نجيب الله

ملبورن ، آستراليا

مسعود و تکنوکراتها

 

در محفلی که بتاريخ 11 سپتمبر 2004 بمناسبت سومين سالگرد شهادت احمدشاه مسعود در شهر ملبورن داير شده بود ، اين بيانيه ايراد گرديد که مورد استقبال اشتراک کنندگان محفل قرار گرفت.

 

بسم الله الرحيمن الرحيم

 

امروز سومين سالگرد شهادت انسانی را و اوج گيری روح ملکوتی شهيدی را به سوگ می نشينيم که افتخارات جاويدان برای خود ، وطن و برای انسانيت آفريد.

انسانی که بدون مبالغه خامه از ذکر محاسن وواژه از بيان زيبايی های درخشان زندگی ساده ولی پر از معنی ای او کوتاهی ميکند.

مسعود اين شهيديکه با آگاهی از مظالم و استبداد اعصار بار گران رهايی مردم را بردوش ميکشيد ، رهايی مردميکه گاهی مستبدين داخلی دمار از روزگار شان در آورده بود و گاه بيگانگان با خشونت تمام دار و ندار شانرا به يغما بردند.

 کی در چهرهً شاه و شاهزاده آيه های اشرافيت سرميداد ، کسی در چهره روشتفکر و نوگراه شعار مترقی می سرود ، و در از خود بيگانگی شان و خشکانيدن ريشه های درخت تنومند فرهنگی  با بيگانگان همکاری ميکرد ، و کسی بنام دين و آبياری درخت دين ، تيزاب به ريشه های اين شجره طيبه می پاشيد و مردم حيران که بکجای اين شب سيه قبايی ژندهً خود را بياويزند.

مردی از ميان قرون تاريک و يخ گرفته با مشعل از تصميم و اراده بيرون آمد و به شرائين يخ زدهً زمان و اندام بی حرکت مردم گرما و حرکت بخشيد.

اشراف و فريبکاران زنديقش خواندند و بدعت قيامش را کفر محض گفتند ، زور گويان تخويفش کردند و بيگانگان تطميع ، ولی او از سلالهً احرار بود ، نه به آيات دروغی اشراف  ايمان آورد و نه زور گويان در تصميمش خللی وارد توانستند و نه در دوام تطمع بيگانگان گير آمد.

صدابت ايمان به آزادی و رهايی مردم به او توان بخشيد تا 31 سال تمام را در گرمترين سنگرهای صميمی مبارزه عليه اشراف ، زور گويان و بيگانگان برزمد و لحظهً را غفلت نکند و هر روز بيشتر از روز ديگر صميمی تر شود و در دلهای مردم چنان جايی برای خود باز کند که مرد و زن ، پير و جوان عاشق رفتار ، گفتار و کردارش شوند و هرکس او را آمر خود بخواند و آماده باشد تا هرچه اين صاحب دلها فرمايد با جان و دل انجام دهد.

 چه شباهت عجيبی بيت او و علی بزرگ می بينيم ، علی در جبهات مختلف از جنگ جمل گرفته تا صفين با انواع مختلف تيپ ها و بالاخره با خوارج جنگيد و بدست خوارج اين خرمقدس ها در محراب عبادت به شهادت رسيد ، مسعود هم در جنگها با تيپ های مشابه و با کسانيکه نام مجاهد بخود مانده بودند ولی جاه طلبی ها و خود خواهی هايشان و افکار اشرافی شان لحظهً آرام شان نمی گذاشت مبارزه نمود ، و بالاخره در مقابل طالبان اين عروسکان بيگانه و خوارج زمان ما مقابله نمود ، طالبان چنان جفاهای جاهلانه در مقابل مردم ، دين و فرهنگ مردم کردند که حتی باداران شان هم تصور نمی کردند ، اينان با ادا های ميمون وار و تهوع آور از دين ، به زنان تجاوز نمودند و مردان را ذبح شرعی کردند و هر که از طوطم قبيله شان اطاعت نکرد يهود و نطارائش خواندند و خونش را مباح دانستند. با چنين جهالتی علی زمان ما را در محراب دفاع از حريت و برابری به شهادت رسانيدند.

مسعود شهيد شد ولی نام خوشش چون نسيم صبح بوی خوش آزادی را به مشام ميرساند. او سنگ نشانی برای مردم گذاشت ، تا که روزگاران باشد مردم ره گم نشوند و ديگران ستگ جاروی دين فروشان نگردند و فريب ادای متمدن بودن متجددان ميان خالی را نخورند.

ولی باز ايبار شبه تمدنها نام مسعود را علم کردند ، اينها که خود را تکنوکرات  ميخوانند و مردم را بسوی خود می کشانند ، مردم با شنيدن تام مسعود و تصاوير مسعود سوی آنها رفتند و فکر کردند تکنوکرات يعنی کليد حل معما ، يعنی شخصيت های دلسوز ، مهربان ، دانشور ، وطن پرست ، فرهنگ دوست و مردم دوست ، ولی چندی از بازگشت اين تکنو کرات ها نگذشت که خوشباوری مردم به ياس مبدل شد. تکنوکرات هايی رفته از غرب بيشتر در فکر پرکردن جيب هايشان و پيدا کردن پايگاه قومی برای خود شدند ، بقول يک نويسنده : اينها اکثرا شخصيت های عقده ای هستند که بخاطر نداشتن سهم در مبارزه آزادی بخش  و افلاس در کشورهای غربی دوران و روزگار مبارزات مبارزات آزادی بخش عليه نيرو های اشغالگر از سرخ تا سياه را رد ميکنند و همهً اين مبارزين را جنگ سالار خطاب ميکنند ، تا پايگاههای قبيلوی برای خود پيدا کنند و همچنان بخاطر افلاسی که در بيرون به آن مواجه بودند حال فقط هرچه ميتوانند ، جيب هايشان را از پولی که بنام کمک های باز سازی افغانستان از کشور های مختلف سرازير شده پرکنند ، هر کدام ماهانه 20 هزار دالر و 18 هزار دالر امريکايی برای خود معاش تعيين کرده اند ، به اضافهً انجوهای که مربوط اين تکنوکراتها ميشود . مليونها دالر بخاطر باز سازی افغانستان سرازير شده ولی اثری از آنها نيست.

