خوشه چين

 

  بدیل

قسمت سوم:

تئوری طرح برای حل مسائل پیچیدۀ افغانستان.

زمستـــان ازآمدن فصل بهــــــار می ترسد

حاکمیت فاسدازحضورجنبش عیارمی ترسد

شعلۀ آتش روبه نزول دروجود فضول است

قروت ازشدت آب گرم درمیان طغار میترسد

دشمن قابل شناخت غریــــووموج خلق بلند

 ازشعارهرکه بنده خداست یاچهاریارمیترسد

جنبش عیاران با ملاحظه ازمناظر زشت وپلید که با دستان راست رسامی گردیده است وبعضاً دستان چپ آنرا رنگ آمیزی مینمایند.برای بیرون رفت ازوضع مجبورمیشودحقایق تلخ را یکا یک برشمارد. نسل آگاه وباوجدان حق دارد که بگوید ما صاحب وطن بودیم. وطن ما ازچند دهه بدینسو دست به دست توسط مشتی ازعناصرداخلی درمعامله قرارگرفت. محققی که به دنبال حقایق می گشت، نزد گدای علم رفت ازو پرسید « ببخشید آقا، کسی را ندیدید که جلوی خرابه منتظر ایستاده باشد؟»
گدا سرش را بالا آورد و از لای موهای بلند و ریش انبوهش، چشم‌های درشت و سیاهش را به شخص پرسنده دوخت. سپس با لهجه‌ای که به نظرپرسنده خراسانی رسید، گفت: «سه هزار سال است که قومی جلوی خرابه منتظر ایستاده‌.» (ص
۷۵)

فعلاٌ کشورمان یک آرزوست، نه یک کشور. همه امیدوارند روزی به کشور برگردند. (ص ۱۳۳)

«دیو من دیو دیگری است. دیوهمان آزاست،خشم است،نفرت است.اگر انسان جنگی دارد، با آزوخشم ونفرت دارد. و اگرکسی بخواهد با خشم بجنگد،نمی‌تواندازهمان سلاح خشم استفاده کند،چرا که این‌طوری جنگ را پیشاپیش باخته است. زیرا خشم آرزو دارد که بگسترد.تنها سلاح مقابل خشم،شفقت است»(ص ۱۶۹).                                                 جنبش چپ درافغانستان درمیدان جنگ آزوخشم ونفرت ذات البینی همه را قبلاً باخته است.«تو جهان بینی را انتخاب کردی به قصد نجات بشر« انسان زحمت کش»اما خیلی زود، جهان بینی توبهانه‌ای شد برای نابودی،قتل عام، حکومت بردیگران،‌ظلم وستم.پیروان توهرکس را که پیروتونبود،شرّمی‌دانستندوسرکوب می‌کردند.پیام صلح توراعوض کردند.عقاید دیگری هم ظهورکرد.همه‌شان برای نجات بشر« انسان زحمت کش» همه با یک حرف.حیف که این یک حرف به هزاران تفسیرمبدل گشت وجنگ‌های زیادی را برافروخت».                                                               هموطنا عزیز! سیاست گذاران چپ امروزی، درمجموع خانواده جنبش چپ مربوط به نسل گذشته سیاسی میباشند که چهارده سال به حیث اپوزیسیون،وارثان ادامه دهندگان جنبش رهای بخش ملی مبارزه کرد. بعدش 14 سال به حاکمیت ناخواسته کشانده شد ازجمله 14 سال پنج سال آنرادردفاع مستقلانه با تمام دشواری ها ،پشت سرگذ شتاند توام با قربانیها و تلفات مالی جانی درحالیکه اپوزیسیون داخلی آن زمان حمایه یکصدو چهل و پنج کشورجهان را با خود داشت.درآن وقت دولت مکلف بود که ازسروجان مردم خود بناها و تآ سیسات دولتی درمقابل پلانهای شوم دشمنان درمجموع از تمامیت ارضی کشوردفاع نماید. جوسیاسی بروفق مراد اندیشه های والای انسانی موافقه نکرد.حزب ودولت وقت سیر نزولی خودرا پیمود.کنون فضای سیاسی کشورما به مانند زمین خاره مبد ل گشته است.گیاهای هرزه وخودرونمیگذارد که حول هوای سیاسی جدید درزمین بکروبایر وجدان و شرافت وطن دوستان صادق و مؤمن نسل جدید پربارسیاسی نموکند. دهقان تجربه کاروخلاق و ایجاد گر وقتی اززمین خاره حاصل برمیدارد. که اول زمین را سه بارقلبه نمایدو درماههای جوزا وسرطان واسد در آفتاب تموس میگذارد که تمام گیاه های هرزه ازریشه خشک شود. بعد درخزان زمین را آبیاری مینماید. زمانی که زمین وترشد. زمین را قلبه نموده. بعد زمین را ماله مینماید تا که تخم اصلاح شده از گندی «خوشه چینان» سچه بی غل بی غش را درآن پاش دهند بعدش باردوم زمین را ماله مینمایند که دانه های گندم درزیر خاک ازشر پرنده ها پنهان شود. برای ساختن جبهه یا جنبش وطن خواهان درقدم نخست گذشته سیاسی خود مان را به نقد میکشیم، تا زمینه ساختارجبهه مطابق به نیازمندیهای کنونی آماده گردد. جبهه را میسازیم که نسل مستعد به تکامل صلاحیت آنرا پیدا نمایند وبگویند که.

شما کودکان، سیا، سفید، زرد و سرخ

مخلوق خدایید

خداوند متعال شما کو دکان را زیبا خلق کرده است

آینده دنیای شما ست

بروید دنیای خودتان را خود زیبا بسازید

شما همانطوریکه زیبا هستید

زیبا بیا موزید

زیبآ بیاندیشد

زیبا بگویید

زیبا عمل کنید

با نگاه به سلسله مراتب فوق خردمندی بفرمود که روح و روان گذشته های دورکشورمارا، صداقت، امانت داری، پاس آب ونمک ،وجدان ،شرافت ،ناموس داری، دفاع ازمظلومان، درمقابل، ستم گران، احترام به ارباب خرد، صاحبان قلم زیبائی بخشیده بود. زمانی بود که گفته شود یادش بخیر. «خوشه چین» به تأیید این سخن بیان میدارد که بلی ! خداوند متعال دردوره های مختلف(( پیغمبران)) را برای اداره سالم بشریت روی زمین آفریده است. تاکه افرادجامعه را برای زندگی بهتر انسانی رهنمائی نمایند،حدومرزبین اعمال زشت وناروا وانجام اعمال نیکوبیان گردیده است.گنهکاران ونیکوکاران را جایگاه مخصوص برای هریک درآخرت((دوزخ وبهشت)) مقرراست. تفسیرو توضح مسئله ازین بیشتردرصلاحیت من نیست. علما ودانشمندان مذهبی دلسوزومهربان میدانند که مکاتب آسمانی ازهمه عمده ((اسلام)) چگونه سهولت هارا برای زنده گی بهتر برای بشریت رهنمائی کرده است نه برای تباهی انسان.اما«خوشه چین»حق دارد دررابطه به مکاتب عصری واحزاب سیاسی(مترقی) حرفی داشته باشد وبگوید.پا رافراتر گذاشته طرف منظره سبز مینگرد وازحاصل چمن بیان میدارد.میگوید که طرف رنگم چه میبینی حالم بپرس. وتعریف میدارد که ما به دونوع چمن سبز آشنائی داریم. 1- چمن سبزخدائی2- چمن سبز برید ژنسکی. میبینم که این چمن ها برای ما چه حاصل داده اند.

1- چمن سبزخدائی که خدای مهربان به بهار فرمان میدهد جهان سرد مرده خشک را تازه میگرداند. گل و بلبل وشمع پروانه درمجموع طبعیت، عشق را ، محبت را ،دوستی وصمیمیت را معرفی مینماید. یعنی فعل و انفعال بهار زنده بهترین معلم است. برای شناخت انسانیت وآزادی انسان برای ادامه زنده گی وحاصل میوه سرخ.

2- چمن سبزبرید ژنسکی چهره وجوسیاسی امروز برای مردم افغا نستا این میوه هارا حاصل داده است.

دولت اسلامی ساخت سی، آی، ای

اشغال کشور، فاجعه بشری،فاجعه اخلاق،فاجعه علم ودانش، بچه بازی، دزدی، رهزنی،قاچاق و اختتاف(اطفال،زنان)خود سوزی زنان،تفاوتهای عمیق طبقاتی، ویرانی شهرها و نهادهای اقتصادی، درفرجام جنگ امپریالیزم نوین با القاعده و گروه طالبان، درکشورما.

آرزوی وطن پرستا ن همیش برین بوده است که از منظره سبز ودرختان دارای برگها ی سبز و گلهای سفید خدائی به همت والا ی عقل و خرد دست وپا و چشم و گوش که خداوند بر ایشان ارزانی بخشیده میوه سرخ جمع آوری نمایند مگر این آرزو تحت شعاع رنگ سبز برید ژنسکی قرار گرفت و به رنگ زرد مبدل گشت.

اسا ساًمکاتب(احزاب سیاسی)چپ وراست به هدف خدمت گذاری به خوشبختی خانواده خود به مردم خود و به کشور خود از طریق ارتقا و اعتلای کشور در همه سطوح طرح ریزی می گردد که دارای اساس نامه وبرنامه بر بنیاد یک نوع جهان بینی استوار میباشد. طورمثال خانواده چپ سیاسی عمدتاً(( خلق وشعله جاوید)) که بعداً به ماوست وسوتست تبدیل نام شدند نام مصنوعی که سر هزاران جوان وارد درصحنه زنده گی را درهردو طرف جبهه خورد. دارای جهان بینی بودند. تعلیم دادند وتربیت کردند آداب و معاشرت انسانی را به شیوه نوین تبلیغ و ترویج میکردند. خوردن رشوت به گونه آشکارا در ادارات دولتی ننگ بود، بچه بازی وخرافاتی که قبلاً رایج بود درموجودیت هزاران معلم تازه نفس درتمامی ولایات آهسته آهسته ازصحنه برداشته شد. مگراین پدیده منحوس را که دردنیای حیوانات وحشی رواج ندارد،شرایط جنگ خانمان سوزعمدتاً تحت سایه ((برگ سبزبریدژنسکی))دولت جمهوری اسلامی افغانستان دوباره رواج پیداد کرد علاوه بر این درگذشته تجاوز به ناموس قطعاً رواج نبود، بدبختانه که این اعمال فجیحانه دست آورد دولت جمهوری اسلامی افغا نستان است.برمیگردیم به سراغ خا نواده چپ سیاسی. هربهار ازخود خانه تکانی دارد، نا کارآمد از صحنه بیرون میشود، طبعیت کهنه عوض میشود، پرنده، خورنده، چرنده ، خزنده و گزنده همه پوست بدل مینمایند طبعیت نوجاگزین کهنه میگردد،. آنکه پوست بدل نمی کند گویا که راهی تقدیرابدی میگردد. آگاهی سیاسی، ازسطح حد اقل افا ناسیف، اصول مقدماتی فلسفه و بنیاد آموزش انقلابی که برای بعضی ها قابل فهم نبود، تئوری عمومی انقلابی وتئوری انطباقی وتیزس های پنج گانه ونه گانه صدرما وتوسنگ با لارشد نکرده بود.چه رسد به اینکه بزرگترین شخصیتهای سیاسی کشورما ذره از تحلیل مشخص ازاوضاع مشخص در دماغ شان رخنه نکرده بود.اگرمیدانستند. برای تصرف قدرت سیاسی ازدست نظامیان حاضرنمیشدند.چراکه کودتا ازخود تعریف جدا گانه دارد. درهرجا وهرمحلی که صورت گرفته است،قصاوت و دشمنی و خونریزی را تا سرحد فاجعه همراه خود می آورد. درافغا نستان کودتای داوود سرآغاز کو دتا های دیگری است که تا به اکنون ادامه دارد. قیام هفت ثورگویا(( انقلاب بی نظیرشرق)) کودتای امین وتره کی(( دورخ یک سکه)) کودتای شش جدی توسط لشکر کشی ارتش سرخ((علی الخصوص مرحله نوین وتکاملی آن)) سفری به سوی ((پلینوم 18)) یک گام به سوی آشتی عدول ازیک تازی دولت مربوط به یک حزب سیاسی حداقل امید واریهای بود برای استقرارصلح، کودتای نافرجام وزیردفاع علیه نظام این امیدواری را برهم زد. ازبستر این همه کودتا ها ی که هرکدام هزارویک نوع{{مکروب خوابیده میان قشر(( اختلافات آرزوهای آغازنوجوانی دوپروانه را بدور یک«شمع واحد» ازعمق به سطح کشانید)) واداربه فعا لیت ساخت}} امراض دیگری را با خود به همرا ه آورد.جست وخیزوسیروسیاحت به قاره ها، قصرها دربارشاهان،دیدووادیدهای شخصی با غلام اسحق خان ومعمرالقضافی دیگران ثمرنبخشید. کاریکه ازصلاحیت مجمع عمومی حزب بود وحزب میتوانست با خرد جمعی راجع به سرنوشت کشوریک دست تصمیم بگیرد وراه حل را سراغ نماید.خلاصه اینکه درسقوط اتحاد دشوروی سابق،حاکمیت سیاسی حزب دمو کرایک خلق افغا نستان باید که سقوط میکرد

نهنگ مست مغرور درنبود آب میمیرد

روسیه فرزند اتحاد شوروی ازحمایت دست بردار شد.عدالت ازخانه ملل متحد بی عدالتی را پیشه کرد با تمام تعهدات بین ا لمللی در رابطه به پلان پنج فقره ملل متحد پشت پا زده شد. پلانی بودکه امریکای پیروزمند خواهان آن بود. ایا لات متحده امریکا وبریتا نیاهیچ گاه حاضر نبودند که درافغانستان چنان حکومتی روی کار آ ید که خط کشی آن ازجانب حزب دموکراتیک خلق((حزب وطن)) صورت گرفته باشد مشی مصالحه ملی تمثیل کننده هویت افغا نستان مستقل وملت متحد و متفق دارای وسایل نظامی پیشرفته با سیستم متریک قطعات نظامی دروجود نظامیان دارای تخصص اکا د میک منظبط و آگاه دارای مورال عالی جنگی باداشتن سربازان،پیاده نظام دراراضی کوهی،گروپهای جنگهای پارتیزانی درهمسایگی پاکستان موجود باشد.

خانه ازما بود قفل و کلیدش بدست دیگری.

بلی ! حزب سر زمین عشق و دوستی بود.

میدانی تقدیر دست من تو نبود که مناظر زیبا را پاک کردند،

روی آن کارنامه های زشت و پلید خویش را حک کرده اند.

