مهرالدین مشید

   

بازی های پشت پردۀ امریکا بر سر افغانستان با اسلام آباد، بازی تازه نیست

افغانستان بحیث پروژه های نو به نو بازی تازۀ امریکا با اسلام آباد نیست

پیش از آن که نواز شریف در پاکستان به قدرت برسد، روابط  این کشور با امریکا رو به تنش بوده و درضمن این کشور با انبوهی از دشواری های داخلی مانند فساد گستردۀ اداری، فقر و بیکاری روبه رو است. این تنش پس از آن آغاز شد که مایک مولین لوی درستیز پیشین امریکا، از نقش استخبارات پاکستان در پیوند به تمویل، تجهیز و آموزش شبکۀ حقانی پرده برداشت. این تنش هنوز پایان نیافته بود که اسامه در ایبت آباد نزدیک یک اکادمی نظامی پاکستان بوسیلۀ نیرو های خاص امیریکایی کشته شد و تنش میان دوکشور اوج  گرفت. هرچند اوباما در ببانیۀ سالانه اش از کمک پاکستان در قتل اسامه سخن گفت؛ اما مقامات پاکستانی در آن زمان واکنش سختی در برابر عملیات امریکایی ها نشان دادند. پس از کشته شدن اسامه 25 سرباز پاکستانی در منطقۀ شاپش در فاصلۀ 45 کیلومتری گوشته بوسیلۀ بمباران نیرو های امریکایی کشته شدند. این رخداد تکان تازه یی را در مناسبات اسلام آباد و واشنگتن بوجود آورد و دامنۀ تشنج میان دو کشور بالا گرفت. پاکستان دست به واکنش زد و راۀ اکمالاتی  ناتو را از طریق کراچی مسدود گردانید و راۀ اکمالاتی کاروان های ناتو را برای چندین ماه بست.

اسلام آباد در کنار حمایت هایش از طالبان، باراکت افگنی ها در ولایت های سرحدی افغانستان، فشار بیشتری بر کابل وارد کرد و با راکت پرانی های پیهم فشار هایش را بر کابل افزود. راکت اندازی های پاکستان نشست لندن را بدون نتیجه گذاشت؛ ورنه قرار بود تا بر بنیاد وعد های پاکستان، تلاش های این کشور برای صلح افغانستان تا شش ماه بعد از این نشست به نتیجۀ ملموسی برسد. هنوز کشیده گی میان کابل او اسلام آباد فروکش نکرده بود که موضوع نشست علمای دینی دو کشور به میان آمد و قرار بود که نماینده گان شورای علمای هر دو کشور نسستی را در کابل تشکیل بدهند که این نشست با اظهارات ملااشرفی رییس شورای علمای پاکستان مبنی بر ارایۀ فتوای جهاد بر ضد افغانستان، صورت نگرفت؛ در نتیجه نشست کابل لغو گردید. راکت افگنی های نظامیان پاکستان بر ولسوالی های دانگام و گوشته دوباره شدت یافت. اسلام آباد در این زمان امضای پیمان استراتیژیک با کابل مطرح کرد که قطع رابطۀ کابل و دهلی جز آن به شمار می رفت. کابل امضای معاهدۀ استراتیژیک با اسلام آباد را منحصر به محو پناه گاه های هراس افگنان و قطع جنگ در افغانستان خواند. نظامیان پاکستان دست به واکنش زده و به اعمار تاسیسات جدیدتر در گوشتۀ کنر دست یازیدند و درجۀ تشنج میان کابل و اسلام آباد بلندتر رفت. جان کیری وزیر خارجۀ امریکا دست به ابتکار زد  و برای بهبودی مناسبات میان کابل و اسلام با برگزاری نشست بروکسل دست به کار شد. هرچند نشست نابرابر بود و اما بازهم آقای حامد کرزی به دلیل قدرتمندی نظامیان پاکستان که در مسایل مهم حرف اول را می زنند، خلاف رسم دیپلوماسی حاضر به مذاکره با اشفاق کیانی لوی درستیز پاکستان گردید؛ اما نظامیان پاکستان خلاف موازین دیپلوماتیک در روز نشست، 25 راکت به ولسوالی دانگام پرتاب کردند. جان کیری هرچند مذاکرات را مفید خواند و اما از ارایۀ جزییات مذاکرات خودداری کرد. رسانه ها سکوت جان کیری را نوع سپردن کارخانگی به رهبران دو کشور تعبیر کردند. رسانه ها گفتند که آقای کرزی در این نشست از اسلام آباد خواست تا طالبان را به میز مذاکره بنشاند .