اول اينکه به گفته خود اينها هيچ طرحی و برنامهً برای بازسازی  کشور وجود ندارد ، هيچ نوع کار توليدی بوجود نيامده ، هيچ کاريزی ، مزرعهً ، يا کارخانهً آباد نشده است و تازه بخاطر زجر ، تحقير و شکنجه مردم ما توسط بيگانه ها چه در زندانهای شخصی اشخاص بيگانه ، و چه در زندانهای دولتهای بيگانه در کشور ما آزادی کشور ما باز مورد سوال قرار گرفته است.

تکنوکراتها که اغلب مناصب عالی دارند و ياکرسی های وزارت ها را اشغال کرده اند مثل سنگ در مقابل اينهمه مظالم سکوت اختيار کرده اند.

دوم اينکه زندانيان پاکستانی که در قتل ، تجاوز ، بی ناموسی و به تباهی کشانيدن کشور ما دستانشان آلوده است بدون هيچ دست آوردی مهم سياسی که به سويه ملی باشد نه شخصی رها ميشوند و کسی نيست که از پاکستان که مداخلات بيشرمانه خود را کتمان ميکرد و حال زندانيان جنايت کار خود را بشکل رسمی تسليم ميگردد ، تعهد بگيرد که در آينده پاکستان چنين جنايت نامردانه و سفاحت وحشيانه را مرتکب نشود.

سوم اينکه جنابان که سيستم پارلمانی را مردود دانسته و خود شانرا که در آينده به احتمال زياد باز انتصاب خواهند شد آزاد از هر نوع جوابگوی در صورت نبودن پارلمان ، بخاط تصاميم غير ملی شان ميدانند ، و هرکاری که کنند حربهً آراء مردم را در دست خواهند داشت و همين است که حتی قبل  از انتصابشان بر کرسی های مهم ، تصاميم غير ملی شان را آشکار ساخته اند.

تقسيم طالبان به خوب و بد از همين فکر نشأت ميگيرد. و اين تقسيم بندی ناموجه حکومت انتقالی را مورد سوال قرار ميدهد چون حکومت انتقالی در راستا و ارائهً جنگ عليه طالبان و القاعده بخاطر مصالح ملی شکل گرفت ، چطور ميتواند طالبان وطنفروش را به خوب و بد تقسيم کنند و اگر چنين ميکنند آيا اين يک تصميمی براساس خواست عموم مردم است يا اينکه درايت و دانش شان ، ايجاب ميکند تا به عوض نمايندگان مردم تصميم بگيزند؟

تاجائيکه همگان ميدانند تعداد قابل ملاحظهً کرسی نشينان کابل نمايندگان سياسی طالبان بودند. و اگر پارلمان وجود داشته باشد بدون شک از اين آقايون پرسيده خواهد شد که روی کدام اصل طالبان را به خوب و بد تقسيم کرديد؟ جوابی نخواهند داشت و اگر بهانه مصلحت را پيش آروند ، شايد بدانند که هيچ عمل با مصلحت تر از به محکمه کشانيدن اين جانيان وطنفروش پاکستانی مآب نيست.

تا چندی قبل زمانيکه وزير خارجه طالبان در توقيف امريکائيان بسر ميبرد چنين فکر ميشد که به دادگاه عالی افغانستان تسليم داده خواهد شد ولی چون طبيعت بيگانگان است که مزدوران خود را برائت دهند. اين بر حکومت انتقالی بود تا وی را دستگير ميکرد و به دادگاه می سپرد. با بی باوری مردم او را يک شخصيت سياسی قدرتمند دانسته و با او مذاکره می نمايند و گروه ذينفع خويش را سنگين تر می سازند.

درحاليکه بر اساس واقعيت ها  طالبان ثمرهً نطفهً حرامی هستند که از جفت گيری پاکستان و عربستان با دايه گی چند کشور قدرتمند غربی زاده شده اند تا هم دين مردم را نابود کنند و هم فرهنگ و اقتصاد و غرور مردمان سرکش و مغرور کشور ما را.

حال که سردمداران دولت جديد آزادی و خون هزاران انسان اين کشور را به بهای قليل به قدرت رسيدن خودشان و پرکردن حساب های بانکی خود شان فروخته اند ، ميخواهند دين جديد را جانشين دين مردم کنند که پيغمبر اين دين خود شان باشند و فرهنگ جديد را وارد کشور ما کنند که از معنويت و تمدن اصيل در آن خبری نباشد، جز اداهای ميمون وار از ظواهر تمدن غرب و بالاخره اقتصادی را مروج  و جانشين کنند که در آن از توليد اثری نباشد و کشور ما را بازار فروش مواد استهلاکی و فرآورده های بی ارزش کشور های ديگر سازند.

 


بالا
 
بازگشت