غلام سخی ارزگانی
 

 

به پاسخ پیام تبعیض و تهدید آمیز آقای گلبدین حکمتیار

قرآنکریم:

«خون یکدیگر را نریزید و همدیگر را از سرزمین، خانه و کاشانۀ خویش بیرون نکیند.»(البقره/ 84) (1)

قبل از همه باید به جواب آقای حکمتیار نوشت که از پیام آخیر شان به مناسبت عید سعید فطر بوی خون را به مشام می رساند و علاوه برآن ضد و نقیض نیز است که از منظر عقلانیت دینی، سیاسی، مدنی و ملی  مردود می باشند. جناب حکمتیار با چنان عقده و سنت قبیلوی منحط خویش در برابر اقوام غیر از تبار خود گزاف گویی و تهمت زنی تبعیض انگیز را وارد نموده و ذهنیت یک عده از مردم شریف کشور را علیه آن ها تحریک نموده است که این هم مغایر سنت عید سعید فطر می باشد. برای اینکه تا کنون هیچ افراطی ترین رهبر، مقام دولتی، خارجی و حتا یک فرد علیل روانی نیز در پیام عیدی خویش، به این چنین تهمت و تفرقه افگنی شؤنیستی میان مردم مظلوم کشور نپرداخته و علیه اقوام تحت ستم و محروم کشور اعلام تهدید، نفرت و جنگ را ننموده که حضرت حکمتیار صاحب کرده است. 

 

 حال هم سهم بزرگ در انحصار کی ها قرار دارد؟

 در یک بخش از پیام جناب حکمتیار چنین آمده است:

«دادن سهم بزرگ به اقلیت ها در نیروهای امنیتی و ادارات ملکی، بحدی که اقتدار بصورت کامل در اختیار آنان باشد،...» (2)

- درقدم نخست باید اظهار داشت که جامعه افغانستان آن طوریئکه آقای حکمتیار، اسلاف و اخلاف شان کتمان واقعیت ها را نمودند، نیست که جامعه را به خاطر ملحوظات غرض آلود سیاسی به اقلیت و اکثریت تقسیم می کنند. اگر در حقیقت اکثریت و اقلیت قومی در افغانستان واقعیت داشته باشند؛ پس چرا تا حال یک آمار دقیق نفوس و معتبر از سوی مراجع داخلی تحت نظارت سازمان ملل متحد و جامعه جهانی تثبیت و به نشر نرسیده است؟ گیرم که اگر یک قوم دارای جمعیت اکثریت هم باشد؛ آیا کدام عقل، دانش و منطق می پذیرند که دیگر اقوام مظلوم در پائین ترین نردبان جامعه قرار گیرند و اسیر یک مشت از طبقات حاکمه مستبد یک قوم حاکم باشد؟

پس، واقعیت ملموس و عینی جامعه به اثبات رسانیده که جامعه افغانستان آمیزه ی از اقوام، قبایل و پیروان مذاهب اسلام و غیر اسلام می باشد که نفوس هیچ یکی از اقوام ساکن در افغانستان به تنهایی، پنجاه در صد را تشکیل نمی دهد. از این رو، جامعه ما یک جامعه «اقلیتی» قومی می باشد و اکثریت و اقلیت هرگز واقعیت ندارند. اکثریت قرار دادن غرض آلود سیاسی یک قوم خاص به منظور تحقق اهداف شؤنیستی بوده که در ضدیت نسبت به دین مبین اسلام، قانون اساسی افغانستان، اعلامیه جهانی حقوق بشر و ارزش های مدنی قرار دارد.

- اینکه جناب حکمتیار با تعصب قبیلوی خویش اظهار داشته که سهم بزرگ برای اقلیت ها در نیروهای امنیتی و ادارات ملکی داده شده است. بازهم وی از واقعیت فرار نموده و با تبعیض تباری خویش برخورد نموده است. اول اینکه، اگر حال کدام هیئت بی طرف و ناظرین بین المللی از ادارات دولتی، خصوصی و حتا خارجی در افغانستان به صورت دقیق بازدید نماید، با یقین کامل تثبیت خواهد شد که اکثریت محوری در انحصار مطلق کسانی اند که اسلاف شان به طور سنتی و میراثی در افغانستان حاکم بودند. حتا شواهدی در دست اند که از آن سوی خط دیورند نیز کسانی را به کرسی مهم دولتی افغانستان نصب نموده اند. در قدم دوم، از افراد جمعیت اسلامی نیز در انحصار حاکمیت قرار دارند.

ناگفته نماند، که در دولت کنونی سهم بزرگی برای اعضای حزب حکمتیار، سیاف، افغان ملت، گیلانی، جمعیت اسلامی و سایر احزاب که در جریان 14 جهاد در پاکستان توسط همه کشورهای جهان و به خصوص اروپا، غرب، وهابی ها وغیره عملآ حمایت می شدند، طی این دوازده سال آخیر کرسی های عمده دولتی، خصوصی وغیره هم از سوی جناب حامد کرزی روی ملحوظات روابط قومی و مصلحت به این ها داده شده است، نه از روی شایسته سالاری و عدالت قانونی. پس، همان طورئیکه در طول تاریخ حکومات در سلطه انحصاری مطلق اربابان مستبد از قبایل حاکم بودند، اکنون نیز در انحصار مطلق کسانی اند که نه تنها عاملین استخبارات پاکستان هستند؛ بلکه دست نشانده ی برخی از کشورهای غربی، امریکایی، منطقه و سایر همسایگان نیز می باشند که مثل آفتاب روشن اند.

مضاف برهمه اینکه، در قانون اساسی افغانستان برای نخستین بار است که مسأله مشارکت سیاسی اقوام در حاکمیت دولت کشور نیز صراحت تمام دارد. به این معنا که در تاریخ تقریبآ سه قرن متأخیر افغانستان مشارکت نسبی سیاسی اقوام ( بدون حکومات ببرک کارمل و داکتر نجیب الله) هرگز وجود نداشت. قدرت سیاسی صرفآ در انحصار مطلق چند ارباب تک قبیلوی یک قوم بود که آن هم از یک قبیله به قبیله دیگری به طور میراثی با ریزش خون های بی گناه مردمان پشتون و غیر پشتون،  تعویض می گردید.

