مهرالدین مشید

 

رخداد های مصر، اسلام گرایی تازه به دوران رسیده را در آزمون جدید گذاشت

محمد مرسی،  قربانی بزرگ دموکراسی تازه به دوران رسیدۀ مصر، در نمادی از اسلام گرایی جدید

با خیزش های بهار عربی و  به پیروزی رسیدن انقلاب های آرام و مخملین در کشور های تونس، لیبی، مصر و مراکش امیدواری ها برای دگرگونی های آرام دموکراتیک و مردم سالارانه در جهان عرب را افزایش داد؛ هرچند درگیری ها در سوریه بنا بر لجاجت های  بشار اسد تحت چتر حمایت ایران و  مزدوارنش در منطقه مانند حزب الله،  بهار عربی به چالش رفت و بر موج مخملین تحولات رهایی بخش جهان عرب ناخون های آزمندانه فرو رفتند؛ اما با به سرنگونی نظام های استبدادی در منطقه مانند زید بن علی در تونس، حسنی مبارک در مصر و قذافی در لیبی ناقوس های اسارت زدایی و آزادی پروری در منطقه به صدا درآمد و امید ها برای سرنگونی سایر زمامداران مستبد، عیاش و فاسد عربی به حال شگفتن درآمدند؛ اما باز هم عواملی از قبیل دخالت های شبکه های استخباراتی امریکا، اسراییل، ایران، سعودی و ... در منطقه و به اصطلاح برای به کمین زدن بهار عربی وجود داشتند که پیش بینی رخداد های کنونی در مصر و  سایر کشور های برخاسته از بهار عربی را به گونه یی تهدید می کردند. پس از انقلاب های مخملین در شماری کشور های عربی، موج گسترده یی از فعالیت های استخباراتی بصورت آشکارا و پنهان منطقه را فراگرفت. این موج استخباراتی از بستر دشواری های اقتصادی و ناامنی های تاره بوجود آمده در منطقه تغذیه نموده و بستر مذکور را مکان مناسبی برای فعالیت های بهار عربی براندازانۀ تلقی کرده اند. هرچند فعالیت  شبکه های استخباراتی در شرق میانه و کشور های مجاورش  اهداف متفاوت و استراتیژی های گوناگون را دنبال می نمایند و اما در یک نقطه هدف مشترک را دنبال می نمایند که همانا جلوگیری از به قدرت رسیدن جریان های مستقل و ضد امریکایی  اسراییلی، سعودی  و ایرانی در منطقه است. هرچند کشور های مذکور با یکدیگر اختلاف دارند و اما در بدون تردید، برای سرنگونی نظام های قدرتمند اسلام گرا در منطقه هراس مشترک دارند؛ زیرا جان گرفتن بهار عربی و ایجاد کشور های  قدرتمند با گرایش های اسلامی بصورت قطع نه تنها منافع زمامداران مستبد کشور های خلیج و منطقه را تهدید می کند؛ بلکه منافع استراتیژیک غرب بویژه امریکا و اسراییل را بیشتر از دیگران به خطر مواجه می سازد. اگرچه زمامداران تازه به دوران رسیدۀ عربی با توجه به سیاست های از پشت لگد زدن امریکا و داشتن تجارب از بازی های چند پهلوی آنان زیاد کوشش کردند تا با برقراری مناسبات نیک با امریکا و غرب میانۀ خوبی را با آنها برقرار نمایند.  رهبران جدید عربی در این رویکرد چنان محتاطانه عمل کردند که حتا از سوی ایرانی ها با این  بیان که گویا، «هر که با آل علی درافتاد، از بین می‌رود» . شماری روحانییون اسلام دشمن ایرانی چنان تحت تاثیر افکار خرافی رفبته اند که حتا گفتند، مرسی در مقابل «جنایت‌ها» در مصر به خصوص «قتل‌عام» شیعیان همراهی می‌کرده است. .این روحانیون در عین حال ادعا کرده‌اند که رییس جمهوری مصر و حزب اخوان‌المسلمین به خاطر دوری از «اهل بیت» و نداشتن ولایت فقیه سرنگون شده‌اند. در حالی که دلیل اصلی روشن است، همانا  کنار نیامدن مرسی با سیاست های مذهبی و توسعه طلبانۀ ایران است.  چنانکه محمد مرسی در یک سالی که در مصر بر مسند قدرت بود با وجود تمایل فراوان جمهوری اسلامی٬ حاضر نشد با سیاست‌های روحانیون شیعه در منطقه و جهان همسو شود.

