وحید غیاثپورکاظمی

اگر آن مقاومت نبود امروز زبان مان "پنجابی "و "مذهب مان"وهابی" میبود

 

دوران ما ، دوران بر چیدن افسانه های واهی و واژگون شدن دیوار های بلند توهمات دیرینه است. پس بايد با شجاعت با مئسولیت با تکیه بر آگاهی و فارغ از اسارت مصلحت های سياسی- ايدئولوژيک‌ از واقعيّت های تاريخی-سياسی همان گونه که هستند سخن بگوييم، حتی اگر طرح اين واقعيّت ها، با دلبستگی فکری - سیاسی ‌مان ، مخالف باشند. ذهنیت دوران من «مصلحت نیست» و«پنهان کاری» را نمی پذیرد ما باید بگوییم، از شكست ها و ناكامى ها و از مقاومت های تاریخی ، از حاکمیت ذهنیت های بیمار و آشفته و اختناق یک تاریخ طولانی ، از مخالفت با فرهنگ زبان و هویت مان، از این همه تکرار مکرر و شباهت های ملالت آور و حیرت انگیز گذشته تاریخی و امروز مان.

راست آن است که،

وقتی با نگاه ژرفتر در لابلای روایت های به فراموشی سپرده شدۀ ای ایام گذشته کشور ، حوزه فرهنگی - تاریخی مان می پردازیم وآنگاه که به داستان غم انگیز و تاریخ سپری شدۀ کشورمان به ویژه آنچه که به اسم دین واستفاده از نام اسلام بر سر نیاکان و مملکتِ ما آورد ه اند پی برده ، بدین آگاهی دست می یابیم که آبا و اجداد ما درپیکار شان از برای حفظ زبان، فرهنگ وهویت ملی خود چه نامردمی ها، رنجها ومصیبت ها ئی که از دست خلفا اموی و عباسی و حُکام به ظاهر مسلمان، روحانیت و اسلام پناهان متظاهر و سالوس چون«حجاج بن یوسف ثقفی و قتیبه بن مسلم» درگذشته های دور تحمل نمود اند که حکایت یست درد آور وقابل تامل و تفکر.

همچنين جنگ های سرداران و شاهزادگان محلی جاه طلب اما بی رحم وبی سواد، برخورد و تنش های فرقه های مذهبی تأثيرات ویرانگر خود را بر شعور اجتماعی جامعهء ما باقی گذاشته و موجب نا پایداری همبستگی های ملی و قطع رابطهء جامعه با بُعد تاريخی خويش گرديد اند. هر حمله ای با ويرانسازی بناء های آموزش و پرورش ، آتش زدن کتابخانه ها و با آوارگی و بدبختی فلاسفه و دانشمندان همراه بوده.

در حقیقت تاریخ حوزه فرهنگی ما در هزار سالی گذشته ، تاریخ تحولات و شکستن و قد راست کردن مردمی است که علیرغم حملات بنیان کن و کوبه های بزرگ ، به صورت ها وشگرد های مختلف و هنرمندانه ای کوشیده تا هویت و موجودیت تاریخی خودرا حفظ کند، به همین جهت است که آگاهی از این دوریه از تاریخ می تواند به خود آگاهی ما کمک کند.

تنها با درک ، فهم و دریافت این گذشته تاریخی – فرهنگی و سپس پیوند آن تجربه با تفکر ورویداد های معاصر است که ما می توانیم از گذشته آگاه و بسوی آینده حرکت کنیم و در پی یافتن علت ها و چرایی این همه تکرار و باز تولید خود کامگی و استبداد سیاسی در تاریخ خود باشیم.