خانه تکانی«سیاسی» طور بنیادی درهرتفکری ویا هرشکل وازهرزاویه ایی که باشد قانونمندی خودش را دارد اساساً با خانه تکانی سال نوفرق میکند. زمانیکه سیلاب ازمناطق خیزش سیلاب، سرا زیرمیشود یک منطقه را تخریب خا ک گل ولای بیگانه را باخود انتقال میدهد. ودرسرزمین غیرهموار میسازد، بعد از فروکش نمودن سیلاب، گل ولای آورده شده دربستر زمین زمانیکه خشک میشود.ترک ترک، کفه کفه میگردد.بخاطرچه؟ به این خاطر است که هنوزسبزه ونبات درآن ریشه ندوانده است.حزب سیاسی مترقی سخنگوی جامعه است که بایدخواسته های برحق توده هارا برجسته بسازد ودرضمن جامعه انسانی جزء ازطبعیت است.وطبعیت زنده زیبائی خودرا در فعل وانفعال بشریت کره زمین یافته میتواند. به گفته داروین، موجود ضعیف را طبعیت زنده ازخود دورمیسازد متأ سفانه که حزب این سرزمین «عشق به وطن»ازهمان آغاز تولدش ضعیف بود. تا اینکه درسطح یک حزب ارتقا نماید. ضعیف بودوضعیف ساخته شد تا به شبهنگام کودتای ثور کسی نمیدانست که جریان دموکراتیک خلق چه وقت درکدام مجمع به صلاحیت کدام کنگره به حزب ارتقا کرد.«ناملا شده سرمنبر برآمد»درچوکات جریان دست وپازدودرگیرامراض((دموکراسی خلقی ودموکراسی ملی شد)). به این حساب خط سومی را ایجاد کردکه جمعیت انقلابی زحمت کشان افغا نستان ازین راه برای سازماندهی خود استفاده اعظمی بگییرد.مرحوم طاهربد خشی ازدید وضع همراه یا رانش نه ستم ملی بلکه «محفل انتظاررا» اساس گذاشت صرف به تبلیغ و ترویج و با لا بردن سطح آگاهی تکیه کرد راهی که جامعه باید به بلوغ سیاسی خود برسد. جریانات دیگری چون خلق کارگر، سره خلقیان، کجا وسپکجا. یعنی که به اساس بمباردهوائی تحرکات قوای چهار زره دار به حزب دمو کراتیک خلق ارتقا یافت. طبعاً معیوبین را مراجع دیگری کمک ورهنمائی مینماید. راستیها متوجه باشید که ازین انتقاد بهر برداری سیاسی نکنید. شما گناه گارترین ها میباشید. بخاطریکه ابلیس سر شانه های شما سواراست. حزب دموکراتیک خلق افغا نستان ازهمان آغازتولد ازخط اصلی اش ((برنامه)) تغیر جهت یافت، کنگره دائر نکرد. معیارهای تشکیلاتی را مد نظرنگرفت. شخصیتها جانشین اصول گردیدند. یکی را سی،آی، ای معرفی نمودند. کنون دروازه سی آی ای را خود دقل باب مینمایند. دیگری را اشراف زاده معرفی نمودند کنون فرزندان اشراف زاده را قوت می بخشند. شخصیت ها سر ترانه شدند صفوف بیچاره از هردو طرف هرکدام سر ترانه خود را همرائی میکردند.تابه سنبله 1356 این سریال جریان داشت ولی چه شد این همه اختلافات که با یک چر تمام سربازان دورهم جمع شدند.درباری وسی آی ای ها باهم به حیث رفقای شریک استر اتیژیکی تشکیلات واحد ساختند وحوزهای یگانه را رهبری میکردند. اگر کوهابلند نباشند این همه دریا ها چطوربا هم یکجا میشوند مستانه می غرند و چطور میتو انند این همه حیوانات بحری را در خود تربیت و پرورش دهند. تبری بود ازقبل آماده نصب شده در چوب افغانی که سیستم سیاسی را از ریشه برکند. اگرتعمیری چپه میشود مجبور است که طراح و انجنیر همان ساختمان جواب بدهد. دولت داود خان باید جواب میگفت که چرا ؟ تعمیرت خام بود. داکتر طب پاسخگوی مطالبات مریضان خودمیباشند.انسانها حق زنده گی دارند درجوامع انسانی نخبگان درچوکات یک حزب پیش قراول میشوند. احزاب سیا سی پاسخگوی مطالبات توده ها ی مردم میباشند. حزب دموکراتیک خلق افغا نستان در زمانش نه اینکه به شکل واقعی بحیث تریبیون صدای مردم رسماً عرض اندام کند بلکه به شکل دراماتیک در نقش دولت ستم گر جبراً کشانیده شد. نوازنده گان کسان دیگری بودند مگر عناصر داخلی شامل دردولت و ضد دولت(( سرخ وسبز)) در نقش بازیگران روی صحنه هنرنمائی کردند. این همان صحنه چوب جنگی بین شیطان و لغمانی است که در کتاب خرمن خوشه ها نوشته شده است. جناب محترم نبی عظیمی در جواب یک سلسله نو شته های بی ربط را که به دنبال علت ها نمی گردند معلول هارا به روی مردم می کشانند و مانع از وحدت نیروها زیر یک چتر میگردند.درمقاله تحت عنوان

آتش به جان شمع افتاد

نوشته است خدارا شکرکه دولت سقوط کرد. بعد ازسقوط حاکمیت وانحلال حزب وطن، اعضای حزب به مانند دانه های چارمغز درداخل بورجی، غلغله کنان (( آب تا به گلو بچه زیرپا)) با پاسپورتهای دپلما تیکی وحمایه (( آقای حکمت یار و احمد شاه مسعود))همراه با کرایه وسفرخرچ ازطریق دروازه های خروجی پاکستان وتاجکستان و ازبکستان به دنیای غرب پناهنده میشوند.

یعنی که حزب سقوط کرد و مرد، بعد از گذشت چندین سال اینجا و آنجا در داخل و خارج تحت نظراشغال گران گویا که شرایط رابه طرف دموکراسی بایدانتقال داد. درداخل کشور احزابی ساخته شد ((ملی،ملی ،ملی که ملی با لآخره که ملی)). واقعاً اشغال پستهای دولتی آنهم درسطوح با لائی خیلی لذت بخش است. در پیشا پیش ازین احزاب ملی گرائیها ی« قوم نما ها» وسمت گراها و فرکشنهای قبلی آشتی نا پذیر دیروز، طور مرموز از عقب پرده ها بعضآ همان فراریها که صفوف حزب را تنها ماندند(( آب تا به گلو بچه زیر پا)) قرار دارند تا اگر بتوانند به حمایه صفوف بیچاره ونا توان دارای امکان شوند. نسل نورا عقیده برآنست که بلوغیت سیاسی میتواند سازنده رونده ودونده را به حرکت های منطقی واصولی وادارسازد. دندانهای شیری را دندان های بلوغ به سوی بیرون پرتاب مینماید. شخصیتهای نوکه با داشتنن اسناد اصولی شهامت انتقاد کردن را دارند. وتوضح میدهند که شما گروه یا باند با دلایل 1،2،3،4،5،6،7وغیره دراین کودتا ،آن کودتا و انواع کو دتا های دیگر نقش داشتید، جامعه نقش شما ما جرا جوها را که ازنام حزب مترقی وپیش رو کشوررا به فاجعه کشانیدید. دیگر برای شما نسل آینده بار دیگر اجازه نمیدهند که دفعه دوم در صحنه سیاسی عرض اندام نمایید. تئوری بافی های غیرعملی درد ملت را دوا نمی کند.مردم صداقت را در عمل بدرستی درک میکنند.برای نوشدن و ایجاد گری حرف تازه ونو باید داشت که ایدیولوژی های نا کارآمد را ذوب کند واز ادای کلمات نا مفهوم جداً جلو گیری شود، واژه وحرفهای سنجیده شده و ساییده شده در تئوریهای دلسوزانه بخاطر اتحاد بین نیرو های اپوزیسیون رواج داده شود. اگرچنین خصو صیاتی که تذکر داده شد. ازآغاز حرکت به سوی زنده شدن دوباره حزب مرده تلاش صورت میگرفت بدون شک که ما دارای چنان تشکلی که آیدیال ما هست می بودیم. درغیراین صورت دروجود چند نفر معلوم الحال« ماجرا جو» گاهی بدامن مسعود دست دراز کردند و بعد گلبین در نیمه راه رهای شان کرد. گلبدین پخته کار درسر بسیاریها شیره مالیده است. اعلان شب الارم مرحوم حفیظ الله «امین» یکی ازهمان دامی بوده است که سر امین را خورد وهزارانسان دیگررا ازمرگ حتمی نجات داد. دوره بود که تبلیغ میگردید افغا نستان به پنج ملیون انسان نیاز دارد.کنارآمدن ، این و بعدش آن سر انجام برگشت از تعهدات با احمد شاه مسعود وتعهد جدید با گلبدین دست زدن به کودتا حیات جنرال امیرمحمد خواجه سیارانی و جنرال شهباز تمتمدرهء ودیگران را گرفت.کنون وضعیت وحدت خواهی بین دو شاخه بخش پرچم بازهم « به امید شرکت در دولت ساخته شده امریکائیها» سناریوی دیروزرا به دنبال خود دارد. دقیقاً این ماجرا جوئی ها به نفع کشورنیست ونمی باشد. حقیقتی است که روشنی آ فتاب ذریعه «نمت سیاه» پنهان نمیشود.ناگذیری که برای چندین سال صرف بگوئی و بنویسی.بتومیگویم انسان با وجدان چرا بامن بیگانه هستی، بگو که ازچه چیز هراس داری ومیترسی و ازکی میشرمی، چرا قلم تان احساس انسانی تان را نقش کاغذ نمی کند.«بگو که دیگراز همان سلاح خشم استفاده نمیکنیم، چرا که این‌طوری جنگ را قبلاً باخته ایم. زیرا خشم آرزو دارد که بگسترد،تنها سلاح مقابل خشم،شفقت است.» (ص ۱۶۹).توای انسان باغرور،بگو که چرا از یادها فراموش شده ای. میدانی که همه میدانند که اینها احمق شده اند درجان هم افتیده اند. اینها همه روی کلمه نوشته به صفحه کاغذ که جنبه عملی ندارد. از یکدیگر رانده میشوند یا خود بایکو ت مینمایند.((ومیدانی چرا همه ازهم فرارمیکنند ؟ شاید یک دلیلش بیگانگی اپوز سیون با جامعه ونسل جوان باشد ودلیل دیگرش هم درد مشترکی است که همه گرفتارش هستند . همه آینه شده اند . علت فرارهمین است ترس ازدیدن خودشان !انبوهی تحلیلهای طبقاتی ، تعیین و تعریف مرحله تغیر، تعریف و برنامه های استراتژیک و تاکتیک ....ازسروکله همه میریزد.درخصوص مطلب وقتی برای بالغ شدن سیاست باقی نمی نماند.علتش نابالغی سیاسی ونا رسایی فکری است.درقدم اول باید که مفهوم اپوزسیون هضم شود تا بشود ازآن عبورکرد والا باید نوشت وفریاد زد : بخاطر تطبیق اهداف فوق جنبش عیارا ن با این برنامه خود وارد کار زارسیاسی خویش میشود.

 

 خصلت ودورنماي جنبش عیاران

هدف ازجنبش عیاران بحیث بدیل پرکردن حاکمیت سیاسی دست نشانده موجود است. برای پرکردن، خلا ازنبود، قشرآگاه،آزاداندیش، وطن دوست خدمت گارمردم وملت است. 2- آزاد سازی استعداد های، توده ها برای انجام کارآگاهانه وخلاق، به منظور انکشاف ترقی و پیشرفت جامعه است. بدست گرفتن حاکمیت سیاسی و آزاد سازی استعدا ها هردو پروسه واحدی اند که جامعه را روی خط،انکشا ف وپیشرفت سوق واداره مینماید.در صورت رسیدن به قدرت سیاسی و یا شرکت در قدرت سیاسی « دولت مستقل» وغیر وابسته با مطالب ذیل سروکار خواهد داشت وآنرا قدم به به قدم تطبیق مینماید.
برنامه سياسی
1- جامعه نيرومند
برای شکل‏دهی جامعه نيرومند لازم است:

ایجاد قوتهای داوطلبانه با معیارهای عیاران(( دفاعی، امنیتی، اطلا عاتی)) ازمیان مردم شریف، با وجدان،وفادار،متعهد به سپاس گذاری ازحق آب ونمک افغا نستان.
ایجاد
اتحادیه ها وانجمنها، سازمانهای صنفی وسازمانهای غیردولتی.
ـ احزاب سياسی که آب ازمنبع انسان دوستی ووطن پرستی مینوشد فعا لگردد.
ـ تأ مین و تضمین آزادی مطبوعات شرط اول دموکراسی است. که ازان طریق به اطلاعات همگانی دسترسی پیدا میشود
ـ آزادی وجدان،عقيده،بيان،مذهب،هنر،ادبيات،برگزاری اجتماعات وتظاهرات تامين وتضمين گردد.
2- دولت مدرن، دمکراتيک وسکولار
کشورما افغا نستان احتیاج به دولت مدرن، برپایه دموکراسی،سکولار، قانون‏مدار،غيرمتمرکز،کارا وتوانمند است. برای تطبیق اين امر:
ـ منبع مشروعیت قدرت عبارت میباشد ازاراده با لفعل مردم که درانتخاب آن آزادانه نقش بازی مینمایند.
ـ دين ودولت ازهم تفکيک گردد وجمهوری پارلمانی،دمکراتيک،سکولارودرکشوراستقراريابد.
ـ ساختارقدرت دمکراتيزه شود،اصل تناوب قدرت وانتخابی بودن ارگان حکومت وامکان چرخش قدرت بين احزاب سياسی بابرگزاری انتخابات آزاد ودوره‏ای تأمين گردد.
ـ دولت موظف شود اصول آزادی وحقوق بشررا رعايت وازان پاسداری نماید.
ـ قوای سه گانه ازهم تفکیک واستقلا لیت آنها تضمین گردد.
ـ حکومت قانون برقرارگردد ودولت مقيد به قانون شود.
ـ از تمرکزمالکيت دردست دولت وازتصدی‏گری دربانگداریها ونهاد های اقتصادی پرهیزشود، برخصلت برنامه‏ريزی ونظارتی آن توجه شود.حق کنترول ونظارت جامعه مدنی برعملکرد تأمین وتضمین گردد.

به حقوق اتباع کشوربه حیث انسان توجه صورت بگیرد.
تبعيض مسئله ئی جدی کشورما است.ما براين باوريم که تمام شهروندان بدون استثنا ازحقوق برابردرمقابل قانون برخوردارند وهيچ فردی نبايد به خاطرجنسيت، نژاد، قوم، عقيده وايمان، باورهای مذهبی ياسياسی ازامتيازی برخوردارويا محروم شود. ما بربرابری حقوق شهروندان واجرای بلا مانع حقوق بشررا که دراعلاميه جهانی حقوق بشروضمایم آن بازتاب يافته است، تاکيد میورزیم وبراين پايه معتقديم که کليه قوانين تبعيض‏آميزمغايرباحقوق وآزادی‏های فردی واجتماعی وحقوق بشرلغو ودولت ازدخالت درزندگی خصوصی شهروندان منع شود.
3- سیاست متحول فرهنگی
ـ فرهنگ دمکراتيک: احترام به انسان، حقوق فردی واجتماعی،احترام به حقوق ديگران ترويج شودوبرضد تملق وچا پلوسی، تظاهرورياکاری، شخصيت‏ پرستی وقيم‏ مآ بی، مريد ومراد سازی مبارزه شود.
ـ نگرش دنيوی به انسان وزندگی،فرهنگ مولديعنی انضباط، تفکرعلمی، رقابت سالم، تفکرضابطه درمقابل رابطه، اشاعه شايسته سالاری ومسئوليت پذيری ترويج ونهادينه شود.
ـ کارآگاهانه وخلاق درجامعه با ارزش شمرده شود وسازمانيابی بهتر درین استقامت، تبلیغ وترويج شود.
ـ برای تغييرمناسبات پدرسالانه درخانواده‏ها،فرهنگ مردسالاری،زدودن خشونت ازروابط سياسی،اجتماعی وخانوادگی، پايان داده شود،ازدوران سیاست گزاری باطل صرف نظرشود،روندحماقت گریهای سیاسی حذف شودوانتقام گيریهای سيا سی درباطله دانی تاریخ سپرده شود.تلاش‏های فوری وضروری صورت گيرد تازمینه های فرهنگ گفتگووتعامل ایجادشود.
ـ وسایل هدايت تحول وانکشاف فرهنگی يعنی نظام آموزشی،رسانه‏ها، نهادهای غيردولتی فرهنگی وتشکلهای مستقل فرهنگ‏سازان موردحمايت دولت قرارگيرند.

5- تغیرات وانکشافات درنظام آموزشی
امروزه روزحال واحوال جامعه بشری، تابع به انکشافات علوم مثبته است، هرروزوهرساعت وهرماه انقلابات جدید علمی وفنی درسیاره ما رخ میدهد.نسل به پاخاسته به جامعه مدرن ونوسازی کشورعلاقه دارند. درین خصوص لازم است که نظام آموزشی کشور مطابق به سیروتکامل، متحول شود.برپايه اين اصول بایدکه سیستم آموزشی به شکل استندردبین المللی به معیارهای انکشافات تکنالوژی دردستورکارمؤسسات تعلیمی وتربیتی قرارگیرد.ازآموزشهای غیرضروری پرهیز،باسیاستهای تبعیض بربنیاد زبان ومذهب وداع گفته شود.
ـ نظام آموزشی به گونه اصلاح شود كه تفکرعلمی را اشاعه دهدوبه نيازهای اقتصادی وصنعتی برمحوردانش پاسخ گفته شود.فراگيری وآموزش کامپيوتری درهمه سطوح میبايست دنبال شود.
ـ نظام آموزشی بايد جوانان را برای ورود به بازاركار آماده كند ونظام آموزشی تخصصی کشوربرپايه آموزش‏های فنی ـ حرفه ئی بربنیاد ضرورت سازماندهی گردد. مؤسسات تحقيقاتی پلا نشده دايروبه کارپژوهشی وتحقیقاتی بپردازد واطلاعات علمی وفنی را تهيه نمايد.

