بزرگداشت از روز جهاني کارگران و زحمتکشان

 

دستگير صادقي

 

در گذار تاريخ، روزهايی ماندگار مانده اند و به موتور يا نيروی محرکه آن مبدل شده اند که اساسا از جانب جمعيتي از مردم  با گفتن  يک " ني" ساده آغاز گردیده است. اين " نه " گفتن آگاهانه، بموقع، هدفمند و پيگير، در سرعت بخشيدن حرکت تاريخ به سوی تکامل آن، همواره نقش اساسي داشته است. اگر چه قدرتمندان و حکمرانان ـ در هر قبا و مشي که بوده اند ـ در مقابل اين " نه " گفتن، از هر نوع ظلم و تعدی تا کشتار بيرحمانه و جمعي، دريغ نکرده اند؛ ولي حق و حقيقت با دشواری و کندی، بالاخر راه خود را در اين سنگلاخ به نحوی باز کرده است.

 

در اين زمينه به يک نمونه تاريخي مراجعه ميگردد. پس از ايجاد و تشکل طبقه جديدی به نام کارگر صنعتي، برای نخستين بار اين کارگران آستراليايي بودند که در سال 1856 درمقابل کارفرمايان خود " نه " گفتند و بخاطر کاهش در کار روزانه شان، توقف دسته جمعي يک روز کامل کار را با تدوير جلسات و برپايي نمايشات و تفريحات سازمان دادند. بعدها در ماه مي سال 1886 دو مليون کارگر امريکايي درشهر های مختلف و عمدتا در شيکاگو در اعتراض به ساعات طولاني کاربا يک " ني " بزرگ کارشان را ترک گفتند و هشت ساعت کار در روز را مطالبه کردند. تظاهرکنندگان به شکل وحشيانه سرکوب گرديدند و در نتيجه چند کشته و صدها زخمي برجای گذاشتند. رهبران جنبش کارگری دردادگاه فرمايشي محاکمه شدند. با وجود اين که چهار تن از رهبران جنبش اعدام گرديدند، اما جنبش به راه خود ادامه داد و بالاخر پس از ده سال، کارگران امريکايي توانستند حق هشت ساعت کار در روز را با نيروی اتحاد و مبارزه مستمر به دست آورند.

 

در اين زمان جنبش های کارگری در اروپا نيز تحرک بيشتر ميگرفت و قويترين نمود آن درکنگره کارگران انترناسيونال در سال 1889 بازتاب يافت. در اين کنگره تصميم گرفته شد که هشت ساعت کار در روز بايد به مثابه نخستين مطالبه مطرح گردد و توافق بعمل آمد که اين مطالبه در تمام کشورها با يک توقف جهاني کار ابراز شود و کنگره اين تاريخ را جشن جهاني کارگران ناميد. کنگره تصميم گرفت که کارگران همه سرزمين ها با همديگر، در يک همبستگي کامل، در روز اول ماه مي سال 1890 به رسم اعتراض کار را متوقف سازند و به تظاهرات به خاطر رسيدن به  اين حق دست زنند. بعدها اين " ني " بزرگ در تاريخ ماندگار شد و به يک اهرم مهمي تحولات اجتماعي در جهان و بهتر شدن چهره انساني آن گرديد.

 

در طي بيش از صد سال، و در جريان مبارزات بسيار دشوار و قهرمانانه، صدها هزار کارگر مبارز، که بهترين های آنها به خاک و خون غلطيدند و سر های بيشماری برباد رفتند و سينه های پرعطشي از دادخواهي و عدالت شکافته شدند، هنور هم بخش عظيمي از کارگران و زحمتکشان جهان به حد اقلي از خواسته های شريفانه صنفي شان نيز نايل نگرديده اند، و هنوز هم هشت ساعت کار در روز برای يک کميت بزرگي از آنها، صرف  يک آرمان است.

 

از مليونها کارگری ميگويم که در به اصطلاح " جهان سوم " و در توسعه صدور سرمايه به اين کشورها، صرف به يک  پرزهً  ماشين مبدل گرديده اند وبخاطر اشباع بازار به اموال ارزانتر، برده وار در خدمت اربابان اند، و شب و روز را از هم فرق نميگذارند.

