گرفته شده از سایت دردهای دلم
نوشته: جعفر عطائی
عمر ما را مهلت امروز و فردای تو نيست
( تلاش های کرزی و همقطارانش برای حفظ قدرت )
در حدود سه ماه ديگر ٬ نخستين بار در تاريخ کشوری که سه قرن قبل افغانستان نام گرفت ٬ برای تعيين ساختار قدرت ٬ انتخابات عمومی برگزار می شود . اين پديدهء مثبت و اين تحول سرنوشت ساز که با کمک جامعهء بين المللی صورت پذيرفته است ٬ برای کشوری چون افغانستان ٬ به دوای موثر و شفابخشی می ماند که به بيماری در حال مرگ تجويز می شود .
افغانستان در طول سه قرن تاريخ خود ٬ شاهد ستم ها و جنايات بسياری از سوی کسانی بوده است که ادعای حاکميت بر اين کشور را داشته اند . قتل عام ها ٬ چپاول ها و فساد گسترده و آشکار حاکمان افغانستان برای فرد فرد شهروندان اين وطن مشهود و آشکار است . متاسفانه ٬ جنبش ها و حرکت هايی که برای اصلاحات امور و ايجاد شرايطی بهتر هم در کشور شکل گرفته است ٬ نتيجهء دلخواه و ارمغان مطلوب نداده است . در بسياری موارد ٬ نظام های سياسی کشور در ميان حاکمان فاسد و بی لياقت دست به دست شده است . بدون نظر داشت چگونگی قدرتمند شدن حاکمان و شعارهای به ظاهر متفاوت و متنوع آنان ٬ در نهايت همه در فقير تر ساختن کشور و ظلم و ستم روز افزون بر مردم مشترک بوده اند . اين واقعيت تلخ در تاريخ سياسی افغانستان چنان آشکار و محسوس است که برای اثبات آن حتی نيازی به بحث بيشتر هم احساس نمی گردد . در اين کشور ٬ جنايات عبدالرحمان خان شاه سنتی ٬ حفيظ الله امين روشنفکر کمونيست ٬ ملا عمر اميرالمومنين اسپين ملايک و ... در فراسوی شعارها و هياهو ٬ همرنگ و همزاد است . همهء آنان قدرت را برای کشتن خواسته اند و ميزان قدرت خويش را با چپاول و کشتار بيشتر مردمان وطن ثبت تاريخ کرده اند . به عبارت بهتر ٬ قدرت بيشتر حاکمان در تاريخ افغانستان به مفهوم ظلم و ستم بيشتر آنان هم بوده است . قدرتمندی و ستمگری دو همزاد جدا ناشدنی در تاريخ کشور است .
نکتهء قابل توجه ديگر در تاريخ سياسی افغانستان ٬ چگونگی تغيير حاکميت است که تاکنون به طور عموم با توسل به خشونت و تباهی گستردهء مردم صورت پذيرفته است . حاکمان فقط با قتل و کشتار حاکمان قبلی به قدرت می رسيدند و با قتل و کشتار از اريکهء قدرت برداشته می شدند و مردم هم به عنوان ساکنان ميدان تاخت و تاز آنان قربانی چپاول ها و کشتارهای بی رحمانه بوده اند .
با وجود سابقهء تاريخی فوق ٬ مردم افغانستان در انتخابات ماه سپتامبر به پای صندوق های رای می روند تا برخلاف سنت های معمول سياسی ٬ حاکمان آينده افغانستان را برگزينند و با تکيه بر آداب و قواعد ديموکراسی ٬ انتقال مسالمت آميز قدرت در کشور را برای نخستين بار تجربه نمايند . البته اين خوشبينی در صورتی به واقعيت می پيوندد که انتخابات ماه سپتامبر در چوکات قانون و سالم برگزار گردد و زمينهء برابر رقابت سياسی برای تمام کتله های اجتماعی و فرهنگی مهيا شود و همهء جريان های موافق با روند ديموکراسی در کشور در ميدان رقابت از امتيازات برابر برخوردار باشند . وگرنه صفحهء سياه ديگری بر ديگر صفحات سياه تاريخ حاکمان افغانستان افزوده خواهد شد و بحران ديرينهء جنگ خونين قدرت در کشور تداوم خواهد يافت و بدون شک فرصت ها و امکانات بسياری هم به هدر داده خواهد شد که دوباره به دست آوردنش آسان و سهل نخواهدبود .