دنیای غرب مغزبادام کاردارند(( برده دوران تکنالوژیِ معاصر)) پوست بادام را دوباره به افغا نستان روانه. تا که بالوسیله مواد خام خودرا درآنجا پخته نمایند.
ـ برای جلوگيری ازفرارمغزها وجلب وجذب متخصصين افغانی مقيم خارج ازکشوربرنامه‏ريزی شود. برای امرآموزش وتامين زندگی معلمان واستادان بودجه لازم اختصاص داده شود.
ـ دانش آموزان ودانشجويان ازطريق تشكل‏های مستقل خود درعرصه‏های مربوط به امرآموزش مشارکت داده شوند.
ـ استقلال کانونهای تعلیمی وتربیتی« اکادمیک» کشورتامين وروسای آنها توسط تشکلهای اتحادیه ای استادان معلمان ومحصلان،کارمندان ودانشجویان انتخاب گردد.

6- دولت جمهوری افغا نستان
جمهوری افغانستان براصل تناوب قدرت وانتخابی بودن رئيس جمهوروشورای ملی، متکی است. درجمهوری ا فغا نستان نهادها،ارزشها وآموزش برپايه تکنالوژی معاصربادرنظرداشت شرایط افغا نستان صورت میگیرد. آزادی وجدان، فعاليت سياسی واجتماعی پيروان اديان ومکاتب، انجام فرائض دينی و فعاليت دستگاه روحانيت وحق آنان برای اداره مساجد، تکايا و اماکن مقدسه تأمين می‏گردد.                                                                                          جمهوری افغا نستان سیستم پارلمانی است ودرآن:
ـ اداره کشوردردست قوای سه گانه مقننه،اجرا ئیه وقوه قضائيه قراردارد که به صورت نسبی ازهم تفکيک شده و بين آنها سيستم تعادل وتوازن قوا به کارگرفته می شود.
پارلمان يگانه مرجع قانونگذاری ونظارت براجرای قوانين است. نمايندگان شورا ازطريق رای عمومی، مستقيم، برابرو مخفی به مدت چهارسال انتخاب می‏شوند.هرشهروند افغانی که به سن
۱۸سال رسيده باشد، ازحق انتخاب کردن وانتخاب شدن برخورداراست.
ـ رئيس جمهوربارای مستقيم، برابرومخفی مردم به مدت چهارسال انتخاب میشود. يک فردنمیتواند بيش ازدودوره رئيس جمهورشود.
ـ جمهوری افغا نستان برپلوراليسم سياسی وقوام يابی جامعه مدنی وسياسی تأکيد میورزد.
ـ جمهوری افغانستان مجری حکومت قانون است وکليه مسئولين کشوروشهروندان مکلف به پا بندی به قانون‏اند. درجمهوری افغا نستان مسئولين حکومتی ازمزايا وامتيازات ويژه‏ای برخوردارنيستند ومسئوليت هيچگونه امتيازی برای استفاده ازنعمات به وجودنمی‏آورد.
ـ درجمهوری ا فغا نستان کرامت انسان خدشه ناپذيراست،پاسداری وحراست ازآن وظيفه تمام ارگانهای دولتی است،اعدام، شکنجه ومجـازات خشن ومغايرباحيثيت انسان،ممنوع است.
7- دستگاه اداری جمهوری به بازسازی وپاک سازی نیازدارد
دستگاه اداری کشور ، ناکاره، علیل، کند، فاسد، کم ظرفيت وغيرشفاف است. دگرگونی دستگاه اداری کشور امری است ضرور. برهمين پايه بايد:
ـ ارگانهای اضافی منحل وسازمانهای موازی ومضاعف ادغام گردند،مقررات وشيوه‏های مديريت جديد به کارگرفته شوند.
ـ ازروشهای نوين برای افزايش سرعت رسيدگی به مشكلات وحل مسايل كلان كشوری ونيزصرفه جوئی ازمنابع وظرفيتهاي موجود بهره گرفته شود.برای خوردکردن ابعاد دولت وکاستن ازبوروکراسی حاکم برکشور، فاصله بین مردم و دولت ازمیان برداشته شود، مغلیتهای کاری ساده شود، دولت ازعمل کردهای خود گزارش بدهد.
8- قوه قضائيه
قوه قضائيه نيازمند دگرگونی بنيادين است. براين اساس لازم است:
ـ قوانين مدنى، کيفرى و جزايى همانند قانون اساسی برپايه حقوق بشرتدوين شود.
ـ شهروندان ازامنيت قضائی برپايه اصل برائت برخوردار گردند.
ـ محاکمات علنی برگزار گردد وهرکس حق داشته باشد دفاعياتش را دردادگاه مطرح کند.
ـ دادگاه‏های، فوق العاده واضطراری ممنوع گردد.
ـ استقلال قضات به رسميت شناخته شود وقاضی ملزم به تبعيت ازقانون گردد.
ـ سلب آزادی افراد تنها براساس قانون امکان پذيرگردد وبازداشت شدگان،ازهمه حقوق پيش بينی شده دراعلاميه جهانی حقوق بشر برخوردار شوند.
ـ برای انجام مسئوليت های قوه قضائيه شورائی متشکل ازقضات دارای صلاحيت به نام شورای عالی قضائی تشکيل گردد. شورای عالی قضائی بالاترين مقام قوه قضائيه است.
پلان اقتصادی
اقتصادکشورماشکایت دارد:ازوجودمافيای قدرت وثروت،فسادگسترده گی ووابستگی شديداقتصادکشوربه دنیای بیگانه،فقدان شفافيت درفعاليتهای اقتصادی،دولت فربه،رشد پائين اقتصادی،بحران رکود، تورمی،عدم تحرک وپويائی درتوليد،عقب ماندگی بافت توليد،ساختارنامناسب توليد،کاهش نرخ بهره،بالابودن نرخ ريسک سرمايه گذاری،فرارمغزها وسرمايه ها، کاهش اشتغال صنعتی وتعطيلی مؤسسات توليدی،وابستگی يکطرفه توليد ومصرف به دنيای خارج،توسعه ناموزون، دستگاه عظيم بوروکراسی،وجودنهادهای متعدد نظامی وامنيتی وصرف بودجه های کلان برای آنها،اقتصادزيرزمينی وقاچاق، فقر بیسوا دی،بيکاری فراوان،عمق وفا صله طبقاتی،گرسنگی بیکاری درجامعه وتمرکزثروت دردست اقلیت محدود.
کشورما با داشتن ذخايرگازی وداشتن ميلياردها تن زغال سنگ، آهن، انواع سنگ های قیمتی، وغیره معادن ارزشمند،تنوع شرايط آب وهوا،دسترسی به درياها،زمين های حاصلخيز، وجنگلها، دارا بودن جمعيت جوانان با استعداد وباسواد ونيروی قوی تحصيل کرده ومتخصص،موقعيت استراتژيک جغرافيائی ، سياسی وداشتن ساختارزيربنائی،ازامکانات مساعدی برای پيشبرد امورتوسعه باثبات وتعقیب اقتصادپوياوتامين رفاه اجتماعی برخوردارنیست. برای دستيابی به اين امربايد برمشکلات اقتصادی غلبه کردوازامکانات موجود برای شکوفائی اقتصادکشوربهره گرفت.

2- اصلاحات اقتصادی
برای تامين نيازهای ملیونی کشور،غلبه بربيکاری وفقروتامين رفاه اجتماعی،کشورمابه اقتصاد انکشاف یافته ضرورت دارد. رشد اقتصادی ازطريق رشدبخش اقتصاد تولیدی،سرمايه گذاری با امکانات تکنولوژی جديد، دروجود افراد متخصص متجرب وکارآگاه امکان مییابد.اقتصادما بايد ازيک اقتصاد مصرفی،تجاری، دلالی،غير‏رقابتی يعنی به يک اقتصادمولد،مفید وحاصل ده،رقابتی،پويا،بامحورعلم ودانش درپیوندبااقتصادجهانی همگام شود.ضروری است که اقتصاد کشوربا درنظرگرفتن موقعیت جغرافیای اقتصادی(راه ابریشم) افغانستان درمنطقه وجهان ومشخصاً بانیازهای بازارمنطقه سازمان یابد.

هم آهنگ سازی« کار، برنامه و بازار»
کشورما برای پیشبرد امورتوسعوی به پلان گذاری دولتی وپلان گذاری بازارضرورت دارد. لازم است که برنامه ریزی دولتی را با اقتصاد بازارتلفیق کرد.هدف ازین پلان گذاری توليدثروت وتامين عدالت اجتماعی است.طبعاً که گروه های مختلف اجتماعی درترتیب وتنظیم این چنین یک برنامه دست بالا را دارامیباشند.به برنامه امکان میدهد که خود ناظربرتقويت ونوسازی زيرساختهای اقتصادی باشد وهم رفاه وعدالت اجتماعی را تامين کند.
اقتصاد مختلط
ما اقتصادمختلط را به عنوان شکل سازماندهی نظام اقتصادی کشورمیدانيم. ضرور پنداشته میشود که مشارکت بخش خصوصی و تعاونی ـ دراقتصاد فراهم آيد اما ناگفته نباید گذشت که نقش سياست‏گذاری وبرنامه سازی ونظارتی بخش دولتی عمده است. برای پیشبرد توسعه کارهای تولیدی درکشور، کارفرمایان مجرب مسلکی، متخصص تولیدی نقش اساسی را بازی کرده میتو انند. لازم است سیاستهای اقتصادی معطوف به شکل گیری وانکشاف بخش خصوصی مدرن، کارآفرین، رقابتی و دارای مسئولیت اجتماعی باشد.

خصوصی سازی
لازم است با نظارت و کنترل نهادهای مدنی،مالکیت بخشی ازواحدهای تولیدی دولتی با درنظر گرفتن تسهیلات ضرور برای کارگران وکارمندان واحدها واقشارکم درآمد،درسطح جامعه توزیع شود.مالکيت رشته های کليدی همچنان دردست دولت باقی خواهند ماند.خصوصی سازی نبايد به معادن بزرگ وزيرساخت‏های اقتصاد کشورامتداد پيدا کند.خصوصی سازی بايدناظر برارتقای بهره وری،کاهش هزينه توليدات،کاربست تکنولوژی پيشرفته،افزايش ميزان توليدات وپايان دادن به اتلاف منابع باشد.بايد ازغارتگری تحت پوشش خصوصی سازی اجتناب گردد.
تامين امنيت کاروسرمايه
رشد اقتصادی مستلزم سرمايه گذاری بخش دولتی، خصوصی وخارجی است. مادام که سرمايه گذاراحساس امنيت نکند، سرمايه گذاری نخواهد کرد. تامين امنيت سرمايه، يکی ازملزومات سرمايه گذاری است.اما جامعه ما طوری که امکانات مالی وسرمایه بدست اقلیت انگشت شماراست ودرآن مناسبات سرمايه‏داری حاکم است وکارگران به جهت فقدان اتحاديه تحت استثمارشديد سرمايه‏داران قرادارند. لذا تامين امنيت برای سرمايه بايد همراه با تامين امنيت برای کارباشد. بايداز حقوق کار،ازتشکيل اتحاديه‏های کارگری،حق اعتصاب وانعقاد قرارداد دسته جمعی، پرداخت حق بيکاری وازتامين اجتماعی برای کارگران وزحمت کشان دفاع کرد واجازه ندادکه تحت عنوان امنيت سرمايه،امنيت کاربه خطرافتد.
غلبه براقتصاد تک محصولی
کوه ها دره ها وادی ها دشت ها راه های عامه تولیدات زیرزمینی ومعادن ثروت ملی ومتعلق به تمام نسلها است که دربهره برداری ازآن،دولت نه تنها بايد منا فع ملی موجودرا درنظربگيرد،بلکه بايستی پاسخگوی نسل‏های آينده نيزباشد.ازاين روحاصل فروش معدنیات را نبايد درآمدجاری تلقی کردبلکه بايد آن را درخدمت زيرساختهای کشوربه کارگرفت.برای غلبه براقتصاد تک محصولی وکاهش وابستگی اقتصادکشوربه درآمدمعادن وبرای پيشبردامرتوسعه لازم است: تمامی امکانات مالی که سرمایه مردم بوده، از قبیل اموال منقول وغیرمنقول که در دوران جنگهای داخلی به جیب افراد تجمع کرده است قابل برگشت خواهد بود وجزء دارائیهای ملت به حساب می آید.
ـ به تولیدات معادن نه به عنوان منبع تامين هزينه های جاری دولت،بلکه به مثابه بوجودآورنده ثروت نگاه کرد.

غلبه بررشد ناموزون اقتصادی
ثروت وصنايع کشوردرمرکزکشورمتمرکزشده است ومناطق دورازمرکزوبويژه مناطق مرزی به شدت عقب مانده‏اند.رشد نامتوازن اقتصادی درمناطق مختلف کشور پيآمدهای زيانباری درعرصه سياسی،اقتصادی واجتماعی برای کشوردرپی داشته است. رشدنامتوازن دربرخی مناطق با مسائل ملی گره خورده وموجبات نارضايتی گسترده واعتراضات مردم اين مناطق را فراهم آورده است.اهالی قریجات به سوی شهرها سرازیرشده اند. دورادورشهرهای بزرگ را فرا گرفته وتفاوت عمیق زندگی اجتماعی را شکل داده است. چندين ميليون ازمردم کشورما درحاشيه شهرهای بزرگ با کمترين امکانات زندگی میکنند. رشد ناموزن، گسست وعدم تعادل درعين حال بين بخشهای مختلف اقتصاد ودرون هريک ازآنها،ميان توليد ومصرف وبين بخش سنتی وبخش مدرن اقتصاد مشاهده میشود.برای غلبه برتوسعه ناموزون لازم است:
ـ توسعه مناطق دورازمرکزرا به عنوان يکی ازمحورهای اصلی برنامه‏های توسعه منظورکرد وبودجه لازم را برای آن اختصاص داد.
ـ برای جذب بیکاران درسازمان توليد کاربرنامه‏ريزی کرد.
ـ با راه‏اندازی واحدهای توليدی دربخش های مختلف اقتصادی غلبه کرد.
ـ با ايجاد صنايع
مدرن حلقه توليدات داخلی را تکميل و پيوند بين آنها را تقويت نمود.
ـ بين صنعت ومعادن با بخش‏های ديگر اقتصاد پيوند ايجاد کرد.
ـ با اصلاح الگوی مصرف، بين توليد ومصرف جامعه تعادل برقرارکرد.
ـ برای مدرنيزه کردن بخش سنتی اقتصاد برنامه‏ريزی نمود.

