افغانستان آشوب خانهء عقل غربی و مصیبت خانهء عقل شرقی

 

دیری گذشت که قلم را یارای نوشتن نبود وافکار آغشته  به دیار دیگری بود. هم آشفتگی داشت وهم بیچارگی درخود می پنداشت ، به همین لحاظ دوستان  منتظر ، خاطر منزجر نسبت بمنِ قاصر داشتند. اکنون مشاهده روزگار وطنداران و مسلمانان سایر بلاد سببی  گردید تا سخنی را در کلامی منسجم سازم وزخمه های دل را در قالب کلمات بیان کنم و درطی طریق از خدای مدد می خواهم.

نوشته ای حاضر مقید بر کدام جستار فلسفی ، سیاسی و عقیدتی نیست ، لیکن روزنه از بررسی رفتارغربیان در امور ملک و ملت افغان ومسلمانان جهان است. و اضافت بران بیانگر نقد زحمات و تلاش مقتدران افغان میباشد که بی باکانه نسبت به سرنوشت ملت عمل می کنند و سیر تاریخ ملت را بسوی نا معلومی سوق میدهند. ازمسئولیت در برابر ملک و دین هراسی در دل نمی پرورانند و پرواداری نسبت به خدای جهان وجهانیان را شیوه ستوده ای کردار نمی دانند ، گرچه از صبح تا دم شام موعظه اطاعت از خدای را رسم گفتار خود ساخته اند.

عقل غربی که مسبب  تمدن بلند بالای کنونی جوامع غربی است درعرصه علوم تجربی ، اقتصاد وفرهنگ تا اخیر قرن بیستم سیر صعودی را پیموده است. نقطه های غلیان این سیر درعلوم تجربی ماندگار است و پذیرفتن آن پیشرفت ها مانند کشف کوپرنیکوس ، اختراع ماشین بخار ، اختراع تولید انرژی برقی و بلاخره تنسیق و توزیع معلومات انترنتی از گوارا ترین عناصر علوم جدیده می باشند. درارتقای سطح  مدیریت اجتماعی تعمیم بخشیدن اصل دیموکراسی بمعنی  نقد ونصب وعزل قدرت سیاسی بدون دست بردن به خون ریزی داخلی از شگوفایی رفتار سیاسی عقل غربی حکایه می کند. درنظم اقتصادی چه در سطح ملی وچه در حوزه جهانی ، نظام سرمایه داری تا اخیر قرن بیستم بزرگترین سرمایه های دنیا را درگرو مدعیات خود قرار داده است و میوه شیرین آنرا انسان غربی برای یک زندگی پررفاه متکی بر آزادی های اقتصادی می چشد. عقل غربی موفق گردید که اعلامیه حقوق بشر را تدوین کند وآنرا مشعل راه برای منافع فردی شهروندان خود و حراست از ارزشهای انسانی آنها قرار دهد. عقل غربی با متابعت از اصل جمعی بودن آن،  دولت قانون مدار بمیان اورد که تحقق آن باعث پیشرفت حیات اجتماعی و فردی گردیده است و درنهایت امر زمینه ای استقرار و استمرار پدیده صلح را در اجتماعات شان فراهم ساخت است.