 

به تازه ترين ارقام و معلومات ارائه شده از جانب سازمان بين المللي کار مراجعه ميگردد[i]. اين سازمان به اطلاع ميرساند که:

 ـ از هر پينج نفر در جهان صرف يک نفر از تاًمينات مناسب اجتماعي برخوردار ميباشد.

ـ بيش از نصف نفوس جهان از هر نوع حمايت تاًمينات اجتماعي محروم اند.

ـ در افريقا و جنوب آسيا تنها در حدود 5 تا 10 در صد کارگران صرف از برخي تامينات اجتماعي برخوردار اند.

ـ در کشور های دارای عوايد ميانه، تامينات اجتماعي از 20 تا 60 در صد کارگران را در بر ميگيرد.

 

از همه رقتبار تر و درد انگيزتر اين که بخاطر اشباع بازار کار به نيروی بسيار ارزانتر، اين اطفال اند که بنابر شرايط نامساعد زندگی و هم اجبارا به کار کشانيده ميشوند. به ارقام و معلومات ارائه شده از جانب سازمان بين المللي کار[ii] در ارتباط به اشتغال اطفال در بازار کار که خيلي تکان دهنده است، لطفا توجه نماييد:

 

ـ از هر صد طفل در جهان امروز، 16 نفر کارگر است.

ـ بيشتر از نصف آنها نميتوانند مدرسه يا مکتب را به اتمام رسانند.

ـ 12 نفر در بدترين شرايط قرار دارد.

ـ 246 مليون طفل در بازار کار ( فارم های زراعتي، معادن، امور ساختماني و موسسات توليدی ) اشتغال دارد.

ـ 186 مليون طفل شاغل در کار، کمتر از 15 سال عمر دارد، از آن جمله 73 مليون طفل کمتر از 10 سال عمر دارد.

ـ همه ساله 22000 طفل در تصادمات ناشي از کار مي ميرد.  

 

سيمای کارگران در دنيای صنعتي کاملا به گونه ديگر است. طي اين مدت کارگران در کشورهای صنعتي جهان با مبارزه دشوار و مستمر و ايجاد سازمانهای کارگری به اکثر خواسته های صنفي و سياسي شان دست يافته اند وحالا صد در صد از تاًمينات اجتماعي برخوردار گرديده اند. 

 

اروپا از بلندترين سطح تامينات اجتماعي برخوردار است و سالانه در حدود 25 در صد عوايد ناخالص داخلي آنها در اين عرصه مصرف ميگردد. بعد از آن امريکای شمالي با 16،6 در صد قرار دارد. افريقا در پايانترين سطح قرار داشته و اين رقم 4،3 در صد محصول ناخالص داخلي آن را مي سازد.

 

کارگران کشورهای اروپای شمالي، و بصورت اخص کشورهای  اسکانديناوی که نظام اجتماعي آنها در جريان سالهای متمادی بنابر نقش بسيار بزرگ و برجسته اتحاديه های صنفي، ملهم از انديشه های سوسيال دموکراسي ( آزادی و عدالت اجتماعي ) حاکم بر نظام سياسي و اجتماعي آنها، تکامل يافته است، از شرايط بسيار مساعد تاًمينات اجتماعي بر خوردار ميباشند. اين شرايط عبارت اند از: حد اقل معاش بر طبق معيار های يک زنده گي آبرومند، کمتر از چهل ساعت کار در هفته، بيمه های اجتماعي، بيمه های صحي، حقوق تقاعد و بازنشستگي، پرداخت معاش مناسب تا نود در صد معاش قبلي در ايام بيکاری، رخصتي های ولادی و محافظت از اطفال، پينج هفته رخصتي با معاش در سال، و از همه مهمتر فضای مساعد کار از لحاظ جسمي و هم رواني، تاًمين تمام وسايل ايمني و حفاظتي بخاطر جلوگيری از صدمه های ناشي از کار و ساير تسهيلات و حمايتهای ضروری.

