دکتر حمیدالله مفید

 

فرهنگ دموکراسی

از مافیا سالاری و قوماندان سالاری تا مردمسالاری

 

درین جستار به چهار موضوع یا گذاره پرداخته می شود:

۱-دموکراسی وآزادی چیست؟  واصولهای آنها چگونه باید در همزیستگاه یا جامعه  کاربردی یا تحقق یابد.

۲-بررسی ویژه گی های  مافیاسالاری، قوماندان سالاری ومردمسالاری در همزیستگاه افغانی.

۳- نقش نخبگان وروشنفکران در زدایش دموکراسی .

دیباچه:

برای ساختمان یک جامعه دموکراتیک  ، پیش از همه به فرهنگ دموکراسی نیاز است.

برای پی بردن به فرهنگ دموکراسی، لازم است که از اصول دموکراسی وآزادی آگاه گردیم،آگهی از اصول آزادی ودموکراسی شرط لازمی است مگر بسنده وکافی نیست، شرط مهم واساسی برای تحقق دموکراسی کاربرد، دموکراسی ، بکار گرفتن وعمل کردن بر مبنای اصول آن می باشد که منش ورفتار جامعه یا همزیستگاه را تعیین وهدایت می نماید.

مرحله بعدی ؛ فراکرد یا تجربه آموختن وتعمیق بخشیدن آگهی ومفاهیم دموکراسی وسپس جستجوی راه ها ی گسترش دموکراسی وپاسداری از آن است، که اینها در مجموع فرهنگ ما رادر باره دموکراسی تعیین می کنند.

پیش از آنکه به ادامه این گفتمان یا مبحث پرداخته شود لازم است تا بدانیم که  نظام مردمسالاری چیست، آزادی ودموکراسی چی ها اندو اصول های آن کدام ها می باشند ؟

نظام مردم سالاری :ممکن است برداشتهای مختلفی از نظام مردمسالاری وجود داشته باشد، مگر درک درست آن به فراگیری  این ویژه گی ها نیاز دارد:

الف: اصول ومبانی نظام دموکراسی: دولت یارژیم باید به اصول آزادی  ودموکراسی پابند باشد ، تا این نظام از نظر سیاسی ، اقتصادی  وفرهنگی ، محتوای دموکراتیک ، مردمی و عدالتخواهانه   داشته باشد.

آزادی چیست ؟

آزادی فضایی است که هر فرد وگروهی بتواند در آن نظام نظر واندیشه ای خود را آزادانه بیان کند ، بنویسد ومنتشر بسازد ، حزب ، گروه وانجمن مطلوب خود را تشکیل دهد ، شغل وجای بود وباش یا محل اقامت ، ولباس خود را آزادانه بر گزیند  ، حق انتخاب کردن وانتخاب شدن را داشته باشد . مرز وحدود آزادی بوسیله قانون معیین می ګردد، وقانون نیز بوسیله مردم بطور مستقیم ویا از طریق نمایند گانی که بر می گزینند وضع  می شود ودر آن حدود آزادی ها ی فردی واجتماعی مردم ، حدود واختیارات دولت ونهاد های مختلف معیین  می گردد.

دموکراسی چیست؟

دموکراسی مناسباتی است ، که مردم حق تعیین سرنوشت خویش را داشته باشند . در جامعه ای که بر اصول دموکراسی  استوار است ، همه  ای مردم برابر وآزاد اند  وهمه ای مردم در تعیین شکل ومحتوای نظام سیاسی  واجتماعی خود آزادانه تصمیم می گیرند .

محتوای دموکراسی محدود وجامد نیست ، بلکه با دگرگونی تحولات وتکامل جوامع بشری مفهوم گسترده تر ووسیعتری پیدا می کند .

