اطرافی

  

 م. ع. اطرافی 31 جولای 2013

برای نجات از بحران, دسایس و جنگها چه باید کرد؟

 دسایس وسیع و گسترده ی درسطح داخلی, منطقوی و جهانی درجریان است که کشور مارا تجزیه نمایند و یا رهبری و حاکمیت کشور ما را درانحصارو کنترول خود و یا میراث خورهای خود دراَورند. در اَستانه خروج عساکر خارجی و برگزاری انتخابات ریاست جمهوری در سال 2014 فشارهای گوناگون سیاسی, اقتصادی, نظامی و امنیتی ازجانب بعضی متحدین ستراتژیک, بعضی همسایه ها و دشمنان افغانستان قدم بقدم طرح ریزی و برنامه ریزی شده میرود تا افغانها را درامورحاکمیت کشور شان به حاشیه برانند. از تبصره های کارشناسان سیاسی, اخبارتلویزیونی ونشرات سایت های انترنیتی استنباط میشود که بازیگران درامه تروریزم و ضد تروریزم بعبارت دیگر( دیوهای  جهانی و منطقوی)شبکات وسیع استخباراتی شان را در بخش های گوناگون جامعه ما تنیده اند. در دولت و سایر ارگانهای سیاسی, اجتماعی, مذهبی, اقتصادی وامنیتی کشورما نفوذ پیدا کرده اند.

دیوها گروه از دولت های هستند که درعقب شان مستقیم و یا غیر مستقیم کمیته 300 قراردارد,عقاید و اهداف شان را کسب زور و زر تشکیل میدهد. جاییکه زر وجود داشته باشد با زورمداخله میکنند. برای مداخله شان یک بهانه پیدا میکنند. برای رسیدن به اهداف شوم شان به اختراع وسایط پیشرفته استخباراتی ,جنگی ونظامی هوایی  و زمینی, بم های زروی وسایر بم های  کشتار دسته جمعی, راکت های زمین به زمین, زمین به هواه و هواه بزمین بخصوص ازطیارات بی پیلوت به زمین و راکت های ضد راکت دست یازیده اند و مسابقات تسلیحاتی را درجهان موجب شده اند.  تصمیم دارند حاکمیت مطلق جهان را از طریق برتری نظامی و اقتصادی در دست خود بگیرند. بعد از جنگ جهانی دوم کنترول و حاکمیت جهان را از طریق شورای امنیت سازمان ملل متحد با تحمیل عضویت دائمی وحق ویتو درانحصارخود گرفته اند. ما باید حل قضایای کشورخود را از همین زوایا نیزدرنظر داشته باشیم تا فریب نخوریم. 

افواهاتی هم شنیده میشود که این و یا اَن شخص از جمله کاندیدان احتمالی ریاست جمهوری این و یا اَن کشوردر انتخبات سال 2014 ریاست جمهوری افغانستان میباشند.            

 اگر مردم بخصوص احزاب سیاسی ومدعیان رهبری اَینده کشورو سازمان امنیت ملی کشوردرتفکیک و تشخیص دوست ازدشمن,کشف و شناخت ستون پنجم  دشمن کوتاهی کنند ومتحد, دقیق و متعهد به منافع افغانستان و نجات وطن عمل نکنند بیم اَن میرود که افغانستان در دام اسارت مستقیم و یا غیر مستقیم دیوها بیافتد. درافسانه های قدیم "دیوها و پری ها" خوانده میشد که "دوستی و دشمنی با دیوها خالی از خطرات نیست".

بادیوها باید ماهرانه و عاقلانه برخورد کرد. در دوستی و دشمنی با دیوها از کلمات دلپذیر و دوستانه باید استفاده کرد تا دیوها تحریک و مغضوب نشوند و اهداف مطلوب بدون تلفات و خسارات بدست اَمده بتواند.

