عتیق الله مولویزاده
از دین پروری، تا دین فروشی!!
تجلیل از تو لد لینن و تظاهرات علمای دینی درکابل
در بازار معامله وتجارت رسم براین بوده است که تاجران ومعامله گران برای دست یابی به سود و نفع بیشتر در انتظار فرصتهای خوب و مناسب میباشند، اگر تاجری کالای داشته خود را در زمان ومکان مناسب عرضه کند، يقینا بالاترین سود را نصیب میشود؛ ولی در بازار معامله این نه تنها کالاهای تولیدی است که بفروش میرسد؛ بلکه داشتههای و انباشتههای غیر معمول هم است که بسیار گرانتر و خوبترمورد معامله قرار میگرد!!.
تاریخ گواهی میدهد که صاحبان زور، زر و تزویر، چه داد و ستدهای بزرگی برسر حیات و زندگی وعزت و قار بیچاره فرزندان حضرت آدم، در این کره خاکی انجام دادهاند. و بندگان خدا از اتحاد این مثلث شوم، چه دردها وزجرها که نکشیدهاند، بخصوص ملت مسلمان و دردمند مظلوم و بیچاره افغا نستان که بیشتر از همه قربانی طوطئههای پر از مکر و حیله مکاران و حیلهگران بوده است این مثلث شوم بوده است.
در برج ثور سال ۱۳۴۹، چهل وچهارسال قبل از امروز، زمانیکه نظام شاهی درمملکت حاکم بود، احزا ب سیاسی در فعالیت بودند، چپیها و راستیها و یا به عباره دیگر کمونستها و مسلمانان رو در روی هم قرار داشتند، پله ترازو به نفع کمونستها سنگینی میکرد.
حزب دیموکراتیک خلق افغانستان خودش را پیروزمند میدان سیاست در افغانستان احساس میکرد، اخوانیها با برداشتهای تازه و قرائت جدید از دین و اسلام فریاد عدالت خواهی و تشکیل حکومت اسلامی سرمیدادند، در این داد و فریاد شاه و زمامداران کشور هم اندک اندک از خواب زمستانی بیدار شده بودند، جناب اعلحضرت محمد ظاهرشاه به عنوان سایه خدا! که در عالم از تنعم و تلذذ به سرمیبردند از فرط خستگی وندانم کاری امورات کشور را به داماد معظمشان جناب جنرال سردار عبدالولی واگذار کرده بودند، تا ایشان علاوه بر امورات نظامی امورات سیاسی کشور را هم تحت نظرداشته با شند.
پیش روی کمونستها در بخشهای مختلف کشور رهبران نظام شاهی را بر آن داشت که اقداماتی را برای جلوگیری از نفوذ بیشتر آنها در مملکت روی دست گیرند، طبق معمول برای انجام آن برنامههای پیشگیرانه دست بدامن علماء دینی و متولیان اسلام در مملکت شدند.
جنرال سردار عبدالولی داماد شاه از طریق جناب عبدالهادی داوی رئیس مجلس سنای کشور (مشرانوجرگه) خواهان ارتباط با علماء دینی شد، و این فرصتی را پیش آورد که تعداد از معامله گران دین فروش بنام شیخ وملا ومولوی با سرعت خودرا برای انجام معامله برسر د ین و ایمان مردم متدین بیخبرو غافل ما، آماده سازند!!
اینبار رهبری معامله را جناب مولوی عطاءالله فیضانی و جمع ازدوستانش به عهده داشتند،.
شخصیت هائی مانند صبغته الله مجددی و مولوی مسکین مولوی چرخ لو گر با تعداد دیگر به عنوان هیآت رهبری تعین گردیدند این هیآت برنامه کاری خودرا در محوریت حمایت ازنظام شاهی و مبارزه علیه کمونیسم و تبلیغ دین مبین اسلام، ترسیم نمود.
