در این زمان شامل یک بررسی کلی تفاهمات قبلی فی مابین دوکشور افغانستان وهندبرطانیوی ، منجمله بازنگری موافقت نامه در مورد سرحد رسمی طرفین، مزاکره بود.

امیر حبیب الله خان به سفر هندوستان علاقمند نبود و در پاسخ به دعوت لارد کرزن اظهار داشت که وی ضرورتی به این سفر نمی بیند زیرا وی با تمام تفاهم و توافقاتی که پدرش امیر عبدالرحمن با انگلیسها داشت متعهد میباشد. این پاسخ امیرحبیب الله برای دولت هند برتانوی قانع کننده نبود. لهذاروی ضرورت سفر امیر به هندوستان بیشتر از پیش نماینده انگلیس پافشاری کرده و خاطر نشان مینمود که:

 تفاهمات و معاهدات قبلی که بریتانیا با شخص امیر عبدالرحمن خان در زمان حیاتش به امضأ رسانیده بود صرف در طول حیات وی مدار اعتبار بودونه بعدازآن،وزمانیکه امیر جدید به کرسی قدرت تکه زدونشست این شاه این موافقتنامه ها را تجدید نمود. به این صورت دولت هند برتانوی خود اقرار نموده که معاهدۀ دیورند صرف در طول حیات امیر عبدالرحمن اعتبار داشت که با وفات امیر اعتبار سند نیز فسخ گردیده است وباید امیر جدید آنرا تایید ویا ردنماید تا از اعتبار رسمی سرحدی برخوردارگردد.

متعاقباً دولت هند برتانوی بخاطر آنکه امیر را وادار به سفر نماید، از فرستادن مبلغ سالانه 1.8 میلیون روپیه و اجازۀ ترانزیت اسلحه نظامی به خراسان یاافغانستان از طریق قلمرو هندوستان – که هردوی آن در معاهدۀ دیورند درج شده بود،ابأ ورزید. بالاخره گرچه در این مرحله امیر حبیب الله به هندوستان سفر نکرد، ولی توافق نمود تا وزیر دولت در امور خارجه بریتانیا برای هندوستان، آقای لوئی دین (Sir Louis W. Dane)،را بمنظور مذاکره در مورد مسائل مورد علاقه در کابل بپذیرد.

آقای لوئی دین در حالیکه یک مسودۀ موافقتنامهءجدیدی را با خود داشت در اواخر سال 1904میلادی وارد کابل گردید. امیر حبیب الله مسودۀ از خود پیشکش نمود که محتویات آن بجز از تائید و تمدید توافقات قبلی شاهان با بریتانیا چیز دیگری را در بر نمیگرفت. معاهدۀ مذکور بعد از مذاکرات جانبین بتاریخ 21 مارچ 1905میلادی مطابق 1284خورشیدی در معاهده معروف به(دین –حبیب الله)متقابلاً به امضأ رسید و دولت هند برتانوی ارسال مبلغ سالانه 1.8 میلیون روپیه - بشمول قروض قبلی را از سرگرفته و اجازه داد تا افغانستان از طریق خاک هندوستان اسلحهء نظامی وارد نماید. در معاهدۀ مذکور که غالباً بطور مختصر بنام «موافقتنامه دین – حبیب الله» یاد میشود، متن تعهدات امیر حبیب الله قرار ذیل است:

این شاه[امیر حبیب الله] بدینوسیله توافق مینماید که در امور مهم اساسی و فرعی مندرج معاهده [خط دیورند] در ارتباط به امور داخلی و خارجی و سایر تفاهم نامه ها که اعلیحضرت پدر مرحوم من با حکومت اعلی بریتانیا منعقد نموده و مطابق به آن عمل کرده، من هم مطابق به همان موافقتنامه و معاهده [خط دیورند] عمل نموده ام، عمل مینمایم و عمل خواهم کرد، و من در هیچ معامله و پیمانی آن معاهدات را نقض نمی نمایم.

