هارون اميرزاده
فهيم ازدگرگونی تا سرنگونی
نخستين ديدارکرزی با قانونی و فهيم در دسمبر2001 در کابل
دوشنبه 26 جولای سال جاری ما شاهد يک انفجار بزرگ سياسی در حاکميت ائتلافی کرزی بوديم که نه تنها توازن قدرت سياسی در حکومت مرکزی را برهم زد بلکه توازن قدرت نظامی و اتنيکی رادر سراسر کشور از ريشه دگرگون خواهد نمود. مواد اين انفجار سياسی از مدت ها قبل توسط بازيگران مجرب خارجی و داخلی بگونه کار گزاری شده بود که دقيقاً در آخرين روز ثپت نام نامزد های رياست جمهوری ترکيده همه را به شمول قربانيان آن غافل گير کرد. چنانچه رئيس جمهور حامد کرزی در يک حرکت غير منتظره ضيا مسعود را بجای آقای مارشال قسيم فهيم که از مدتها قبل فکر می شد به عنوان معاون اول خويش معرفی خواهد کرد، برگزيد. اين گزينش را بسياری ها در حکم سرنگونی فهيم تعبير کردند.
بدين تر تيب با يک چرخش دراماتيک صحنه سياست افغانستان دگرگون گشت و رئيس جمهور ناتوان توانست قدرت مند ترين مرد حکومتش را در يک حرکت کودتا گونه به آسانی از حکومت آينده محروم نمايد. اين در حاليست که در يک حرکت واکنشی آقای يونس قانونی وزير معارف افغانستان از مقامش استعفا داده و با معرفی دو تن معاونانش نه تنها آقای کرزی بلکه حاميان خارجی او رانيز غافلگير کرد. در نتيجه صفبندی های جديد سياسی و نژادی جديد به سرعت شکل گرفت که تا اندازه زيادی آينده افعانستان را متاثر خواهد ساخت.
هرچند چگو نگی انکشاف بحرانات کنونی را زندگی در چند ماه آينده نشان خواهد آما با وجود آن در مقاله کنونی تلاش صورت گرفته تا ريشه های ماجراهای اخير و پيامد های آن مورد تحليل قرار بگيرد.
بخش اول- نقش خليلزاد در سرنگونی فهيم
از زمان کنار زدن فهيم توسط آقای کرزی از برنامه انتخاباتی او در حدود يک ماه می گذرد و ما تا کنون شاهد انکشاف اوضاع افغانستان بسوی بحرانات شديد سياسی، نظامی و قومی هستيم که در تازه ترين موارد آن توطئه خونين عليه هراتيان با مارش طالبانيسم جديد است که بگونه آشکارا توسط آقايان کرزی و خليلزاد با عقيم ساختن فهيم در وزارت دفاع به نمايش گذاشته شد. هرچند توطئه عليه باثبات ترين و لايت مثل هرات، مسئله نو نيست اما تلاش جديد سرنگونی اسمعيل خان ادامه سرنگونی فهيم در 26 جولای است که موج آن به زودترين فرصت به سراغ جنرال دوستم، عطا محمد و جنرال داود نيز خواهد رسيد. فکر می شود اين آقايون تا زمانيکه مصيبت نظير هرات به سراغ آنها به شمال برسد دم را غنيمت می شمارند و صرف قدرت نمايی طالبان زير کوه شندند( سبزوار) و حاميان آنان را درحکومت کابل تماشا می کنند. در حاليکه شمال دو دروازه دارد يکی آن پنجشير است ديگرش هرات. پنجشير را فهيم به عنوان اثبات وفاداری اش به خليلزاد و کرزی بدون قيد و شرط خلع سلاح نمود و هرات با مقاومت سرسختانه اش در برابر جبهه طالبان نيکتايی دارو بی نيکتايی تا هنوز نفس می کشد. اين در حاليست که توطئه اخير عليه هرات کابوس فاشيسم طالبانيسم نو را به نمايش گذاشت که به مشکل می توان آنرا در چارچوب گسترش حاکميت مرکزی محاسبه کرد.
بسياری ها کنار زدن فهيم از قدرت را تحت هر بهانه که باشد در چارچوب استراتيژی تماميت خواهی به حساب آورده اند که حوادث خونين نظير هرات و يا تکرار آن در شمال را اجتناب ناپزير می دانند. اما برخی ديگر آنرا در آئينه روابط پاکستان و آمريکا می بينند که نه تنها دها فهيم بلکه دها کرزی و حتا خليلزاد ها را می تواند بحيث قربانی انتخاب کرد. اما شگفت آور اينست که عجله در حذف فهيم و به تعقب آن به راه انداختن جنگ های خونين در هرات در شرايطی اقدام گرديد که از يک طرف آمريکا در گير در بحران عراق است و از طرفی ديگر انتخابات افغانستان با چالش های بی امنيتی متعددی روبرو است. پرسش اساسی اينست که آيا آمريکا به مقتدا صدر های افغانی نظير عراق نياز دارد؟ مسلماً آينده نشان خواهد دادکه چرخش سياست آمريکا در افغانستان بر چه مبنای سنجش شده است. اما با وجود آن پيامد های گزينش اخير آقای کرزی هنوز در مرکز بحث های داغ برخی کارشناسان داخلی و خارجی قرار دارد.
1) بازيگران خارجی و سرنوشت فهيم
بسياری منابع غربی کنار زدن آقای فهيم را از حکومت آينده ستوده اند. چنانچه اين حرکت او را نه تنها جسارت بی سابقه ناميده ا ند بلکه يک پيروزی بزرگ نيز ارزيابی نموده اند.
احمد رشيد ژورنالست و تحليلگر مسائل افغانستان حرکت اخير کرزی را نه تنها محصول جسارت کرزی می داند بلکه تغير سياست آمريکا در قبال جنگسالاران نيز می داند.«. عدم گزينش فهيم شايد شجاع ترين اقدام کرزی از زمان به قدرت رسيدن او به اين مقام باشد... تعداد زيادی اعضای جامعه جهانی طرفدار حذف فهيم از حکومت آينده بودند. اما آمريکايی ها احتياط می کردند که با اين کار باعث بی ثباتی نشوند. زيرا آنها می خواهند انتخابات را به هر قيمت ممکنه بايد برگزار کنند. اما اکنون به نظر می رسد چرخشی در سياست آمريکا درين زمينه هويداشده است.»(1)
واقعيت اينست که اکثريت منابع غربی با وجود اينکه صحبت از جسارت بی سابقه آقای کرزی می کنند اين حقيقت را نيز پنهان نمی نمايند که پيروزی اخيرآقای کرزی محصول عرق ريزی های خود شان است نه نتيجه جسارت واقعی کرزی. زيرا چنين جسارت قبل از همه ريشه در دپلوماسی زيرکانه غرب دارد تا سياست های لرزان رئيس جمهور کرزی. افزون بر آن اين پيروزی مديون حمايت اقتصادی، نظامی آمريکا و ناتو از شخص کرزی است نه از مردم افغانستان. در همين راستا فشار های شديد روانی و تبليغاتی های رسانه های غربی از راديوی بی بی سی ، صدای آمريکا و راديوی اروپای آزاد گرفته تا روزنامه های واشنگتن پست، نيويارک تايمز و دها سايت های انتر نتی غربی تحت نام خلع سلاح جنگسالاران در سه سال گذشته يک استراتيژی دقيقاً سنجيده شده است که سر انجام ثمره خود را در 26 جولای داد. چنانچه روزنامه نيويارک تايمز در آستانه اين رويداد بگونه غير انتظاری حذف فهيم را با 50000 نظاميانش از صحنه نظامی و سياسی افغانستان در دستور کار حکومت آمريکا قرار داده بود.
اما حذف فهيم از مدت ها قبل در دستور کار بسياری بازی گران غير آمريکايی نيز قرار داشت که فکر می کردند فهيم يکی از موانع عمده در برابرپروژه های آنها در افغانستان است.
ويکرام پارک پاکستانی تبار( رهبر گروه بين المللی بحران) يکی از آنهاست که افتخار سرنگونی فهيم را بيشتر از ديگران مدعی است. او در سه سال گذشته نه تنها لهظه هم برای سرنگونی فهيم و ساير رهبران جبهه متحد سابق فروگذاشت نکرد بلکه به دامن زدن به اختلافات ميان اقوام افغانستان نيز خيلی فعال بود. چنانچه او در ماه های اخير چندين بار ميان مجلس سنای آمريکا، پارلمان بريتانيا و اتحاديه اروپا در رفت آمد بود تا اهدافش را به کرسی بنشاند. بنده نيز شاهد يکی از سخنرانی های او در شعبه افغانستان در پارلمان بريتانيا بودم که بسياری حقايق افغانستان را وارونه جلوه می داد.