هیآت متشکله به رهبری فیضانی با جناب اعلحضرت محمدظاهرشاه ملاقات کرد و جناب شاه از نیت نیک و خدمات دینی علماکرام که برای بقا وتحکیم پایههای سلطنت گرد هم آمد هاند به گرمی استقبال نمود، پیگیری و ادامه کار را تحت نظرداماد خویش جنرال سردارعبدالو لی سفارش کرد، علمای کرام هم از اینکه توانستند باب جدیدی را برای تبلیغ وترویج دین خدا درکشور باز کنند با درود و صلواه و عزم متین به کاردعوت الی الله والرسول!! آ غازکردند!!
برنامه کاری طراحی شده برای مرحله اولی، دعوت از تعداد محدود، ازعلما دینی در حدود ۴۰- ۵۰ تن را تو صیه میکرد، علما دینی و دوستان جناب فیضانی که به نحوی تحت نظرفیضانی کارکنند بکابل دعوت شدند و با ایجاد مرکزیت در مسجد پلخشتی به کار خود که هما ناتبلغ علیه کمونستها بود، آ غازبکار نمودند، جالب آنجاست که د رآن زمان اکثریت قاطع از علما دینی معنی کمونیسم و سوسیالزم را نمیفهمیدند زیرا این کلمات درکتب عربی ومتداول حوزههای دینی آنزمان مو جودنبود، فهم وبرداشت علماء دینی از کمونیسم خلاصه میشد، که (کمو به معنی خدا- ونیست به معنی نیست) یعنی خدا نیست واینکه کموو نیست چطور باهم ترکیب شدند و از کجا ریشه گرفتند را نادیده میگرفتند!!.
بیاد دارم که درراه اندازی مبار زه علماء دینی علیه کمونیسم، برای اولین بار کتاب اسلام و قران نوشته صدالدرین بلاغی از ایران وارد کابل گردید وتو سط جناب حضرت صبغه الله مجددی بین علما کرام تو زیع گرید و لی متا سفانه فهم ودرک آن کتاب که بازبان فارسی نوشته شده بود نیز از فهم زیاد از علما دینی انروز بالا بود!
دعوت نامه فیضانی از دوستانش به غرض تشکیل اولین اجلاس از مبلغین اسلام به ولایت کشوررسیده بود، که از بخت نیک واقبال بلند جناب فیضانی کمونستهای جناح پرچم یکصدمین سالروز تو لد لینن را درکابل تجلیل نمودند و شاعر انقلابی کمونست بنام بارق شفیعی سروده بلند بالائی را د رمدح وثنای ولادیمیرایلچ لینن زیر عنوان شیپور انقلاب در جریده پرچم که بصورت فوق العاده در ۱۲ صفحه منتشر شد به نشر رسانید که این جسارت وبیبا کی کمونستها مایه خشم مسلمانان کشور واقع گردید بخصوص قسمت پایانی آن قصیده که با درود و صلواه برلینن خا تمه یافته بود، مورد اعتراض رهبران دینی وعلما ی کرام قرار گرفت زیرا علمای دینی با وجود مشکل نافهمی ونا آشنائی بااصطلاحات سیاسی وبیگانگی با زبان فارسی از تمامی آن ۱۲ صفحه نشر یه پرچم، دررابط با لینن همان قسمت درودش را فهمیده بوند که چرا یک کسی بنام بارق شفیعی که افغان است برخلاف شرع مبین برای یک آدم کافر غیر مسلمان درود گفته است وبچارهها فکرمیکردند که این همان درودی است که مسلمانان در تشهد نماز برای پیامبران خدا میخوانند ومن قسمت آخرین از آن سروده را به عنوان یادبود از آن روز گارنقل میکنم!!
شیپور انقلاب
فریاد تودهها
لرزاند کاخ قدرت سرمایه را چنان
کز رعب و هیبتش:
لرزید برج قلعه و پشت ستمگران
اعلام کرد عصر رهایی خلقها.
زین کار بینظیر
هر ساله میرود ز دل خلق بر زبان،
زانجا بر آسمان
این حرف جاویدان:
از ما درود باد به آن حزب پیشتاز،
بر خلق قهرمان
وز ما درود باد به آن رهبر بزرگ
بر لنین کبیر!»
