مهرالدین مشید

   

اوضاع سیاسی و اجتماعی کشور را بیشتر از این شکننده نسازید!

اوضاع امنیتی ، سیاسی، اقتصادی و اجتماعی افغانستان از سه دهه بدین سو دچار شکننده گی بوده و بیشتر از هر زمانی در برابر رخداد ها حساس شده است. هرچند افغانستان به دلیل موقعیت مهم جغرافیایی، اقتصادی، سیاسی و سوق الجیشی آن  هر از گاهی  مورد تهاجم قدرت های بزرگ قرار گرفته، در زمان تهاجم در برابر هر مهاجمی یک دست جنگیده اند و اما بعد از دفع تجاوز سال های دیگری را در جنگ داخلی سپری کرده اند. این آشوب های پیهم برخاسته از تهاجم و نفاق داخلی هر از گاهی بر حساسیت های اجتماعی و تاریخی آن افزوده است؛ اما این کشور در سه دهۀ اخیر توفانی ترین آزمون های مداخلات  استخباراتی کشور های همسایه بویژه پاکستان و ایران را پشت سر می گذارد که به گونه یی حساسیت های قبلی را از درازنای تاریخ تا کنون در خود حمل کرده و اکنون توفانی شده است. هرچند وابستگی های سیاسی و استخباراتی  بعد از تهاجم در طول تاریخ  به گونه یی به ظهور رسیده است و اما وابستگی های اشخاص، حلقات و گروه های سیاسی نه تنها به کشورهای مهاجم؛ بلکه از آن هم بیشتر به کشور های میزبان مهاجرین در دوران تجاوز در سه دهۀ اخیر خطرناکتر و زیانبارتر از گذشته بوده است. صد ها دریغ و درد که وابستگی های شخصیت ها، حلقات و گروه های سیاسی و قومی، اوضاع سیاسی و اجتماعی کشور را بیشتر از هرزمانی شکننده تر گردانیده است. کالبد زخمی این کشور زیربار درد های طاقت فرسا چنان ضجه می کشد که اکنون کمتر از آنانی می نالد که زیر سم اسپ ها، توپ، تانک و بمب باران های هوایی سینه اش را دریدند و جگر و قلبش را پاره پاره کردند؛ بلکه به قول شاعر زنده یاد و همیشه جاوید بیشتر از  آشنایانش می نالد و از پس پرده های دل شکسته و بیمارش چنین فریاد برمی دارد:

من از بیگانگان هرگز ننالم   به من هر چه کرد آن آشنا کرد

این صدا، دیگر فریاد من نیست؛ بلکه فریاد سرزمین زخم خورده و دردبار من است که اسمش افغانستان است و از فرط رنج های بی پایان باشنده گانش می نالد و می گوید، هرچه که از جنس درد متحل شده است، نه از بیگانگان به عکس بیشتر از دست آشنایانش بوده است. آنهم کشوری با پیشینۀ چند هزار سالۀ تاریخی  که دیروز ایرنا، آریانا و خراسانش می خواندند؛ اما امروز با چنان ناملایمات امنیتی، سیاسی، اقتصادی و اجتماعی روبه رو است و در زیر انبوهی از دشواری ها عاجزانه و ناگذیراانه دست و پا میزند که شاید در تاریخ کمتر نظیرش را تجربه کرده باشد. این فریاد های کوبنده را متوجه آن آشنایان خود گردانیده که در ظاهر لاف دوستی ها و وطن پروری را با او می زنند؛ اما در عمل بدترین جفا و جنایت را در حق آن روا داشته و با خیانت ها و غارت های آشکار روح دردمندش را جریحه دارتر کرده اند. این فریاد های برائت جویانه در واقع چیغ برسر باشنده گان عادی اش نیست که حتا از داشتن نعمت سواد هم رنج می برند؛ بلکه روی سخنش متوجه آنانی است که سنگ سیاست مداری، رهبری و قاعد سالاری را به سینه کوبیده و زیر نام دفاع از وطن و خدمت به مردم بدترین جفا را در حق آن روا داشته اند. این رهبران و قاعدان نه تنها با وابستگی های پنهان و سازش های افتضاح بار با قدرت های بیگانه عزت وشرف ساده ترین آزادی خواهان را بیرحمانه به بازی گرفته اند؛ بلکه بدتر از آن با کاشتن تخم نقاق و دامن زدن به گرایش های قومی و زبانی مردم را در فقر فرهنگی و تنگدستی های کشندۀ اقتصادی نگهداشته اند. تنها سیاستمدارن و رهبران به اصطلاح ملی اش در حق این سرزمین جفا های جبران ناپذیر را لازم نداشته اند؛ بلکه روشنفکران و چیز فهمان خراسان دیروز نیز در زخم زنی بر پیکرۀ مجروح این سرزمین کوتاهی نکرده و حتا چند گام پیشتر از آنان نهاده اند. هرچند مسؤولیت هر دو طیف در برابر مام میهن یک  سان است و اما رسالت روشنفکرن و چیز فهمان به مراتب بیشتر از طیف اول است؛ زیرا ویرانگری این ها آگاهان تر و ویرانگری آنان ناآگاهانه تر است. پس آنانی که آگاهانه جنایت میکنند و دست به غارت و خیانت می زنند، ببشتر و بیشتر از آنانی خاین تر اند که ناآگاهانه جور در حق این سرزمین را لازم پنداشته اند. هرچند این سرزمین از گذشته ها بدین سو زخم های ناسوری را از باشنده گان ناخلفش ناگزیرانه متحمل شده است و اما از سه دهه بدین سو بیرحمانه تر از هرزمانی در چنگال استخبارات کشور های همسایه و قدرت های جهانی اسیر بوده و عامل اصلی آن باشنده گان ناخلفش می باشد که بصورت بیرحمانه یی در چنگال استخبارات کشور های همسایه بویژه پاکستان و ایران اسیرشده اند. وابستگی های رهبران جهادی و رهبران سیاسی و حلقات روشنفکری و رسانه یی آن به شبکه های استخباراتی جهانی چنان بیشتر از افزون شده است که درجه حساسیت سیاسی و اجتماعی اش افزونتر از هر وقتی گراف صعودی را  می پیماید. 