 این شاهان قبیلوی مستبد حتا به قوم شریف پشتون و بیچاره خویش نیز مصدر خدمت نیز نشدند، چه جای که به سایر اقوام مظلوم خدمت می کردند. از این جهت، در جریان این دوازده سال آخر آن هم با حضور نیروهای ناتو و جامعه جهانی، مشارکت نسبی و آن هم مصلحتی یک تعداد محدود از اقوام فراموش شده و حاشیه نشین را به صورت نمایشی در دولت افغانستان شاهد هستیم که حتا این هم خار چشم نژادپرستان بیگانه پرست گردیده است. شؤنیستان حتا حاضر نیستند که چند تن از اقوام غیر خودشان به صورت نمایشی هم در حاشیه ی قدرت سیاسی کشور حضور داشته باشند و از این لحاظ است که به صورت جنون آمیز از خود عکس العمل ضد بشری، ضد اسلامی و ضد قانونی را نشان داده و می دهند.    

پس، عملآ ثابت است که این پیام جناب حکمتیار مغایر ارزش های بشریت، اسلامیت و قانون اساسی افغانستان نیز می باشد که با نحوی از انحاء در موضع گیری های قبلی شان هم مشهود بوده است.

 

واحدهای ادارای کشور غیر عادلانه بودند:

- در این بخش از پیام عیدی جناب حکمتیار صاحب از روی تبعیض و تهمت خویش، چنین می نگارد:

«ساختن ولایات برای اقلیت ها و تعیین والی ها به خواست خود آنان و دادن صلاحیت های وسیع به آنان و تلاش های مشابه به این هدف براه انداخته شده تا وحدت ملی میان افغان ها را از میان برده...» (3)

- در تاریخ تقریبآ سه قرن گذشته، میراث سنتی شاهان تک قبیلوی این بود که از جمله از مقام سلطنت گرفته تا پائین ترین فرد دولتی کلآ در قدم نخست از خاندان، قبیله شاه بر سراقتدار و در گام دوم از قوم پادشاه که به این تبار تعلق داشت. حاکمیت های سیاسی گذشته تک قبیلوی و تک قومی بودند که روی بعضی از ملحوظات ندرتآ در صفوف پائین حاکمیت از یک تعداد نخبگان یکی و یا دو قوم دیگری نیز به مشاهده می رسیدند و بس.

در این رابطه بود که تشکیل واحدهای ادارای ولایات وغیره نیز به زعم سیاست های غرض آلود و تبعیض انگیز زمام داران میراثی وقت صورت می گرفتند، نه از روی عدالت اسلامی، انسانی و سیاسی. در رأس حکومات صرفآ از جیره خواران شاه و تبار حاکم قرار داشتند، نه از اقوام تعمدآ فراموش کرده و حاشیه نشین کشور! از این رهگذر، همه اقوام و طبقات محکوم کشور اعم از پشتون و غیر پشتون در آتش تبعیضات نژادی، قومی، قبیلوی، دینی، اقتصادی، فرهنگی، سیاسی، مذهبی، سمتی، اجتماعی، جنسیتی، شخصی، فقرهای گونان گون وغیره یک مشت از حاکمان مستبد و شؤنیست بر سر اقتدار در محور واحدهای ادارات ولایات نیز می سوختند و ناگذیرآ می ساختند.

طبق قانون اساسی بالاخیره برای نخستین بار بوده که چند ولایت درجه سه برای اقوام تحت ستم اوزبیک، تاجیک، نورستان و هزاره و آن هم صرفآ به «نام» تشکیل شدند که من جمله از کاه گل کردن سرک های مرکز شهر بامیان باستان توسط مردم عامه نیز، تبعیض عریان دولت مردان کنونی نمایان است. دردمندانه که حال همین ولایات «نمایشی» این پابرهنگان و هردم شهیدان تاریخ قرون متأخیرهم باعث انفجار مغز شؤنیستان قبیلوی و دست نشاندگان اجانب در این قرن 21 در افغانستان شده است. در ضمن، قبیله گرایان قرون وسطایی تهمت های مختلف را به مردم این ولایات درجه سوم می بندند و بی اتفاقی را میان اقوام بی چاره کشور به نفع دشمنان دامن می زنند.

حال پرسش این است که این اقوام مظلوم از همه حقوق انسانی، اسلامی، قانونی، ملی و مدنی  از گذشته های دور به این سو محروم بودند؛ آیا حال داشتن ولایات درجه سوم مخالف قانون اساسی کشور، معیارهای بین المللی، حقوق بشر و ضد دین مبین اسلام می باشد که از جمله آقای حکمتیار با افراطی ترین عقده علیه این اقوام محکوم تاریخ قد علم کرده و جنگ قومی را به راه انداخته است؟

 

انکشاف متوازن هرگز رعایت نگردید:

- دیگر اینکه، دولت مردان طی این 12 سال آخیر هم از انکشاف متوازن ولایات کشور جلوگیری نموده و هر وقت که مکاتب، تعمیرات دولتی، مؤسسات خصوصی، جاده ها، مزارع وغیره در مناطق جنوب و شرق کشور از سوی تروریستان با آتش کشانده شدند و کاملآ ویران می گردند؛ آن گاه جناب حامد کرزی می گفت که: « بیایی جوړم، بیایی جوړم او بیایی جوړم»؛ یعنی باز می سازم، باز می سازم و بازهم می سازم. در همین رابطه نه تنها مصارف گزاف بی نتیجه از سوی دولت تحت قیادت مستقیم حامد کرزی در این مناطق صورت گرفته اند؛ بلکه جامعه جهانی نیز دالرهای بی حساب و بدون نتیجه مثبت را در مناطق مذکور به مصرف رسانیده است که مشکل بنیادی قوم بیچاره پشتون را هرگز حل نکرده و تنها تروریزم را در آن جاه تقویت نموده اند. در حالیکه در سایر ولایات کشور از جمله غور، پنجشیر، دایکندی، بامیان، سرپل، تخار، جوزجان و... که امنیت هم حاکم است؛ ولی مورد توجه زمام داران تیم ارگ ریاست جمهوری و سایر اطرافیان قبیله گرای شان قرار نگرفته اند. ای کاش، دولت مردان در این مدت 12 سال امنیت کامل مناطق جنوب و شرق کشور را عملآ به وجود می آوردند و بعد طبق قانون به انکشاف متوازن آن مناطق توجه صادقانه و جدی می کردند که ننمودند و تروریستان را از این مناطق کامل نابود می کردند و پشتون های اسیر و بدبخت را از ساختار و فرهنگ منفور قبیلوی منحط، حد اقل  قدری نجات می دادند.

آیا دولتمداران تیم ارگ ریاست جمهوری و سایر همکاران داخلی و خارجی شان در برابر همه اقوام محروم کشور مقصر نیستند؟

 

کدام وحدت ملی؟

- دیگر جناب حکمتیار می فرماید که از اثر تشکیل ولایات اقلیت ها و تعیین والی ها توسط خود شان، وحدت ملی از بین برده شده است.