در راستای برگزاری انتخاباتی سالم و قانونمند ٬ در کنار نگرانی هايی از قبيل حضور تروريسم ٬ مسلح بودن بعضی از گروه های سياسی ٬ عدم آشنايی و بی تجربگی مردم در رای دادن و ... می توان به احتمال صادق نبودن حاکمان فعلی کشور در برگزاری سالم و بی طرفانهء انتخابات ٬ به عنوان نگرانی اصلی و سرنوشت ساز اشاره کرد . خصوصا که آقای کرزی خود يکی از کانديد های رياست جمهوری است و بسيار هم تلاش دارد تا به هر قيمتی در قدرت باقی بماند .
تلاش شخص آقای کرزی و مدعيان رهبری مادام العمر احزاب از قبيل مارشال فهيم ٬ سياف ٬ خليلی ٬ ربانی و ... برای حفظ قدرت شان در روزهای اخير شدت يافته است و به طور روشن با نزديک شدن موعد انتخابات ٬ اين تلاش ها بيش از پيش تشديد خواهد شد و اين مجموعه برای حفظ قدرت خويش به هر قيمتی تلاش خواهند کرد .
برای روشن شدن بيشتر اين مبحث ٬ تلاش های اخير آقای کرزی و همقطارانش برای حفظ قدرت ٬ در چند بخش به بحث گرفته می شود :
۱ - با رويارويی تيم کرزی در هرات و فارياب با نيروهای جنرال دوستم و اسماعيل خان و برکناری آقای محقق ٬ تلاش های آقای کرزی برای انحصار و حفظ قدرت ٬ علنی و آشکار شد . با شکست اين تلاش ها و انتقادهای گسترده از سياست های انحصار جويانه در دولت انتقالی ٬ آقای کرزی در طی مصاحبه ای با راديو بی بی سی از ايجاد تيمی ملی سخن گفت و چنين وانمود می شد که گويا ايشان بعد از شکستش در فارياب و هرات ٬ نگرانی های مردم را مورد توجه قرار داده است و بر همين اساس ٬ تيم ملی فراگير و وسيع البنياد می سازد . به دنبال مطرح شدن اين مسايل از سوی کرزی ٬ ديری نپاييد که در قصر صدارت ٬ آقايان فهيم و سياف طرح تيم ملی آقای کرزی را با جمعی از دوستان خويش مطرح کردند و با طمطراق و هياهوی بسيار ٬ شايعهء ائتلاف کرزی با مجاهدين روانهء مجامع خبری و سياسی کشور شد . در روزهای پايانی مذاکره ٬ هم آقای کرزی و هم متحدينش از قبيل آقای سياف ٬ مارشال فهيم و ... به طور علنی از توافق و ائتلاف مجاهدين و کرزی سخن می گفتند و چنين وانمود می شد که ائتلافی قطعی ميان آنان رخ داده است . اما اينک هرچه از آن روز ها بيشتر می گذرد ٬ گويا پيشيمانی آقای کرزی هم زيادتر می شود . اخيرا جاويد لودين ٬ سخنگوی آقای کرزی برای اولين بار ائتلاف با مجاهدين را تکذيب کرد و چنين ائتلافی را مردود دانست . بعيد نيست که در روزهای بعدی ٬ سخنگويان ايشان ٬ نشست و مذاکرهء کرزی و دوستانش در قصر صدارت را از ريشه تکذيب نمايند و آن مذاکرات را بالکل منکر شوند . با اين وجود آقای سياف در مصاحبهء اخير خود تاکيد کرده است که تمام کارها تمام شده است و اين ائتلاف قطعی است . آقای ربانی هم ادعا کرده است که مذاکرات تا هنوز ادامه دارد . يونس قانونی هم به طور علنی از کانديداتوری کرزی حمايت کرده است . ادعاهای ضد و نقيض اعضای ائتلاف جديد به شايعات بسيار ديگری هم دامن زده است .