اکنون این عقل غربی خارج از حوزه تموج فکری آنها خود به آشوب خانه ای مبدل گردیده است ، زیرکی عقل غربی برای تحفظ رفاه مادی و رشد بی سرحد آن، متمرکز گردیده است. عقل غربی آزادی خود را ازجهان غیب اعلان نموده  و باتنهائی و یکه تازی عالم اسباب را چیره کرده است ، گرچه بسا عرصه های از زمین و اسمان درحصارآن نیامده است مگر درین راستا به تکبروطاغوت منشی عادت کرده است. خضوع وخشوع را نه درمصرف ، نه درتسلط برطبعیت و نه در بدست اوردن سرمایه و سامانه،  طرزالعمل خود ساخته است. عقل غربی با امتیازات قبلی تجربه سترگ،  پیشرفت ورشد مادی انسانها را بدوگونه تقسیم کرده است. انقسام مفهوم انسانیت و هویت انسانی به تمدن شرقی وغربی باعث بر تبارز هیولای خشونت گردید. برخورد با هیولای خشونت درمحور تولیدات فکری عقل غربی مصاب به حمله وتهاجم ووقایه گردید. هیولای خشونت ،عقل غربی را به آشوب خانه استراتیژی های کوتاه ودراز مدت مبدل ساخته است. در عرصه سیاست بین المللی این عقل جمعی غربی، به تهاجم نظامی جمعی مبدل گردید که صحنه اعمال اراده جمعی آنها، میدان محاربه در افغانستان واقع گردید. درین میدان به حکم عقل جمعی غربی، خشونت باید ریشه کن  می گشت. برای ریشه کنی هیولای خشونت در میدان قدرت و سیاست وحراست از ارزشهای تمدنی خود ، میهن افغانها بخاطر سادگی ساختار اجتماعی ، عقب افتادگی اقتصادی وعلمی و عقیم شدن نیرو های اجتماعی بعلت جنگ خانمانسوز علیه تهاجم اتحاد شوروی و به خاطر سرکوب کردن نیروی معنوی دین مدار، دور از فهم عقلانیت غربی ، انتخاب گردید. این انتخاب و بلاخره ماجرای جنگ ، اشغال ، تعمیم دیموکراسی و ارزشهای مطروحه حقوق بشر در قالب دفاع ازمردم مظلوم ، دفاع ازحقوق زن ودفاع در برابر افراط گرائی مذهبی برای عقل غربی توجیه پذیرگردید.

عقل غربی در رفتاراجتماعی از مبادی تفکر اوتیتالریزم (سودگرائی جمعی) آب میخورد. رفتار اجتماعی سودگرایانه البته اثرات بارز اخلاقی را درروان انسان مدرن گذاشته است که ساحه معنونیت وروحانیت انسان را محدود می سازد واصل لذت بری را مدعای خوی انسانی، تلقی می کند. گرچه تلذذ ازتنوع لذایذ دنیا وکام گیری از طبعیت یک اصل مذموم نیست ، لیکن با در حاشیه کشیدن فرمایشات دینی در حوزه فردی ، روش خودپرستی انفرادی و اصراف بی حصر وبی حد، انصاف و عدالت را به ظلم و کدورت مبدل ساخته است.

عقل غربی با پروژه های درازمدت رقابتی ، ازجنگ غیورانه هراسناک است ، هیچ رقیبی را درپهلوی خود نمی پذیرد ، چنانست که جنگ اصلی برای تسلط بازار های اقتصادی است تا جامعه مصرفی خود را با عایدات صعودی از بازار های بین المللی تطمیع کند. انتقال جنگ از صحنه نظامی قدرت های  بزرگ  به میدان های برخورد نظامی کوچک یکنوع ورزش خونخوارنه است که افغانستان شامل این پروژه می باشد. رقابت اقتصادی با کشور یک میلیاردی  نفوس، چینایان عقل غربی را مصروف آشوبگری نموده است. البته حس آزادی خواهی افغانها حد اقل طی صد سال اخیر برای عقل جمعی غربی قابل فهم ودرک نیست ، زیرا رویکرد سودگرایانه رفتار جمعی اصل آزادیخواهی را خارج از حوزه تمدنی خود، معقول و انسانی نمی پندارد.

