م.ع معاشر

قومندا ن سا لاری یا استبداد سالاری؟

درلحظات کنونی, ذادگاه محبوب مان افغانستان در یکی از حسا سترین گذرگاه و آ ماج تو فانی و سرنوشت سا زتاریخی بایک پیکر خونین در بستر تاریخ زمانه وزمانه سازقرن حا ضربه سر برده و ازجور و عذاب روز  گاران غمبارخود شدیدأ رنج می کشد.از یکسو استعمارواستبداد جهانی با تمام  , بیرحمی ونیرنگ های ازموده شده و تاریخ زده, سرنوشت ملت ستمد یده ما رابه بازی گرفته وتحت عنوان « نظم نوین جهانی», , تحقق پلان های جیو پولیتیک- جیو استراتیژ یک وجیوایکانومیک خود را  به روش های  نهایت ننگین و شرم آور بر فراز مخروبه ها وگورستان های وطن مان زمینه سازی نموده وبه شکل ریاکارانه , غیر واقعبینانه وغیر عا دلانه  نسبت به تعین سر نوشت مردم ما بر خورد مینماید. ,از سوی دیگر پس از سپری شدن حدود نیم قرن از در گذشت فا شیسم، طرز تفکر «نیوفاشیستی» بطورخشن,  درا ماتیک و معجزه آ سادر ارکان عالی نظام حاکمه افغانستان سر بر افراشته و هنوز که درآستا نهء طفو لیت قرار داشته وتازه در حریم قدرت  سیاسی  جامعه افغانستان دیسانت گردیده  با الهام از خصو صیات جنیتیکی سیاسی و ایدو لوژی کهن  فا شیسم با روش های  ما جراجویانه خود میخوا هد تا به یاد «افتخارات» هتلر  ,نیروی حفظ صلح جامعه جهانیرا  در برابر مردم افغانستان به چا لش گرفته و بار دیگر جویبار خون را در این سر زمین غمگسار جاری سازد.ترو ریزم و بنیاد گرای که خود نهال دستپرورده ایا لات متحده امریکامیباشد افغانستان را به کانون داغ زور آزمائ های جهانی مبدل وبهانه منا سبی را برای ا ستعمار,در زیر چتر سر کوب تروریزم و« رسالت  جا معه جها نی»  جهت دخالت آشکار بر سرنوشت ملت افغانستان, سلب اراده ملی درتعین سرنوشت شان وفرمایش طرز ساختار  دولت وتبدیل آن  به  یک افزار ستم فراهم ساخته است. به اضافه عوامل نا هنجار فوق ,قوماندان سالاری که میراث شوم ومنفور عصرحاکمیت مجاهدین به شمار میرود  ملت افغانستا  ن را بطور اسیر در یک زندان بی آب ونان, در یک جامعه ظلمت بار محبوس نموده وتداوم حیات خویش را با  انحصار گری  ,هرج و مرج طلبی واطاعت بی چون وچرای مردم از دساتیر وفرمان های زور گویانه مشروط ساخته  واراده بلفعل وبلقوه مردم را در امر حیات سیاسی اجتماعی و اقتصادی در کف دست خود قرار داده اند.تولید وزرع سر سام آور و قاچاق مواد مخدرکه از دست آورد های نظام های عقبگرا یانه سال اخیر بخصوص دوران« طلای» طا لبان  است یکجا  با پدیده دیگر آن یعنی قاچاق انسان واطفال بی دفاع وطن  مصیبت های بزرگی بوده که از یکسو اعتبار جهانی کشور ما را شدیدا صدمه زده و از سوی دیگر به یک چشمه زار مادی جهت تداوم جنگ  و ویرانی در کشور نقش وهشتناک را ایفا می نماید.میزان فقر, بیکاری, بیماری,  فساد وهشتناک اداری قرن در دستگاه اداره معاصر آقای کرزی  غضب دارای های مردم,اختلاس,  رشوت, چور وچپاول بیت ا لمال بوسیله دزدان مشهور در با ر ومسولین امور مالی, قومپرستی, محل گرای , بر تری جوی های قومی, قانون شکنی, انحصار طلبی و افکار مزمن قبیله گرای , ما جراجوی,جاه  طبی وزور گوی های میان تهی وزور ازمای ها ی هلاکتبار, توطء گری ودسیسه سازی در ادارره موقت به آخرین اوج ومر حله طاقت فرسای خود رسیده که این خود بر علاوه صد ها عو امل دیگر اعتماد و مشروعیت اداره کرزی را به مثا به یک نهاد دولتی نه تنها تحت سوال  برده  بلکه دیگر جواب آن را نیزبطور روشن در