دکتراندس م. نبی هیکل

 

اجـــــــــمـــــــــــاع ملــــــــــــــــی

بحث بر اجماع ملی که از مدتی بدینسو در حلقات و رسانه‌ها درداخل و بیرون  از کشور جریان دارد، بیانگر درست فهمی و نادرست فهمی هایی از اجماع ملی میباشد. بدون تعریف اجماع ملی نمیتوان درستی و نادرستی آن را شناسایی کرد.

         تعریف اجماع ملی کار ساده نیست زیرا این تعریف یا خیلی وسیع و گسترده میتواند باشد و یا خیلی محدود. آما دانشمندان هردو را باهم درهم آمیخته اند و تعریف بایداز یک‌سو جامع و از سوی دیگر محدود کننده و قابل دفاع باشد. اجماع ملی  عبارت ازبیان توافق  اکثریت قاطع یک ملت بر مسایل اجتماعی و ملی میباشد.این  توافق میتواند بصورت صریح و لاتینت و از راه‌های مختلف بیان گردد. از آنجاییکه ملت یک مفهومی است که میتواند مورد منازعه باشد، تذکر اکثریت قاطع  در تعریف لازمی میباشد. از سوی دیگر تفاهم ملی در همه موارد ممکن نیست و اگر ممکن هم باشد عبارت از توافق یک اکثریت خواهد بود.  اجماع ملی بنابرآن بر مسایل ملی و عامه صورت میگیرد.این اکثریت میتواند واقعی یا ذهنی باشد و یا  سازمانیافته و دستکاری شده باشد.در همه ی این چهار حالت متذکره اجماع ملی بدون دلیل و انگیزه شکل نمیگیرد و جامعه برای آن انگیزه‌هایی دارد.

          اجماع ملی از سوی آنانی در جامعه افغانی مطرح میگردد که در آغاز برای احراز قدرت به اجماع بین‌المللی اتکا کردند و اکنون که بقا در قدرت را درمعرض خطر می‌بینند، اجماع ملی را  بحیث   وسیله ی نجات پیش میکشند. زیرا آن‌ها از راه اجماع خودی ( بین گروپهای همفکر ) و پیوند آن با اجماع بین ا لمللی( اراده جامعه بین‌المللی برا ی تعویض  امرای طالبی با امرای تمویلی بهدف تأمین امنیت دستجمعی دموکراسی های لیبرال)به قدرت رسیدند.

         هم‌اکنون که ایلیت های حاکم میخواهند اجماع ملی را سازمان دهند، چه چیزی را در نظر دارند و چه کج فهمی  ای در درک از اجماع ملی وجود دارد؟ چرا آنان پس از بن اول در پی دست یابی اجماع ملی  قرار نگرفتند؟  کج فهمی یا غلط فهمی نیز با  ارزیابی این دو و درک معیاری ایلیتهای حاکم از اجماع ملی صراحت  خواهد یافت.  معلوم است که اجماع ملی تحت شرایط و اوضاع مشخص شکل میگیرد و در شکل‌گیری و سمت دهی آن انگیزه‌ها و بازیگران نقش دارند(پروسه). اجماع ملی بحیث تفاهم و درک ملی عبارت از یک فراورده نیزمیباشد.

         عمل‌کرد و نقش اجماع ملی را در تاریخ اقغانستان میتوان رد یابی کرد و  امیدوارم مورخان بتوانند به نحو بهتر در این مورد ابراز نظر نمایند.جنگ بر ضد  استعمارگران برتانوی را میتوان عملی دانست که بر اجماع ملی در مورد استقلال کشور وجود داشت.اجماع ملی قیام بر ضد شاه اما ن لله خان بیشتر از نوع سازمان یافته و مهندسی شده بود.اجماع ملی دارای اساساتی میباشد که بر بنیاد آن‌ها تمثیل و تحقق میابد.این اساسات را میتوان به عاملان و حاملان اجماع ملی میتوان دسته بندی کرد.

عاملان اجماع ملی:  آن ساختارهای ملی اندک درک و تفاهم ملی را رشد میدهند و به بیان منافع  عامه میپردازند. شخصیتهای ملی، سازمانها و نهادهای ملی از زمره عاملان اجماع ملی اند. نهاد در اینجا به معنای گسترده آن مورد نظر است و شامل ساختارها و  شیوه‌های اندیشه و عملکردمیباشد. عاملان اجماع ملی عبارت از محافظان   درک و تفاهم ملی و نیروی محرکه ای میباشد که اجماع ملی را از حالت بالقوه به  بالفعل در میاورد.  جامعه افغانی با تأسف از نبود عاملان اجماع ملی رنج میبرد. پارلمان  یک کشور از زمره چنین ساختار میباشد، اما در افغانستان به تغییر در نفسها نیاز دارد.

