مهرالدین مشید

   

این هیاهو ها ابراز احساسات  است یا واکنشی تلافی جویانه در برابر غفلت های خطرناک گذشته

 

حکومت بجای پرداختن به دشواری های اصلی دست و پاگیر در جامعۀ افغانستان و رهایی مردم از شر مفسدان، غارتگران ، غاصبان و مافیای مواد مخدر به عکس با فراافگنی های ماهرانه و تحریف افکار عامه به مسایلی دامن میزند که شاید وجهۀ اولویتش ناشی از انرژی هنگامه آفرین آن باشد. در حالیکه مبرم ترین نیاز کشور حکومت قدرتمند و با اقتدار ملی و برخوردار از حمایت مردم است. در این صورت توانایی های ملی و نظامی حکومت بلند رفته و خوب تر یارای دفاع از مرز های کشور را دارد. در غیر این صورت هرگونه هنگامه آفرینی و تحریک احساسات مردم جز بهره گیری های سیاسی معنای دیگری ندارد.

رییس جمهور کرزی در این روز ها بصورت شگفت آوری بر پاکستان می غرد و با کنار گذاشتن دست دوستی های گذشته به انتقاد از وی می پردازد. این همه عربده ها بر پاکستان پس از درگیری در ولسوالی گوشته صورت می گیرد که در نتیجۀ آن یک سرباز شجاع سرحدی افغان جان باخت. این درگیری در حالی صورت گرفت که پاکستان ده سال پیشتر از امروز از نقطۀ صفری دیورند در ولایت های خوست، پکتیا، ننگرهار کنر تا 45 کیلومتر بداخل خاک افغانستان پیش آمده و نظامیانش در داخل سرحدات افغانستان تاسیسات نظامی و دروازه اعمار نموده است؛ اما حالا چه شده است که این مسآله خیلی داغ شده و حکومت به مانور های تبلیغاتی شدیدی را در این زمینه راه اندازی کرده است. قرار گفتۀ لالی یک تن از اعضای مجلس نماینده گان در سال 1382 معاهده یی میان نظامیان افغان و نظامیان پاکستانی صورت گرفته است که نماینده گی این مذاکرات را از جانب افغانی جنرال عبدالرحیم وردک، بسم الله محمدی به ترتیب وزیر و رییس عمومی ستاد ارتش وقت و فرماندۀ ناتو به عهده  داشتند.  آقای حمید لالی این سخنان را از قول فریدون مومند یک متنفذ قومی بیان داشت. مومند مدعی است که در این زمینه اسناد در دست دارند. بر اساس این معاهده نظامیان پاکستان 45 کیلومتر در ولسوالی گوشته به داخل خاک افغانستان پیشروی کرده اند. در آنجا تاسیسات نظامی و اکنون هم یک دروازه اعمار کرده اند. حکومت مدعی است که تاسیسات نظامی و پاسگاه ها را نیرو های ناتو برای نظامیان پاکستان واگذار کرده است. در حالیکه سخن گوی ناتو این ادعای حکومت افغانستان را رد کرد. گیریم ناتو در آن زمان به چنین اقدامی دست یازید و همچون یک خیانت بزرگ را در حق مردم افغانستان روا داشت. مقامات کابل چگونه در برابر این جنایت سکوت کرده و تا حالا دست زیر الاشه نشستند و اکنون سر و صدا را راه اندازی نموده اند. از سر و صدا های مقامات حکومتی بویژه آقای کرزی این نکته به ذهنیت هرافغان خطور میکند که زیر کاسۀ این هیاهوی سیاسی نیم کاسه یی وجود دارد که به بهای بازی با سرنوشت مردم افغانستان به تماشا نهاده شده است. هرگاه امضای معاهده درست باشد و در این زمینه اسناد موثق بدست بیافتد. کدام عقل سلیم باور می کند که چنین معاهده را وزیر دفاع وقت و لوی درستیز پیشین بدون اجازۀ رییس جمهور امضا کرده اند. هرگاه این ها به خود جرئت داده باشند که با اغفال یا تطمیع خارجی ها دست به این عمل ضد ملی زده اند، باید اکنون از ایشان پرسیده سود که چگونه و به اجازۀ ه کسی دست به این کار زده اند تا سیاه روی شود هرکه در او غش باشد. از همه مهمتر این که چطور توانسته اند بدور از چشمان رییس جمهور کرزی به امضای چنین معاهده یی مبادرت کرده اند. در صورتیکه خودسرانه چنین معاهده را امضا کرده اند، باید به اتهام خیانت ملی مجازات شوند و اگر پای جناب رییس جمهور به این دوسیه کشانده شود، در این حال نه تنها وزیر دفاع وقت ولوی درستیز وقت؛ بلکه تمامی اعضای قوۀ اجراییه به شمول رییس جمهور پاسخگو بوده و در روشنایی قانون مجازات شوند و بیشترین مسؤولیت متوجه رییس جمهور کشور است .