دستور زمانه قرار داده است . در رابطه با فساد بیرحمانه مالی کافی است که از مجموع حدود پنج هزار ملیون دالر کمک های جوامع جهانی که تا کنون به افغانستان صورت گرفته است,  بزرگ ترین دست اورد انرا میتوان نه از احداث سرک کابل قندهار بلکه از ترمیم, واسفا لت کاری آن به مثابه بزرگترین شهکاری دولت آقای کزری  یاد نمودکه می شود  آن را به مثابه چپاول گری بی نظیر تا ریخ جهان یاد کردالبته نمیتوان از حفر چند حلقه چاه عمیق در برخی از گوشه های کشور از هزینه این مبلغ بزرگ, چشم پوشی نمود .  پس از سقوط مرگبار نظام دودمان ووحشتبار قرون ما قبل تاریخ طالبان,ورنج وعذاب دونیم دهه اخیر در کشور, در نتیجه فروپاشی آسمان خراشهای ایالات متحده امریکادر زیر ضربات هوا پیما های مربوط به خود اش  و سر آغاز یک فاجعه بزرگ در ان قاره فقط بوسیله نوری چشمی های پیشین اش,  سازمان   تروریستی القاعده در یازدهم سپتمبر سال 2001,ودر پرتو موافقطنامه های بن  ستاره امیدو آرزو ها ,هوسهاوسعادت ملت آواره, زجر دیده وستمکشیده افغان پس از عالمی انتظاری درخشیدن گرفت وفرصت خوب را  برای آشتی ملی, احیای وحدت ملی,  باز سازی وعمران مجدد کشور,  رشدوانکشاف حیات سیاسی اجتماعی واقتصادی جامعه؛واستقرارنظام  دموکراسی وحکومت     و سیعاا لبنیاد  ملی بر پایه قانون  را تحت نظر وحمایت جامعه  جهانی که دیگر ثمر تلخ تروریزم وبنیاد گرایرانوش جان نموده بودند مساعد ساخت  ودیگراین رسالت خطیر تاریخی به حاکمان  جدید زور وزر مرتبط بود تا با کار برد  درایت وتدبیر لازم با کار بست تعقل سالم وسازنده  واحساس مسولیت وطنی  با کمال صداقت  وایمان داری  با دستان پاک ووجدان سالم وانسانی تعهدات,فیصله ها  وموافقطنامه های اجلاس بن را  با امانت داری عام وتام وبه نحو شایسته ان  تحقق می بخشیدند  وزمینه برقراری نظام مردم سالاری و  صلح پایداروسراسری را در کشورفراهم می ساخت .اما با هزاران دریغ ودردکه بار دیگر محتوا ,مضمون و هدف اصلی توافقات بن تحت شعاع منافع غارت گرانه استعمار جهانی وارتجاع منطقه بخصوص  پاکستان این دشمن تا ریخی نیا کان ما ,نیرو های عقبگرد داخلی, تروریزم وبنیاد گرای,وتراوش افکار مسلط نیو فاشیستی توسط افرادبد نام منفور وتجرید شده  در اداره اقای کرزی  قرار گرفت و اعتبارآن در کجرا هه های سیاسی آ هسته اهسته رنگ خود را   باخته وقریب است تا تحت عو امل  ودلایل متعدد ذیل  به یک شکست ابدی و فاجعه بار در کشور مبدل گردیده وبه یک پیامد خون بار منتهی گردد. ضرور می پندارم تابطور جسته وگریخته برخی از عوامل وانگیزه های آن را به گو نه واقعی وریا لیستیک بر شمارم: تداوم نقش قومندان سالاران در کشور و بر خورد دو گانه دولت نسبت به ان پدیده  و تشکیل مجدد قومندان سالا ری« دولتی» در برخی از منا طق کشور , برهم زدن پروسه وحدت  ملی توسط تیم آقای کرزی «طا لبان زراعتی» در کشور, وبازی مصیبت بارو عاقبت نیندیشانه مامورین بلند پایه دولت با کارت های  قومی جهت ایجاد پشتوانه سیاسی وملی وتحکیم نهاد قدرت.  