در این شکی نیست که رهبران پیروزمند اسلام گرای بهار عربی با دشواری های زیاد اقتصادی و سیاسی در کشور های شان مواجه بودند و هستند که مخالفت لیبرال ها و سیکولر ها در جهان عرب در راس آنها قرار گرفته است. این گروه ها با استفاده از مشکلات اقتصادی موجود در کشور های منطقه بویژه مصر و فراافگنی واقعیت های موجود در آن ها علم مخالفت با  مرسی را بلند کردند. این ها اوضاع نابسامان داخلی، ادامه یافتن مشی و روش حسنی مبارک در دولت محمد مرسی،  فامیل بازی و حزب گرایی های اخوان المسلمین، موضع گیری های اشتباه و مغرضانه درباره سوریه ، سوء مدیریت در مسائل امنیتی را دلایل اصلی قیام برضد مرسی عنوان کرده اند؛ اما این ها را نمی شود که دلیل بر براندازی یک نظام انتخابی عنوان کرد و مداخلۀ نیرو های نظامی را برای سرنگونی یک نظام مشروع موجه شمرد؛ اما در این میان از این حقیقت مسلم نمی توان، چشم پوشید که شاید اشتباهاتی صورت گرفته باشد و در مواردی به دور از مصالحه عمل شده است که به شرایط اجتماعی، اقتصادی و سیاسی مصر کمتر توجه شده است. این بی توجهی اسلام گرایان شکست های خطرناکی را بر سر راۀ آنان آورده است. هرچند شکست اسلام گرایان افغانستان بیشتر عوامل مداخله های استخباری دارد و اما مقداری از آن نمی تواند، از عوامل بالا بدور باشد. بی توجهی آنان به شرایط موجود جوامع شان و کم گرفتن مداخله های نیرو های بیگانه سبب شده که پیروزی های حتمی آنان را دشمان شان به ساده گی شکار نماید.  اخوان المسلمین مصر باید عوامل گوناگون مانند ناراحتی ها و اختلافات فکری با لیبرال ها و سیکولرها را در سطح داخل و احساس خطر غرب و امریکا و اسراییل از اسلام گرایی در منطقه را به کلی  مدنظرمیداشتند. از حرکت هایی به کلی خودداری میکردند که در سطح داخل و خارج مصر حساسیت برانگیز بود. هرچند اخوان المسلمین از طریق انتخابات آزاد به قدرت رسیده بود و رای مردم را با خود داشت و اما نباید آزمون های خطرناک سرکوب گذشتۀ مبارزاتی خود و مبارزات خلف حزب عدالت و توسعۀ ترکیه در سال 1997 و جبهۀ نجات الجزایردر سال 1992 را از یاد می برد.

