مهرالدین مشید

   

پشت پردۀ  سیاست های استعماری در دوطرف خط دیورند

قدرت های ظالم و اشغالگر همیشه اقوامی را در گرو توطیه های خود به گروگان میگیرند که در گسست های درون فرهنگی در حلقۀ ضعیف تر و آسیب پذیر تری قرار دارند .  در این شکی نیست که اقوام وملیت های مختلف افغانستان در طول تاریخ در معرض تهاجم نیرو های استعماری بوده و برای دفاع از کشور سهم هماهنگ ، مساوی و مشترک داشته اند و از هیچ گونه خود گذری و ایثار دریغ نورزیده اند .  چنانکه شهکاری ها و حماسه افرینی های مردم ما در طول تاریخ زبانزد خاص و عام در سطح ملی و فراملی است . قیام مردم ما در برابر مهاجمین صبغۀ قومی و سمتی رانداشته ؛ بلکه به شکل قیام های گستردۀ ملی بوده است . گرچه قهرمانان و سپهسالاران آزادی و جهاد افغانستان به ملیت ها و مناطق  مختلف کشور مربوط بوده و اما قهرمانی های آنان محدود به منطقه و سمت آنان نمانده و در گسترۀ  وسیعی سراسری وملی گردیده است . در هر برهه یی از تاریخ مبارزین افغان تنها به دفاع  از ولسوالی و ولایت خود مبادرت نکرده اند و بعد از اندکترین پیروزی در برابر دشمن در منطقۀ خود بصورت شتاب آلود رد پای دشمن را در سایر نقاط  کشور گرفته اند . فرماندهان آزادی و جهاد افغانستان در طول تاریخ سیار بوده و اگر روزی از کهدامن و کاپیسا دفاع کرده اند  ، روز دیگر از کابل و وردک و غزنی به دفاع پرداخته اند و دشمن را در شمال تا آنسوی دریای آمود و در جنوب تا آنسوی دیورند تا پیشتر از" اتک" تعقیب کرده اند . به همین ترتیب قربانی های آنان هم مساوی بوده و تلفات جانی و مالی یکسانی را در عرصه های فرهنگی و مدنی متحمل شده اند .  از همین رو دوران های سیاهی از انحطاط فرهنگی ومدنی را سپری نموده اند ؛  گرچه این انحطاط فراگیر بوده است ؛ اما در شماری موارد گسست های درون فرهنگی را به دنبال داشته است که این گسست ها در اقوام مختلف کشور متفاوت بوده و آسیب پذیری آن هم از یکدیگر فرق داشته است .  گرچه عوامل اصلی این گسست بیشتر وجهۀ استعماری داشته که بیشتر بر میزان توانایی ها و ناتوانی های مردم ما تبعات متفاوتی داشته است ؛ اما در این میان اثر گذاری مجاورت ها و نیمه محاورت های  فرهنگی را نمیتوان بر آن انکار کرد . به گونۀ مثال هرگاه مردم افغانستان بصورت عملی در جنگ با دشمنان خود مصروف بوده اند ؛ اما  در آنسوی سرحدات این کشور در کشور هایی مانند ایران ، تاجکستان ، ترکمنستان ، ازبکستان  و چین از امنیت نسبی برخوردار بوده و از شرایط خوبتری برای رشد فرهنگی ومدنی خود برخوردار بوده اند .  اما در این میان بستر جنوب و شرق کشور در اکثر دورههای تاریخی آماج حملۀ  دشمنان بوده است  ؛ بویژه بعد از قرن نزدهم همزمان به تهاجم بریتانیا به نیم قاره  این تشنج رو به افزایش بوده است  و تا کنون ادامه دارد . از اینرو پشتون های دو طرف خط در طول تاریخ فرصت اندکی برای رشد ، نوسازی و بالنده گی فرهنگ خود را یافته اند و این دست نیافتن های فرهنگی تا کنون هم ادامه دارد ؛  زیرا بریتانیا و امریکا از مدت ها بدینسو  آرامی و آبادانی خود را در ویرانی  و نابودی مردم افغانستان تلقی منیمایند که باشنده گان دو طرف خط دیورند در خط اول این قربانی هستند  .  در کنار این جنوب و شرق کشور بصورت دراز مدت    بستر های تشنج بوده و کمتر دورههای از صلح و آرامش را سپری کرده اند ؛ اما آنسوتر از جنوب و شرق مناطقی در کشور بوده اند که دورههایی از رفاه و آرامش نسبی را سپری کرده  و یا با قرار داشتن در مجاورت فرهنگی کشور های همسایه یارای بازسازی فرهنگی را پیدا کرده اند که اقوام ساکن در جنوب کشور کمتر چنین فرصتی را داشته اند ؛ زیرا دو طرف خط دیورند در هر مقطعی از تهاجم تاریخی چه از شمال و چه از جنوب خواه بوسیلۀ اقوام وحشی  هوچی ،  ترکمن و چنگیز از شمال بوده  یا از جنوب بوسیلۀ اسکندر ،  ساسانی ها صفوی ها تا "گرگین" بوده است ، بالاخره مرکز ثقل جنگ در این خط سنگینی نموده است

