دكتراندس نبي هيكل

 

آیــــــــنـــــــــده  افــــــغـــــــانـــــــــســـــتـــــــان:

نــــگــــرانــــــیــهــا و واقــــــعـــــیـــتـــــهـــــــــــــا

 

افغانستان بسوی  یک  نقطه عطف در تاریخ معاصر خود نزدیک می‌شود و هم پای آن نگرانیها و ا میدواریها رنگینی بیشتر میابند. سوالهای معمول در ذهن هریکی از افغانان در داخل و  خارج میپرسند آیا سلطه ی ایلیت حاکم کنونی  در نتیجه انتخابات آینده ی ریاست جمهوری تداوم خواهد یافت؟ آیا برای تأمین تداوم سطله ایلیت متذکره به  انتخابات ضرورت دیده خواهد شد و آیا رویا رویی های مسلحانه و وحشیگریهای دهه ی اول  سالهای۱۹۹۰ و حاکمیت امارت اسلامی تکرار خواهندشد؟ خلاصه بر سر کشور و مردم چه خواهد آمد؟  مردم برای این نگرانیها دلایلی دارند و حق دارند در مورد آینده خود نگران باشند.نگرانیها در این رابطه  بر  سیر انکشافی پدیده‌ها  تأثیر میگذارد و دشواریها را میتواند دشوارتر سازد.

این نگرانیها مبانی عینی مستحکم دارند:  چهار عامل عمده در آنسوی این نگرانیها قرار دارند: تمایلات نیرمند قدرت طلبی؛حکومت ضعیف، بیکاره و وابسته؛ خروج نیروهای خارجی؛ و مخالفان مسلح که از جنگ علیه تروریزم و سیاستهای داخلی و بین‌المللی صلحخواهانه پیروز بدر آمده است.

تمایلات قدرت طلبانه: مردم میدانند آنانی که  گردانندگی رویدادهای خشونتبار سالهای  هفتاد هجری شمسی را در دست داشتند،  همچنان در عرصه سیاسی، اقتصادی و نظامی بحیث بازیگران مطرح فعال اند و در قدرت سیاسی شریک اند. آن‌ها بدون شک از مواضع قدرت و مواضع اقتصادی و اجتماعی خویش در شرایطی دفاع خواهند کرد که قدرت  مهار کننده و میانجی وجود نخواهد داشت. خطری که برای این دسته متصور است ازپایان  قدرت  آن‌ها و متحدان آنان  و به قدرت رسیدن مخالفان آنان منشآ میگیرد.

حکومت ضعیف و ناکاره:  حکومت کنونی که در واقعیت امر از نیروهای مطرح از نظر سیاسی، اقتصادی و نظامی- ۷+۸-نمایندگی مینماید، از نظر آنانی که از سیستم بیرون نگهداشته شده‌اند یک حکومت ضعیف و نا کاره است، در حالیکه برای محرمان راز یا انسایدرها یک حکومت نیرومند و کارآ میباشد.زیرا حکومت از بدو  ایجاد خود پس از بن اول تا کنون برای این نیروهای مطرح از نظر سیاسی فعالانه خدمت کرده و از منافع آنان در برابر ملت مستضعف دفاع کرده است.

این حکومت تاکنون توانسته هرآنچه را خواسته برکرسی نشاند و عملی سازد. پارلمان کشور در حقیقت امر  بیشتر بحیث وسیله مشروعیت تصامیم حکومتی عمل و در همدستی با حکومت و متحدان آن به  قانونگذاری پرداخته است ، تا بحیث مرجع  نمایندگی از مردم افغانستان.بنا برآن مردم نمیتوانند مطمین باشند که این حکومت منافع مردم و کشور را بر منافع خود و متحدان خود مقدم خواهند شمرد.  آنهامثالی را از چنین مورد حتی در شرایط عادی به یاد ندارند. واضح است که انسان زمانی که مورد حمله قرار میگیرد از موضعی به دفاع میپردازد که در آن قراردارد. برای ایلیت حاکم این موضع عبارت از موضع قدرت میباشد. بابرآن حکومت کنونی برای امر ملی ضعیف و ناکاره ودر کار دفاع از منافع گروپی یک حکومت نیرومند و کارآ میباشد.دلایل دیگری  را  نیز میتوان در این راستا بیان داشت. سر انجام حکومت از شناسایی رسمی سازمان ملل متحد و جامعه بین‌المللی بحیث نماینده دولت افغانستان برخوردار است و یگانه نیرویی که آن را برسمیت نمیشناسد عبارت از بخشی از مخالفان مسلح  میباشد.