با توجه به اوضاع واحوال اقتصادی ، سیاسی وفرهنگی جامعه  تجاربی که تا اکنون بدست آمده است ، نمی توانیم به یک تعریف کلی از دموکراسی در افغانستان  بسنده کنیم وبرای استقرار وتداوم دموکراسی  در کشور  لازم است  تا مواردومسایل زیرین را نیز به دیده بنگریم :

۱-تساوی حقوق  زن ومرد: تساوی حقوق زن ومرد یکی از ویژگی های نظام دموکراسی را می سازد، زن ومرد در نظام دموکراتیک ومردمسالاری از حقوق یکسان در همه امور برخوردار اند ،دولت با وضع قوانین ومقررات زنده وتآثیر پذیر حقوق زنان را در جامعه یا همزیستگاه تضمین می کندوقوانین دموکراتیکی را که در زمینه تساوی حقوق مردوزن کارایی داشته باشند  ، بدون درنگ وزمانگذاری تصویب وعملی می نمایند. فریب دادن همزیستگاه یا جامعه داس در کلوخ تیز کردن ، ماهیت دموکراتیک بودن نظام سیاسی را پرسش بر آنگیز می سازد. درهیچ جامعه ای بشری قوانین دموکراتیک تساوی حقوق زن ومرد ، از براه رضای خدا عملی نشده است ، تجربه نشان داده است که در پس افتاده ترین تا پیشرفته ترین کشورهای جهان قوانین مربوط به تساوی حقوق مرد وزن ، بلادرنگ تصویب وعملی گردیده اند ، رسمها وعنعنه های ناپسند اجتماعی ، که عامل ویا بازدارنده ای حقوق زنان در همزیستگاه یا جامعه شده اند ، زدوده شوند و باید با وضع قوانین سختگیرانه که در آنها  پایمال گران حقوق زنان به مجازات وسزا های سنگین مواجه شوند تصویب گردد. تعلل در این عرصه نابخشودنی است.وماهیت ارتجاعی رژیم را بیان می دارد.  

۲-کثرت گرایی یا پلورالیزم در همه زمینه ها ، یعنی توجه  به گوناگونی اندیشه ها، گرایش ها یا سلیقه ها،گوناگونی اقوام وملیتها ، زبانها ، فرهنگها ، ادیان ومذهبها در کشور:

 افغانستان یک کشور چندین ملیتی وچندین زبانی است ملیتهای مختلف چون: پشتوڼ، تاجک، هزاره ، ازبک، ترکمن ، بلوچ، پشه ای ، نورستانی  ودیگران در این همزیستگاه از هزاران سال در کنار هم زیست می کنند، تجربه نشان داده است ، که راه حل اساسی  مسایل ملی  این همه دشواریها،  اینکه پشتونها ، تاجکها ، هزاره ها ، ازبک ها به همین ترتیب سایر ملیتها به یکدیگر احترام صادقانه وراستیانه داشته وبگذارند، هر کی به ملیت خودش افتخار کند ، تعصب یا پیورزگرایی زبانی وقومی ممنوع گردد، اجازه داده شود تا پشتونها ، به زبان پشتو وفارسی زبانها ( شامل ، تاجکها ، هزاره ها وپشتونهای فارسی زبان) به دل خود به زبان فارسی صحبت ومکالمه کنند وبنویسند ، کسی مطابق  به اعلامیه جهانی حقوق بشر حق نداشته باشد که نظام واژگانی دیگری را تعیین تکلیف کند ، اجازه داده شود تا همانطوری که پشتونها به دل خود به زبان خود صحبت ومکالمه می کنند ومی نویسند ونظام واژگانی شان را خود شان تعیین واستعمال می کنند ، ګوینده ګان دیګر زبانها در رشد وبهبود زبانهای شان  نیز آزادانه اقدام نمایند.

۳-احترام وخدشه نا پذیری شرف ، حیثیت  وکرامت انسانی .

۴- برقراری حکومت قانون وتساوی حقوق شهروندان در برابر قانون.

۵-جدایی دین و ایدیولوژی از حکومت.

۶-جلوگیری از تمرکز قدرت در مرکز  وواگذاری برخی از صلاحیتهای دولت مرکزی به اداره های محلی قدرت واداره دولتی محلی ومنطقوی

۷- استقلال کامل دستگاه قضایی وقانونگذاری .

۸-پیشتبانی از نهاد های مردمی وبی طرف برای نظارت بر امور وپاسداری از قانون اساسی .

۹- تآمین رفاه، امنیت واسایش همگانی وتلاش برای استقرار عدالت اجتماعی در همزیستگاه یا جامعه

ب- تجربه های ناکام واز هم گسیسته   سیستم های موجود در زمینه استقرار دموکراسی در کشور بیانگر آنست که ،بدون برخورداری از نهاد های  دموکراسی و آزادی ، دموکراسی نمی توانند دوام وقوام داشته باشد ،، بر این بنا لازم است که نهاد های مختلف سیاسی ، اجتماعی وفرهنگی در جامعه شکل بگیرند ، پایه های مردمی داشته باشند وبه صورت ابزار  ومیکانیزم  مقاومت اجتماعی در جامعه یا همزیستگاه عمل  کنند وتوازن «قوا» را در جامعه تضمین کنند.

