سنجر غفاری
چهل سال قبل از امروز
سردارمحمد داود میان گرایشات چپی و بنیاد گرایان اسلامی ، شکست اساسات نظام در افغانستان ، رشد وتقویت بنیاد گرایان و رخنه امپراتوری غرب بسوی شرق .
بتاریخ 26 سرطان 1352 برابر به 17 جولای 1973نظام شاهی به جمهوری جوان تحت قیادت سردار محمد داود عیوض گردید . جیو پولتیکی بودن این سرزمین درجغرافیای منطقه برای امپراتوران قرن ها از اهمیت خاص برخوردار بوده و فرزندان صدیق افغان زمین قربانی اهداف بیگا نگان گردیده و احساس ملی افغانها درگرو این نابکاران تاریخ کشور ما به یغما برده شده است .
سردارمحمد داود مرد اندیشمند ودارای تفکر ملی که احساس مسولیت در برابرمردم و کشورش داشت میخواست تا تمثیل حاکمیت ملی افغانها را میان کشورهای منطقه به خصوص همسایگان افغانستان قدرتمند و با افتخار حفظ نماید .
مردان شجاع وبا غرورملی درافغانستان همیشه موردتوجه صیادان قرارداشته ودردام ناباوریهای ایشان گیرمانده ونا جوان مردانه سربه نیست گردیده اند . که سردارمحمد داود نیز درزمره چنین چهره های روشنگر ونامورتاریخ افغانستان به دام افتید و بلاخره سر به نیست گردید.
ایده و تصور سردار محمد داود چنین بود « تصمیم شرط اول موفقیت است » او تصمیم داشت مگر برای تصمیم گرفتن وقت برایش میسر نگردید. سردار محمد داود یکبار تصمیم گرفت تا با نیروهای چپ وارد میدان کارزارسیاسی و نجات مردم وکشورش به موفقیت برسد اما جناح های دیگر سیاسی و تحت تآثیر اهداف بیگانه که احساسات ملی و مذهبی شان در گرو اندیشه های غرض آلود بیگانه اسیر بود مانع بزرگ جهت رسیدن به موافقیت های او در راه آرمان ملی و اهداف نیکو وبیداری مردم افغانستان به منظوررسیدن به سرمنزل تصمیم و آزادی ، آبادی و خود ارادیت ملی ، نجات از بحران های آینده و همگام شدن با کاروان ترقی جهانی که افغانستان شامل جدول کشورهای دارای توانمندیهای اقتصادی و ارزش های بین المللی در منطقه می گردید صد واقع شدند.
سردار محمد داود دور نمای سعادت ملی کشورش را گره خورده با همسایه شمال وقت اتحاد شوروی می دانست چونکه اتحاد شوروی بنیاد اساسی نظام وشالوده حفظ منطقه را درمقاب اهداف دورونزدیک ناتو وانگلیس ، امریکا وچین تشخیص داشت. افغانستان همیش از مرزهای شمال آسیب پذیر گردیده است چونکه انگلیس واعراب شمال افغانستان را در بحران امیخته مینمودند تا شوروی نتواند از این ناحیه به اسودگی بسوی بحرهند در حرکت باشد . بازی چنین اعیار گردیده ونشنالیستی جنگ افغانستان باید در تضاد قومی و لسانی گره خورده باقی بماند که شمال با شرق وجنوب با غرب تضاد های معین خویش راداشته باشند. انگلیس ها واعراب بودند که برتری جوئی اقوام و ملیت هارادر افغانستان علیه همدیگرشان بوجود آوردند و تلاش دارند تا هرگز افغانستان واحد دارای نظام قوی مرکزی در منطقه وجود نداشته باشد تا این که روسیه امروز که به زمره همسایه شمال افغانستان باقی است نیز آسیب پذیر باشد . سردار محمد داود دردهه شصت هنگام صدارت اش پس از بازدید ازایالات متحده امریکا این واقعیت را پذیرفت که رشد اجتماعی – اقتصادی و ایجاد نظام برای آینده قدرتمند افغانستان میتواند با همکاری و حمایت همسایگان و کشور های منطقه به خصوص اتحاد شوروی وقت امکان پذیراست. امریکا وناتو نیز درک نمودند که افغانستان باید درمحوربنیادگرایان قراربگیرد تا محمد داود وامسال آن نتوانند که تلاش وحرکت بسوی بنیادی ساختن نظام ورشد اجتماعی – اقتصادی افغانستان را به سود شوروی وقت بکشانند . بنآ آغاز خیزش و چرخش بنیادی مبارزه غرب و شرق در افغانستان پس از سقوط نظام مشروطه خواهان تحت قیادت غازی امان الله در مقابل همدیگر بنیادی می گردد.
