مهرالدین مشید
بازی های اسلام آباد با واشنگتن و بازی هر دو با کابل
امریکا پس از سقوط حکومت نجیب نه تنها افغانستان؛ بلکه پاکستان را هم به گونه یی به تاق فراموشی گذاشت و از کمک های سخاوتمندانۀ آن به نحوی محروم گردید؛اما بعد از حادثۀ یازدهم سپتمبر بار دیگر توجۀ امریکا را به خود جلب کرد. زمامدار نظامی وقت پاکستان نتوانست تا با این هشدار بوش:" یا با تروریزی یا با القاعده "بی تفاوتی اختیار کند. مشرف از ترس آنکه امریکا پاکستان را به آتش مبدل کند، وعدۀ همکاری با بوش داد و امریکا توانست از پاکستان بحیث "کاندمن" برای حمله به افغانستان استفاده کند. از سویی هم کاخ سفید چنان در بازی تبلیغات زرد رسانه یی افکار جهانی را زیر نام مبارزه با تروریزم چنان بهم پیچانید که حتا ایران را هم به محور مبازه با تروریزم کشاند، ایران در پروسه بن در سال 2001 حضور دیپلوماتیک داشت؛ اما روابط تهران و واشنگتن سپس بهبود نیافت.
مشرف هرچند وادار به پاسخ ناگزیرانه و ناخواسته به خواست بوش گردید و اما پاکستان به قول معروف "قبر امریکا را از عقب بکند" . گرچه بازی های های پنهان و آشکار واشنگتن و اسلام آباد، در پشت دروازه های بسته بدور از چشمان کابل، پیشینۀ دیرینه داشته و اما مشرف با آری گفتن در برابر امریکا، به این بازی بعد تازه بخشید و بعد از تهاجم امریکا و آغاز مبارزه با تروریزم، رنگ دیگری به خود گرفت و ابعاد وسیع تر و عمیق تری پیدا کرد. در سناریوی مبارزه با تروریزم گرچه افغانستان در خط مقدم جبهه قرار گرفت واما نقش مرکزی را در مبارزه با تروریزم پاکستان به عهده گرفت و گردانندۀ اصلی نبض این بازی گردید.
پاسخ مثبت پاکستان به امریکا، نظامیان این کشور را فرصت داد تا از پول امریکا، گروه های طالبان و شبکۀ حقانی را آموزش، تجهیز و تمویل نماید و آنان را از تشتت و پراگنده گی نجات داده و بسیج شان نمود. پاکستان توانست تا با اتخاذ سیاست های چند پهلو سکۀ بازی را به گونۀ دیگری ضرب بزند. شاید آنقدر دیر نشد که امریکا نیات نظامیان پاکستان را در مبارزه با تروریزم درک کرد؛ اما تعهدات مخفی و دشواری هایی که فرا راۀ هردو کشور وجود داشت، امریکا ناگزیرانه لب به سکوت بست و نخواست تا با اظهارات تند میانۀ سیاست های تازه برسر مبارزه با تروریزم را به زودی یهم بزند. پاکستان از این فرصت استفادۀ اعظمی نمود و شاید هم نظامیان پاکستان یاددهانی اشاره گونۀ مقامات امریکا را در نشست های رسمی به هیچ گرفتند؛ اما امریکا در این سکوت دیرپا افغانستان را قربانی پاکستان وسیاست های مداخله گرانۀ نظامیانش نمود. ناشنوی امریکا و به قول معروف "گوش به کری زدن" امریکا از همین جا ریشه میگیرد که انتقادات و ادعا های پی در پی کابل را مبنی بر مداخله و تجاوز نظامیان پاکستان و دادن پناه گاۀ امن برای طالبان و تمویل، تجهیز و اعزام آنان به افغانستان را نادیده گرفت.