در جواب محترم حکمتیار باید گفت که در بافتار و فرهنگ دون مایه قبیلوی که در رأس حاکمیت دولتی اربابان تک قبیلوی و تک قومی یک قوم قرار داشت، نه دیگران؛ آن گاه به زعم باورها و سیاست های قبیلوی آنان «وحدت ملی» وجود داشت. و اگر سایر اقوام حد اقل در حاشیه قدرت سیاسی و آن هم به طور نمایشی و سمبولیک نزدیک گردیدند؛ آن وقت «وحدت ملی» از بین برده می شود. یا به عبارت دیگر، اگر چند ارباب سنتی ستمگر از قوم شریف پشتون در انحصار حاکمیت مطلق میراثی و عنعنوی افغانستان قرار داشت، آن زمان «وحدت ملی» در کشور برقرار بوده، در غیر آن نه!

 اصل سخن جناب حکمتیار صاحب این است که چرا اقوام غیر از تبار و به خصوص از قبیله ی خودش در قدرت نسبی سیاسی هم شریک باشند و آن ها باید مانند گذشته ها در دور ترین حاشیه های قدرت سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی جامعه به طور اسیر قرار داشته باشند و بازهم مانند بردگان و حیوانات زندگی کنند .

افزون برآن، باید نگاشت که هیچ گاه اقوام مظلوم و مردمان شریف افغانستان از نعمت «وحدت ملی» برخوردار نبوده و حتا حال هم نیستد؛ زیرا که وحدت ملی از جمله محصول اعمال عدالت سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی در حیات طولانی مدت و روزمره جامعه بوده که شوربختانه زمام داران انحصارگر و قبیله گرای گذشته کشور ما کوچک ترین اقدام در زمینه نکردند که از ارتجاع سنتی و خائنین ملی چنین انتظار هم نمی رفت و حتا حال نیز نمی رود.

به زعم و باور شؤنیستان این اند که جلادترین کسان از طبقات حاکمه و مستبد پشتون تبار هم در انحصار حاکمیت مطلق سیاسی باشند، نه کسانی دیگری. در این صورت گویا آن گاه وحدت ملی در کشور تمثیل می گردد. از همین رو، حامیان مخفی و علنی طالبان و سایر همفکران تروریستی شان به این عقده اند که طالبان احیاگر میراث سنتی حاکمیت های تک قبیلوی و تک قومی در افغانستان می باشند و با تمام قوت خویش از سیاست ها و عملکردهای طالبان، گروه حقانی، حکمتیار و دیگر همقطاران قبیله گرای شان دفاع می کنند.

 پس، ادعای وجود وحدت ملی در کشور از روی اغراض سیاسی در جهت تداوم حاکمیت ارتجاعی و تک قومی شؤنسیتی در این وطن مشترک بوده که حال هم از حنجره ی جناب حکمتیار به گوش ها می رسد که این همان سیاست و عملکرد اسلاف شان از جمله امیرعبدالرحمن خانی، نادرخانی،  محمد گل مهمند خانی، حفیظ الله امین خانی، ملاعمر خانی و سایرین اخلاف شان در این قرن 21 نیز می باشند.

 

نیروهای خاص و یا سپیشل فورس امریکایی، هزاره نیستند:

آقای حکمتیار با چنان تهمت و توطئه تعمدی خویش علیه اقوام مظلوم و خاصتآ قوم محکوم هزاره قرار گرفته و گفته است که نیروهای خاص امریکایی از ملیشه های هزاره ترکیب یافته و جنایات وحشیانه آنان تمام جهان را لرزاند. وی فراموش می کند که نیروهای خاص و یا سپیشل فورس امریکایی، تربیت یافته ویژه ی است که در امریکا با دقت خاص آموزش دیده و این ها مطلقآ دارای تابعیت امریکا می باشند، نه کسانی دیگری. این تهمت تبعیض آمیز است که جناب حکمتیار به مردم مظلوم هزاره بسته است. دیگر اینکه، او می نگارد که جنایات وحشیانۀ ملیشه های هزاره تمام جهان را لرزاند. خلاصه، تهمت های که از سوی حکمتیار نسبت به هزاره ها نموده، کاملآ از روی تفرقه اندازی و تبعیض قبیلوی- قومی است که حتا همه مسلمانان وغیر مسلمانان افغانستان را به کشتن و نابودی یک دیگر دعوت نموده است. هزاره ها نه در تاریخ گذشته سابقه مزدور منشی، جنایی و جاسوسی برای بیگانگان داشته، نه حال دارند و نه در آینده مغایر دین مبین اسلامی، قانون اساسی و ضد منافع ملی قرار خواهند گرفت.

 

جنایت وحشیانه ی کی ها، جهان را لرزاند؟

اینک یک قسمت از تهمت عامدانه و نفاق انگیزانه ی دیگری جناب حکمتیار در مورد هزاره ها چنین می باشد:

«نیروهای خاص امریکائی از همین ملیشه های هزاره ساخته شده بود که جنایات وحشیانهء آنان تمام جهان را لرزاند» (4 )

 آیا در درازنای تاریخ، عوامل و جاسوسان استعمارگران سنتی، جدید و سایر کشورهای منطقه و همسایه از میان طبقات مستبد و استثمارگر کدام یکی از اقوام عزتمند افغانستان بودند؟ آیا افراد طالبان، گروه حقانی، حزب اسلامی و... از کدام مناطق و از بین کدام تبار می باشند که از سال 1994 میلادی و به خصوص از سال 1996 میلادی تا کنون از هیچ گونه عملیات انتحاری، بمب گذاری جاده ها و... کشتار مردم بیگناه کشور دریغ نورزیدند؛ بلکه تروریزم را از افغانستان به کشورهای امریکای شمالی، اروپایی، افریقایی و آسیایی نیز صادر کردند. پس، عملآ ثابت است که عوامل اجانب در بین کدام مناطق و از بین کدام یکی از طبقات ستمگر کشور باعث جنایت ضد بشری و خیانت ضد ملی در افغانستان گردیده اند.