ز دوبند های مرموز وپشت پرده با گروه های جنایت کارسیاسی از جمله گروه  طالبان وحزب اسلامی گلبدین با حفظ تاریخ تراژیک وخطر ناک شان., تجویز مصلحت های قومی محلی وسمتی در امر جمع آوری سلاح,  تشکیل معنی دار ملیشه های سرحدی و تمویل تجویزو تسلیح ان هاتوسط وزارت داخله, عدول از صلاحیت های قبول شده در موا فقتنا مه های بن توسط شخص اقای کرزی , عدم برخورد شفاف وعادلانه دولت نسبت به مسایل حیاتی جامعه وفقدان یک استراتیژی معین وقابل قبول  توسط اداره دولت, برخورد غیر اصولی و صادقانه نسبت به موضو عات بنیادی از جمله تدویر لو یه جرگه ها  وبه خصوص تسوید قانون اساسی  , تعلل در  راه اندازی پروسه انتخابا  ت و سبت  نام رائ دهندگان  وعدم یک میکانیزم قبول شده با طرف های  زیربط  , سیاست نادرست کادری  بخصوص کادر های محلی اداره موقت وگزینیش کادر های بد نام  طالبی, گلبدینِی وامینی در محلات  وگزینیش آنها در سمت های حساس بخصوص ارکان امنیتی کشور,مشروعیت بخشیدن و ز مینه سازی برای احیای مجدد  سیاسی وسازمانی امینی های فا شیست,دستبرد آشکار و روشن به خزائن ملی وکاربرد آن جهت براه انداختن اقدامات شیطانی ترور وتوطه مخا لفین سیا سی ,عدم رعا یت بر خورد متوازن, دقیق وعادلانه در امر باز سازی وانکشا ف یکسان محلات, دهات, شهر ها  و قرائ کشور وبرخورد های تبعیضی در زمینه.  , براه انداختن تفرقه های سیاسی ملی سمتی و  گروهی توسط مامورین بلند پایه دولت به شیوه آشکار ومر موز  در مرکز وولا یات , کا هش صلاحیت های بی لزوم برخی از وزرأ بر طبق  انگیزه های  تعصب جو یا نه ملی وحذف ایشان برغم موادات پذیرفته شده,   دفاع یکجانبه از آشوبگران وتروریست های ناکام دولتی , توسل وسوء استفاده از نیروهای جامعه جهانی در امر حل و فصل قضا یای داخلی , و صد ها عوامل متعدد دیگر  که اخیرأ از ژرفا  به سطح جامعه ما  اشاعه گردیده و با لای  پروسه موا فقطنا مه ها ی بن تاسیرات  ما یوس کننده را بجا گذاشته است. با توجه با پدیده های متذکره وظهور حوادث  اخیر در منا طق  شمال و ولایت هرات که بازتاب از انگیزه هاو جریا نات متذکره در کشور است  وبه هیج طریقی در خدمت ثبات کشور نمی باشد, بنا برآن بر پایه قوانین واصول جا معه شناسی و خصایل وسرنوشت حکومت های استبدادی  میتوان  نتیجه گیری  نمود  که دیگر نه  تیم کرزی با کاربرد این مدریت مسموم, بی کفا یت و نا توان قادر به تداوم حا کمیت در کشور است  ونه گروه ها طبقات واقشار مختلف سیاسی واجتماعی که در گردانندگی سیستم حال واینده بدست افراد غیر مسوءل جامعه ,  زوال وانهدام تاریخی خویشرا  در سیما  ودر برابر آینه تمام نمای  طراحان تاسیس نظام  طرازاستبدادی ضد ملی وضد اجتماعی می بینند, و هم جنگ سالاران که از قدرت وتوان  کافی , سیاسی اجتماعی ونظا می در جامعه افغانستان بر خوردار است وبه خصوص که  به برکت  مظاهر  قوم گرایانه تیم  آقای کرزی بویژه  بعد از پیا مدهای تدویر لویه جرگه قانون اساسی, اکثرأ از یک پایگاه ملی ومردمی برخوردار شده  وبه عوض پیوستن به دا مان  تاریخ , دوباره جان وروح تازه حاصل نموده وبه گردانندگان مانور های بزرگ سیاسی واجتماعی مبدل گردیده اند تکبر وافراط گرای ملی« تیم» چنان بینای انها را مکدر ساخت که  حتی در رد یابی عناصر موافق ومخالف واتخاذ پالیسی معین در برابر انها تیم را غرق  در تعصب گرای ملی نموده وقدرت انجام مانور های سیا سی را از آنها سلب نموده وانگیزه تشکل مجدد نیروه های مخا لف را در دستور زمان قرار داد. که انها دیگر آماده حکومت شدن ومتحمل  قربانی های عوام فریبانه  چون  امیر حبیب الله خان« کلکانی» پا دشاه پیشین افعا نستان نخواهد شده وبه نظر نمی رسد که دیگر اوشان سر نوشت خود وهم پیمانان وگرو های مر بوط به خودرا در برابر قمار حوادث وسر نوشت تاریخ بسپارند.                          