سردار محمد داود از کشور چین ، ایران ، انگلستان ، المان ، هند و اتحاد شوروی وقت بازدید بعمل می آورد، از آغاز صدارت اش بتاریخ 6 سپتامبر 195 تا آخرین بازدیدش بتاریخ 3 الی جولای1961از کشور المان ، ملاقات با رهبران و تجارو نماینده گان عرصه های مختلف این کشور ها تصمیم خویش را مبنی براین که جایگاه مردم و کشور افغانستان در کجاباشد و کدام علل وعوامل باعث این گردیده است تا افغانستان و مردمش محروم از همه آزادی های انسانی و سعادت بشری گردیده است تشخیص میدهد و تصمیم می گیرد تا با پیش کش نمودن طرح ملی و دموکداتیک ، سیاست خارجی و داخلی مردم و کشور افغانها باید درگرو منافع ملی مردم شان باشند نه تآمین کننده اهداف کشورهای غربی که بازی خاص شان درافغانستان به مقصد رسیدن وغالبه براتحاد شوروی وقت است که افغانها باید در گرو این اهداف بنام ملیت ، قوم و سمت ، بنام مسلمانان و پیروان طریقت های مختلف مذهبی به خواب پریشانی شان ادامه بدهند ودیوارعلیه کشور های همسایه و منطقه باشند وباید نان خویش راازآنسوی اوقیانوس ها بدست بیاورند در حالی که گفته اند یک همسایه نزدیک ترازصدخویش میباشد .
این تفکر ملی او باعث گردید تا محمد داود از کرسی صدارت به وسیله اعمال نفوذی بیگانه به ستاره سرخ ملقب شده و به وسیله شاه وقت بدون این که بداند چه دستان و اهدافی در این امر نهفته است وی را از صحنه بیرون می کشند و اهداف پاکستان ، انگریز ،عرب وامریکا باهم به بیداری ملی افغانها بنام دهه دموکراسی کاپی اهداف ملی سردار محمد داودرا به تاراج گرفته وقانون اساسی و آزادی بیان و فعالیت احزاب سیاسی را شامل برنامه حکومت شاهی می نمایند و ارتجاع موفقانه پیش میرود .
هسته اخوان المسلمین که ازسال 1955 با ایجاد روابط میان افغانستان ومصر صورت گرفته با تآسیس نهضت اخوان المسلمین درسال 1968 به وسیله منهاج الدین گهیح و مولوی فیضا نی ازمصر به کشور ما تحت نام جمعیت جوانان مسلمان اساس گذاشته شد که در سال 1972 منهاج الدین گهیح در منزلش بشکل مرموزی به قتل رسید که هواداران انش این قتلرا به گلبدین حکمتیار نسبت می دادند. و در سال 1975 گلبدین حکمتیار ، برهان الدین ربانی ، مولوی محمد یونس خالص ، مولوی منصور ، مولوی جلال الدین حقانی ، قوماندان احمدشاه مسعود ، قاضی محمد امین وقاد بنیان گذاران حزب اسلامی در افغانستان بودند از قول « افغانستان در پینج قرن اخیر نبشته میر محمد صدیق فرهنگ » . همچنان در دهه دموکراسی احزاب مختلف چپی و راستی در افغانستان تآ سیس گردید.
در اول جنوری 1965 با اشتراک سی تن ازاعضای کنگرس نخستین حزب درخانه نورمحمد تره کی واقع کارته 4 کابل منعقد گردید. آدم خان جاجی به عنوان رئیس جلسه،نورمحمد تره کی، ببرک کارمل ، صالح محمد زیری ، محمد طاهر بدخشی ، سلطان علی کشتمند ، دستگیر پنجشیری، شهپر ، ظاهر افق، نور احمد نور ، اسمعیل دانش، دوکتور شاه ولی ، د.کتور ظاهر ، عبدالکریم میثاق ، عبدالحکیم شرعی جوزجانی ،سلیمان لایق ، اناهیتا راتبزاد ، بارق شفیعی ، نظام الدین تهذ یب ، ملا عیسی کارگر ، عبدالقدوس غوربندی ، دوکتور درمانگر، یاور شیرزی ، هادی کریم ، عبدالحکیم هلالی ، بعدآ جمعیتی به رهبری غلام محمد فرهاد بنام افغان سوسیال دموکرات که بعدآ بنام افغان ملت با مرام ملیت خواهی قومی در سال 1340 طرح گردیده و بتاریخ 17 حوت سال 1344 در منزل قیام الدین خادم با اشتراک 64 تن از اعضا و فعالین این حزب تآسیس گردیده و متعقبآ احزاب دیگری چون شعله جاوید بنام جمهیت دموکراتیک نوین در سال 1348 خورشیدی تحت رهبری میرغلام محمد غبار ، عبدالرحمن لودین ، غلام محی الدین آرتی ،ستم ملی تحت رهبری طاهر بدخشی وبدین گونه احزاب و سازمانهای
اسلامی و چپی بنیادش را برای آینده بازی به نفع بیگانه ها ی که امروزافغانستان ومردمش در بحران و مصیبت گیر مانده اند بوجود آمد.