آیا عملیات انتحاری، انفجار بمب توسط ریمود از راه های دور در جاده ها، کشت کوکنار، تولید مواد مخدر، قاچاق، فساد اداری، سوزاندن مکاتب، سنگسار کردن، خشونت، جنگ و... قتل های زنجیری توسط کی ها در سراسر افغانستان صورت می گیرند؟

 

اعلام نابودی اقوام مظلوم کشور:

- آقای حکمتیار با دل پردرد و خصوصیت منحط قبیلوی خویش در این پیام خود به اقوام اوزبیک، تاجیک، تورکمن، قزاق، قزلباش، ایماق، قرغیز، عرب، بیات، پشه یی، براهوی، نورستانی و... به خصوص به قوم محکوم تاریخ هزاره چنین تهمت و اخطار داده است:

«مزدوران بیگانه باید به این نکته آگاه باشند که مستی ای را که امروز به زور و حمایت امریکائی ها براه انداخته اند، پایان عبرتناکی برای شان بدنبال خواهد داشت.» (5)

جناب حکمتیار نیک می داند که قدرت سیاسی  در انحصار کدام اقشار طبقاتی و از میان کدام تبار خاص در گذشته بودند و حال هم سوابق تاریخی در مورد خوب قضاوت می کند. مزدوران بیگانه از جمله شاه شجاع ها، امیر دوست محمد خان ها، امیر عبدالرحمن خان ها، امیر حبیب الله خان ها، محمد نادر خان ها، محمد هاشم خان ها، محمد گل مهمند ها، نور محمد تره کی ها، حفیظ الله امین ها، داکتر نجیب الله ها و... تا جناب حامد کرزی از میان طبقات حاکمه قبیلوی بر بنیاد اراده، خواست مردم و شایسته سالاری به قدرت دولتی افغانستان رسیدند و یا اینکه طبق دلخواه و سرمایه های کشورهای خارجی بر اریکه قدرت سیاسی افغانستان تکیه کردند؟ از اینکه در ظاهر جمعیت پشتون به طور نسبی به تنهایی از هر قوم دیگری کشور، کمی بیش تر به چشم می خورد و از همین رهگذر هم، مهره های دلخواه کشورهای خارجی از بین اربابان همین قوم گلچین و در تخت سلطنتی این قرون آخیر در قدرت سیاسی افغانستان نصب شدند. از سوی دیگر، بسا از خوانین مستبد قوم مظلوم پشتون نظر به خوانین ستمگر سایر اقوام محکوم کشور؛ معامله گر تر، خائین تر و جلادتر بودند که در خدمت استعمارگران گوناگون پیر و جوان قرار می گرفتند. خوانین خودکامه ی پشتون تبار همواره با حمایت کشورهای خارجی، قوم مظلوم و بیچاره پشتون را شدیدآ تحمیق کرده که نه تنها آنان را روی اغراض سیاسی در برابر اقوام دیگرکشور استعمال نموده؛ بلکه این قوم را با نهایت فقر سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، مذهبی و اقتصادی حتا تا حال نیز نگهداشته اند. پس، حساب شؤنیستان و طبقات حاکمه پشتون از طبقات استثمار شده، تهی دستان و قوم شریف پشتون کاملآ جدا بوده و در نقطه مقابل هم دیگری قرار دارند که از دیگر اقوام کشور ما نیز چنین اند.

دیگر اینکه از جمله شخص جناب حکمتیار تحت نظارت دقیق استخبارات پاکستان عمده ترین کمک های کشورهای غربی، امریکایی، عربی، ایرانی و... حتا چین کمونیست را در جریان بیش از 14 سال جهاد علیه ارتش سرخ در پاکستان در انحصار مطلق خویش قرار داده بود که این دلالت به مزدورمنشی به اجانب نمی کند؟ آیا در بستر این 12 سال آخیر عملآ به اثبات نرسیده که بیش ترین کمک های جامعه جهانی در کدام مناطق به مصرف بی نتیجه رسیده و حاصل آن به قوم بد بخت و استثمارشده ی پشتون ما چه ها می باشند؟ آیا عوامل سرسپرده استعمارگران پیر و نوین از بین اقشار طبقاتی، تک تباری و مناطق جنوب و شرق کشور استخدام شده و یا از مناطق هزاره جات، پنجشیر، غور، بدخشان، تخار، جوزجان، هرات، میمنه، کابل، هرات و سایر مناطق اقوام تحت ستم تاریخ در خدمت بیگانگان استخدام شده اند؟ پس، مزدوران بیگانه در گذشته های تاریخی و حتا حال از بین جنوب و شرق کشور بوده و هستند و یا از مناطق سایر اقوام افغانستان!

 جناب گلبدین حکمتیار که از حمایت بی دریغ حلقات مختلف استکبار جهانی و به خصوص از هر گونه کمک های پاکستان، وهابی ها، انگلیس وغیره تا حال برخوردار است که با شیوه ی امیرعبدالرحمن خانی این گونه هزاره ها را مورد تهدید قهرآمیز و تبعیض انگیز شؤنیستی قرار داده است که مغایر دین مبین اسلام، قانون اساسی، اعلامیه جهانی حقوق بشر و میثاق های بین المللی می باشند.

 

اخطار مرگبار حکمتیار صاحب علیه قوم مظلوم هزاره:

آقای حکمتیار در پیام تهدید آمیز و تبعیض انگیز خویش این گونه هزاره ها را اخطار به مرک داده است:

«مزدوران بیگانه باید به این نکته آگاه باشند که مستی ای را که امروز به زور و حمایت امریکائی ها براه انداخته اند، پایان عبرتناکی برای شان بدنبال خواهد داشت. آنروز فرا خواهد رسید که مردم مظلوم افغانستان برای احقاق حقوق غصب شدهء شان کمر می بندند و در آن زمان این ظالمان مست از نیروی بیگانه و غاصبان نه اینکه در شرق، غرب، شمال و جنوب و مرکز کشور، زمین ها، روستاها وشهرک های تازه آباد شده را از دست می دهند بلکه در هیچ گوشهء کشور پناه گاهی برای خویش نخواهند یافت.

بعضی از آنان به ایران فرار خواهند کرد و ایرانیان هم با آنها همانگونه رویه خواهند نمود که دیروز با آنها کردند. در هیچ کشوری آنگونه ظلم و سلوک وحشیانه و بیرحمانه بر مهاجرین صورت نگرفته طوری که با هزاره ها در ایران صورت گرفته است!! » (7)

در طول این تقریبآ سه قرن آخیر کاملآ واقعیت دارد که قوم بی دفاع هزاره در ارتباط تعلقات مذهبی، زبانی، قومی، نژادی، سمتی و به خصوص خواست عادلانه سیاسی خویش مورد هرگونه تبعیض و حتا قتل عام نیز قرار گرفته است؛ ولی بازهم در این قرن عقلانیت 21 هنوز مردم هزاره مورد تبعیض، فرار اجباری و کشتار قرار می گیرند.

وقتی که جناب گلبدین حکمتیار همیشه می گفت که «وعتصموبحبل الله جمیعاً ولاتفرقو»، آیا همین گفتار وی با این پیام عیدی سعید فطر در تضاد نمی باشد؟

با صراحت باید نوشت که این تهدید آقای حکمتیار به تأسی از سیاست وحشیانه و عملکردهای ضد انسانی امیرعبدالرحمن خانی علیه نابودی همه اقوام محروم اوزبیک و غیر اوزبیک کشور به خصوص بر ضد هزاره ها تقریبأ 150 سال قبل بوده که حال در این قرن 21 این بار از سوی جناب حکمتیار تجدید می گردد.