 ما افغانها چنین فرهنگ و خصائل را نداریم, قد راست با دیوها مقابله میکنیم. باید این فن را یاد بگیریم که با دشمن درجه دو سازش و اتحاد کرد تا دشمن درجه یک بزانو دراَید. باید از قدرت های استعماری اَموخت که با اسلام سازش کردند کمونیزم را سقوط دادند. حال با تروریزم سازش کرده بحران را در کشورهای اسلامی دامن میزنند تا اهداف مطلوبه شان را که زورگویی و زراندوزی است براَورده بسازند.

 درجهان امروزدرامه های تبلیغاتی, آیدیولوژیکی,استخباراتی, اقتصادی, تهدید سلاحهای پیشرفته کشتار جمعی و جنگ های  نیابتی ترورستی برای اهداف سیاسی, اقتصادی و اشغال گری ها همزمان تمثیل و استفاده میشوند که مطابق تغیرات اوضاع وشرایط, نقاب های نوکران و چاکران دشمن نیز تغیرمیابند.

با حسرت و دریغ که ما افغانها درایت ومهارت های لازم سیاسی, امکانات, تسهیلات و ابزارها را برای درک و مقابله با چنین دسایس و درامه های مبهم و پیچیده دراخیتار و دسترس نداشته و نداریم که ازطرق سیاسی و دپلوماسی اهداف خود را براَورده میساختیم و یا بسازیم . از جانب دیگربعضی فرزندان ناخلف این کشور بحیث دسته تبر دشمنان افغانستان بر پیکر زخمی کشور و بر فرق مردم خود یکجا کوبیده میروند که قتل ها و کشتارهای هموطنان شان را  یک امر و عمل مقدس میدانند که بحران خونین کشور مارا خونین تر ساخته اند.                  

فساد گسترده, رشوت چهار ملیارد دالر سالانه و اختلاس ها, خروج غیر قانونی بیش از 3 ملیارد دالرسالانه ازکشورهمه امکانات تراکم سرمایه, سرمایه گذاری ها در بخش های زراعت, صنعت و معادن و زیربناهای اقتصادی در کشوررا از بین برده که باعث رکود اقتصاد و بیکاری در کشور گردیده است.  رئیس جمهورو دولت فاسد برای بقای نظام فاسد شان دست به تگدی و گدایی زده و میزنند. درفکر بهبود زندگی مردم, اقتصاد و پیشرفت و ترقی کشور نیستند.درچنین اوضاع مبهم, پیچیده, تاریک ودسایس متلون و مداخلات سری وعلنی کشورهای خارجی, ما چه کرده میتوانیم ویا چه باید کرد که کشتی شکسته مردم خود را به ساحل نجات برسانیم.  

 برای اینکه اشتباهات و خطاهای گذشته را تکرار نکرده باشیم لازم است در قدم اول اوضاع جاری کشورخود را با در نظرداشت رویدادهای چهار دهه اخیر,عملکرد و نقش مثبت و منفی اشخاص, گروه ها, احزاب سیاسی, تنظیم های جهادی, قوم گرا ها, بنیاد گراها وسایرفرقه های ذیدخل در امور افغانستان را در موارد خاص و درکل از موضع حقایق,عدالت, بیطرفی و منافع ملی ارزیابی و بررسی نماییم. همچنان نقش مثبت و منفی کشورهای ضد تروریزم را که بعد ازحادثه 11 سپتامبرو حمله نظامی امریکا بالای افغانستان به معیت امریکا به افغانستان اَمده اند بشمول حامیان تروریزم وکشورهای همسایه  افغانستان نیزارزیابی و بررسی نماییم تا معلوم و تفکیک شود که در این کارزارها ی خونین افغانستان,  افغانها خود چقدر قصور دارند و بعضی همسایه ها و قدرت های ائتلاف خارجی چقدر دخیل و مقصر هستند. تا دوست از دشمن تفکیک و معلوم شود و یک خط قرمز بین دوست و دشمن کشیده شود تا افغانها باردیگر مانند اَقای کرزی مرتکب اشتباهات تکراری در تشخیص دوست و دشمن نشوند و نوکران دشمنان افغانستان را در نقاب دوستی و برادری دراَغوش نگیرند. دردستگاه دولت ائتلافی اَقای کرزی چنین نقاب پوشان کم نیست. اگر ما با دوستان خود مدارا نکنیم و برای رسیدن به اهداف مشترک مان, سعی وتلاش نکنیم و تحت فشار دشمنان روابط خودرا با دوستان کمرنگ  بسازیم. درفساد, اختلاس و رشوت ملوث باشیم در فکر وطن, مردم ووحدت ملی سراسری خود نباشیم بدیهی است که به تدریج کمک و حمایت دوستان خود را از دست داده میرویم. دوستان میگویند, تو که با وطن و مردم ات صداقت و دلسوزی نداری, خیانت میکنی با کمک های ما چه خواهی کرد! در فساد, ما کمک های دوستان خود را از دست داده رفتیم که مسئولیت عام و تام اَن بدوش اقای کرزی, دولت فاسد ومشاورین ارشد اش میباشد که افغانستان را درفقرو انزواء کشانیده اند.