2- . بخش‏های اقتصادی
اصلاحات سیستم تجاری
جنگ سی ساله درهمه استقامت ها تأ ثیرات منفی بجا گذاشته است. در صادرات وواردات کشورما دستان مرموزی از پشت سر وارد معامله میشود((مافیای اقتصادی)) ، تاثيرات مخرب براقتصاد وفرهنگ کشوربجا گذاشته و بی نظمی های شديدی را درعرصه های مختلف اجتماعی به بارآورده است. نقش(( مافیای اقتصادی)) منجربه رشد وسيع فرهنگ دلالی وواسطه‏گری، تن پروری اوباش گری،غارتگری وچپاول گرديده است.
به این وضع خاتمه داده شود درعوض آن ساختارها ی تولید را اساس گذاشت، دراين رابطه علاوه برتقويت بخش صنعتی کشور، نمیتوانیم که ازفعا لیت های بخش تجاری، دلالی چشم پوشی نمائیم اما میشود که تصمیم عا قلانه اتخاذ گردد که از فعالیت نا محدود به فعا لیت محدود درحوزه حقوقی، سياستهای مالی واقتصادی توقفش داد،سرمایه های سرگردان و پراگنده را باوسایل تشویقی میتوان بطرف تولید سوق داد ورهبری کرد.
نقش استراتژيک بخش صنعتی دراقتصاد کشور
صنعت دراقتصاد کشورنقش استراتژيک دارد.مابدون بخش صنعتی مدرن وقوی،بدون توليد با مصرف کم وباکيفيت وبدون بالا بردن بهره‏ وری توليد وکار،قادرنخواهيم شدکه برتنگناهای اقتصادی غلبه کنيم واقتصاد کشورراسروسامان دهيم.لازم است موانع راازجلواين بخش برداشت،درجهت رفع مشکلات آن برنامه ريزی کردوتسهيلات ضروری را برای رشد اين بخش درنظرگرفت. تقويت بخش توليدی، صنعتی نيازمند تدوين استراتژی صنعتی است. استراتژی صنعتی بايد مشخص کند که درکدام رشته ها با توجه به منابع وتوانائي‏های کشوروبا درنظر گرفتن بازارهای منطقه‏ای وجهان وسمت تحولات تکنولوژيکی، سرمايه‏گذاری صورت گيرد. با توجه به مجموعه پارامترهائی که برشمرده شد، لازم است که استراتژی صنعتی ما بر سرمايه گذاری دراقتصاد دانش، متمرکزگردد. هردره، هروادی، هرقله کشورما، ازجاذبه‏های توريستی برخور داراست.لازم است با سرمايه‏گذاری درصنعت توريسم، برمنابع درآمد ارزی افزود.

توسعه بخش کشاورزی

افغانستان دارای سلسله کوهای سربفلک برف گیرمیباشد که ذخایربرف باعث آن شده است ، درتولید چشمه سارها نقش بازی مینماید. موجب،آب خیزیها میشود، جویها ودریاها را میسازد. مفت ورایگان، به سمت پاکستان، ایران، وآسیای میانه رفته زمینهای لا مزروع آن مناطق را سرسبز وشاداب میگرداند. ضرور پنداشته میشود که این آب های وحشی وسرمست را درمیان کاسه ها ی سلسله کوها بشکل آب های استاده در میان وادی ها ودره های کشور ذخیره کرد وبندهای آب گردان به دو منظورازش کار گرفت.

1- برای تغیراقلیم مفید واقع میگردد، فضای خشک سوزان کشور به فضای مرطوب گوارا مبدل میشود.به منابع آبی زیرز مینی کمک مینماید، چشمه های فراوان کانالها وآب ها ی کاریز ها که خشک گردیده اند دوباره داری آب شوند. امکان نموی جنگلات فراوا ن فراهم میگردد وباعث افزایش طیوروحیوانات جنگلی میگردد.

3- درایجاد شبکه های تولیدی برق برای براه اندازی تولید صنایع واحداث فابریکات خیلی مفید واقع میشود. ازین خاطر است که ما میگوئیم، کشورما به لحاظ تنوع شرايط آب وهوا، وجود زمين‏های حاصلخيز،مراتع و کشتزارهای وسيع و نيروی کارفعال،ازظرفيت قابل ملاحظه برای رشد بخش کشاورزی برخورداراست.رشد جمعيت،نيازبخش‏های مختلف اقتصادی به محصولات کشاورزی ايجاد اشتغال وامکان کسب درآمد ارزی، توجه جدی به بخش کشاورزی را الزامی می‏نمايد.افزايش سرمايه گذاری دربخش کشاورزی، معافيت‏های مالياتی، مشوق‏های توليد، تسهيلات بانکی، ارائه مشاوره‏های فنی وعلمی، توسعه مجتمع‏های کشت وصنعت، گسترش صنايع تبديلی برای محصولات کشاورزی می‏تواند به توسعه بخش کشاورزی بيانجامد.

واردات وصادرات
لازم است:
ـ ازتوليدات داخلی درمقابل واردات غیرضروری وبی کیفیت حمايت به عمل آورد،ازميزان کالاهای مصرفی کاسته شود، سهم واردات تکنولوژی پيشرفته ووسائل توليد درترکيب واردات را بالا بردوبا تقويت بخش توليد درجهت افزايش صادرات توليدات صنعتی حرکت کرد.
3. مديريت، تحقيقات و توسعه
مديريت يک معضل جدی دراقتصاد کشورما است.لازم است که مديريت علمی، تخصصی و مبتنی برنامه‏ ريزی،دمکراسی مشارکتی و تکنولوژی اطلاعاتی را جا نشین مديريت سنتی کرد وازدايره تنگ مديريت محفلی،فاميلی،جناحی،باندیستی ورشوه‏ خواری فراتررفت وشايسته سالاری را مبنای انتخاب مديران قرارداد.
برای ارتقا امر مديريت لازم است که کيفيت آموزش عمومی را بالا برد،امکان تربيت مديران توانمند، خلاق و باتجربه را فراهم آورد،بين نظام آموزشی موئسسات عالی با بخش‏های اقتصادی پيوند منطقی ودرونی به وجودآورد،وازسيستم جمع‏آوری اطلاعات علمی وفنی،تجزیه وتحلیل وچاره سازی آنهادرامرمديريت بهره گرفت.
رشداقتصادی مستلزم کارپژوهش علمی وفنی،راه انداختن مراکزتحقيقاتی واختصاص بودجه کافی برای آن است.

4. سياست‏های مالی و پولی
درآمد منابع طبعی در خدمت توسعه: زيرساخت‏ها جنگلات، منابع آبی، معادن جزء دارائیها عامه بوده همه به ملت تعلق دارند هرگونه دست بردن به منافع شخصی خیانت ملی است. تسلط دولت بر درآمدهای منابع طبعی زمينه ساز شکل گيری دولت استبدادی میشود. لازم است دولت ازحق برداشت ازدرآمد منابع طبعی جهت تامين هزينه های جاری بودجه دريک برنامه زمان‏بندی شده منع شود، هزينه های جاری دولت کاهش يابد وازطريق دريافت ماليات ودرآمدهای ديگر تامين گردد ودرآمد حاصل ازفروش منابع طبعی دراختيار "صندوق توسعه پايدار" قرارگيردوبه بخش‏های زيراختصاص داده شود:
ـ صندوق ذخيره ارزی
ـ هزينه‏های عمرانی بودجه و توسعه زيرساختهای کشور، سرمايه گذاری دربخشهای تولیدی، توسعه کيفی آموزش، ارتقای تحقيقات وتوسعه تقويت بخش تکنولوژی اطلاعاتی، تآ مین گردد.
ـ تامين اجتماعی
ـ حفظ محيط زيست
هيات مديره "صندوق دار" توسط مجلس انتخاب می‏شود.
استقلالیت بانک مرکزی تضمین گردد
بانک مرکزی از ارگان‏های اصلی هدايت متغيرهای اقتصادی است که با اعمال سياستهای پولی صحيح می‏تواند نرخ تورم را کنترل وازميزان کسری بودجه بکاهد وبه رشد توليد ملی سرعت بخشد. ضروری است استقلال بانک مرکری تضمين گردد. استقلال بانک مرکزی به معنی جدائی سياست‏های پولی ازسياستهای مالی درنظام اقتصادی کشور است که بانک مرکزی را ازحوزه تسلط مطلق دولت رها می‏کند و درنتيجه دولت نمی‏تواند به ميل خود وبه هر ميزانی که تشخيص می‏دهد به انتشار پول به منظورتامين کسر بودجه روی آورد. بانک مرکزی مسئول حفظ ارزش پول ملی از طريق مبارزه با تورم است.
دگرگونی ساختار نظام مالياتی
نظام مالياتی افغا نستان در زمينه تامين درآمد برای دولت و تعديل توزيع ثروت و درآمدها، شديدا ناکارآمد ومشکل آفرین بوده ونرخ فرارمالياتی درافغا نستان بالا است. برای اسفاده بهترازنظام مالياتی بايد ساختارهای آن دگرگون شود. برای اين کارازيکسو بايد درنظام جمع آوری اطلاعات وسيستم عملكرد مالياتی بارويكردبه ابزارها ونرمافزارهای پيشرفته تغييرصورت گيردوازسوی ديگرلازم است به سمت يك سيستم يكپارچه اخذ ماليات،يكسان سازی سياستها ومقررات دروضع انواع ماليا ت، عوارض وهماهنگ كردن بخشهای مختلف اقتصادی وتمركز آن تحت يك مديريت كارآمد حرکت کرد.
بخش بزرگی از نهادهای اقتصادی کشور، به ويژه بنيادها،. همه نهاد های اقتصادی و تولیدی مکلف به پرداخت مالیات شوند.
6. شفاف‏ سازی ومبارزه با فساد
فساد اقتصادی درکشورما ابعاد گسترده‏ای دارد واقتصاد زيرزمينی بخش قابل توجهی ازفعاليت‏های اقتصادی کشوررا تشکيل می‏دهد. يکی ازعوامل موثر درشکل‏گيری بهره برداری اضافی، اقتصاد زيرزمينی و فساد،عدم شفافيت فعاليتهای اقتصادی است.برای مقابله با اين پديده‏ها، دولت بايد ملزم شود که اطلاعات شفاف درمورد فعاليت‏های اقتصادی انتشاردهد وامکان نظارت رسانه‏ها واتحاديه‏ها،مجامع صنفی وسازمانهای غيردولتی برفعاليت‏های اقتصادی دولت ودولت‏مردان را فراهم سازد.

7. پيوند با اقتصاد جهانی
در جهان بهم پيوسته ودرهم تنيده، توسعه صرف درون‏زا مفهوم خود را ازدست داده است. درشرايط کنونی بدون پيوند با اقتصاد جهانی وبهره گرفتن ازفرصت‏ها وامکاناتی که درسطح جهان وجود دارد،نمیتوان به توسعه پايداردست يافت.
پيوند با اقتصاد جهانی به معنی وابستگی سياسی به اين ويا آن کشورويا نا دیده گرفتن اقتصاد ملی به سود شرکت‏های فرامليتی نيست، بلکه بهره گرفتن ازامکانات جهانی برای پی ريزی اقتصاد مولد،پويا وتامين رشد اقتصادی بالا است. پيوند با اقتصاد جهانی برای کشورما هم تهدید می آفریند وهم فرصت آفريند.بايدکوشيد که عوامل تهدید را برطرف وازفرصتها بيشترين بهره را گرفت.
پيوند با اقتصاد جهانی بايد درراستای جذب سرمايه خارجی وتکنولوژی پيشرفته،ارتقای کيفيت توليدات داخلی،بالا بردن بهره‏ دهی توليد وپيدا کردن بازاربرای توليدات داخل باشد. کشورما عمدتا مصرف کننده کالاهای غربی عمدتا چينی وپا کستانی است.اين مناسبات بايد دگرگون شود وسهم اقتصاد کشورما دراقتصاد جهانی افزايش يابد. پيوند بااقتصادجهانی تنها درسايه اتخاذ سياست تنش‏زدائی واعتمادآفرينی درمنطقه ودرسطح جهان امکان پذير است.
برنامه اجتماعی
تامين اجتماعی
فقر، بيکاری و شکاف طبقاتی يکی از معضلات جدی جامعه ما است. برای غلبه بر فقر، بيکاری وشکاف طبقاتی لازم است که رشد اقتصادی بالا تامين گردد و برنامه معين برای غلبه بر اين معضلات به اجرا درآيد. برای فقرزدائی و اشتغال زائی و کاستن از فاصله فقر و ثروت لازم است:
ـ فضای کسب وکاربهبود يابد.
ـ اقشار آسيب‏پذير« ناشی از جنگهای تحمیلی» جامعه شناسائی شود. این شناسائی به هدف رسانیدن کمک به سمت گروههای آسيب پذيرونيازمند جامعه صورت بگیرد.
ـ توسعه کارآفرينی وتوانمند سازی اقشارکم درآمد جامعه دردستور وظایف قرار گيرد.
ـ به توسعه مناطق روستائی ومحروم کشوربه منظور رفع عدم تعادل‏های منطقه‏ای توجه شود.
ـ بيمه همگانی درسطح کشورگسترش يابد وازگروه‏های آسيب‏پذير درزمينه بهداشت عمومی،آموزش وداشتن حداقل سر پناه قابل قبول حمايت شود.
ـ زنان سرپرست خانواروافرادتحت تکفل آنان که به لحاظ اقتصادى وحمايتهاى خانوادگى آسيب پذيرند،تحت پوشش خدمات تامين اجتماعى ودراولويت برنامه هاى خدماتى، بهداشتى ـ درمانى وتوانمند سازى قرارگيرند.
ـ نظام جامع، فراگيروکارآمد تامين اجتماعی تدوين وبه اجرا گذاشته شود.
ـ سیاستهای مالیاتی، مالی، بودجه گذاری در جهت تأمین منافع محرومان جامعه و کاستن از فاصله بین فقروثروت اتخاذ گردد و اهرم مالیاتی برای جلوگیری ازتمرکزفوقالعاده ثروت وقدرت اقتصادی دردست عده ای معدود به کارگرفته شود.
ـ امکان سازمانیابی لايه‏های فرودست جامعه فراهم آید تا آنها بتوانند به طورمتشکل ازمنافع صنفی وطبقاتی خود دفاع کنند.

حقوق کارگران وزحمت کشان و مزد ورکاران
جنبش عیاران دفاع ازحقوق ومنافع اقتصادی واجتماعی کارگران، مزدبگیران وزحمتکشان یدی وفکری وارتقا همه جانبه شرایط زندگی، سازمانيابی و فعال کردن آنها را جزء اولویت های برنامه ئی خود می‏داند و برای عملی کردن برنامه زير تلاش می‏کند:
ـ تشکیل سندیکاهای مستقل ودمکراتیک کارگری،گسترش وارتقا کمی وکیفی تشکل‏های کارگری وتثبیت حقوق کامل سندیکائی.
ـ به رسميت شناختن حق اعتصاب کارگران و حق انعقاد قراردادهای دسته جمعی.
ـ تضمین امنیت شغلی واجتماعی کارگران و زحمت کشان ولغو قراردادهای موقت کاردرمشاغلی که ماهیت مستمروطولانی دارند.
ـ افزایش مناسب دستمزد و مزایای نقدی وغیر نقدی کارگران وافزایش قدرت خرید آنان.
ـ لغو کار کودکان.
ـ رفع تبعيض دراستخدام واخراج،ارتقا شغل وحقوق ومزاياى کاربين زن ومرد،پرداخت دستمزد برابر براى کاربرابرو فراهم آوردن منابع، امکانات و فرصتهاى شغلى برابر برای زنان ومردان.
ـ تامین اجتماعی همه جانبه وفراگیر شامل بیمه‏های درمانی، بیکاری، علیل ضعف نا توانی وبازنشستگی برای کارگران و زحمت کشان و خانواده‏های آنان.
ـ افزایش کنترل واعمال نظارت برچگونگی رعایت حقوق کاروایمنی وسایل ومحل‏های کاربه منظورحفظ ایمنی وسلامت کارگران وزحمت کشان.
ـ کمک به تشکیل وگسترش تعاونیهای مسکن ومصرف کارگری از طریق اعطای زمین و تسهیلات، دمکراتیزه و کار آمد کردن سازمان تامین اجتماعی، واگذار کردن اداره امور صندوق‏های بازنشستگی به اتحادیه‏های کارمندی و کارگری.
ـ فراهم آوردن حق اظهارنظرومشارکت کارگران وکارمندان درتصميم‏گيری‏های واحدهای توليدی ازطريق اتحادیه ‏های صنفی.

