رسول پویان

 

پاکستان، بر سر دوراهی انتخاب

 

تطبیق پروژۀ سرمایه‏گذاری هنگفت سران کشور چين در گوادر بندر واقع در صوبۀ بلوچستان پاکستان پیش‏درآمد فاصله‏گیری حکام پاکستان از استراتيژی کهنه و سنتی دوران جهان دو قطبی درعهد جنرال ضیاءالحق خواهد بود. سران پاکستان چند دهه است که از این استراتیژی سنتی (که جنگ و بحران فراگیر در افغانستان را دامن می‏زند)، به عنوان گاوشیری استفاده کرده اند و کمک‏های وافر نظامی و اقتصادی سران غرب (خاصه ایالات‏متحدۀ امریکا) و کشورهای عربی (بویژه عربستان سعودی) را به کشور خود سرازیر ساخته اند. آرایش جدید منطقوی و جهانی و تقابل قطبین تازه به میدان آمده بر سر منابع انرژی و تقسيم دوبارۀ منطقه و جهان در آینده، امکان ادامۀ کمک‏های  دوران جنگ سرد را به پاکستان بسیار ضعيف کرده و احتمال کاهش شدید و ختم آن، دور از انتظار نمی‏باشد. طرح جلب سرمایه‏گذاری‏های جدید توسط سران پاکستان مبین این واقعیت است.             
کشور پاکستان در حقيقت زادۀ دوران جهان دوقطبی و جنگ سرد می‏باشد. پس از جنگ دوم جهانی و شکل‏گیری بلاک شرق و غرب در هيئت پیمان ناتو و وارسا ضرورت وجودی پاکستان با اردوی بزرگ، استخبارات قوی و ارتباطات تنگاتنگ با جهان غرب و دول محافظه‏کار عرب به میان آمد. از آن زمان به بعد این کشور به پایگاه استراتیژیک پیمان ناتو و تربیۀ افراطیون ضد دیموکراتیک و ضد آزادی‏های مدنی، سیاسی و اجتماعی تبدیل شد که ما اوج آن را پس از تجاوز ارتش شوروی سابق به افغانستان در زمان جنرال ضیاءالحق دیده می‏توانیم. سران نظامی و استخباراتی پاکستان طی چند دهۀ اخیر توانستند از این موقعیت سودهای کلان و کمک‏های زیادی به دست آورند؛ اما با فروپاشی جهان دوقطبی و خاتمۀ جنگ سرد از یک جانب و آرایش جدید قطبین در منطقه و جهان از جانب دیگر این مرحله دارد به پایان خود می‏رسد و سران پاکستان در جستجوی منابع مالی جدید می‏باشند.              
چرخش احتمالی بیشتر پاکستان به سوی قوی ترین قطب اقتصادی امروز و فردای منطقه و جهان(چین) سران پیمان ناتو به سرکردگی امریکا را سخت نگران می‏سازد. امریکا در یک موقعيت متزلزل در شرق میانه، جنوب آسیا و آسیای مرکزی قرار دارد؛ زیرا پاکستان دیگر دوست استراتیژیک قابل اعتمادی بوده نمی‏تواند. هندوستان از موقف مستقل و قوی با امریکا معامله می‏کند. در برخی کشورهای عربی شرق میانه بعد از فروپاشانیدن رژیم‏های سابق، نیروهای غیردیموکراتیک و ناهمگون با ماهیت حرکات آزاد، مدنیت‏پسندانه و امروزین ملل شرق دور، جنوب‏شرق آسیا و آسیای میانه- به کمک سران ناتو به خصوص ایالات‏متحدۀ امریکا جابجا شده اند. این نیروهای تنگ نظر و دارای ایده‏ئولوژی خشک و متحجر هرگز نمی‏توانند با سیل عظیم اقتصادی، دیموکراسی شرقی، تکنولوژی، مدنیت، امنیت و صلح خواهی نفوس وافر کشورهای جنوب‏شرق و جنوب آسیا، همسری کنند؛ حتی نخواهند توانست منافع جهان غرب و ایالات‏متحدۀ امریکا را در حوزۀ نفوذ روسیه، در کشورهای آسیای میانه تأمین نمایند. چنانچه سقوط دولت اخوان‏المسلمین (به رهبری آقای مرسی) در مصر نشانۀ بارز آن است.                        