واقعیت این است که جنگ افغانستان یک جنگ نیابتی بین ابر قدرت های جهانی میباشد که در وجود تروریزم و ضد تروریزم براه انداخته شده که با جنگ انقلاب وجهاد افغانستان شباهت ستراتژیکی دارد. در هردو جنگ برنده  اصلی پاکستان است که از افغانها بحیث سپر دفاعی پاکستان علیه شوروی دیروز و امریکا, اَیساف و ناتوی امروز درجنگ جاری تروریزم و ضد تروریزم استفاده کرده و میکند که درعقب و حمایت اَن دولت انگلیس قرار دارد که نمیخواهد درقلمروهای تحت نفوذ دوره استعماری اش سایر قدرت مندان تسلط پیدا کنند. حدث زده میشود که بین انگلستان, پاکستان و چین درمسایل این منطقه اشتراک نظر و منافع وجود دارد. امریکا و ناتو از خود اهداف خاصی را تعقیب مینمایند. افغانستان با چندین کشور پیمان ستراتژیک را امضاء کرده اما در حمایت و دفاع از منافع افغانستان تا بحال متعهد عمل نکرده اند. هند و ایران بالای توانمندی خود شان حساب میکنند. کشورهای اسیای میانه در دوستی با امریکا و روسیه در کنش و واکنش هستند.  

بازنده درهردوجنگ انقلاب و جهاد, تروریزم و ضد تروریزم افغانها هستند که بحیث ابزارو مهره های جنگی از ایشان استفاده ها کردند ومیکنند. مردم ما را تحت شعارهای الله اکبر, شریعت و جهاد فریب دادند که درهردوجبهه جنگ  افغان ها کشته شده میروند. ایکاش افغانها درچنین موارد ازعقل و درایت خود کارمیگرفتند و تصمیم شان راروی مصالح مردم و منافع ملی کشور, سنجش و پیش بینی سود و زیان جنگ اتخاذ میکردند. با تحریکات دشمن احساساتی نمی شد ند و فریب دشمنان را نمیخوردند. نگاه کنید که درجنگ جهاد و انقلاب چه تلفات عظیمی  بر مردم ما تحمیل گردید. بیش از دو ملیون افغان کشته شدند. بیش از یک ملیون معیوب, معلول, یتیم و بیوه شدند. بیش ازیک ملیون معتاد به مواد مخدرشدند. بین چهار تا پنج ملیون افغان تا هنوز در ایران و پاکستان مهاجر هستند. هیچ کس در فکر شان نیست.  کشور ما به ویرانه تبدیل شد. ضیاوالحق رئیس جمهور وقت پاکستان دستورداده بود که افغانستان اَهسته اَهسته در جنگ بسوزد که درادامه جنگ همه هست و بود کشورما از بین رفت و به یغما برده شد. خودش هم بر مصداق نیت بد قضای سردر یک سانحه هوایی دراَتش سوخت.

