دکتراندس م. نبی هیکل

 

« حفظ تعادل و توازن:  منافع متضاد و روابط خارجی»

 آیا {ایجاد «تعادل و موازنه» بین منابع متضاد و ناهمگون کشورهای مختلف دخیل در قضیه افغانستان} ممکن  است ؟ و آیا « تعادل در روابط  افغانستان  با هند و پاکستان» یک امر قابل رعایت است؟

در هردو مورد (نخستی و  ثانوی) دشوار است از حفظ تعادل و موازنه سخن گفت، زیرا  از یکسوهیچ کشوری نمیتواند منافع کشورهای دیگر را سبک و سنگین سازد و از سوی دیگر  عواملی که به منافع ملی وزن و اهمیت میبخشد به روابط قدرت ارتباط دارند.

تعبیر دیگری میتواند از تعادل و موازنه صورتگیرد که در آنصورت تعادل و توازن به معنای برخورد شایسته و مناسب یا عادلانه است. برخورد  مناسب و شایسته بیشتر به معنای رعایت تناسب است در حالیکه برخورد عادلانه در روابط  بین المللی میتواند  به معنای رعایت منافع مشروع باشد.

از جانب دیگر ما میتوانیم با استفاده از تیوری توازن قوا به این مساله برخورد نماییم. بر اساس  تیوری توازن قوا در سیستم های دو قطبی مانند  دوران جنگ سرد  قطبهای رقیب همدیگر را در توازن نگهمیدارند و  در به اصطلاح سیستم چند قطبی  پس از پایان دوران جنگ سرد نیز  قدرتها به توازن قوا میپردازند. دو تیوری ریالیزم  تدافعی و  تهاجمی نیز در این رابطه وجود دارند. اما چنین توازنی شاید منظور نویسنده افغانستان نبوده باشد.

 بی.بی. سی.فارسی در مرور  روزنامه های کابل  (۲۶ اسد) منویسدکه:

روزنامه افغانستان در کلیک سرمقاله خود با عنوان "افغانستان و چالشهای منطقه‌ای" نوشته که ناتوانی دولت افغانستان در ایجاد "تعادل و موازنه" بین منافع متضاد و ناهمگون کشورهای مختلف دخیل در قضیه افغانستان، باعث می‌شود که این کشور نه تنها بهره‌ای از روابط خود با برخی از کشورها نبرد، بلکه روابطش با برخی کشورهای دیگر تیره شود.

نویسنده افغانستان افزوده که عدم تعادل در روابط افغانستان با هند و پاکستان، واکنش پاکستان را برخواهند انگیخت، تنشهای مرزی بین افغانستان و پاکستان بیشتر می‌شود و پاکستان افغانستان را تحت فشار اقتصادی قرار خواهد داد. به نظر نویسنده، هند خود واردکننده تسلیحات روسی، رقیب نظامی آمریکا است و کمک هند نگرانی آمریکا را در پی خواهد داشت.

 { . . .}

افغانستان در موقعیتی قرارندارد تا بحیث حکم بین المللی در میدان رقابت کشورهای خارجی با منافع ملی متفاوت عمل نماید. اما توانسته بحیث وسیله ای در این میدان رقابت عمل کند. چانه زنی های  حکومت در رابطه با  پیمان  ستراتیژیک و  امنیتی با امریکا و مذاکرات صلح گویای این حقیقت اند.

اما  لازم است به  ماهیت این بازی  نگاه شود تا دیده  شود این بازی یک بازی صفری است (zero-sum) یا یک بازی دارای پیامدهای مثبت برای همه (positive-sum).

نتیجه ی ارزیابی برای طرفهای متفاوت ،   تنها بیانگر یک تفاوت خواهد بود، و آن اینکه این بازی برای مردم افغانستان یک بازی صفری و برای سایر جوانب  دیگر مانند حکومت افغانستان، نیروهای خارجی ، طالبان و پاکستان و ایران یک بازی مثبت است، زیرا آنان در معامله قراردارند و  در بدل سرمایگذاری منفعتی نیز بدست میاورند.