اما هنوز پاکستانی تبارانی مثل آ قای پارک سرگرم جشن سرنگونی آقای فهيم بود که برخی يهودی تباران راه های ريشه کن کردن همه پنجشيری ها را جستجو می کردند. شماری از رسانه های يهودی تبار مدعی اند که پنجشيری ها باعث آن شده که آقای کرزی در بيشتر از دونيم سال حکو متش نتوانست از حمايت های نظامی سياسی و اقتصادی غرب بگونه لازم لذت ببرد. چنانچه در همين سلسله سرمقاله نويس روز نامه واشنگتن تايمز مورخ29 جولای نه تنها سرنگونی فهيم را کافی نمی داند بلکه برای کرزی مشوره می دهد که تا ريشه کن کردن تمام پنجشيری ها به پيش برود. روزنامه برای تحقق اينکار کرزی را تشويق می کند که تا قدرت در توان دارد ميان پنجشيری هاتفرقه به اندازد و ضيا مسعود را به مثابه بهترين ابزار درين راستا بکار گيرد. افزون بر آن روزنامه معتقد است که رعايت وحدت ملی و توازن قدرت در افغانستان مانع تقويت حاکميت کرزی شد.
« آينده آفغانستان تا اندازه زيادی به اين ارتباط دارد که رئيس جمهور کرزی تا چه اندازه می تواند وزير دفاع خويش مارشال فهيم را به حاشيه براند. اگر استراتيژی کرزی بر اين مبنا محاسبه شده باشد که با تفرقه اندازی ميان پنجشيری ها فهيم را از سياست افغانستان حذف کند در آنصورت اين حرکت جسورانه ممکنست به تحکيم قدرت او و به مشروعيت قوه اجرايه آينده کمک کند.
تصفيه حساب با فهيم عاقلانه ترين کاريست که کرزی کرده. رئيس جمهور نمی خواهد که از حمايت بيشتر پنجشيری ها رنج بکشد .
به گفته دويد اسبی يک کارشناس افغانستان، پنجشيری ها از مدت هاست که باهم اختلافات دارند آقای کرزی بايد ازين بی اتفاقی ها حد اعظم سود برده، ضيا مسعود را بحيث ابزار استفاده کند. هم چنان شايد نارا ضيان سياسی در پنجشير وجود داشته باشند که از بد رفتاری قوماندانهای فهيم ضرر ديده باشند. آقای کرزی می تواند ازين فرصت نيز بهره برداری در انتخابات ماه اکتبر کند.
به گفته فايننشل تايمز شخصيت های برجسته افغانی و ديپلومات های خارجی شيوه های تضعيف فهيم را برای آقای کرزی مشورت دادند. اما زيادترين اين مشورت ها را دپلوماتهای آمريکا و اروپا دادند که نمی خواستند جنگسالارانی مثل فهيم را حمايت کنند.
اما هنوز فهيم يک بخشی از مشکل است که حل آن سالهای زياد را در بر خواهد گرفت.»(2)
واقعيت اينست که اين تنها يهوديان واشنگتن تايمز نيستند که از پنجشيری های کله شخ و بی اتفاق نفرت دارند و خواهان محوآنها با هرگونه وسايل ممکنه اند. اما همسايه جنوبی افغانستان يعنی پاکستانی ها نسبت به هر بازيگر آزمند خارجی ديگر تشنه خون پنجشيری ها اند. زيرا پنجشيری ها قبل از همه در دودهه اخير بزرگترين و آخرين مانع در برابر آرمانهای آزمندانه آنها قرار گرفتند.
پاکستانی ها خوب می دانند بدون نقش فهيم، واشنگن قادر نمی شد به آسانی حکومت طالبان را سرنگون سازد. چنانچه در اثر باب وودوارد« بوش در جنگ» Bush At War که در سال 2200 در آمريکا به چاپ رسيده آقای فهيم قبل از همه چشم اميد آقای بوش در جنگش با تروريست ها در افغانستان بعد از حوادث سپتمبر 2001 شمرده می شد . بوش بخاطر مقابله با تروريستان طالبی در آن لحظات حساس رهبران جبهه متحد سابق را دوستان ما our friendsخطاب می کرد.
زيرا بوش از يک طرف با توجه به بازی های گمراه کننده پاکستان و از طرف ديگر موقعيت و ساختار پيچيده افغانستان خود را ناتوان در مقابله به تروريستان می ديد. سر انجام آقای بوش بدون اينکه بينی يک سربازش خون شده باشد، جنگ با ترورييست ها را در افغانستان با پنهان شدن در عقب چپن و پکول سربازان جبهه متحد برنده شد.
اسلام آباد معتقد است که بدون دخالت مستقيم واشنگتن در حذف سران جبهه متحد سابق قادر نخواهد شد پروژه جديدش را تحت نام «طالبان خوب» ، « تنی های خوب» و «گلبدينی های خوب» به آسانی در افغانستان پياده کند. چنانچه اين کشور در سه سال گذشته نه تنها در بی ثبات سازی افغانستان با صدور مجدد تروريستان نقش فعال را بازی کرد بلکه در عرصه دپلوماتيک نيز تلاش نمود که واشنگتن و بريتانيا را متقاعد سازد که با حذف عناصر کليدی جبهه متحد سابق دنيا گل و گلزار می شود.
به نظر می رسد آقای کرزی حياتی ترين سفرش به اسلام آباد را قربانی حذف فهيم از حکومت آينده کرد. اما در عوض ممکنست بهترين هديه را که اسلام آباد از مدتها بی صبرانه در انتظار آن بود، بدست آورد. همچنان اسلام آباد ممکنست اولين کشوری باشد که از تصميم کنار گذاشتن آقای فهيم را نه از طريق رسانه ها بلکه دو روز قبل از دهن آقای کرزی شنيده باشد. چنانچه آقای کرزی شخصاً علت به تاخير افتادن سفرش به پاکستان را در گفتگوی تلفونی با پرويز مشرف در ميان گذاشت.
شگفت آور است هر باريکه آقای کرزی به پاکستان می رود و يا برمی گردد ما شاهد تحايف و امتيازات زيادی برای اين همسايه آزمند و سر زور خويش هستيم. چنانچه مثل هميشه تروريستان زندانی آنها بگونه شکوهمند آزاد می شوند و از نگهداری آنها در افغانستان معذرت خواهی می شود و يا طالبان شاگردان وفادار آنها را آقای کرزی وطن پرست ترين و مومن ترين انسان ها ياد نموده به جز از 150 نفر متباقی همه آنها را به پيوستن به حاکميتش دعوت می کند. اين در حاليست که ديگران را با عجله حذف می کند.
قابل ياد آوريست که در سرنگونی فهيم از نقش پارک پاکستانی تبار گرفته تا شخص تونی بلير که در دوسيه سازی نظيری بحران عراق هنر و شهرت جهانی دارد حرف زده می شود اما عادلانه نخواهد بود اگر از نقش قهرمان اصلی معرکه افغانستان آ قای خليلزاد که کليد سرنوشت افغانستان از بن بدين طرف بدست او افتيده است يادی صورت نگيرد.
2) دوکتورين خليلزاد و تيوری توطئه
يازدهم سپتمبر نه تنها آقای کرزی را برای افغانستان به ارمغان آورد بلکه آقای زلمی خليلزاد را نيز وارد صحنه سياسی افغانستان نمود. در واقع او هم نقش داخلی را بازی می کند و هم خارجی را؛ از يک طرف با بهره از پيوند های تباری خويش کارت قومی را بازی می کند واز طرف ديگر از پيوندش با آمريکا کارت جامعه جهانی را بازی می کند . هردوی اين دو فاکتور طلايی ترين موقعيت را برای تحقق آرمانهايش در افغانستان بحران زده ميسر ساخته است. چنانچه مطابق به دوکتورين او برای افغانستان نقشه راه ترسيم می شود.
بر اساس اين دوکتورين جبهه متحد سابق بايد خانه تکانی شود. اين خانه تکانی درشرايط افغانستان دو معنی دارد دگرکونی و يا سرنگونی. چنانکه آقای خليلزاد بار ها با اخطاربه رهبران جبهه متحد سابق تاکيد نموده است که بايد از گذشته شان پند بگيرند و خود را آماده به درک واقعيت های امروزی افغانستان و جهان سازند:«آمريکا از آنانی حمايت خواهد کرد که همکار خوبی جامعه جهانی باشند».