گفته می شود که نظامیان پاکستان در سال های 2002 و 2003  باشنده گان ولسوالی گوشته، این سوتر از بلندی خاپخ(شاپش) را به بهانۀ همکاری و دست داشتن در هراس افگنی ناگزیر گردانیدند تا اجازۀ پیشروی نظامیان پاکستان را از بلندی خاپخ به محل کنونی بدهند. پس از آن نظامیان پاکستانی با ده ها چین تانک و هلیکوپتر وارد گوشته شند و به ایجاد تاسیسات نظامی آغاز کردند. در آنزمان حکومت کابل در برابر این عمل نظامیان پاکستان واکنش نداد. گفته می شود، در زمانی که اسدالله خالد وزیر سرحدات بود،حکومت هیآتی را به گوشته فرستاد که گل آقاشیرزی نیز در ترکیب آن شامل بود. هیآت از منطقه بازدید به عمل آورده و به گونه یی در این زمینه سکوت اختیار کرد. بعید نیست که در عقب خاموشی آنان امر و نهی حکومت کابل دخیل باشد. بعید نیست که هیاهوی حکومت بویژه رییس جمهور در این زمینه نوعی فراافگنی و به اصطلاح دیده درایی باشد که هدفش به انحراف کشاندن افکار عامه است و بس.

حالا که جناب شان با سخنرانی های  آتشین، احساساتی و ملی بر پاکستان حمله کرده، افغانستان را هستی بزرگ خوانده و پاکستان را حکومت تازه به دوران رسیده می خواند و برایش هشدار میدهد که حد خود را بشناسد. به گفتۀ او افغانستان امروز، افغانستان دیروز نیست که از ناتوانی به پاکستان پناه آورد و از بیچاره گی به دامن پاکستان افتاد. هرگاه حرف های جناب شان جدی گرفته شود و گذشته از این که سرنوشت معاهده چگونه است، بحیث رییس جمهور و مرد شماره اول کشور، چگونه در این ده سال دراین زمینه لب به سخن نگشوده و به عکس سال های درازی دست حاکمان سیاسی و نظامی پاکستان رابرای دوستی های بیشتر فشرد. از واکنش های طفره روانۀ جناب شان پیدا است که با شیرغلط زدن های ماهرانه نوعی تندبازی های سیاسی را تازه آغازیده اند که حتا خود هم حیرت زده شده است که از پنبۀ این بازی تازه  چگونه رشته یی بدست خواهد آمد. ای کاش اگر پیش از این اندکی از ابزار های تند به اصطلاح اتکه و پتکه بر ضد پاکستان می کاست و بجای آن توجه بر اصلاحات در کشور برای محو فساد و حکومت داری خوب می نمود.دراین صورت فساد ویرانگر با این حجم و گرانسنگی بر شانه های مردم ما سنگینی نمی نمود. اوضاع امنیتی، اقتصادی کشور به این میزان خراب نمی گردید و طالبان کمتر توان قامت آرایی را پیدا میکردند.  پاکستان هم نمی توانست با جرئت کنونی اش در برابر مردم افغانستان بایستد. فرصت های بیشتری برای گفتن این گونه سخنان که، پاکستان 45 ساله یارای مقابله با افغانستان پنجهزار ساله را ندارد؛ زیرا پاکستان حریف ماهری است که با این سخنان شتاب آلود کمتر می توان "ضرب فنی"  اش کرد. این گونه سخنان را باید در آخر معرکه گفت و نه در آغاز آن. شگفت آور این است که پاکستان دوست دیرینۀ جناب رییس جمهور ده سال پیش به خاک ما تجاوز کرده و ایشان در این مدت طولانی خمی بر ابرو نیافگندند و به عکس رشتۀ دوستی ها را با زمامداران اسلام آباد حتا درازتر بافتند؛ اما امروز چه شده که همه چیز دگرگون شده است که حتا از بستر نزاکت های دیپلوماسی به زیرتر افتاده است. شاید هم گفت که این واکنش در آغاز تهاجم پاکستان ده سال پیش منطقی تر بود تا امروز، زیرا حالا دیر شده و مصرف این سخنان گذشته است. این داد و فریاد ها معنای واکنش در برابر عمل انجام شده را دارد که ده سال در برابرش سکوت شده است. این فریاد ها مفهوم رها کردن تیر در تاریکی را دارد که روشنی های امید بخشش یکسره رو به تاریکی نهاده اند. بنا بر این، تیر از کمان خطا رفته و باز برنمیگردد.

