يکی شويم ورنه نابود ميشويم

 

گل آقا عمرزی

هالند

افغانستان وطن عزيز ما تاريخ پنجهزار ساله دارد. دراين سرزمين باستانی يک ملت غيور و با شهامت زندگی نموده که از خود شيرمردان را بجا گذاشته است.  در طول تاريخ ، اين سرزمين  مورد تاخت و تاز بيگانگان و گاهی هم بصفت گذرگاه به غرض هجوم بر ديگران مورد استفاده قرار گرفته است که در هر دو صورت ويرانی ها و مصيبت هايی  نصيب اين خطهً باستانی گرديده و از هر يک ازآن مصيبت ها که تعدادی  تا بحال ادامه دارد اوراق زرين تاريخ کشور ما آنرا در خود درج و ثبت نموده است.

تاجائيکه مربوط بتاريخ کشور ماست از طرف علما و دانشمندان کشور مورد تحليل و تجزيه قرار گرفته و بغرض معلومات به هموطنان پيکش گرديده تا جامعهً ما قضاوت های خويش را بر بنياد همين اسناد تاريخی استوار نگهدارند. ضرب المثل مشهوريست « چيزی که عيان است چه حاجت به بيان است .»  همگان ميخوانند و ميدانند و هرکه به اندازهً توان و فهم خود  پاره ورق های را خوانده اند. عدهً در تحليل و تجزيهً از مطالب مربوط به جامعه ابراز نظر می کنند و عدهً هم پار را فراتر گذاشته حکم صادرميکنند. بنده با تمام عقيدت و ارادت  به همهً ابراز نظر ها و صدور احکام ها احترام قايل بوده و به هريک ازين صاحب نظران سرتعظيم فرود می آورم.

بايد متذکر شد که موضوع درينجا حل نميشود. مسئله اساسی اينست که چگونه ميتوان اين سرنوشت های از هم گسيسته را که ديروز با هم يکی بود بارديگر به يک حلقهً محکم و ناگسستنی وصل نماييم. چنين کاری به آسانی هم امکان پذير نيست. کار پيگير ، سنجش عاقلانه و همه جانبه را ضرورت دارد. لذا از تمام امکانات خود و ديگران بخاطر برآورده شدن اين آرزوی انسانی استتفاده نيک و معقول صورت گيرد.

عدهً کثيری از روشنفکران ، ديروز در يک سنگر واحد قرار داشتند و با اعتماد کامل دور هم جمع بودند. ولی در وضع موجود همان روشنفکران ديروز به شاخه های خورد و کوچک به هر طرف اشکال و برگ خود را دارا می باشند. دوستانی که با داشتن اعتماد متقابل حرف و گفتنی های يکديگر را می پذيرفتند و حاضر به جانثاری بودند ، با تاسف که امروز سرپای آنها را بی اعتمادی فرا گرفته است. در حاليکه اين روشنفکران و دوستان دور و نزديک شان با پيروی از گذشتگان خويش مدت زياد در پهلوی همديگر دست به مبارزهً مسالمت آميز و دموکراتيک زدند. جای شکی نيست که عدهً کثيری از کارگران ، دهاقين ، کسبه کاران ، روحانيون وطنپرست وغيره دراين تيپ از مبارزه سهم بسزايی داشتند.

ضرورت زمان حکم ميکند که با استفاده از تجارب دست داشته تخم نفاق را از صحنه برچينيم وبجای آن اعتماد و برادری ، صداقت و خود گذری ، شجاعت و مردانگی را چون نهال با ثمر و ريشه دار غرس نماييم.

ما خوب بخاطر داريم که چگونه وحدت و اعتماد بين جامعهً مصيبت زدهً ما شکار بيگانگان و دست اندرکاران توطئه و تروريزم بين المللی گرديد.

رهروان دموکراسی و ترقی خواهی به خاک و خون کشانيده شدند و آرزوی همه شهدای وطن بخاک يکسان شد. هيچگونه تبعيض در مورد شهدای جامعهً ما نميتواند وجود داشته باشد. همهً آنها به ملت افغانستان تعلق دارد. لذا محک افغان بودن است. تاريخ بر مسئولين ايجاد اين جنگ های داخلی قضاوت و حکم صادر خواهد کرد.