پاکستان توانست تا از خلای برخورد گاه بر سم و گاه بر نعل امریکا بهرۀ بیشتر ببرد. پاکستان هشتاد هزار نیروی نظامی اش را به سرحدات سوق داد و بیشترین هزینه های نظامی اش را از امریکا گرفت؛ در حالیکه اندکترین کاری به نفع امریکا برای مبارزه با تروریزم انجام نداد. به عکس با استفاده از جنگ امریکا و بهم زدن بیشتر اوضاع در دو طرف دیورند، به بهانۀ مبارزه با تروریزم خط را عبور کردند و با تاسیس پایگاه های نظامی به داخل افغانستان پیشروی کردند. تجاوز پاکستان در حدود 45 کیلومتر از شاپش تا دروازۀ کنونی در گوشته در سال 2002 نمونۀ آشکار این پیشروی است . پاکستان کابل را به بهانۀ مبارزه با تروریزم غافل گیر نمود و امریکا هم د راین زمینه سکوت کرد. امریکا فکر می کرد که با این گونه امتیاز دهی ها پاکستان را بیشتر به دام خود خواهد افگند. امریکا باور داشت که پاکستان برای همیش به منافع امریکا وفا دار می ماند و این وفاداری را به بهای معامله با منافع ملی و تمامیت ارضی افغانستان پذیرا گردید. در حالیکه نظامیان پاکستان با ابراز این وفاداری کاذبانه نه تنها منافع مردم افغانستان را به بازی گرفتند؛ بلکه از آن هم بدتر منافع ملی امریکا را هم مورد دستبرد قرار دادند. تا آنکه بعد از حملات طالبان با همدستی و رهبری استخبارات پاکستان به مقر سی آی ای در خوست و بر مرکز فرهنگی بریتانیا و سفارت امریکا در کابل، از سیاست های پنهان پاکستان در افغانستان پرده افتاد و امریکایی ها دریافتند که در عقب این حمله ها استخبارات پاکستان قرار داشتند. هرچند حملات انتحاری طالبان بر کاروانها و محل های نظامی امریکایی ها سابقه داشت؛ اما حمله بر حریم های دیپلوماتیکی خود شان را خطرناکتر و حملۀ مستیم به تمامیت ارضی و منافع ملی خود تلقی نمودند. هرچند حمله های طیاره های بدون پیلوت امریکا بر پناه گاه های طالبان و القاعده براساس توافق اسلام آباد پیشتر آغاز شده بود و این حملات در واقع هشداری بود برای پاکستان تا دست از حمایت شبکه های هراس افگنی برداشته و برضد آنان حملات نظامی را آغاز نماید؛ اما اسلام آباد صرف با چند مانور نظامی در وزیرستان توانست، مدتی واشنگتن را به فریب بکشاند، ولی بعد تر هرچند واشنگتن بر حمله بر وزیرستان اصرار کرد، نظامیان پاکستان از آن خود داری کردند. حوصلۀ امریکایی ها به سر رسید و بالاخره در برابر پاکستان واکنش نشان داد.
مایک مولین لوی درستیز پیشین امریکا، از نقش استخبارات پاکستان در پیوند به تمویل، تجهیز و آموزش شبکۀ حقانی پرده برداشت. این سخنان مولین در واقع آغاز واکنش جدی امریکا در برابر نظامیان پاکستان بود که سرآغاز کشیده گی ها میان دو کشور را رقم زد. این تنش هنوز پایان نیافته بود که اسامه در ایبت آباد نزدیک یک اکادمی نظامی پاکستان بوسیلۀ نیرو های خاص امیریکایی کشته شد و تنش میان دوکشور اوج گرفت. هرچند اوباما در ببانیۀ سالانه اش از کمک پاکستان در قتل اسامه سخن گفت؛ اما مقامات پاکستانی در آن زمان واکنش سختی در برابر عملیات امریکایی ها نشان دادند. پس از کشته شدن اسامه 25 سرباز پاکستانی در منطقۀ شاپش در فاصلۀ 45 کیلومتری گوشته بوسیلۀ بمباران نیرو های امریکایی کشته شدند. این رخداد تکان تازه یی را در مناسبات اسلام آباد و واشنگتن بوجود آورد و دامنۀ تشنج میان دو کشور بالا گرفت. پاکستان دست به واکنش زد و راۀ اکمالاتی ناتو را از طریق کراچی مسدود گردانید و راۀ اکمالاتی کاروان های ناتو را برای چندین ماه بست.
پاکستان با افزایش انتقاد های امریکا از نظامیان این کشور، بر مبزان فشار هایش بر کابل افزود. اسلام آباد در کنار حمایت هایش از طالبان، باراکت افگنی ها در ولایت های سرحدی افغانستان، فشار بیشتری بر کابل وارد کرد و با راکت پرانی های پیهم فشار هایش را بر کابل افزود. راکت اندازی های پاکستان نشست لندن را بدون نتیجه گذاشت؛ ورنه قرار بود تا بر بنیاد وعد های پاکستان، تلاش های این کشور برای صلح افغانستان تا شش ماه بعد از این نشست به نتیجۀ ملموسی برسد. هنوز کشیده گی میان کابل او اسلام آباد فروکش نکرده بود که موضوع نشست علمای دینی دو کشور به میان آمد و قرار بود که نماینده گان شورای علمای هر دو کشور نسستی را در کابل تشکیل بدهند که این نشست با اظهارات ملااشرفی رییس شورای علمای پاکستان مبنی بر ارایۀ فتوای جهاد بر ضد