عبدالقدیر رسولی

    کمیته فرهنگی افغانهای مقیم اکرایین

حرفی با مردم و عریضه ای به بوش  

       در آغاز ارشاد مختصری ابن خلدون مورخ، فیلسوف، جهانگرد و جامعه شناس تونسی را که با محتوا و اهداف این نبشته همنسخی و همخوانی دارد، نقل مینمایم:

« خواری و انقیاد جوش و خروش عصبیت را در هم میشکند. چه انقیاد و خواری یک طایفه دلیل به فقدان عبصیت آن میباشد و هنوز زخم خواری آنان التیام نمیابد که میبینیم از مدافعه فرو می مانند و کسی از مدافعه عاجز گردد به طریق اولی از مقاومت و دریافت حقوق خود نیز عاجز میشود و تیغ برنده آنان کند میشود و شادابی غریزه تجمل خواهی ایشان به پژمرده گی میگراید».

                                                                                                        (مقدمه ابن خلدون، جلد اول ص. 324)

وطنداران گرامی! 

      اسیر بودن و اسارت را احساس نکردن و دشمن نا شناسی بدترین فاجعه نا امید کننده و ذلتبارتر از آن چیزی وجود ندارد.  احساس اسارت، احساس خفقان و درد کشیدن از اسارت، آرزوی نجات از اسارت، جستجوی راه مقابله با اسارت، تلاش برای یافتن گریز گاهی بسوی آزادی- عالی ترین و امید بخش ترین دست آوردی است که تاریخ در مسیر تکامل خویش به انسان امروز ارمغان داده و نشانه شور انگیز آن مبارزه علیه اسارت خود آیه آزادی است و رنج بردن از اسارت هم نشانه تولد آزادی و این بشارتی است که اکنون علایم بارز آن را از طریق مبارزه حاد قلم و مطبوعات در کشور خویش مشاهده مینماییم که باز هم روشنفکران کشور، مسولیت اندیشانه و با درک وضعیت بحیث پیش کسوتان  راه آزادی و دموکراسی، افتخارانه علم مبارزه را بدوش کشیده اند.

      از آنجائیکه خدا روح خویش را در آدم دمیده و آدم را به صورت آزاد آفریده و آرمان خدا از خلقت موجودی که در طبیعت جا نشین وی گردد،  تحقق مییابد. چه تمام موجودات به زنجیر های  جبری حاکم بر خلقت سرشت، سرگذشت و سرنوشت و وضع  و روابط شان بسته شده و تنها انسان است که مخلوق آزاد و با اراده میباشد.

      با آنچه گفته آمدیم، بی تردید که مردم کشور ما از اسارت نفرت شدید داشته و در راه آزادی و استقلال خویش متحمل قربانیهای فراوانی شده اند. اما با انکشاف وضعیت کنونی توام با پیچیده گیها و هاله از گرد و غبار برای عده زیادی، تشخیص و تفهیم اسارت و آزادی را مشکل و ابهام آور ساخته است زیرا این بار استعمار با جمع آوری تجارب پیشین خود و عبرت اندوزی کار نامه اسلاف اش زیرکانه تر وارد عمل شده چنانچه با تحمیل جنگهای طولانی و در فقر و دربدری کشانیدن مردم و بعداً اسامه و طالب ساختن و آنرا بجان مردم ما انداختن، خواهی نخواهی مردم را در وضع عجیبی از سر گشتگی و آشفتگی، بر سر دوراهی از سیاست « شیرینی و شلاق» قرار داده که در امتداد شیرینی، وضعیت نوین، راه انکشاف، دموکراسی، مدرنیته و نمایش میلیارد ها دالر با پیش شرط قبول اسارت و تحمیل دست نشانده و شیوینیزم قبیلوی ممزوج گردانیده  شده و در امتداد راه دیگری که به شلاق منتهی است  بازهم عقبگرایی، غول گری، طالب، گلبدین، اسامه،  پاکستان، فقر و گرسنگی و غیره  ووبا و بلاها تعبیه شده که اینها همه در اسا طبل اربابان قدرت تغذیه و نگهداری میشوند و هر وقتی که مردم ازخوردن آن شیرینی ملعمه ابا ورزد، شلاق در انتظارش است.

