محمدعوض نبی زاده

 

نقش تخریبی ونفا ق برانگیزخلیل زاد دربحران افغانستان

در افغا نستان پدیده ی شوم و خوفناک  جدید برتری خواهی قومی در قالب وپوشش شعاردموکراسی بوسیله اقای خلیل زاد تولد و تکامل شیونیستی خود را درسه دهه در جامعه ی سیاسی کشورنهادینه کرده است قوم سالاری و برتری خواهی قومی نو این پدیده نا میمون ازمیان اقوام رانده شده ازقدرت تا اکنون قربانی هاي سنگينی گرفته  است . شونیزم نوخود را در لباس ارزش های دموکراتیک و خرد پذیر با هزارنقاب و نیرنگ تباه کننده جا زده ودر تلاش است تا بی عدالتی و نابرابری ها را همچنان تداوم بخشد. شکل جدید برتریخواهی قومی باتکنوکرات های ظاهری و مکتب خواند گان چند تابعیت که مايه ي بیرونی داشته و به این خاک خود را متعلق نمیدانند، آن را درچهره و قالب هاي ديگرريخته زنده ترازپيش می خواهند به لباس و رنگ تازه اقوام افغانستان را ازهم جدا و به آسیاب دشمن آب بریزند که سرحلقه‌ی اين جريان ضد ملي آقای زلمی خلیل زاد یک شهروند امریکایی است، که میخواهد درمسيرمهلكي که خود باني آن است، مردم ما را به گورستان برنامه های ضد ملی و نفاق برانگیز خویش بکشاند. اوهمان امریکایی است که زیر عنوان مبارزه با دهشت و تروریزم، خود دهشناک ترین عوامل دهشت و قتل را برای مردمان افغانستان و جهان عملی کرده است.

آقای زلمی خلیل زاد نماد جدیدی از برتریخواهی قومی در افغانستان است  اودیکتاتورمابانه عمل می کند ودر تفکر فاشیستی بسر می برد وهرگزبه ارزش های عدالت پسندانه و خردمدار تسلیم نمی شود.او سیاست‌مداری زیرک است،که توانست به‌ساده‌گی خود را ازمظان اتهام بیرون کند و برای مدتی از مسایل و حوادثی که درافغانستان رخ می‌دهد، فاصله بگیرد. اما درحقیقت امر، هرگز او ازمسایل افغانستان دور نبوده و در هربرهه‌های حساس تلاش کرده که به گونه‌هایی خود را درمرکز مسایل قرار دهد. او چهره حریص، بدخواه و جنگ طلب بوده که هیچگاه به دنبال صلح و خیرخواهی نیست بلکه همیشه خواهان کشمکش و درگیری و در تلاش برای برتری جویی بر دیگران و کسب منافع شخصی  خود می باشد این دیکتاتور واگرا اندیش دوباره در افغانستان می خواهد که چشم های عدالت را کورنماید. اوبا برنامه های قوم گرايانه خود دوباره به شرف و عزت اين مردم دزدانه چشم دوخته است تا از روي خاكستر سياه كه خودش براي اين سرزمين فراهم ديده، از راه هاي قاچاقي وارد ساختار قدرت گرددبرنامه‌ی ایجاد ساختار های ایتلافی  اوکه درین اواخیرسر زبان هاست، دردی را دوا نمی کند؛ زیرا دوباره تکرار همان دور باطل است. اما این دور باطل را هنوز تکه داران هویت استبدادي نمی خواهند پایان یابد. وی باید این درک را داشته باشد که این مردم افغانستان هستند که همه کاره اند، نه آنانی که تبهکاری ها را به دیده ی اغماض می بینند. جامعه‌ی سیاسی افغانستان به اندیشه های واگرایی و فاشیستی او نیاز ندارد. مردم کشور ما نیاز داردکه بر مبنای ارزش هاي انساني و برابر با همه هویت های قومی ویکپارچگی ملی با سربلندي در کنار هم  زندگی کنند.