آ قای فهيم به عنوان يکی از قدرتمند ترين بازيگران صحنه نظامی و سياسی افغانستان از همان آغاز دولت موقت اولين کسی بود که حرف های آقای خليلزاد را جدی گرفت دگرگونی را نسبت به سرنگونی ترجيح داد. چنانچه ا و تلاش نمود واقعيت های جديد داخلی وجهانی بعد از يازدهم سپتمبر را بگونه درست درک نمايد. شايد دوعامل اورا به درک آن واداشته باشد: يکی اينکه بدون حمايت مالی، سياسی و نظامی غرب افغانستان جنگ زده نجات پيدانخواهد کرد؛ ديگر اينکه به تائيد حرفهای آقای خليلزاد بدون همسازی با منافع آمريکا سرنوشت تراژيک احمد شاه مسعود در انتظارش خواهد بود. بناً او تلاش نمود تا در چارچوب استراتيژی خليلزاد وفاداريش را به جامعه جهانی و بويژه به آمريکايی ها به اثبات برساند .
اما اکنون به نظر می رسد که پيروی از دوکتورين خليلزاد به معنی انتحار سياسی بوده است. زيرا جوهر اصلی اين دوکتورين را نه دگرگونی بلکه عملاً سرنگونی تشکيل می دهد که نه تنها اکثريت تماميت خواهان افغانی آرمانهای خود را در آن می يابند بلکه پاکستانی ها نيز در آن راضی نگداشته می شوند.
بايد خاطر نشان نمود که فهيم بگونه در دام عنکبوتی خليل زاد در سه سال گذشته اسير شد که نخست از مردم و همرزمان ديروزی اش تجريد شد وسپس خودش بحيث قربانی انتخاب شد. و اين در حاليست که فهيم بی کفايتی سياسی و عدم تسلط بر نفسش را بگونه افتضاح آميز به نمايش گذاشت. در نتيجه نه با دشمنان دشمنی توانست و نه با دوستان دوستی، هم دشمنانش بر او تاختند و هم دوستانش.
شايد شگفت آور باشد که لادن ، عمر و گلبدين از مخالفت شان با خليلزاد بيشتر فائده بردند تا فهيم با همکاری بدون قيد و شرط وتسليمی اش با بر نامه خليلزاد. اما اين يک رخ حقيقت است. رخ ديگر آن اينست که خليلزاد نه تنها فهيم را فريب داد بلکه ذهنيت آمرين خود را در واشنگتن نيز با استفاده از مصروفيت آنها در عراق توانست به آسانی پيرامون واقعيت های افغانستان مغدوش کند.
يکی از خطرناک ترين بازی های آقای خليلزاد را در سه سال گذشته با اتکاء به تيوری توطئه، دوسيه سازی بر عليه رهبران جبهه متحد سابق تشکيل می دهد که با ايجاد تيم ويژه وزرای دوسيه ساز که انگيزه های زيادی برای اينکار دارند، براه انداخت. انگيزه های اصلی اين دوسيه سازی ها را آتش انتقام سرنگونی طالبان و متحدين آن تشکيل می دهد که هنوز در دل بسياری طالبان نيکتايی دار شعله ور است.
بسياری دوسيه سازان معتقد اند که طالبان در نتيجه يک توطئه جهانی که در يازدهم سپتمبر اتفاق افتيد، سرنگون ساخته شدند، بايد توسط يک توطئه ديگرباز به قدرت رسانيده شوند. بناً تحريک قوت های خارجی و کشاندن موج جنگ ضد تروريزم وطالبان از جنوب کشور به هرات و شمال افغانستان تحت عنوان مقابله با جنگسالاران نه تنها در چارچوب استراتيژی انتقام طالبان محاسبه شده است بلکه بازگرداندن آنها به قدرت بگونه شکوهمند در دستور کار آنها قرار گرفته است. به عنوان مثال خطرناک جلوه دادن جنگسا لاران در شمال و هرات و کم رنگ جلوه دادن حملات تروريستی طالبان و القاعده در جنوب کشور بربنياد همين تيوری براه انداخته شده است.
افزون بر آن آقای خليلزاد از کشت و قاچاق مواد مخدر نيز بحيث يک توطئه سياسی استفاده نموده با موجب و بدون موجب پای گروه های مورد نظر شانرا در آن می کشانند. و اين در حاليست که گفته می شود خود آقای خليلزاد نيز فرشته نيست نه تنها بگونه سری از توليد مواد مخدر در جنوب حمايت می کند بلکه در غارت منابع کمک های مالی کشور های خارجی مستقيماً با تيم خاص کرزی هم دست است. چنانچه حکومت خليلزاد – کرزی تا کنون هيچ استراتيژی برای باز سازی ، خلع سلاح متوازن و واقعبينانه، مبارزه قاطع با کشت ترياک ارائه نکردند به جز از استراتيژی توطئه ، بد نام سازی و دوسيه سازی يک بخش حکومت عليه بخش ديگر آن، يک منطقه عليه منطقه ديگر را در دستور کار خويش قرار دادند.
اماپرسش اساسی اينست که بازی های خطر ناک دوکتورين آقای خليلزاد سر انجام به کجا خواهد انجاميد؟
فکر می شود در فرجام آقای خليلزاد منافع آمريکا را نيز فدای منافع تماميت خواهان خواهد کرد که فاجعه ملی افغانستان و شکست آمريکا يگانه پيامد آن خواهد بودکه نه خليلزاد برنده آن خواهد شد و نه تماميت خواهان شريک او شاد کام خواهند شد.
بخش دوم- نقش کرزی در سرنگونی فهيم
اجلاس بن آقايان حامد کرزی و محمد قسيم فهيم را الزاماً در يک تشکيلات ائتلافی قومی در کنار هم قرار دادکه بايد مشترکاً برای وحدت ملی افغانستان که در نتيجه جنگ های سالهای اخير شديداً صدمه ديده بود کار نمايند. هرچند نه کرزی نماينده واقعی قوم شريف پشتون می تواند باشد و نه فهيم نماينده واقعی قوم شريف تاجک، اما با وجود آن جبر زمان هردو را در راستای يک ماموريت تاريخی بروی صحنه آورد که همه چشمها از افغان تا غير افغان به آنها دوخته شده بود و هنوز دوخته شده است. اکثريت افغانها و جامعه جهانی روابط حسنه ميان کرزی و فهيم را به نفع صلح ، ثبات و وحدت ملی افغانستان می دانستند و خواهان صداقت سياسی ميان طرفين بودند. اما اين آقايان صرف نظر از تاثير گذاری عامل خارجی بر آنها، دارای ديدگاها و آجنداهای متفاوت شخصی نيزبودند که بدون شک در شکل گيری روابط و صداقت سياسی ميان آنها بی تاثير نبود.
آقای کرزی که قبلاً يک شخصيت ناشناخته در ميان افغانها بود اما جهان بينی سياسی او در بزرگترين مدرسه شارلتانيزم جهانی شکل گرفته بود در آستانه سقوط طالبان با آجندای مرموز توسط آمريکاييان وارد ميدان سياست افغانستان ساخته شد. اين در حاليست که جهان بينی سياسی فهيم در ميدان های جنگ در کوه پايه های هندو کش شکل گرفته بود. چنانچه آقای فهيم که پس از شکست تروريستان تازه از سنگر های داغ جنگ وارد ميدان داغ بازی دنيای سياست شده بود فکر می کرد که سياست ادامه جنگ است نه جنگ ادامه سياست. او همچنان فکر می کرد که همانطور که در سايه حمايت قوت های ائتلاف جهانی ميدان نبرد با تروريست ها را به آسانی فتح کرد اکنون با اعطای لقب مارشالی از جانب کرزی می تواند ميدان سياست را نيز به آسانی فتح کند. اما زندگی نشان داد که جنگيدن با طالبان در تحت رهبری احمد شاه مسعود به مراتب آسانتر بود تا سياست کردن در زير سايه خليلزاد و کرزی.
واقعيت اينست که شکست طالبان بمعنی پايان تفکر تماميت خواهی در افغانستان نبود و جای آنهارا به زود ترين فرصت به کمک قوت های خارجی تماميت خواهانی بی انصاف تر و ماهرانه ترجديد نظير آقای کرزی پر نمود که دها فهيم را تا لب دريا تشنه برده پس می آورد. زندگی هم نشان داد که آقای کرزی توانست در سايه حاميان خارجی اش به آسانی فهيم را به دور محور استراتيژی تماميت خواهی اش چرخانده واز حاکميت به سادگی بيرون پرتاب کند. هر چند اين پرتاب سياسی فهيم را از خواب خوشباوری سياسی بيدار کرد. اما بهای اين بيداری نا وقت خيلی گران برايش تمام خواهد شد. چنانچه خود آقای فهيم نيز در نخستين واکنش اش نسبت به بی وفايی های اخير کرزی در مصاحبه اش در بی بی سی شکوه نمود و اعتراف کرد که تا آخرين لحظات به کرزی اعتماد بيش از حد داشته است.
