حکمتياررنگ بدل می کند
بتاريخ چهارم اپريل سال جاری آسيا تايمز به قلم آقای سيد سليم شهزاد چندين
مضمون را پيرامون آتش بس ميان آقای حکمتيار و آمريکاييان در شرق افغانستان به چاپ رسانيده که هدف اصلی آنرا
اشتراک آقای حکمتيار يا حزب او در دو لت کرزی در نتيجه انتخابات ماه سپتمبر تشکيل می دهد.
اينک برگردان بخش های از مقالات آقای شهزاد
تقديم می شود.
با فرا رسيدن فصل بهار انتظار می رفت که جنگ در مناطق شرقی افغانستان شدت خواهد
گرفت ولی در عوض آتش بس ميان آمريکايی ها
و مخالفين بر قرار شد. تلاش های واشنگتن، اسلام آباد و کابل سر انجام ثمره خود را
داد. قرار گزارشات آسيا تايمز گلبدين حکمتيار که ماشين اصلی جنگ را در شرق کشور در
دست دارد در بدل اشتراک حزب اش در
انتخابات ماه سپتمبر با آمريکايی ها به توافقاتی دست يافته است.
بتاريخ 24 فبر وری سال جاری
آسيا تايمز اطلاعاتی بدست آورد که آمريکا با حکمتيار آتش بس اعلان نموده و از او
در پروسه سياسی افغانستان دعوت شده است.
به قول منابع پاکستانی نزديک به
حکمتيار يک هياتی مرکب از خليل فاروقی، داکتر قاسم همت، داکتر جان محمد همکار و
انجينر طارق بنا به دعوت کرزی به کابل جهت مزاکره دعوت شده اند. آجندای بحث آتش بس
واشتراک در انتخابات سپتمبر است. افزون بر آن حزب اسلامی با آمريکايی ها و کرزی
توافق کرده اند که دفتر حزب خويش را در کابل باز کنند. اما حکمتيار اشتراک خويش را
در پروسه سياسی با پيش کشيدن شرايطی خاصی از جمله خروج قوت های خارجی قبول نموده
است.
نقش پاکستان
درين معامله
پاکستان بعد از فروپاشی طالبان بعد از حوادث سپتمبر 2001 تلاش کرد که خاليگاه
طالبان تند رو را با طالبان ميانه رو به منظور نفوذ مجددش در افغانستان پر کند.
آنها جلال الدين حقانی را که از جمله همين طالبان ميانه رو است وبه جامعه جهانی
نيز قابل قبول است به پيش کشيدند. اما اين
تلاش ها نتيجه نداد. پاکستان طرح های ديگر را نيز به پيش کشيد واز رهبران رده های
دوم طالبان سازمانهای نوتشکيل مثل « جمعيت خادم القرآن » و « جهش مسلمين» را ساخت.
اما « جمعيت خادم القرآن» با وجود اينکه پول های زيادی از طرفISIو CIAبدست آوردند، آنها به صفوف طالبان تند رو عليه آمريکايی
پيوستند. اما حزب جهش مسلمين رشد نکرد.
در
عوض ISI
توانست حزب اسلامی گلبدين را در چارچوب منافع خودش دو باره سر پا استاده نموده بر
عليه جبهه متحد وارد بازی کند. افزون بر آن ISI تا کنون توانسته
قوماندانهای سابق جهادی را متحد ساخته در برابر جبهه متحد تقويت کند. اما با وجود
آن زمانی تلاش های ISI بيهوده شد که برخی اعضای سابق حزب اسلامی با
آمريکايی ها از در مخالفت پيش آمدند. چنانچه ISI در نتيجه فشار داکتر بهير غيرت داماد حکمتيار را به
آمريکايی ها تسليم نمود.
اکنون انتخابات نزديک است و رای اهالی مناطق نا امن
مثل قندهار،کنر،، نورستان،ننگرهارو ارزگان در روند ثبت نام و رای دهی امر ضروريست.
بناً آتش بس در دستور کار قرار می گيرد.
********
تبصره مترجم:
آتش بس با کی؟
آقای شهزاد که خود
پاکستانی تبار است و يکی از علاقمندان طالبان و گلبدين نيز می باشد از مد تيست که
در آسيا تايمز به نفع طالبان و آقای حکمتيار برخی مضامينی را به نشر می رساند.
چنانچه او نه تنها در فعاليت های تروريستی آقای حکمتيار عليه قوت های خارجی و نيروهای محلی دولت افغانستان مبالغه می نمايد
بلکه او را شخصيت با نفوذ و مطرح در سياست
آينده افغانستان نيز وانمود می کند.