آیا این حکومت خواهد توانست اوضاع رابه نفع نظم عامه کنترول نماید؟

خروج نیروهای خارجی: نیروهای ایتلاف بین‌المللی که برای قلع و قمع تروریزم در نوامبر ۲۰۰۱ وارد افغانستان شدنددر ۲۰۱۴  این کشور را ترک میگویند. از خروج کامل قوای خارجی سخنی در میان نیست، زیرا برای تربیت نیروها و برای تأمین  اطمنان از عدم تکرار تاریخ تعدادی از سربازان به حضورشان ادامه خواهند داد.

این نیروها تنها یک اطمنان نسبی و مشروط را میتوانند بوجود آورند. اطمنان جلوگیری از رویارویی متحدان و مخالفان. 

نیروهای ایتلاف بین‌المللی به ایجاد چهارچوبهای قانونی برای  حاکمیت قانون در افغانستان کمک کرده اند. دومین عرصه‌ای که  سودمندی حضور آن‌ها را نشان میدهد این است که در افغانستان توانسته از  تصادم نیروهای مطرح سیاسی جلوگیری نماید، در غیر آن ممکن بود برای حل اختلافات نه از کفش و بوتل آب، تهدید و تطمیع بلکه از اسلحه سنگین استفاده شود. مثالهای استفاده از قدرت خشن بوسیله ی آنان در  عرصه های  اقتصادی و اجتماعی فراوان است. به همین دلیل نگرانی‌ها با خروج این نیروها پیوند دارد.

عرصه مشهود دیگر این است که نیروهای  ایتلاف بین‌المللی در افغانستان به  ارتقای سلطه غیر رسمی نیروهای جهاد و مقاومت و جنگ سالار به سلطه رسمی و به حاکمیت سرتاسری کمک کرده است.

آنان به رشد نقش زنان  بخصوص در حیات سیاسی و رشد فیمینیزم در کشور نیز کمک کرد ه اند.

نیروهای ایتلاف بین‌المللی  با برخورد ریالیستی   به تروریزم بین‌المللی به برانداختن امارت اسلامی طالبان پرداختند تا  افغانستان را بحیث  پناه گاه آن‌ها از دست آنان وارهانند.خطر اساسی عبارت از مفکوره ای میباشد که به مبارزان القاعده و متحدان آن نیرو و انگیزه  مبارزه میبخشد. بزرگ‌تر از آن دستیابی این مبارزان به دانش ذروی و یا اسلحه ذروی میباشد. هم مفکوره مبارزه و هم احتمال دومی همچنان با قوت  خویش باقیمانده اند. این مساله از یک‌سو و   وضعیت سیاسی در افغانستان که نمیتواند افغانستان را بحیث متحد قابل اعتماد معرفی نماید، این احتمال را قوت میبخشد تا  مدیریت امور به پاکستان واگذار گردد. زیرا هم تمایلات به رعایت نان و نمک پاکستان  در نزد حکومت افغانستان و نیروهای مطرح سیاسی با قوت وجود دارد و هم تمایل به راه حل منطقوی. دلیل سوم عامل طالبانی در سیاست افغانستان است که نقش پاکستان را در آینده بیشتر تقویت خواهد کرد.

 موجود یت نیروهای ایتلاف بین‌المللی بدون شک در بیان نرم آن عوارض جانبی بسیاری دارد که پیامد های آن‌ها نه جانبی و حاشیوی بلکه خیلی بزرگ و مرکزی خواهد بود: ایدز، ذهنیت سرمایه اندوزی، عوارض ناشی از   کاربرد  اسلحه غیر مجاز و آلودگی بیشتر محیط زیست . . .