بدون نظرداشت بازی های رنگارنگ پشت پرده و ادعاهای کاذبانهء تيم کرزی که ديگر برای مردم افغانستان عادی شده است ٬ مذاکرات اخير بيانگر درماندگی و سردرگمی بی حد و مرز آقای کرزی در پيشبرد امور دولت انتقالی و پروسهء ديموکراسی در کشور می باشد . اين درماندگی و سردرگمی در حدی است که ايشان در طی چند ماه اخير بارها و به صورت جدی ٬ دست به دامان گروه های متضاد و ناهمگون شده است و در نتيجهء همين سردرگمی ها و درماندگی ها سياستش هر ماه ٬ هر هفته و حتی هر روز دچار تغييرات بنيادی می گردد . آقای کرزی تا چندی قبل با مشوره و همکاری افغان ملتی ها و کسانی چون علی احمد جلالی ٬ عبدالرحيم وردک و ... به جنگ اسماعيل خان و جنرال دوستم رفت و شبانه روز تلاش می کردند تا بقايای طالبان و حزب اسلامی را جلب کنند . اما از اين سياست ها چند روزی نگذشته بود که سياست تغيير کرد و دلجويی از اسماعيل خان با سفر زينت کرزی به هرات آغاز شد و آقای کرزی به دفاع از فرماندهانی چون استاد عطا ٬ جنرال داوود و اسماعيل خان پرداخت . به دنبال اين چرخش ٬ شايعه شد که اختلاف شديدی در ميان اعضای تيم کرزی بروز کرده است . گويا اين سياست های او ٬ ياران افغان ملتی اش و کسانی چون علی احمد جلالی ٬ عبدالرحيم وردک و ... را رنجاند و اينک کرزی از سر ناچاری و شايد هم با درک موثر نبودن طرح آنان ٬ برای ايجاد تيم جديدش دست به دامن کسی چون سياف شده است تا شايد او برای نجات کرزی و قدرتش معجزه ای کند . غافل از اينکه اگر او طبيب می بود چارهء خود می کرد .
در اينکه سياست های روزانهء کدام روز کرزی درست بوده است و در کدام روز هفته عاقلانه تر انديشيده است و از رفاقت های گوناگونش چه ثمری گرفته است ٬ سخن بسيار است و واکنش گروه های مختلف هم متفاوت می باشد . اما در ماورای پروازهای شاخه به شاخهء کرزی برای حفظ قدرت شخصی اش ٬ فرصت های ايجاد شده برای مردم افغانستان قرار دارد که به هدر داده می شود و از ايمان و اعتماد مردم به اصلاحات و تداوم پروسهء بازسازی و ديموکراسی در کشور کاسته می گردد . تداوم حاکميت آقای کرزی به اين شيوه از يکسو حاميان و دوستان بين المللی افغانستان را نومید می سازد و از سوی ديگر ٬ افغانستان به سوی بحران و تنش رانده خواهد شد . علاوه بر اين واقعيت ها ٬ تلاش های متعارض و ناهمگون آقای کرزی برای تضمين قدرتش بعد از انتخابات ٬ بيشتر به رسوايی ٬ درماندگی و سردرگمی بيشتر او منجر شده است تا اينکه توفيقی نصيبش ساخته باشد . اين سردرگمی ها و دربدری ها در مصاحبه های ضد و نقيض او و سخنگويانش کاملا مشهود است . با علنی شدن روز افزون عدم لياقت و کفايت اداری آقای کرزی ٬ بسياری ها ديگر به برندگی ايشان در انتخابات رياست جمهوری باور ندارند .