این نهاد ها را می توان به شکل زیر شرح داد وتقسیم کرد:

۱-نهاد های دمکراسی در راس حکومت  انتخابی مجلس نماینده گان یا ولسی جرگه .

یک نظام سیاسی که بر اصول دموکراسی استوار است ،دستگاه حکومت وارگانهای قضایی باید مستقل باشند حکومت ودستگاه های دولتی ،  در امور قانونگذاری یعنی ولسی جرگه باید اعمال نفوذ نکنند  واستقلال عمل آن  را از بین نبرند ، رسانه های خبری در انحصار حکومت گزاران نباشند . ارگانهای اجرایی نظیر پولیس واردوی ملی توسط نهاد های  مردمی  چون مجلس یا ولسی  جرگه تحت نظارت وکنترول قرار  بگیرند.

۲-نهاد های دمکراسی مردمی در پایه های جامعه.

برای گسترش دموکراسی وتعمق بخشیدن فرهنگ آن در جامعه وهمچنان ایجاد توازن قوا به منظور حراست وپاسداری از دموکراسی وتداوم بخشیدن وپایداری آن لازم است تا نهاد های گوناگون چون حزبهای سیاسی ، اتحادیه های صنفی کارگری ، نهاد های دفاع از حقوق بشر، مبازه علیه جنگ وجنگسالاری ، حمایت از کودکان ، معلولان وکهنسالان ، تآمین حقوق زنان وملیتهای محروم جامعه ا یجاد گردند.

در یک نظام مردمسالاری که بر اصول دموکراسی استوار است ، مردم به طور مستقیم (همه پرسی) یا از طریق مجلسهای ولایاتی یا ایالتی وملی در تصمیم گیری ها شرکت می کنند وولسی جرگه یا مجلس نماینده گان وپارلمان را که یک نهاد مهم دموکراسی شمرده می شود ، بر می گزینند.

تا اینجا دانستیم که دموکراسی وآزادی چیست ، ایدون لازم است تا بدانیم که دموکراسی چگونه وبا کدام نیروها در جامعه باید نهادینه شود:

تجربه دموکراسی در افغانستان نشان داد ، که عامل فقر دموکراسی وکمبود فرهنگ آن کی ها اند ؟

۱-توده های مردم

۲-روشنفکران ونخبگان جامعه: بدون شک نخبگان جامعه حامل دموکراسی یا ضد دمکراسی در جامعه هستند وروشنفکران بخش «روشنگر » جامعه گزیده گان فکری جامعه شمرده می شوند، که وظیفه ی روشنگری ، آگاهی دادن را به دوش دارند ، بنا براین هر انسان درس خوانده( فارغ التحصیل) را نمی توانیم روشنفکر بنامیم.

مشکل جامعه ما اینست ، که که اکثریت نخبگان جامعه واز جمله روشنفکران ، از فرهنگ دموکراسی بهره ای چندانی نیرده اند .

برای اینکه متوجه فقر فرهنگ دموکراسی ونقش تخریبگرایانه ی نخبگان واز جمله روشنفکران کشور شویم نیازی نیست که از شخصیت های نظیر: نیچه ، هگل، مارکس ،کانت ،ولتر ،میشایل فوکو ودیگران  گفتاورد ویا نقل قول بیاوریم ، بلکه بازیگران اصلی صحنه های سیاسی فرهنگی کشور خود ما هستیم  ، باید از خود بپرسیم ، که چی کسانی  اصول وارزشهای دموکراسی را در افغانستان پایمال نموده اند ، توده های مردم یا نخبگان جامعه ؟