 به دستور نواز شریف اردوی ملی ما متلاشی گردید. رئیس عمومی سازمان استخباراتی پاکستان اَی - اِس - اَی دستور داده بود که کابل دراَتش بسوزد. همه دساتیر رهبران پاکستان را افغانهای مزدور ومعلوم الحال در نقاب دین و مذهب اجراء و درعمل پیاده کردند. جنگ های برادر کشی را کیها ادامه دادند؟

 شهر کابل و منازل رهایشی مردم را کی ها با فیر هزاران راکت کور به اَتش کشانیدند و بیش از 80 هزار شهروند کابل را به شهادت رسانیدند؟

اردوی نیرومند ملی مارا کیها متلاشی ساختند و سلاحهای ثقیل, وسایط پیشرفته نظامی زمینی, هوایی, مخابراتی, استخباراتی و راکتهای سکاد و لونای اردوی مارا کیها به یغما بردند و کشور مارا خلع سلاح کردند؟  چرا دولت, ملت, سیاست مداران, علمای دین, دانشمندان و روشنفکران و مجاهدین در برابر اَن تا امروز خاموش مانده, خاینین, غارتگران وچپاولگران را تشخیص و افشاء نکرده اند, در حالیکه همه مردم اَنهارا میشناسند. تمام سلاحها و مهمات نظامی ثقیل و پیشرفته زمینی و هوایی اردوی افغانستان را که ملیارد ها دالر ارزش داشت خود افغانها تخریب و به قیمت داغمه اَهن و فلز در بازار های  پاکستان بفروش رسانیدند. سلاحهای پیشرفته نظامی وستراتژیک کشور را به دشمن تحفه دادند و یا فروختند و کشور خود را خود خلع سلاح کردند.   تمام وسایل, تجهیزات و دارایی های منقول ملی و دولتی کشور را تا ریشه ها درختان بادام و پسته را به پاکستان قاچاق کردند و فروختند که امروز کفاره اَنرا مردم ما  می پردازند. مجاهدین که در سراسر کشور مسلح بودند چرا جلو اَنرا نگرفتند؟ حتی اعتراض هم نکردند. پس این همه قربانی های جهاد برای چه بود؟ که از پیروزی جهاد تا امروز با نعره های تکبیر تجلیل وتقدیس شده میرود. محصول جهاد باهمه قربانی های مردم افغانستان همین بود که دیو سرخ رفت و دیو ابلق اَمد که به اشغال مجدد افغانستان و ایجاد دولت دست نشانده و فاسد, جهانی شدن تروریزم, تزیید تولید و قاچاق مواد مخدر وفساد گسترده در کشورانجامید که کفاره اَنرا مردم مظلوم افغانستان پرداخته و می پردازند.

ما افغانها در برداشت ها و تحلیل های اوضاع کشورخود خارجی ها و دشمنان افغانستان را مقصر میدانیم. خود ها را هرگزمقصر و مسئول ندانسته ونمیدانیم. همه مسئولیت هارا به مخالفین داخلی و خارجی ها  حواله میکنیم. همین ذهنیت ها سبب شده که ما همیشه اشتباهات و خطاهای خود را پرده پوشی کرده به اَن اعتراف نکنیم وعین اشتباهات را مکررن مرتکب شده میرویم و ازاشتباهات گذشته خود هیچ نمی اَموزیم.