زلمی خلیل زاددرجریان سه دهه بحران افغانستان ازرا ه های گوناگون تاثیرات ناگوارتخریبی ونفاق برانگیز در تصمیمگیریهای عمده و کلان در باره ی افغانستان داشته  است او تحصیل یافته دانشگاه امریکائی در بیروت لبنان بوده وبنابه گفته ی برخی ها خانم او امریکئی یهودی تبار است که در ارتقای مقام خلیل زاد نقش عمده داشته وسالها است که خلیل زاد تابعیت امریکائی را پیدا نموده و عضو حزب جمهوری خواهان از نوع گروپ محافظه کاران نومیباشد . اودر دهه هشتاد درخدمت مجاهدین درپاکستان قرار داشت وازین طریق شهرت یافت و خود را به جا ومقام مورد نظرش رسانید و درزمان حکومتهای  اقای ربانی و گروه طالبان در کمپنی  نفتی یونیکال در امریکا همراه با اقای حامد کرزی بحیث مشاوران ان کمپنی کارمینمودند امادرین هنگام  او به نفع حکومت طالبان  نظریات و مشوره های قوم گرایانه ی خود را منحیث لابی گروه طالبان  برای مقامات امریکا ارایه میکرد که با سقوط حکومت طالبان درهنگام تدویرجلسه اول شهربن المان وی برای تشدید اختلافات قومی طرح موضوع ریس حکومت موقت باید از قوم پشتون باشد مطرح نمود وبدین ترتیب قبیله ی پشتون را که از تبار خودش است تا انرا بیک قوم اکثریت تبدیل نمایدکه با مقاومت اشتراک کنندگان جلسه  مواجه گردیده و این پلان او خنثی شد.خلیل زاد سعی داشت از طریق تهدید و تطمیع طرفداران اقای ربانی را فریب داده وقانع کند که باید یک فرد پشتون تبار در راس قدرت بیاید و بدین لحاظ اقای کرزی یکی از چهره های نزدیک به اووهمکارش در کمپنی نفتی یونیکال  با کمترین رای در جلسه بحیث ریس حکومت موقت تعین گردید.

اقای خلیل‌زاد هنگامیکه به عنوان سفیر امریکا در افغانستان فعالیت می‌کرد، آقای کرزی در وجود او تصمیم‌گیرندۀ اصلی سیاست‌گذاری‌ها را می‌دید و همچنان برنامه‌های آقای خلیل‌زاد که پس از سقوط رژیم طالبان عملی شد؛ همان طرحی بود که موجب گردید تا طالبان یک بار دیگر به عنوان نیروی نظامی منسجم، وارد صحنه شوند ناکامی‌های دولت آقای کرزی ظرف یک دهۀ گذشته نیز بخش عمدۀ آن به سیاست‌های اورابطه دارد. اوبا سیاست‌های خود نه تنها دولت افغانستان را به دولتی ضعیف تبدیل کرد، بلکه سبب شد که امریکا نیز در صحنۀ سیاسی کشور ما با مشکلات بزرگی روبه‌رو شود. در هنگام انتخابات ریاست‌جمهوری سال ۲۰۰۹  میلادی او چنین وانمود کرد که یکی از نامزدهای انتخابات است. اما او بدون آن‌که عملاً وارد انتخابات شود، با زدوبند با تیم حاکم مسیر انتخابات را به نفع آقای کرزی رقم زد.درانتخابات آیندۀ ریاست‌جمهوری سال 1393 شمسی نیزاویک باردیگر چنان فضایی را به وجود آورد که بسیاری‌ها فکر میکنند اویکی از چهره‌های مطرح انتخابات سال آینده خواهد بود. اما در حقیقت چنین نیست و آقای خلیل‌زاد از آن‌جایی که می‌داند وزن سیاسی او چیست و چه شرایطی بر کشور حاکم است، تلاش دارد با صحنه‌سازی و انحراف اذهان عمومی، جو سیاسی و انتخاباتی در کشور را مکدر کند. او در روزهای اخیر به گونۀ ی سازمان‌یافته ی  سعی در عدم به وجود آمدنِ یک ایتلاف بزرگ سیاسی و واقعی در انتخابات آیندۀ افغانستان دارد.