هرچند به نظر می رسد که آقای فهيم به منظور جبران سوء استفاده از صداقت سياسی اش از آقای قانونی در انتخابات عنقريب حمايت خواهد کرد. اما بسياری ها آنرا خيلی ناوقت و خينه بعد از عيد می دانند. زيرا تقريباً اکثريت پل های سياسی، نظامی و اجتماعی عقبی نه تنها آقای فهيم بلکه آقايان قانونی و داکتر عبدا له نيز قبل از همه بدست بی کفايتی و خوش باوری های خود شان ويران شده است.
شگفت آور است که اين آقايون حکومتی راکه خود شان ستون فقرات و يکی از عمده ترين بانيان آن بودند به اين سادگی هااز دست دادند حالا از طريق انتخابات تقلبی که واشنگتن براه انداخته و خود شان بهتر از ديگران از راز های پشت پرده آن با خبرند، باری ديگر می خواهند به قدرت باز گردند. با اين هم فهيم ، قانونی وشايد هم داکتر عبداله سرگرم بازسازی پل های ويران شده خويش در مدت بسيار کوتاه باشند.
هرچند مبارزه در افغانستان به اين سادگی ها درينجا پايان نمی يابد و آينده نشان خواهد داد که در برابر طوفانهای سياسی و نظامی در حال حرکت تا چه اندازه می توان مقاومت کرد.
1) داستان محبت کرزی در دل فهيم
واقعيت اينست که محبت کرزی زمانی در دل فهيم چنگ زد که جناب کرزی پس از تسليم گيری آخرين سمبول قدرت طالبان در قندهار در دسمبر2001 فارغ شده با سيمای خسته و بی خواب، ريش ماش و برنج، با پتوی پشاوری و کلای پوست کابلی با تن لرزان و به گفته خودش بدون بادی گارد از هليکوپتر آمريکاييان در زمستان سرد در نزد حاکمان جديد کابل پياده شد.اما به استقبال گرم حاکمان جديد مواجه شد.
آقای فهيم از همان ديدار اول مجذوب زبان لشم و سيمای معصومانه آقای کرزی شده همه دار و ندار خود را به شمول محافظين فقيد مسعود را در خدمت او قرار داد. در نتيجه نخستين نخل اعتماد سياسی ميان کرزی و فهيم غرس شد. اين اعتماد تا آن حدی در دل و دماغ آقای فهيم در سه سال گذشته محکم ريشه دوانيد که برغم بحرانات بی اعتمادی و بد گمانی ها محصول مستقيم بازی های کرزی که سراسر جامعه را لرزاند ولی کوچکترين لرزشی در اعتماد آقای فهيم نسبت به آقای کرزی وارد کرده نتوانست.
2) چلوصاف سياسی کرزی و فهيم
يکی از آزمون های ملی در دونيم سال گذشته لويه جرگه قانون اساسی بود که به بد فهمی ها و بحرانات بی اعتمادی شديداً دامن زد. در واقع درين جرگه چلوصاف سياسی اکثريت بازيگران صحنه سياسی افغانستان از آب بيرون بر آمد. تشت رسوايی سياسی آقايان کرزی و فهيم قبل از همه در سطح آب شناور شد.
کرزی نقاب ملی را از چهره اصلی اش برداشته، نيت تماميت خواهی و ديکتاتور خواهانه خويش را بگونه عريان به نمايش گذاشت. اين در حاليست که فهيم چهره بی کفايت و تسليم طلبانه خود را در ابعاد گسترده به نمايش گذاشت.
شگفت آور اينست که کرزی توانست بگونه آشکارا فهيم را از ميان رهبران کليدی دولت به حاشيه رانده با تشکيل تيم ويژه که شامل آقای غنی احمدزی، جلالی، اتمر، احدی که بعداً به پنتاگون افغانی شهرت يافتند، سرنوشت افغانستان را در انحصار خود گرفتند. در واقع اين يک کودتای سفيد بود که در نتيجه بی کفايتی و خوش باوری فهيم، قانونی ، داکتر عبداله و عده ديگری در برابر چشمان مردم افغانستان صورت گرفت. اگر مقاومت تاريخی و مردانه بسياری نمايندگان مردم نمی بود بلای که بر سر قانون اساسی ووحدت ملی افغانستان نازل شده بود،امروز مجال تنفس حتا برای کانديد شدن هيچ رقيب نمايشی هم در برابر کرزی باقی نمی ماند. با وجو اين ماشاهد تقلب در قانون اساسی ، فريب در زبان سرود ملی،برکناری محقق از کابينه برخلاف معمول، سوی قصد به جان اسمعيل خان و قتل پسرا و، فشار های بی مورد بر جنرال دوستم، دامن زدن بر اختلافات ميان گروهی در شمال، ايجاد تشنج های نظامی در ولايات غربی ، شمالی وهزاره جات و ايجاد خصومت ها ميان مردمان منطقه بوديم که همه اينها را آقای فهيم بعد از ماجراهای لويه جرگه می ديد اما بازهم وفادار به آ رمانهای کرزی باقی ماند.
افزون بر آن فهيم شاهد توزيع غير عادلانه کمک های خارجی و غارت ميليو نها دالر که در انحصار وزرای خاص کرزی قرار دارد، بود. چنانچه نه زمين های سوخته شمالی از آن نصيب شد و نه يکاولنگ. و اين در حاليست که بيش از نيم بيوه ها، يتيمان، معلولين، خانه بدوشان و گداهای شهر کابل را مردم شمالی و پنجشير تشکيل می دهند که به قيمت جانبازی پسران، پدران ، برادران، مادران و خواهران آنها در برابر تجاوزات خانمانسوز پاکستان و تروريسم طالبانی ، فهيم صاحب قدرت، ثروت و بلند منزل در شيرپور شده است.
قابل ياد آوريست فهيم در زمانی دست به ساختن زندگی پر زرق و برق می زند که خودش خوب می داند سرنوشت سياست مداران کنونی افغانستان بيش از هر وقت ديگر بدست خود شان نيست. افزون بر آن تاريخ سياسی سده بيستم افغانستان نشان می دهد که به استثنای شاه سابق و وارثان او ( که توانستند برايی بيشتر از نيم سده از تمام نعمات مادی و معنوی کشور حد اعظم استفاده نموده و تا حد توان دارايی های اين کشور را به بيرون از کشور انتقال دادند و اکنون نيز سردار عبدلولی و ساير ميراث خوران بسياری دارايی های عامه را بحيث دارايی خود و مورثی شمرده پول نقد نموده در بانک های خارج در حال جابجا کردن اند) کمتر شخصيت های معروف سياسی کشور را می توان يافت که توانستنه باشند خواب آرام در خانه خود کنند، بسياری ها کشته و يا در ديار غربت جان دادند. اما شگفت آور است که فهيم زندگی سياسی خود را قربانی چند ساختمان بی ارزش می کند که بسياری ها آنرا به حيث برنده ترين ابزار سياسی بر عليه او بکار می گيرند. در حاليکه کرزی و تيم خاص او که سرجوال کمک های ميليون دالری غرب، در آمد های سرشارترياک، انجو های شخصی، جوايز نقدی افتخاری از طرف کشور های حامی و معاش های هنگفت دالری را در اختيار خود دارند هرگز صرف چند ساختمان انگشت نما نمی کنند بلکه مستقيماً در تقويت «طالبان خوب» نظير زير کوه شندند می کنند و يا در بانک های خارج جا بجا نموده نزد مردم افغانستان و جامعه جهانی بحيث فرشتگان ضد فساد و اختلاس خود را معرفی کرده اند. و اين در حاليست که در لويه جرگه قانون اساسی رای وکلا را با مصرف هزاران دالر بخاطر تصويب نظام مورد علاقه کرزی خريدند، حالا رای مردم را بخاطر انتخاب کرزی با دادن رشوت به قبايل سرحدی نيز بگونه خيلی عريان می خرند. معلوم نشد که اين پول ها از کجا پيداشد، از مواد مخدر؟ از بودجه دولت؟ و يا از منابع خارجی؟ در حاليکه مطابق به قانون انتخابات که خود آقای کرزی وضع کرده استفاده از هيچ يکی ازين منابع مجاز نيست. اما چرا برای کرزی صاحب مجاز است؟
3) فهيم بمثابه سپر بلا بدست کرزی
واقعيت اينست که فهيم فکر می کرد تمام آرمانهايش را در وجود کرزی به عنوان شخصيت ميانه رو بر آورده خواهد يافت و افزون بر آن از روابط تنگاتنگ کرزی با آمريکايها نيز سود خواهد برد. بناً او تمام انرژی ، استعداد و امکانات خويش را در خدت کرزی به مصرف رسانيد تا کرزی را راضی نگهدارد.ا ما جناب کرزی برخلاف تصور فهيم به هيچ چيزی نمی توانست راضی ساخته شود به جز از حذف فهيم. زيرا کرزی شاهد مارش شکوهمند فهيم درسرنگونی حکومت طالبان بود که زمانی خود کرزی برای استقرار چنين حاکميتی بيش تر از نصرالله بابر عرق ريختانده بود. اگر جبر زمان طالبان را سرنگون کرد اين بدان معنی نبود که حاکميت فهيم بديل آن می تواند باشد. اما آقای کرزی اين استعداد را داشت که نه تنها کينه طالبی اش را در سينه اش تا روز تصفيه حساب کتمان نگهداشت بلکه از فهيم حد اعظم استفاده برای تقويت خود و و احيای حاکميت طالبی نمود.