نواز شریف در اوجی از این تنش ها بحیث نخست وزیر پاکستان برگزیده شد. وی که در زمان مبارزات انتخاباتی اش چراغ های سبز را به سوی واشنگتن و طالبان نشانه رفته بود، امیدوار بود که از سوی واشنگتن و طالبان مورد استقبال قرار خواهد گرفت. وی توانست تا با وعده های انتخاباتی خود، طالبان را بیش از دیگران به سوی خود جلب کند. این سبب شد تا طالبان به نفعع وی کمپاین نموده و رقبای انتخاباتی او را اهداف حملات انتحاری قرار دادند. حمایت طالبان از شریف و عمران خان سبب شد که هر دو در انتخابات آرای بیشتر بدست آورند. شریف و عمران خان مخالفت شان را با بمباران طیاره های بدون پیلوت امریکایی در وزیرستان ابراز کردند. از سویی هم رابطۀ سنتی حزب مسلم لیک با بریتانیا و خان بی تاثیر بر پیروزی اش نبود. هرچند بریتانیا و امریکا با یکدیگر رقابت دارند؛ اما در مسایل مربوط به پاکستان خط سرخ میانه را پذیرا شده اند و این سازش در شانس شریف بی تاثیر نبود.

بازی استخبارات امریکا در عقب این سناریو را نمی توان نادیده گرفت؛ زیرا امریکا میدانست که شریف بحیث یک بازرگان سیاستمدار حرف های چند پهلوی زیادی برای گفتن دارد تا جاده ناهموار انتخابات پارلمانی در پاکستان را به روی خود هموار بسازد. هرچند شریف توانست مانند گذشته پشتیبانی جماعت اسلامی به رهبری منور و جمعیت العلمای اسلام، حامیان سنتی و پدر معنوی طالبان را بدست  آورد؛ اما کشته شدن معاون رهبری طالبان پاکستان پرده از این بازی برداشت که شریف بصورت دوگانه عمل میکند. هرچند سوال های زیادی هنوز پاسخ نیافته اند و اما این قدر می توان گفت که "سیا" نقش فعال را در عقب این بازی داشته است. 

شریف باوجود ضربی که از سوی اردوی پاکستان بوسیلۀ مشرف متحمل شد و اما مسلم لیگ رشتۀ طولانی تری با اردو دارد که این پیوند از  روابط سنتی جماعت اسلامی و جمعیت العلمای اسلام با اردی آن کشور، می تواند، نفس تازه یی پیدا کند؛ زیرا این هر دو گروه از جیره خواران سابق اردوی پاکستان بوده و پیش قراول اهداف استراتیژیک نظامیان آن کشور  هستند. با توجه به نکات فوق بازی کنونی در پاکستان پیچیده تر از گذشته شده و هنوز معلوم نیست که در بازی تازه طالبان دست بالا پیدا می کنند و افغانستان قربانی بازی های پشت پردۀ شبکه های استخباراتی پاکستان، ایران و امریکا میگردد یا بازی به گونۀ دیگری قامت می کشد. یعنی تحول پیچیده یی در راه است که بالاخره افغانستان را برای طالبان واگذار می نماید. در این میان آنچه مسلم است، امریکا شکست خورده و نیاز به اعادۀ حیثیت دارد تا با بهانه یی آبرو از دست رفته را دوباره بدست آورد. آنچه روشن است اینکه علایم آرامی از چرخش بازی هویدا است که تازه آغاز شده است. امریکا با توجه به تنگدستی هایش ناگزیر به نشان دادن چراغ سبز به اسلام آباد است. یک احتمال معامله می تواند، منجر به سرکوب طالبان افغانستان و پاکستان شود که در نتیجه شورای کویته وشبکۀ حقانی و گروپ ملا فضل الله قربانی بازی یک شبۀ پاکستان و امریکا میگردد. معاملۀ دیگر سرکوب طالبان پاکستان و تحویلی افغانستان به طالبان مورد حمایت پاکستان خواهد بود که از منافع پاکستان و حتا ایران در افغانستان پشتیبانی کنند.سفر نمایندۀ طالبان به ایران گوشه یی از نمای این بازی را نشانه رفت که  بعد قومی دارد. این سفر نشان داد که پاکستان وایران به گونۀ یک دست و مشترک منافع شان را در افغانستان دنبال می کنند.