کابل
حمل --۱٣۴۹
نشریه فوق العاده پرچم باتیراژ بالا از چاپ برآمدودرکابل و ولایات به دست خوانندگان دوست ودشمن رسید.
اخوانیها با استفاده از فرصت طلایی که برایشان پیش آمده بوداز این حماقت کمونستها کمال بهره را بردند ونشریه پرچم را به دست اکثریت کسانیکه به نحوی با کمونسیم وکمونستها دشمنی داشتند رسانیدند و خواستار مشارکتشان در گردهم آئی اعتراض آمیز علمای دینی درکابل گردیدند، فعالیت اخوانیها علیه کمونسستها موجب گردید که تعداد بیشتر از علما و طلبهها ی دینی و افراد متدین راهی کابل شوند و به جمع علما انقلابی گردهم آمده ودرجهاد علیه کمونستها در مسجد پلخشتی شرکت نمایند،!!
با سرازیرشدن علما کرام به کابل بازار دین فروشانی که یکماه قبل قرارداد معامله دین فروشی و مبارزه علیه کمونسم را با جنرال عبد الولی به امضا رساینده بود ند بیش ازتوقع گرم وپررونق شد و جناب فیضانی همراه با هیات رهبری تظاهرات، بیشتر مورد توجه وتفقد جنرال عبدالولی قرار گرفتند.
تظاهرات علمادینی علیه کمونیسم با شعارهای مرگ ونفرین به لینین وکمونستها د رکابل ادامه داشت که جناب فیضانی بااحساس پیروزی وارد شهر پلخمری گردید، مریدان و مخلصان فیضانی درشهر پلخمری بیشتر از شهرهای دیگر بودند وپدر زن دومی ایشان (خسر) بنام ایشان صاحب اندرآبی نیز دران شهر سکنا داشتند (۱).
عصر روزپنجشنبه بود که مولوی فیضانی برای دیدار با پدر مرحومی بنده (مولوی عبدالوهاب پنجشیری) به خانه ماآمد و من برای اولین باری بودکه سیمای مبارک ایشان را ازنزدیک میدیدم، من با اینکه سن وسال بییشتر از۱۶ سال نداشتم و لی ملاقات فیضانی را با پدرمرحومیام کاملا به خاطر دارم، همینکه احوال پرسی وتعارفات معمول تمام شد، پدرم از وضعیت کابل و تظاهرا ت علما سوال کرد، جناب فیضانی با مسرت و خوشحالی تام از برنامه کاری خودو حماقت کمونستها مبنی بر تجلیل ازصدمین سالروز ولادت لینن و درود بروی که زمینه برگذاری اجتماع را تسریع بخشید با موفقیت یاد نمود واز قبلهگاه مرحومیام دررابط با عدم حضورشان در تظاهرا ت علما در کابل گلایه نمود وگفت ماهمه منتظرتشریف آوری جناب عالی بودیم که تشریف نیاوردید و ادامه داد که دوروز قبل جناب جنرال عبدالولی را ملاقات نمودم، نامبرده از پیشرفت برنامه مبارزه علیه کمونیسم بسیار احساس خوشحالی نمود، جناب فیضانی درادامه صحبتهایش برای پدرم (مولوی عبدالوهاب پنجشیری) گفت درپایان ملاقات با سردارعبدالوالی، مبلغ شصت هزار افغانی (معاش ۵۰ ماهه یک کارمند دولت ویامعلم) را از نزدش دریافت کردم که اگر شما تشریف میاوردید با تو جه به شهرت جناب عالی حد اقل مبلغ یکصد هزار افغانی ویا بیشتردریافت میکردید،.
صحبتهای فیضانی و پدرم حول تظاهرات و آینده آن سپری شد که با رسیدن و قت نماز مغرب مجلس پایان یافت وجناب فیضانی بعد از ادای نماز مغرب راهی منزل خسرش ایشان صاحب اندرآبی گردید.