بسياری ها درين شکی ندارد که حکمتيار يکی از چهره های
قدرتمند در زمان جهاد افغانستان بود، گل سر سبد ISI, وCIA شمرده می شد و اکثريت هزينه های جهاد در اختيار او
قرار می گرفت. اما آنها درين هم شکی ندارند که او غده علاج ناپزير سرطان در درون جهاد
شمرده می شد. بسياری ها او را عامل اصلی
بد نامی جهاد و جهادگران می پندارند. افزون بر آن او را مسئول درجه يک و ويرانی
شهر کابل و قتل هزاران انسان بی گناه کابل
می شمارند. تنظيم او نخستين سازمان بود که
در نتيجه جنگهای تنظيمی بعد از 1992 از هم
فرو پاشيده و آخرين بقايای آن در هنگام مقاومت ضد تروريزم در کنار القاعده و
طالبان قرار گرفتند. درنتيجه از او نه کدام سازمان سياسی باقی ماند که حتا بتواند با سازمانهای تازه
تاسيس رقابت کند و نه کدام نام نيکی که کسی بخاطر آن اشک بريزد.اما با شکست
تروريزم در افغانستان حکمتياردر جبهه تروريستان بگونه رسمی و علنی قرار گرفته و
دلايل مخالفت خويش را ظاهراً به حظور قوت های خارجی و انمود کرد و آقای کرزی را
دست نشانده آمريکا خوانده ، خليلزاد را حاکم اصلی کشور ناميد. در نتيجه او از جانب
آمريکاييان در صدر لست تروريستان جهانی قرار گرفت.
واقعيت اينست که از مدتيست آمريکاييان
بجای استراتيژی مقابله با تروريستان سياست سازش و معامله با آنها را
در پيش گرفته اند. ملاقات های سری با
طالبان و فراخوان آنها در قدرت يکی ازين نمونه هاست. اما «آتش بس» با آقای حکمتيار که نه از قدرت نظامی
قابل توجه برخور دار است و نه صاحب کدام سازمان سياسی نيرومند است، تعجب آور به نظر می رسد. زيرا بسياری ها
فکر می کنند حکمتيار صرف يک نام از مد افتاده چيزی بيش نيست مگر اينکه پاکستانی ها
برای بازی خويش او را رستم زمان جلوه دهند.
درين شکی نيست که پاکستانی ها که
با شکست تروريزم طالبانی بازند ه گان اصلی در افغانستان اند از هيچ نوع تلاش برای
نفوذ مجددشان دريغ نخواهند ورزيد. چنانچه تقويت و تربيت مجد شاگردان وفادار شان
يکی از ابزار های موثر نفوذ در افغانستان شمرده می شود. و بدون شک حکمتيار يکی
ازين شاگردان وفادار است که صداقت خود را برای پاکستانی ها در ويرانی کابل و زمينه
سازی به پياده کردن پروژه طالبان به اثبات رسانيده است. و روی تصادفی نيست که صدای حکمتيار
باز از پاکستان به گوش می رسد.
هرچند ISI تا کنون نتوانسته ملا عمر
را مثل آقای متوکل و برخی ديگری در قالب
طالبان ميانه رو در دل آمريکاييان شرين
سازد. شايد در عوض آقای حکمتيار را که از حکمت و هنر بهتر نسبت به آقای عمر
برخوردار است در پوشش شخصيت ملی و دموکرات قلمدادکرده در کنار آقای کرزی و ارد
بازی خواهد کرد. و اين همان چيزيست که آقای شهزاد به اثبات آن در مقالات متعد خود
می کوشد.
البته اين تنها ISI نيست که تا کنون حتا بسياری آمريکايی ها را به اصطلاح معروف تا لب دريا برده تشنه پس
آورده است، در داخل کابينه آقای کرزی نيز مشتاقان طالبان و آقای حکمتيار نيز کم
نيستند. از گرايشات بنيادگرايی گرفته تا انگيزه های عشيروی آنها را بگونه
طبيعی بسوی طالبان وحکمتيار ها می کشاند.
آقای کرزی و تيم خاصش در تشکيل ذهن آمريايی ها به نفع طالبان و حکمتيار هنر کمتر
از همتايان همسايه جنوبی خود ندارند.