؛ گرچه در دفاع بر ضد تهاجم تمام اقوام و ملیت های حصه گرفته اند و در این دفاع مقدس دشمن را تا ماورای آمو و ماورای سند بصورت مشترک تعقیب کرده اند ؛ اما در هر تهاجمی خط دیورند به مثابۀ ظرف گداخته مرکز دفاع  آزادی خواهان و مجاهدان قرار گرفته  و  دشمن را در این منطقه زمین گیر نموده اند ؛ اما با این همه زمینگیرشدن  های دشمن ، این منطقه بیشترین آسیب فرهنگی را متحمل شده است .  هر از گاهی در دورههای صلح به علت نبود مجاورت فرهنگی نیرومند توانایی بازسازی و رشد فرهنگی را نیز از دست داده است ؛ زیرا اقوام شمال با قرار داشتن در مجاورت فرهنگی با ایران ، تاجکستان ، ترکمنستان و ازبکستان و بویژه با توجه به  اشتراکات فرهنگی و زبانی طولانی توانسته است که بدست آوردن اندک ترین فرصت به بازسازی و نوسازی فرهنگی خود بپردازد که حاکمیت زبان فارسی به نوبۀ خود این روند را تسریع بخشیده است ؛ اما اقوام جنوب کمتر از این نعمت برخوردار بوده اند و با وجود اشتراکات فرهنگی یی با اقوام آنسوی جنوب تا لاهور ، دهلی و آگره و حاکم بودن زبان فارسی در این منطقه فرصت به سازی زبانی و فرهنگی را پیدا نکرده اند که در مجموع عقب مانی های فرهنگی دردناکی را برای این مردم  بوجود آورده است . در کنار این قدرت های شیطانی استعماری هم بخاطر تامین منافع دراز مدت شان هر گونه زمینه های به سازی و بازسازی فرهنگی را از این مردم گرفته اند که این فرصت سازی های ناروا تا کنون هم به شکل فجیعی ادامه دارد .

قدرت های شیطانی غربی مانند امریکا و بریتانیا برای رسیدن به اهداف استراتیژیک خود هیچگاهی نمی خواهند آرامش و رفاه در این منطقه حاکم گردد . امریکا و بریتانیا هر از گاهی که موقعیت خود را در تشنج آفرینی های در جنوب شکننده می یابند .  به مانور های سیاسی و نظامی در شمال پراخته اند . به همین گونه هر زمانی که در شمال به چین دست پاچگی ها رسیده اند ، کوشیده اند تا با دسیسه ریزی هایی توطیه به سوی جنوب را گسترده تر بسازند .