 ما افغانها اولین واَخرین گزینه حل بحرانهای کشور خودرا از طریق جنگ دانسته ومیدانیم. به گزینه های حل مسالمت اَمیز, مذاکره, مصالحه, جوراَمدن ها و شریک ساختن در قدرت, امتیاز بگیر و امتیاز بده توصل نورزیده و موقع نداده ا یم. که ناشی ازبی اعتمادی, بی دانشی سیاسی, بی مسئولیتی,خودخواهی وانحصار قدرت طلبی ما افغانها میباشد که در جنگها همیشه برنده شده ایم اما در سیاست بازنده شده ایم. 

ما افغانها دردفاع از استقلال, اَزادی و حاکمیت سیاسی کشورخود در طول تاریخ با شهامت عمل کرده ایم.

اما در برابر دفاع از دارایی ها و اقتصاد ملی کشور خود در طول تاریخ  بی اعتناء, بی تفاوت و سیل بین عمل کرده ایم که از جمله ضعف های جبران ناپذیر جامعه ما میباشد که در این مورد ما باید اذهان خود و مردم خود را پاکسازی نماییم وبه مردم خود احساس مسئولیت بدهیم که مشترکن ازدارایی های ملی کشور مان با شهامت حفاظت و حراست نماییم تا هیچ کس نتواند بخاطر منافع کوچک خود منافع بزرگ ملی کشور را زیر پا کند.

در گذشته ها که پادشاه گردشی میشد یک عده مردم می اَمدند ارگ , خزانه و دارایی های ملی و دولتی کشور را به یغما می بردند که هیچ کس جلو اَنرا نگرفته اَنرا تماشا میکردند. در اَن وقت اندیشه مسلط در جامعه چنین بود که اگر تیل از خانه سرکار بریزد اَنرا در دامن خود بگیر و بخانه خود ببر. کلمه سرکارثابت میسازد که چنین اندیشه ازخارج دراذهان مردم ما ترزیق شده است

اگرذهنیت خود ما ومردم ما در برابر دارایی های ملی و دولتی کشور تغیر داده نشود و هر تبعه کشورخود را مسئول دفاع  ازدارایی ها و اقتصاد ملی کشور ندانند, بیم اَن میرود که تریلیون ها دالر ذخایر معدنی افغانستان درسروی ها وعقد قرارداد های غیر شفاف در پیشروی چشمهای ما غیر قانونی به یغما و تاراج برده شده و خواهد شد.

این هم یک واقعیت است که هیچ قدرتی برما غلبه کرده نمیتواند اگر دسته تبر شان از درختان خود ما نباشد. باید این دسته های تبر به مردم افشاء شود تا مردم تحت شعارهای دین و مذهب دیگر فریب شان را نخورند.

چالش هایکه تا هنوز جامعه مارا تهدید میکنند:                                     * قوم گرایی وعقب گرایی تا هنوزدر اذهان مردم ما بقوت خود باقیست که مانع وحدت ملی, عدالت اجتماعی, تساوی حقوق اتباع کشور, ایجاد اداره        سالم ملی, تجدد و نواَوری, تطبیق دموکراسی و رعایت همگانی از قوانین کشور شده است. نگاه کنید که کلمه پوهنتون و دانشگاه در سطح پارلمان وحلقات قومی وسیاسی چه بحرانی را خلق کرده که تا بحال حل نشده است, در حالیکه پوهنتون کلمه پشتو و دانشگاه کلمه دری فارسی میباشد که هردو لسان در قانون اساسی کشور بحیث لسانهای رسمی و ملی کشور پذیرفته شده است.هیچ مانع قانونی وجود ندارد که همزمان ازهردوکلمه مذکور درپهلوی همدیگراستفاده شود و بحران جاری در وضعیت دشوار و پیچیده کشور را با تدبیر و نیات نیک و نیک اندیشی حل و فصل میکردند.