افزون بر آن فهيم از روابط تنگاتنگ کرزی با آمريکايی ها نه تنها سود برده نتوانست بلکه اين روابط يگانه برنده ترين تيغ بدست کرزی بود که سر فهيم را در زير آن قرار داد. چنانچه کرزی ده ها دوسيه بدنامی برای او ساخت و در اختيار حاميان خارجی اش قرار داد تا زمينه سرنگونی اورا آماده سازد . اما دودسته گی در ميان وزارت دفاع و وزارت خارجه آمريکا باعث آن شد که اين دوسيه سازی ها زودتر نتيجه نداد. زيرا وزارت دفاع آمريکا ثبات را بيشتر در وجود فرماندهان می بيند تا در تصفيه حساب ميان گروهی افغانها. چنانچه ديدار اخير آقای رامسفيلد از کابل و ملاقات هايش با آقايان کرزی و فهيم را در راستای همين نگرانی ها می توان به حساب آورد.
قابل تذکر است که محترم کرزی تا کنون نه تنها استعدادش را در دوسيه سازی به نمايش گذاشته است بلکه در ابزار سازی بسياری گروه ها به سود خودش نيز بی استعداد نبوده است. چنانچه نه تنها از فهيم بحيث سپر بلا در مقابل منتقدين خود که چهره اصلی کرزی را می شناختند بکار گرفت بلکه تکيه گاه نظامی، سياسی و اجتماعی فهيم را توسط خودش نيز تخريب نمود. بگونه مثال اگر از يک طرف فهيم را بحيث آله فشار بر فرماندهان مستقل محلی به ويژه عليه جنرال دوستم و اسمعيل خان استفاده نمود از طرف ديگر در خلع سلاح نيرو های تحت امر خودش در مرکز و محلات و به ويژه خلع سلاح زادگاهش در پنجشير بکار گرفت. در واقع عدم نا متوازن خلع سلاح باعث آن شد که فرماندهان در هرات و شمال جای شانرا به تقويت طالب سالاران در جنوب بدهند. اين در حاليست که خيزش جديد طالبان با حمايت مستقيم کرزی، خليلزاد و پاکستان برای هيچ کسی پوشيده نيست.
يکی از کاروايی های فراموش ناشدنی کرزی در دونيم سال حکومتش تعقيب استراتيژی تفرقه اندازی ميان افغانها بود که به روح فلسفه سياسی کهنه بريتانيا يعنی« تفرقه به انداز و حکومت کن!» سازگار است. کرزی واقعاً استعداد خود را درين عرصه نيز برای همه جهانيان به نمايش گذاشت. چنانچه جناب کرزی با سوی استفاده از حسن نيت فهيم نسبت به خودش و با تفرقه اندازی ميان خود پنجشيری ها آرمانهايش را تعقيب نمود. او سوگند ياد نموده بود که نه تنها با فهيم بلکه با همه پنجشيری ها تصفيه حساب خواهد کرد. چنانچه همواره بگونه مخفی با گروه های بی تحمل که خواهان تصفيه عاجل بودند اظهار می کرد تصفيه حساب يک روند است نه کار يک روزه، بايد تحمل داشت.
بدين تر تيب کرزی بيشتر بالای تفرقه اندازی در دونيم دهه گذشته سرمايگذاری کرد تا بر همگرايی ملی. در حاليکه بسياری منتقدين او را متهم به نرمش کرده به موفقيت برنامه تفرقه اندازی اش به ديده شک می نگريستند و خواهان يورش نظامی با استفاده از قوت های نظامی آمريکا و ناتو بودند.
آقايان جلالی، احدی، احمدزی و اتمر که به عنوان وزرای دوسيه ساز و هر کاره حکومت کرزی شهرت دارند و تاثير گذار ترين شخصيت ها بر کرزی نيز شمرده می شوند نه تنها به دوسيه سازی ها و تفرقه اندازی ها در ميان گروه های مورد نظر شان با اقای کرزی هم نظر اند اما آنها بيشتر طرفدار سرکوب رقبای خود با توسل به قوت های خارجی وطالبی اند. يکی از کسانيکه نسبت به همه ياران جناب کرزی بی تحمل تر به نظر می رسد آقای جلالی است که با بهره از روابط تنگاتنگش با آمريکايی ها همواره از دوستان آمريکايی اش تقاضا نموده است تا صلاحيت استعمال بی 52 را به وی بدهند که به گفته وی با جنگ جنگسالاران در شمال و هرات تصفيه حساب نمايد. حتا او چندين شورا ها و تشکيلات های نظامی و قومی مخفی و نيمه مخفی بر عليه گروه های مورد نظر اش ساخت که مهمترين آن« شورای سرنگونی والی هرات» را می توان نام برد که متشکل است از گروه های ناراض هراتی ،طالبان و گلبدينی ها که مسئوليت خونريزی ها وآشوب ها در هرات را بدوش دارد ودر آينده نزديک ماشاهد براه انداختن آشوب های بی سابقه در تحت رياست آقای جلالی در هرات و تمام ولايات شمالی کشور نيز خواهيم بود.
اما اين تنها وزرای تيم خاص کرزی نيستند که با بی حوصله گی در انتظار سرکوب آنها توسط قوت های نظامی غرب اند. پاکستانی ها که نسبت به هرکسی ديگر مشتاق اين گونه تصفيه حساب ها اند، نيز وعده های کرزی چندان به دل شان چنگ نمی زد. چنانچه در دونيم سال گذشته پاکستانی ها نه تنها نيت تسخير مجدد سرنوشت افغانستان را بازی با کارت طالبی پنهان نمی کردند بلکه نرمش ظاهری کرزی را نسبت به سران جبهه متحد سابق با خلق تنگی استقبال نموده با پخش برخی شايعات عليه کرزی واکنش نشان می دادند. بگونه مثال « کرزی اسير در دست پنجشيری هاست» را در راس تبليغات خود قرار دادند. در همين سلسله برخی نشرات پاکستان بار ها نوشتند« کرزی به وعده های خود وفا نمی کند». واقعيت اينست که کرزی از آغاز حکومت موقت به آنها وعده داده بود که:« شما خواهيد که من آنها( پنجشيری ها) را از درون انفجار خواهم داد».
اما اکنون به نظر می رسد که کرزی با انفجار آنها از درون به وعده های خود وفا کرده است. چنانچه سفر اخير کرزی به پاکستان حامل همين پيام است. افزون بر آن رهايی صد ها تروريست پاکستانی از زندانهای افغانستان بدون قيد وشرط نمونه ديگر وفاداری به تعهداتش به اين کشور است. اما آقای کرزی به پا داش تعهداتش دو تعهد خام را از پاکستان بدست آورد: يکی اينکه مثل هميشه ما از طالبان حمايت نمی کنيم و ديگری از رهبری آقای کرزی در انتخابات حمايت می کنيم. چنانچه رئيس جمهور خوشباور با احساسات و با تکبر اعلام نمود که بوش و مشرف از من در انتخابات حمايت می کنند. معنی اين حرف آنست که به اصطلاح مردم دست همه تان آزاد کسی با من مقابله کرده نمی تواند و روند حرکت بسوی تک تازی و تصفيه حسابات سرعت می گيرد.