        پالیسی شیرینی و شلاق بمثابه نیرنگ استعماری زمانی کارآیی بیشتر میابد که عوام را خمود فکری وقدرت طلبان را طمع حریصانه و هوس سودجویانه فرا گرفته باشد. با درد و دریغ اعتراف باید کرد که وضع جامعه ما چنین بوده  هستند افرادی که اسیر بودن و اسارت را احساس نمیکنند و نیز دشمن ناشناس اند و هم شاهد بوده ایم که چند شخصی بخاطر دست یازیدن به قدرت و مکنت به هر نوع  معامله ومزدوری سخیفانه  تن دردادند و برای در اسارت کشیدن کشورش همدست و همداستان با اجنبی ها شدند. ای کاش استعمار گران از تاریخ این مرزوبوم عبرت میگرفتند!

     از این رو تاریخ پرمرارت کشور ما شاهد ظهور و زوال ننگین چند امیر از نوعی شاه شجاعها بوده است. اگر اینها از سرنوشت زلتبار« لمری شاه شجاع» آگاهی کسب میکردند، هیچگاه  امروز کسی جرئت نمیکرد و سراغ نمیشد تا با کمایی لعن و نفرین ابدی تحت لوای خارجیها با هزار قید و بند روح و جان به اریکه قدرت چند روزه تکیه میزد.

بخاطریکه بحث ما به یک هدف مشخص و راهگشا واصل شود، به اختصار میگویم که در وضع

کنونی، ندایی نیکخواهانه جمعی حریت اندیشان وطندوست و روشنفکران کشور ما این است که اولتر از همه به وطن ما یک زعیم ملی دلسوز و خردمند صرف نظر از تمام تعلقات قومی، نژادی، منطقوی و مذهبی نیاز است.

ثانیا رهبری و زعامت کشور ما به مثابه کشتی ای است که نمیتواند بینیاز از پشتیبانی و حمایت مردمی به خود لنگر اندازد و اگر لنگرگاه مساعد مردمی نداشته باشد در طوفان تلاطم خیز غرقه و در هم شکسته خواهد شد.

آن حمایت مردمی که لنگرگاه این کشتی را میسازد، جانشین آن نیروهای اجنبی شده نمیتواند. زیرا نیروهای اجنبی دایمی بحیث متکای ثابت و پیشبینی در برابر طوفان متلاطم استادگی نمیتواند. لذا آن شخصی که ادعای زعامت ملی را دارد در گام نخست الزام بر آن است تا وارسته و آزاده از قید و بندهای اسارت و غلامی باشد و ثانیاً با خصیصه حرمت نهادن به آرای اکثریت دارای روحیه وطندوستی، غمخوری و دلسوزی مشفقانه باشد و متصف به عدل و انصاف در اتکا به مردم، حمایت مردمی را جلب کند و آنوقت نیروی لایزال خلق را برای اعمار یک افغانستان مقتدر و سربلند به کار گیرد.  به اقبال لاهوری :

هــمـچـو آئینه مشو محـو جـمال دگـران                      از دل و دیده فرو شوی  خیال دگران

در جهان بال و پر خویش گشودن آموز                      کـه پریدن نتــوان با بال  و پر دگران

       حرف های بالا بر سر خمود  فکری و درد کشیدن از اسارت و معلول های گوارا و ناگوار وضعیت کنونی  بود که موضوع شناسنده را در رابطه به اسارت تفهیم و تسهیل میکند. در اینجا بجا میدانم که برعملکرد غیر اخلاقی اخیر آمریکایی ها تماس بگیرم .  نتیجه گیری و قضاوت را به مردم بگذارم. یعنی اگر کشور ما در اسارت نرفته باشد، پس چگونه سربازان آمریکایی در وطن ما هموطن مارا مورد تجاوز جنسی قرار میدهند؟  از تجاوز به عنف مردها همه اطلاع داریم اما اداره انتقالی بنا بر وابستگیها سکوت اختیار نموده و از جانب دیگر هر هموطن مارا بنام طالب و القاعده دستگیر و شکنجه میدهند و یا به جزیره گوانتانامو و غیره محلات انتقال میدهند و از تمام وسایل شنیع علیه آن ها استفاده بعمل میآید. باز هم کنش و واکنش اداره انتقالی سکوت است.  پس چطور احساس خفقان و احساس درد از اسارت و وابستگی نداشته باشیم؟

       در اینجا حرف با مردم را بسنده میکنیم از روی ناگزیری عریضه یی به جورج دبلیو بوش رئیس جمهور آمریکا که مرجع اصلی  و مستقیم تصمیم گیری مسایل افغانستان است، تقدیم میدارم.               

  جلاتمآب آقای جورج دبلیو بوش رئیس جمهور ایالات متحده آمریکا!