از برخورد های دوازده سالۀ امریکایی ها  در موجی از بازی های پیچیده و پشت در پشت پردۀ آنان پیرامون افغانستان بر می آید که حکومت آقای کرزی برای امریکایی ها حیثیت یک پروژه را داشته است. آن هم پروژه یی که عمرش رو به پایان است. امریکایی ها دراین پروژه مشتی مافیای سیاسی، غارتگر و غاصب را بر سرنوشت مردم افغانستان حاکم گردانیدند. زمامدارن کنونی در واقع شرکای بدون منازعۀ پروژۀ امریکایی ها است که در نمادی از فاسد ترین حکومت بر گلوی مردم افغانستان را می فشرند. آشکار است که چنین بازیگران شکمبو، قدرت طلب وفاسد؛ ابزار خوبی در دست شبکه های استخباراتی منطقه و جهانی است که خیلی ساده در تور آنان افتاده می توانند. بنا بر این معامله با این ها آنقدر دشوار نبوده و تجزیۀ و تارومار نمودن این شبکه برای امریکا و پاکستان چندان دشوار نیست. جابجایی مقامات در کابل بر بنیاد تقسیمات و سهمدهی منظم به شبکه های استخباراتی کشور های منطقه گواۀ روشن بر این است که زمینه برای واگذاری این پروژه برای کارگزاران دیگر به مشکل جدی دچار نشود. بنا بر این احتمال زیاد دارد که امریکا، انگلیس و شرکایش پروژۀ تازه یی را زیر نام حکومت روی دست گرفته اند. تلاشی های خانه به خانۀ همراه با ضرب و شتم و توهین امریکایی ها، پشتبانی از فاسدترین حکومت، نزاع قومی و زبانی، اختلافات دیگر همه و همه دلالت بر این دارد که امریکا از اول نمی خواست، حکومت باثبات، مقتدر، متمرکز و ملی در افغانستان به قوام برسد. شاید حالا برای هیچ کس پنهان نمانده باشد که چرا هالبروگ می گفت، در خانۀ هر پشتون یک تروریست است یا وی و گالبرایت معاون نمایندۀ سابق سازمان ملل بار ها از تجزیۀ افغانستان سخن گفته اند و باری هم ویل بلیک سفیر امریکا در هند به صراحت سخن از جدایی پشتون ها زد. این سخنان مقامات امریکایی در واقع پیریزی مقدمۀ یک توطیۀ بزرگ بر ضد افغانستان بود که تا جایی موفق شده اند. گفتنی است که نشریۀ  تایمز به نقل از کتاب "ولی نصر" رییس مرکز تحقیقاتی دانشگاۀ جان هاپکنز، مشاور سابق  هالبروگ و صاحب نظر مشهور امریکایی در مورد افغانستان تحت عنوان: "سیاست خارجی محدود امریکا"  نوشته، این از حقیقت دور نخواهد بود که گفته شود سیاست خارجی امریکا کاملاً تابع ملاحظات تکتیکی سیاست داخلی این کشور می باشد. به ادامه نوشته، امریکا دست خود را از افغانستان شسته و او امیدوار است که بعد از خروج قوای خارجی از افغانستان این کشور بلا فاصله به فاجعه روبرو نشود. از این حرف ها معلوم است که امریکا پس از سقوط طالبان و انتقام گیری از اسامه، افغانستان را بیشتر برای افگندن در پرتگاۀ فاجعه آماده کرده تا به یک کشور قدرتمند و توانا. هدف از این کار چه می تواند، باشد جز پرورش یک دسیسۀ خطرناک زیر نام مبارزه با تروریزم چیز دیگری نیست.