در حاليکه آقای کرزی سرمست دست آورد های سفر اخيرش از پاکستان است ، بار نت روبين کارشناس مشهور آمريکا در امور افغانستان در مصاحبه اخيرش بگونه آشکارا اعلام کرد که پاکستانی ها آماه گی گرفته اند که پس از انتخابات افغانستان هر چه زود تر زمينه خروج قوت های خارجی مساعد شده توسط طالبان دوباره افغانستان را اشغال نمايند. (3)
شايعات برگرداندن مجدد طالبان به قدرت بعد از انتخابات در زمانی قوت می گيرد که ازيک طرف آقای کرزی با اعلام اين خبر که عنقريب در کابل با آقای ملا متوکل ملاقات خواهد نمود و امان اله طالب زير کوه شندند که به اشاره کرزیِ ، خليلزاد و احتمالاً مشرف هرات را به آشوب کشانيد اکنون بگونه شکوهمند در کابل برای در يافت مدال پيروزی دعوت شده است. و احتمالاً برای هم آهنگ ساختن برنامه های بعدی اشغال هرات و يا احراز کدام مقام در کابل سفر مشکوک و چند پهلو را انجام می دهد. چنانچه نيويارک تايمز مورخ 29 اگست از کابل از قول خليلزاد خبر داد که با فراخوان اما ن اله به پايتخت بر نامه سرنگونی اسمعيل خان در دستور روز قرار گرفته است. اين در حاليست که آقای خليلزاد روز يکشنبه برنامه تسليم دهی داوطلبانه هرات را با آقای اسمعيل خان که با تهديد جبهه مشترک طالبان و آمريکايان مواجه است مورد بحث قرار داد.
افزون بر آن اعلان ملاقات با متوکل در اسلام آباد توسط آقای کرزی به دوهدف صورت گرفت: يکی نشان دادن چراغ سبز برای پاکستانی ها و ديگری ذهنيت ها را آماده ساختن به چرخش حکومت کرزی بسوی طالبانايزشن مجدد افغانستان. اين در حاليست که آقای متوکل با بادی گارد های آمريکايی اش با دها رهبران ديگر طالبان از مدت هاست که در سفارت آمريکا و ارگ معقر کرزی و بابای ملت در رفت و آمد اند و عملاً در مهمانخانه های وزارت سرحدات و امنيت ملی در کابل زندگی می کنند.
4) آخرين ماموريت فهيم در حکومت کرزی
درسه ماه اخير کرزی عملاً در دو جبهه مصروف گرديد:از يک طرف فهيم را مصروف پيش برد يک سلسله معاملات پشت پرده برای استحکام موقعيتش در انتخابات عنقريب نمود و از طرف ديگر خودش سرگرم ساختن سناريوی سرنگونی برای خود فهيم شد . جالب است اين معاملات پشت پرده در زمانی اتفاق افتيد که آقای کرزی خود را آماده سفررومانتيکش نزد آقای بوش می کرد. اما آقای کرزی در جريان مصاحبه اش با خبر نگاران در حضور بوش در پاسخ به سوال پيرامون سازش به جنگ سالاران گفت:« ما آنها را جنگسالاران نمی خوانيم برخی آنها رهبران قابل احترام مقاومت افغانستان اند». اما همينکه آقای کرزی به کابل آمد بعد از مدتی کوتاهی اعلان کرد که جنگ سالاران خطرناک تر از طالبان اند و در مورد خطر طالبان مبالغه شده است. اين در حالی بود که فهيم هنوز سرگرم پيش برد معاملات کرزی در پشت پرده بود که واشنگن پست با اشاره کرزی فهيم را بحيث خطر ناک ترين جنگسالار در صدر حذف بر نامه حکمرانان واشنگتن قرار داد . هر چند فهيم اين خبر را جدی نگرفت و با اطمنان به اتکا به خليلزاد و کرزی به عرق ريزی هايش برای آنها ادامه داد.
شايدآخرين دور خدمات آقای فهيم را برای آقای کرزی می توان نقش او در ايجاد يک حزب سياسی درباری بنام «همگرايی ملی» ياد نمود که در ارگ جمهوری محل سکونت و اداره آقای کرزی به ابتکار اصلی آقای خليل زاد به راه افتيده بود.
آقای فهيم يکی از گردانندگان اصلی آن بود که برای تشکيل اين حزب تا آخرين ساعات سرنگونی اش تمام نيرو و انرژی خود را وقف کرد تا با جلب و جذب هم رزمانش اين حزب فرمايشی را سرو سامان بدهد و آنرا در خدمت پيروزی آقای کرزی در انتخابات رياست جمهوری و پارلمانی وارد بازی نمايد. اما هنوز اين حزب فرمايشی در حالت جنين بود که آقای فهيم پاداش آنرا در 26 جولای دريافت کرد. و اين در حاليست که آقای کرزی نه تنها اعتراف می کرد که استعداد حزب ساختن را ندارد بلکه ايجاد احزاب را باعث بربادی افغانستان می داند. چنانچه آقای کرزی توسط فهيم توانست پروسه ساختن حزب بنام« نهضت ملی» را که هر بار هسته آن گذاشته می شد به بهانه های مختلف سبوتاژ نموده و پافشاری می کرد که هر حزبی که ساخته شود رهبری آن بايد حتماً به دوش آقای کرزی باشد.اما حالا که آقای فهيم از عقب با خنجر کرزی زخم براشته شايد چشم اميدش به حزب خام و تازه راجستر شده نهضت ملی دوخته شده باشد.
بخش سوم- درسهای سرنگونی فهيم برای بازيگران جديد
با فروپاشی حکومت طالبان در واقع افغانستان تولد دوباره يافت و در مرکز توجه جامعه جهانی در تحت رهبری آمريکا قرار گرفت. بسياری افغانها آنرا به مثابه فرصت طلايی شمردند و هنوز می شمارند. زيرا بسياری ها معتقد اند که بدون نقش جامعه جهانی نه شکست تروريسم طالبانی در افغانستان امکان پزير بود و نه امروز باز سازی و ثبات افغانستان بدون نقش آنها امکان پزير است.اما همزمان با اين توقعات از جامعه جهانی ، از آن عده شخصيت ها ، رجال سياسی و نظامی افغانستان که بگونه توانسته بودند وارد صحنه سياسی افغانستان بعد از اجلاس بن شوند صرف نظر از سابقه نيک نامی و يا بد نامی آنها و با توجه به گرفتن درسها از گذشته خونين توقع ويژه می رفت تا نگذارند اين فرصت طلايی از دست برود. اما به نظر می رسد که اين فرصت با خود خواهی ها، تک تازی ها، تصفيه حسابات گروهی، قومی، محلی و حتا معامله به سر استقلال، آزادی، تماميت ارضی و آرمانهای دادگرانه مردم افغانستان که دونسل خود را درين راستا در سده بيستم از دست دادند، در حال از دست رفتن است.
با اينهمه عادلانه نخواهد بود که بار تمام مسئوليت بحران کنونی را که در حال انکشاف خطر ناک است تنها بدوش آقايان فهيم ، کرزی و يا خليلزاد انداخته شود ونبايد بازيگران خورد و بزرگ ديگر صحنه سياسی افغانستان را به ويژه در محلات ناديده گرفت. چنانچه ما در دونيم سال گذشته شاهد خود خواهی ها، سرکشی ها، محلگرايی ها، جزم گرايی ها پامال شدن حقوق مدنی و شهروندی مردم افغانستان و بويژه زنان و اقليت های قومی در سراسر کشور بوديم و درين ميان می توان از نقش منفی ازآقای اسمعيل خان گرفته تا آقايان جنرال دوستم و جنرال عطا بگونه ويژه ياد نمود. چنانچه کشمکش های ميان گروهی ميان آقايان دوستم و عطا محمد در دونيم سال گذشته نه تنها د ها قربانی به جا ماند بلکه راه را به گروه های فرصت طلب چنان باز کرد که آکنون آنها به شمشير داموکلس بر سر خود آقايان در شمال مبدل شده است.
کاروايی اين شمشير های آويزان را زمانی می توان ديد که طالبان زير کوه شندند( سبز وار) به اشاره آقايان خليلزاد و کرزی هنوز بعد از اشغال هرات وارد فاريان نشده باشند ستون پنج طالبی مثل آقايان همدرد و خاکريزوال خاک مزار را از درون بر سر آقايان دوستم و عطا محمد خواهند ريختاند. و اين در حالی خواهد بود که جبهه جديد ستون پنجم طالبی را آقای خليلزاد بار رفت و آمدش در کندز تحت نام سرک سازی و شفاخانه سازی باز خواهد کرد که ما بزودی شاهد کاروايی های آنها نيز خواهيم بود.
يکی از بازيگران ميدان سياست افغانستان در دونيم سال گذشته محترم استاد کريم خليلی يکی از معاونان آقای کرزی در حکومت انتقالی افغانستان می باشد. موصوف نيز از فلسفه سياسی مشابه به فلسفه سياسی آقای فهيم که جوهر اصلی آنرا خوشباوری سياسی وتسليمی بدون چون و چرا به کرزی و خليلزاد تحت نام همکاری به جامعه جهانی تشکيل می دهد، پيروی می کند. چنانچه استاد خليلی مثل آقای فهيم در لويه جرگه قانون اساسی با قطع رابطه با نمايندگان مردم تمام انرژی و خرد خويش را در خدمت آقايان از احدی گرفته تا کرزی به مصرف رسانيد تا وفاداری اش را به آنها به اثبات برساند.
