مهرالدین مشید

   

 

افغانستان قلمرو حاکمیت مفسدان نامدار، غارتگران بدنام و سیاستمداران معامله گر

افتضاح شیرپور با غارتگری های  بی رویه هنوز هم  ادامه دارد

روزی در میان عناوین روزنامۀ آرمان ملی چشمم را مطلبی زیر عنوان" شهرداری کابل زمین یک مکتب در پروژۀ شیرپور کابل را به جنرال رحیم وردک توزیع کرد" سریعتر از دیگران شکار نمود. نوشتۀ روزنامه که بیشتر درد دل بود و حکایت از رنج خانه بدوشی های یک هموطن ما داشت که از سال های زیادی بدین سو نتوانسته، یک نمره زمین رهایشی از شهرداری کابل بدست آورد، خیلی بر دلم چنگ زد و ناگزیرشدم تا صفحه یی را به استقبال نامه اش دست کم سیاه بسازم؛ هرچند این نامه رنج انسانی را بیان میداشت که از زنده گی جز بار غم های بیدرمان چیزی دیگری را به خوانندۀ خود به ارمغان نمی داد؛ اما در این میان رنج  گرانسنگ این هموطن چه که توزیع مکتب به جنرال وردک، درشیرپور که مردم افغانستان "چورپورش" می خوانند و نام با مسمایش ظلم آباد است و هنوز هم از دخمه هایش فریاد مظلومترین انسان این سرزمین ناله می کشند، بیشتر بر افکارم سنگینی نمود و چنان بیتابم نمود که با خود گفتم الهی "بیتاب شدم تاب و توان دگرم بخش"  با خواندن این مطلب دو موضوع بصورت فوری در ذهنم خطور نمود، یکی این که در ماه سنبلۀ  سال 1382

مقاله یی را زیرعنوان "افتضاح شیرپور" درشماره ها ی 51و52 مجلۀ صبا به چاپ رسانیده بودم و افتضاح شیرپور را در آن نقطۀ عطفى در تاريخ تحولات كشور خوانده بودم که براى هميش روى وقايع سياسى كشور سنگينى خواهد داشت و مسوولين آن براى هميش نزد ملت خجل و شرمسار خواهند بود. چندی روز بعد تیلفونی به خانه آمد که خود را جنرال صاحب وردک معرفی کرده و خواهان همان مجله شده بود. هر چند به تیلفون خودم پاسخ نداده بودم؛ اما طوری که گفته شد، معلوم بود که چنین فرمایشی از سوی جناب وردک بوده است. این موضوع برایم خیلی جالب واقع شد  ومن فکر کردم که جناب شان به نسبت انزجاری که نسبت به ماجرای توزیع غیر قانونی زمین های شیرپور دارند. خواسته اند با خواندن مقاله اندکی تلطیف شوند. هرچند فراموش کرده که پایان ماجرای خواستن مجله به کجا رسید واما این ذهنیت بر میزان باورمندی های من نسبت به عزت نفس و شایستگی های جنرال صاحب بیشتر افزود. هرچند زمانی که در نشریه آرمان ملی خواندم که حامد وردک فرزند وزیر دفاع مشهور به حامد جان در وزارت دفاع افغانستان رییس شرک بین المللی "ان سی ال" به اتهام اختلاس باز داشت شد و به ادامه نوشته بود که وی هفتصد ملیون دالر در بانک های امریکا دارد و به شماری زندانیان دیگر مانند؛ حاجی قدوس قرار دادی بگرام و نورعلم رییس شرکت دیگری اشاره نموده بود که از سوی نیرو های مبارزه بر ضد جرایم واشنگتن در امریکا بازداشت شده بودند. (1).

با خواندن این مطلب ذهنیتم نسبت به جناب وردک دگرگون گردید و خیلی متعجب شدم که چگونه ممکن است، در کشوری فقیری فرزند یک مقام ارشد دولتی یک شبه صاحب این ثروت های افسانه یی گردد. هرچند در آن روزگاران فساد اداری،غارت و غصب دارایی های عامه و استبداد نرم و خاموش زمامداران به اندازۀ کنونی دامن نگسترده بود و هنوز هم رمق امید برای محو فساد و  اصلاحات در کشور به گونۀ کنونی نمرده بود و دست کم  اندکی می تپید. هنوز از این ماجرا چند وقتی سپری نشده بود که نشریۀ واشنگتن پست مقاله یی را به نقل از مقامات استخبارات امریکایی زیر عنوان" 2.16 میلیارد دالر از طریق قرار دادی های ترانسپورتی بدست طالبان رسیده است" نوشت، حالا تنها ۸  شرکت از امریکا پول اخذ میکنند که ۴ این شرکتها در سرمایه گذاری های جنایتکارانه دست دارند . باز رسان یک بودجهٔ ۷.۴  ملیون دالری را که به یکی از شرکت ها پرداخته شده بود ٬ دنبال کرده بود که شرکت یاد شده قرار دادی را با شرکت دیگری عقد کرده و‌ آن شرکت نیز قرار داد های کوچکتر را برای حمل و نقل موتر ها استخدام ( عقد  )کرده بود .  این سند استخباراتی از پرداختن ۱۵۰۰ تا ۲۵۰۰ دالر امریکایی برای طالبان در برابر عبور یک کانتینر نیز سخن گفته بود . در این معامله دست کمپنی های "سندای گروپگ و" ان ال سی هولدینگزگ را دخیل شمرده بود که حامد وردک فرزند وردک وزیر دفاع در راس آنها قرار داشت .(2).  