بیاد دارم که بعد از رفتن فیضانی، پدرم برای من گفت، اینها برسر دین خدا تجارت میکنند و برای اهداف دنیوی جمعیت زیاد از علما بیخبر را به کابل کشانیدهاند که گویا به نفع دین خدا تبلیغ کنند در حالیکه همه نقشهها با دستور وتحت نظر سردا ر عبدالولی پیش میرود واین تظاهرا ت تازمانکیه دولت و جنرال عبدالولی با آن موافق باشد ادامه دارد وهروقتی که دولت نخواهد از بین میرود منتها بدنامی تاریخی بنام علما دینی در این ملک باقی میماند.
فیضانی بعد از سپری نمودن یکشب درپلخمری راهی مزار شریف گردید زیرا خانواده وخانم اولیش در شهر مزار شریف اقامت داشتند....
حضور تعدادی از علمای آگاه و غیروابسته به دربار، در تظاهرات موجب شد که مبلغین دینی بجای مرگ برلینن و مرگ برشوروی، دولت ونظام حاکم برکشوررا هدف قربدهند و شخص اول وذات ملوکانه شاه را مسئول اصلی وعامل بدبختیها ی مردم افغانستان معر فی کنند، بطور مثال مرحوم مولوی عبدالوهاب بولغینی (کوهدامنی) که از علمای راستین وخداپرست کشور ما بود بر فراز منبر پل خشتی گفت آی علما ی کرام چرا به جان لینن چسپیدید لینین در اینجا نیست لینن مسئول حکومت وحکومت دار ی این مملکت نبود ونیست در این سرزمین کسانی که بنام شاه و اعلحضرت به مدت ۴۰ سال حکومت کردند ثروت و دارائی این ملت را به غارت بردند، مسول هستند وی گفت من شب گذشته در خواب دیدم که صدها هزار ملائکه الله، در فضای آسمان شهر کابل جمع شدند و بر زمامداران این کشور و شخص اعلحضرت محمد ظاهر شاه لعنت میفرستند، آی علمای کرام شما هم با پیروی از ملائکههای آسمانی صدا بلندکنید و بر این شاه وخاندانش لعنت ونفرین بفرستید سخنرانی جناب مولوی عبدالوهاب بو لغینی آنقدر داغ و گیرا بود که ده هاهزار نفراز مومنین ملا و غیر ملا با صدای بلند برشاه و خاندانش نفرین فرستادند.
جنرال سردار عبدالولی که با دقت اوضاع را تحت نظرداشت با در یافت گذارش از سخنرانی تند مولوی عبدالوهاب بولغینی خون در رگهایش جوشید و باعصبانیت فیضانی را احضارکرد و با عتاب به فیضانی گفت ما برای شما استخوان دادیم که بر دیگران پاس بکشید نه اینکه برصاحبان خود حمله کنید، جناب فیضانی چه وضعیتی است که پیش آمده دیگر سخن از لعنت به لینن وکمونیسم نیست!! حالا همراه لعنت خودتان لعنت چند صدهزار ملائکه را هم نثار ما میکنید، چطور است که این چند صد هزار ملائکه را در آسمان کابل تنها شما میبینید و مردم کابل بیخبراند!! وی به سخنان خود ادامه داد که جناب فیضانی قرار ومدار ما چنین نبود مگر شما پای این سند امضا نکردید که ما برای بقا وحمایت ازنظام سلطنتی و رهبری خردمندانه اعلحضرت محمد ظاهرشاه و مبارزه علیه کمونسیم گرد هم جمع میشویم ومردم را ازخطرات کمونیسم با خبر میسازیم!! از امضا این سند هنوزیکسالی نگذشته است که نتیجهاش این چنین شد!!.