اما در واقع، استبداد سیاسی - شرایط سخت مذهبی و سلطه شریعتمداران بر اهرام های قدرت سیاسی و فرهنگی ، باعث می شده تا متفکران پیرامون چنین موارد تاریخی به "رمز و راز و یا تقیه" پناه برده چیزی نگویند. چنانچه دیروز «حجاج بن یوسف ثقفی » کعبه را با منجنیق کوبید و آتش زد، به زنان مکه تجاوز وشهر را غارت کرد، حجرالاسود معروف را چهار پاره کرد، مدینه را به تاراج برد،و یا به قول هندو شاه بن سنجر بن عبدالله صاحبی نخجوانی نویسنده کتاب ،تجارب السلف که میگوید : «حجاج بن یوسف ثقفی» در دوره فرمانداری اش ازبغداد تا به خراسان 000/120 نفر را گردن زد وزمانی که بدرود زندگی گفت، 000/50 نفرمرد و 000/30 زن در زندان های او بودند.

و این گجسته در زمان حکومت اش با پارسی زبا نها، آیین ومراسم شان مخالفت شدید نموده و زبان پارسی را از رسمیت انداخت... برکسی پوشیده نیست.

این گدشته درد ناک تاریخی ما بوده و گواهی تاریخ آن است که ، مردمان این سرزمین با مقاومت و مبارزه پیگیر و بی امان در زیر شدیدترین سرکوب ها وستم ها با پیش کش نمودن خون هزاران هزار فرزندان دلیر شان در نبرد ها و مبارزات استقلال طلبی با لشکریان خلفا، کوشیدند تا هویت ملی، زبان، فرهنگ، آئین و سُنن گوناگون ملی و قومی خود را همچنان حفظ نمایند. که در مقایسه با کشورهای کهنسالی (مانند مصر و سوریه ) که با یک حمله، زبان و فرهنگ شان را از دست دادند، ما منطقاٌ می بایستی حالا عربی یا مغولی صحبت میکردیم، نه پارسی.!

با این شواهد، تاريخ معاصر ودوران گذشته سیاسی و اجتماعی ما – در کل- بازتاب زشت خوی، خشونت، بی عدالتی ، تعصب فکری،وابستگی و هياهوي «ذهنیت هاي بیمار ،آشفته وعقب مانده »... است. همچنین تراژدی تکرار يا بازتوليد خودکامگی و استبداد سياسی در کشور، چنگ بر چهرهء حقيقت زدن، و تيغ بر روخ حقیقت گویان کشیدن جای شگفتی ندارد.

کما اینکه ،هنوز نيز دریچۀ ذهن و زبان بسياري از روشنفكران و رهبران سياسي کشور بر پاشنۀ همان آشفتگی بیمار گونی ذهني، تفکر سنتی ، وابستگی به کشور های خارجی... و عدم بلوغ فكري مي چرخد.

پس اگر در بیشترای از موارد سرنوشت گذشته گان مان آئینه تمام نمای شرایط کنونی" ما " در تلاش و پیکار برای حفظ هویت مان، زبان مان، مملکت مان، باور های مان در مصاف با القاعده ، طالبان ای به ظاهر مسلمان وخلف راستین «ثقفی، ضحاک» و تمامی "دژخیمان " تاریخ وحاکمیت تک تباری موجود می باشد نباید تعجب کرد.

یعنی این دوران تاریخی، درحقیقت امر بیان حال و روز سیاسی امروزمان هم میتواند باشد.

چنانچه مساجد، مکاتب، خانه ها باغ ها ودرختان مردم را به آتش میکشند، خلق خدارا به انتحار می بندند ، انسان این" خلیفه خدا" را به نام مذهب، زبان، رنگ و نژاد به قتل میرسانند، با فرهنگ و زبان مان مخالفت میکنند، زن را حقیرمی دانند، با علم و پیشرفت سازگاری ندارند... گویا روح وامانده عالی جناب «حجاج بن یوسف ثقفی» در کالبت حضرت امیرالمومنین ملا محمد عمر حلول فرمود اند(!!!) و روح ناپاک سایر قاطاع الطریقان، غارتگران، چپاولگران و قداره داران تاریخ در کالبد سایر حواریون و یاران غار امیرالمومنین و ارگ نشینان جا خوش کرده اند و ما " مغضوبین تاریخ" محکوم برآنیم تا تقاص گناهان نکردی خودرا به این فرشتکان دوزخ باز پس

دهیم . دریغا ! که هر یک از این حملات- درواقع- کوبه ای بوده سنگین و استخوان شکن برهستی ما، هویت ما، شخصیت تاریخی – فرهنگی ما و ما ، بدون یار و یاوری ، با بد ترین خاطری از گذشته ،بی هیچ چشم اندازی از آینده وناگزیر به «مقاومت».