حقوق زنان
زنان درکشورما به خاطر فرهنگ مردسالاری و حاکميت اسلامی تحت ستم شديدی قراردارند. تامين برابر حقوقی زن و مرد يکی ازپايه‏های اصلی برنامه جنبش عیاران است. برای تامين حقوق زنان:
ـ قانون اساسى، قوانين مدنى، کيفرى وجزايى، بايد براى تمامى زنان کشوردرهمه زمينه ها حقوق برابر با مردان را تضمين کنند. شرط لازم براى رسيدن به اين هدف جدايى قوانين از اصول و احکام مذهبى وانطباق آنها با اسناد بين المللى به ويژه اعلاميه جهانى حقوق بشر،ميثاق بين المللى حقوق مدنى وسياسى ومنشورملل متحد است.
ـ الحاق بدون قيد وشرط دولت افغانستان به کنوانسيون حذف کليه اشکال تبعيض عليه زنان و اجراى مفاد قطعنامه مجمع عمومى سازمان ملل متحد(اعلاميه منع خشونت عليه زنان)، اقدام ضرورى در راه تامين برابرى حقوقى ومنع خشونت عليه زنان است.
ـ قانون موظف است با هرگونه اعمال "خشونت عليه زنان" درحوزه هاى خصوصى وعمومى مقابله کند. خريد و فروش، تجاوزوسوء استفاده جنسى اززنان وکودکان به هرشکل وهرنام بايد تحت پيگرد قانونى قرارگيرد. قوانينى که آزار واذيت روحى، جسمى وجنسى زنان و کودکان را امکان پذير میسازند، بايد لغووکليه اشکال خشونت عليه زنان و کودکان ممنوع گردند.براى دفاع اززنان وکودکان که مورد انواع خشونت قرارمیگيرند،بايد تمهيدات قانونى وحمايتى، ودرصورت لزوم خدمات درمانى و آموزشى و اسکان آنها درخانه هاى امن پيشبينى شود.
ـ قوانين خانواده وازدواج،بايد آزادى وبرابرى کامل زن ومرددرامرازدواج و طلاق را تضمين نمايند،ومشارکت ومسئوليت آنها را درتمامى امورو شئونات خانواده تامين کنند. ممنوعيت ازدواج درسنين کودکى اکيداً اجرا شود وحداقل سن ازدواج
۱۸ سال تعيين گردد. زن و مرد دررابطه با سرپرستى فرزند،ارث ودارايى حقوق برابرداشته باشند.
ـ دولت بايد براى "توانمند سازى" زنان، تامين حقوق شهروندى، استقلال اقتصادى ومالى واعتلاى فردى آنان تمهيدات معين و مناسبى درعرصه هاى مختلف فرهنگى،آموزشى، بهداشتى ـ درمانى، اقتصادى، سياسى و تشکيل و تقويت نهادها و تشکلات خاص زنان، اتخاذ کند.
ـ حق برابرزنان ومردان ، دسترسى واستفاده ازکليه منابع،امکانات،فرصتها وفضاهاى اجتماعى،آموزشى ومهارتى،بهدا شتى، ورزشى،فرهنگى وهنرى ازابتداى تولدبايد تضمين گردد.مامخالف هرگونه جدائى جنسى اجبارى دراين عرصه هائيم.
ـ ستر وآرايش امرى فردى است وهيچ زنى نبايدبه اجبارواداربه استفاده ويا منع استفاده ازپوشش وآرايش خاصى شود. مشروط برآنکه به ارشهای انسانی وسنتی جامعه ما صدمه نرساند.این مطلب درقسمت زن ومرد یک سان قابل تطبیق است.
ـ درتمامى عرصه هاى فعاليت،رقابت ومشارکت سياسى، زنان بايد ازحقوق برابر با مردان برخوردار باشند. براى مقابله با تضئيقاتى که درمشارکت سياسى واجتماعى زنان تاکنون وجودداشته است مامعتقديم که دريک دوره انتقالى سياستهاى ((اجباری))بشکل امتيازمثبت براى زنان درنظرگرفته شود.زنان بايدبتوانند براى احرازعالیترين مقامهاى سياسى، قضايى ، دولتى وغير دولتى درسطح ملى وبين المللى نامزد شوند.
ـ "سازمانهاى غيردولتى زنان" براى ارتقاء موقعيت، توانمندسازى، وکسب مطالبات زنان تلاش میکنند. ماازشکل گيرى، گسترش وتحکيم اين نهادها،وهمچنين حرکات وجنبشهاى مستقل زنان حمايت میکنيم وتقويت آنها را به سود تامين حقوق ومطالبات زنان وگسترش دموکراسى میدانيم.ماتقويت ارتباط وهمپيوندى شبکه هاى سازمانهاى غيردولتى افغا نستان با ساز مانهاى غيردولتى درسطح منطقه ودرسطح جهان را امرى مُؤثروضرورى درپيشبرد اهداف وپيروزى جنبش زنان میدانيم.

حقوق جوانان
اکثريت جامعه ما را جوانان تشکيل میدهند. درصورت تأمین خواستها وتمایلات آنها،جامعه جوان کشورمیتواند به عنوان نیروی محرکه قدرتمند درعرصه تولید، علم ،تحقیق وسیاست عمل کند وکشورما را با گامهای بلندی جلوببرد.جامعه ما بايد بتواند جوانان خود را شاداب، با فرهنگ و اميدواربپروراند. دراين رابطه:
ـ ما برتامين آزادی‏های فردی واجتماعی جوانان وفراهم آوردن فضای مساعد برای شادابی جوانان تاکيد داريم.
ـ ما ازنوآوری، نوجوئی وسبكهای جديد جوانان درزندگی،آزادی انتخاب پوشش وتنوع درميان جوانان حمايت میکنيم.
ـ پديده مد درميان نسل جوان جامعه نوعی تلاش برای بازتوليد هويت فردی واجتماعی وبيانگر تفاوت جوان با ديگر گروه‏های سنتی جامعه است. پيروی ازمد وگرايش به زيبائی می‏تواند تاثيرات مثبت درشادی، نشاط ونوگرائی درميان نسل جوان كشوربگذارد وزندگی آنها را ازيكنواختی خارج كند واحساس تازه شدن وامروزی بودن را به آنها بدهد. ماازچنين گرايشی درجامعه حمايت ودرعين حال برضرورت محورمصرف‏ مقابله با فرهنگ ازمود افتاده،غیرضروری وکهنه تاکيد میکنيم.
ـ بايد امکان دسترسی جوانان همه اقشاروطبقات ومناطق به فضای مجاز را فراهم کرد، آزادی مبادله اطلاعات را تامين نمود و ازمسدود سازی سايت‏ها ووبلاگ‏ها اجتناب ورزيد.
ـ اکثريت جامعه ما را جوانان تشکيل میدهند درحاليکه قدرت، سياست وفرهنگ دردست اقليت ميان‏سال وکهن‏سال جامعه قرار دارد که می‏خواهد فرهنگ وسبک زندگی خود را براکثريت جمعيت جوان تحميل کند. برای غلبه براين شکاف بايد سياست جوان‏گرائی را درحوزه‏های مختلف پيش برد.
ـ جوانان بايد دربرنامه هائی كه به مسائل آنها مربوط میشوند، مشارکت داده ‏شوند.
ـ بايد سازمان‏های غيردولتی جوانان را تقويت وراه را برای مشارکت آنها درامورجامعه ازطريق اين سازمان‏ها بازکرد.
ـ ما برايجاد فضاهای لازم برای گذران اوقات فراغت جوانان برای حفظ سلامت روحی وجسمی تاکيد داريم وبرآنيم که به نيازهای جوانان درحوزه ورزش،سیاحت، آموزش، تفريح، روابط سالم ، تنوع طلبی، نوجوئی، استقلال طلبی، هويت يابی بايد توجه جدی صورت گيرد.
ـ اعتياد دربين جوانان ابعاد گسترده‏ای پيدا کرده و به يک معضل اجتماعی تبديل شده است. نگاه به معتاد به عنوان انظبات نا پذیری درجامعه ونيزدرميان مسئولين كشوربايد تغييركند و به فرد معتاد به عنوان يك بيماربرخورد شود وبه درمانش همت گذاشته شود. برای پيش‏گيری ازاعتياد جوانان بايد امكان اشتغال، آموزش وتفريح فراهم شود، روحيه اميد به آينده تقويت گردد، امنيت اجتماعی و فضای خلاقيت، رشد و پيشرفت درزندگی اجتماعی درميان نسل جوان كشورتامين شود.

غلبه برتبعیض ملی
کشور ما از بحران تبعیض ملی دیرینه‏ای رنج می‏برد و با چالش‏های متعددی روبرو است. منشا این بحران مزمن را می باید درچشم فروبستن برویژگی تنوع قومی دیرینه افغانها درجریان گذارکشورازجامعه سنتی به جامعه مدرن جستجو کرد.
غلبه برتبعیض ملی درافغانستان ، موضوعی است ازدیر بازبه این طرف مطرح است که بدون تحقق آن، دموکراسی درافغا نستان برقرارنخواهد شد. ازمیان برداشتن هرگونه نابرابری ملی ازجمله شرایط ضروری گذاربه دموکراسی وتوسعه است. امریکپارچگی کشوروهمبستگی ووحدت افغانستان یکپارچه ومتحد، درگروتامین وتضمین برابرحقوقی همه مؤلفه‏های ملی تشکیل دهنده ملت افغانستان قراردارد. رفع تبعیض ملی افغا نستان وایجادافغانستان همبسته ودموکراتیک، تنها بربستراشتراکات تاریخی نیرومند بین افغانها صورت پذیراست و درآمیختگی وهم سرنوشتی کنونی همه آحاد ملت افغان میباشد میباید پشتوانه اصلی آن قرار بگیرد.
با چنین رویکردی به معضل تبعیض ملی درافغانستان است که جهات عمومی برنامه‏ای ما ترسیم می شود:
ـ ساختارسياسی مورد نظرما، نظام مبتنی برپارلمان است. پارلمان می‏بايد واقعيت مسئله تنوع ملی در افغا نستان را به گونه‏ مقتضی بازتاب دهد.
ـ ما ضمن اعتقاد به یکپارچگی افغا نستان وغلبه برتبعيض ملی در چهارچوپ افغا نستان دمکراتیک، برآنيم که استفاده از زوروخشونت درچالشهای ملی میبايد غيرمجازاعلام شود.
ـ درافغا نستان چند زبانی، هیچ زبانی رسمیت انحصاری ندارد وهمه آنها برابرحقوقند. اما زبان مشترکی درافغا نستان وجود دارد که اززمانهای طولانی عامل ارتباطی مردم این سرزمین بوده و شکوفایی آن مدیون خلاقیت همه فرهیختگان این سرزمین ازهرقوم وزبان بوده است. ما برآنیم که همه زبان‏های کشور دارای حقوق برابرهستند واعمال هیچگونه محدودیتی برسرراه شکوفایی آنهامجازنیست. دولت بربنیاد پارلمانی موظف میباشد که امکانات لازم برای جبران دهه‏ها سرکوب فرهنگی علیه زبان‏های غیردری وپشتوی کشوررا فراهم نماید.
ـ زبانهای پشتودری به مثابه زبان مشترک، زبان همه ارگان‏های نظام پارلمانی، زبان مکاتبات اداری بین ایالات با مرکز وبایکدیگرخواهدبود.مابرمشترک بودن زبانهای پشتوودری به عنوان تجلی تصمیم آزادانه واختیاری همه مردم کشورتاکيد داريم.
ـ درنظام پارلمانی، زبان اداری، آموزشی، فرهنگی و رسانه‏ائی هرایالتی همان زبانی است که اکثریت ساکنان آن، به آن تعلق دارند. زبان آموزش درمناطق ملی، زبان آن منطقه است و درکنار آن، تدریس زبان دری وپشتواجباری خواهد بود. اقلیت‏های ملی ساکن درمناطق ملی ازحق تحصیل به زبان مادری برخوردارند.

اهداف جنبش عیاران
1. جنبش عیاران مسئولیت آزادی کشوررا از چنگ بیگانگان عهده مند بوده در دفاع از تمامیت ارضی کشور در مقابل بیگانگان کمر همت بسته و حافظ ناموس وطن خود میباشند. خواهان دموکراسى، پيشرفت، عدالت اجتماعى به سوی مراحل اعتلائی و انکشافی است. صلح در مقياس ملى و بين المللى خواست بزرگ انسانها و ضامن اساسى موفقيت در راستاى آماجهاى فوق است. ما دفاع پيگير از استقلال کشور و منافع ملى را با دفاع از مناسبات برابرانه و برادرانه ميان همه ملل جهان پيوند میدهيم. جنبش عیاران مدافع حقوق بشراست وبرهمين پايه عليه هرگونه ستم ملى، طبقاتى، جنسى، نژادى، مذهبى وعقيدتى مبارزه میکند. درشرايط جهان امروزحفظ محيط زيست وممانعت از مداخلات زيانبار درطبيعت زيست يکى ازهدفهاى بزرگ بشريت است. اين هدف يکى از آماجهاى اصلى برنامه سياسى ما است.

2. به نظرما مبارزه طبقاتى امرى است عينى و واقعى.ما درمبارزه هاى که هم اکنون در نظام سرمايه دارى جهانى ميان کاروسرمايه درجريان است، دراردوى کارمبارزه مکنيم.
جامعه افغانی جامعه ئی تفکيک شده به طبقات گوناگون است. شکاف طبقاتى چنان است که گروهى صاحبان سرمايه و برخوردار ازرفاه بسيارهستند و درمقابل گروهى ديگر، يعنى کارگران ورنجبران زحمت کشان، بی بهره ازامکانات توليدى ومحروم ازيک زندگى انسانى هستند.جنبش عیاران، جامعه طبقاتى واين تبعيضات بيدادگرانه را مغايرشأن وشرف انسانى میداند وعليه آن پيگيرانه مبارزه میکند. برهمين پايه ما دفاع ازمنافع کارگران، زحمتکشان روستا، روشنفکران وهمه وکارورزان جسمى و فکرى جامعه معاصر را روح برنامه خود میدانيم.

3- ازآنجائى که زنان،جوانان،واقليتهاى ملى ومذهبى غالباً براى دستيابى به نيازهاى خود با موانع بيشترى روبروهستند ويا به طور کامل آماج ستم وتبعيض مضاعف هستند، ما دفاع ازمنافع ويژه اين گروههاى اجتماعى را رکن ديگر برنامه سياسى - اجتماعى خود میدانيم.
4- آزادى وحقوق بشر آماجهاى مقدم برنامه سياسى جنبش ما هستند. همه مردم بايد درانديشه واعتقاد، اعم ازاعتقاد سياسى، فلسفى، مذهبى، علمى وغيره، و درگفتار، نوشتن ودفاع از انديشه ها وباورهاى خود، کاملا آزاد باشند. ما مدافع جدايى دين ازدولت هستيم و هرگونه سيادت ايدئولوژيک وهرشکل ازديکتاتورى را ضد منافع مردم میدانيم.

5- جنبش عیارا ن حاکميت وقدرت را ناشى از اراده مردم میداند وبه مردمسالارى برپايه راى وانتخاب آزادانه مردم درتعيين دولت،به محدوديت زمانى قدرت،به تناوب وانتقال قانونى ومسالمت آميزآن، به حزبيت ونظام چندحزبى معتقد است.
6- ما معتقد به تلفيق دموکراسى سياسى و اقتصادى و اجتماعى هستيم. توزيع هر چه بيشتر قدرت در جامعه و مشارکت ودخالت مستقيم وآگاهانه مردم درحيات سياسى، اقتصادى واجتماعى، کنترل دولت ازطريق تقويت جامعه مدنى ونهادهاى سياسى، صنفى و دموکراتيک وجنبشهاى اجتماعى زنان، جوانان، محيط زيست و صلح لازمه بسط و ژرفش همه جانبه دموکراسى است و ما براى آن برجسته ترين مقام با ارزشى را قائل هستيم.

7 - به نظرما دموکراسى وعدالت اجتماعى درپيوند تنگاتنگ باهم قراردارند. تأمين عدالت اجتماعى پشتوانه دموکراسى ومناسبات صلح آميزدرجامعه است وتحقق گسترده عدالت اجتماعى درشرايط وجودوگسترش دموکراسى وحقوق دموکرا تيک مردم امکان پذير است.

ديدگاهها

براى توسعه وتجدد
10- درتاريخ صد سال اخير کشور ما از اخوان اول شروع الی اکنون همواره پيکارنوآوری وتجدد غلبه برعقب ماندگی وقرون اوستائیدر جریان بوده. با وجود کسب موفقيت هايى زود گذر در اين عرصه، هنوز معضل ديرپاى جامعه يعنى توسعه نيافتگى وسنتگرايى(( پیری ومریدی)) پا برجاست. عقبماندگى و سنتگرايى زمينه ساز استبداد سياسى و فلاکت مردم است. ما ضمن ارجگزارى به سنتهايى که به مثابه عوامل مثبت درانکشاف پیشرفت وتوسعه جامعه عمل میکنند، معتقديم پيکاربراى دموکراسى وعدالت اجتماعى درپيوند تنگاتنگ با مبارزه براى نوسازى فرهنگى و اجتماعى واقتصادى قراردارد.