جناب فیضانی که تازه ازدیدار خانوادهاش ا ز پلخمری و مزار شریف برگشته بود دلیلی برای توجیه و گفتن نداشت جزانکه با تضرع بگوید: جناب سردار ما هیچ تقصیر ی در کار خود نداشتیم کارها بخوبی پیش میرفت خدا بشرماند این کمونستها را که به لینن درود گفتند و درود اینها موجب شد که هرچه ملا ومولوی است از اطراف به مرکز کابل سرازیر شوند وبعد این اخوانیها را که کمتر ازاین کمونستها نیستد، این اخوانیها از فرصت استفاده کردند و تمامی علما را شوراندند و تشویق به آمدن کابل کردند، مولویهای اخوانی کار مارا خراب کردند جهت مبارزه مارا تغیر داد ند و رشته کار از دست ما رفت بخدا قسم تمامی فساد زیرسراین اخوانیهاست، جنرال عبدالولی بازهم با عصبانیت گفت شما که تا دیروز میگفتید اخوانیها کاره نیستند بین مردم جایگاه و اعتباری ندارند، حال میگواید که این کار اخوانیهااست، فیضانی بادست وپاچگی تام فرمودند جنا ب سردار بخدا حالا هم میگویم که اینها کاره نیستند ولی در شیطنت و حرامزاده گی به خداقسم یک اخوانی کار هزار شیطان را میکند ماوشما دیدیم که اینها چطور این اجتماع را به نفع خودشان چرخاندند ومارا پیش شما پیش جناب اعلحضرت پدر معنوی این ملت شرمنده وروسیاه کردند، خدااینها را لعنت کند!!!
سردار عبدالولی گفت جناب فیضانی من بصراحت برایت میگویم که کار از دست شما رفته و لی از دست مانرفته ما بر اوضاع کاملا مسلط هستیم ما دیگر توان شنیدن این مرده باد وزنده بادرا نداریم میخواهیم که این جریان خاتمه پیداکند نظر اعلحضرت هم چنین است گفتند تمامش کنید ومن همین امشب میخواهم کارتمام شود فیضانی هم فرمودند من با شما صددرصد موافق هستم بیشتر از این به نفع اسلام ومسلمین نیست!! ذات ملکوکانه هم حق دارند ناراحت شوند ولی بخدا سوگند ما نمیخواستیم که این چنین شود ولی حالا که شد باید تمام شود.
جنرال سردارد عبدالولی گفتند همین حالا برمیگردید وبرای ملاها میگواید که امشب د رمسجد پلخشتی بمانند و ما بعداز نیم شب به اقدامات لازم عمل خواهیم کرد.
، علمای کرام در شبهای قبل بعد ازنماز مغرب به مساجد اطراف کابل پراگنده میشدند و هریک شب را د رمساجد، منازل کنار دوستان و اشنایان خود روز میکردند و بعد از ساعت ۸ صبح دوباره به مسجد پل خشتی جمع میشدند و به موعظ مرده باد و زنده باد مصروف میشدند!!
جناب عطاء الله فیضانی بعد ا زملاقات با سردار عبدالولی به مسجد پلخشتی برگشت و نزدیک نماز عصربود که بر فراز منبر اعلام کرد که اجتماع کم نظیر و حتی بینظیر شما علمای دین مایه خشم وانزجار کمونستها ودشمنان اسلام و حتی تعدادی از دولت مداران گردید ه است و اطلاعاتی بدست ما رسیده که دولت برای بدنام کردن این حرکت عظیم و سرنوشت ساز شما قصد دارد که تعدادی ازعلمای کرام را دستگیر کند و در جیبهایشان پولهای خارجی بخصوص کلدار پاکستانی و دالرآمریکائی باندازد برای احتیاط و جلوگیری از اقدامات شوم دشمنان اسلام، شورای محترم وهیات رهبری تظاهرات فیصله نمود ه است که علمای کرام امشب تا صبح در همین جا بمانند و ا زمسجد خارج نشوند تا نقشه شوم دشمنان اسلام عملی نگردد!
بیجاره علما بیخبر از دنیا به گفتههای جناب فیضانی باور کردند و برخلاف معمول شب را د رمسجد پلخشتی ماندند هیات رهبری تضاهرات باجناب فیضانی نیزتا ساعت ۱۰شب در جمع از علما ماندند و لی بعد از ساعت ده شب گردانندگان و معامله گران اصلی تک تک مسجدرا ترک کردند وراهی خانههای خود شدند.