بریتانیا قدرت استعماری قرن نزدهم از قبل در زمان استرداد استقلال کشور های منطقه مناطق را برای ادامۀ تشنج میان کشور های افغانستان و پاکستان ، ایران و عراق ، ایران و پاکستان ، ترکیه ، عراق و ترکیه وایران ، جاپان و کوریا ، چین و هند  بر جا گذاشته اند . در تقسیمات جغرافیایی کشور های یاد شده خط سرحدی را در مناطقی میان دو کشور بوجود آوردند که دارای زبان و عنعنات مشترک بوده و جدایی آنان از یکدیگر امری ناممکن شمرده می شود . انگلیس ها این تقسیمات استعماری  را برای بهره گیری های سیاسی ونظامی آیندۀ خود بر ملت های یاد شده تحمیل کردند تا با نگاه داشتن تشنج در این مناطق به اهداف بلند مدت خود نایل آیند . از سویی هم بر جا ماندن این بستر های تشنج زمینه ساز تجزیه و از هم پارچه شدن کشور های یاد شده را نیز در قبال دارد . چنانکه در این روز ها  ما شاهد یک توطیه بر ضد مردم افغانستان هستیم که امریکایی ها و بریتانیایی ها در تبانی با پاکستان طرح تجزیۀ افغانستان را با طالبان ریخته اند که خوش بختانه از سوی طالبان رد شده است ؛ اما باز هم این دسیسه به رنگی ادامه دارد . این توطیه بعد از ابراز نظر"گرابرت بلک ویل "سفیر سابق امریکا در هند ،  هالبروگ نمایندۀ خاص امریکا در افغانستان و پاکستان و پتر گالبرایت معاون سابق سازمان ملل در افغانستان بار دیگر بالا گرفت . چنانکه "گرابرت بلک ویل "سفیر سابق امریکا (1) در هند پیشنهاد تجزیۀ افغانستان را نمود . وی گفت با وجود جمیع دشواری ها برای جلوگیری از شکست استراتیژیکی امریکا بهترین راۀ متبادل تجزیۀ افغانستان است . وی میگوید که بهترین راۀ حل افغانستان تجزیۀ افغانستان به دو بخش شمال و جنوب است  .  از نظر او ولایت های جنوبی که باشنده گان بیشتر  آن پشتون ها هستند ، برای پشتون ها و ولایت های شمالی به شمول کابل که بیشتر تاجک ها هستند ، برای تاجک ها سپرده شود . وی تاکید  کرد که امریکا ازاین برنامه حمایت میکند . حلقاتی ستمی و سکتارستی در داخل و شماری خارجی ها برای پیاده شدن چنین برنامه ها را حمایت می کنند .  چندی بعد از اظهارات این دپلومات امریکایی رسانه های پاکستانی اولین تماس غیر مستقیم امریکایی ها را افشا کردند که امریکایی ها سه پیشنهاد را برای طالبان ارایه کرده بودند که یکی آن طرح تجزیۀ افغانستان  به شمال و جنوب را در برابر اعطای سه پایگاۀ نظامی به امریکایی ها در برداشت . ایجاد تشنج در سمال افغانستان بوسیلۀ امریکایی ها و بریتانیایی ها ادامۀ این توطیه به حساب میرود.

گرچه طرح تحزیۀ افغانستان در اصل برنامۀ انگلیسی است که از سوی مرکز مطالعات استراتیژیک انگلستان (2) مطرح شده است که اکنون بوسیلۀ امریکا پیاده می شود و ادامه توطیۀ انگلیسی  است که به دنبال  آن ترکیه عثمانی تجزیه شد . در آنزمان دولت انگلیس  لارنس را به امپرطوری ترکیۀ عثمانی فرستاد . وی کشور های عربی و اروپای شرقی را از بدنۀ این امپراطوری برید . در برنامۀ کنونی هم نه تنها تجزیۀ افغانستان به شمال و جنوب ؛  بلکه تاسیس دولتی در دوطرف خط دیورند و دولت مستقل بلوچستان شامل بلوچ های سه کشور افغانستان ، پاکستان و ایران نیز شامل است .

این در حالی است که به قول "کی سی سنگ" (3) دپلومات سابقۀ هند که می گوید : اکنون جهان خیلی عوض شده است . امروز نه آن شوروی دیروز وچود دارد ، نه ایران دیروز و نه هم افغانستان دیروز ؛ بلکه با فروپاشی شوروی جمهوری های  جدیدی بوجود آمده و به همین گونه تغییرات و تحولات در کشور های یاد شده  بوجود آمده که با تحولات آنها جهان را تحول عمومی فراگرفته است .

این اظهارات دپلومات هندی  سخن نویسندۀ بریتانیایی فریزر نتلر (4) را در خاطرهها تداعی میکند که

در سال 1950 نوشته بود : قبایل سرحدی (پشتون آزاد ) مسلح اند و هر آن امکان حملۀ شان به اتفاق افغانستان در هند است . وی به ادامه نوشته است که تاریخ نشان داده است ، کسی که هندوکش را در اختیار دارد ، در واقع کلید هند را در دست دارد . وی در جای دیگر از کتاب خود نوشته است که نگه داشتن تمامیت وحدت مسلمین در آسیای  جنوبی از باسفور تا پامیر به نفع امریکاییان است  ؛ اما امریکایی ها اکنون این نفع  را درقمار مبارزه با تروریزم نهاده اند و هوای شکم افگندن بر حوزۀ نفتی خزر و دیوار کسپین  برای آقایی در جهان دارند . نظامیان پاکستان به این حرف "نتلر" توجه کرده و از همین رو افغانستان را عمق استراتیژیک خود در جنگ با هند به حساب آورده اند تا در جنگ با هند هندوکش را سکوی انداخت های نظامی خود بر ضد هند قرار بدهند ؛ زیرا موقعیت و ساختار جغرافیایی پاکستان هر گونه مجال ابتکار نظامی را  در زمان رویارویی با هند محدود گردانیده است .