۲ - در لوی جرگهء تصويب قانون اساسی ٬ در مورد سيستم اداری کشور و ساختار قدرت ٬ بحث های بسياری صورت گرفت . مهمترين اختلاف در اين مورد بر سر انتخاب سيستم پارلمانی و رياستی بروز نمود . آقای کرزی با اين استدلال که دولت های ائتلافی ٬ افغانستان را تباه کرده است و ... از سيستم رياستی دفاع کرد و عاقبت نيز اين سيستم بيشتر مورد توجه قرار گرفت . اما اينک بعد از چند ماه از تصويب قانون اساسی ٬ خود آقای کرزی بر خلاف باورهای جنجالی ديروزش ٬ در صدد ايجاد ائتلافی برآمده است که با ائتلاف های دوران جنگ تفاوتی ندارد . اين ائتلاف و همسويی ميان عده ای صورت می گيرد که نگران حذف و نابودی قدرت شخصی خويش می باشند . در غير اين صورت ميان سياف ٬ خليلی ٬ ربانی و کرزی چه اشتراکاتی می توان پيدا کرد ؟ و يا اينکه آنان چه ارمغان مشترکی می توانند برای افغانستان داشته باشند ؟
اعلان مخالفت ديروزين آقای کرزی با هر ائتلافی اشتباه ٬ غيرواقعبينانه و برخلاف هوشياری سياسی بود . اکنون نيز تن دادن ايشان به هر ائتلافی ٬ بدون نظر داشت مصالح عليای کشور ٬ آرای مردم و واقعيت های انکارناپذير افغانستان ٬ اشتباه ٬ غير واقعبينانه و برخلاف هوشياری سياسی است .
به نظر می رسد که کشورهای فاقد احزاب سياسی وسيع البنياد و ملی چون افغانستان که دارای تنوع و تعدد قومی ٬ زبانی ٬ فرهنگی ٬ مذهبی و ... هستند و گرايش های گوناگون سياسی نيز در آن وجود دارد ٬ محتاج سيستمی هستند تا جريان های گوناگون سياسی و کتله های مختلف زبانی ٬ فرهنگی ٬ اجتماعی و ... به آسانی بتوانند به تعامل با يکديگر بپردازند . سيستمی که معاملات سياسی آنان را آسانتر ٬ منظم تر و قانونمندتر بسازد . ايجاد سيستمی که ظرفيت دربرگرفتن تنوع و تعدد گرايش های گوناگون را داشته باشد ٬ جريان های مختلف را کمک می نمايد تا به جای رفتن بسوی تنش ٬ بحران و درگيری ٬ اختلافات و تفاوت های خود را در چوکات قانون و از طريق راه های قانونی معاملات سياسی ٬ حل و هضم کنند .