با خواندن این مطلب باورمندی من هرچه بیشتر به جناب وردک چه که نسبت به نظام حاکم افزون تر شد و دریافتم که مردم افغانستان در چنگال حکمروایان بی رحم و تن پرور در قلمرو جغرافیایی "بی پرسان" به سر می برند و تیغ برهنۀ غاصبان و زور مندان دارد از استخوان های آنان عبور می کند. هرجند ظلم بخشودنی نیست و انتقام امری الهی است و هرگز ممکن نیست تا بدون محاکمه بر برائت ظالم، غاصب و فاسدی حکم صادر کرد و چه رسد به آنکه برای رهایی او  از چنگال عدالت پیش داوری نمود. گاهی با این دل خوش میکردم که حالا شرایط دیگری است و شاید کمتر واقع شود تا فرزندی حرف پدری را بشنود و به توصیه های او گوش نهد؛ اما پیوند کاری حامد جان بویژه برای اخذ قرار داد های وزارت دفاع در آن زمان که جناب وردک وزیر وقت بود، نمی توانست، از دغدغه های من چیزی بکاهد. چنانکه  روزی شنونده یی از گردانندۀ رادیوآزادی پرسید: چگونه شده می تواند که پدری با فرزند خود ۶۵ ملیون دالر قرار داد در زمان وزارتش عقد نماید . در حالیکه به قول شنونده، حامد فرزند آقای وردک در آن زمان کمپنی ساختمانی کمپنی امنیتی نیز داشت .(3)

اما با این هم زمانی که اقای وردک از مجلس نماینده گان رای اعتماد بدست نیاورد و در یک کنفزانس مطبوعاتی استعفای خود را از وزارت دفاع اعلام نمود. این قلم در نوشته یی زیر عنوان"قدرت که آبرو ببرد، سنگ گفته بر زمینش زن" تصمیم شجاعانۀ  او را ستود و اما اکنون که بار دیگر در نشریۀ آرمان ملی عنوانی را زیر عنوان " شهرداری کابل زمین یک مکتب در پروژۀ شیرپور کابل را به جنرال رحیم وردک توزیع کرد" خواندم،  آن شهامتش اندکی برایم کمرنگی نمود، زمانیکه نام جناب وردک را در جمع امضا کننده گانی دیدم که گویا در زمان وزارتش همراه با مک کرستال فرماندۀ سابق امریکایی در افغانستان معاهدۀ سرحدی را با نظامیان پاکستانی در سال 2002  امضا کرده که بر اساس آن نظامیان پاکستانی 25 و به قولی 45 کیلومتر وارد خاک افغانستان شده اند.  هرچند این موضوع هنوز سفید نشده است وهرگا ثابت شود، ماجرای آن عوقب ناگواری را در پی دارد. هرچه بود با  خواندن عنوان مذکور گویی روح از سرم کوچ کرد و با خود گفتم که راستی سخن "همان آش و همان کاسه" مصداق خوبی برای شماری شکم بزرگان است که هرگز از عطش ثروتمندی های شان چیزی کاسته نمی شود. از همین رو است که فقیران غنی طبیعت تر و ثروتمندان بخیل تر اند؛ زیرا ثروت مهار نشده، فاجعه آور بوده و اختاپوت زمین خوار چه که از اختاپوت  آدم خوار چندین قدم گام بپش می نهد.  هرچند میدانم که ثروت در جامعۀ ما فساد آور است و ثروتمند قانون شکن را برای غارت بیشتر ترغیب میکند و اما هر آدمی نباید، زیر انبانش خورد شود و از خود چنان تهی شود که بزرگترین داشته ها را در برابرش قربانی کند. آنانی دست به این کار ها می زنند که دربدنامی ها شهرۀ آفاق اند و منفور ترین انسان ها نزد مردم شان هستند.