مهاجمان و دشمنان مردم افغانستان هر از گاهی دشمنی های شان نسبت به این کشور را رنگ زمانه داده و با روپوش های ظریف و با صد قلم آراییده شده، آن را آزین بسته اند.  مهاجمان دیروز شاهی و شاهزاده یی را با  پیش قراولی سپاۀ خود بر مردم افغانستان تحمیل می نمودند و به بهای سرکوب بزرگترین قیام های مردمی، شاهان مستبد و مزدور را حاکم بر سرنوشت آنان گردانیدند. قدرت های متجاوز در زمان جنگ سرد دشمنی با مردم افغانستان را دنگ ایده ئولوژیک داده و با صدور گروه های مزدور در این کشور تیغ از دمار مردم افغانستان بیرون کردند. تضاد های آشتی ناپذیر گروه های چپ و راست در افغانستان پس از دهۀ پنچا خورشیدی محصول اختلافات ایده ئولوژیک بود که برایندش منجر به انقلاب ثور و مداخلۀ مستقیم شووروی سابق در افغانستان گردید که  بعد از آن افغانستان تا امروز در آتش نابودی های مادی و معنوی سخت می سوزد. قیام در برابر متجازوان شوروی، وابستگی خطرناک تری را به دنبال داشت و قدرت های استخباراتی با استفاده از تنگدستی های مجاهدین افغانستان و اعمال نفوذ بر رهبران آنان جهاد مردم افغانستان را به بازی گرفتند و جفای نابخشودنی را بوسیلۀ رهبران جهادی بر مردم افغانستان تحمیل نمودند. شبکه های استخباراتی منطقه بعد از پیروزی مجاهدین در نتیجۀ  به استخدام گرفتن رهبران و فرماندهان گروه ها چنان بلایی را بر سر مردم افغانستان آوردند که به مبارزات آرمانی مردم مظلوم افغانستان نقطۀ پایان گذاشتند و حتا دین، اسلام و مذهب آنان را به بازی گرفتند. شبکه های استخباراتی کشور های همسایه پس از فصل کشتار های بیرحمانه، میخکوبی ها ، چشم کشیدن ها، گوش بریدن ها،  سینه بریدن ها، دست و پا شکستن ها و ده ها شکنجه و توهین هایی از این دست، توفیق یافتند، فصل تازه یی از بازی های استخباراتی را بر سرنوشت مردم افغانستان آغاز کنند. بوجود آمدن طالبان به کمک های مالی سعودی، لوژیستیکی پاکستان و طرح امریکا فاجعۀ دیگری بود که شبکه های استخباراتی پاکستان و ایران به یاری امریکا مصیبت تازه یی را زیر نام تحریک طالبان بر مردم ما تحمیل نمودند. هرچند بعد از پیروزی مجاهدین و درگیری های گروهی، گلیم مبارزات دینی و جهادی برچیده شد و پرده از سیمای واقعی رهبران و فرماندهان گروه ها افتاد و گروه های جهادی در لاک های قومی و زبانی اسیر شدند و اما با آمدن طالبان گرایش های قومی به مثابۀ دانۀ سرطانی با قوت تر دامنگیر مردم افغانستان شد. امریکا به بهانۀ رخداد یازده سپتمبر مانند گذشته با موتلفان تازه به دوران رسیدۀ خود قطع رابطه کرده و افغانستان را مورد حمله قرار دادند. امریکا به این ترتیب تراژیدی خطرناک تری را بر مردم افغانستان تحمیل کرد و بدترین تضاد های قومی و زبانی را به گونۀ بی سابقه یی در افغانستان دامن زد و از دوازده سال بدین سوبصورت مستقیم و غیرمستقیم در کشتار مردم افغانستان دست دارد.  شبکه های استخباراتی همسایه ها بی تفاوت نمانده از این وضعیت سود برده اند؛ اما با اضافۀ این که حالا فرصت تازه یی دست یافته اند تا دشمنی های خویش برضد مردم افغانستان را زیر پوشش دموکراسی پیاده کنند و این بار سرنوشت مردم افغانستان را زیر چتر رنگین دموکراسی با خون آغشته کنند. در این تردیدی نیست که دموکراسی ارزش آفرین بوده و از ارزش های ماندگارش نمی توان انکار کرد، ولی این ارزش ها زمانی ابدی و قشنگ اند که ضامن نجات و سربلندی ملتی شوند، در غیر این صورت دموکراسی به ساطوری مبدل می شود که ارزش ها را یکی پی دیگرذبح میکند وبس.

حال پرسش این است که بهره گیری های استخباراتی از دموکراسی دلیلی بر ضعف آن است یا دلیلی بر برخورد ضعیف ما نسبت به دموکراسی که از قوت آن می کاهد. در این تردیدی نیست که هر پدیدۀ فکری دارای ضعف و قوت است و اما این دلیلی برای نفی کلی و یا تایید کلی آن به شمار نمی رود. باید دقت کرد تا نباید فرصت داد تا ارزش های دموکراسی ابزاری برای یدک کشی های استخباراتی شوند و کشور های پاکستان و ایران از آنها به مثابۀ سیلی آتشین برضد مردم ما استفاده کنند. بدون تردید حرک مدنی یکی از ارزش های جامعۀ مردم سالار است و اما نباید فرصت داد تا دشمنان کشور با عنوان کردن آن نفاق های مذهبی و قومی را در کشور دامن بزند. چنانکه رسانه ها همزمان با بالا گرفتن تظاهرات و کشیده گی ها میان دو طیف از دانشجویان در دانشگاۀ کابل از موجودیت دو مرکز یکی مجهز با کمپیوتر ها جهت استفاده از انترنیت در کتابخانۀ این دانشگاه و دیگری یک کتابخانه در عقب دانشکدۀ اقتصاد خبر دادند. دانشجویان ادعا کردند که این مراکز نه برای کمک به دانشجویان؛ بلکه برای فعالیت های فرهنگی سؤ و استخباراتی آماده شده اند. نگرانی های دانشجویان در این حصه ناموجه هم نیست؛ زیرا ایران اهداف مغرضانه را در افغانستان دنبال میکند و مانع عمده در راۀ توسعۀ اقتصادی و سیاسی افغانستان است. چنانکه حمایت ایران از فعالیت های  هراس افگنان برای تخریب بند های برق و آبیاری کشور به همگان آشکار است.