 امیر عبدالرحمن خان که به نسل کشی، قتل عام و نابودی همه اقوام و به ویژه در نابودی قطعی هزاره از سرزمین اجدادی شان اقدام کرد، که اینک صرفآ چند نمونه از آن ها را به ویژه با جناب حکمتبار صاحب باهم در زیر می خوانیم که کی ها نسل کشی کردند، کی ها به زور دولت وقت و اجانب مستی کردند و کی ها سرزمین آباد دیگران و به ویژه اراضی مردم بی دفاع هزاره را تا کنون در اشغال ظالمانه ی خودها دارند!   

 

توزیع ناحق اراضی مردم بی دفاع توسط دولت شؤنیستی وقت برای بخشی از سران قبایل جنوب و شرق کشور:

دولت مردان وقت با توزیع ناحق زمین های اقوام اسیر کشور، برای قوم بیچاره و مظلوم پشتون خدمت نکردند؛ بلکه دشمنی دوام دار را میان اقوام محکوم افغانستان به نفع تداوم استبداد سلطنتی و قبیلوی خلق کردند که شوربختانه تا کنون از آن بهره می جویند. از سوی دیگر، قوم شریف پشتون را نیز تحمیق کرده و آنان را در تصاحب غاصبانه اراضی سایر اقوام و به خصوص در قسمت غصب زمین های هزاره مورد ترغیب و حمایت همه جانبه نیز قرار داد که این میراث شوم تا حال در خیلی از مناطق کشور ادامه دارد که حتا حال زورمندان قبیلوی و ناقضین حقوق بشر، زمین های دولتی و شخصی را نیز طی این چهار دهه ی آخیر در افغانستان تصرف نموده اند.

 

اخراج اجباری هزاره ها و توزیع زمین های آنان برای دیگران:

اینک در مورد اخراج اجباری هزاره و توزیع زمین های آنان را برای افغانان در عصر خونین عبدالرحمن خانی چنین می خوانیم:

«و از این روز به بعد ایشک آقاسی دوست محمد خان، همت بر اخراج مردم هزاره و ادخال طوایف متفرقۀ افغان گماشته، تا سنۀ هزارو سه صدو بیست و دو قرب چهارصد هزار خانوار را از موطن و مسکن ایشان و به هر نوعی که دانست و توانست، خارج ساخته، از قرب قندهار تا جوار مالستان و هزارۀ بهسود و سه پای دایزنگی و نیلی و تمزان دایکندی در هر یک از طول و عرض یکصد و پنجاه، از مواطن هزارۀ دای ختای و دای چوپان و دای میری و دایه و فولاده را به افغانان داد و هزارگان فرار شده از صدی ده الی بیست خانه، جان از داخل افغانستان به سلامت در خارج چون خراسان ایران و ترکستان روسی و بخارا و پنجاب و هند و بلوچستان بردند.» (7)

آیا این اعمال ضد انسانی، ضد اسلامی و ضد مدنی نبودند که از سوی جباران وقت در قسمت هزاره های اسیر تحمیل گردیدند؟ آیا حال هم حتا شؤنیستان در دولت جمهوری اسلامی افغانستان از میراث عبدالرحمن خانی، نادرخانی و ملا عمر خانی این بار در قبای دموکراسی علیه مصالح ملی پیروی نمی کنند؟

 

غصب ملکیت قزلباشان:

از همین منبع دولت شاهی وقت در مورد غصب ملکیت شخصی قزلباشان مظلوم چنین می خوانیم:

«و مقارن این حال دو تن از اسیران دختران هزاره که به کنیزی حرم محترم شاهی روز به سر می بردند گریخته و پس از تفحص و تجسس از خانۀ محمد مهدی خان قزلباش به دست آمده، املاک و قلاع او وغیره قزلباشان که در هزاره جات بودند، با خانه ها و سراهای کابل ایشان تمام ضبط دیوان سلطنت شدند.» ( 8)

 

در مورد توزیع زمین های برای مهاجرین پشتون تبار چنین می خوانیم:

«در خلال احوال مزبور، ایشک آقاسی دوست محمد خان سرپرست مهاجرین افغان، حصۀ جنوبی جلگای چوره از املاک مردم هزاره را، به هفتصد و پنجاه تن از مردم اچکزایی با پنج حجر آسیاب، و حصۀ شمالی آن را با سه حجر آسیاب به یکهزار و یکصد نفر ذکور و اناث و طفل رضیع و شیخ فانی مردم گرجی زایی داده، در بین ایشان تعیین قسمت کرد.» (9)  

 

نمونه دیگری از اخراج و توزیع ناحق اراضی هزارگان:

یک نمونه از اخراج هزاره ها از مناطق شان توسط دولت مردان خودکامه عبدالرحمن خانی، چنین آمده است:

«آنها هم غلط عرض نکرده بودند، چه دیده بودند و می دیدند که ایشک آقاسی دوست محمد خان پیهم مردم هزاره را از ملک کشیده، افغانان را جای می داد. چنانچه تا مالستان و هزاره بهسود و نصف دستۀ مسکۀ هزارۀ جاغوری را به مردم افغان داد ...» (10)

 

مصبیت کوچیان در بدخشان:

اینک در زیر عنوان:«خیانت کارداران دولت و مردم  کوچی» به صورت خاص در مورد جنایات کوچیان پشتون تبار در بدخشان و قطغن در سراج التواریخ تتمۀ جلد سوم چنین می خوانیم:

«وهم در این ایام از عرایض کارکنان و وقایع نگاران صفحۀ بدخشان و قطغن به مسمع فیض مجمع والا رسید که طلا نام مندوزایی از ایلات کوچی، همه ساله با قبیله و خیل خود از راه ییلامیشی در خان آباد و بدخشان آمده و مال التجارۀ زیاد از هند، بدون دادن باج و خراج معینه و مرسومۀ دولتی با خود آورده و همه را به اهالی هردو ولایت فروخته و پسته و زیره خریده، بدون دادن محصول در پشاور برده می فروشند، و در این سال نیز به عادت مستمره ای که دارند، از راه چترار در بدخشان و خان آباد آمده و پراگنده و منتشر فروکش کرده اند....وعلاوه برآن در هر سال از روز ورود ایشان در محال مذکوره از سرقت و غارت و قتل مردم کوچی بسا کسان از ضعفا رعیت تاراج و پامال حادثات و حملات وحشیانۀ کوچیان  می شوند...» (11)

 

جنایت در حق سادات شیعه مذهب در عصر خونین امیر عبدالرحمن خان:

در کتاب سراج التواریخ منتشره ی دولت مطلقه شاهی وقت چنین نگاشته شده است:

 «و هم در این هنگام، سی و هفت تن از سادات قریۀ پاده خواب لهوگرد، که شیعی بودند و از سبب کتابی که به مذهب شیعۀ امامیۀ مؤلف و مطبوع شده و سب اصحاب کبار در آن مندرج بود و به دست میرزا محمد حسین خان کوتوال افتاده آن را تقدیم حضور کرده، چون مسئلۀ سب قلمی و اصل کتاب چاپی بود و آن را میرزا محمد حسین خان درج کرده بود، هرچند سادات مذکور داد زده فریاد برآوردند که به سب اصحاب کبار عقیده ندارند مسموع نیفتاده، چنانچه گذشت مال و ملک ایشان ضبط و خود ایشان اخراج و مأمور اقامت قریۀ کده از قرای توابع چخانسور، که اهالی آن نیز شیعه و در سال هزار و دویست و نود و هفت از دست محمد عمر خان نورزایی که ایشان را به سوگند قرآن فریفته و از قلعه در مسجد برآورده قتل عام کرد و زنان و دختران و فرزندان ایشان را اسیر گرفت شده بودند،...» (12)

آیا بشریت، تاریخ و مردم افغانستان این چنین جنایت ضد بشری را در حق مردم بی دفاع کشور ما به فراموشی خواهد سپرد؟

جناب حکمتیار صاحب، آیا روز پنج مراتبه نیایش شما به پیشگاه خداوند لایزال ایجاب نمی کند که از روی عدالت الهی، سنت پغمبری و قانونی در مورد تمام اقوام به صورت مساویانه و بشر دوستانه برخورد نمایید؟

آقای گلبدین حکمتیار صاحب، شما با این موضع گیری خویش از جنایات ضد بشری که در گذشته در قسمت تمام اقوام پشتون و غیر پشتون صورت گرفته اند، الهام نگرفتید؟

 

62 در صد نابودی مردم هزاره:

«طوریکه امیر عبدالرحمن بیش از شصدو دو فیصد نفوس مردم هزاره را قتل عام کرد و عده کثیری خانواده های مردم هزاره را از مناطق هزاره نشین ولایت ارزگان، زابل، قندهار و هلمند از زداگاه و سرزمین آبایی شان مجبور به کوچ اجباری نمودند. بدون شک امیر عبدالرحمن سیاه ترین چهره و جابر ترین فرد در تاریخ سیاسی معاصر افغانستان است. او برای تثبیت و استحکام قدرت خویش بیشترین کشتار و بدترین جنایات را مرتکب گردید. 62 فیصد جامعه هزاره به دست او قتل عام گردید. هزاره جات با تمام منابع اقتصادی، انسانی و فرهنگی آن نابود و تاراج شد و بیشترین ساحات و زمینهای حاصل خیز آن توسط لشکر امیر پس از نابودی و فرار ساکنان آن برای همیشه غصب شد.» (13)

آیا نسل کشی و نابودی مردم هزاره در رأس سیاست ها و عملکردهای عصر خونین عبدالرحمان خانی قرار نداشتدند؟ چرا عبدالرحمن خان و عمالش مردم بی گناه هزاره را قتل عام کردند و خیلی از آنان را از خانه و کاشانه ی شان خلاف امر و نهی الهی و انسانی از افغانستان جبرآ خارج کردند؟

 

جنایت ضد بشری در حق مردم کافرستان دیروز «نورستان امروز»:

« و از دیگر سوی در اثنای واقعات مسطوره، از جملۀ یکصدو نوزده نفر مرد و زن و پسر و دختر کفار کانتو که از راه فرار در موضع دیر شده پناه گزین ذلت و غربت گردیده بودند، خان مندر اول دو نفر از زنان شوهردار و دو نفر دختر باکره را به پسند و خواهش قوۀ شهویه خود کرهآ و اجبارآ در خانۀ خویش درآورده متصرف شد. و هم چنان یک تن زن شوهردار را خان دیر تصاحب کرد و شوهران و منسوبان آن زنان و دختران هرچند درخواسته فریاد کردند سودی ندیده، از سوء رفتار مردم آنجا به ستوه آمده و روی به سوی وطن اصلی خود نهادند.» (14)

آیا جنایات که از سوی دولت مداران عبدالرحمن خانی در مورد مردم مظلوم کافرستان شده اند، فراموش تاریخ و نسل نوین خواهد شد؟ آیا جبر در دین اسلام حتا علیه افراد غیر مسلمان بی گناه هم ممنوع نگردیده است؟ پس، چرا به زور شمشیر اسلام نمایان قبیلوی، از جمله مردم کافرستان، اهل هنود، یهود، نصارا و سایر غیر مسلمانان را قتل عام و تابع کردند؟

محترم حکمتیار صاحب، چرا شما از جباران تاریخ عبرت نگرفتید و در جهت تحقق عدالت الهی و اجتماعی برای تمام اقوام افغانستان مبارزه نمی کنید که مردمان مظلوم و به ویژه هزاره ها را به مرگ و اخراج از سرزمین شان مورد تهدید قرار دادید؟ آیا این عصر خشونت، جنگ و کشتار مردم است و یا دوران سازندگی نوین مدنی و قانونی در کشور می باشد؟  

 

یک نمونه ی فروش از فرزندان اسیر هزاره در عصر خونبار عبدالرحمن خانی:

« و از این حیث هزاران زن و دختر مردم هزاره به فروش رسیده، خانه ای در افغانستان نماند که یک و دو تن از زنان آن مردم کنیز به دست نیاورد، حتی مردمان افغان کوچی از راه تجارت در هندوستان و سایر بلاد خارجه برده به فروش رسانیدند...» (15)

جناب حکمتیار صاحب شما را به خدا قسم می دهم که آیا این چنین جنایات ضد بشری که در حق مردم مظلوم کشور توسط اربابان ظالم و شاهان تباری وطن فروش شما صورت نگرفته و حال شما با کدام منطق انسانی، اسلامی، مدنی، قانونی و ملی اقوام تحت ستم و به خصوص هزاره ها را مزدوران امریکایی، جانی، قاتل و جنایت کار معرفی می دارید؟ آیا مردمان محکوم و مظلوم تاریخ کشور ما که تا حال از حقوق مدنی خویش به صورت قانونی در برابر انحصار حاکمیت های شؤنیستی دفاع کرده نتوانسته و چطور امکان دارد که مزدوری بیگانگان را قبول و در ازای قدرت، دالر، چوکی و نظایر این ها؛ خودها و سرزمین مقدس خویش را با اجانب در معامله بگیرند؟