متاسفانه ٬ در لوی جرگهء تصويب قانون اساسی ٬ تيم آقای کرزی و عده ای ديگر با طرح شعارهای عوامفريب و تحريک نابجای احساسات قومی بعضی ها ٬ مانع از تصويب سيستم پارلمانی شدند . با توجه به تعدد گرايش های سياسی و تنوع طبيعی مردم افغانستان ٬ گويا هيچ گروهی از ائتلاف سياسی با ديگران بی نياز نيست . بنابرين افغانستان نيازمند سيستمی است که معاملات سياسی و ائتلاف احزاب بر سر تشکيل دولت را قانومند ٬ شفاف و عملی بسازد . اينک بعد از گذشت چند ماه از مخالفت علنی کرزی با هر ائتلافی بر سر تقسيم قدرت ٬ خود او برای بقايش در قدرت ٬ مجبور به ائتلاف و معاملهء سياسی شده است . اما چون اين ائتلاف ها در چوکات سيستم رسمی ٬ قانونی و ساختار مشروع حکومت در قانون اساسی تعريف ناشده است ٬ در قدم نخست ٬ چگونگی و نتيجهء اين ائتلاف ها ٬ غير شفاف و پنهانی است . در قدم دوم ٬ چون اعضای ائتلاف قبل از انتخابات دست به ائتلاف می زنند ٬ روشن نيست که از چه مقدار از جمعيت مردم افغانستان نمايندگی می نمايند . آيا اصلا صلاحيت و توانايی ائتلاف را دارند و يا نه ؟ گذشته از اين ٬ هيچ تضمين قانونی و مشروع وجود ندارد تا تضمين کند که اعضای ائتلاف در قبال هم صادق بمانند و بازهم کسانی چون يونس قانونی فقط به عنوان پلی برای رسيدن به قدرت استفاده نشوند . چون اين ائتلاف ها در چوکات قانون اساسی و ساختار قدرت در کشور تعريف ناشده است ٬ اعضای ائتلاف بعد از رسيدن به سر منزل مقصود ٬ هيچ التزام قانونی و رسمی به رعايت موازين ائتلاف ندارند . به طور مثال ٬ آقای کرزی با پيروزی فرضی در انتخابات رياست جمهوری ٬ می تواند تمام اعضای ائتلاف را بدون هيچ مانع قانونی از دولت اخراج نمايد . حتی نمونهء روشن اين عدم صداقت را در برخوردهای اخير آقای کرزی هم می توان مشاهده کرد . از يکسو با دوستانش بر سر تقسيم قدرت توافق کرده است و از سوی ديگر تکذيب می کند . اين ائتلاف ها فقط بر درستی اخلاق ٬ سلامت وجدان و جوانمردی اعضای آن استوار است که اين متاع هم از دير باز در عرصهء سياست افغانستان ناياب بوده است . مهمتر از همه ٬ تاکنون تجربه ثابت ساخته است که فرجام اين نوع ائتلاف های بدون قاعده و قانون ٬ افغانستان را به تعبير خود آقای کرزی تباه می سازد . افغانستان نيازمند ائتلاف است و از ايجاد ائتلاف گريزی نيست . اما ائتلاف هايی که در چوکات قانون تعريف شده باشد . به عبارت بهتر ٬ برخلاف باور گذشتهء آقای کرزی ٬ بربادی افغانستان از ائتلاف نيست . بلکه ائتلاف هايی افغانستان را بر باد داده است که بر هيچ قاعده و قانونی استوار نبوده است .
خلاصه اينکه ٬ ائتلاف سياسی بر سر تشکيل دولت در اکثر کشورهای جهان ٬ معمول و جزء سيستم مشروع و قانونی آن کشورها می باشد . اما ائتلاف سياسی به منظور حفظ قدرت شخصی و تبانی بر سر تقسيم قدرت ميان اشخاص مشخص ٬ بدون نظرداشت مصالح عليای کشور و آرای مردم ٬ مافيايی ساختن دولت ٬ سياست و قدرت است و ثمره ای به غير از فساد روزافزون و نهادينه کردن آن در حلقات بالای حکومتی ندارد .
ائتلاف پنهان و پشت پردهء آقای کرزی با کسانی چون خليلی ٬ سياف ٬ ربانی ٬ فهيم و ... قبل از انتخابات و پيش از روشن شدن نتيجهء آرای مردم ٬ به تبانی سری گروه های تبهکار و مافيايی بيشتر شبيه است تا به مذاکرهء جريان های سياسی در نظامی مردمی . چنين ائتلاف پنهانی و پشت پرده ٬ نمی تواند حرکتی ثمربخش ٬ روشن و شفاف سياسی در نظامی مردمسالار باشد .