لهذا بعد از انقضای معاهده دیورند با وفات امیر عبدالرحمن، اعتبار آن در سال1905میلادی مطابق(1284)خورشیدی دوباره با شخص امیر حبیب الله تمدید گردید که تا وفات وی و آغاز جنگ سوم افغانستان و انگلیس در سال 1919م دوام نمود و بعدأ در زمان امیر امان الله خان این سرنخ ادامه پیداکرد وبه حیث سرحد رسمی وبین المللی دوکشور در دو موافقت نامه جداگانه به رسمیت شناخته شد .

امیر حبیب الله  جانشین و پسرامیر عبدالرحمن با اینکه قرار داد پدرش را با انگلیس ها قبول کرد ه بود  و در  حالیکه  استقلال سیاسی کشور  نیز درگروی استعمار بریتانیا قرار داشت ، امیر حبیب الله خان برای  انکه از  قیام  قبایل پاکستان علیه  انگلیسها  جلوگیری  کرده  باشد  مبلغ  هنگفتی سالانه به متنفدین قبایل سرحدی توسط حاجی عبدالرزاق خان اندری میپرداخت و سعی میکرد در بدل آن مردم سرحد را متقاعد سازد که مبارزه آنها در مقابل انگلیس ها بدون اجازه امیر المومنین ( خودش ) شرعا ناروا است . (افغانستان در مسیر تاریخ ج اول ص 640 چاپ کابل ن غبار. )

سرحد دیورنددر زمان امان الله خان :

امیر امان الله خان نواسه امیرعبدالرحمن  یگانه  شاهی که در باره استقلال ،آزادی ، دیموکراسی و پیشرفت اقتصادی مردم افغانستان می اندیشید،  برعلیه  استعمار سیاسی و اقتصادی انگلیس دست و آستین خودرا  بر زده بود وبا شعار آزادی و استقلال با انگلیسها داخل مذاکره  شد  و تقاضای استقلال کشور را نمود ، وطی اولین سخن رانی خویش در 13اپریل سال1919م استقلال افغانستان از تحت حمایه گی امپراتوری انگلیس را اعلان کرد، من خود وکشورخود را از لحاظ جمع امور داخلی و خارجی به صورت کلی آزاد،مستقل ،وغیروابسته اعلان میدارم(لودیک آدمک) وبعدأ شاه مجبور  گردید  دست  به  سوقیات  نظامی  بسوی سرحدات کشور بزند که در بخش شرقی کشور لشکر افغانی تل و تانه در آنسوی سرحد دیورند را هم تصرف کردند و انگلیسها وادار به مصالحه شدند. بر اساس این  مصالحه ومذاکره قوت های نظامی افغانستان تل  و  تانه  را  ترک گفتند و  به داخل سرحدات امروزی افغانستان عقب  نشینی کردند  و در  مذاکرتیکه بین  محمود  طرزی  وزیر خارجه  دولت امانی و هنری  دابس نماینده   سیاسی  انگلیسها به تاریخ 8  اگست سال  1919 میلادی  در  کابل  صورت  گرفت ،در این مذاکره استقلال وآزادی افغانستان  بدست آمد . اما  معضله  خط دیورند کماکان بحال خود باقی ماند . زیرا هیئتی که قبلا غرض عقد قراردادصلح  به راولپند  رفته بودند  موضع را تصفیه کرده بود. چنانچه در ماده  پنجم قرار داد  چنین می خوانیم : «  دولت افغانستان سرحد بین هندوستان و افغانستان را که امیر مرحوم عبدالرحمن خان قبول نموده  بودند ، قبول می نماید  و نیز متعهد میشوند که قسمت تحدید نشده  خط سرحد طرف مغرب خیبر در جائیکه  حمله آوری از جانب افغانستان در  این  زمان واقع شد ، توسط  کمیشنر دولت  بهیه  برتانیه  بزودی  تجدید  شود و حدی را  که کمیشنر دولت بهیه برتانیه  تعیین  نمایند  قبول  بکنند . عساکر دولت بهیه  برتانیه بر این سمت در مقامات حالیه خود خواهد ماند تا وقتیکه  تجدید  حدود  مذکور بعمل بیاید ،( علی احمد ناظر داخلیه و رئیس هیئت  صلاحیه  افغانستان ) (افغانستان در مسیر تاریخ ج اول ص 775)،

در این زمان شاه امال الله به سبب توافقات سرحدی حتی از  دیدار رهبران  و  بزرگان  اقوام قبایل  مسعودووزیری که آمادگی کامل برای جنگ گرفته بودند ، سرباز زد وآنان  رابحضور خود نپذیرفت.(  افغانستان در مسیر تاریخ چ اول ص  783- 784 ).