حفظ محيط زيست

11- بحران زيست محيطى يکى از مهمترين مسائل در مقياس ملى و بين المللى است. در نتيجه رشد انفجارگونه جمعيت، رشد کنترل نشده درشهرها ی وصنعتی و بهره بردارى غارتگرانه توليد سرمايه دارى ازمنابع طبيعى، شرايط حيات درکره زمين مورد مخاطره جدى قرارگرفته است. درکشوما نيز به خاطر رشد انفجارگونه جمعيت بابت جنگهای طولانی و سياستهاى مخرب جمهورى اسلامى افغانستان، ودولتهای حامی اش مسئله محيط زيست به يک معضله جدى تبديل شده است. اقتصاد بازارِناب به خاطر منافع فردى و خودخواهانه، قادر به حل معضل محيط زيست نيست. بايد تخريب محيط زيست متوقف شود و کل روش توليد ومصرف به طور بنيادين دگرگون گردد وتکنولوژى جديد سازگار باطبيعت مورد استفاده قرارگيرد. بايد ازانتقال فعاليتها وفرآورد ههاى مضربراى محيط زيست به کشورهاى درحال رشد جلوگيرى شود واستعمارزيست محيطى پايان پذيرد.

زنان

12- در کشورما به خاطر فرهنگ مردسالارى که جمهورى اسلامى افغا نستان پاسدار و تشديد کننده آن است، زنان تحت ستم شديدى قراردارند و انسانهاى درجه دوم به حساب می آيند. مردسالارى در اساس مبتنى برستم برزنان وپايمال نمودن حقوق انسانى آنها وتضمين کننده قدرت مردان برزنان است. به نظرما بايد تمام قوانين ومقررات ضد زن ملغى گردد و ساختارهاى مردسالارانه درعرصه هاى گوناگون زندگى اجتماعى دگرگون شود و زن به منزلت، موقعيت وحقوق يکسان بامرد دست يابد. تأمين برابری حقوق زن ومرد يکى از پايه هاى دموکراسى وجامعه مدنى؛ در زمره ارکان اصلى حقوق بشر است. تأمين دموکراسى بدون تأمين حقوق زنان مفهومى ندارد. زنان براى تأمين برابرى حقوق اجتماعى وانسانى با مردان نيازمند تشکل مستقل زنان هستند.

مليتها
13-افغا نستان کشورى است که درآن مليتهاى مختلف زندگى میکنند. ما معتقد به برابرى وهمزيستى آزادانه و داوطلبانه مليتها درچارچوب يک کشورواحد وخواهان اختيارات سياسى، فرهنگى و اجتماعى وسيع براى مناطق مختلف کشوروبويژه مناطق سکونت اقليتهاى ملى هستيم.اشکال غيرمتمرکزاداره جامعه نظام پارلمانی را ضامن تأمين حقوق اقليتهاى ملى میدانيم. ما عليه برترىطلبى قومى، ملى و نژادى مبارزه میکنيم و براى تأمين حقوق اقليتهاى ملى میکوشيم.

جنبشها

 14- جنبش عیاران حمايت خود را ازايجاد وگسترش جنبشهاى ترقيخواهانه درهمه عرصه هاى زندگى اجتماعى اعلام میکند. ما معتقديم رشد روز افزون جنبشهاى فمينيستى،زيست محيطى و جوانان و ساير جنبشهاى اجتماعى درخدمت ودر جهت رشد فرهنگ دموکراسى وتعميق موازين حقوق بشردرجهان است.

منافع ملى ومناسبات بين المللى
15- جنبش عیاران مدافع پيگيرمنافع ملى واستقلال کشور در چارچوب مناسبات برابروبرادرانه با ديگرکشورهاى جهان است. مناسبات کشورهاى شمال با کشورهاى جنوب نابرابر،غارتگرانه وسلطه طلبانه است. اين مناسبات به تحکيم عقب ماندگی جنوب و تداوم حيات رژيمهاى مستبد و تشديد فقر منجر میشود.جنبش عیاران خواستار دگرگونى در اين مناسبات و برقرارى نظم واقعاً نوين برپايه برابرحقوقى کامل همه کشورهاست.
همبستگى بين المللى

16- ما مدافع همبستگى بين المللى دردفاع از صلح، محيط زيست، مبارزه عليه نظام اقتصادى غيرعادلانه جهان کنونى و سلطه طلبى کشورهاى پيشرفته سرمايه دارى و تلاش عمومى براى تحقق دموکراسى وعدالت اجتماعى هستيم وازمبارزات آزاديخواهانه و عدالتخواهانه مردم ساير کشورها حمايت میکنيم.

خصلت جنبش عیاران

17_ مامعتقد به جنبش همگانی سراسری ملی هستيم و بر پذيرش ايد یه هاى نو وتحول پذيرى جنبش تاکيد داريم. ما حق فعاليت گرايشهاى فکرى برمبناى ديدگاهها و آماجهاى عام وآزادى بيان اعضا در درون وبيرون ازتشکيلات را به رسميت میشناسيم و وجود تنوع فکرى و وحدت عمل درجنبش را يک امر ضرورى تلقى میکنيم.ما میکوشيم نيروهاى جنبش اطراف خواست همگانی ملی متحدانه عمل نمایند. ما برهمزيستى گرايشهاى فکرى وسياسى مختلف دراشکال گوناگون ازجمله درتشکل قانونى فراکسيون به جاى طرد وانشعاب تکيه مینماييم.

با احترام

 

 

++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++

 

قسمت دوم:

بعضاً شخصیت ها«خر،مراد» خویش را به حیث دلدل مراد معرفی مینمایند ورنه مردم میدانند.این خرازنسل همان خری است که پالانش زری شده بود.          پیاده سازی تئوری«جورج پولیا» که درقسمت اول مفصلاً توضح گردیده است کلید حل مسائل تاریخی،سیاسی،اقتصادی،نظامی وپروبلم های اجتماعی وفرهنگی مردم زجردیده وبلا کشیدۀ افغانستان به شمارمیرود.چرا؟

1- فهمیدن ودرک مساله

افغانستان((جدا شده ازپیکرۀ خراسان پهناور))درزمان تصدی امیرعبد الرحمن خان،میان امپراطوری تزارروس و بریتانیای کبیروقت به حیث  منطقۀ حایل. قریب به نیم قرن است که افتیده درمیان،جنگ دودوآتش وخون نفت وگاز.خط کشیهای تصنعی،استعماری،چهاراطراف افغانستان کنونی.

این خط ها همه خط قرمز است

ایرانه خو بجایش بمان

  شرق دیورند شمال ترمز است

 زخمی است ناسور.چون طفل معیوب زاده شده به دامان مادر،مادری که همیش بسوزد وبسازد.              

2-تهیه طرحی برای حل مسئله

کدام مسئله؟

تداوم جنگ خودش یک مسئلۀ لا ینحل است وبایدکه مبدل به صلح گردد.

 

جنبش عیاران یگانه بدیل جنبش چپ

وضعیت نظامی ،سیاسی واقتصادی افغانستان،درتور«جال» اختلافات،زبانی عقیدتی،سمتی،وچهره قصداً گره زده شده است وآنرا چنان کور گره زده اند که حتی به دندان باز نمی گردد.تکیه برجامعۀ جهانی((ابرقدرتها)) گویا که همیش ناجی ملت ها بوده اند.به گونۀ دیگرسواربرخرمراد خودش،صفحۀ جدید تاریخ سیاه را برای ما بازگذاشته اند.  گویا که کشورمان!چون درخت استاده درگوشۀ هرسگی آمده لنگ بالا کرده ریده است ورفته است.

بگذارکه علاقه مندان تجاوزنظامی اتحاد شوروی،ازما آزرده شوند. بگذارکه مخالفین سباست مصالحۀ ملی((حزب وطن))برما ایراد بگیرند. بگذارکه طر فداران حمله آی اس آی پاکستان((طالبان)) نبشتۀ هذارا برخود دیوارنم زده حساب نمایند.بگذارکه حاکمیت موجود((بن))تحت نظرایالات متحدۀ امریکا،بیان هرکلمه را چون خنجردرقلب خود حساب نمایند.

چارۀ جزازبیان حقیقت چیزی دیگری نیست فقط اعتراف به اشتباه وتعریف حقیقی ازدشمن است کلمۀ دیگری نمیتواند ما را به مقام انسانیت نزدیک بسازد.

تصویریعقوب لیث صفار،سواربراسپ پیروزی، بیان گرآن است که اگرآزاد هستی،انسان هستی،اگرآزادی ات را بدست آوردی،انسانیت خودرابه اثبات رسانیده ای.کشوریکه زعمایش معاش مستمری بگیرند.

بخوانش،مزدوربیگـــانه

بگویش دشمن داخل خانه

یعقوب لیث صفار،حق خود((زبان)) اریائی را هنگامی بدست آورد که متکی به ارادۀ خود گشت.توانست آنچه را که درمخیله اش خطور کرده بود درعمل پیاده نماید.

روح عیاران روح وارادۀ ملت است،روح آزاده گی،روح عشق به انسان،روح به پا استادن،روح به پای خودرفتن به سوی هدف،روح بدست آوردن هدف وتسخیرکردن آن هدف،به نفع ملت است.وترویج آن به نفع آدمیت.

تن آدمی شریف است به جان آدمیت

نه همین لباس زیبا ست نشان آدمیت

اگرآدمی به چشم است وگوش وبینی

چه میان نقش دیوار ومیان آدمیبت

خورخواب وخشم وشهوت شغب است جهل وظلمت

حیوان خبر ندارند زجهان آدمیت

درحقیت آدمی باش وگرنه مرغ باشد

همین سخن گوید به زبان آدمیت

مگرآدمی نبودی اسیردیو ماندی

که فرشته ره ندارد به مقام آدمیت

اگراین درنده خویی زطبعیت بمیرد

همه عمر زنده باشی به روان آدمیت

رسد آدمی که به جای که جز خدا نباشد

بنگر که تاچه حد است مکان آدمیت

طیران مرغ دیدی توزپای شهوت

به درآی تا بینی طیران آدمیت

نه بیان فضل تو کردم که نصیحت تو گفتم

هم ازآدمی شنیدیم بیان آدمیت

اگریعقوب لیث نبودی حرفی ازخود به زبان نداشتی، اگر یعقوب لیث نبودی،اگریعقوب لیث صفار نداشتی، کتاب خواجه حافظ  شیرازی نداشتی، اگر یعقوب  لیث صفارنداشتی،خمرخیام این فیلسوف وستاره شناس نداشتی وازبرکتش،انسان امروزی تا به فاصله های کیهانی به فضا رفته اند ومیروند.

همه عمر زنده باشی به روان آدمیت

رسد آدمی به جای که جز خدا نباشد

 اگریعقوب لیث نبودی حرفی ازسعدی،نشنیدی،اگریعقوب لیث نبودی،فردوسی دروصف شاهان جهان ((سلطان ))غزنه نداشتی،وایران امروزگوید که ایران ملت است ایران دروجود فردوسی با عزت است.اگریعقوب لیث نداشتی،مولانا جلا ل الدین بلخ ازقونیه سربه فلک نمی کشید،چه بسا که نام عاشقان وعارفان درتارک تاریخ ثبت گردیده است. اگریعقوب لیث نبودی،بیدل این محبوب دلها، مرزایی را به نام غالب ازجهان پهناورهند به معرفی نمی گرفتی،اگریعقوب لیث نبودی،کی میتوانست اقبال لاهوری؟،سرود میهنی بسازد برای پاکستان.چه رسد که نام ازشعرای زن،درگذشته وموجود، درسر زبان ها می بود.نویسنده گان، شاعران این خنیا گران،عزت وفرهنگ وشرف آدمیت،تاریخ آفرینان وتاریخ سازان،شعرای حماسی،میهنی،انقلابی، مردمی،را درهند،پاکستان درایران وعراق تاجکستان  بلخ وبخارا وثمرقند ونیشاپور،شیرازوغیره موجود می بود.

چرا امروزما میگوییم که((جنبش عیاران یگانه بدیل جنبش چپ)) بخاطریکه درکالبد جنبش عیاران روح خدمت به انسانیت ودفاع ازموقف آدمیت درآمده است وبه آزاده گی وآزاد اندیشی تأکید می ورزد.

تن آدمی شریف است به جان آدمیت

نه همین لباس زیبا ست نشان آدمیت

 تشکلات سیاسی وسازمانی دیروز((بنیاد گرایی))به ظاهرچپ انقلابی،وراست افراطی که درپیشانی اش،شعارانترنا سیونا لیزم((پرولیتری)) و((اخوان المسلمین)) حک گردیده بود.خلاف تمامی((عرف))جهان بینی های قبول شده، درکالبد این تشکلات روح کثیف جنگ سرد دمیده بود.تأثیرکثیرا لبعدی اش تا به امروز دامن گیرملیون ها انسان بی دفاع کشورمان گردیده است.کشوریکه مردمش را حاکمیتش کشته است،کشوریکه مردمش درسراسر جهان ازحرمت موقف انسان بی بهره شده اند. کشوریکه مردمش،برای نجاتش ازمرک حتمی درکام نهنگ ها درابحار فرومیروند.

انتخاب نمادهای مناسب

جنبش عیاران بدیل جنبش چپ

مشخص کردن اطلاعات داده شده مورد احتیاج و خواسته شده؛

«رادی» و«جوانمردی»،نمادي ازشكوه فرهنگ آريايي - تاریخی

« رادی » و « جوانمردی» ، نمادي ازشكوه فرهنگ آريايي

دکتورشمس الحق آریانفر

آريائيان والاتباروفرهيخته همچنان كه فرهنگ ومدنيت عظيمي رابه جهان عرضه داشتند ، در زمينۀ ارزش هاي معنوي واجتماعي واخلاقي نيزاصل هاوشيوه هاي راتسجيل نمودندو به ميراث گذاشتند كه تاهنوزمايه مباهات بشري و موردكاربرد جوامع انساني، در راستاي عز وشكوه وبالندگي آریائیان است. رادي وجوانمردي يكي از اين شیوه ها واصل هاست.

رادي سنت شكوهنده آريايي است وبرخاسته ازسرزمين باستاني آرینزمين است كه تمام خطۀ خاور وحتي اروپا را درنورديد.

“رادی“ كه به نام هاي “جوانمردي“ عياري“ فتوت“ كاكه گري“ از روزگار باستان تاامروز ادامه دارد ،مجموعۀ است ازكنش ها وباورهاي درراستايي:ايثار ،فداكاري ،ازخودگذري ،خدمت به همنوع، غريب نوازي وپاسداري ازارزشهاي انساني.

رادمردان آريانااين سنت وشيوه رادرساختار تشكيلات عياري درخراسان كهن ادامه دادند. سازمان عياري ،رئيس وسرهنگ داشت؛آدابي خاص براي پذيرش ومراتب ولباس ويژه داشت.كاركردوحتي لحن صحبت وواژۀ هاي كاربردي ايشان دربرخي موارد متفاوت بودكه تاهنوز اين ويژه گي محسوس وقابل درك است .راهيان اين تشكيلات دركشورهاي مختلف بنام هاي راد، جوانمرد عيار ،فتي ،اخي، الفته ،كاكه وغيره خوانده ميشد.

رادي وجوانمردي بعنوان سنت جليل آريايي، وعياران وجوانمردان بحيث مردان آزاده،هميشه موردستايش وتجليل جامعه بوده اند که درفرهنگ وادب فارسي - دري ،بازتاب پرحرمت وباهیمنه اين سنت چشم گيراست.فردوسي طوسي ميگويد:

همه مردمي بايد آيين تو همه رادي و راستي دین تو

جوانمردي وراستي پيشه كن همـــه مـــرد می اندرانديشه كن

اسدي طوسي گفته است:

بهين رادي آنكه بي در د وخشم ببخشي نداري به پاداش چشم

جو از داد پرداختي راد باش وزين هردو پيوسته آزاد بــــــاش

ناصر خسروگفته است:

گرهمي خواهی اين به عقل خويش كنند هوشيــــار نــد و جلــد و عـيـــــــارانـــــد

حافظ می گوید:

زان طره پرپيچ وخــــــم سهل است اگر بينم ستم

ازبند وزنجيرش چه غم هركس كــه عيـــــاري كند

خامي وساده دلی شیوه جانبازان نيست خبــــری ازبــــر آن دلبـــر عیار بیار

باين يادكرد ،درنگي داريم برماهيت وپيشنه رادي وجوانمردي به عنوان ميراث وسنت سترگ نياكان فرهيخته ماوفرهنگ گسترده وغنامند آريايي.