       بعد از حادثه 11 سچتامبر 2001 ارتش قدرتمند شما بر وفق قطعنامه شورای امنیت  ملل متحد یکجا با قوای موتلفین بوسیله سلاح های مدرن از پایگاه های دور و نزدیک، مغاره ها خرگاه تروریزم و القاعده را در کشور ما در هم کوبید. اما این عملیات نظامی خیلی ناقص در محدوده جغرافیایی وطن ما، جاییکه لانه های القاعده در آن نو بنیاد بود راه اندازی شد و مسئولیت پاک کاری آنطرف مرز در بدل امتیاز بزرگ به اردوی پاکستان محول گردید که بازهمچنان گذشته ها نتیجه منفی بوده و نظر به اعتراف داکتر کاندولیزا رایس مشاور امنیتی قصر سفید که گفته « سیاست امریکا توسط پاکستان به گروگان گرفته شده بود از این رو پالیسی ما در برابر القاعده ناکاره  بود».

      علیرغم این اعتراف ها بازهم استراتیژی  نظامی شما در بسته به اختیار نظامی گران پاکستانی قرار میگیرد. هویداست که کار گذاران سیاسی و نظامی شما در عقب این ماجرا نوعی دکترین نظامی را بر پایه منافع ژئوپولتیکی خویش بحیث یگانه ابر قدرت طراحی و تعقیب میدارد که با ظواهر قضایا فرق کلی دارد و بحث جداگانه است. اما برای جلوگیری از آزمایش مجدد قوای القاعده و طالب و تعین حریم امنیتی کشور ما اقدام به یک بازنگری  اساسی را دارد. بازهم آنچه را شایان بحث میدانم این است که قوای نظامی شما با آمادگی و تمرینات پوشیده در اراضی کوهستانی چیز های دیگری را غیر از آنچه عنوان میگردد، هدف نشانه گیری قرار داده. هرگاه این عملیات نظامی پر مخارج دور از دید کمره های اطلاعات جمعی در محراق سرکوب القاعده و طالب توجیه درست میگردید، یقیناً در طی مدت تقریباً سه سال  نتایج آن محسوس میبود و امنیت کشور ما تهدید نمیگردید. چون صلاحیت استسفار در این باب را من و نه حاکمان کشور ما از شما دارد مجبوراً اغماض باید کرد بعد ازاین مقدمه ضمنی میخواهم تا پاره مسئله حقوقی را بمنظور تحفظ شئون ملی کشور خویش مطرح و به استیذان جناب عالی بعرض برسانم.

      طوریکه همه مستحضراند که سربازان شما خلاف نورم های اخلاقی و انسانی با هتک حرمت بر تجاوز جنسی علیه چند مرد افغان متوصل شده  که در تاریخ جنایات بی سابقه بوده از سوی دیگر کارمندان نظامی و سیاسی شما در جریان جستجو و پیگرد ترورستان، یک عده افراد را طور سر پوشیده دستگیر و بزندان گوانتانامو و غیره محلات جهت تحقیق انتقال میدهند و در جریان تحقیق و بازپرسی از لت و کوب و از شنیع ترین وسایل شکنجه روحی علیه آن ها استفاده میکنند که این عملکرد مبین استنکاف صریح  اصول و موازین قبول شده حقوق بین المللی میباشد.  قابل تصریح میدانم که تحقیق، محاکمه، حبس، عفو و رهایی متهمین و اسرا به تنهایی در حیطه صلاحیت انحصاری مقامات آمریکایی نبوده بلکه این کارکرد تخلف روشن از کنوانسیون ها و میثاق های بین الدول بوده و اگر استمرار یابد بدون تردید حقوق بین المللی معنی سنتی خودرا نه تنها از دست میدهد، بلکه به نقطه لغو خواهد رسید. پیوسته به این، هرگاه به مسئله از دیدگاه دیگر وراندازی شود، باید گفت که تروریزم در وجود سازمان القاعده و بی قاعده در زیر بال و پر قدرتمندان جهانی، در راس آمریکا پرورش و قوام یافته و با گسیل در سرزمین ما مرتکب جنایات عدیده نا بخشودنی شده اند.  و نیز کشور ما مصدوم اعمال تخریب کارانه تروریستی گردیده چنانچه در نشریه World مورخ 21 اگست 1998 مستند به قول اقای ازهر تیموریان تحلیلگر معروف مسایل شرق میانه طور شفاف آمده که اسامه بن لادن  آموزش دیده مستقیم سازمان جاسوسی امریکا ( CIA ) است .