* بنیاد گرایی  و افراط گرایی مذهبی ویروس خطرناک دیگریست که عقل, تفکر وعقاید افغانها را متآثر ساخته و میسازد. جامعه مارا به سوی اعتقاد به ظلمت اندیشی, خشونت, دست و سر بریدن ها, استعمال بم های انتحاری, بم های جاده ی, محاکمات صحرایی, سنگسار زنان نه مردان و کشتار اطفال و مردمان بیگناه سوق و هدایت مینمایند و مردم مارا با تهدید, زور و جبر پیرو خود میسازند. ازاین واقعیت عینی که خداوند متعال خا لق همه مخلوقات و قوانین خلقت و تنازع بقای مخلوقات خود میباشد انکار مینمایند. قوانین داخل وجود مخلوقات خداوند را که بنام های علوم طبیعی, فزیک, شیمی, حیوان شناسی, زیست شناسی, زمین شناسی, هوا شناسی, علم نجوم,جغرافیا وغیره که در مجموع علوم ساینس یاد میشود را علم شیطان میدانند. روی همین باور شان مکاتب پسران و دختران را اَتش میزنند, معلمین و شاگردان را بقتل میرسانند. بروی دختران و زنان تیزاب میپاشند و دختران را درصنوف مکاتب مسموم میسازند.چنین برداشت ها و تفسیر ها به اَیات قرآن مجید و احادیث نبوی هیچ ارتباط ندارد. کدام عالم دینی ثابت ساخته میتواند که بموجب فلان ایت قراَن و یا فلان حدیث نبوی قوانین داخلی مخلوقات خداوند (علوم ساینس ) طلسم ویا علم شیطان گفته شده باشد؟ اگر چنین عقیده شرک نیست پس چه است! علمای جید چرا در این باره خاموش مانده اند ودر باره اَن مستند تبصره نمیکنند تا  حقایق وواقعیت ها برملا و روشن ساخته شود. زیرا این موضوع به زندگی دنیوی و اخروی مردم, اعتماد و وحدت مردم, ترقی و تعالی کشور ویا عقب مانی کشورما  اثرات مثبت و یا منفی بجا گذاشته و میگذارد.

بنیاد گرایی و تروریزم روح و جان همکدیگر هستند که امروز درخدمت

شیاطین,  فرعونها و دیوهای  قرن 21  و اهداف زور و زر قرارگرفته اند که از ایشان بر ضد کشور های ثروتمند اسلامی, اسیایی و افریقایی در ایجاد بحرانها و جنگهای نیابتی تحت شعارهای دین, مذهب و شریعت استفاده میشود.

در طول دونیم قرن گذشته ی افغانستان, قوم گرایی و بنیاد گرایی دراتحاد با هم حاکمیت مطلق کشور را در دست داشتند.در حالیکه درسایر کشور های پیشرفته جهان و اکثریت کشورهای اسلامی  قوم گرایی و بنیا گرایی به زباله دان تاریخ انداخته شده. اما از اَغاز قرن بیست یکم قوم گرایی و بنیاد گرایی از جانب بعضی قدرت های جهان دامن زده میشود, بخصوص در کشور های اسلامی ثروتمند جهان.

دولت  ائتلافی قوم گرا و بنیاد گرا از طریق لویه جرگه های فرمایشی وغیر دموکراتیک  قوانین را به نفع خود شان وضع و یا تعدیل میکردند. پادشاهان را مقرر وعزل میکردند. با دولت ها هم سازش داشتند. در حالات بحران اجتماعی ومطالبات مردم یکدیگررا حمایت میکردند و از افزار دین و مذهب کار میگرفتند و خشم مردم را فرومی نشاندند و یا سرکوب میکردند. مردم را از حقوق مدنی و سیاسی شان کاملن محروم ساخته بودند و بحیث رعایا و اتباع درجه دوم با مردم برخورد میکردند. روی همین باورهای عقب گرایی, اندیشه های نو وبرنامه های نواَوری را در نطفه خفه میساختند و مجال رشد به اَن هرگز داده نشده و نمیشد.