باخواندن مطلب آرمان ملی  در رابطه به توزیع مکتب برای آقای وردک، رویا های طلایی من در ا  آهسته آهسته به تعبیر بدتری رو به رو شدند و گویی مانند کوله بار های یخ ذوب شدند. هرچند نمیدانم که جناب وردک چند حویلی و ویلا در داخل و خارج کشور دارد و اما گزارش های داخلی و بین المللی میرساند که چنین دارایی ها برایش ناممکن نه که خیلی ممکن هم است؛ اما این سوال باقی می ماند که هرگاه خبر آرمان ملی درست باشد، چگونه ممکن شده تا وی دست پاک خود را در زمین(غیر پلانی – مکتب ) دراز کرده است که خون های بیگناهان در آن شراره میکند و هیچگاهی ستون های زمردین و کنگره های طلایی و لاجوردینی کنونی اندکی هم از آن فریاد های مظلومانه چیزی نمی کاهد. جناب ایشان که مرد نظامی  هستند و نباید ابهت قلعۀ شیرپور را به باد فراموشی بنهد و بگذارد آنانی را که در چور و غصب شیرپور دست کم ماهی یک بار وسوسۀ وجدانی می شوند. یکی از دلیل نوشته هم همین است. آقای وردک میداند که چگونه در سال 2002 قلعۀ تاریخی شیرپور بی رحمانه تخریب شد و این محل تاریخی بوسیلۀ زورمندان و قدرتمندان چور شد. این در حالی صورت گرفت که شهرداری کابل از توزیع آن ابراز بی خبری کرد.(افتضاح شیرپور)(4) . حال نمیدانم اگر خبر آرمان درست باشد و شیرپور نقشۀ تفصیلی واملاکی پیدا کرده باشد و شاروالی حق توزیع آن را دریافته است؛ چگونه شده که زمین مکتب را خلاف پلان برای جناب وردک توزیع کرده است . این درصورتی ممکن است که ریس جمهور کرزی در پای تعدیل آن امضا کند. هرچند امضای جناب رییس جمهور گاهی اوقات به ساده گی گرفته می شود. چنانکه در موضوع غارت زمین کتابخانه به عزیزی بانک گفت، از اصل موضوع اورا اگاه نساخته بودند. مگر وی نمیداند که روزی حساب و کتاب خواهد رسید و غاصبان زمین شیرپور مجازات خواهند شد. زمین شیرپور را بیشتر کسانی گرفته اند که دست کم دو یا سه حویلی و ویلا در کابل دارند که توزیع زمین برای چنین افراد خود خلاف قانون است. هرچند قانون شکنی در افغانستان بویژه بوسیلۀ زورمندان به یک عنعنه مبدل شده است و اما نباید جباران و زورگویان از مکافات اعمال شان امروز یا فردا غافل باشند.

ممکن جناب وردک خود را با ترازو و سنگ ریس بلند های رهبر نما وفرماندهان کاذب جهادی، بازی کننده گان با عزت و شرف مجاهدین و دشمنان اسلام و مردم افغانستان همسنگ حساب کرده باشد که گویا آنانکه رهبر و فلان فلان بودند، به چنین خیانتی متوسل شدند؛ پس او که از آن جنابان چند قدم عقب تر است؛ بنا براین خود را مستحق تر حساب کرده باشد. در این شکی نیست ، وی زمانیکه "نغول"  نشینان را در کاخ های شیرپور به تماشا می نشیند، عطش زیستن در شیرپور برایش پرجاذبه تر بنماید؛ زیرا آنانی که مانند ایشان زنده پرتجمل غرب را دیده اند واز هوایش تنفس کرده اند و با چشمان خود دیده اند که چگونه بزرگترین ارزش های معنوی در غرب  در زیر چرخ ماشین و سرمایه ضجه میکشند، شاید بیشتر علاقمند زیستن در شیرپور باشند. در این شکی نیست که بستر فساد آلود حکومت زمینه های زیادی را برای استفاده جویی ها قدرتمندان و ثروتمندان فراهم گردانیده است و به قول آقای لودین شاخدار ها در گوشه وکنار این سرزمین هر روزشاخ های شان را برای دریدن حق انسان مظلوم افغانستان تیزتر می کنند؛ اما این نکته را نباید فراموش کرده که زود است، مردم افغانستان به حساب آنانی برسند که دیروز یک چپن نداشتند وامروز کاخ ها و باغ ها وموتر های فیشنی و ... دارند. می ترسم که جناب وردک را سخن رییس جمهور وسوسه نکرده باشد و رویای ویلای شیرپور رادر او بیدار کرده باشد که گفت:پول های فساد را بیرون نبرید، آن رادر داخل کشور سرمایه گذاری کنید. به هرحال امیدوارم جناب وردک صف خود را از آنانی جدا کند که به بهای شرف و قار مردم افغانستان به مقام ها وکاخ ها رسیده اند و به رغم جنایت ها و خیانت ها نه ار خدا می ترسندو نه از مردم . در حالیکه خدا و مردم در قرآنکریم به گونۀ مترادف آمده است. از این رو بر وی می سزد تا با نفی این زمین رسم تازۀ قانونمداری را در کشور باز کند و مردم ملتفت شوند که در این فساد سرای غارتگر پرور و فساد گستر انسانی هم پیدا می شود که توان "نه" گفتن در وجودش است . آقای وردک بک بار با نه گفتن از مقام وزارت فضا را برای آوردن فرهنگ نه گفتن آماده کرد و حالا نباید به بهای زمین مکتب شیرپور این فرهنگ ارزشمند را از دست بدهد. فکر می کنم در برابر این نه، آری های بسیار خوب و حتا مقدس را نصیب خواهد شد و نه تنها این که با یک نه رسم بشکن بشکن نه ها را در جامعۀ بیمار و فساد زدۀ کشور احیا خواهد کرد؛ بلکه اثبات خواهد نمود که همان آدمی که با نطق های صریح و لهجۀ با وقار صحبت میکند، برای حفظ ومراقبت از آن حاصر است که چیز هایی را بدهد که سزاوار شانش نیست.