۳ - در خبرهای ائتلاف اخير کرزی با دوستانش تاکيد می شد که مجاهدين و کرزی ٬ ائتلاف و يا مذاکره می کنند . بدون اينکه توجه شود که مجاهدين مردم افغانستان فقط شامل سياف ٬ فهيم ٬ ربانی ٬ خليلی و ... نمی شود . بلکه اين مجموعه ٬ بخش کوچکی از مجاهدين مردم افغانستان می باشند . طرح قضايايی از اين قبيل ٬ تحت عناوين کلی ٬ بيشتر به منظور بهره برداری تبليغاتی صورت می گيرد . وگرنه در عمل و در واقعيت ٬ جريانی به نام مجاهدين بعد از سقوط دولت نجيب الله وجود نداشته است و مشکلات و بحران افغانستان برخاسته از انحصارجويی و عدم تحمل تنوع قومی ٬ مذهبی ٬ زبانی و ... از سوی عده ای بوده است . مجاهدين سابق در تمام جبهات گوناگون سياسی و نظامی فعلی افغانستان حضور دارند . بسياری از آنان به شمول حزب اسلامی با طالبان هستند . خود کرزی و جمعی از يارانش هم نصب به احزاب مجاهدين می برند .
بر مجاهدين راستين و خانواده يک و نيم مليون شهيد مردم افغانستان ظلم خواهد بود که کسی چون سياف را سمبل آنان معرفی داريم و او به نمايندگی از آنان سخن بگويد و حکومت نمايد . در واقعيت اين مجموعهء فعلی که ادعای مجاهد بودن دارند ٬ تاجران خون مجاهدين هستند و بس .
۴ - در مذاکرات اخير کرزی و دوستانش ٬ تنها چهرهء موثر و جديد در اين نشست ها ٬ اسماعيل خان بود . وگرنه مشام آقايان خليلی ٬ فهيم ٬ سياف و ... از دير باز با بوی پياله های تيم کرزی آشنا بوده است . نکتهء ديگر در اين مورد ٬ حضور کمرنگ ازبيگ ها ٬ اعضای فعلی تيم کرزی و هزاره ها در اين نشست بود .
آقای کرزی با نوميد شدن از رای هزاره ها ٬ ازبيگ ها و نتيجه ندادن طرح های اعضای فعلی تيمش ٬ بسوی چهره های معروف دولت سابق آقای ربانی تمايل پيدا کرده است و عناصر اصلی مذاکرات فعلی هم آنان بوده اند . اين هم گويا به اميد جمع آوری رای جامعه تاجيک صورت می گيرد . پيشبينی اين مساله که جامعه تاجيک تا چه حدی به ائتلاف و مذاکرات اخير ٬ در انتخابات روی خوش خواهند نشان داد ٬ بسيار سخت است . اما واقعيتی که به چشم می آيد ٬ ظهور نسلی تازه از سياست پيشگان جامعه تاجيک می باشد که با مدعيان فعلی رهبری آن جامعه ٬ رابطهء خوبی ندارند . از آن جمله می توان به احمد ولی مسعود ٬ حفيظ منصور ٬ لطيف پدرام و ... اشاره کرد . کسانی که در اين نشست هم حضور نداشتند . يکی از عواملی که مدعيان فعلی رهبری جامعه تاجيک و هزاره را به معامله و کرنش در برابر کرزی تشويق می نمايد ٬ گسترش نفوذ روز افزون همين نسل نو مدعی رهبری می باشد .
يکی از گردانندگان و چهره های ديگر اين مذاکرات ٬ آقای سياف بود . او در تحولات گذشته ٬ تنها جريان سياسی پشتون بود که در طول سال های بعد از سقوط مجاهدين در کنار جمعيت اسلامی قرار داشت . حضور گستردهء فداييان عرب در کنار سياف ٬ رابطهء نزديک او با مجامع سياسی ثروتمند و متنفذ وهابيون و مهمتر از همه موقعيت استراتژيک جبهه نظامی او در کوه های پغمان باعث می شد که شورای نظار و جمعيت اسلامی برای نگهداری او در کنار خويش تلاش نمايند و امتيازاتی را به او بدهند . سياف هم با استفاده از قدرت آنان ٬ به گشودن عقده های وهابيگری خويش بر سر مردم غرب کابل راضی و شاکر بود . البته رابطه با آقای سياف برای جمعيت اسلامی و شورای نظار چندان بی زيان هم نبود . به طور نمونه ٬ دو تروريست عربی که احمد شاه مسعود را ترور کردند ٬ از طريق آقای سياف به شورای نظار معرفی شده بودند . شايد اگر توصيهء سياف نمی بود آنان به آسانی به مقر فرماندهی شورای نظار راه پيدا نمی کردند .