برخورده یازده سالۀ امریکا در برابر مبارزه با تروریزم و سازش هایش با پاکستان از اول هویدا بود. چنانکه پیش بینی نیروی 75 هزار نفری و با تجهیزات سبک و نابودی تجهیزات ثقیل اردوی  افغانستان زیر نام برنامۀ دایاگ در موجی از سازش های پنهانی با طالبان و دامن زدن به اختلافات قومی زیر چتر حمایت از یک تیم فاسد و فاسدترین حکومت همه گواۀ این حقیقت است که امریکا از اول نسبت به افغانستان برنامۀ استراتیژیک همکاری نداشته؛ بلکه بر بنیاد طرح ریزی پروژه های متفاوت نیرو هایش را در افغانستان پیاده نمود. احیای طالبان و سکوت امریکا در برابر تجاوز آشکار نظامیان پاکستان و افزایش بدامنی ها در افغانستان دلایل آشکار بی تفاوتی وعدم برخورد مسؤولانۀ امریکا را در افغانستان نشان میدهد که در این مدت حرف اول را با اسلام آباد گفته و کابل را به دنبالش کشانده است. شاید دلیل دنباله روی های کابل از اسلام آباد هم از همین جا ریشه گرفته باشد که کابل شانس های زیادی را تا کنون از دست داده است. این در حالی است که اسلام آباد برای یک افغانستان بی ثبات و نوعی ملوک الطوایفی تلاش هایش را متمرکز گردانیده است. کابل میدانست که  امریکا از قبل بر سر افغانستان معامله کرده، با تفاوت این که  این بار پروژۀ جدیدی را با پاکستان روی دست گرفته است. تمایل بیش از حد واشنگتن به اسلام آباد، به دلیل طالب پروری هایش  کابل را نیز دست بین اسلام آباد گردانیده است. کابل زمانی به روگردانی از اسلام آباد ناگزیر شده است که واشنگتن راۀ جدیدی را در پیش گرفته است که بصورت قطع کابل در این بازی خود را در حاشیه می بیند.

از تبصره ها و تحلیل های مقامات و آگاهان سیاسی غربی معلوم می شود که چرخش تازه یی در راه است و بازی جدیدی در دست اجرا است. اظهارات اخیر مشاور امنیت ملی پاکستان مبنی بر سپردن 5 ولایت برای طالبان و تشکیل نظام فدرالی در افغانستان اندکی از این بازی پرده برداشته است. یازده سال تجربۀ تهاجم امریکا به افغانستان بدترین آزمون یک شکست افتضاح بار برای آن کشور بود. امریکا حالا ناگزیر شده تا برای پرده بوشی بر شکست و اعادۀ حیثیت خود چیزی را ازدست بدهد و چیزی را هم بدست آورد. این که در این معامله امریکا چه بدست می آورد و چه از دست میدهد، شاید به این نتیجه رسیده باشد که با معاملۀ کنونی با طالبان و پاکستان بهای کمتری برای شکست خود بپردازد و برای سر وسامان دهی معامله نواز شریف و موتلفین او چون مولانا فضل رحمان و قاضی حسین احمد را گزینۀ خوبتری یافته است. از این که امریکا دریافته، طالبان تغییر ناپذیر و معامله با آنان دشوار است و شاید در این میان یکی از گزینه ترک پروژۀ کنونی و آغاز پروژۀ جدید و یا هم رها کردن افغانستان به حال خودش باشد. هرچه باشد،  امریکا دریافته، بازی با اسلام آباد یگانه راه برای مهار کردن طالبان و بازی با آنان است. 

 

 

 

 


بالا
 
بازگشت