ماهیت جوانمردی

جوانمردان افرادي بودند باخصايل وفضايل بايسته، صاحب اخلاق والاي فردي واجتماعي ،يارمظلومان، جسور دربرابر ظالمان ،دليرو باشهامت ووفادار به عهد.

درايران قديم طبقه یی بودند بنام « سواران» كه فرزندان خاندان هاي ويژۀ آريايي وهمه اهل شمشیروجنگ آوري وپهلواني بودند.

یک «سوار» بايدچند خصوصيت رادارا مي بود:عضوخانواده خاص آریایی می بود،،نامش درديوان دولتي می بود، شجاع ،راست گو ، صاحب هنر ،سلحشور وجوانمرد می بود. درصفت اين سوار ياجوانمرد آریایی آمده است:

بايد ازهموطن وهم كيش خوددفاع كند . اگركس به او پناه آرد، اورا پناه دهد وجانش رادرراه پاس جوار وحفظ پناه آورنده نثاركند،سخي وكريم باشد، به ناموس كسي دست درازي نكند ،بلكه دست ودل وچشم وزبان او پاك باشد، قولش درست باشد.(1)

دانشمند فرزانه مهرداد بهار دراين زمينه مي گويد:

“دلیري، پارسايي ،مهرورزيدن ،برسرقول ايستادن ، شيكبابودن ،به شب بيدار ماندن ومردمان راپاسداري كردن، از خصوصيات مشترك پهلواني وعياري است.(2)

پرويزناتل خانلري به استناد داستان سمك عيار که به همت ايشان چاپ گرديد،اصول اخلاقي عياري راچنين برمي شمارد:

“رازداري، راستي ،ياري درماندگان ،عفت ،فداكاري ،بي نيازي ، دوست دوست ودشمن دشمن، برادر خواندگي وخواهر خواندگي (3).

درقابوس نامه آمده است ...اصل جوان مردي سه چيز است يكي آنكه هرچه بگويي بكني وديگر آن كه خلاف راستي نگويي ،سوم آن كه شكيب راكاربندي ،زيرا كه هرصفتي كه تعلق داردبه جوان مردي به زير آن سه چيز است.(4)

خصايل جوانمردي اصلی بودكه ، بايدهمه اقشار وطبقات باآن مجهزمي بودند، ولي جوانمردي هرطبقه متفاوت بود .عياران به گونه يي، بازاريان به گونۀ وصوفيان به طريق ديگر ،عياري داشتند. درقابوسنامه درشرح جوانمردي عياران آمده است:

“بدان كه جوان مردي عيار آن بودكه او را ازآن چندگونه هنربود؛ يكي آن كه دلير ومردانه وشكيبا بودبه هركاري وصادق الوعد وپاك عورت وپاك دل بود وزيان كسي به سود خويش نكند وزيان خودازدوستان روادارد وبراسيران دست نكشد واسيران وبيچارگان را ياري دهد وبدبدكنان ازنيكان بازدارد وراست شنود ،چنان كه راست بگويد وداد ازتن خود بدهدوبرآن سفره كه نان خورد، بدنكندونيكي رابدي مكافات نكند واززنان ننك دارد وبلا راراحت بيند وچون نيك بنگري بازگشت اين همه بدان سه چيز است كه يادگرديم.(5)

باظهوراسلام بازتاب وحضور خصايل جوانمردي رادردين اسلام ودرعملكرد مسلمانان شاهدهستيم .درين زمينه ازپيامبراسلام چنين روايت است.

رسول خداگفت: جوانمردي امت مرا ده علامت است. گفتند: اي رسول خدا آن علامت ها كدام است ؟ فرمود: راست گويي، وفاي به عهد واداي امانت، ترك دروغ گويي ، بخشودن بريتيم ،دست گيري سائل، بخشيدن آنچه رسيده است، بسياري احسان ،خواندن ميهمان وسرهمۀ آن ها حياست“(6)

جوان مردي بااين خصوصيات داري مكتب خاص بود ومانند تصوف ،سلسله مراتب وشرايط داشت كه جوانمردان به آن سخت پاي بندبودند.

این یادکردهانشان میدهد که رادی ، جوانمردی وعیاری سنت بایسته وخصیصه ارجناکی بوده است که آریائیان برآن باورمند وعامل بوده اند.

پيشنۀ رادي وجوانمردي

پژوهشگران پيشنۀ رادي وجوانمردي را به دورۀ مهرپرستي گره مي زنند.

مهرداد بهار درين زمينه مي نويسد: اگرآيين عياري - پهلواني ازسويي به آئين جوانمردي دوران اشكاني وازسوي ديگر باائين مهر پيوند داشته باشد ، بايدمعتقد شدكه ميان آيين مهر وجوانمردي پيوند تاريخي وفكري وجوددارد گسترش جهاني آيين مهر نيز به دور ۀ اشكانيان بوده است“(7)

به استناد اين قول پيوند جوانمردي باآيين مهر تسجيل مي گردد .اگر مهرپرستي دردورۀ اشكانيان جهاني شد ،مي دانيم ،كه اين آيين ازكهنترين باورهاي بشري است و قدامت آن به قبل ازپيدايش زردشت مي رسد.

بعدازمهر پرستي قديم؛ فرهنگ هاي بازمانده از آريائيان ،فرهنگ هاي اوستائي وودايي است كه درحوزۀ تمدن آريايي: افغانستان ،ايران تاجيكستان آسياي ميانه وشبه قارۀ هند،بالنده گردید. اگر رادی با مهر پرستی پیوندی دارد ،درین جستار وابستگی آن را با فرهنگ اوستایی و ودایی به شناسایی می آریم.

رادی درفرهنگ اوستايي

واژۀ رادي دراوستابگونۀ راتی ratiآمده است ازمصدر ra كه به معني بخشيدن ودادن است . دربرابرآن اراتي arati باحرف نفي ( a)بمعني نارادي وناجوانمردي ولئامت است.دراوستا فرشته یی وجوددارد بنام «راتا» كه پاسبان رادي، دهش وجوانمردي است.(8)

اين يادكرد نشان ميدهد كه رادي ازباورهاي وكنش هاي آغازين وبايسته آريائيان بوده كه به دستور كيش مزدايي به آن عمل مي كرده اند.درهمين رابطه پورداود ميگويد:

شك نيست كه رادي ايرانيان ازاوستاونوشته هاي ديني پهلوي سرچشمه يافته ودرهمه دوران تاريخي رودي ازرادي ازدست باز ودل پاك آنان روان بود.آن چنان كه شماري ازمستمندان وارزانيان ازين رود مينوي سيراب وبرخوردار بوده اند.(9)

پورداود كه اوستا راترجمه نموده و به تمام محتويات آن آگاهست به استناد اوستا،مي نويسد:

ازگاثاها بخوبي پيداست كه سرايندۀ اين سرودها،خودمردي است رادمنش وبزرگوار:گذشته ازين كه مانند ايرانيان باستان دلير وبلندهمت است، ازصفت ايزدي جوانمردي هم بهره وراست.(۱۰)

نگرشی برمتن اوستا واصول آيين زردشت، مي تواند برهان مشخص پارینگی رادی وجوانمردی باشد.چه رادي وجوانمردي چنان باآئين مزدايي پيوسته كه بيشترگناهان بايد باداد ودهش جبران می شودنه با پتت(توبه) ونماز. يعني گناه بايد طوري جبران شود تاازان سودي بديگران رسيد.

دربخشي ازاوستاپيرامون دادودهش ودستگيري همديگر چنين آمده است:

اكثركساني دررسند كه خواستار چيزي باشند بايدآنان را بي نياز كرد.(11)

درجائي ميخوانيم كه زردشت هرچه دارد بارادمنشي به آستان مزاد پيشكش ميكند وميگويد:

ايدون ازبراي رادي- زرتشت زندگي خويشتن وپندارنيك وكردارنيك وگفتار نيك برگزيده خود را به مزدا بخشيدوبه اشافرمانبري وتوانائي خودرا.(12)

درجائي ديگر زرتشت ميخواهد با رادي وستايش خودرا بشناساند وامتياز يابد:

وتراپاك شناختم اي مزدا اهورا آنگاه كه وهومن بسوي من آمد ودرپرستش باچه چيز هاي ميخواهي كه خود رابازشناسائي (درپاسخ گفتم ): با آن رادي ونماز نزد آذرتو.تا هنگاميكه بتوانم براستي انديشم.(13)وبازميخوانيم:

ای مزدااهورا- یادآور وبجاي آورپاداشي راكه اينك آرزوي ماست از رادي خويش ببخشايش آنچه راكه تومزد دينداري وپارسائي مانندمن كساني پيمان دادي(14).

درمينوخرد كه يكي ازنامه های گرانبهاي ديني است وبه پهلوي وزند دردست است چنين ميخوانيم: ازبراي نيكنامي ورستگاري روان- رادي خوشتر.(15)

وهمچنان درفصل سوم مينو خردفقرۀ (۲) آمده است:

ازبراي روان رادي وازبراي همگان راستي وازبراي ايزدان سپاسداري وازبراي خويشتن دانش واز براي هركاري فروتني وازبراي آسايش گیتی شكست اهريمن وديوان خوشتر.(16)

باز درهمان نامه آمده است:

پرسید دانای مینو خردکدام کرفه بزرگتر وبهتر است؟ آنگاه مینو خرد پاسخ کرد: نخست بزرگتر کرفه رادی است ودیگر راستی.(17)

درآیین مزده یسنا هرزردشتی كه هفت ساله ميشد موْظف بودكمربندي از پشم به كمر خود ببند كه هفتاد ودونخ بودواين نشاني ازهفتاد ودوفصل یسنابودواين كمربند كه هفتاد ودونخ داشته ازشش رشته نخ دوازده لائي تيار شده بود.شش رشته نشان شش جشن ديني بود ودوازده لا بودن رشته ها دوازده ماه يكسال رانشان ميداد اين كمربند بنام كستي ياكشتي خوانده ميشد. بستن اين كمربند دركمرطفل هفت سالۀ زردشتي نمايانگر اين امربودكه صاحب آن ازتاريخ بسته شدن اين كمربند رسماً درشمارزردشتيان درآمده وحق استفاده ازتكاليف و آداب ورسم زردشتيان رادارد.ازآنجاكه درآئين فتوت نيز رسم كمربند بستن كم وبيش ازچنين تشريفاتي برخوردار است، اين فرايند بدست مي آيد كه اين رسم، ازآن سنت جليل مزداپرستي ريشه گرفته است.بادرنظرداشت همين نكته است كه دانشيان ازاين پيوند سخن گفته اند:

رسم كمربستن درآئين فتوت وجوانمردي ادامۀ همان رسمي است كه درايران قديم رايج بوده است.(18)

برهان ديگر درين زمينه وجود طبقه سواران يابه عربي «اسواران» درروزگارباستان است.اسواران فرزندان خانواده هاي بزرگ آريايي وبه خصوص هفت خانواده یی بودندكه درهفت ايالت حكمروايي داشتند. اسوران را ارتشتاران نيز مي خواندند كه شخص شاهنشاه درراس آنها بود .يك سوار بايدخصوصيت شجاعت،راست گويي وجوانمردي و... راباخود مي داشت.

درمذهب زردشت بزرگترين گناه، «مهردروغي» است؛يعني برخلاف عهدوپيمان وقول رفتار كردن. چنين كسي زردشتي نيست تاچه رسد به سوار؛زيرا سوار بايد بهترين زردشتي باشد.(19)

ديده ميشودكه «سوار»همان راد وجوانمرد است كه به دستوركيش زردشتي بايد با صفات جوانمردي مجهزباشد ، چه زردشت خود پيام آوریست راد وآزاده .

دربارۀ همين سواران آمده است كه به اساس رفتار وكردار بایسته خود صاحب وجهۀاجتماعي بودند. به قول استاد پورداود به هرخانۀ كه واردمي شدند بازن وبچه صاحب خانه محرم بودند.درشاهنامه ازبهرام گوربه عنوان يك سوار يادشده است كه درقصبات وديهه ها شده ،مهمان دهقانان ميشد.

برهان ديگر را درپارينگي رادي وجوانمردي ازكتب عهد اسلامي مي آوريم كه درين زمينه نگارش يافته است.

درخراسان پيرامون فتوت وجوانمردي كتاب هاي چون: فتوت نامۀ سلطاني،فتوت نامۀ نجم الدين زركوب، فتوت نامه سهروردي وغيره نگارش يافته است .درتاريخ سيستان ولباب الالباب عوفي هم فراوان سخن ازجوانمردي آمده است.اماكتاب قابوس نامه بحث مفصلي درين زمينه دارد. عنوان وفصل ۴۴ آن«اندر جوانمردپیشگي»است. پژوهشگران بدين باورند كه در اين بخش ازكتاب آئين ساسانيان انتقال يافته است كه مي تواند بياني باشد ازپيوستگي آيين جوانمردي درقبل ازاسلام .

ازين گفته هاپيداست كه رادي عملكرديست آهورایي وايزدي كه راهروان آن به سعادت ميرسند وقرين يزدان ميگردند .درحاليكه نارادي كاريست زشت وناپسند.هرآن ايزد رادي وديونارادي درنظرها جلوه گراست. يكي به چهرۀ زيبا وديگري به صورت نازيبا؛ يكي بشارت بهشت ميدهدوديگري سوي دوزخ ميخواند وبه گفتۀ ناصر خسرو:

اين يك سوي دوزخت ميخواند وان یک سوی ناز ونعمت ومینو

رادي در ودا ها

سرودهاي ودا نيز ازآثار پارينۀ آريايي هاست كه برخي زمان سرودن اين سرودها، بويژه ريك ودا پارينه ترين بخش آنرا ،پيشتر ازاوستا دانسته. وبرخي هم آنرا برابر وياهمزمان با اوستا دانسته اند وهمچنان نظرياتي هم هست كه اوستارا پيشنه تراز وداهادانسته اند.(20) بهرحال شباهت های فراواني ميان اوستا ووداها موجوداست:

تعدادرسمي خدايان درهردواثربيك اندازه (۳۳)است وهمچنان اوزان عروضي واصطلاحات ونامها يكسان ميباشد.وتقريباً هيچگونه اختلافي دربين نيست .(21)شباهت هاي لفظي ومعنوي اين دواثر بيشتر ناشي از اين امراست كه اين دونامۀ باستاني بيك مردم وسرزمين وابسته است.درارينز مين است كه اوستا پديد مي آيد وهم همين آريايي هاي نخستين اند كه نخستين سرودهاي ويدي (ريگ ودا)رادرآرينزمين ايجاد ميكنند وبعد باسفرشان وکوچ آریایی ها به شرق وهندوستان ساير بخشهای وداها درآن خطه هستي مي يابد. چون خاستگاه ومنبع هردويكيست بازتاب هاي دروني آنها نيزهمسان است كه مابگونۀ شاهد ازراد ي وراد مردي ياد آورميشويم كه ازسويي شباهت اين دواثر هويدا ميگردد وازجانب ديگر پيشينه رادي نيز روشن ميشود كه آريايي ها ي عصروداهم بگونۀ عصراوستا. راد وجوانمرد بوده اند که این سنت جلیل تاامروز ادامه ادامه دارد .

آزادگی ونيكوكاري وبذل مال به فقيران واحسان به درويشان ازكنش هاي نيكو وپسنديدۀ است كه در سرود هاي« ودا»بازتاب گستردۀ دارد. درماندالاي دهم سرود(۱۱۷) آمده است :

(خدايان گرسنگي راوسيلۀ كشتن قرار نيمدهد.مرگ بيشتر حتي به سراغ مردان سيرنيز ميرود. بخشندۀ نيكوكارهرگز ازميان نميرود.)).