بعد از ترور احمد شاه مسعود ٬ واقعهء يازده سپتامبر اتفاق افتاد و گويا از بازماندگان شورای نظار ٬ کسی تلاش ننمود تا روشن شود که آقای سياف از سوی القاعده اغفال شده بود و يا اينکه ٬ شکست نيروهای جبهه متحد و احتمال پيروزی کامل طالبان بر نيروهای احمد شاه مسعود ٬ سياف را به معامله ای با القاعده و طالبان کشانيده بود تا آيندهء خويش را تضمين کند . احتمالی که با وجود نزديکی ديدگاه طالبان و القاعده با سياف و سابقهء همکاری بسيار نزديک سياف با جنگجويان عرب ٬ بعيد به نظر نمی رسد .
با اعلان نامزدی احمد زی ٬ از چهره های معروف اتحاد اسلامی ٬ روشن می سازد که آقای سياف بر حزب کوچک خود هم مسلط نيست . با اين وجود ٬ دست به دامن سياف شدن ٬ به غير از درماندگی و سردرگمی کرزی چه توجيه ديگری می تواند داشته باشد . با وجود بدنامی و ناتوانی محسوس و مشهود سياف ٬ بسياری های ديگر هم بايد به خوشبينی خويش در مورد او تجديد نظر کنند .
۵ - در افغانستان معمول و مرسوم شده است که رهبران مادام العمر باشند . به غير از چند مورد استثنايی ٬ به طور عموم کسی که رهبر شد ٬ بايد تا زنده است ٬ رهبر باشد .
آقايان ربانی ٬ سياف ٬ خليلی ٬ حکمتيار ٬ محسنی ٬ مجددی و ... از جمله رهبرانی می باشند که به طور واضح تا زنده هستند ٬ ادعای رهبری خواهند داشت . در تاريخ حاکمان افغانستان هم گفته شده است که ببرک کارمل تنها کسی بود که در هنگام عزلش از قدرت در داخل کشور آزاد و مختار بود و به قتل نرسيد . گويا نجيب هم اين واقعهء عجيب را به عنوان افتخار ٬ در اولين بيانيهء خود بعد از تصدی مقام رياست جمهوری تذکر داده بود . هرچند که شواهدی در دست است که او هم به زور روس ها به زير کشيده شد و برای کشته نشدن به شوروی انتقالش دادند و در آنجا زير نظرش گرفتند . بعد از او آقای مجددی حاکم بعدی کشور بود که گويا با رضايت استعفا کرد . آقای ربانی هم بعد از سماجت بسيار و گويا به زور آمريکايی ها راضی گشت تا ديگر از عنوان رياست جمهوری استفاده نکند .
در ميان احزاب هم می بينيم که رهبران به انشعاب احزاب خويش راضی هستند ٬ به هر رسوايی ديگری هم تن می دهند و اما استعفا نمی کنند .
اميد می رفت که با ديموکراتيک شدن بازی های سياسی در افغانستان ٬ مردم کشور از شر و غم رهبری مادام العمر عده ای فرسوده و ناتوان خلاص شوند . چون در انتخابات به طور طبيعی کسانی در راس امور می مانند که مردم راضی باشند . اما با تلاش های اخير آقاي کرزی و مدعيان رهبری مادام العمر مردم ٬ به نظر نمی رسد که آنان با وجود رسوايی ٬ پيری ٬ ناتوانی و فرسودگی مفرط از قدرت دست بردارند .