در افغانستان علاوه بر اين که تاهنوز نظام سیاسی، اقتصادی و اجتماعی سالم، کارا و استواری شکل نگرفته است؛ بلکه عوامل پاکستان اوضاع را ناامن، بحرانی و متشنج نگهداشته اند. از طالبان و سلفی‏ها برای تخریب فرهنگ و مدنیت این سرزمین حمایت همه جانبه می‏شود. هدف سران پاکستان این است تا سران ناتو خاصه امریکا را تا رسیدن به اهداف متذکرۀ خود، مصروف نگهدارند. سران ناتو خاصه ایالات‏متحدۀ امریکا در ابهام و سردرگمی بسر می‏برند و در قبال افغانستان و پاکستان استراتیژی واضح و شفافی ندارند.            
سران پاکستان با گشودن بندر گوادر به کمک بزرگ مالی چین نه تنها در جستجوی منابع مالی جدید اند؛ بلکه می‏خواهند از زیر فشارهای سابقه مبنی بر تجزیۀ پاکستان و جدایی بلوچستان بگریزند. گفته می‏شود که حاکمان پنجابی با اسکان دادن پنجابی‏ها و سندی‏ها قصد تغییر دیموگرافی این صوبه را دارند. پنجابی‏ها خیلی ماهرانه توسط طالبان و عرب‏های افراطی بافت پشتونوالی را در صوبه سرحد ضربات کاری زدند و پروسۀ ذوب پتان‏ها را در جامعۀ نامتجانس و پراکندۀ پاکستانی سرعت بخشیدند. ديگر امکان تشکيل دولت مشترک پشتونهای دو طرف سرحدات مشترک افغانستان و پاکستان عملاً از بين رفته است. تثبيت و حل عادلانۀ خط دیورند، آخرين رویاهای نیشنالیزم قومی و مفکورۀ پشتونستان مستقل را برای همیشه از اذهان پاک کرده و یکی از عوامل عمدۀ تشنج و اختلاف قرن جاری در بين افغانستان و پاکستان را برطرف می‏کند. پلان اقتصادی جدید سران پاکستان اگر موفق شود، زمینه را برای اختلاط نفوس پنجابی، سندی، بلوچ و پتان در بلوچستان فراهم می‏سازد.
پاکستانی‏ها با جلب سرمایه‏گذاری بزرگ چین می‏خواهند خود را در ترانزیت منابع عظیم انرژی از آسیای میانه و جنوب آسیا سهیم سازند و مشکلات کمبود انرژی در پاکستان را نیز کاهش دهند. سرمایه‏گذاری در گوادربندر و امضای قرارداد لولۀ گاز با سران کشور ایران از آن جمله است. به این حساب پروژۀ طالبان در حال حاضر برای انحراف افکار سران ناتو و مصروف سازی سران عاقبت نااندیش و سطحی‏نگر دولت افغانستان حمایت می‏شود؛ همچنان پاکستانی‏ها به راه جنوب و غرب افغانستان(قندهار و هرات) که بندر گوادر را به آسیای میانه ارتباط می‏دهد سخت احتیاج دارند. اگر پاکستانی‏ها خیال استفاده از طالبان بحیث نیروی جنگی و گارد محافظ برای دسترسی به این شاهراه حیاتی را در آینده داشته باشند، با تغییر و تحولات حال و آیندۀ منطقه و جهان، خیال است و محال. با رونق‏گیری این بندر از اهمیت بندر تورخم و حیرتان کاسته خواهد شد. به این صورت قندهار و هرات در آینده برای سران پاکستان و راه ترانزیت انرژی، اهمیت اقتصادی زیادی می‏داشته باشند.                      
با خوابیدن اژدهای زرد بر لب آبهای بلوچستان منافع استراتيژیک غرب به رهبری امریکا در منطقه تهدید جدی می‏شود. هندوستان تا حدودی در حلقۀ محاصره می‏افتد و نیش اژدهای زرد (که با افراطیت پاکستانی‏عربی آلوده خواهد شد)، به حوزۀ اقتصادی و امنیتی روسیه  دراز می‏گردد. سران ایران در کوتاه مدت شاید لبخند شادی بر لب داشته باشند؛ اما در دراز مدت از اهميت ارزش ترانزیتی راه آبی خلیج فارس ایران کاسته خواهد شد و این طرح در درازمدت به سود ایران نمی‏باشد.         