 در حال حاظردر نتیجه تحولات بزرگ سیاسی واجتماعی سه دهه اخیر جا معه افغانستان  بیش از پیش وبه حد اعلای ان سیاسی گردیده است, ا کثر ملیت ها ومردمان این مرز وبوم  شاکی از محرومیت ها وحق تلفی های سده های اخیر توسط حکو مات استبدای ضد ملی در دوره های معین  از قدرت مداری خود کامگان تاریخ اند ودر شرایط معاصر کنونی  وعصر دمو کراسی ومردم سالاری که اولین بار زمینه تاریخی تشکیل نظام سیاسی وحقوقی بر پایه اراده ازاد انسان ها باید شکل بگیرد وتوده های مردم خود باید تاریخ شان را بیا فرینند, لذا برای حصول چنین داعیه ای , مبارزات دادخواهانه وحق طلبانه  محرومان تاریخ  روز بروز ابعا د تازه وتازه تری را کسب نموده وشعار ها ی عدالت  آزادی  ودمو کراسی را در دستور روز قرار میدهند. اما نظر گاه های  حا کمان موجود متکی بر تصاویر است که در عصر بیداد  حکومت عبدارحمان خان  برداشته شده وحال از آرشیف استعمار جهانی بیرون وبرای در مان بیماران جا معه ما به حیث یک نسخه  ای تاریخ گذشته سفارش می گردد.این است عدالت ودمو کراسی نوین؛  اما تمدن امروز وسیر حرکت تاریخ خواست ها ونیاز های جا معه را  بصورت جدی تر مطرح مینما ید شاید یکی از فکتور های زیربط در تداوم جریان جو یبار خون در دهه ای اخیر در کشور, ناشی از همین واقعیت مسلم باشد.  آیا میتوان که دیگر این شراره شعله های آتش فشان را  با افشاند ن آب وخاک بر روی آن خاموش نمود؟ ویا با حذف فزیکی این وان کس  یک جر یان بزرگ سیاسی و ملی را از کار انداخت لذا حل مجموع معادله موجود,مستلزم یک  چهار چوب جدید سیا سی وملی بوده که نظام موجود  و« ملا ح» کنونی فاقد چنین ما موریت  پنداشته شده  ودر تنا قض با خواست و حرکت پیشرونده تاریخ قرار گرفته است که فر یاد توده های مردم ستمد یده , صف آرایهای اخیر سیاسی ونظامی واعتراضات شدید گروه های سیاسی شخصیت های مستقل ملی وگروه های روشنفکران وا حزاب جدیدالتشکیل سیاسی در مقابل« دولت» مظهر روشن چنین انگیزه های فوق تلقی می گردد. اما وریانت های بقا وتداوم حا کمیت بی بنیاد آقای کرزی بطور فر ضی کدام ها اند:                                                                                                                                                           

نخست انتخا بات ریاست جمهوری که البته مقدمات امارت اقای کرزی   در جریان کنفرانس بن وحتی قبل از آن« برای روز مبا دا» توسط محافل معین قصر سفید به منظور جلوس ا و بر مسند قدرت, البته بعد از اختتام مر حله اول پروژه  رژیم طا لبان  طرح ریزی شده بود .