اگر یک روشنفکر درس خوانده ، دانشمند واستاد پوهنتون یا دانشگاه در مصاحبه های خود می گوید: شرایط واحوال بستر نهادینه کردن دموکراسی در افغانستان نسبت نیرومند بودن جنگسالاران مساعد نیست ومیگویند : که دموکراسی خوب است مگر در افغانستان شرایط وامکانات آن مساعد نیست، از دیگران چی توقع داشته باشیم . اگر از این نخبگان روشنفکر نما بپرسیم : که آیا شرایط برای رژیم مافیایی وباند های استفاده جویی آنها که بدون خواست واراده مردم جیب های باد کرده شان را از خون مردم مملو وپر می کنند مساعد است ؟ چی پاسخ خواهند داشت ؟ اگر از آنها پرسیده شود ، که آیا شما به پژوهش های علمی باورمند هستید ، در کدام ولسوالی وولایت ، قوماندان سالار ها وجود دارند ؟ چی پاسخی خواهند داشت ؟بر این پرسش که اگر قوماندان سالاران توان بدست گرفتن قدرت ارگانهای محلی را دارند ، چرا خود شان را به کرسی های بالاتر یعنی ولسی جرگه ، مشرانو جرگه وشورا های ولایتی کاندید نکردند وقدرت سیاسی جامعه یعنی مجلس نماینده گان را در اختیار نگرفتند؟

این فراهم نبودن شرایط گویا نهادینه شدن دموکراسی به خاطر اینکه در انتخابات قوماندان سالاران پیروز می شوند ، جز فریب وجز نیرنگ وجز تداوم مافیا سالاری چیزی دیگری بوده نمی تواند .

به خاطر زدایش ورد این اندیشه گمراه کننده چند مثال عینی می آورم .

 هنگامی که در کابل بودم از روی تصادف نیکو  با برخی از کارمندان عالی رتبه ولسوالی جاغوری ولایت غزنی صحبت کردم ، پرسیدم ، که آیا در ولسوالی شما قوماندان سالار وجود دارد؟

گفتند : در این ولسوالی به جز نیروهای مسلح پولیس واردوی ملی وامنیت دولتی هیچ قوماندان سالار نیرومند وجود ندارد ، پرسیدم: اگر ولسوال ، ولسوالی انتخابی شود ؟ کی انتخاب خواهدشد ؟ گفت ، اگر اینکار شود وبه شورای ولسوالی صلاحیت داده شود که ولسوال را انتخاب کند ویا مردم مستقیم او را بر گزیند ، باور کنید ، بهترین وشریف ترین آدم را انتخاب خواهند کرد ، با این انتخابات ما از گیر مافیایی بی بند وبار نجات خواهیم یافت ، و ولسوال ،خود را در برابر مردم نیز مسوول خواهند دانست . زیرا حالا ولسوال اجاره خود را پوره می کند وبه والی وحکومت مافیایی وفا دار است ومرد را به شیزی ارزش نمی دهد.

یک مثال دیگر :به همین منظور با یک تعداد دوستان از ولسوالی چمکنی ولایت پکتیا در یک مهمانی روبرو شدم ، از  آنها نیز پرسیدم : که آیا در ولسوالی چمکنی قوماندان سالار وجود دارد؟ گفتند: اینجا فقط مافیا سالار است ، ولسوال از جانب ادراه امور گماشته شده وپست ولسوالی را سر قفلی گرفته است ، او مجبور است ، که طی مدت کاری اش هم جیب بالا ها  را پُر کند وهم پول سرقفلی خود را بکشد .

یک مثال دیگر : دوستانی از ولسوالی درواز مهمان دوست من شدند ، از آنها پرسیدم : آیا در ولسوالی شما قومندان سالاری وجود دارد ؟ گفتند : قومندان های قبلی حالا در مقامات دولتی کار می کنند وکار مواد مخدر را انجام می دهند ، ولسوال موجودکه وابسته به مافیایی کرزی وباند او است ، جز در فکر پُر کردن جیب های اش به فکر چیزی دیگری نیست.

بدون شک برخی از قوماندان ها در ولایات سرپل ، جوزجان ، ، ننگرهار و بلخ و قسمی در اطراف شهر کابل وجود دارند ، مگر در تمام ولایات بامیان ، هرات ، غور ، بادغیس ، پکتیا ، پکتیکا ، خوست ، لغمان ، نورستان ، قسمآ کابل ، قسمآ کاپیسا ، غزنی ، زابل ، هلمند ودیگر ولایات اصلآ قومامدان سالاری وجود ندارد ، بدون شک که طالبان وجود دارند ، انها اگر به پروسه صلح از طریق دموکراسی کشانیده شوند ، کم از کم در برابر مردم خود را پاسخگو می یابندوهزار مرتبه بهتر از مافیا سالار کرزیی اند .