با همه کم و کاست های که در فوق ذکر شد, امید واری های قوی هم وجود دارد که جامعه ما بخصوص قشرجوان, اَگاه و منور کشور ما به اتکاء خداوند متعال, همبستگی, اتحاد و وحدت ملی مردمان خود میتوانند راه های پر مشقت و پر خطررا طی نموده  کشور ما را از ورطه سقوط نجات بدهند و حاکمیت کشور را بدست خود بگیرند.  خواست های  وحدت و اتحاد افغانها و ایجاد جبهه متحد مرکزی در سراسر افغانستان و جهان مایه ی این امیدواری ها شده است.

 د رشرایط کنونی کشور که انتخابات ریاست جمهوری درمقابل ما قراردارد و قوای خارجی هم افغانستان را ترک خواهند کرد ویا یک قسمت شان باقی خواهند ماند, مداخلات علنی همسایه های افغانستان هم تشدید شده و امنیت کشور مارا به خطر مواجه ساخته است, وظایف ایمانی, ملی و تاریخی همه افغانها دراین امر نهفته است که همه اشخاص,احزاب, ائتلافها, جبهات متحده, اقشار و سازمانهای مختلف اجتماعی تحت پلت فورم و خط مشی مشترک بخاطر تآمین منافع ملی,صلح, امنیت و دفاع از تمامیت ارضی کشور در یک جبهه متحد مرکزی با هم جمع ومتحد شوند. از یک کاندید با کفایت, دانشمند, صادق,دوراندیش,توانا, شجاع , مسئولیت پذیر ومردم دوست ریاست جمهوری متحدن حمایت نمایند.

اگر ائتلاف ها بخاطر کسب قدرت و یا تقسیم قدرت صورت بگیرد دیر پا   نخواهد ماند که اضرار بیشتر را برای مردم و کشور ما در قبال خواهد داشت. ائتلاف ها و ایجاد جبهه متحد مرکزی روی خواستها, تفاهم, برنامه ها واهداف مشترک همدیگر و مردم و شرایط عصر و زمان اتکاء داشته باشد که مرام و خط مشی ذیل را احتوا میکند:

مقاومت و مبارزه شدید و مشترک توده های مردم و دولت ملی برضد جنگ و نا امنی. ریشه کن ساختن فساد, رشوت, محو کشت و قاچاق مواد مخدر. جلوگیری از اخراج غیر قانونی پول ها و سرمایه های کشور بخارج. دفاع از تمامیت ارضی, استقلال, اَزادی و حاکمیت ملی. حراست و حمایت از دموکراسی, منابع اقتصادی, پولی و ذخایر معدنی افغانستان و انتخابات شفاف. تضمین عدالت اجتماعی وتساوی حقوق اتباع کشور. تطبیق یکسان قوانین کشور بالای همه اقشارو اقوام جامعه.

افغانستان مرکز داغ سیاست جهانی شده. جهان هم بخاطر استیلاء بر مناطق ستراتژیک و زر خیز جهان دردوقطب متضاد یک قطبی و دو قطبی با هم در کشمکش هستند. چطور میتوانیم روابط کشورخودرا درتوازن بین این دو قطب متضاد حفظ نماییم. سقوط یکجانبه ما بهر طرف به ادامه جنگ کمک میرساند که  به ضرر ما تمام میشود.   

اگر یک راه حل جهانی به اشتراک هردو جبهه قدرت جهانی و همسایه های افغانستان برای صلح وجنگ افغانستان تدارک نشود. بیم اَن میرود که افغانستان بار دیگر طعمه غول های منطقوی وجهانی شود,حالت و بحران کشورسوریه برکشورما  نیز تحمیل خواهد شد و غولهای دخیل در جنگ به انسان کشی و نسل کشی درافغانستان ادامه خواهند داد.