مردم استبداد زدهً کشور ما تشنه آزادی و دموکراسی اند. ولی در وضع موجود با انواع مشکلات زجر و بی عدالتی ها روبرو هستند. چه کسی می تواند دراين وضع موجود جامعهً ما را از چنان مصيبت جانگداز که تاريخ نظير آنرا بخاطر ندارد رهايی بخشد. و ما روشنفکران چگونه می توانيم جامعهً خويش را ياری رسانيم ؟!

آيا با دست به آلاشه نشستن ؟!

باوارد کردن اتهام عليه يکديگر؟!

باحوضک ، حوضک جور کردن ها؟!

با آببازی در آبهای ايستادهً جويبار ها ؟!

با نشستن درحلقات شکنند بی بنياد . وغيره وغيره ؟!

نه خير نه خير.

باهيچ يک ازاينها نميتوان به زخم  خون چکان ملت ما مرهم گذاشت و يا آنرا مداوا کرد. ملت افغانستان از همه امکانات زندگی بصورت کلی محروم اند. خانودهً شهدا بی عزت شده اند و مردم در زير بار بيعدالتی ها خورد و خمير گشته اند. زنان تحصيلکرده از شرم و ننگ ديگران برقع ها بر سر گدايی ميکنند. اطفال خورد سال به عوض اينکه بغرض فراگيری سواد به مکاتب و مدارس بروند ، به دزدی دست زده و به مواد مخدر آغشته گرديده اند. از همين قبيل صد ها مصيبت ديگر را ميتوان ياد آور شد.

بخاطر جلوگيری از انواع اين مصيبت ها که نصيب مردم زحمت کش جامعهً ما گرديده چه راه علاج را بايد شروع نماييم ؟

راه علاج وجود دارد ، مشروط به اينکه خود را به اصطلاح ناف زمين قلمداد نه کنيم. برعلاوه به همگان حق داده شود. در يک کلمه يعنی که خود به تغيير و بازسازی معتقد شويم و راه برون رفت را درايجاد يک ميکانيزم قوی بخاطر وحدت همهً نيروها جستجو نماييم.

برعلاوه بخاطر سهمگيری وسيع مردم ، آنعده که نميتوانند در وحدت سازمانی با هم به توافق برسند می توانند يک جبههً وسيع وطنی را با رسيدن به توافق بر مهره های اساسی و کليدی پلتفورم مشترک ايجاد نمايند که همه اقشار و طبقات جامعه درآن سهم انسانی خويش را ايفا نمايند و در دستاورد نهايی همهً ملت در افتخارات آن سهيم باشد و جای برای هيچگونه فضل فروشی اشخاص و يا افراد باقی نماند.

همگان بايد مطمئن باشند که امروز ملت درک ميکند که چه اشخاص و افراد مصروف چه کار هايی اند. کسی بخواهد ويانخواهد  ملت حقوق خويش را بدست خواهد آورد. ريشهً همه بيعدالتی ها  و لجام گسيختگی ها را بر خواهد کند. ولی در آنصورت « زمستان خواهد گذشت و روی سياهی به ذغال خواهد ماند.»

همه ميدانند که در سرزمين آبايی و اجدادی ما افغانستان يک ملت زندگی ميکند. اين ملت افتخارات فراموش ناشدنی دارد. بخاطر جلوگيری از هر گونه تحقير و توهين ، صدای خويش را يکی سازيم. با صدای بلند و مشتاق با هم گره خورده به جهانيان اعلام بداريم که روشنفکران جامعهً افغانی در داخل و خارج از کشور بطرف وحدت و همبستگی ميروند.

بايد خاطر نشان ساخت که همهً مطالب گذشته را به قضاوت تاريخ واگذار شويم ، زيرا تاريخ بهترين قاضی زمان است. ما در وضع کنونی آنقدر هم اسناد معتبر بدست نداريم که بروری آن حکم خيانت و يا صداقت را به اين و يا آن شخص وارد نماييم ، زيرا ما نه قاضی هستيم و نه هم  حارنوال و يا نه هم مرجع قضاوت کنندهً با صلاحيت.

باوصف آنکه ما حق ابراز نظر خويش را در مورد قضايای حال و گذشته داريم که هيچکس نميتواند آنرا مانع گردد ، ولی وضع به چنان منوال است که هرگاه چنان موضوعات مورد ارزيابی قرار گيرد ، بعوض اينکه برای  درد های بی درمان مردم ما کمک نمايد،  باعث افتراق تشديد خواهد شد.