با این بررسی کوتاه از  روشنفکران ونخبگان فریب مافیا خورده، این پرسش را مطرح می کنم : آیا لازم است به بهانه ی چهار نفرشبش  قوماندان سالار تمام پوستین دموکراسی را آتش بزنیم ؟

چرا یک بخش اساسی دموکراسی گه نهادینه ساختن آن وعادت دادن مردم به دموکراسی است ، در کشور ما عملی نمی شود؟آیا مردم ما از دموکراسی متنفر وبیزار اند ؟ ویا نخبگان وروشنفکران تاریک اندیش ما که عامل مافیاسالاری ووسیله بقای بیروکراسی ورشوت در جامعه اند مقصر اصلی می باشند ؟

نخبگان  همزیستگاه یا جامعه فعالانه علیه اصول اساسی دموکراسی عمل می کنند وبخش دیگری نقش کر ، کور وگنگ  وتماشاچی  را در برابر حوادث ایفا می کنند.

شمس لنگرودی از نویسنده گان  وپژوهشگران مطرح  در مقاله ای تحت عنوان :"مطلق نگری ، مانع بزرگی در راه دموکراسی " می نویسد:

«اندیشه ی دیگر هم وقتی به قدرت می رسد، تمام تلاشش  را برای نابودی نا حق  واستقرار حق که خود آن حزب یا شخص است، به کار می بندد  ونتیجه همان می شود ، که از نخست بوده است ، استبداد دیگر..» همو نویسنده در یک جای دیگری می نویسد«...نتیجه اینکه در چنین جوامعی ، طی ده ها سال ، با تحمیل تحمیق ، تآمین ، تآدیب ، به مرور وضعیتی در جوهر فرهنگی  بوجود می آید که نامش همانا واماندگی وعقب ماندگی فرهنگی  است ، که عامی وروشنفکر نمی شناسد  ونشانه های درون زای عقب ماندگی ناگزیر جوامع استبداد زده  نهادینه شدن خوی خود حقیقت بینی مطلق ولذا استبداد گری واستبداد پذیری ، انحصار طلبی ،تنگ نظری ،بیگانگی از مرکز تصمیم گیری ، تمایل مفرط به تفویض اختیار ، فرار از مسولیت ، پذیری، فرصت طلبی ، دورویی، فلج شدن روح ابداع ، درون گرایی وترس خوردگی ، ، انتقاد ناپذیری،وبسیاری مفاسد اجتماعی  دیگر است که جملگی ریشه در ریشه با یکدیگر گره خورده اند  ودر دایره ای تاریک سرگردان ووامانده به همان نقطه ای کور اول می رسند پدیدار می گردند.(ماهنامه ادینه شماره ۸۴ /۸۵  رویه ۴۴ عقرب ۱۳۷۲خورشیدی) به ساده ګی دیده می شود که نخبګان وروشنفکران طرفدار بقا وثقای رژیم مافیا سالاری آگاهانه ویا نا آگاهانه آب در آسیاب مافیا سالاری ضد دموکراتیک می ریزند.

ویژه ګی های رژیم مافیا سالاری موجود:

رژیم جلا التمآب حامد کرزی رییس جمهور افغانستان نه بر بنیاد یک انتخابات آزاد وبه خواست مردم بلکه بر بنیاد یک تقلب ګسترده وبر اثر فشار نماینده ګان ملل متحد به قدرت رسید، رژیم در تبانی با گروپ مافیایی اش در اغلب شبکه های اداری، عدلی ، قضایی وامنیتی کشور تار وریشه دوانیده است.ویک مافیایی سراسری را که در همه شبکه های اقتصادی وفرهنگی کشور ، نقش نخستین را دارد ، در سراسر کشور پدیدار ساخت.