 آیا نسل کشی، اعمار کله منارها، جنایت بشری و میهن فروشی توسط طبقات حاکمه قوم شما علیه مردم بزرگ ترین آمار را داشته و دارد و یا ذریعه طبقات ستمگر سایر اقوام منزوی شده و در حاشیه رانده شده ی افغانستان علیه مردمان کشور صورت گرفته اند؟ آیا جناب حکمتیار صاحب در این پیام عیدی خویش به مردم افغانستان، مانند نویسنده کتاب «سقوی دوم» برخورد غیر انسانی، اسلامی، قانونی و ضد مدنی را نکرده است؟

در قرآن عظیم الشان در مورد منع فساد در روی زمین چنین تأکید صورت گرفته است:

«در زمین تبهکارانه فساد به راه میندازید.» (الاعراف/74) (16)

آیا پیام عیدی آقای حکمتیار دلالت بر فساد علیه کلیه اقوام مظلوم به خصوص بر ضد هزاره ها نمی کند؟ آیا هر فساد از نظر انسانی، اسلامی و قانونی ممنوع نیست؟ آیا اعلام تبعیض، تهمت، خشونت، جنگ و نابودی یک قوم به معنای نابودی سایر انسان ها در روی زمین نیست؟ آیا پیام تبعیض انگیز و تهدید آمیز جناب حکمتیار مغایر قانون اساسی افغانستان، اعلامیه جهانی حقوق بشر، اعلامیه اسلامی حقوق بشر و میثاق های بین المللی نیست؟

 

درفرجام:
تاریخ سیاسی کشور ما همواره خونین و با خون بی نوایان عجین بوده که همه اقوام و مردمان کشور، قربانی سیاست ها و عملکردهای سران قبایل، طبقات ستمگر و دولت مداران بیگانه پرست گردیدند که عصاره ی آن تا کنون نیز ادامه دارد. استعمارگران کهن و نوین می دانستند که از میان کدام مناطق، طبقات ظالم و کدام تبار، مهره های سرسپرده و گوش به فرمان خویش را استخدام می نمودند. استعمار بر اساس همین تجربه بود که اکنون نیز مزدوران خود را از همین حوزه های جغرافیوی شناخته شده به مزدورمنشی و جاسوسی استخدام کرده و از آن ها به منافع خویش استفاده می نمایند.

نسل کشی و جنایت ضد بشری که به خصوص در عصر خونین امیرعبدالرحمانی، نادرخانی، نورمحمد تره کی و... ملاعمرخانی در کشور صورت گرفتند، تاریخ خوب به حافظه دارد. سوگ مندانه که هنوز عصاره های قبیله گرایان قرون وسطایی از میراث اسلاف شان در کشور بر ضد مصالح ملی و ضد قانونی پیروی می نمایند.

نقش رهبری کننده را در جریان حد اقل بیش از چهار دهه جنگ و بحران همین قبیله گرایان سنتی در همکاری تنگاتنگ با غربیان، وهابیان، کشورهای منطقه، همسایگان وطن ما و خاصتآ با استخبارات پاکستان داشتند که یکی از بمباردمان ها و پرتاب راکت های مکرر از چهار آسیاب، پغمان و... به مرکز شهر کابل در وقت حاکمیت مجاهدین می باشد. در ضمن، جنگ های داخلی و کشتارهای مردم بی گناه کابل در دهه هفتاد خورشیدی توسط عاملین خارجی هرگز فراموش تاریخ، نسل کنونی و آیندگان نخواهند شد.

تصفیه قومی اقوام اوزبیک، تاجیک، ایماق، بیات، سادات، قزلباش، قزاق، قرغیز و... به خصوص هزاره ها در مزارشریف، تخار، جوزجان، کندوز، میمنه و سایر نقاط شمال کشور از سوی همین تروریستان که حتا جهان را لرزاند. علاوه برآن، انفجار مجسمه های تاریخی بامیان، کشتار بی رحمانه مردم مرکز بامیان، یکاولنگ و سایر مناطق توسط همین تروریستان طالبی با دستور انگلیس، وهابیان، استخبارات پاکستان و سایر کشورهای منطقه و همسایگان، نمونه های دیگری از جنایات ضد بشری و ضد اسلامی بودند که در افغانستان صورت گرفتند که بزرگ ترین لکه ننگ را به تاریخ کنونی افغانستان به یادگار گذاشتند.

همین ناقضین حقوق، مفسدین اداری، قبیله گرایان، دموکرات مآبان، اسلامیستان در دولت جمهوری اسلامی افغانستان از جمله عمده ی دست نشاندگان حلقات محوری کشورهای خارجی می باشند که در ضد نسبت به منافع ملی تمام مردمان مسلمان و غیر مسلمان میهن ما در خدمت بیگانگان آزمند و غارتگر می باشند، نه ملیشه های اوزبیک، تاجیک، هزاره، ایماق، بیات، قزلباش، قزاق، قرغیز، سادات و... طبقات استثمار شده ی پشتون در کشور افغانستان. مضاف بر آن، این ها در تفرقه بیانداز و حکومت کن، دارای تجارب طولانی در کشور نیز هستند که منافع ملی را مثل گذشته ها بازهم فدای منافع شخصی خود و حامیان خارجی خویش کردند و هنوزهم با شدت تمام می کنند.

چرا نویسندگان، جامعه مدنی، فرهنگیان، سیاسیون، احزاب سیاسی، مسؤلین حقوق بشر و سایر نهادهای که داد از تحقق قانون اساسی، جامعه مدنی و دموکراسی می زنند؛ پس چرا تا کنون در برابر این پیام گلبدین حکمتیار اعلام مواضع ننموده و سکوک مرگبار را اختیار نموده اند؟ چرا دولت جمهوری اسلامی افغانستان علیه این پیام تبعیض آمیز و تهدید انگیز حکمتیار برخورد قانونی و مدنی نکرده و بازهم نمی کند.

طبقات بی دفاع و محکوم کشور ما و به ویژه اقوام محکوم تاریخ چند قر اخیر و از همه خاص تر مردم هزاره؛ هردم شهیدی ها، محرومیت، مظلومیت ها، کله منارها، اسارت ها و... نسل کشی ها را از طرف جباران داخلی با حمایت بی گانگان زیاد کشیده اند؛ ولی تسلیم دشمنان داخلی و خارجی نشدند. با یقین که همه اقوام کشور بعد از این نیز در برابر دشمنان رنگارنگ ملی و بین المللی هرگز هم سرها و گردن های پرافتخار خویش را خم نخواهند نمود. تمام اقوام کشور اعم از هزاره و غیر هزاره با اتکا به نفس و اتحاد خود به خاطر تحقق نظام مرد سالاری در افغانستان، علیه همه فرعونیان درونی و بیرون مرزی؛ مبارزات سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی، روانی و... اسلامی خویش را ادامه خواهند داد.