این جبهه پس از از پیروزی جبهه در انتخابات شهرداریها، در 26 دسامبر 1991، اولین مرحلة انتخابات مجلس از مجموع 430 کرسی ، 188 کرسی را به دست آورد. به زودی رابطۀ حبهۀ نجات به رهبری عباس مدنی با دولت حاکم تیره شد و  دولت با اعلام حالت فوق العاده زمان برگزاری انتخابات را به تعویق انداخت . در 7 تیر 1370/ 28 ژوئن 1991، عباسی مدنی به حکومت هشدار داد که اگر حالت فوق العاده را لغو نکند، وی حکم جهاد خواهد داد. ارتش کودتا کرد و مرحلۀ دوم انتخابات را به مدت نامعلومی به تعویق افگند. در 7 تیر 1370/ 28 ژوئن 1991، عباسی مدنی به حکومت هشدار داد که اگر حالت فوق العاده را لغو نکند، وی حکم جهاد خواهد داد. در واکنش به این هشدار، نیروهای امنیتی دولت به مقر اصلی جبهه یورش بردند و عباسی مدنی و علی بلحاج و پنج تن دیگر از اعضای مجلس شورای جبهه و هزاران تن از هواداران آن را دستگیر و زندانی کردند. در 22 دی 1370/ 12 ژانویة 1992، ارتش کودتا کرد و شورای عالی امنیت کشور، که شورایی مشورتی بود، در غیاب رئیس جمهور و رئیس مجلس با حضور نخست وزیر و سران ارشد ارتش و وزیر دفاع و وزیر کشور و چند مقام امنیتی جلسه تشکیل داد و برگزاری مرحلة دوم انتخابات را تا مدت نامعلومی به تعویق انداخت. پس از لغو مرحلة دوم انتخابات ، اوضاع متشنج شد و نظامیان به بازداشت و سرکوب و دستگیری اعضای مجلس شورای جبهة نجات اسلامی از جمله عبدالقادر حشّانی، رباح و هواداران آنان آغاز کرد. به دنبال این دستگری ها شورش های مسلحانه در الجزایر آغاز شد و همه چیز وارونه گردید.

در این شکی نیست که اخوان نه تنها از شکست های اسلام گرایان افغانستان، الجزایر، ترکیه، پاکستان، ایران و سایرین بسا درس ها آموخته است و این شکست ها نه تنها برای آنان بلکه برای هواخواهان آنان نیز مایۀ امیدواری بود تا از رفتن به چالۀ شکست بدور مانند؛ شاید اخوان با بدست آوردن پیروزی ها در انتخابات پارلمانی و ریاست جمهور به نحوی مغرور شد و درایت و تدبر سیاسی اش در گرو آن باقی ماند. در نتیجه جبهۀ مخالفت رقیبانش را دست کم گرفت. هرچند در پشت پردۀ رخداد های مصر تمامی شبکه های استخباراتی دست دارند که در این میان دست سعودی ها درازتر است . چنانکه مقامات سعودی‌ به «جان کری»، وزیر خارجۀ آمریکا طی اولین دیدارش از منطقه اطلاع دادند که ریاض از به قدرت رسیدن اخوان المسلمین در مصر خرسند نیست.  به نوشتۀ پایگاۀ خبری « وعدۀ صادق» (1) تنها سعودی اضافه تر از چهار میلیارد دالر برای براندازی حکومت مرسی هزینه کرده است. این رقم نشانگر آن است که برای براندازی مرسی شبکه های متعدد استخباراتی دست به دست هم داده اند.