آن‌ها نتوانستند در جنگ علیه تروریزم پیروز گردند و نتوانستند افغانستان را برای دموکراسی مصوون گردانند.

مخالفان مسلح: مخالفان مسلح  بصورت آشکار  از جنگ غرب علیه تروریزم پیروز بدر آمده اند.دستاوردهای  آنان  در این جنگ گواه پیروزی آنان است: آن‌ها  طوریکه  جو بایدن معاون رئیس جمهور امریکا اظهار داشته دیگر از سوی آمریکا دشمن  پنداشته نمیشود، آمریکا و متحدان آن به نمایندگی از آنان برای مشارکت آنان در سیاست کار میکنند، دفتر سیاسی طالبان در قطر بدون شک یک پیروزی برای آن‌ها میباشد.  آن‌ها یکی پی دیگر از لست سیاه حذف میگردند، زندانیان آن‌ها از زندانهای افغانستان آزاد میگردندو حکومت پاکستان نیز برای مشارکت آن‌ها در حیات سیاسی افغانستان فعالیت مینماید. آن‌ها به نحوی از انحا در دستگاه رهبری حکومت، در نیروهای مسلح حکومتی و در پارلمان کشور نفوذ دارند.

با این توضیح ما میبینیم که از سه نیروی فعال و مطرح در حیات سیاسی افغانستان که زندگی روزمره را  رنگ و شکل میدهند یکی خروج از صحنه مبارزه را بصورت قسمی  برمیگزیند، در حالیکه برای ورود  دیگری به پروسه  ی  به اصطلاح صلح تلاش میورزد. صلحی که گرم و سرد میتواند داشته باشد. این وضعیت به خودی خود در نبود فرهنگ حل اختلافات از راه مذاکره و نبود یک  حکم متنفذ موجب نگرانی خواهد شد. دو کمبود دیگر نیز بر شدت این نگرانی میافزاید: یکی  فقدان  نیروی ملی که توازن قوا را در عرصه سیاسی و اجتماعی در برابر نیروهای مقابل بتواند حفظ نماید.زیرا افغانستان فاقد احزاب سیاسی ملی میباشد که  از پشتیبانی مردم و جامعه مدنی در افغانستان برخوردار باشند، و دو دیگر قدرت تمایلات مذهبی و آخرتگرایی که در نتیجه آن به  امور دینوی کم بها داده میشود.

                 بدین ترتیب صف آرایی نیروها و رقابت در انتخابات  از انکشافات حتمی اند. اما چه خوا هد شد هرگاه انتخابات صورت نگیرد؟

بدین ترتیب ما به این نتیجه گیری میرسیم که در شرایط کنونی افغانستان عوامل بالقوه تشنج و بحران را در خود دارد، درحالیکه امیدواری برای توانایی مهار سازی این عوامل به آن توانمندی وجود ندارد که بتواند موجبات آرامش خاطر ما را فراهم گرداند.عوامل ایگزوجین را  در این رابطه در این نقطه عطف تاریخی نیز نباید از نظر دورداشت.

صف آرایی نیروها دارای اهمیت تعیین کننده میبا شد، حتا برای انتخابات نیز. ما میدانیم که هرگاه ما کاری را انجام ندهیم ، انتخابات کاری را نمیتواند  برای ما انجام دهد. مطالبه ی تضمین شفافیت ، عدم دستکاری و فریب کاری و ... از آنانی که بدون شک تشنه قدرت اند و برای حفظ آن به نحوی از آنحا خواهند رزمید به معنای این است که از گرگ خواسته شود گوسفندان را اینبار اذیت  نکند. گرگ در آنجا نه برای نگهبانی ، بلکه برای شکار آمده است.