جان کلام در این جااست که آیا مخالفان آقای کرزی ونما یندگان اقشار و گروه های سیاسی وملی افغانستان با توجه به اینکه  حال شناخت کامل از خصوصیات واقعی« کپتان» و  تیم او دارند ,بادر نظر داشت بازی های  ضد ملی او در لویه جرگه  قا  نون اساسی کشور که بر علاوه نفوذ آمرانه و طرح های تحمیلی وزورگایانه خویش بالای نمایندگان مردم  جهت  تصویب قانون اسای, حتی حاضر به بریدن  وانهدام بیرحمانه زبان های ملی  که تنها ز بان قومندانان وجنگ سالاران نبود گر دیده واز معراج وجایگاه  پدر معنوی ملت تا سطح قوم وقبیله سقوط نمود, میتوان به درستی وصحت  انتخا بات ریاست جمهوری وعدم دستبرد و سوء استفا ده از جانب او وشرکا, اعتماد  نمود ؟ که هر گزنه ؛ ودلیل اش هم این که کسیکه در برا بر  چشمان باز بیش از پنجصد تن از نمایندگان مردم  وحضور ناظرین بین المللی در جلسه لو یه جر گه, قادر به دستبرد مواد مصوب قانون شده باشد ,به سهولت میتواند که در حضور چند نفر , در شمارش رای دهندگان در صندوق های رای دهی وجریان  انتخا بات عا دلانه, به نفع خویش تقلب نماید, که البته گریزآ قای کرزی از طرح تشکیل یک کمسیون مستقل درزمینه بررسی ادعای مخا لفین گواه روشن بر چنین تقلب کاری پنداشته خواهد شد.   اما وا قعیت مو ضوع این است  که فقط اوست که یگانه کاندید مورد نظر اربابان قدرت  جهانی است  و به هر روش ممکن چه مشروع وچه غیر مشروع , فقط او باید در راس اهرم سیاسی در کشور قرار داده شود واز همین رو بود که حتی اقای  خلیلزاد سفیر کبیر ایالات متحده امریکا قویأ از نفوذ قا بل ملاحظه اداره واشنگتن در لویه جرگه برای تدوین قانون اساسی  جحت ایجاد یک جایگاه استبدادی و دیکتا تور مآ بانه غیر ملی وغیر دمو کراتیک برای خیزیش آقی کرزی به مقام یک امیر مستبد استفاده نمود ,ا زینرو همه پروگرام های سیاسی  باید بر طبق نقشه پیشبینی شده وبر حسب مراد  پیش برده شود وبایک بازی مضهک  نمایشی,قدرت او بوسیله یک  انتخابات جعلی وریا کا رانه  در سطح ملی وبین المللی مشروعیت بخشیده شده و  به نما یش گذاشته  شود.   یگانه وسیله که میتوان همه پلان های سنجیده شده را بدون درد سر وکوچکترین مزاحمت تحقق بخشید فقط تسریع پروسه خلع سلا ح  عام وتام  گروه های رقیب است که دیگر بر صحت وسقم پروسه انتخابات در کشور  ایراد نداشته  ودر بست به نتایج ان گردن نهاده ومنبعد چگونگی روش اداره عصر عبدرحمان خانی   وملا عمری را در تطبیق مرحله دوم پروژه  طالبان « طالبان زراعتی» بپذیرند. اینکه ایا  نیرو های مخالف این پروژه ازعذاب شدید تا ریخ درین مرحله حساس زمان می ترسند واز بربادی سرنوشت نا هنجار یک ملت به دست یک دیکتاتور قرن ویا سیستم استبدادی واستقرار یک نظام غیر عادلانه جلو گیری می نمایند, ویا اینکه مثل برخی دیگر از اراکین بلند پا یه دولت در برابر کرسی ومقام ویا مادیات وجیفه دنیا گر دن نهاده وبه تمامی تعهدات سیاسی و ملی خود پشت پا می زنند وخود را آماده محاکمه تاریخ مینمایند معلوم نیست.