 

در اين کشور ها ، مطالبات انساني کارگران در نظام قانوني آنها مسجل گرديده است و بر اساس اين قوانين نظم يکسان و عادلانه در تمام سکتور های اقتصاد ملي و در تمام موسسات مربوط به آن مورد تطبيق قرار دارد. با وجود اين همه حمايتي که قانوناً  کارگران از آن برخوردار اند، از نقش و اهميت اتحاديه های صنفي و کارگری کاسته نشده است. کارگران دقيقا ميدانند که نظم موجود از اثر مبارزه طولاني و خيلي دشوار، با قبول قرباني های بيشمار نسل های گذشته بوجود آمده است. آنها ميدانند که اين نظم را صرف ميتوان با آگاهي، هوشياری و همبستگي حفظ کرد. در اين ارتباط ميخواهم از يک تجربه شخصي، منحيث نمونه يادآوری نمايم. در يکي از شهر های دنمارک، کارگران يک موسسه بس راني شهری بخاطر تامين يک مطالبه صنفي دست به اعتصاب زدند و اين اعتصاب طول کشيد ولي به نتيجه نرسيد. بالاخر اتحاديه سراسری کارگران موسسات بس راني شهری تصميم گرفت که در اين مورد مداخله کند و بخاطر همبستگي با کارگران آن موسسه، يک روز اعتصاب عمومي را به راه اندازد. در نتيجهً اين تصميم و در يک روز معيين، تمام کارگران موسسات بس راني شهری، دست به اعتصاب زدند و سيستم بس راني شهری در تمام کشور متوقف گرديد. در اين روز حتا يک بس هم از جايش تکان نخورد. اين يک نمونه بسيار عالي از همبستگي آگاهانهً کارگری را به نمايش ميگذارد که در جريان مبارزات طولاني تاريخي به چنين قوام رسيده است.

 

اما وضعيت در افغانستان چگونه بوده است؟

در نيمه دوم قرن بيستم، تعدادی از موسسات فابريکاتي توليدی دولتي و نيمه دولتي آغاز به فعاليت کردند  که عمدتا متکي بر کشت پخته و بر پايه آن پراسس و حلاجي آن در شمال کشور بود. بعد ها بهمين سلسله تعدادی از فابريکات نساجي نيز احداث گرديد. طبقه کارگر بر اساس مفاهيم و معيار های اروپايي آن، بنابر نبود موسسات بزرگ صنعتي خصوصي در افغانستان آنطوری که بايد به وجود نيامد

 

نهضت کارگری در افغانستان با آغاز فعاليت حلقات روشنفکری چپ، شکل گرفت و به تدريج به يک جنبش قابل ملاحظه مبدل شد.

 

سلطان علي کشتمند شخصيت آگاه، مبارز نستوه سياسي و يکي از رهبران حزب دموکراتيک خلق افغانستان، در کتاب جامع و جالب شان " ياداشتهای سياسي و رويداد های تاريخي "[iii] در اين باره مي نويسد:

 

" در سالهای 1968 و 1969 برنامه و مبارزه حزب بگونه مشهود به نيروی مادی قابل ملاحظه ای برای به تحرک در آوردن بخشهای آگاه کارگران و زحمتکشان در نقاط مختلف کشور، مبدل شده بود. توده های کارگری در موسسات بزرگ صنعتي، ساختماني، ترانسپورتي، معدني و تفحصاتي به گونه آگاهانه ای به جنبش اعتصابي مي پيوستند و تا بر آوردن خواسته های برحق خويش پيگير و پا برجا به مبارزه برميخاستند. کارگران پيش آهنگ در کارخانجات جنگلک، در نساجي گلبهار، در کانال ننگرهار، در سپين زر کندز، در ميوه قندهار، در سمنت غوری، در تاسيسات ترانسپورتي و سرک سازی پلخمری و به ويژه در تاسيسات نفت و گازشمال در مزارشريف و شبرغان با شرکت فعال و دليرانه خويش در جنبش اعتصابي و مقاومت کارگری، حماسه ها آفريدند و برای بدست آوردن حقوق صنفي و برآورده ساختن خواسته های عادلانه خويش به پيروزی های درخشان نايل آمدند. "

 

در انبوهي از تظاهرات، اجتماعات و اعتصابات ـ در جريان اين سالها ـ درست سي و شش سال قبل از امروز ( ماه مي سال 1968 )  مارش باشکوه سه صد کيلومتری کارگران تاسيسات نفت و گاز شمال کشورکه از شبرغان به سوی کابل تا سالنگها صورت گرفت، در تاريخ نهضت کارگری کشور با حروف درشت ثبت گرديده است. مشعلداران اين نهضت همواره از آن با افتخار ياد مينمايند و به روان آن بزرگان شجاع و مبارز که در چنان برهه تاريخي و با تمام تنگدستي و محروميت و بدون کوچکترين امکانات، دست به چنين اقدام جسورانه زدند، درود مي فرستند. 