 مبارزه انتخاباتی یا رقابت انتخاباتی خود گویای این حقیقت است.  انتخابات ریاست جمهوری سالهایی که سپری شد نشان دادند که  هزاران ناظر  و هزاران دپلمات و افسر خارجی  نیز  نتوانستند نه شفافیت و سلامت انتخابات را تأمین کنند نه  عمومی بودن و آزاد بودن آن را.

هرگاه پس از خروج  نیروهای ایتلاف بین‌المللی بخشی از نیروهای مخالفان مسلح حد اقل  حزبی از  طالبان در نتیجه مساعی آغاجان معتصم وارد حیات سیاسی گردد، به سادگی میتوان تمایلات سیاسی حکومت آینده  را پیشبینی کرد.افغانستان در موجودیت عواملی که از آن‌ها نامبرده شد و غیابت عناصری که غایب اند به مدل عربستان سعودی در این منطقه مبدل خواهدشد.این مساله به دلیل تمایلات مذهبی دشواریهایی را برای افغانستان  پیش خواهد آورد.

صف آرایی ممکن است بر بنیاد خط رئیس جمهور کرزی  شکل گیرد.: ایتلافی که در برابر  طالبان با نرمی یا سختی موضعگیری مینمایند  و یا میتوانند با آن‌ها کنار آیند.

انتخابات بدون شک میدان  رقابت نامزدان و متحدان  سیاسی آنان خواهد بود , و بدین ترتیب نامزدان ممکن است از احزاب و از کشورها نمایندگی نمایند تا از احزاب و از مردم. بدون مداخله  خارجی در امر انتخابات پیروزی از آن  وسیعترین ایتلافی خواهد بود که میتواند مردم را برای رأی دهی بسیج نماید. همچنان میتوان توقع داشت که دو ایتلاف بزرگ مذهبی: اعتدال پسندان و  افراط گرایان شکل گیرد. باید به یاد داشت که پیشبینی موضعگیری  تعداد زیادی از نیروهای مطرح (به استثنای  مخالفان مسلح)  میتواند در هر مرحله‌ای از مبارزه تغییر نماید و نمیشود آن را بر اساس اصول نورماتیف پیشبینی نمود.  زیرا اصول  بازار آزاد اقتصادی بر مارکیت سیاسی نیز حاکم میباشد.

انتخابات آینده ریاست جمهوری از بسا موارد  از سایر انتخابات متمایز خواهد بود.

                 حضور عناصر نیرومندی که از  سالیان دراز منتظر  کرسی رهبری افغانستان اند بیانگر تمایل دیگری میتواند باشد. هرگاه ایالات متحده آمریکا مصمم باشد تا  این اطمنان خود را  که افغانستان یک خانه امن  و یک دوست برای غرب باشد بوسیله تعیین یک مهره مهم و تعیین کننده در سیاست افغانستان تقویت نماید، انتظار می‌رود یکی از افغانان آمریکایی که از پروسه بن اول تاکنون در حیات سیاسی افغانستان دخیل بوده‌اند  از مبارزات انتخاباتی پیروز بدرآید. در این صورت تغییر ی در ایجاد یک  بیروکراسی مسلکی و یک حکومت کار آ ممکن است قابل تصور باشد.

نه صلح گرم  و نه هم صلح سرد میان نیروهای ناکام از آب درآمده برای  افغانستان سودمند خواهد بود  و نه هم رویارویی  آنها.

خطراتی که میتواند پیشبینی گردند به موضعگیری آمریکا در رابطه با افغانستان، موضعگیری نیروهای مطرح سیاسی در برابر منافع ملی از یک‌سو  و منافع متحدان بیرونی آنان ا ز سوی دیگر ارتباط دارد. زیرا هر نوع ویرانی  و تباهی  بدون همکاری آنان  از سوی  همسایگان ممکن پنداشته نمیشود.

 نتایج انتخابات یا مداخله غیر از آن تعیین کننده نقطه عطف دیگردر  تاریخ معاصر افغانستان خواهد بود: افغانستان راهش را  ( سیکولاریزم یا غیر از آن ) یکبار دیگر  انتخاب خواهد کرد.

پایان

 

 

 

 


بالا
 
بازگشت