حاملان اجماع ملی: حاملان اجماع ملی در حمل اجماع از یک نسل به نسل دیگر نقش ایفا میکنند. اما اجماع یا تفاهم ملی از راه‌های دیگری نیز حمل میگردند. باورمندیها یکی دیگر از حاملان اجماع ملی اند. در این حالات اجماع ملی بحیث پیام بوسیله ی باورمندی انتقال میابد. هم‌اکنون در مورد صلح در مجموع و صلح با طالبان اجماع ملی وجود دارد، زیرا ما میدانیم که  انسان‌ها به صلح نیازدارند و مردم افغانستان پس از اینهمه قربانی ها و بدبختی‌ها بدون شک میخواهند در صلح زندگی نمایند.اما اجماع در رابطه با صلح با طالبان نیز یک اجماع ملی، مگر سازمانیافته میباشد، زیرا این صلح را مردم بدون قید و شرط نمیپذیرند.صلح بدون قید و شرط تنها میتواند یا تحمیل گردد و یا از مَحبت درونی ناشی گردد.

دشواری اساسی اجماع ملی در افغانستان در این نهفته است که شیوه‌های تبارز و بیان اجماع ملی  به شیوه‌های سنتی محدود و منحصر  باقیمانده اند. به شیوه‌های غیر عنعنوی آن  در جامعه کنونی نیاز وجود دارد. برای اجماع ملی به  تغییر در درک های موجود نیاز وجود دارد. برخی از ضرب المثلها  نیز بیانگر اجماع ملی اند: آزموده را آزمودن خطا است.برای چنین اجماع باید انتظار کشید، زیرا محصول پروسه طولانی تجربه و اشتباه میباشد. برای تحقق اجماع ملی به لازمه هایی نیاز داریم.

لازمه های ی اجماع ملی

اجماع ملی در بسیاری  از موارد در فرهنگ و در نورمهای و باورمندیها وجود دارد، در حالیکه در بسیاری از موارد با بی توجهی با آن‌ها برخورد میشود.برای تحقق اجماع ملی از پیش موجود و یا نیل به اجماع جدید به لازمه هایی نیاز است که برخی از آن‌ها را برمیشماریم.

۱.تغییر در نفسها: بدون تغییر در نفسهای ما تغییر در جامعه ممکن نیست. تاریخ معاصر درستی این قاعده راثابت کرده است. برای مجبور ساختن اتحادشوروی مردم افغانستان نفس خود را نخست تغییر دادند و بعد به مبارزه پرداختند، زیرا آن‌ها دارایی مادی و معنوی خود را در این راه به خدمت نهادند و آماده قربانی گردیدند.تغییر معنوی  در اکثر موارد تغییر مادی را دنبال مینماید و سپس  یکی به دیگری میتوانند منتج گردند. این تغییر در نفس موضوعی  بود ، نه اصولی و بنابرآن به تغییر در موضوع منتج گردید  نه به تغییر در نفس.تغییر در نفس  از نظر اسلامی عبارت از جهاد با نفس است که شامل جهاد با تمایلات و هوای  نفسانی و شیطانی میگردد. به عبارت ساده آن تغییر مثبت در اندیشه و عمل است که هرگاه آن را بر اساس معیارهای دینی انجام دهیم عبارت از جهاد با نفس خواهد بود.

این تغییر مثبت تا آنجایی که به اجماع ملی ارتباط دارد، در چند مورد مشخص آتی باید صورت گیرد.آنچه را در پایان بر میشمارم میان ایلیتهای حاکم و روشنفکران بخصوص و  در جامعه افغانانی به درجه های متفاوت میتوان یافت که  حد افراط و تفریط آن برای اجماع ملی همواره دشواری آفرین بوده است.در تغییر نفس باید به مطالب آتی توجه گردد.

۱.۱ تعصب فکری:منظور از تعصب فکری تعصب در برابر فکر و اندیشه دیگر است. باورمندی ما همواره برتر و سالم تر است.

۱.۲ گروپگرایی:تمایلات گروپی به اشکال گروپ قومی، سیاسی و مذهبی و  ارجحیت آن بر سایر گروپها و تخصیص امتیازها  یا خدمتگذاری به گروپ مربوطه.