افغانستان میتواند به چانه زنی و از آن راه به مدیریت منافع خویش بپردازد و از این راه بحیث دولت دارای حاکمیت از منافع مشروع خود دفاع نماید. در چنین حالت تعادل و توازن به معنای سازش خواهد بود. تعیین اولویتها ملی  در سیاست خارجی میتواند به آسانی این کار کمک نماید.

دومین مساله مورد بحث روزنامه افغانستان  از«عدم تعادل در روابط افغانستان با هند و پاکستان،. . .» صحبت میکند و آن را برانگیزنده تلقی مینماید. نگارنده مقاله مربوطه میخواهد  اعمال حکومت پاکستان را بحیث واکنشی در برابر سیاست حکومت افغانستان معرفی نماید. در حالیکه  حفظ تعادل در روابط با هند و پاکستان  در پرنسیب بر خلاف موقف سیاسی افغانستان بحیث یک دولت دارای حاکمیت قراردارد، زیرا افغانستان   مسوولیت دفاع از منافع ملی خود را دارد.حفظ تعادل از سوی دیگر به معنای این است که افغانستان در  تمام عرصه های روابط  سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و نظامی به همسایگان بخصوص هند و پاکستان سهم مساوی اعطا نماید. با تاسف که روابط خارجی میان دولتها مانند روابط  افراد جاده دوطرفه میباشد و به توزیع اموال امدادی مشابهت ندارد.

اخلاق روابط بین المللی با اخلاق خصوصی فرق دارد. اخلاق خصوص افراد نیز با همه افراد یکسان نیست. خواننده میتواند به بحث ماکیاویلی در مورد اخلاق مسیحی و اخلاق سیاسی مراجعه نماید. اخلاق مسیحی که پس از یک سلی بر رخسار راست، رخسار چپ خود را برای  دریافت آن آماده میسازید از عرصه ی زندگی خصوصی نیز رخت بر بسته است.  ما شاهدیم که سیاست حکومت کنونی در برابر مخالفان مسلح  که «تیر خونین خود را نزد صیاد آورد» زمینه های تشویق مخالفان، ضعف مورال رزمندگان داخلی و تلفات جانی مردم ملکی را در پی داشته است. در واقعیت حکومت  بیشتر در خدمت خود و دیگران از زمره  ایران و پاکستان قرار داشته تا در خدمت مردم افغانستان.

نویسندگانی که از آنها نامبرده شده به یقین  به عدالت توسی دیدیس باورمند اند که بر اساس آن افغانستان ناتوان باید در برابر پاکستان که دارای قدرت ذروی و دارای امکانات بیشتر است نه مانند همتا و برابر بلکه بحیث  خورد خانه رقتار نماید.این  طرز تفکر از نظر  سیاسی بی اساس و  شایسته یک دولت دارای حاکمیت ملی نمیباشد، و   تنها  میتواندیک تفکر مزدور منشانه و کودکانه تلقی گردد.تعداد آنانی که چنین فکر میکنند  زیاد نیست اما تریبیونها و امکانات را در اختیار دارند. آنها بدون شک از تاثیرات سایکالوژیک و  نظامی اسلحه ی ذروی، و نقش آن در ثبات باخبر اند، اما فکر میکنند که دیگران از آن آگاهی ندارند و برای متقاعد ساختن مردم به اطاعت از پاکستان از این استدلال استفاده مینمایند.

این تفکر میتواند ناشی از احساس خود کم بینی باشد، در حالیکه افغانستان توانایی ها و امکانات  بالقوه  ی  زیادی دارد که مدیریت سالم آنها میتواند  موقف افغانستان را بحیث یک بازیگر فعال سیاسی و اقتصادی در روابط بین المللی تثبیت نماید.

پایان

 

 

 


بالا
 
بازگشت