عدهً با تاسف کلمهً خيانت را به اصطلاح آن قدرغير واقعی و غیر ضروری بکار می برند که جای گله باقی نمی گذارند که در نتيجه اين در داخل خود فاصله ً ايجاد شده را وسيعتر می سازد که هرگز به نفع مردم ما نمی باشد.

جوهر اساسی در وضع کنونی عبارت از تامين منافع عليای کشور است. لذا هرگونه اعمال که به افتراق دامن بزند از آن جدا پرهيز نماييم. آيا ما می توانيم بخاطر قناعت خود و ديگران بگوييم که بارها نشست های خويش  پيرامون تامين وحدت و همبستگی برپا نموده ايم. نه خير کافی نيست.

گام های عملی که بخاطر قضيه برداشته شده است کجاست ؟

تا حال هيچ يک از طرفين حاضر نشده اند که بر چگونگی ميکانيزم وحدت و همبستگی نيروهای مترقی که خيلی ها علاقمندان و شيفتگان دارد سخن درميان آورد.

 بايد متذکر شد که تا به امروز همهً از نيرو ها در کشور سنگ وطنپرستی به سينه می کوبيدند. همگان در زمان رسيدن به قدرت دولتی و انجام وظايف محوله ، در جامعه از خود خاطراتی را بجا گذاشته و ملت افغان در شهرها و قصبات دور و نزديک از همهً اين نيرو ها شناخت کامل دارند و همين حالا هم درمورد شان ابراز نظر و قضاوت ميکنند. لذا بدون  تبعيض ، هر که صادقانه علاقمند پيشرفت ، ترقی ، تعالی  و تماميت ارضی کشور ماست ، با ايجاد يک صف واحد ، ميکانيزم اساسی کار مشترک و عمل مشترک تمام نيرو ها را سازماندهی نمايند.

پيشنهاد بنده اين است که همه جوانب زيربط در ايجاد يک کميسيون مشترک بخاطر وحدت و همبستگی نيروهای پراگنده اقدام نمايند. به همگان  حق داده شود که به اين کميسيون مشترک نماينده بفرستد ، به هيچکس حق داده نشود که ديگران را بی صلاحيت و يا از سهمگيری دراين پروسه ممانعت نمايد . تا مهره های اساسی و کليدی قضايای مورد نظر دريافت شود و همگان با يک صدا به آن لبيک بگويند و با هرگونه برخورد های تبعيض طلبانه مقابلهً اساسی صورت گيرد.

افغانستان خانهً مشترک افغانهاست. لذا  دراين همه گردهم آيی ها از تمام افغانهائيکه وجوه مشترک دارند دعوت صورت گيرد تا سهم گرفته و ابراز نظر نمايند.

از انتقادات نبايد هراس کرد. هرگاه نقيصه ها در اذهان اشخاص و افراد باقی بماند و اصلاح نشود،   مشکلات خلق نمود و همه گان می دانند که برای حال و آينده  نهضت ، جنبش و جامعهً ما مضر خواهد بود. دوست آئينهً دوست است .  بگذاريم که نواقص ها بر ملا شود تا ديگران آنرا تکرار نکنند.

از انتقادات سالم درس عبرت گرفته و پيشنهادات سالم را در سرخط کار مشترک قرار داده و بايد در ميکانيزم کار واحد  بگنجانيم و تلاش توام باتفاهم را آغاز نموده و علاقمندان جدی اين پروسه بخاطر همگرايی مجدد اين نيروها در يک مرکز واحد عملا به کار آغاز نماييم.

به اساس ضرورت زمان پيشنهاد می نمايم تا از همه اختلافات سليقوی صرفنظر نموده بطرف عملکرد اساسی قضايا برويم زيرا سليقه های شخصی سالهاست ما را از هم دور نگهداشته که اين خود راهی  بطرف بيراهه خواهد بود.

شاعر می گويد

 

من اگر ما نشوم

تنهاييم !

تو اگر ما نشوی

خويشتنی !

چه کسی می خواهد

من

و

تومانشويم

خانه اش ويران باد.


بالا
 
بازگشت