۱.۳ تفکرگروپی: باورمندی  به برتری و صحت نحوه ی فکری و تصمیم گروپ و موضع آن و تقدس آن.

۱.۴ فقدان تخصصگرایی:جامع الکمالات بودن و همه کاره بودن. رهبر، بزرگ قوم، ریش سفید و امام  و . . . همه چیز را میداند و هماره حق به جانب است.

۱.۵ بیگانه گرایی( اندیشه پرستی، انترناسیونالیزم):اصل ملی اندیشی تحت شعا ع دلبستگیهای  انترناسیونالیستی   به مارکسیزم  و  اندیشه اخوت اسلامی حسن البنا  قرار گرفت و در خدمت خصومت های ابر قدرتها  به نابودی ساختارهای ملی و دولتی در کشور بوسیله ی  نیروهای داخلی منجر گردید. شخصیتها ی ملی ترور و کشته شدند، ملیتها بهم انداخته شدند و ساختارهای دولتی مانند  قوای مسلح از میان برده شدند. برای ملی اندیشیدن و ملی بودن راه و امکانی باقی گذاشته نشد، زیرا  در نتیجه رویارویی و شرایط جنگی گروپگرایی جای آن را آشغال کرد. امروز جامعه افغانی فاقد شخصیتهای ملی، احساس مردم دوستی و  وطندوستی و فاقد آن حلقه های رابط میباشد که درک و تفاهم ملی را رشد میدهند و بسیج مینمایند. جای این متغییر های  ضروری و سودمند را شخصیت‌های قومی، حکمرانان محلی،گروپگرایی و تعصب  آشغال کرده اند.

اجماع ملی با تعصب فکری، تفکر گروپی و گروپگرایی  و بیگانه گرایی سازگاری ندارد، زیرا از  تحقق  اجماع از راه رد گروها یا انکار حق مشارکت آن‌ها جلوگیری مینماید. در چنین حالت اجماع ملی میتواند در‌واقع اجماع خودی باشد که به اهداف استفاده ابزاری بحیث اجماع ملی وارد اذهان میگردد.این همان شعور کاذب است که ایلیت بوجود میاورد. اجماع ملی به تخصصگرایی نیاز دارد، زیرا اجماع ملی در امور ملی از پیچیدگی برخوردار است و باید  با بحث و مذاکره جمعی  و تخصصی کمک شود.

۲.ملی اندیشی: تفکر ملی مشخصه های خود را دارد و مهمترین ممیزه ی آن ملی بودن تفکر است.

وقتی ما در مسایل ملی کلی می‌اندیشیم در مورد یک ملت واحد میاندیشیم که مانند انسان از اجزای خورد و بزرگ متشکل است. انگشت کوچک هر فرد با پا ها و  دست و سر و گردن آن غیر قابل مقایسه میباشد، اما نبود آن احساس میگردد و بحیث یک کمبود پنداشته میشود. همانگونه ای که در مورد انسان همواره بحیث انسان  برخورد میشود و تنها در موارد معیین به دستان و پا ها توجه میشود، با ملت نیز میتوان چنین برخورد کرد. بنابرآن برخورد ملی بر اساس مفاهیم اکثریت و اقلیت  کسب اهمیت مینماید. فرد واحد اساسی یک ملت و جامعه است، اما منافع ملی و اجتماعی حاصل جمع منافع افراد نیست. زیرا  وقتی به منافع  فرد واحد توجه مینماییم دو دسته از منافع را میتوانیم شناسایی نماییم: منافع فردی و منافع اجتماعی. منافع فرد تنها با تامین منافع فردی تأمین نمیگردد.  تأمین شرایط اجتماعی کار، امنیت و بیمه اجتماعی، ترانسپورت شهری، هوای صاف، سیستم  خدمات صحی و . . . بطور مثال از زمره منافع اجتماعی فرد محسوب می‌شوند که منافع فردی را را نیز احتوا مینمایند.دوم این باورمندی که منافع ملی حاصل جمع منافع افراد جامعه است دشواریهای اگریگیشن را با خود دارد.بهترین راه حل را تقسیم منافع فرد به فردی و اجتماعی میسازد.باید توجه کرد که راه  بسوی همبستگی ملی تنها از راه همبستگی ملیتها و اقوام میگذرد (اگر دست و پا و سر و گرد ن با هم همکاری نکنند، شخص مذکوربصورت مثمر فعالیت نخواهد توانست).