 لذا محاکمه و کیفر جانیان بحیث حق مسلم و بلامعارض مردم ما پنداشته میشود. اگر مردم آمریکا در 11 سپتامبر برای یک روز مزه تلخ جنایات را چشیدند، مردم مظلوم ما در حدود 9000 روز یا یک ربع قرن، قربانی انواع خشن تروریزم به اشکال دولتی و غیر دولتی آن شده اند و متاسفانه این روند متقطع نشده و کماکان ادامه دارد. مبتنی بر آنچه اشاره شد، توجه جناب شمارا به اصول و آرمانهای عدالت پسندانه و اخلاق بین المللی که متضمن رفتار با لمثل و یکسان حقوقی کشور های خورد و بزرگ است، معطوف میدارم. همچنان از لحاظ سابقه تاریخی در مناسبات بین الدول روش و کوششهایی که در آمیزه با اغوا و کاربرد زور باشد و منجر به سلب و یا نقص حقوق سایر مردمان گردد،  نا موفق بوده و منتج به بی اعتمادی میشود و از جانب دیگر ستاندرد های قبول شده حقوقی،  معاهدات و موافقات بین المللی شامل حقوق و وجایب یکسان و مشابه در روابط بین المللی بوده که طبقاً هر عضو متکفل و مسئول اقدام خویش میباشد.  بناً در چارچوب حقوق و قوانین معاصر  بین المللی حق اشتراک در تحقیق محاکمه متهمین را مقامات افغانستانی حایز میباشد. نقص این حقوق را به هر اسم  و رسمی ترکتازی، تجاوز نهایتاً « سلب حقوق» مردم خویش میدانیم و استمرار این روش ماهیت ساختگی رژیم را برملا و حاکمیت ملی  و حق خود ارادیت مردم ما را زیر سوال قرار میدهد.

      مضاف بر آن تاکید میگردد که کنش متقابل میان دولتها بسیار کمتر از کنش و واکنش میان افراد تنوع دارد. بنا بر آن عرفها و میثاقها، آداب و رسوم اجتماع بین المللی کاملاً به اندازه عرف و عادات میان افراد ظریف، همسنج و پرحجم بوده  که جداً مستلزم رعایت و احترام متقابل میباشد و نیز جامعه جهانی در مسایل افغانستان سهیم و دخیل است که ازین موضع گفته میتوانیم که نظام بین المللی با بعد دیگری در بر گیرنده مساعی جمعی دول میباشد و سلطه یک دولت بر کل نظام بین المللی قابل قبول نبوده، بلکه نا مطلوب محسوب میگردد.

      بناً از دیدگاه  های مختلف توجیه پذیر است  که دستگیری، تحقیق و مجازات و یا عفو کلیه متهمین جنگی افغانستان بدون حضور نماینده افغانستانی، فاقد مشروعیت بوده  و بر ضد شئون ملی، مناعت قومی، عرف بین الدول و سنن افغانی در حد یک اهانت عظیم ملی محسوب میشود.  

                 جلالتماب محترم! 

     رفتار خشونت بار نظامیان شما را در این خصوص جامعه جهانی، سازمان حقوق بشر  و حتی بعضی محافل و شخصیت  های  خیر اندیش امریکایی، شدیداً نکوهش و محکوم کردند. چنانچه مستند به اخبار 24 اگشت 2004 یک کارشناس سازمان ملل متحد در امور افغانستان ، شکنجه و سو رفتار در یک زندان خصوصی و غیر قانونی امریکاییها را شدیدا محکوم کرد و نیز بتاریخ 27 اگست سال روان وزارت دفاع امریکا برای نخستین بار اعتراف کرد که یکی از مقامات ارشد ان با ( جک ایدما) سرباز سابق امریکایی که در افغانستان به اتهام آدم ربایی ، شکنجه و ایجاد زندان خصوصی تحت محکمه قرار دارد تماس داشته است . اخیرا سازمان دیده بان حقوق بشر اعلامیه را نشر کرده که حاکی از آنست تا دادگاه های نظامی امریکا در گوانتانومو برچیده شود. زیرا معیارهای اساسی دادگاه عادلانه را رعایت نکرده است .

 البته استمرار رفتار خشن و تجاوز به عنف مرد های این سرزمین مرد خیز قهر و سخط نارضایتی گسترده ضد آمریکایی را وسیعاً فراهم آورده که ما آنرا مسئولانه به استیذان مقام عالی رسانیدیم. عرایض دیگر ما این است که شما به اعمال زور میخواهید تا اشخاص فاقد هویت،  بی صلاحیت و فاقد استحقاق را مامور و حاکم بر سرنوشت کشور ما بسازید. این هم در حد یک اشتباه بزرگ بوده  زیرا این اشخاص نه تنها بر مشکلات کشور ما فایق می آیند، بلکه منافع دراز مدت کشور متبوع شما را در ورطه خطر سوق خواهند داد و شما از حکومت سازی در افغانستان بپرهیزید زیرا این تجارب ناکام را چند بار استعمارگران به آزمون گرفتند که هم برای آنها و هم برای مردم ما جز نکبت اندر نکبت، چیزی بیشتری به ارمغان نیاورده  است.