يکی از کسانيکه با
دو انگيزه به حکمتيار و طالبان گرايش دارد آقای استاد سياف است. او از مدتيست نسبت
به همکاری صادقانه اش با آمريکا يی ها در لست جنگسالاران قرار ندارد . چنانچه
آمريکايی ها در لويه جرگه قانون اساسی با معامله با او و بازی با کارت اسلامی و
قومی توانستند قانون اساسی کرزی را از
ميان طوفان خشم نمايند گان مردم زنده بيرون بکشند. اما به نظر می رسد او با
آمريکايی ها در انتخابات آينده نيز در برابر کسپ امتيازات معين کنار آمده. بنابران او بهترين راه کشا
برای حکمتيار خواهد بود. درين شکی نيست که
تماس ها و ميان جی گری های استاد سياف و
تيم خاص کرزی، آقای حکمتيار را در دل آمريکايی ها شرين کرده باشد و راه را به
دربار آمريکايان در کابل باز خواهد کرد. و بدين تر تيب حکمتيار باز به رويا های
دوران جهاد خود فروخواهد رفت که در آنوقت از نوازش خاصی در ميان CIA برخوردار بود.
واقعيت اينست که آقای کرزی در انتخابات آينده عليرغم پشتوانه خارجی اش نگران پيروزی
خود است. زيرا او از نداشتن پايه های اجتماعی مردمی شديداً رنج می کشد. بناً صرف
نظر از انگيزه های عشيروی اونا گزيراً دست به کسپ حمايت گروها و افراد بدنام و حتا
جنايت پيشه که شهرت جهانی دارند می زند.
شايد مشوره صميمانه
ما به آقای حامد کرزی اين باشد که با هر
کس معامله می کند حتا با شيطان لطفاً با گلبدين نکند که بهای بزرگ را خواهد
پرداخت. حتا طالبان از هوا داران حکمتيار بهره گرفتند اما خود او را هرگز بحيث
کاتب اوراق در شاروالی کابل هم مقرر نکردند . طالبان يک چيز را خوب می فهميدند که
حکمتيار مصيبت آسمانی برعليه جهاد مومنين
بود. و آنها اين را هم خوب می دانستند که جبهه مقاومت رقبای شان حکمتياررا در صفوف
شان راه ندادند. زيرا با حضور او زوال شان حتمی بود.
شايد يکی از حکمت های حکمتيار آنست که در هر ائتلاف و معامله ای که او وارد می شود در مدتی
کوتاهی يا به شکست آن تمام شده و يا سر همتايان خود را می خورد. چنانچه از فروپاشی شورای هماهنگی و شکست حکومت استاد
ربانی گرفته تا سقوط شمال بدست طالبان قبل
از همه در سايه « مصيبت» او صورت گرفت . ممکنست اين بار ستاره اقبال آقای کرزی نيز عليرغم پشتيبانی آمريکايی ها از
درخشش به افتد. زيرا با طاعون تاريخ هيچ
کسی شاد نخواهد شد.
شايعه سازش با گلبدين در زمانی از پاکستان بگوش می رسد که
آقای کرزی توانسته با حمايت برخی محافل خارجی به ويژه آقای خليلزاد استراتيژی حذف بخشی نيروهای دولتی را با بکار گيری دسايس
گوناگون يکی بعد از ديگری به انجام می ر ساند. و شايد روی تصادفی نباشد که آقای
کرزی با همتباران خويش از سياست مصالحه و
چشم پوشی از جنايات نا بخشودنی آنها استفاده می کند وبا غير تبارانش از سياست توطئه، سبوتاژ و تهديد
بهره مگيرد . چنانچه جنون قدرت طلبی اورا تا آن سرحد به جوشش آورد که از قتل وزير کابينه اش و سوی قصد
به جان والی هرات در جای که نمونه ثبات، باز سازی و مخالفت با مواد مخدر شهرت
داخلی و خارجی دارد و يکی از پايه های مشروعيت حاکميتش نيز شمرده می شود، دريغ نه
ورزيد. افزون بر آن برکناری آقای محقق بگونه متکبرانه و شرم آور اين احساس بد بينی
را در ذهن افغاتها تقويت کرد که تيم خاص کرزی پروسه جذب هم تباران را به قيمت حذف غير تباران در دستور روز قرار داده اند. و در واقع در اين کشور بحران قومی يک بار ديگر در حال
شکل گرفتن است.
به هر تر تيب، در حال حاضر لگام افغانستان در دست خود
افغانها نيست، به قدرت رسانيدن اين و يا
آن جنايت کار به نفع استکبار جهانی کار مشکلی نيست. ولی مشکل اين خواهد بود که
چگونه می توان جهان را قناعت داد که پول های وعده داده شده در همايش برلين در
خدمت پياده کردن پروژه طالبان و گلبدين به
منظورزمين سوزی مجدد به مصرف نخواهند رسيد.
برگردان و تبصره از: هارون اميرزاده
لندن 5 اپريل 2004
تلفون: 0044+ 2084227827