چهل سال قبل ازامروز سردار محمد داود توانست تا قیام مسلحانه را علیه نظام شاهی درافغانستان رهبری ونظام جمهوری را بدیل خوب نظام شاهی دانسته هدف چیزی دیگری بود که که نتوانست موفق گردد. سردار محمد داود تصمیم داشت تا تعادل میان شرق و غرب رادر سیاست خارجی نظام جدید دراولویت قراربدهد وبدین سبب بود که افغانستان جایش رادر جمله کشورهای عضوعدم انسلاک یافت. نزدیکی سردار محمد داود با کشور هند و شوروی وقت پاکستان ، ایران ، امریکا و انگلیس ، بلاخره کشور های عرب را وحشت زده نمود. استخبارات پاکستان ، انگلیس ، سعودی در گام نخست برای ایجاد یک حرکت وسیع و بنیادی از وجود طرفداران شاه درافغانستان دست بکار شدند مگرمحمدظاهر شاه مردانه و افغانی تصمیم گرفت و نخواست تا افغانستان در چنگال پاکستان قرار بگیرد و مردم ما گروگان مصیبت ها شوند . ظاهر شاه میدانست که سردار محمد داود از محبوبیت خاص میان اقوام وقبایل دوطرف دیورند برخورداربوده و این محبوبیت باعث گردید تا زمانداران درشوروی و هند از محمد داود حمایت نمایند. موضوع این که اوباایدیالوژی کمونیستی ویا لینینی وفاداراست یک اتهام سیاسی دشمنان ملی ومردمی مابوده واست که ترور شخصیت ها در افغانستان را نخست از بی دینی آغاز میدارند و خودشان نان و آب از هفت خوان بی دین هارا خورده و بزرگ شده اند.
جنگ هند وپاکستان در سال1973که منجربه تجزیه پاکستان گردید و کشور بنگله دیش ایجاد واز بدنه پاکستان جداشده زنگ خطری بود که پاکستان وغرب موجودیت محمد داود رادر بقای اهداف شوم شان درمنطقه ارزیابی نموده دست بکار شدند تا بنیاد گرایان و نهضت های اسلامی را ریشه قوی و انکشاف یافته نمایند که حوادث خونین علیه نظام داود در سرطان 1354 خورشیدی بیان واقعیتی است که افغانستان و سردار محمد داودرا بسوی ناباوری های کشانیدند تا وی در گرو اهداف ارتجاع و بنیادگرایان بین المللی به وسیله شاه ایران ،استخبارات سعودی وپاکستان به دام کشانیده شده و سردار محمد داود در گرو تفکرات مذهبی و گرایشاتملی و منطقوی ناگهان تعغیر جهت داده وبسوی دشمنانش متمایل گردیده و درتلک افتید و دوتفکر واندیشه « بنیادگرائی اسلامی و تفکر چپی و دیموکرات» محمد داودرا در اندیشه و تشویش بزرگ فروبرد و بلاخره دوستان فریبکار و دشمنان سعادت ملی مردم افغانستان محمد داودرا در دام بنیادگرایان اسلامی اسیر نموده پس از مسافرتها به شوروی وقت ، ایران ، امارات متحده عرب ، عراق و عربستان سعودی و پاکستان در مارچ 1978 یک ماه قبل از سقوط نظام جمهوری جوان در دیداربا جنرال ضیا الحق حاکم نظامی پاکستان در حقیقت فرمان سقوط نظامش را به امضآ رسانیده و در میان خشم وتضاد دوقدرت بزرگ جهانی درمنطقه « شوروی وقت ، اتحاد مشترک ناتو و ایالات متحده امریکا و جهان عرب زیر دیوار خشم چپی ها در افغانستان بتاریخ 27 اپریل 1978 قربانی اهداف قدرتهای استعماری وقت قرار گرفت که امروزصد هاهزارعسکر و هزاران تن اسلحه و انبارازمصیبت هارا درافغانستان ومنطقه سرازیر نمودند تا به اهداف شان برسند که بازی ادامه داشته افغانستان ومردمش در گرو مصیبت های قرارداده شده است که سردارمحمد داود نمی خواست و با اشتباه او همه قربانی هارا مردم ما جبران می نمایند.
نباید فراموش نمود که اشتباه یکنفر بیسواد وکم تجربه جبران شدنی است اما رهبرو با دانش کشور اگر به اشتباه میرود جبران ناپذیراست که همه میدانیم . امروزکه اوضاع کشور ما خیلی بحرانی واز کنترول همه خارج است رهبران وزمامداران امروزی تجربه بگیرند تا کشور ومردم خویش رااز لغزش به دامان بنیادگرایان وحامیان شان که همه روزه مصیبت می آفرینند وبنام دین و اسلام می کشندو ویران می نمایند وتجارت دارند وکشور رابه لبه تجزیه کشانیده اند دقیق و مسولانه تصمیم بگیرندو مصالحه با ملت نمایندنه بادشمنان ملت .
یک دوست پسند کن که یک دل داری .
گر مذهب عاشقان عاقل داری .
درود به روان فرزندان صدیق افغانستان
سنجر غفاری مسکو 20 جولای 2013