عقل غربی باوجود همه زحمات و تلاشهای مفکرین زبده آنها که فکرشان قابل تکریم است و زحمت شان سهم فعالانه درتمدن بشری داشته است ، اکنون در اوج تکبر، کینه توزانه عمل می کند. درحوزه سیاست و اقتصاد ادعای خدایی درسر می پروراند و انسانها را منحیث ماشین های خود کار میداند که هرموقعیکه از کاریگری افتادند ، یعنی خدمات ساختاری انجام ندادند و مفاد بیشتر را درعایدات مادی تضمین نکردند ، آن خودکارها به زباله دان فرستاده شوند. عقل جمعی غربی باعث تبلور نظام سرمایه داری لجام گیسخته شده اسست. سرمایه متضمن توسعه ، رشد و اعتلای انسانیت معرفی میشود. سرمایه معبود جدید در اکثر حوزه های فکر و عمل وامید گردیده است. با کثرت و شدت و غلظت سرمایه ملت ها منهزم میگردند وهویت ها سرازنو تعریف میشوند ، اذواق و شوقیات مجازی به انسان القاء می کنند و معنویت و قدسیت روح را با تن پرستی و فردگرائی افراطی و اجتناب از پیوستن به غیب، به هبوط و اضمحلال می کشانند.

چون پای سرمایه درمیان است و آن یکی از معبودان بتخانه عقل غربی می باشد ، صاحبان عقل غربی با دستیابی به سرمایه و الهام از بتخانه ذهن و فکر به افغانستان حمله ور شدند و برای سرنگونی مقاومت و حمییت افغانها بیشتر از 1500 میلیارد دالر امریکایی ، و سهم گیری سیاسی و نظامی چهل و سه کشور دنیا میخواستند درفش عقل غربی را درقلب آسیا منحیث اخرین منطقه دست نخورده ای فکری زیر تسلط خود دراورند. فرمایش کشتاررقیب را از دور با فرمان های الکترونیکی ( ریموت کنترول) صادر میکردند و میکنند وعقول جمعی آنها درین میدان خونین و وحشت و دهشت مات شد و برای تکبر خود اکنون حیله های فرعونی می سنجند. مگر فراموش کردند طوریکه اقبال لاهوری می گوید:


عقل خود بین دگر و عقل جهان بین دگر است
بال بلبل دگر و بازوی شاهین دگر است

 بررسی میرساند که عقل غربی به هبوط خود پی برده و اکنون سایر ملت ها که درحوزه تمدنی قدیمی ترزندگی می کنند و تنها خاری ویا تفاله ای از عقل غربی در خود جذب کرده اند ، از بسیاری دست اورد های عقل غربی که سهم خوبی در تمدن بشری داشته است میتوانیم استفاده کینم وآنرا منحیث فرزندان آدم ازآن خود بشماریم وبدانیم که ان دست اوردها  به قیمت خون میلیون ها انسان ، مانند زمان تفتیش عقاید ، جنگ های مذهبی سی ساله در فرانسه و جنگ های خونین مذهبی در انگلیس ، جنگ ها و کشتار های جمعی سرخپوستان ، جنگهای خونین برای ایجاد ایالات متحده امریکا، خونریزی انقلاب کبیر فرانسته مخترع ماشین سربری (ماشین نیمه خودکار جیوتین!) ،  جنگ جهانی اول ، جنگ جهانی دوم ، بدست آمده است.  قرن بیست یکم میلادی یکنوع فرصتی انتقال یافتن عقلانیت است که ازحوزه ای به حوزه ای دیگری انتقال می یابد واکنون حوزه دیگر انرا نسخه گیری نموده ، تنقیح می نماید و با رمزهای قدسیت روحانی و وحیانی تزکیه بخشیده و گل های معطر انرا در بیابان های خشک فکر شرقی زرع نموده و با آب دهی زحمت و تلاش وفکر کردن فضای مطبوع سبز ایجاد گردد تا هر بیابان خشک جویبار های اب زلال و گلستان های معرفتی را درخود به میان اورد. این فرصت را بیشتر ازهمه ،مسلمین میتوانند مغتنم، شمارند و از آن با هوشیاری فکر ودرایت ذکر و توکل بکر به خدای صمد ، استفاده اعظمی کنند و قافله تمدن بشری را ساربان خوش الحان ، خوش مشرب ، با انصاف و با پروا نسبت بخدا باشند.

ادامه دارد.....

سیزدهم سرطان 1392 هجری شمسی

مطابق چهارم جولای 2013 میلادی

محمد عظیم آبرومند

      

  


بالا
 
بازگشت