ایرانی ها و پاکستانی ها  دریافته اند که اوضاع سیاسی و اجتماعی افغانستان در آستانۀ انتقال امنیتی، سیاسی و اقتصادی بیشتر از هر زمانی حساس گردیده و در صدد اند تا از این بستر بهره برداری های زشت سیاسی و اقتصادی نمایند.

این ها اند که به گونه های زیرکانه یی اوضاع سیاسی و اجتماعی کشور را به تشنج کشانیده اند. پیشکش کردن قانون منع خشونت علیۀ زنان و ایجاد آشوب در پارلمان از جمله مداخله های غیر مستقیم دشمنان مردم افغانستان است که با مطرح کردن مسایل زبانی زیر پوشش تصویب قوانین وزارت تحصیلات عالی و  دامن زدن مسایل قومی تحت عنوان "توزیع تذکرۀ الکترونیکی"  و به همین گونه با بهانه های دیگر اختلافات  مذهبی را در کشور دامن می زنند  و بحث های زبانی و قومی را تا به پارلمان کشور کشانده اند. دشمنان میدانند، تنها زمانی می توانند، در افغانستان رخنۀ فرهنگی و اسخباراتی کنند که نفاق قومی و زبانی را دامن بزنند و به این ترتیب دامنۀ نزاع  در کشور را گسترش بدهند. این درحالی است که مرد م افغانستان اعم از پشتون، تاجک، ترکمن، ازبک و ... بدون هر گونه تبعیض در کنار هم زنده گی کرده و حتا به به مسایل قومی و زبانی که در پارلمان کشور مطرح می شوند، توجهی هم ندارند. تنها چند تا به اصطلاح سیاستمدار منفعت گرا و حلقات معلوم الحال اند که بخاطر منافع شخصی و گروهی شان این مسایل را دامن می زنند.

 استخبارات منقه بخاطر رسیدن به هدف شوم شان از هر ابزاری استفاده میکنند و استفاده جویی های خویش را با روح شرایط آماده می سازند. حال بر اساتید بزرگ، نماینده گان پارلمان، مقامات دولتی و جوانان رشید کشور است تا نگذارند دشمنان کشور  شان زیر نام اسلام و مذهب، قوم و زبان آنان را به استخدام بکشند و با به خاک و خون کشاندن آرزوی مردم مظلوم افغانستان، اهداف پلید خویش را بویژه بوسیلۀ دانشجویانش، در کشور جنگ زده و مصیبت زدۀ این کشور عملی سازند. دشمنان افغانستان آرزوی دارند تا هرچه بیشتر اوضاع سیاسی و اجتماعی این کشور را شکننده بسازند و این شکننده گی را با زیور حرکت"جامعۀ مدنی"آزین بندند و اما جوانان کشور با توجه به منافع ملی و وحدت ملی نباید در دام شبکه های استبخباراتی اسیر شوند و آگاهانه و ناآگاهانه در تور آنان بیافتند. حال زمان آن است تا جوانان با آموزش های نوین خویش را مجهز نمایند و بیشتر بیاموزند. اجازه ندهند تا آلۀ دست مزدوران ایران و پاکستان شوند و آگاهی و فهم آنان به تاراج گروه های مرتبط یه شبکه های استخباراتی همسایه برود. باشنده گان این سرزمین هزاره، تاجک، پشتون، ازبک، ترکمن و... همه گل های رنگارنگی اند که هر یک زیبایی خاصی به این سرزمین بخشیده اند؛ اما دشمنان افغانستان، با ایجاد تفرقه های مذهبی، قومی و زبانی می خواهند، این کشور را  به کویر بدتر از شوره زار مبدل کنند. این کار را بار بار انجام داده اند و پس از این نگذارید تا بازهم فاجعه را در کشور ما تکرار کنند.

 

 

 


بالا
 
بازگشت