معاهده راولپندی در زمان امان الله خان:

امیر امان الله خان و همفکران نزدیکش مانند محمود طرزی و محمد ولی خان بدخشی که این ها دارای احترام ابدی وآزادی خواهانه نزد مردم اند با اعلام استقلال در کشور در سال 1919م و بعد از جنگ سوم افغانستان و انگلیس واعلان متارکه در جنگ استقلال بین افغانستان و انگلیس یک هیئت صلح افغانستان تحت ریاست والی علی احمد خان فرزند خوشدلخان وبعداشوهرخواهر امان الله خان هیاتی به راولپندی مسافرت نموده و بتاریخ 8 اگست 1919 میلادی مطابق(1298)خورشیدی"معاهدۀ صلح فی مابین دولت جلیلهء بریتانیا و دولت مستقل افغانستان" را با دولت بریتانیا با(هملتن گرانت ) عهد نامه پنج ماده یی را به امضأ رسانیدند.

دولت بریتانیا در این معاهده و ضمایم آن استقلال افغانستان را برسمیت شناخت، ولی در عین حال افغانستان را متجاوز خواند و تمام معاهدات قبلی با امرای افغانستان را فسخ اعلام نمود - بشمول پرداخت پول سالانه به امرای افغانستان و اجازه ترانزیت اسلحه نظامی از طریق خاک هندوستان.اما تا جائیکه به مشروعیت خط دیورند ارتباط میگیرد، مادۀ پنجم معاهدۀ صلح قرار ذیل مینگارد: دولت افغانستان سرحد هندوستان - افغانستان را همانطوری که توسط امیر مرحوم [حبیب الله] پذیرفته شده بود، قبول مینماید.

فلهذا برای اولین بار موقف قانونی خط دیورند منحیث سرحد بین المللی افغانستان و هند برتانوی از محدودیت مصادفت میعاد آن با طول حکمروایی هر امیر فارغ شده و مشروعیت آن توسط حکومات دو مملکت مستقل افغانستان و بریتانیا بطور دائمی تائید گردیداست.

ومعاهدۀ صلح راولپندی همانطوری که از نامش پیداست صرف بخاطر ایجاد صلح بین دو کشور به امضأ رسید و در مادۀ چهارم آن تذکر رفته بود که اگر دولت افغانستان با روش نیک خود در مقابل بریتانیا حسن نیت نشان دهد، بعدازگذشت یک دورۀ شش ماههءامتحانی،بریتانیا حاضر خواهد بود تا بمنظور ایجادروابط سیاسی دوستانه هیئت دیگری راازافغانستان جهت مذاکرات پذیرفته و روابط خویش را بر پایه های مستحکم تری رونق دهند.

معاهده صلح کابل در زمان امان الله خان:

لهذا مذاکرات دوباره از سر گرفته شد تا اینکه در جنوری سال 1921 میلادی آقای هینری دابس (Sir Henry R. C. Dobbs)منحیث نماینده فوق العاده بریتانیا به کابل اعزام گردید.

متعاقباً موافقتنامهء جدیدی که بنام "معاهدۀ ایجاد روابط دوستانه و تجارتی فی مابین بریتانیای کبیر و افغانستان" مسمی است، توسط آقای دابس به نمایندگی از دولت بریتانیا و محمود طرزی به نمایندگی از دولت افغانستان، بتاریخ 22 نوامبر سال 1921ممطابق 1300 خورشیدی در کابل به امضأ رسید. همچنان قابل تذکر است که تبادله کاپی های تصویب شدۀ معاهدۀ مذکور توسط حکومات هر دو کشور بتاریخ 6 فبروری سال 1922م مطابق 1301 خورشیدی نیز در کابل صورت گرفت.