نوع رژیم سیاسی :  اسناد وگواهی هابیانگر آنست که در کنفرانس بن بر اثر پافشاری های جناب خلیل زاد نوع رژیم افغانستان ریاستی ، آنهم از نوع مافیایی آن که رییس جمهور در رآس همه قدرتها قرار دارد ،تمام شبکه هابی عدلی ، قضایی، امنیتی وقانونگذاری را در اختیار دارد ، پی ریزی گردد. در این سییتم که به تقلید از ایالات متحده امریکا بدیده نگریسته شده است ، بر خلاف امریکا ارگانهای محلی قدرت واداره دولتی ، ارگانهای عدلی وقضایی وامنیتی دربست در اختیار رییس جمهور قرار داردوبه بهانه ای اینکه در کشور شرایط واوضاع سیاسی  ایجاب نمی کند تا قدرت ارگانهای محلی تقویت گردد. همه شبکه ها را در اختیار خود قرار داده است وبا گمارش کادر های بیروکرات وفاسد ، بدون پاسخگویی، سیستم مافیایی پول ورشوت را در کشور جاری وساری ساخته است .

وزیران ، لوی څارنوالی ُ اعضای ستره محکمه وقاضی القضات ُ والیان ولایات ُ ولسوالان ُ همه وهمه از جانب  رییس جمهور گماشته می شوند ، از اینرو عدالت اجتماعی ، دموکراسی وآزادی های واقعی جامعه زیر بهانه های نبود شرایط  پایمال گردیده اند.

اینست ویژه گی های رژیم مافیایی:

۱-نبود دموکراسی واقعی ، نهادینه نبودن دموکراسی ، با برآمدن قوای خارجی هر لحظه می تواند همین دموکراسی نیم بند نیز از بیناد متلاشی گردد. اگر در کشور دموکراسی نهادینه می شد ، ارگانهای عدلی ، تقنینی، ارگانهای محلی وقانون گذاری دموکراتیک وانتخابی می بود ، هر رژیمی که میرفت ومیآمد ، دموکراسی خدشه پذیر نمی گردید. اکنون با آمدن احتمالی طالبان ویا یک رییس جمهور دیکتاتور همین چشمه های کوچک دموکراسی نیز کور خواهند شد.

۲-جاری وساری بودن دیکتاتوری فردی در همه امور

۳-بی مسولیتی نیروهای امنیتی در برابر پارلمان ونبود کنترول دقیق از قوای مسلح.

اینها همه عواملی اند برای مافیایی رشوت ، پولشویی وبی بندوباری در کشور.

 رژیم گویا قوماندان سالاری:

پیدایش نام قوماندان سالار:

هنگامی که نیروهای پدافند امریکایی به کمک نیروهای شمال ،طالبان را به شکست روبرو ساختند ، قوماندان های نیروی های  شمال را که شامل سربازان شورای نظار، جمعیت اسلامی ، جنبش اسلامی و نیروهای مسلح حاجی عبدالقدیر در شرق و نیروهای حزب وحدت در داخل مزار شریف و دیگر نیروها بودند ، به نام (نورد الیانس) یا نیروهای شمال یاد کردند ، قوماندانان این نیروها که اغلب در ولایات شمال کشور جابجا بودند ، در پستهای دولتی واداری گماشته شدند ، در آن زمان چون جناب حامد کرزی از جانب ایالات متحده امریکا به کمک جناب خلیلزاد به قدرت رسید ، در اوایل به نیروهای نورد الیانس وفادار بود . زمانی که احزاب وشخصیت های غیر جهادی چون : دکتر اشرف غنی احمد زی ، ستار سیرت ، رهبر وهموندان حزب افغان ملت ودیگران به پشتبانی از سیاست های ایالات متحده امریکا وبه دستور آنها وارد کشور شدند ، نخستین طرح آنها زدودن نیروهای نورد الیانس از پست ها ومقامهای دولتی بود ، چنانی که با طرح دی-دی –ار. به خلع سلاح آنها پرداختند واکثر آنها در کار های ملکی ویا در قطعات ونیروهای قوای مسلح کشور جذب شدند . یکتعدادآنها با استفاده از وجوه سرشار مالی که از طریق امریکا بدست آورده بودند ، به سرمایه داران بزرگی مبدل شدند وبرخی دیگر آنها در پروژه های مختلف اقتصادی سرمایه گذاری کردند ودر فرایند به ملیونر های جدید مبدل شدند.یکعده دیگر آنها در پستهای وکیل پارلمان . قوماندانهای بخشهای مختلف اردو، پولیس وارگان امنیت دولتی جذب شدند.

در فرایند چیزی به نام قوماندان سالار در ولایات شمال کشور باقی نماندند. اگر هم هستند مصروف زر اندوزی وتقویه سرمایه های باد کرده ای خود هستند ، وشوق وعلاقه ای به پست ولسوالی ویا ولایت ندارند.