افغانستان، صورت نگرفت؛ در نتیجه نشست کابل لغو گردید. راکت افگنی های نظامیان پاکستان بر ولسوالی های دانگام و گوشته دوباره شدت یافت. اسلام آباد در این زمان امضای پیمان استراتیژیک با کابل مطرح کرد که قطع رابطۀ کابل و دهلی جز آن به شمار می رفت. کابل امضای معاهدۀ استراتیژیک با اسلام آباد را منحصر به محو پناه گاه های هراس افگنان و قطع جنگ در افغانستان خواند. نظامیان پاکستان دست به واکنش زده و به اعمار تاسیسات جدیدتر در گوشتۀ کنر دست یازیدند و درجۀ تشنج میان کابل و اسلام آباد بلندتر رفت. جان کیری وزیر خارجۀ امریکا دست به ابتکار زد و برای بهبودی مناسبات میان کابل و اسلام با برگزاری نشست بروکسل دست به کار شد. هرچند نشست نابرابر بود و اما بازهم آقای حامد کرزی به دلیل قدرتمندی نظامیان پاکستان که در مسایل مهم حرف اول را می زنند، خلاف رسم دیپلوماسی حاضر به مذاکره با اشفاق کیانی لوی درستیز پاکستان گردید؛ اما نظامیان پاکستان خلاف موازین دیپلوماسی در روز نشست، 25 راکت به ولسوالی دانگام پرتاب کردند. جان کیری هرچند مذاکرات را مفید خواند و اما از ارایۀ جزییات مذاکرات خودداری کرد. رسانه ها سکوت جان کیری را نوع سپردن کارخانگی به رهبران دو کشور تعبیر کردند. رسانه ها گفتند که آقای کرزی در این نشست از اسلام آباد خواست تا طالبان را به میز مذاکره بنشاند؛ اما از آنجا که رابطه میان کابل و اسلام آباد کلافۀ سر در گم شده و بعید است که امریکا سر نخ آن را باز کند؛ زیرا اسلام آباد با کابل و اسلام آباد بازی دو پهلو نموده و در هر پهلویی که بخوابد، میل رو نمودن به هر دو را ندارد؛ زیرا اسلام آباد هوای سالهای 1992 را بر سر می پرورد؛ اما بی خبر از آن که حالا شرایط عوض شده است. اسلام آباد تنها درگیر مار های افعی و دست پروردۀ خودش نیست که هر آن دارد شعله هایش پاکستان را به آتش مبدل میکند؛ بلکه این مسآله را دست کم گرفته است که دیگر آن باجگیر سر گردنه دهۀ هشتاد و نود نیست که از سخاوت های شهزاده گان سعودی برخوردار باشد و به بهای قربانی مجاهدین افغانستان از جیب غربی ها بدزدد و از همه مهمتر اینکه حامیان دهۀ هشتاد و نود پاکستان، امروز به عکس با افغانستان هستند. از این رو پاکستان کمتر قادر خواهد بود تا بهای نافرمانی هایش با غرب را به ساده گی بپردازد. از سویی هم کشور های منطقه غیر از پاکستان وایران بیشتر در جستچوی ثبات اند تا بی ثباتی منطقه. از این رو اوضاع منطه یی هم به سود پاکستان نیست.
با تاسف که با وجود سیاست های چند پهلوی پاکستان و بازی های فریبنده اش در مبارزه با تروریزم، امریکا هنوز هم آرزو ندارد تا از تار خام اسلام آباد بیرون شود؛ شاید امریکا نگران بی ثباتی های آیندۀ افغانستان باشد،از همین رو کابل نگران است تا مبادا واشنگتن در تبانی با طالبان معامله یی را در عقب دروازه های بسته در پیش گیرد. نگرانی های کابل را اظهارات اخیر آقای کرزی به خوبی بر میتاید که گفت، وی نمی خواهد، صلح وسیلۀ اهداف بیگانگان شود و کشور بار دیگر به سوی ملوک الطوایفی سوق داده شود. از این اظهارات او پیدا است که معامله یی برسر افغانستان در پشت دروازه های بسته در جریان بوده و او هراس دارد تا مبادا امریکا در تبانی با پاکستان، افغانستان را در خط اول قربانی راهبردی خود قرار بدهد؛ زیرا واشنگتن رشتۀ ارتباط با اسلام آباد را درازتر از کابل تنیده است تا مبادا پنبه یی را که طی شش دهۀ اخیر در پاکستان رشته است، یک باره پنبه نشود؛ اما بازی های اسلام آباد با واشنگتن و بازی هر دو با کابل سرانجام روشنی برای امریکا ندارد. ممکن که رفت و برگشت های مقام های پاکستانی مانند سرتاج عزیز مشاور نوازشریف هم دردی را نه تنها دوا نکند که رابطه میان کابل، اسلام آباد و واشنگتن را پیچیده تر نیز می سازد. ادامۀ جنگ های زرگری و وارد کردن اتهامات از پیامد های حتمی آن خواهد بود؛ زیرا اسلام آباد با مردم افغانستان صادق نبوده و تنها زیر رکاب این سفربریهای سیاسی آش استخباراتی خود را پخته تر می سازد و بس؛ اما پاکستان بداند که بازی های خطرناک استخباراتی اش تنها افغانستان را به قربانی نخواهد گرفت؛ بلکه لبۀ شمشیرش تیزتر واشنگتن را نشان خواهد گرفت . هرگاه واشنگتن این را نادیده بگیرد، بدون تردید انتظار بی صبرانۀ فرو ریزی برج های تازه را در امریکا داشته باشد.