 

جناب حکمیتار صاحب!

این چند نمونه از جنایات ضد بشری که ذکر گردید، یکی از واقعیت های دردناک و استخوان سوز گذشته بوده که همه و همه از آن ها تا حال عبرت نگرفتیم و هنوز هم در خدمت خدا، وطن و مردم مظلوم خویش قرار نداریم.

چرا تا حال از تفرقه اندازی میان اقوام مظلوم کشور اعم از مسلمان و غیر مسلمان افغانستان دست بردار نیستیم؟ چرا شؤنیستان قبیلوی سنتی و قباپوشان دموکراسی از ریزش خون مردم محکوم هزاره و غیره هزاره دریغ نمی ورزند؟

چرا زنجیرهای اسارت کهنه را سران قبایل، قوم گرایان، اسلام نمایان و آرایش گران دموکراسی از دستان و پاهای خودها با زیربنای آگاهی دینی، عقلانیت سیاسی و باور انسان سالاری به دور نمی اندازند و به منافع ملی مردم فقیر خویش اندیشه و عمل صادقانه نمی نمایند؟

بیایید که تعصبات و تبعیضات ناروای شخصی، قبیلوی، سمتی، قومی، نژادی، مذهبی، زبانی، سیاسی، فرهنگی وغیره خویش را مبتنی بر عقلانیت سیاسی، بصیرت علمی و آگاهی دینی به طور صادقانه عملآ کنار بگذاریم و در خدمت شگوفایی این وطن اسیر و مردم تشنه ی آزادی خود قرار گیریم!

بیایید که همه و همه به صورت آگاهانه و بصیرانه چنگ به ریسمان خدا، خرد سیاسی عادلانه و طلوع فکری آزادانه دست بی اندازیم و من بعد در خدمت آگاهانه ذات اقدس الهی، خاک مقدس و کلیه اقوام تحت ستم و مظلوم اعم از هموطان پایتخت، شمال، جنوب، مرکز و شرق افغانستان قرار گیریم، خانه و میهن مخروبه خویش را از وابستگی و اسارت همه دشمنان داخلی و خارجی به سوی آبادانی تابان، تحقق وحدت ملی، همبستگی مذهبی، حاکمیت مستقل ملی و نظام مردم سالاری نجات بدهیم!

ومن الله التوفیق

20 اگست 2013 میلادی/ هامبورگ آلمان

 

منابع:

(1)   – ص 37 «دین، فرهنگ، سیاست»/ مؤلف: دای فولادی/نوبت چاپ: اول، اسد 1382 / نشر بنیاد انکشاف مدنی.

(2)   – اخبار سایت آریایی جمعه 18 اسد 1392 خورشيدی برابر با 9 آگست 2013 ميلادی / آلمان

(3)   – اخبار سایت آریایی جمعه 18 اسد 1392 خورشيدی برابر با 9 آگست 2013 ميلادی / آلمان

(4)   – اخبار سایت آریایی جمعه 18 اسد 1392 خورشيدی برابر با 9 آگست 2013 ميلادی / آلمان

(5)     – اخبار سایت آریایی جمعه 18 اسد 1392 خورشيدی برابر با 9 آگست 2013 ميلادی / آلمان

(6)     (7)– اخبار سایت آریایی جمعه 18 اسد 1392 خورشيدی برابر با 9 آگست 2013 ميلادی / آلمان

(7)   – ص 301 و 302 «سراج التواریخ، تتمۀ جلد سوم، مؤلف و تحریر کننده: ملا فیض محمد کاتب/ ویرایش، مقدمه و فهارس: دکتر محمد سرور مولایی/ ناشر: انتشارات امیری/ سال چاپ: اول، 1390

(8)   (7)– ص 301 و 302 «سراج التواریخ، تتمۀ جلد سوم، مؤلف و تحریر کننده: ملا فیض محمد کاتب/ ویرایش، مقدمه و فهارس: دکتر محمد سرور مولایی/ ناشر: انتشارات امیری/ سال چاپ: اول، 1390

(9)     – ص 355 «سراج التواریخ، تتمۀ جلد سوم، مؤلف و تحریر کننده: ملا فیض محمد کاتب/ ویرایش، مقدمه و فهارس: دکتر محمد سرور مولایی/ ناشر: انتشارات امیری/ سال چاپ: اول، 1390/ کابل.

(10) – ص 390 و 391 «سراج التواریخ، تتمۀ جلد سوم، مؤلف و تحریر کننده: ملا فیض محمد کاتب/ ویرایش، مقدمه و فهارس: دکتر محمد سرور مولایی/ ناشر: انتشارات امیری/ سال چاپ: اول، 1390/ کابل.

(11)– ص  453 و 454 «سراج التواریخ، تتمۀ جلد سوم، مؤلف و تحریر کننده: ملا فیض محمد کاتب/ ویرایش، مقدمه و فهارس: دکتر محمد سرور مولایی/ ناشر: انتشارات امیری/ سال چاپ: اول، 1390/ کابل.

(12) – ص 426 «سراج التواریخ، تتمۀ جلد سوم، مؤلف و تحریر کننده: ملا فیض محمد کاتب/ ویرایش، مقدمه و فهارس: دکتر محمد سرور مولایی/ ناشر: انتشارات امیری/ سال چاپ: اول، 1390/ کابل.

(13) ص155 و 156 «مجموعه مقالات محمد عوض نبی زاده»/ نویسنده: محمد عوض نبی زاده/ چاپ دوم: ماه سنبله سال 1391 شمسی/ مطبعه: شرکت هوپس گرافیک دیزاین/ چاپ دوم بفرمایش انجنیر سلطان حسین خان وزیر پیشین پلان گذاری دولت جمهوری افغانستان.

(14) – ص 52 «سراج التواریخ» ، جلد چهارم، بخش نخست وقایع سالهای 1315- 1318 هجری/ مؤلف و تحریر کننده: ملا فیض محمد کاتب/ ویرایش، مقدمه و فهارس: دکتر محمد سرور مولایی/ ناشر: انتشارات امیری/ سال چاپ: اول، 1390 خورشیدی/ کابل.

(15) – ص348  «سراج التواریخ، تتمۀ جلد سوم، مؤلف و تحریر کننده: ملا فیض محمد کاتب/ ویرایش، مقدمه و فهارس: دکتر محمد سرور مولایی/ ناشر: انتشارات امیری/ سال چاپ: اول، 1390

(16) – ص 36 «دین، فرهنگ، سیاست»/ مؤلف: دای فولادی/ نوبت چاپ: اول اسد 1382/ نشر بنیاد انکشاف مدنی.

 

 

 


بالا
 
بازگشت