اکنون بهانه های بی مورد مافیا سالاران که اگر ارگانهای محلی قدرت دولتی را انتخابی کنیم ودموکراسی را در کشور نهادینه کنیم ، قوماندان سالارها دو باره سر قدرت می آیند بکلی نادرست ودور از انصاف سیاسی اند.

دو دیگر اینکه اگر شورای ملی با صلاحیتهای بیشتری کار کند وسیستم سیاسی کشور پارلمانتاریزم گردد و شورای ملی صدراعظم کشور را بر گزیندو شورا های ولایتی والیان کشور را انتخاب کنند ، صدراعظم در برابر پارلمان که به یقین یک پارلمان حزبی وسیاسی خواهد بود ودر آن اشخاص بیسواد وکم سواد راه نخواهد یافت ارگان نیرومند تقنینی گردد. ارگان قضایی کشور مستقل ، نیرومند واتنخابی گردد. دیگر جای برای بیروکراسی ، مافیا سالاری ورشوت ستانی باقی نخواهد ماندو ملیونها دالر کمکی بجا ودرست مصرف خواهند شد و افغانستان در شهراه دموکراسی وآزادی واقعی پا خواهد گذاشت.

در پایان به این نتیجه می رسیم که مافیاسالاران وروشنفکران ونخبگان غرق در مافیاسالاری عاملان اصلی جلوگیری از نهادینه شدن دموکراسی در کشور عزیز ما افغانستان  می باشند وهمین ها هستند که با طرحهای میان تهی از نهادینه شدن دموکراسی  در افغانستان جلوگیر می کنند و در بقا وثقای دولت بیروکرات، غیر دموکراتیک وفاسد موجود تلاش می نمایند.

 نا آگاه از اینکه نسل های بعدی نفرین وانزجار شان را به این نخبه گان غرق در فساد   نثار خواهند کرد.

 نگذارید تا نخبگان وروشنفکران مافیاسالار ی شما را فریب بدهند. در کشور قومامندان سالاری سالهاست که نابود شده  است . بیاید تا به خاطر تآمین دموکراسی وآزادی واقعی تلاش کنیم.

شرط اصلی تحقق دموکراسی عمل بر مبنای اصول دموکراسی  است.

نخبگان وروشنفکران حامل فرهنگ دموکراسی  یا دیکتاتوری ومافیا سالاری در همبودگاه یا جامعه هستند.بیایید تا فریب نخبگان فریب خورده را نخوریم.

در همبودگاه افغانی اکثریت نخبگان وروشنفکران از فرهنگ دموکراسی بهره ای چندانی ندارند. اگر می داشتند نمی گذاشتند تا فرهنگ مافیاسالاری در جامعه یا همبودگاه ما حکمروایی می کرد.

در کشور ما قدرتمندان عادت کرده اند تا زمانی که مدعی آزادی خواهی اند  دموکرات هستند وبه دموکراسی  می نازند ، مگر هنگامی که قدرت بدست شان افتاد خود کامه عمل می کنند ، نمونه های آن : دکتر سپنتما ، داکتر احمدزی ودیگران اند ، که با به قدرت رسیدن همه اصول دموکراسی را زیر پا کردند.

با به قدرت رسیدن رژیم کرزی واستقرار رژیم مافیا سالاری وجلوگیری از نهادینه شدن دموکراسی  نخبگان وروشنفکران دروغین ما نقش برجسته دارند. دیگر فریب آنها را نخورید.

آنانی که به بقا وثقای رژیم کرزی ومافیا سالاری میندیشند ، روشنفکر نی بلکه حاملان مافیا سالری اند و روی های شان را تاریخ اینده کشور ما سیاه خواهد کرد.

فرهنگ دروغ ، رشوت ، چپاول  وخشونت مانعی بزرگی در راه استقرار دموکراسی ، مردمسالاری وآزادی در کشور عزیز ما افغانستان است.

بیاید تا این فرهنگ شرور را در گورستان تاریخ به خاک بسپاریم وبجایش فرهنگ تابناک دموکراسی ومردمسالاری را بهره ور سازیم. بادرود

دکتر حمیدالله مفید

شهر هامبورگ ۲۵ ماه جون ۲۰۱۳  

 

 


بالا
 
بازگشت