یازده سال پیش از امروز مردم افغانستان با جهانی از انسانی ترین آرزو ها حکومت وارد شده به کشور را زیر نام معاهدۀ بیمار بن پذیرفتند. در حالیکه ماهیت آن کمتر از دولت های مزدور قبلی بود که بر بنیاد قرار داد هایی چون شاه شجاع بعد از معاهدۀ سه فقره‌ یی دوستی با مونت استورات الفنستن نماینده وقت بریتانیا در پیشاور به تاریخ ۶/۸/۱۸۳۹ با قوای انگلیس وارد شهر کابل شد و ببرک کارمل بعد از معاهدۀ مسکو بر فراز تانک شوروی سابق از راۀ سالنگ وارد کابل گردید؛ اما مردم ما از استبداد طالبان و حکومت استخباراتی آنان به ستوه آمده بودند . به رغم روحیۀ خارجی ستزانه یی که داشتند، خود را ناگزیرانه در دامن دولت موقت و زمامدارانش افگندند و از آن استقبال کردند؛ البته با این امید که حکومت موقت به یک قسمتی از آرزو های شان دست کم پاسخ درست میگوید؛ اما دیری نگذشت که پنجه های آهنین تیزشده در "کارگاۀ" امپریالیزم جهانی فرستاد شده های بن و شرکای درون دستگاهی و بیرون دستگاهی شان به حلقوم مردم ما رسید، ته تنها به خوردن پوست، خون و گوشت مردم اکتفا کردند؛ بلکه تحت حاکمیت جناب حامد کرزی از نوش جان نمودن استخوان های آنان هم دریغ نکردند.

تاراج زمین ها و دارایی های عامه ادامه یافت و پس از برنامۀ دی دی آر شرکت های امنیتی فعال گردیدند و فرماندهان در تبانی با مقامات ارشد دولتی بویژه مقامات جهادی دست به ساختن شرکت های امنیتی زدند، معامله های پشت پرده با طالبان راه اندازی شد و  فساد اداری در کشور دامن گسترد و تا  امروز به شدت ادامه دارد. امروز کار بجایی رسیده است که حکومت کابل بحیث شبکۀ حامی جنایتکاران شناخته شده است.  چنانکه سرمفتش امریکایی به حساب شخصی  در یک بانک افغانستان دست یافته که نشان دهندۀ 50 میلیون اختلاس از کمک های امریکا برای افغانستان است و پول مذکور دوباره از حسابش بیرون شده است. وی اذغان دارد که دولت افغانستان به شبکه یی مبدل شده است که جنایتکاران را پشتیبانی میکند. وی می گوید که امر تحقیقات بر پروندۀ مذکور را از سوی حکومت امریکا دریافت کرده است

رییس جمهور کرزی در تمامی این مدت قدرت را با سناریو های گوناگون در پرده های متفاوت حفظ کرد و با حمایت از مفسدان و غارتگران نامدار وشاخدار با لباس های زیبا و چپن خوش نما در چشمان مردم ما در آمد. هر بار با تعهد تازه وارد میدان شد و گفت، فساد را محو میکند و مردم افغانستان را خوش بخت می سازد؛ از خوشتبختی خبری نیست که نیست و بدبخت تر شان نیز نموده است.  جناب شان توانستند تا با سناریو های شگفت آور تیغ قدرت اش را در کام مظلوم ترین انسان افغانستان بگذارد و با دست نوازش کشیدن های سیاسی، مفسدان و غارتگران را فربه تر چاق تر نمود. حالا که دندان مفسدان و تاراجگران از استخوان های مردم عبور کرده و بازی را به کلی عوض کرده و سازو برگ جدید را آغازیده اند. مردم میدانند که این بازی ها سرنوشت بی سرانجام آنان را به انجامی نمی رساند و به عکس بر زخم های شان بیتشر نمک می پاشد و بر فقر، مسکنت، بیکاری و بی روزگاری شان بیشتر می افزاید و مفسدان تحت حمایت جناب رییس جمهور تیغ ها را آخته تر از گذشته به جان مردم تیزتر کرده اند. شاید هیاهوی دیورند، مقدمه یی باشد برای مفسدان دستگاهی برای بهره برداری های سیاسی، خاک افگندن بر غفلت های گذشته و تیزتر شدن خنجر های اختلاس و استفاده از آخرین فرصت ها برای دزدی های بیشتر.

 


بالا
 
بازگشت