زمانی که در یک کشور بر اساس اعداد تصمیم گرفته میشود، اعداد   کسب اهمیت مینماید و تقویت گروپ از نظر شمار در اولویت قرار میگیرد. تعداد آنانی که بر اساس اکثریت یا اقلیت فکر میکنند اندک نیست، و جامه بین‌المللی نیز به این مساله از راه تقسیم وظایف و صلاحیت ها برخورد مینماید.تصامیم مربوط به اکثریت و اقلیت در این رابطه دارای اهمیت اند و  برای ما لازم است در نحوه ی تفکر در این رابط تغییر آوریم.یک کج فهمی و غلط فهمی را باید خاطرنشان کرد:

در حالیکه کل از جز متشکل است، بر مسایل کلی نه باید بر اساس جز فکر کرد. تأمین فضای امن کار و زندگی در کشور به نفع همه ی اعضای جامعه است. نفع عام و خاص در این است تا یک حکومت مسلکی و پاسخگو  ایجاد گردد. اکادمی علوم افغانستان از سالیان دراز بدینسو بر اساس رعایت سهم ملیتها در فقر علمی بسر میبرد. نتیجه آن فقدان فراورده های علمی است که همه از آن زیان می بیند. حکومت بر سر اقتدار مثال دیگر آن است.  بنابرآن لازم است به اکثریت از نظر مادی و معنوی توجه نماییم.

اکثریت مادی:اکثریت در معنای مادی آن عبارت از کثریت در شمار و عدد  است که  حتی در سطوح میسو و متجانس و همفکر فرق میکند. خانواده را بحیث یک گروپ کوچک درنظر میگیریم و میبینیم که در خانواده نیز همواره  هر موضوع با آکثریت آرا مورد استفبال قرار نمیگیرد یا در احزاب سیاسی.

اکثریت معنوی: اکثریت معنوی عبارت از حمایت از یک گزینش است، که میتواند  شامل حمایت فرا گروپی و فرا ملی گردد. از هریکی باید در مورد معیین آن استفاده صورتگیرد. در رابطه با انتخابات اکثریت مادی یا عددی بحیث  وسیله ی دستیابی به اکثریت معنوی مورد استفاده قرار میگیرد. هرگاه ما این رابطه را به دقت نگاه کنیم در میابیم که رای( معنا و مفهوم ) به عدد و شمار مبدل میگردد، اگریگیت میشود و پس از آن دو باره به رأی جمعی مبدل میگردد. اهمیت  اکثریت معنوی را از کاربرد آن بحیث هدف میتوان شناسایی کرددرحالیکه اکثریت عددی یا مادی بحیث وسیله رسیدن به آن خدمت مینماید. این رابطه عبارت از رابطه  اسباب- اهداف (means-end)میباشد.

۳. نورم ها بحیث منبع اجماع ملی:  قانون اساس بحیث یک قرارداد اجتماعی  میتواند اساس اجماع ملی را تشکیل دهد.آما این قانون نخست باید  اساس اجماع جامعه سیاسی قرارگیرد تا به اساس اجماع ملی تبدیل گردد.  در رابطه با این  اصل  تسجیل شده  در قانون اساسی که هیچ قانونی در کشور نمیتواند برخلاف احکام دین مبین اسلام باشد،  به گمان اغلب اجماع ملی وجود دارد.  فرهنگ ملی چهارچوبی را بوجود میاورد که اجماع ملی  در آن صورت میگیرد. سؤال دیگر این است که این قانون اساسی در رابطه خود با اجماع ملی در کجا قراردارد؟

 اجماع ملی در صفوف مردم قراردارد، درحالیکه قانون اساسی افغانستان در هرصورت از نظر جایگاه  نه در میان صفوف مردم و نه هم پیش از ایلیت حاکم قراردارد.بنابرآن اجماع ملی را در باورمندیها میتوان یافت.

اجــــــمــــــاع (ملی) کـــــــلـــی و قـــــــســــــــمـــــی

اجماع ملی عبارت از تفاهم یادرک مشترک ملی است، و در حقیقت سوژه ای میباشد. منظور از سوژه ای بودن اجماع ملی این است  که برای اجماع ملی ضرور نیست  برنامه‌ای باشد، بلکه باید ملی  و همه گیر باشد.هرگاه اجماع ملی بر خطوط اساسی صورت گیرد میتوان آن را کلی نامید. در اکثریت کشورهای جهان  این اجماع ملی وجود دارد که هنگام طرح انتخاب میان منافع ملی و منافع غیر ملی، همه گروپها و  نهادها و افراد به نفع اولی رأی میدهند.این یک اجماع کلی میباشد.