دربند دوم همین سرود آمده است:

((لئيم هيچگاه كسي رانخواهد يافت كه براو ترحم كند))

ودربند سوم ازياري وكمك به ناتوانان ومستمندان سخن آمده است:

رادمرد آنست که به مستمند ناتوان دوره گرد كه درطلب خوراك است، كمك كند.وچون ازاواستمداد جويد فوري بياري اوبشتابد وسپس اورا درزمرۀ دوستان خودقرارداد.))

مردآنست كه ازدوست وبرادر چيزي رادريغ نداردودرغيرآن نه مرديست كه بايسته دوستی باشد درچهارمين وپنجمین بنداين سرود آمده است:

بند 4:(( آن كه مال خويشرا ازدوست يك دل وصميمي دريغ دارد، دوست نباشد .ازچنين دوستي بايد چشم پوشيد.))

بند۵: – يكي راكودن مي نامند ودردوستي پليد است. هرگز اورابكار هاي رادمردي تحريص نميكند.))

ودربند ششم آن ميخوانيم.

آن كه دوست گرامي خودرا رهاساخته است وحقيقت رانميداند.سهمي از واك (سخن) ندارد.حتي وقتي آنرا (واك) ميشنود بيهوده گوش داده است اوچيزي ازطريقۀ اعمال راستي نميداند.(22)

رادي درشاهنامه

ابوالقاسم فرودسي فرزانه ،باآفرينش شهنامه حماسه ملي آرياني ها .همه ويژگی هاي داد وراستي وراد مردي آريائيان رابه ستايش گرفته است. سراسر شهنامه انباشته است ازبرخورد راستي ودروغ، خوب وبد، نوروظلم،دادوبيداد، رادي ونارادي وبيك سخن نبرد اهوارامزدا واهريمن .درين جنگ ونبرد فردوسي هميشه دركنارراستي قراردارد ودروغ را به نفرين ميگيرد وبه زبوني ميكشاند. . همین ویژگی است که پژوهشگران شاهنامه را نامه پهلوانی ومرادنگی و رادمردی خوانده اند.

رادي وجوانمردي به عنوان نماد ومیراث بهدینی ،پيوسته درنظر فردوسي بزرگ وارجمند بوده است. درشاهنامه پيروزي هميشه از آن كسيست كه درراه راستي ورادي وداد ودهش قراردارد نه آنكه دروغ ورزد وناراد باشد. شکوه وعظمت فريدون درجوانمردی است نه درفرمانروایی ، زمانی که فردوسی اورا می ستاید:

فريدون فرخ فرشته نبود - به مشك وبه عنبر سررشته نبود

بداد وبدهش يافت آن نكويي - توداد ودهش كن فريدون تويي

سرچشمه ها :

آیین جوانمردی ،هانری کربن ، ترجمه احسان نراقی ، « جوانمردی »ملک الشعرا بهار، تهران ، 1363، ص 111

آیین جوانمردی، همان ، « سابقه جوانمردی درایران باستان »، مهرداد بهار،ص 193

آیین جوانمری ، همان ، «سابقه جوانمردی درایران باستان»، ص 174

آیین جوانمردی ، همان « سیری درتاریخ فتوت » ،محمد جعفرمحجوب ، ص 177-178

همان ، ص171

همان ، ص 177

آیین جوانمری ،همان ، « سابقه جوانمردی درایران باستان » ، مهرداد بهار ، ص 194

فرهنگ ایران باستان ، پورداود، بخش نخست، ص 90-91

همان ، ص90-95

همان ، ص 94

وندیداد، فرگردچهارم ، فقرات 44-45

اهنودگات ، یسنا 33بند 14

اشتوت گات ،یسنا 43بند 9

هفت هات ، یسنای 40 فقره اول

مینوخرد ، فقره 67

فرهنگ ایران باستان ،همان ص 97

مینو خرد فصل چهارم فقرات 1-3

تماشا ( مجله)، محمد جعفرمحجوب، شماره 30 سال هشتم ( 2537

19-آیین جوانمردی ، همان ، « جوانمردی » ملک الشعرا بهار ، ص 111

20-اشپیگل ودیگران ،عصراوستا، ترجمه مجید رضی ، تهران ،انتشارات آسیا،1343، ص7

21-گزیده سرود های ریگ ودا ، ترجمه سید محمد رضا جلالی ناینی « مقدمه داکتر تاراچنددرهمین کتاب ، ص 109

22-گزیده سرودهای ریگ ودا ، همان ، 27

نوشته شده در دوشنبه بیستم اردیبهشت 1389ساعت 19:59 توسط شمس الحق آریانفر

 

 

 

 

---------------------

 

عیاران هوای بهاردارنـــد می رویانند

ازخاک سیاه

درخت انسانیت را

همراه باران خرد

شاخه ها وبرگها را،می شویانند

لکه های کثیف وملامت را

درهنگام بهار

ازشگوفه های انسانیت می بویانند

عطروجدان وشرافت را

عیاران یکی ازبدیل جنبش چپ است

جنبش عیاران مخلوط ومرکب،ازمردان،متین، با حوصله، مصمم، بااراده،سخت جوش وسخت کوش قاطع وبران،آزاده،با ناموس،صادق وراست کار، هوشیار وبااستعداد،جسور،دلیر عناصرپاک دل،شریف با وجدان،با ایمان،واقع بین،حقیقت گووحقیت شنو،خرد گرا وعمل گرا((احزاب چپ وراست ومیانه))عمدتاً نسل جوان برخاسته ازشرایط جنگهای طولانی وفرسیایشی میباشد.  بلی! بدین حساب باید که جنبش عیاران را به حیث یکی ازبدیل های جنبش مترقی،مردم سالار،قانون مدار،درافغانستان شناخت.

ازعیاری دراروپا پرسیده شد که درچه حالی؟ وضعیت بدنی چگونه است؟. کارهایت به چه منوال پیش میرود؟درجواب گفت،همه خوب اند.مگروضعیت روانی کاملاً خراب است ای کاش که هوشیارنمی بودیم.علی الخصوص،آن طبقه ازافرادی که دراشتباه دیگران لول خورده بودند.هوشیاری بدان معنی که در خارج ازکشور،برای افغان هیچ چیزی برای افغان وازافغان نیست،از اداره، سیاست،اخلاق گرفته،تابه کلتوروفرهنگ.این گروه مردم ازاندک ترین،وقوع حادثه،تغیر،عقب گرد، وحشت وترور،متأثر می گردند.ازغرق شدن کشتی فراریان پناه جودرابحار،اززجروآزار،شکنجه واعدام درایران وپاکستان، ودر مجموع جوانان بیکار بیکاران وبی روزگاران درتمامی نقاط جهان رنج می برند.ودرفکرآیندۀ نامعلوم وادامۀ جنگهای بی مفهوم سائیده شده اند که چگونه ازین بحران بیرون آمددرین رابطه جنبش عیاران چشم اندازی دارد.

 ذیلاً:

چشم اندازجنبش عیاران

اشارۀ میدهد به عدم دخالت بیگانگان درامورداخلی کشورمان وهکذا گوش تمامیت خواهان وکودتاچیان،حزبی،مذهبی،قومی،تنظیمی را دردست گرفته ومیگوید. جنبش عیاران الگوئی است جهت سازماندهی وایجاد رهبری سیاسی مدرن برای نجات مردم غرقه درآتش وخون،جنگ نفت. می افزایند که وضعیت سیاسی، نظامی،اقتصادی افغانستان،درموقعییت کاملاً ازقبل پلان شده وتصنعی طوری تنظیم گردیده،چنان سعی برآن ادامه داردکه((به حالات اجباری وتحمیلی)) علامۀ ناگذیری بلی! گذا شته شود،که((حقوق ملت افغانستان)) فدای منافع جامعۀ جهانی گردد.

شکل دولت تصنعی وساختگی موجود افغانستان،به ظاهر، فرزندان ریگان وتاچر،فرشتگان جنگ،گویا!کنون به گونۀ غدۀ سرطانی،سرکشیده است، ازدهنۀ آن جنگ،ریم وخون وآتش،فوران می کند.دربطن خودش مضمونی دارد، درین مضمون،سیاست واقتصاد بورژوازی،جادۀ رابه حیث استرا تیژی درازمدت،به خود هموارنموده مبدای حرکت عملی این جاده همانا،ریختن بلند منزلها آغاز ازیازدۀ سپتمبرسال 2001شروع میشود.به ظاهرگفته میشود که حکومت فاسد است،حقوق بشرپامال می گردد.ازین قبیل مثالهای دیگر.

درمیدان نسل کشی،فرزندان یک مادرویک پدررا به گونۀ تخم مرغ((تخم ها ازیک مرغ))برای هردوطرف ازیک دست سلاح توزیع می گردد.وازطرفی حضور خویش را گویا که ضامن منافع ملی تان ما میباشیم«چونکه صدآمد، نودهم پیش ماست»به تعبیر اینکه دولت دست نشانده وصادرشده را به عنوان منافع ملی تعریف مینمایند.پس اصل معادلۀ الجبری به ریشۀ خودبرگشت مینما ید که کنفرانس بن معادله را غلط حل کرده بودند.پس تمامی قراردادها وپیمانها بین دولتها ودروجود دولت موجود،هویت قانونی نداشته وندارد. دربوجود آمدن حاکمیت قانون،قابل تعویض،تغیروتجدید نظراست.همیش عیاران، وطن پرستان، واندیشه وران خود آگاهی ملی با این ضربات روبه روشده اند.1-کودتا ها 2-تعرضات کشورهای منطقه وجهان((ایدیولوژیک ونظامی))عیاران درهرصورت مخالف تغیرنظام ازطریق کودتاها ی داخلی،وتعرض نظامی کشور دیگری جهت تغیرنظام اند.

سیاست بازان هوای سرددارند می خشکانند وهوای گرم  دارند که می سوزانند

مگرعیارا ن درسرهوای بهاردارند که میرویانند.وشیوۀ رویانیدن را ازین شیوۀ ((زنده گی وریاضی))استفاده مینمایند.

جورج پولیا درسال 1995 توجه تمامی دست اندرکاران آموزش یادگیری را به چارچوبی که برای حل مساله ریاضی ارایه داده بود جلب کرد. مدل جورج پولیا برای حل مسایل ریاضی شامل چهار مرحله زیر است:

1- فهمیدن و درک مساله

2-تهیه طرحی برای حل مساله

3-اجرای طرح

4- بازنگری.

کسانی که مشغول حل مساله هستند می توانند مهارتهای فردی و استراتژیهای مناسب را در قالب این چارچوب فرا گیرند و دانش خود را توسعه دهند. البته باید توجه داشت که تمام اجزای این چارچوب در حال تعامل دایم با هم هستند. مثلأ ممکن است کسی در مرحله سوم متوجه شود که طرحی که تهیه کرده به نتیجه نخواهد رسید، یا موانعی در راه اجرای آن است. در نتیجه به مرحله اول و دوم بازگشته و با درک جدیدی که از مساله پیدا می کند، طرحی نو می ریزد و آن را به اجرا می گذارد. نکاتی چند برای هر کدام از مراحل چهارگانه بالا متذکر می شویم...

1) فهمیدن مساله:

در این مرحله، برای کسی که قصد حل مساله ای را دارد، باید پیش از هر چیز روشن شود که مساله از نوع "ثابت کردنی" است یا "پیدا کردنی". سپس فرد تشخیص دهد که اجزای مساله از جمله داده ها و مجهولات کدام ها هستند. در جهت دستیابی به این مهم نکات زیر را می توان در نظر گرفت:

خواندن مساله به کرات

مراجعه به منابع دیگر برای روشن ساختن معنی لغات وعبارات کلیدی

بیان مساله با عبارات آشناتر

رسم شکل

مدلسازی مناسب با موقعیت مساله

ارزیابی داده های مساله از جهت کافی بودن

تعیین فرضیه های پنهان مساله اما مفید برای حل مساله.

2- تهیه طرحی مناسب برای حل مساله:

هنگامی که مساله خوب فهمیده درک شد ،میتوان برای آن طرحی مناسب تهیه کرد.با توجه به این مساله ممکن است از راههای مختلفی قابل حل باشد ،باید در مورد استراتژی هایی که مناسب تر به نظر میرسند ،کمک گرفت .به هر حال کسی که می خواهد مساله حل کن خوبی باشد ،باید توانایی تجدید نظر در طرح را –در صورت عدم کارایی استراتژی های اولیه خود –داشته باشد. چند نمونه از استراتژی هایی که ممکن است در طول حل مساله مورد استفاده واقع شوند ،از این قرارند،تهیه مدل،یعنی رسم الگوی مشابه یا رسم منحنی متناسب با موقعیت مساله؛تهیه جدول نظامدار،و منحنی های سازمان یافته؛

الگویابی؛

کار کردن بر عکس؛

انتخاب نمادهای مناسب؛

مشخص کردن اطلاعات داده شده مورد احتیاج و خواسته شده؛

نوشتن یک معادله با یک فرمول؛

تقسیم مساله به زیرمساله های مختلف و حل هر کدام از آنها؛

استفاده از استدلال استنتاجی؛

کنترل فرضیه های مستترک در صورت مساله ؛

حدس یک جواب و آزمایش آ ن ؛

حل مساله ساده ترو مرتبط با مساله داده شده؛

3-اجرای طرح:

بعد از آن که طرح مناسب برای حل مساله تهیه شد ؛ باید آن را مورد اجرا گذاشت . نکته اساسی این است که شخص نظارت کامل بر پیشرفت اجرای طرح داشته باشد تا اگر زمانی احساس کرد که طرح ممکن است او را به حل مساله رهنمون نکند ، بتوان طرح جدیدی را تهیه و به اجرا بگذارد .

شخص درگیر حل مساله ،در حالی که ناظر بر پیشرفت طرح است ،می تواند سوال هایی مانند سوال های زیر را از خود بپرسد:

1-آیا طرحی که تهیه کرده ام ،مرا به حل مساله هدایت میکند؟

2-آیا به طرح بدیلی نیاز دارم ؟ آیا لازم است که طرح فعلی را کنار گذاشته و طرح جدیدی تهیه نمایم؟

3-آیا برای اجرای طرح خود ،به اطلاعات اضافه تر یا کمک دیگران نیاز دارم؟

1-آیا دقت و تلاشم را برای ردیابی مراحل پیشرفت خود در حل مساله،مستند کرده ام؟

4-بازنگری:

پس از اتمام مرحله اجرا ،حل کننده مساله باید یک بازنگری بر تمامی مراحل اجرای طرح تهیه شده، داشته باشد و یک بررسی کلی در مورد مساله انجام دهد.ازجمله موردهای مهمی که در این مرحله باید در نظر گرفت ،یکی معنی دار بودن جواب مساله با توجه به سوال های طرح شده،و دیگری تعمیم پذیری مساله است.هم چنین ،شخص با بازنگری کلی می تواند کاربرد وسیع تراستراتژی های به کار گرفته شده را شناسایی کرده و راه حل های متفاوت حل مساله را مطالعه کند.مراحل حل مساله باید به نحوی تدوین شوند تا هم حل مساله برای دیگران مشخص شود ،وهم این که شخص حل کننده مساله بتواند از طریق حل مساله با دیگران ارتباط برقرار کرده واز فرایند و نتیجه های حل مساله خود دفاع نماید . در این مرحله ،شخص حل کننده مساله میتواند سوال هایی مشابه نمونه های زیر را از خود بپرسد و سعی در یافتن جواب برای آن ها داشته باشد:

آیا جواب من به اندازه کافی مستدل است؟

در جریان حل مساله ،چه چیزی یاد گرفتم که قبلاً نمیدانستم؟

چه نکاتی در این مساله هست که من میتوانم در مسایل دیگر نیز ،آن ها را تشخیص دهم؟

آیا میتوانم مساله های مرتبط با این مساله حل شده را مطرح کرده و حل کنم؟

آیا میتوانم حل مساله را برای دیگران توضیح داده ،مستند نموده یا تعمیم دهم؟

آبا تمام راه حل های ممکن را یافته ام ؟ آیا مساله راه حل دیگری دارد؟

آیا به جز استراتژی هایی که در اولین بررسی مرا به حل مساله رسانده اند استراتژی های دیگری را نیز امتحان کرده ام.

باقی دارد

 


بالا
 
بازگشت