شهلا لطيفی

 

 

اولین ها درعشق

اگر عشق طلبی
خواهی سوخت
سوزشی چو آن
اولین نگاه
اولین حرف
اولین لمس
اولین راز
اولین پیچیدگی
اولین تحیر
اولین خنده
اولین رضایت
اولین خمار
اولین بوسه
اولین چرخش
اولین التجاء
اولین رعشه
اولین آه
و بالاخره بآن اولین بیتابی در لای یک تنی روح ناپیدا
در امتداد پوست هردو
به زرنگی قطره ه
ا

 

 

عشق در کودکی

به ستایش ام گرفته اند
در نوباوگی
از زبان همصنفی های شوخ
با دل شاد و بچه گانه شان 
که کتابهایم را بوسه میزدند یک یک 
در صحن کوچک مدرسه کهن و زیبا
و از اطرافم میگذشتند چون شبپره های فتان 
بدون لمس و التجاء 
اما من با آن همه احساسات کاری نداشتم 
چون آن همه توصیف فقط برایم شیرین بودند
در بین مفاهیم کودکانه ی دلآرا
در دوشیزگی ام تعریف ها رنگ رنگ شدند
زبان ها رنگین تر
چهره ها رنگ هوس را بخود گرفتند
و نگاه ها همه شدند بیمناک تر
دیگر کسی کتابهایم را بوسه نمیزد در آن صحن چمن مزین ز پیشتر
حال هر که
بوسه را با قاصدکی
بادبانکی
و با شرارت در نگاهی
از لابلای اوراق کتاب ها 
و ز میان رسته های همصنفی ها 
خیالأ
بر لب و روی من هدیه میکردند با بیباکی ها
و من هنوز هم با آن هدایا
کاری نداشتم
مخمور بودم از دوشیزگی
از عشق با بلاغت
با دیوان ها
با خیالات 
در نفاست ذهن
با صفایی ها
اما با یک تفاوت در درک و احساس این دل
که طفولیت چه زیبا بود
و عشق در طفولیت مبرا
مبرا
از سوء
از هوس
از رنگ
و مملو ز حیا
و هم ایکاش
که من بوسه ای به کتابی میسپردم به یادگار

 

 

 

 


بالا
 
بازگشت