بسياری ها معتقد اند که استاد خليلی با احراز مقام معاون دوم در حکومت آينده که يک پست خيلی نمايشی و بی ارزش است، ارزش و محبوبيت خود را در ميان بسياری ها صدمه می زند. ترس آن می رود که استبداد مکار خدا نا خواسته از استاد محترم و از فلسفه بی حد نرم او بحيث تيغ برنده بر عليه همرزمان خودش استفاده نکند. زيرا سياست تماميت خواهی در افغانستان به هيچ کسی حتا به فرشتگان رحم نمی کند. اما به نظر بسياری ها راه مبارزه ايکه را که آقای محقق در پيش گرفته صرف نظر از اينکه راه دشوار است اما با واقعيتهای جامعه افغانستان و دور نمای انکشاف افغانستان سازگار تر به نظر می رسد. چنانچه آقای محقق نه تنها شجاعتش را در جبهه مقاومت ضد تروريسم در دشوار ترين شرايط برخلاف ديگران که از کشور فرار کردند به اثبات رسانيد بلکه اکنون با کانديد شدنش در مسابقه انتخابات رياست جمهوری ، جسارت سياسی خويش را با اتکا به مردمش به نمايش گذاشته است. پرسشی اساسی اينست که پيروی از همان فلسفه سياسی که آقای فهيم را با تمام ساز و برگ نظامی اش سرنگون کرد چگونه می تواند جناب استاد خليلی را شاد سازد؟
بسياری ها معتقد اند که شکست سياسی آقای فهيم نه تنها برای خود او درس بايد باشد بلکه برای آقای استاد خليلی نيز سرمشق بايد باشد. اما اين تنها آقای خليلی نيست که به چنين درس ها نياز دارد آقايان يونس قانونی و ضياء مسعود که تازه کمر خويش را به بازی بزرگ بسته نموده اند بيش از ديگران به آن ضرورت دارند.
1) قانونی و بازی بزرگ
اخيرا آقای قانونی در يک حرکت احساساتی کرزی را متهم به سوی استفاده از صداقت سياسی شان نمود و با نامزدی اش در انتخابات رياست جمهوری، وارد رقابت سياسی با او شد. اين در حاليست که چند ماه قبل آقای قانونی با يک حرکت احساساتی ديگر بدون قيد وشرط از نامزدی آقای کرزی در انتخابات اعلام پشتيبانی نموده بود که باعث شگفتی بسياری ها گرديد.
نامزدی غير انتظاری آقای قانونی نه تنها واکنش های گوناگون داخلی را در پی داشت بلکه در سطح جهانی نيز باز تاب گسترده داشت. اولين واکنش از جانب آقای خليلزاد مرد هر کاره صحنه بازی های سياسی افغانستان به صدا در آمد.
آقای خليلزاد که فکر می کند نابغه سياست در باتلاق سياست افغانستان است با حاشيه راندن فهيم از بازی های آينده سر همه را به اصطلاح زير بالشان خواهد کرد. ا ما با کانديد شدن آقای قانونی بگونه غير انتظاری و واکنش های او در برابر بازی های اخير کرزی، تا حدی آقای خليلزاد را دست و پارچه ساخت. در نتيجه آقای خليلزاد باز مجبور شد دست به نيرنگ های کهنه بزند که همه با ماهيت آن آشنايی کامل دارند. چنانچه او صحبت از دلجويی« قلب های شکسته» نمود که هدف اصلی آنرا با دادن يک وعده خام وارد« مارکيت معامله» با کرزی نمايد. اما به نظر می رسد چنين کارت های بازی افشا شده تا کنون نه آقای قانونی را در دام انداخته توانست و نه آقای محقق را.
اما اين تنها آقای خليلزاد نيست که در جستجوی امتعه مورد نيازش در« مارکيت معامله» با آقای کرزی سر گردان در آستانه انتخابات افغانستان است. بازيگران خارجی زيادی ديگری هم وجود دارند که همه هستی خويش را بر سر آقای کرزی سر مايگذاری کرده اند. ازينرو، ظهور هيچ رقيب را در برابر کرزی تحمل کرده نمی توانند. چنانچه روز نامه های واشنگتن پوست ، نيو يارک تايمز و تمام انرژی خويش را از مدت ها قبل وقف کرزی صاحب نموده اند نگرانی های شان را پنهان نه نموده آقای قانونی را رقيب جدی آقای کرزی شمردند که حد اقل می تواند شانس برنده شدن کرزی را در دور اول انتخابات کاهش داده به دور دوم بکشاند. اما در اوج اين نگرانی ها بود که يک مقام عالی رتبه ملل متحد که نخواست نامش افشا شود( که برخی ها اين مقام را آقای لخدر براهيمی فکر می کنند) در مصاحبه ای با خبر نگارا راديوی اروپای آزاد گفت که کسی تشويش نداشته باشد صندوق انتخابات در نزد اوست « قانونی هر قدر هم رقيب جدی کرزی باشد، برنده اصلی کرزی است، اما نگرانی بعد از انتخابات است زمانيکه همه قوت نظامی در دست فهيم است» (4) اين در حاليست که آمريکا تصميم دارد با براه انداختن انتخابات تقلبی رای 80-90% مردم را که خود خبر ندارند به صندوق کرزی قبلاً انداخته اند.
اکثريت ناظران امور افغانستان باهم هم عقيده اند که باوجو اينکه انتخابات کنونی با چالش های زيادی از بی امنيتی گرفته تا سياسی مواجه است اما با آ نهم گذرا و موقتی است که به هر قيمت ممکن کرزی برنده آن است. ا ما نگرانی اصلی بعد از انتخابات است که آقای کرزی با انرژی و امکا نات بيشتر داخلی و خارجی يورش گسترده را با آوردن طالبان در صحنه نظامی و سياسی افغانستان برای سرکوب مردم برخی مناطق افغانستان تحت پوشش سرکوب جنگسالاران آغاز نمايد. ازين نقطه نظر بسياری ها بيدار شدن نه تنهاآقايان فهيم و قانونی بلکه کليه رهبران و فرماندهان محلی را قبل از همه چالش های اصلی بعد از انتخابات می نامند که ممکنست بازی کوچک انتخاباتی کنونی منجر به بازی های بزرگتر شود که بدون شک مهار نمودن آن دشوار تر خواهد بود. در همين سلسله برخی منابع خارجی نگرانی خود را در کشاندن پای قوت های خارجی در تصفيه حسابات ميان قومی، ميان سمتی و گروهی بعد از انتخابات نيز پنهان نمی نمايند.
اما برخی منابع ديگری غربی وارد شدن آقای قانونی در ميدان رقابت های انتخاباتی را تحول مثبت می دانند که نبايد ميدان را به کرزی خالی گذاشت.
هرچند از آقای قانونی در آخيرين سفرش در آمريکا برخی ها او را بحيث شخصيت کرزماتيک ناميده بودند که کفايت و شايستگی رهبری افغانستان را دارد. امابرخی منابع غربی بهترين نقش برای آقای قانونی را در روند کنونی متحد ساختن اعضای بی اتفاق و سرگردان جبهه متحد سابق بدور يک آجندای سياسی واقعيت بينانه می بينند که بتواند با چالش های که در چند ماه آينده افغانستان مواجه خواهند شد، مقابله کنند. (5).
اما پرسش اساسی اينست که آيا آقای قانونی اين توانايی و استعداد را دارد تا اين بار سنگين تاريخی را در شرايط کنونی بدوش بر دارد؟
واقعيت اينست که آقای قانونی در زمانی وارد بازی بزرگ می شود که او مدت ها قبل از ميدان بازی های کوچک که توسط آقايان کرزی و خليلزاد در دونيم سال گذشته به راه افتيده بود، به سادگی بيرون رانده شد. چنانچه هم افغانها و هم جامعه جهانی فراموش کرده بودند که او زمانی رهبری هيات جبهه مقاومت را در اجلاس بن بدوش داشت و حرف اول را می زد. افزون بر آن بهای را که او امروز می پردازد بخشی آن ريشه دراشتباهات خودش در اجلاس بن دارد.
به نظر برخی ها نخستين اشتباه آقای قانونی را غير عادلانه تقسيم نمودن برخی وزارت خانه ها در ميان اعضای جبهه متحد سابق در اجلاس بن تشکيل می دهد. اختصاص دادن پست وزارت داخله برای شش ماه در حکومت موقت برای خودش برجسته ترين نمونه آن است که در نتيجه فشار ها داوطلبانه آنرا تسليم نمود و اين در حاليست که گله برخی همرزمان ديروزی او از اجلاس بن تا امروز هنوز بجايش باقيست. افزون بر آن برخی ها تقسيم غير عادلانه قدرت در بن را نخستين تخم بی اتفاقی ميان اعضای جبهه متحد سابق به شمار می آورند.