شاید  هرگاه اقای کرزی طوریکه در بیرون خود می نمایاند  در درون وجود خود هم به آن معتقد بوده  وبا در سر کردن کلاه  قره قول شمالی واری پو شیدن پیراهن وتنبان مشریقی والی  و چپلی قندهاری جلوه نمای های ریش کر بلای ,و نمایش چپن رنگه قطغنی, نمایندگی کلیه ملیت های ساکن افغانستان را در جر یان زما مداری خود صادقانه ارائه می کرد شا ید تا این حد مورد بی اعتمادی مردم قرار نگرفته و با شکست مواجه نمی شد اما معلوم میشود که چون سلف پیشین خویش آقای ملا عمر از مشاورت لازم بر خوردار نبوده  وبه عوض پیمودن راه سعودی  پیمایش جاده نزولی را به شکل بسیار سریع تمرین نمود .                                                  

وریانت احتمالی دیگر برای اقای کرزی استفاده ازقوای نظامی جامعه جهانی بخصوص نا تو  در امر سرکوب   مخا لفین سیاسی اش وتکیه به یک قدرت نظامی خارجی می باشد.  فکر میکنم که با توجه  به جو سیاسی جهانی در شرایط کنونی , وشکست های اخیر ایالات متحده امریکا در عراق وبه زانو در امدن بزرگ ترین قدرت جهانی در برابر اراده آزادیخواهی واستقلال طلبی مردمان عراق وثبوت ا نکار نا پذیر غلبه اراده شکست نا پذ یر انسان نسبت به  « کروز»«  پرشنگ » «   ب-2 5 »      وسا ئر تکنا لوژی پیشرفته معا صر, بطور روشن وشفاف برای امریکای ها آموخته است که دیگر هر گز در حل وفصل قضایای جهانی دست به سلاح نبرده ودر برابر اراده انسان جهان, گردن نهند .چنانچه اخیراء آنها این کار را دربرابر جنگجویان عراقی که چندی قبل تروریست خوانده می شدند  با کمال شرم ساری انجام داده واز قلعه های کبر وغرور خود  نزول نموده وبا یک پیشنهاد تزرع آمیز آتش بس در برابر مخا لفین که قبلأ ایشان را تروریست خطاب مینمودند  رسمأ سر به سجده فرود آورد . با توجوه به انکشافات جهانی , هرگاه کسیکه حتی یکبار هم تاریخ افغانستان را مطا لعه نموده باشد به خاطر این ویا آن کس وپیشبرد اهداف مغر ضانه اش حا ضر نخواهد بود که پای خود را داو طلبانه در یک گودال دامنه دارسیاسی فرو برد .                                                                                                                             

وریانت سومی برای   بقای اداره کرزی عبارت از حکومت مصالحه ملی خواهد بود که درین صورت هم با در نطرداشت پیشینه های سیا سی چنین طرز حکومات در جامعه افغانستان,  آقای کرزی موفق نخواهد بود تا کاری را پیش ببرد بخصوص در بافت ملی وقومی موجود  وترکیب قدرت های مقتدر محلی وبویژه پس از نا کامی اقدامات دولت برای پروژه  سرکوب اسمعیل خان وجنرال دوستم  که حیسیت سیاسی وپرستیژ ملی او را شدیدأصدمه زده است.از سوی دیگر مخالفین آقای کرزی  که در پی دوران شکل گیری اداره  موقت واتهامات بر او نسبت به قضایای خونین اخیر درکشور, دیگر اعتماد کامل خود را نسبت به وی از دست داده اند  حاضر نخوا هند بود تا چنین شکل حکومت را در موجودیت ایشان بپذیرند  .               