احزاب, رئیس جمهور و دولت فاسد باید بدانند که به تنهایی نمیتوانند با همه  دسایس بازیگران مقابله نمایند. اتحاد سراسری افغانها, دشمنان زبون افغانستان را متقاعد میسازد که بیش از این در امور داخلی کشور ما مداخله ننمایند. ائتلافهای احزاب سیاسی و قشرهای اجتماعی عامل دیگریست که باعث امید واری ها شده است. دیده شود که ائتلافهای مذکوراساس و مبنای کسب قدرت و تقسیم قدرت را دارد ویا بر اصول تفاهم ملی و وحدت نظر روی مسایل عمده  سیاسی و اجتماعی, توافق بالای اهداف  کوتاه مدت  و دراز مدت برنامه های ملی , انتخاب و حمایت از یک نامزد ریاست جمهوری میباشد.

نامزدان ریاست جمهوری سال 1393باید بدانند که افغانستان تحت محاصره, مداخلات خارجی و تعرضات بعضی همسایه ها, جنگهای نیابتی خونین ترورستی, وضع نابسامان اقتصادی به یک رئیس جمهور باکفایت, بادرایت, دانشمند, سیاست مدارمردم دوست, لایق و صادق و متعهد به منافع ملی و پیشرفت و ترقی جامعه نیاز دارد که حمایت مردم را باخود داشته باشد.

هر قدر تعداد نامزدان ریاست جمهوری زیاد باشد درحالیکه صرف یک نفر شان برنده میشود,به همان تناسب دشمنان افغانستان رامطمئن میسازد که در بین افغانها اختلافات گسترده وجود دارد و به مداخلات شان در امورکشورما ادامه میدهند. نامزدان درجه 2 و 3 ریاست جمهوری شانس پیروزی ندارند, نباید خود را کاندید نمایند. در قدم اول وحدت ملی ما رامتضرر میسازند در قدم دوم به دشمن پیغام ضد وحدت میدهند در قدم سوم  به نفع و یا ضرر این ویا اَن نامزد درجه یک از ایشان استفاده های سوء میشود. باید از کاندید جبه متحد اکثریت مردم حمایت نمایند تا وجایب و وظایف ملی شان را در قبال وحدت و اتحاد سراسری ملی با افتخار انجام داده باشند و نزد مردم هم خجل وشرمسار نشوند.

در انتخابات ها مردم نقش تعین کننده دارند که به کی رای میدهند. باید کمسیون انتخابات و رسانه های خبری دولتی و ملی, کاندیدان ریاست جمهوری و احزاب مؤتلفه سیاسی به رای دهندگان اَگاهی لازم انتخاباتی را بدهند تا مردم با چشم باز و اَگاهانه به کاندید مستحق ریاست جمهوری رای بدهند.  از تقلب وخرید و فروش کارت های رای دهی که جرم است جلوگیری نمایند. به هیچ کس حق داده نشود که ازطریق صدور فتوی, استخاره, طرح مسایل قومی, لسانی و مذهبی مردم را به نفع یک کاندید بصورت جمعی تشویق و ترغیب نمایند وحق رای مستقل و اَزاد افراد و رای دهندگان را سلب نمایند.

انتخابات ریاست جمهوری سال 1393 برای کشور ما سرنوشت ساز است.

باید ازاین فرصت و شانس برای صلح, وحدت و همبستگی ملی حد اعظم استفاده را کرد تا از یکطرف مردم اَگاه شوند و ازجانب دیگر از جمله نامزدان ریاست جمهوری نامزد برجسته ترریاست جمهوری به پیروزی رسانیده شود.  من الله توفیق  و سخن اَخر:

 

مارا زمانه در کف نا مردمان سپرد                                             

دزدی به خانه اَمد و شد کد خدای ما          (سنا غزنوی)

 

دردا وحسرتا که فرومایه روزگار

تق

د یر ما  سپرد به  تد بیر اجنبی              (سناغزنوی)

 

ای وای بر اسیری کز یاد رفته باشد

در دام مانده  باشد صیاد رفته باشد            (حزین )

 

 

 


بالا
 
بازگشت