از آنچه گفته آمد آشکار می شود که باشنده گان دو طرف دیورند بویژه اقوام پشتون در معرض توطیه های خطرناک امریکایی ، بریتانیایی ، پاکستانی وحتی ایرانی قرار دارند . به انواع مختلفی تلاش های مشترکی از سوی کشور های یاد شده بر ضد باشنده گان یاد شده صورت میگیرد تا با عقب نگاهداشتن آنان از لحاظ فرهنگی و مدنی به اهداف سیاسی  و نظامی خود نایل آیند . 

اکنون بر  اقوام دو طرف دیورند است که از دو گزینۀ اسارت  و آزادی  یکی را انتخاب نمایند و با گزینش متهورانه آگاهی را از جهل تفکیک کرده و از دام سیاست های استخباراتی بیگانه ها خود را برهانند ؛ زیرا طالبان در همین بستر فرهنگی بوجود آمده اند که به نحوی شکار استخبارات پاکستان شده و بصورت غیر مستقیم عامل منافع امریکا و بریتانیان در منطقه شده اند .  اکنون گمانه زنی ها بر این است که امریکا می خواهد ملت های افغانستان و پاکستان را در گیر جنگ داخلی نماید و خود نظاره گراین جنگ باشد ؛ زیرا  امریکا از یک سو مخالف به تفاهم رسیدن افغانستان و پاکستان  با طالبان است ؛ اما خودش رابطۀ مخفی با طالبان را حفظ مینماید . از آنجا که هدف امریکا داشتن پایگاههای  نظامی (5) در افغانستان بویژه در شمال این کشور است و برای رسیدن به چنین هدفی ناگزیر به دنبال اشتعال جنگ میان افغانستان و پاکستان است . ایجاد تشنج در شمال که از گذشته ها آغاز یافته است و  در زمان انتخابات وارد مرحلۀ جدیدی شد که مقدمه یی برای تجزیۀ افغانستان تلقی شده است  . در این انتخابات شماری تلاش کردند تا پشتون ها را از انتخابات محروم گردانند ؛ زیرا امریکا 122 ملیون دالر (6) را برای اعمار پایگاۀ نظامی و قونسلگری در شمال اختصاص داده است . این برخورد امریکایی ها مایۀ نگرانی های زیادی میان مردم افغانستان شده است .  چنانکه از چندین ماه بدین سور طیارههای بریتانیایی و امریکایی جنگجویان آسیای میانه بویژه چچینی ها و ایغور ها را در تخار و بدخشان (1)جا به جا کرده اند و با افشا شدن پایگاههای آنان از ترس مردم به تغییر محل آنان می پردازند . نیرو های مهاجم در طول تاریخ از این گونه حیله ها استفاده کرده و دسایس گوناگونی را برای رسیدن به اهداف خود بر ضد مردم افغانستان ریخته اند . = ششم = د

 

یاد داشت ها :

 

1 -  ویسا ، شمارۀ 1252 ، 10 جولای

2 - ویسا ، شمارۀ 1305 ، 21 سپتمبر

3 - شبکۀ سی ان ان ، روزنامۀ  باختر ، شمارۀ 307 ، 8 مارچ

4 - ماندگار ، شمارۀ 311، 2 می ، صفحۀ  کتاب : 297 ،    299 ، 300

5 - ویسا ، شمارۀ 1304 ،  20 سپتمبر

6 - سرنوشت، شمارۀ 183 ،  21 سپتمبر

1 - امریکایی ها در ولسوالی کشم بدخشان طالبان خارجی را نگاهداری و پرورش میدهند . مردم محل به سرنوشت گفته اند که هلیکوپتر ها طالبان را به منطقۀ تگاب کشم منتقل ساخته و یک پایگاۀ  نیرومندی برای آنان ساخته اند که بعد از آن امنیت در این منطقه خراب شده است . مردم محل گفته اند که این موضوع را خارجی ها گفتند ؛  اما هیچ  جواب مثبت ندادند . یه نقل از مقام دولتی  زمانیکه نیرو های پی آر تی از عملیات مردم بر ضد این ازبک های چچینی آگاهی یافتند . خارجی ها این طالبان را به جای دیگری منتقل نمودند . سرنوشت گفته است که شماری از این طالبان ترک های ایغور هستند که روز قبل هم این روزنامه خبری را مبنی بر شکایت چین از دولت افغانستان منتشر کرده بود . سرنوشت ، شمارۀ 178 ، 14 سپتمبر

 

 

 


بالا
 
بازگشت