              مرسی که از حمایت گروه های اسلامی مصر برخوردار بود، توانست در انتخابات ریاست جمهوری مصر پیروز شود و با بدست آودن کمک های هشت میلیارد دالری قطر بر بخشی از دشواری های اقتصادی مصر فایق آید؛ اما با بازی دیگری که سعودی در راس آن قرار داشت، پرده عوض شد و در بدل کمک هشت میلیارد دالری سرنوشت مردم مصر را بار دیگر به خاک و خون کشاند تا مرسی برکنار و جایش را حامیان سعودی بگیرد. این نشان می دهد که جهان عرب قربانی بازی های سیاسی شیخ های ثروتمند خلیج است که از گوشۀ چشم لطف غرب برخوردار بوده و در حالاتی که غرب نظاره گر حوادث باشند، به گونۀ غیر مستقم اوضاع کشور های منطقه را تحت کنترل دارند. از این برمی آید که بهار عرب گویی بازیچه یی در دست شیخ های عرب افتاده است. این در حالی است که هنوز بازی در مصر به شدت ادامه دارد وتا کنون اخوان المسلمین بزرگترین و کهنسال ترین جنبش اسلام گرای عرب  را که شاخه های آن تا آسیای جنوبی و وسطی و حتا اروپا گسترده است،  به گونه یی زمینگیر کرده است و بیرحمانه به بازی گرفته است. دیده شود که این بازی دیگر چه قربانی هایی را در پی خواهد داشت و بهار عرب را به کدام پرتگاهی از خزان پرتاب خواهد کرد. معلوم می شود که در پشت بهار عربی بازیگران تردسی قرار دارند که قدرت هرچه نیرومند تر جاری کردن آب در آسیاب منافع غرب را برای بقای شان دارند. تا مبادا توفان بهار عربی بر آنان سرازیر شود و تخت و تاج سلاطین مستبد و مزدور عرب را از زیربنا برچیند.

 این بدان معنا نیست که اخوان المسلمین فرصت خوب بدست آمده را از دست  نداده است؛ زیرا بر رهبران متفکر و آگاۀ حزب توسعه و عدالت لازم بود تا از خواست های گروهی و بلند پروازانۀ ایده ئولوژیکی خود فروتر آمده و پیش از قیام هایی که منجر به کودتا برضد حکومت مرسی گردید، تدابیری اتخاذ می کردند که اوضاع به گونۀ کنونی در مصر انکشاف نمی کرد. در پیوند به قانون اساسی مصر باید خواست مخالفان لیبرال و سیکولرش را دست کم نمی گرفت و به خواست های دیگر آنان پاسخ مثبت میداد تا زمینه های مخالفت و سربازگیری از میان مردم را بروی آنان می بستند. اخوان در حالی مخالفت لیبرال ها سیکولر ها را دست کم گرفت که حزب سلفی نور را که از حمایت مالی سعودی برخوردار است، نیز دست کم گرفت. اخوان برای جلوگیری از حوادث کنونی باید به قناعت موتلفانش می پرداخت، عطش قدرت خواهی و البرادعی و یاس انتقام جویانۀ برخاسته از شکست رقبایش در انتخابات را دست کم نمی گرفت  و با انتباه گیری از گذشته ها رسم تازۀ انعطاف پذیری و نرمش را برای ساختن یک حکومت اسلامی برروی اقتصاد ورشکستۀ مصر فراهم می گردانید. ممکن مرسی گفته های اردغان را هم دست کم گرفت که برایش گفت، هرچند شرایط مصر با ترکیه متفاوت است و اما نباید حتا از تاسیس یک نظام سیکولر در مصر هراس داشته باشد. بدون تردید اخوان المسلمین خود را در مقابل چندین جبهه احساس میکرد، نه تنها لیبرال ها و سیکولر ها؛ بلکه سلفی های نور را در کنار سایر مخالفان خطرناکتر احساس میکرد. عدم انعطاف اخوان  در برابر لیبرال ها سیکولر ها ممکن دل بدست آوردن سلفی ها بوده تا مبادا خشم سعودی برضدش برانگیخته نشود؛ اما جریان های سیاسی بعدی نشان داد که لیبرال ها و سیکولر ها در سرقافلۀ مخالفت با او قرار گرفتند و حتا سلفی های نور را نیز به دنبال خود کشاندند. چنانکه سلفی های نور برکناری مرسی را جشن گرفتند و پشتیبانی شان را  از کودتای نظامیان اعلام نمودند.