وزارت داخله با بسیج همه نیروهای پلیس در پایتخت کشور، خودش را برای مقابله و خاتمه بخشیدن این تظاهرات اماده نموده بود بعد از نیم شب مسجد پلخشتی به محاصره نیروها ی پلیس درآمد و بیچاره علمای دینی به مانند گله گوسفند از مسجد پل خشتی به صوب مسجد عیدگاه منتقل گردید ند و در آنجا ذریعه موترهای سرویس که قبلا از جانب وزارت داخله برای انتقالشان به ولایات مربوطشان آماده گردیده بود، همگان به و لایات مربطشان گسیل شدند، و برنامه طراحی شده از جانب وزارت داخله با مو فقیت تام عملی گردید و فردای روز از چند هزار ملا ومولوی انقلابی بیچاره د رکابل خبری نبود و برعکس برای اولین بار در مسجد پل خشتی نمازصبح اقامه نشد چون پلیس وزارت داخله مصرو ف صفائی و پاک سازی آ ثار وبقایای در گیری تعدادی از علما با نیروهای پلیس در صحن مسجد بودند،.
علمای کرام با پریشانی و خجالت به ولایات و مناطق مسکونی خود برگشتند و حرفی هم برا گفتن نداشتند که چرا رفته بودند و با چه دست آوردی هم برگشتند وهمان ضرب المثل معروف که مگیفتند کجا بودی جائی نی – چه آوردی چیزی نی...
عملیات موفقانه پلیس وزارت داخله علیه علماکرام و مسائل افشاشده بعدی موجب شد که خیانت هیآت رهبری تضاهرات، بخصوص شخص فیضانی بر سر زبانها شود ومردم مسلمان و متدین افغانستان را علیه فیضانی عصبانی وخشمگین گرداند، هفته نگذشته بود که نیروهای پلیس به درخواست جناب فیضانی خانهاش راد رمنطقه دهمزنگ کابل محاصره کردند و علامه زمان را با زرق وبرق تصنعی از خانهاش دستگیر وبه زندان دهمزنگ منتقل ساختند درواقع و زارت داخله کشور برای رفع خطرات احتمالی وزنده نگهداشتن این آدم بدردبخوروی را به مهمانخانه دهمزنگ کابل تحت نظر گرفتند تا از گزند روز گار در امان بماند و بازهم در شهر کابل سروصدا پیچید که جناب مولوی عطاءالله فیضانی توسط وزارت داخله دستگیر و زندانی شد و باز هم مریدان و مخلصان بیچاره از دنیا بیخبر در فراق رهبرمبارز و دلسوزشان اشکها ریختند ونالهها کردند!!
جناب فیضانی بعد از مدت کوتاهی که داستان تظاهرات مسجد پلخشتی بفراموشی رفت از زندان آزاد و درجوار مسجد پلخشتی دوباره به فعالیت خودش درکتابخانه شخصیاش بنام فیضانی کتابخانه آ غازبکار نمود.
پیروان لینن هم با شور و شغف زایدالوصفی ازموفقیت وپیروزیشان دررابط با تجلیل از یکصدمین سالگرد لینن که هزاران شیخ وملا ومولوی را در شهر کابل به مبارزه طلبید نعرهها ی حورا کشیدند و بر ریش هرچه ملا بود خندیدند و این بازی و معا ملهگری با دین و آئین و ناموس ومقدسات مردم بیچاره ما هم چنان ادامه دارد و معامله گران لعنتی هرروز با... چهره ونیرنگ جدید بر گوشت وپوست و استخوان این ملت معامله میکنند، متا سفانه بازار دین فروشی د رکشورهای اسلامی بخصوص کشور بد بخت و مصیبت زده ما رونق زیادی دارد، دشمنان آزادی و عدالت دراین سرزمین هروقتی خواستند از پیروزی حرکتهای آزادی خواه جلو گیری کنند بلا فا صله به سراغ دین رفتند و با هزینه اندک به زودی زود به مقصد خود رسیدند، و لی دین پروران و داعیان راستین صلح و صفا هرگز برای معامله تن ندادند وزیر بار نفرفتند
داستان فیضانی واخوانیها هم خواندنی وجالب است که انشا الله در آینده نه چندان دور به نشر خواهد رسید.