یعنی " سنتی" دیرینه و خصوصیت تاریخی این سرزمین، این است که ، مردم این سر

زمین در دوران مقاومت با کیاست و کار دانی بخاطر دفاع ازآئین و سنن گوناگون ملی وقومی خود، از وجب به وجب این سرزمین و آزادی خود با قبول شدیدترین سرکوب ها ، آزار، اذیت و با پیش کش نمودن خون هزاران هزار فرزند دلیر خود، در مقابل لشکریان "پاکستان و عراب" به پاخاستن و در حقیقت جلوه ای از این سنتی تاریخی دفاع از هویت انسانی ،فرهنگی وعتقادی خود را به نمایش گذاشتن که اگر آن مقاومت نبود، امروزه زبان مان "پنجابی "و "مذهب مان"وهابی"... میبود.!

آنچه در گذشته روی داده آگاهی از آن برای ما مهم است، همچنان مهم است بدانیم در این مقطع خاص وتاریخی- همچنین در طول تاریخ پر از حوادث این کشور، پارسی زبان «مقاومت های تاریخی» و یکی از آن محورها و چنبره های اصلی و اساسی برای حفظ هویت فرهنگی – تاریخی و هم بستگی قومیت های مختلف در کشور ما بوده بهمین جهت همیشه" آماج دشمنان قرار داشته"، پس حفظ و نگهبانی از این زبان و آیین های ملی تاریخی مان چون نوروز... می تواند در نگداری، پایداری و صلابت هویت تاریخی ، ارزش های فرهنگی، وحدت ملی و انتقال اینها به آینده گان نقشی اساسی و تعیین کننده داشته باشد.

ملت هایی که تاریخ و فرهنگ خودشان را نشناسند، نمی توانند حافظ و نگهبان هویت تاریخی و فرهنگی شان باشند. چون آگاهی باعث تداوم و پایداری می شود و آگاهی از تاریخ میتواند به خود آگاهی وهویت ملی ما کمک کند، به خصوص در این شرایط که "ما" باز با یک آزمون تاریخی مواجه هستیم و هویت مان، زبان مان و شخصیت تاریخی مان مورد حمله قرار گرفته و دولت جمهوری اسلامی افغانستان، «ملغمه ای از بی هویت ترین آدم ها ، فاقد مشروعیت، هویت گسیختگی و فساد دولتی سراسری. دولتی که هیچ گاه از ماهیت اقدام خود شرمسار نمی شود ، نتیجه آنی و ادامه قدرت برایش مهم است بی آن که به آثار و عواقب آن فکر کند»

قرار است با دشمنان این کشور به بها ای تمامی ارزش های تاریخی- فرهنگی و خون پاک مقاومت گران وارد «معامله» شود، تنها یک چنین دولتی می تواند این نقش را باز کند.

اما «ما» صد البته، بدون یک تحلیل انتقادی از این گذشته فرهنگی ،سیاسی ،تاریخی و پندارهای ملالت بار و زجر آور مان ، همچنان بدون درهم شکستن پاشنی چوبین دریچه ذهن وزبان تفکر سنتی ، قبیله گرایی وآشفته فکری موجود در کشور نمی توان آنرا کاملاٌ پشت سر گذاشت و از تکرار آن خود داری کرد. بنا برین باید با دلاوری و بی پروا به " رخ" حقیقت تکان دهنده و تلخ گذشته تاریخی و حال نگریست و آنرا به نقد کشیده اصلاح اش کرد.

 

 

 


بالا
 
بازگشت