 

نهضت کارگری افغانستان، در ميان ساير پديده های اجتماعي، اقتصادی، سياسي و فرهنگي طي سالهای طولاني جنگ و غارت دارايي های عامه و بصورت اخص تخريب موسسات اقتصادی، شديدا ضربه ديده و متلاشي شده است. در چنين حالت، وضعيت تمام زحمتکشان افغانستان اعم از کارگران، دهقانان، پيشه وران و کارکنان خيلي فلاکتب بار گرديده است. بيکاری بيداد ميکند و فقر جانسوز، عزت و غرور زحمتکشان را از آنها ميگيرد. اين طبقه نه تنها از کمترين امکانات برای دست يابي به حد اقل تاًمينات اجتماعي محروم اند، بل تعداد زيادی از آنها حتا معاش خيلي ناچيز ماهانه شانرا نيز بعد از سپری شدن ماه ها بدست آورده نميتوانند.

 

بهبودی در وضعيت کنوني زحمتکشان افغانستان با تطبيق پاليسي های موجود اداره انتقالي که در عمل  فاصله ميان فقر و ثروت را روز تا روز بيشتر ميسازد و در نتيجه اکثريت عظيم فقرا، فقير تر و اقليت کوچک ثروتمندان، ثروتمندتر ميشوند، مقدور نيست. کافي است به اين حرف وزير ماليه اداره انتفالي که گويا " بيش از هفتاد در صد مردم در پايينتر از مرز فقربه سر مي برند،" توجه کرد. در وضعيت موجود يک اقليت بسيار کوچک از برکت تجارت خون مردم، غارت و چپاول دارايي های عامه و همچنان قاچاق مواد مخدر، در سطح مليونر های جهاني ارتقا يافته اند. آنها با افتخار و سربلندی از طريق خريد تعداد بيشمار منازل رهايشي، اعمار ساختمانهای بزرگ و بلند منزل، وسايل معيشت و نقليه بسيار گرانبها و مدرن، دارايي های به غارت برده شده را بيشرمانه به رخ مردم مي کشند.

 

وضعيت فاجعه بار زحمتکشان افغانستان را  صرف ميتوان با استفاده معقول و عادلانهً ثروت ملي که به همه يي مردم افغانستان تعلق دارد و نه به يک اقليت بسيار کوچک، و تخصيص يک فيصدی قابل ملاحظه محصول ناخالص ملي، بمنظور ايجاد و انکشاف سيستم تامينات اجتماعي، فرصتهای مساعد کارو شغل و همچنان بلند بردن سطح مهارتهای حرفه يي و موازی با آن تطبيق و تکميل قانون و مقررات کار، بربنياد ارزشهای دموکراتيک و حقوق انساني زحمتکشان و متکي بر کنوانسيون های پذيرفته شده و رهنمودهای سازمان بين المللي کار، به نحوی رفع کرد.

 

در اين فرصت تاريخي، وظيفه سازمانها، فعالان و شخصيت های  سياسي باورمند به عدالت اجتماعي و از همه مهمترتوده های زحمتکش است که در جهت ايجاد سازمان های صنفي مربوط،  سعي و تلاش فراوان نمايند. اين سازمانها، نه از بالا و يا بيرون، بلکه بايست مستقيما از خواسته ها و نيازهای زحمتکشان بيرون بييايند. ضرور است که اين خواسته ها و نيازها از جانب زحمتکشان  بطور آگاهانه بازتاب يافته و درک گردند تا در جهت تحقق آن عمل  متحدانه صورت گيرد. صرف از طريق اين سازمانها هست که ميتوان بر جريان موجود به نفع زحمتکشان اثر گذاشت.

 

اميدوارم بزرگداشت از روز جهاني کارگران و زحمتکشان به مثابه تکانه يي در امر ايجاد و گسترش سازمانها و اتحاديه های صنفي در افغانستان مبدل گردد.  

 

 

 

 



[i] Fact on social security ILO 2004

[ii]  Fact on child labour ILO 2004

[iii] جلد اول صفحه 204


بالا
 
بازگشت