 

  . درینجا باید  الترنتیف معقول وعینی نظام موجود وپایان دادن به همه بدبختی ها  وگشایش راه علاج وچاره اصلی را باید به بررسی گرفت: طوریکه گفته آمدیم فکتور های متضاد سیاسی  در شکل گیری نظام موجود که دیگر با خواست زمان سازگار نیست بوجود امده است که ساختار موجود در تحت عوامل گوناگون پاسخگوی حل واقعی وبنیادی قضیه پنداشته شده نمیتواند. لذا برای حل جامع ومنطقی موضوع باید یک سیستم جدید ویک مدریت کارأ وجدید سیاسی وملی را باید تدارک جست .  البته برای تحقق چنین داعیه بزرگ قبل از همه باید یک نهاد وسیعالبنیاد که بتوان تجلی  دهنده  اراده وحقوق  کلیه اقوام قبا یل وملیت های ساکن  کشور اعم از پشتون ها تا جک ها هزاره ها  ازبک ها  وسائر اقلیت های ملی باشد  وبتواند قدرت مردمی را بصورت موزون,یکسان  ومساوئ با در نظر داشت ترکیب واقعی ملی  بدون  تبعیض وتمایز تجلی داده  وزمینه احیای مجدد وحدت ملی, بار سازی کشورورشدا قتصاد  ی   وترقی اجتماعی را در دستور کار خویش قرار دهد ضرور است.البته برای حصول چنین امر وبا توجه به واقعیت های موجود جامعه وپدیده ها وعناصر زیربط در ساختار قدرت ,بهترین سیستم فقط هما نا سیستم ریا ست جمهوری پارلمانی پنداشته شده که سیستم  بازو گستر ده  برای   تما می نیرو های مطرح درساختار نظام سیاسی واجتماعی کشورطلقی شده وهمه نیرو های ملی واجتماعی اقشار وطبقات ونیرو های مطرح سیاسی وملی,جایگاه خویش را د ردائره قدرت دولتی هم در مر کز وهم در محلا ت توسط نما یندگان خویش  در یافت مینمایند ودیگر هیج نوع دلهره گی و نگرانی برای مردم ونما یندگان گروه های سیا سی وکلیه ملیت های ساکن کشورو جنگسا لاران وقوماندانان گروه های مسلح برای  حفظ اقتدار شخصی وگروهی وحفظ سلاح ها ومحمات نظامی باقی نمی ماند.طوریکه قبلأ به ان اشاره شد تحقق این امر در وجود یک مدریت  معتبر مجرب کار ازموده با تدبیر    ومرکب اجتماعی وملی ونما یندگان کلیه ملیت ها واقوام  ممکن است وبس ؛وانجام چنین مأمول را فقط در وجود روشنفکران ملی وغیر وابسته  به افکار  نژاد سا لاری  که مرکب از عناصر نخبه  شخصیت های مستقل سیاسی, نمایندگان گروه های ملی واقشار اجتماعی وسازمان ها ونهاد های قابل قبول مردمی که از.پایگاه معتبر ملی در داخل جامعه بر خور دار اند میتوان در یافت.البته بدون شک دست یابی به این امر مستلزم همکاری های صادقانه جامعه  جهانی  در امر حیات اجتماعی ودفع و طرد خطر واقعی تروریزم وبنیاد گرای وبر خورد شفاف وروشن درین راستا می باشد.البته تحقق این پندار بدون مشارکت قومندانان که   اهرم های قدرت سیاسی را بصورت واقعی در دست دارند ممکن  به نظر نرسیده وبا ید طی یک پروسه معین انحلال دسته ها وگروه های سیاسی  وقوماندان سالاری وادغام انها در یک ساختار ملی قدرت پس از  براه انداختن انتخا بات آزاد سری ومنصفانه ریا ست جمهوری وانتخا بات پار لمانی و تشکیل حکومت منتخب ملی عملی گردد الا تشکیل حکومت منتخب یقینأ ابتکار عمل بدست روشنفکران ملی ومترقی وغیر وابسطه به طرز تفکر نژاد سا لاری  وغیر وابسطه به گروه های «افغان ملت» «تاجک ملت »« هزاره ملت» و«ازبک ملت » خوا هد بود که بدون شک از حما یت وسیع وگسترده ملی واز یک اعتبار سراسر ی   ملی برخورداربا شد. درین جا منظور از روشنفکرانی است که متعهد به منا فع ملی  تمامیت ارضی واستقلال ملی کشور با شند . نه عبارت از روشنفکران که به دستور زمامدارا ن  وقت  دست به ایجاد سازمان های فر مایشی « سر کاری» زده وبه شکار روشنفکران و بهره برداری ان ها توسط نیرو های حا کمه گردیده اند . با صراحت باید خا طر نشان نمود  که تحقق چنین برنامه نیازمند حمایت جا معه جهانی بوده,  مشروط بر اینکه جامعه جهانی  واقعأخواستار استقرار  صلح سراسری ، نظام مردم سا لاری  وتا مین دموکرا  بر سر زمین  بلا     کشیده ما بوده وبطور    صا دقا نه و     بی     ریامتعهد در امر مبارزه  علیه تروریزم وبنیاد گرای بوده واراده پاک مردمان ما ن را   جهت تحقق اهداف شخصی به بازی نگیرد.                                                                                                         

ومن اله تو فیق


بالا
 
بازگشت