     در اینجا بجا خواهد بود که نصیحت مصلحانه و عافیت اندیشانه مارگریت تاچر، نخست وزیر متقاعد انگلستان را که در باره افغانستان به شماره 11 فبروری 2002 نیویورک تایمز نشر شده، نفل نمایم. وی گفته:

« آمریکا نباید خودرا در آن ورطه خطرناک، گرفتار کشور سازی نماید......  آمریکا باید از قدرت بی انتهای نظامی خود به عنوان یگانه ابر قدرت جهان استفاده نموده و از آلوده شدن در سایر امور بپرهیزد».

      اما به قرار سیر و انکشاف حالات دیده میشود  که سفیر شما در کابل به هوشدار و نصایح عاقلانه خانم تاچر که الهامی ازآموزه های عبرتناک سرزمین ماست گوش فرا نداده با تشبث و تصرف و دیکته بادارانه در کابل باعث برهم زدن توازن معتل وضعیت گردیده که با این رفتار و کوششهای نا مطلوب او خط قرمز ها یکی پس از دیگری ردیف میشوند و منجر به دستمایه بروز نا رضایتی ها و تشنجات عدیده خواهند شد و مردم ما حق دارند تا از حضور نیروهای نظامی شما تفسیر و تاویل دیگری داشته باشند. میباید اردوی قدرتمند شما فقط در چارچوب مبارزه علیه تروریزم، طالبان و القاعده ماموریت داشته باشند و حضور ناتو و آیساف ( قوای حفظ صلح جهانی در افغانستان) پیام آورهمان عنوان اعاده صلح در افغانستان باشد  که میباید در همان مجاری سوق و متمرکز گردد و هر کوششی دیگر بر ضد حق ارادیت ملی ما ، از هر امتدادیکه باشد و منجر به احیای نوعی « شاه شجاع ها» ویا پیریزی استبداد به شیوه جدید گردد، منجر به همبستگی وسیع ملی ضد آمریکایی خواهد شد. زیرا این وضع ناهنجار سبب زایش ایدیولوژی های ملی نژادی و مذهبی میگردد و رهبران فرهمندی را بوجود خواهند آورد. زیرا تنها سلاح عقلانی شده ستمدیگان جوامع امروزی همین جنبش های خود بخودی ملی خواهد بود و موضعگیری با مقوله رایج « ستیز در برابر ستیز» توجیه پذیر میبگرددو در این وضعیت حاد،  بازهم جاذبه  بنیادگرایی افزایش خواهد یافت و با این کنش و واکنش ها، کشور مجدداً بطرف هرج و مرج سوق خواهد یافت.

                 جناب عالی!

در فرجام اجازه دهید تا ان  مطالب که در برگیرنده دکترین نظامی سیاسی شما در منطقه است انرا کنار بگذارم وصرف در خصوص مسئله حقوقی که عبارت از تشخیص، دستگیری  و مجازات متهمین القاعده  و طالبان است، پیشنهادات مشخص زیر را تقدیم میدارم:

1. یک کمیسیون عالی تدقیق و تحقیق مختلط  و مرکب از کارشناسان قضایی آمریکایی، اعضای دادگاه لاهه، کارشناسان شعبه ذیربط سازمان ملل متحد، هیئات جامعه اروپائی و نماینده  قضایی دولت افغانستان، افراز و تشکل گردد.

2. متهمین به اساس مدارک و شواهد مستند و مستدل  تثبیت، تشخیص و بعد از صحه کمیسیون عالی دستگیر و موافق روحیه  قوانین بشر خواهانه بین المللی، اعلامیه جهانی حقوق بشر با او رفتار شود.

3 . تا اکنون کلیه عملیات های نظامی ، جریان تحقیق و محاکمه متهمین ازدید کمره های وسایل ارتباط جمعی پنهان بوده صرفا اخبار ان از طریق رادیو ها استعماع شده لذا به خبرنگاران و آژانسهای مختلف جهانی اجازه داده شود تا این عملیه را طور شفاف فلمبرداری و جهت آگاهی مردم پخش نمایند

     امید وارم عرایض ام را بمقام ارجمند و رفیع خویش گستاخی تلقی نفرموده، در زمینه تجدید نظر و عطف توجه جناب عالی را خواهشمندم.

                                                                    با احترامات فایقه


بالا
 
بازگشت