 بنابرآن اجماع ملی میتواند از پیش جود داشته باشد و میتواند ابتکار آن  سازمان داده شود.اجماع ملی یا توافق ملی در مورد انتخاب واحد برای  انتخابات آینده ریاست جمهوری یک مثال اجماع ملی قسمی یا سوژه ای میباشد. صلح با طالبان تحت شرایط معیین مثال دیگر است. اما اجماع ملی سازمان یافته بوسیله ی ایلیت حاکم به دلیل سیر نزولی یا نزولی بودنش مورد سؤال قرار دارد، زیرا اجماع ملی  از نظر شکلگیری سیر صعودی و افقی دارد. سیرنزولی اجماع ملی به معنای ایجاد اجماع ملی میباشد. 

دشواری کار اجماع ملی در  میکانیزم دستیابی به آن است. به اجماع ملی چگونه میتوان دست یافت؟

  راه‌های دستیابی به اجماع ملی

بصورت ساده آن، اجماع ملی هم یک تصمیم یا محصول است و هم یک  روال یا پروسه. از نظر محصول بودن میتواند کلی یا قسمی باشد و از نظر پروسه بودن یا صعودی است  یا نزولی.

۱.اجماع ملی نورماتیف(normative):اجماع ملی در حقیقت یک امر نورماتیف و اصولی میباشد، زیرا در مورد آنچه  ابراز میگردد که خوب یا بد، مجاز یا غیر مجاز دانسته میشود.اجماع را بر بنیاد باورمندی ها نیز میتوان بدست آورد و اجماع بودن آن را  نیز میتوان آزمود.

۲. اجماع ملی صعودی(bottom-up):از نظر نحو ه ی انکشاف اجماع از جز بسوی کل انکشاف مینماید.یک مفکوره و یک رویداد به یک تفکر ملی یا رویداد ملی انکشاف مینماید.

۳. اجماع ملی نزولی(top-down): از نظر نحوه ی انکشاف  اجماع ملی انکشاف خود را از بالا آغاز میکند. یک مفکوره به ابراز نظر و یا رأی عامه قرار داده می‌شود و مورد اجماع عمومی قرار میگیرد.

در رابطه با انکشاف نزولی اجماع باید به امکانات  برخورد ابزاری از راه دستکاری و  سازماندهی ناشیانه به هدف تحقق اجماع  باید توجه کرد.فرا خوانی لویه جرگه ها یک مثال این مورد است که باید در انجام آن از چیره دستی اجماع خودی جلوگیری گردد.

اجــــمـــــاع خــــــــودی

اجماع خودی عبارت از اجماعی میباشد که بر اساس تقسیم میان ما و دیگران  با درنظرداشت ترکیب جامعه ی داخلی، صورت میگیرد. اجماع چپ  یا راست، اجماع سوسیالیستی و  کپیتالیستی، سفید و سیاه، کافِر و مسلمان نمونه‌های اجماع خودی از دید مقایسوی در جامعه بشری میباشند.

واکنش حکومت پس از مشوره با  نیروهای محرم راز در رابطه با  گشایش دفتر قطر برای طالبان نمونه‌ای از اجماع گروپی یا خودی میباشد.چون این اجماع بر اساس نورم ملی شکل گرفته است میتواند از حمایت ملی برخوردارباشد، زیرا در  سازگاری با نورم ملی قراردارد. سیر انکشاف مفکوره ای که برای اجماع ملی پیشنهاد میگردد در صورت تطابق آن با نورم ملی سرعت میابد، حمایت مردم از برخورد مدافعان سرحدی با تجاوزگران پاکستانی یک مثال آن است.

دشواری دیگری که اجماع ملی -نزولی  با آن روبرو میباشد آسیب‌پذیری آن از  عواطف و احساسات حاکم میباشد. دستیابی به یک اجماع در شرایط  نامساعد و خصمانه یا خیلی مساعد ممکن است به اجماعی بیانجامد که کاذب نامیده شود، زیرا اجماع از راه انتخاب شرایط و زمان شکل داده می‌شود و سیر طبیعی  انکشاف را نمی پیماید.

اجماع خودی نیز برای جامعه داخلی ضروری میباشد، شرط اساس قابل رعایت این است که این اجماع نه تنها  با اجماع ملی و منافع ملی در تناقض قرار نداشته باشد ،بلکه به تقویت و تحقق آن کمک نماید.

 در آینده بر آسیب‌پذیری اجماع ملی و  شیوه شناسایی آن بحیث خواهیم کرد.

 

پایان

 

 

 


بالا
 
بازگشت