زلمی خلیل‌زاد سفیر پیشین امریکا در افغانستان همواره مترصد وضعیت در افغانستان هست، حالا نیز اوتلاش دارد با براه انداختن ایجاد  اتحاد های انتخاباتی موضوع شمال و جنوب و قومی ساختن این اتحادها را سمت وسو دهد و بدین گونه اختلافات میان اقوام کشور رادامن بزند و بعداخود را ازهمه حوادث جاری افغانستان کنار بکشداو تا حال با شخصیت‌های زیادی دیدار و گفت‌وگو کرده است تابرخی ازجناح‌های مطرح و نیرومند سیاسی در کشور را نسبت به مواضع ‌شان متردد سازد. بن بست های انتخاباتی نشان دادکه اوبا دموکراسی وارزشهای مردم سالاری نمیتوانند مقابله کند وبه همین خاطر راه های تقلب، ترفند و فريب را درپیش گر فته اند.اومیکوشد که زیر نام اجماع ملی، عملاً آن جناح‌ها و جریان‌های سیاسی را که امروز نقشی قابل توجه در معادلات سیاسی کشور دارند به نوعی از گردونۀ سیاست دور سازد و یا هم با وعده و وعیـدهای میان‌تهی و غیر واقعی، از نقش و جایگاه آن‌ها در صحنۀ سیاسی کشور بکاهد. فعالیت‌های اخیرِ آقای خلیل‌زاد باید به عنوان زنگ خطر نگریسته شوند؛ فعالیت‌هایی او به گونۀ آشکارازآن‌ها بوی نفاق و پراکنده‌گی به مشام می‌رسد.

.آقای خلیلزاد در همه نشستهای احزاب سیاسی در داخل کشور حضور دارد و خیلی خوب حرف می زند و بگونه ای که گویا به نمایندگی از تیمی طرحهای جالبی را ارایه می دهد. ایجاد ایتلاف ها  تازه در ذات خود امر مثبت است ولی این ایتلافهای تازه هرگز نمی تواند از شایبه و اتهام سمتی بودن خارج شود ، تماما تعلق به یک سمت و تبار دارند و یا اینکه چهره های اصلی آن از یک گروه قومی خاصی هستند. هدف اصلی اقای خلیلزاد همواره، تقسیم  ونفاق میا اقوام گوناگون افغانستان است که این طرح اوبا برنامه ریزی خاص با ایجاد  ایتلافها زمینه ی عملی بخود گرفت همانگونه که خلیلزاد در نشست بن همه را بسوی سیاست های از پیش تعیین شده خود کشانید ، اینبار نیز با تشکیل این اتحاد های انتخاباتی چنین شد و به اصطلاح سیاستمداران  و نخبگان کشورما فریب نقشه سنحیده شده ی اوشدند. پس از آنکه اتحاد انتخاباتی افغانستان با حضور 15 حزب و ایتلاف سیاسی در کابل اعلام موجودیت کرد، اکنون نامزدان دیگری نیز خبرازایتلاف جدید از تیم حاکم  در کشورمی دهند.به احتمال زیاد از ایتلاف  انتخاباتی اقای کرزی جز عبدالقیوم کرزی،  کسی  دیگربیرون نخواهد آمد چون زلمى خليلزاد،دراخرین جلسه ی اتحاد انتخاباتی گروه حکومتی  از نامزدى خود صرفنظر کرده است پس معلوم  است که او وظایف تخریبی ونفاق بر انگیزش را درین دوره خاتمه یافته تلقی نموده است.

زلمی خلیل زاد با اشتراکش در جلسات اتحاد های انتخاباتی خود را درمیان نیروهای سیاسی کشور  و مقامات غربی مطرح کرده  تا از گمنامی و بدنامی تاریخی نجات یابد ودر صحنۀ سیاسی افغانستان نیز حضورپُررنگ داشته باشد زیرا اوغیر ازخودش هیچ کسی را در افغانستان طرفداروهوا خواه ندارد چون مردم افغانستان در طی مدت سه دهه اورا بخوبی شناخته است و خلیل زاد را مردم کشو رماعامل همه ی بدبختی و خشونتها در سه دهه ی اخیر میداند. خلیل زاد باید بداند که حالا دهه 60 و یا 70 شمسی نیست که در جامعه انارشی ان زمان هرکسی دشمن کسی دیگر باشد.شاید این افراد در طول این دوازده سال فطرت و ذات شان را تغییر داده باشد تا هرکدام راهی را برای شکوفایی و ترقی بیشتر درسایه منفعت همه شمول به جستجو نشسته باشد باید نخبگان سیاسی اقوام کشور برای مقابله با چنین توطیه‌ها برنامه‌ریزی دقیقی را رویدست گیرند. ایتلاف های سیاسی باید قبل از معرفی یک نامزد واحد در تلاش ساختن یک برنامه واحد برای مبارزات انتخاباتی و بخصوص برنامه های کاری شان را در عرصه های اقتصادی، سیاسی، سیاست خارجی، اجتماعی، صلح، برای مردم ارایه وافغانستان را با تطبیق برنامه های کاری شان به سوی آبادانی سوق دهند.

                                                              هشتم  -ماه – سپتامبر – سال – 2013

 

 


بالا
 
بازگشت