اما برخی ديگری بزرگترين اشتباه سياسی آقای قانونی را شامل ساختن عده ای افراد مشکوک از نام جبهه ضد تروريسم در لست تقسيم وزارت خانه ها بدون اينکه کدام نقش و يا قربانی در مقابله به تروريسم طالبانی را در عمل انجام داده باشند، به حساب می آورند. بگونه مثال سپردن وزارت صنايع سبک در حکومت موقت را برای آقای عارف نورزی خويشاوند آقای کرزی در اجلاس بن يکی ازين اشتباهات می نامند. بسياری ها معتقد اند که موصوف به جز از حضور سمبوليک در آخرين سفر فقيد مسعود به اروپا کدام نقشی ملی ضد تروريسم را در صفوف جبهه مقاومت بازی نکرده بود. اکنون او ببرکت همان اشتباه تاريخی آقای قانونی در پست وزارت امور سرحدات رسيده و اين وزارت را به مرکز توطئه چينی و تصفيه حسابات قومی تبديل نموده است. چنانچه او نه تنها به خريد و فروش رای قبايل دو طرف سرحد افغانستان و پاکستان برای آقای کرزی در انتخابات نزديک مصروف است بلکه در نسل کشی های اخيرهراتيان در شندند با مسلح ساختن طالبان درون مرزی و پاکستانی به سرکردگی آقای امان اله طالب زير کوه شندند نقش فعال را بازی نمود.( به نقش آقای نورزی در آشوب های شندند لطفاً به روز نامه نيويارک تايمز مورخ29 اگست مراجعه شود).
تجارب برخی کشور های جنگ زده نشان می دهد جرياناتی نظامی و سياسی که در نتيجه جبر زمان و يا به اعتبار و نقش شخصيت های معين به دنيا می آيند، با از ميان رفتن شخصيت های مذکور بسياری اين سازمانها به زودترين فرصت دچار بحران شخصيت می شوند. در افغانستان نيز اين گونه بحرانات در ميان برخی جريانات سياسی در دهه های اخير بار ها اتفاق افتيد. بگونه مثال با مرگ نا به هنگام مسعود بحران رهبری در بخشی جبهه متحد سابق بگونه بی سابقه هويدا گرديد.
بسياری ها ازآقای قانونی توقع درک دور انديشانه و سياست مدارانه در فرايند بعد از بن را داشتند تا اين خلا را پر کند. اما نه او ونه کسی ديگری شايستگی پر نمودن اين نياز را در عمل نشان نداد.
افزون بر آن برخی ها از آقای قانونی توقع داشتند بهتر می بود انرژی و استعداد خويش را دربازسازی جبهه متحد سابق از يک سازمان نظامی به يک گردان پيش آهنگ سياسی در شرايط جديد به مصرف می رسانيد تا مشغوليت در کدام وزارت. هر چند آقای قانونی در آغاز دست به تشکيل حزب زد اما شگفت آور اينست که قبل از اينکه حزب ساخته شود، انديشه ساختن حزب از تريبون لندن در نتيجه يک گردهم آيی ميان افغانها در 20002 جار زده شد. در نتيجه حزب پيش ازينکه ساخته شود در نطفه توسط دشمنان آن خنثی ساخته شد.
برخی منتقدين آقای قانونی معتقد اند که او نه تنها از کمبود اراده سياسی قوی شديداً رنج می کشد بلکه با خوش باوری اش تمام استعداد و انرژی خويش را بدون قيد و شرط در اختيار دوکتورين خليلزاد و شعبده بازی های کرزی قرار داد بدون اينکه به پيامد های آن انديشيده باشد. چنانچه در دونيم سال گذشته آقای قانونی سر گرم ساختن نصاب تعليمی و مکتب ساختن برای کودکان افغانستان شد غافل از آنکه ديگرا ن سرگرم در دوسيه سازی ها، توطئه ها و چاه کنی برای آنها بودند.
بناً بسياری ها معتقد اند که قانونی امروز قانونی اجلاس بن نيست. زيرا او درين مدت در نتيجه اشتباهات متعددش شديداً به اعتبار خويش ميان همرزمان ديروزی اش لطمه زده است. آينده نشان خواهد داد که بيداری اخير آقای قانونی چه نقشی را در فرايند پيچيده کنونی بازی خواهد نمود.
2) ضيا و آزمون دشوار
آ قای احمد ضيا مسعود که تا چندی پيش در حاشيه قدرت قرار داشت اخيراً در نتيجه يک چرخش درا ما تيک وارد ميدان بازی های قدرت در افغانستان شد.
هرچند انگيزه های اصلی تصميم آقای ضيا برای قبولی مقام معاون اول رئيس جمهور که بيشتر پست سمبوليک است تا حال بگونه روشن معلوم نشده است. اما با وجود آن برخی ها جسارت سياسی آقای ضيا را ستوده اند. اين در حاليست که بسياری ها انتخاب ضيا مسعود را قبل از همه برای آقا يان خليلزاد و کرزی تبريک گفتند که توانستند سياستمدار بی خطر و کم تجربه ای مثل آقای ضيا را وارد بازی های خطر ناک شان نمايند. در همين سلسله برخی ها بهره برداری از نام خانوادگی آقای ضيا و تفرقه اندازی ميان گروهی نيز از جمله اهداف اصلی اين انتخاب می شمارند.
احمد رشيد ژورنالست معروف پاکستانی اخيراً ضيا مسعود را يک انتخاب خوب ناميد که کرزی می تواند از نام خانوادگی او در کارزار انتخاباتی بر عليه رقيبش قانونی سود ببرد. « ممکنست جنرال فهيم قانونی را در انتخابات حمايت کند. اما او بگونه آشکارا عليه کرزی وارد مبارزه شده نمی تواند. زيرا اين مبارزه بمعنی مقابله با ضيا مسعود معاون کرزی در انتخابات خواهد بود که متعلق به يک خانواده مشهور مثل احمد شاه مسعود است. » (6)
بسياری منابع غربی نيز يکی از انگيزه های انتخاب ضيا مسعود را به عنوان معاون اول کرزی، پيوند او با مسعود می دانند. اما زندگی نشان خواهد داد که آيا آقای ضيا بيشتر به استعداد، خرد و امکانات خود اتکا خواهد کرد و يا به افتخارات برادرش؟ افزون بر آن آيا آقای ضيا با توجه به درسهای دونيم سال اخير سياست خوش باوری و تسليم طلبی را در پيش خواهد گرفت و يا با نمايش گذاشتن اراده سياسی مستقل در چارچوب يک استراتيژی ميهنی با کرزی وارد همکاری خواهد شد؟
در فرجام بايد گفت اين بحث که از سرنگونی سياسی آقای مارشال قسيم فهيم آغاز يافته بود تا افشای ماهيت بازی های آقايان زلمی خليلزاد و رئيس جمهور حامد کرزی ادامه يافت. هدف اصلی اين بحث نه تقديس يکی و تکفيری ديگری است بلکه برملا ساختن عمق اشتباهات، جنايات و حتا خيانت هاست که بهای آنرا قبل از همه مردم افغانستان خواهند پرداخت. زيرا روندی که از بن با خوش بينی آغاز يافته بود به نظر می رسد که دراوج نگرانی ها به پيان خود نزديک می شود.
شايد مهمترين پيام اين بحث در آستانه انتخابات کنونی که بحث شخصيت ها در دستور روز قرار دارد اين باشد که نبايد بالای رهبران کنونی از فهيم گرفته تا کرزی سر مايگذاری کرد. چنانچه در دونيم سال گذشته ما نه تنها شاهد بی کفايتی ها، خود خواهی ها و عدم صداقت سياسی با مردم بوديم بلکه شاهد معاملات پشت پرده، توطئه چينی ها، تصفيه حسابات با يکديگر و زر اندوزی ها در اوج فقر شديد اجتماعی نيز بوديم.
برخی ها فکر می کنند انتخابات که در راه است بيشتر به يک نمايشنامه تراژيدی- کميک شباهت دارد به عوض اينکه افغانها را متحد سازد متفرق خواهد ساخت. زيرا نيات غير خيرخواهانه ايکه در عقب آن نهفته است راه را به بحرانات خطرناک باز خواهد کرد . تحميل جناب کرزی با دهل و سرنا نخستين هدف اين انتخابات را تشکيل می دهد. اما تحميل کرزی پايان تاريخ نخواهد بود. زيرا مبارزه دادگرانه مردم افغانستان به اين سادگی ها پايان نخواهد يافت.
پايان
**************************************
هارون اميرزاده
لندن -22 اگست
تلفون:
-0044+2084227827