مرسی نه تنها جلو حملۀ مخالفان لیبرالش را نگرفت و دست به یک سلسله تصامیمی زد که تحرکات تازه یی را نیز برضد خود برانگیخت. چنانکه برکناری آقای محمود رییس استره محکمۀ مصر موجی از مخالفت قضات را برضد مرسی برانگیخت و این تصمیم مرسی را نقض استقلالیت قضا عنوان کردند. در کنار این مسآله شرعی یا غیر شرعی؟ بودن قانون اساسی مصر نه تنها از دغدغۀ لیبرال ها چیزی کاست؛ بلکه از وسوسۀ حامیان و موتلفین مرسی هم کمتر کاست. سلفی ها خواهان نظام شرعی در مصر اند و بر قرآن و احادیث پافشاری می کنند و به دنبال معنی ظاهری عبارات هستند، در حالی که معنی الفاظ قرآن و احادیث بدون تاویل و تفسیر ممکن نیست. مرسی هنوز از این گونه مخالفت ها رهایی نیافته بود که

شش رهبر مخالف و نامزد های ریاست جمهوری مصر ایتلافی را برای نجات انقلاب مصر تشکیل داده و مرسی را متهم به دیکتاتوری کردند. .(25) ماجرا از آنجا آغاز شد :وقتی محمد مرسی رئیس جمهور مصر دریک سفر امنیتی مشغول دیدار از منطقه غزه بود. رییس اطلاعات و امنیت مصر یک گزارش محرمانه و فوری  را که پرده از انجام یک کودتای نظامی توسط ارتش برملامی ساخت ،  به سمع  محمد مرسی رساند  ، محمد مرسی پس از تحقیق لازم در باره صحت آن گزارش فرمان عزل سرلشکر محمد حسین طنطاوی رییس ستاد عمومی  نیروهای مسلح مصر را صادر، وی  را از کار بر کنار  و بجای آن جنرال  عبدالفتاح السیسی را بحیث رییس ستاد عمومی نیروهای مسلح مصر بر گزید. مرسی با این کار اگر کودتایی هم در کار نبود، در حقیقت جاده کودتا را بر روی خود هموارتر نمود. پس از آنکه جبهۀ نجات به رهبر البرادعی اوج گرفت و میلیون ها مصری خواهان برکناری مرسی گردید. این زمانی بود که کار از کار گذشته بود و جبهۀ مخالف توانست ، حتا موافقان و موتلفان مرسی را به سوی خود بکشانند. مخالفان توانستند قدرت شان را در برابر مرسی به مانور بگذارند و و اوضاع را چنان آشفته گردانیدند که نظامیان را برای کودتا ترغیب نمودند. هرچند السیسی عضو سابقۀ اخوان است و اما تماس تیلفونی طولانی او با اوباما قبل از کودتا نمی تواند، نقش امریکا در تصمیم گیری او را برای کودتا نادیده گرفت؛ زیرا ارتش مصر را امریکا تمویل میکند و هر سال 1.3 میلیارد دالر از امریکا بدست می آورد.