معاهدۀ سال1921م منعقدۀ کابل معاهدۀ سال 1919م منعقدۀ راولپندی را منسوخ یا فسخ نمود، ولی خود آن خط دیورند را منحیث سرحد بین المللی افغانستان یکبار دیگر برسمیت شناخت. مادۀ دوم معاهدۀ مذکور در مورد قرار ذیل است:

جانبین سرحد هندوستان- افغانستان را، همانطوریکه توسط دولت افغانستان تحت مادۀ پنجم معاهدۀ 8 اگست  1919م منعقدۀ راولپندی پذیرفته شده بود، متقابلاً قبول دارند.

با آنهم مادۀ چهاردهم معاهدۀ 1921م برای حکومات هردو کشور این صلاحیت را داده بود که آنرا بعد از گذشت سه سال، باالاثر دادن یادداشت رسمی به جانب مقابل، فسخ نمایند. ترجمه متن مادۀ چهاردهم قرار ذیل است:

مواد این معاهده از تاریخ امضأ آن به اجرأ در آمده، و از همان تاریخ الی سه سال دوام مینماید. در صورتیکه هیچ یک از جانبین دوازده ماه قبل از اختتام سه سال متذکره جانب دیگر را از تصمیم خود مبنی بر فسخ آن معاهده مطلع نسازد، [معاهدۀ مذکور] مرعی الأجرأ میباشد الی اختتام یک سال بعد از همان تاریخی که یکی از جانبین آن را فسخ نموده باشد. 

البته که حکومت امیر امان الله خان هیچگاهی این معاهده را فسخ ننمود. وگذشته از آن معاهدۀ مذکور متعاقباً در دوران حکمروایی محمد نادر خان نیز از طریق تبادلهء یک یادداشت دیپلوماتیک بین شاه ولی خان، وزیرمختار محمد نادر خان در لندن، و آقای آرتر هیندیرسن (Arthur Henderson)، وزیر خارجه بریتانیا، بتاریخ 6 جولای 1930 تائید گردید. پاراگراف دوم یادداشت وزیرمختار افغانستان در این مورد چنین مینگارد:

در پاسخ [به یادداشت شما] من نیز افتخار دارم تا رسماً ضبط نمایم که درک ما نیز همین است که این دو معاهده [معاهدۀ 1921 و معاهدۀ تجارتی جون 1923] دارای اعتبار تام بوده و کاملاً مرعی الأجرأ میباشند.

به گفتۀ برخی از صاحبنظران، به رسمیت شناختن سرحد بین المللی بین افغانستان و هند برتانوی لازمهء بدست آوردن استقلال افغانستان بود که شاه امان الله نمیتوانست از آن سر باز زند. همچنان باید گفت که ضمیمهء این معاهده، نامهء از نمایندۀ فوق العادۀ بریتانیا به وزیر خارجهء افغانستان به نحو غیر مستقیم اعتراف به طبیعی بودن علاقمندی دولت افغانستان به چگونگی وضعیت قبایل ماورای خط دیورند میکند. برخی ادعا نموده اند که نامهء مذکور برای شاه امان الله حد اقل بهانهء داد تا گاهگاهی در امور قبایل ماورای سرحد مداخله نماید.

از آنچه در بالا گفته شد بر می آید که اعتبار معاهدۀ خط دیورند در اول برای صد سال نبوده بلکه برای مدت بسیار کوتاه تر از صد سال بوده است. ولی بعداً این معاهده و سرحد شناسی افغانستان با هند برتانوی حد اقل یکبار توسط حبیب الله خان، دوبار توسط امان الله خان و یکبار توسط محمد نادر خان تائید گردیده و میعاد اعتبار آن از محدودیت تصادفی بودن با طول حکمروایی هر امیر و شاه فارغ شده و این سرحد،سرحد دایمی گردید است.

 

 


بالا
 
بازگشت