اگر واقعاً سران پاکستان قصد اصلاح استراتیژی سنتی و کهنۀ دوران جنگ سرد و زمان حضور قوای شوروی سابق در افغانستان را دارند و می‏خواهند سرمایه‏گذاری‏های خارجی را به کشور شان جلب کنند، باید از راه جنگ و بحران و راه صلح و امنیت یکی را انتخاب نمایند. حمایت از طالبان، تروریسم، افراطیون و بحران سازی در افغانستان و منطقه هرگز زمینه را برای مصئونیت‏های حقوقی، قانوی و امنیتی که لازمۀ سرمایه‏گذاری است، آماده نمی‏کند. باز‏شدن راه جنوب و غرب افغانستان به سوی آسیای میانه، به امنیت احتیاج دارد. اگر سران پاکستان به خواهند و نخواهند پروژۀ طالبان به پایان خود رسیده است. حمایت مشترک سران پاکستان و سران ناتو طی سالیان متمادی از این پروژۀ افراطگرایی هم بی‏نتیجه بوده است. حالا سران پاکستان بر سر دوراهی انتخاب ایستاده اند.             
پیروزی نوازشریف رهبر حزب مسلم لیک در انتخابات اخیر پاکستان ما را بیاد دوران رشد و گسترش افراطگرایی، دامن زدن به جنگ داخلی در افغانستان و تشکیل تحریک طالبان می‏اندازد. نظر به تجارب تاریخی اگرچه به نوازشریف اعتماد نمی‏شود و همسویی و هم‏نوایی او با افراطيون از کسی پوشیده نيست؛ لیکن وضعیت بحرانی پاکستان و اوضاع پرتنش منطقه و جهان ایجاب می‏کند که وی از بین راه صلح و جنگ باید یکی را انتخاب کند. از نگاه منطق سیاسی زمینه برای تداوم جنگ روز به روز محدود می‏گردد و بحران مزمن سیاسی، اقتصادی و امنیتی پاکستان و افغانستان از طریق حمایت از جنگ و آشوبگری حل شده نمی‏تواند. جلب سرمایه‏گذاری‏های جدید و استفاده از فرصتهای مناسب اقتصادی و تجارتی تازه، به پالسی متعادل و سیاست‏های مناسب با شرایط و وضعیت داخلی، منطقوی و بین‏المللی حال و آینده، نیاز دارد.                
در موقعيت و شرایطی که سران پاکستان سخت مشغول راه نجات خود می‏باشند؛ سران دولتی فرورفته در خواب خرگوش افغانستان غرق در ندانم کاری، فساد اداری، چور و چپاول منابع مالی و دارایی‏های عامه و پروژۀ فرمايشی انتخابات بوده و از منافع کوتاه مدت و دراز مدت کشور و مردم شان غافل می‏باشند و برای حال و آيندۀ میهن پلان استراتیژیک معین و لازم ندارند. سران  کشورهای عضو پیمان ناتو به رهبری امریکا چونان در رکود اقتصادی، تشنج آفرینی در شرق میانه و تقابل با قطبین جدید گیرمانده اند که سر کلاوه را گم کرده اند؛ نه برای حضور خود در افغاسنتان پلان استراتیژیک روشنی دارند و نه موقف شان در قبال افغانستان و پاکستان مشخص است. افغانستان و مردم آن در واقع قربانی منافع حریصانۀ سران پاکستان، تقابل قطبین و سیاستهای مبهم و ناروشن سران ناتو به رهبری امریکا و مداریگری آقای کرزی و تیم نالایق و فاسدش، شده اند.

پایان
                                   سرطان 1392خورشيدی                    

 

 

 


بالا
 
بازگشت