حال که کار از کار گذشته است و مرسی و بسیاری رهبران اخوان المسلمین یا تحت نظارت خانگی قرار دارند و یا در زندان به سر می برند. هزاران عضو آن به جاده ها برآمده  و هر روز آماج حملات ارتش مصر قرار دارند. اخوان شانس هایی را که نباید از دست میداد، از دست داد و هنوز روشن نیست که در عقب رخداد های تاریک مصر چه چیز تازه یی رخ خواهد داد و آیا روشنی یی از عقب ابر های سیاۀ کنونی به سراغ مردم مصر خواهد تابید.  آیا رهبران اخوان و پیش آهنگان حزب عدالت و آزادی توانایی بیرون رفت از دشواری کنونی را دارند تا بیشتر از این بازنده نشوند تا مبادار اوضاع به گونه یی پیش برود که با یک توطیۀ سازمان یافته از انتخابات ریاست جمهوری  و پارلمانی محروم نشوند. این که نظامیان مصری با یک حرکت ناشیانۀ کودتایی مرسی را برطرف نمودند، نه تنها جنبش اسلام گرایی را در سطح منطقه به چالش کشیدند  و اوضاع در مصر را بیشتر پیچیده گردانیدند. از این هم بدتر اسلام گرایی جدید را بعد از شکست اسلام سیاسی دهۀ نود سال دوهزار وارد آزمون خطرناکتر و دشوارتر گردانیدند. این در حالی است که امید های اسلام گرایان با انصراف از حرکت های خشونت آمیز به سوی اشتراک در نظام های پارلمانی به حکومت های انتخابی رو آورده اند. تجارب مصر و تونس بعد از ترکیه برای شان الگو بود. حرکت نظامیان در مصر هراس آن را در افکار برمی انگیزد که سال های 1992 در الجزایر تکرار نشود. با این حال رهبران اخوان المسلمین باز هم راۀ دشواری را در پیش داشته و نیاز به تصمیم گیری هایی مدبرانه یی دارند تا مبادا فرصت های در دست داشته را هم به کلی از دست ندهند و کار بجایی برسد که ندامت در برابر آن بی فایده و جبران آن هم ناممکن باشد. حالا هم وقت است ، هرچند به قول معروف "قمار را باخته اند و نباید حریف را از دست بدهند"  با به کارگیری تدابیر درست وارد اقدامات منطقی شوند که دیگر برای مخالفان شان به ویژه نظامیان مصری بهانۀ عزل سیاسی آنان را فراهم نسازد.

مصری ها که کشور شان را «مادر دنیا» می نامند. اکنون خیلی درد مندانه در کنار نیل و اهرام و ابوالهول نشسته اند و با  جشمان گریان مشاهده می کنند که چگونه مادر دنیان  نطفه دموکراسی را سقط نموده است. نه تنها این که مصر وارث یکی از پنج تمدن بزرگ تاریخ  بشر بوده و بر سر گذرگاهی قرار دارد که سه قاره را به مثابۀ مرکز ثقل جهان عرب با یکدیگر وصل میکند. شاید از همین رو بوده که قرآنکریم پنج بار از مصر و در ضمن یک بار از مکه یادآوری کرده است.. پیامبران بزرگی چون ابراهیم و موسی و لقمان و عیسی و دانيـال و یوشع و ذوالکفل و ادریس و یعقوب و یوسف و هارون و دیگران از خاکش عبور کرده و از آب نیل آن نوشیده اند؛ اما صدها دریغ و درد که با کودتای نظامیان درخشش آفتاب بهار عربی نتوانست، یخ های سنگین استبداد در آن را ذوب بسازد؛ برعکس دندان های فولادین و زرهی تا دندان مسلح ارتش آن را تیزتر و زهر آلودتر گردانید. درخشش دولت آزادی را که تازه در سرزمین فراعنه تابیده بود، به گونۀ شتاب آلود به یغما برد.  در نتیجه حکومت محمد مرسی، اولین رییس جمهور انتخابی این کشور را به مثابۀ داعیه دار بزرگ دموکراسی  در نمادی از اسلام گرایی تازه به دوران رسیده بصورت بیرحمانه به قربانی گرفته است.   تاسف آور تر این که دست نظامیان مصری چنان درازتر از آستین گردیده که حتا  از بازداشت بدیع مرشد اخوان المسلمین نیز خود داری نکرده و این حرکت ناشیانۀ اردوی مصر زنگ خطری است که آیندۀ خطرناکی را در مصر به تصویر کشیده است و موج سنگین خشم مخالفانش را در قبال دارد که پیامد بحران زای آن چنان ناگوار خواهد بود که شاید کنترل حادثه از دست نظامیان مصری به کلی بیرون برود. رخداد های جاری در مصر نه تنها نظامیان آن کشو را در آزمون تازه قرار داده است؛ بلکه اخوان المسلمین و گروه های ریقیبش را نیز در منصۀ آزمون دشوارتر قرار داده است.

  www.alvadossadegh.com           1 -        

 

 

 


بالا
 
بازگشت