هرچند افغانستان قلمرو حاکمیت مفسدان نامدار، غارتگران بدنام، قلدران زورگو و سیاستمداران معامله گر است و سخن راندن پیرامون فساد در چنین کشوری که زمامدارانش مفسدان را یار و یاور اند، غاصبان را دوستدار و زورگویان را حامی و پیشوا، سخن بر سر فساد، غارت، غصب  و زورگویی حرف های پیش پا افتاده و مصرف گذشته یی بیش نیستند. به قول معروف هر از گاهی که خیانت، زشتی و بدکنشی به عادت مبدل شود، نه تنها چشم ها از دیدن واقعیت، گوش ها از شنیدن حقیقت و زبان از گویایی راستی عاجز می ماند؛ بلکه از این هم بدتر قلب آدمی برمصداق آیت قرآنکریم "ختم الله"(مهر نهاده شدۀ خداوند) می گردد؛ زیرا خداوند انسان را از آن رو بحیث خلیفۀ خود برگزید و برایش اراده، آزادی و اختیار داد و مسؤولش خواند تا تعهد  الهی اش را در برابر خدا و مردم به حسن صورت انجام بدهد، اما زمانیکه از بار این مسؤولیت با اراده  و آگاهانه شانه خالی میکند؛ در آنصورت نه تنها از مقام حیوانی، بلکه از مقام حیوانی هم به مراتب پایین تر نزول میکند.  خداوند از خلقت چنین انسانی آنقدر بیزاری میکند که با مشاهدۀ پشه در دایرۀ خلقت، آفرینش آن را معنی دار برشمرده و بر آن فخر و مباهات مینماید؛ اما نه به قول قرآن کریم انسان موجودی است شدنی و هر لحظه در حال شدن و دگرگون شدن است .بنا براین نباید تنها رهایش کرد و گذاشت ته ویژه گی های حیوانی اش مهار ناپذیر زبانه بکشند. انسانی که به قول مولانای روم، توان آن را دارد تا "آنچه اندر وهم ناید آن شود" چگونه ممکن است که تا سینۀ این وهم را ناشکسته نهاد و  انسانی ترین آرزوی های انسان ناشگفته و عقیم باقی بماند. انسانی که با بال شدن های پیهم یارای رسیدن به بیکرانگی های تحول و شگوفایی ها را دارد. آیا می توان بر این تصمیمش شک کرد که برای دفاع از حیثیت و عظمت انسانی خود از نه گفتن در برابر ناروایی ها و قانون شکنی ها طفره رود؟ هرگز نه ! نگذاشت جهان آنقدر تاریک شود و جهل وظلم بر آن بستر سنگینش را هموار کند که مولانا وار فریاد زد: کز دیو و دد ملولم و انسانم آرزوست – فریاد های در گلوشکشته، بیشتر شکسته شوند و  انسان همدمی پیدا نشود که روح سرگردان جامعۀ ما  را دست کم تلطیف نکند. برای چنین امیدی چراغ های آگاهی را باید با زبان قلم و نور خرد روشن نگهداشت و درخت کهن سال عقل را در سرزمین عشق به انسان بیشتر آبیاری کرد و در بستر تلائم  به شگوفایی اش رسانید.  یا هو

 

2 - ماندگار٬شمارهٔ۶۲۱ ٬ ۲۶ جولای

1 -  آرمان ملی ، شمارۀ 1860 ، 2 سپتمبر

3 - رادیو آزادی ، اخبار صبح ٬  ۲۳سپتمبر

4 - www.ariaye.com/dari3/khabari/mashid.html

 

 


بالا
 
بازگشت